صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۱:۳۷  ، 
کد خبر : ۲۲۰۵۲۴
نگاهی به فیلم جرم

روایتی ضعیف بر مدار تحریف تاریخ


آرش فهیم
«جرم» یک روایت ضعیف پیرامون جامعه ایران در روزهای منتهی به انقلاب اسلامی است. اما جرم این فیلم به جز ضعف های ساختاری و روایی، محتوای مسئله د ار آن درباره انقلاب است که به سادگی نمی توان از کنار آن گذشت. مسعود کیمیایی فیلمسازی است که آثارش سال هاست به ورطه تکرار و کلیشه هایی پوسیده و بی ربط به زمانه ما افتاده است. به طوری که چند فیلم اخیر او نظیر «سربازان جمعه»، «حکم»، «رئیس» و «محاکمه در خیابان» سرشار از سرگردانی و آشفتگی هستند.
حدود 20 سال پیش شهید سیدمرتضی آوینی درباره سینمای مسعود کیمیایی نوشته بود: «... آقای کیمیایی هیچ پیوندی با زمان خویش و مردم آن ندارد و اگر چه هنوز هم می خواهد در کنار مردم باشد، اما دیگر آنها را نمی شناسد.» و در جای دیگری هم عنوان کرده بود: «دوران او سپری شده است و هیچ تلاشی هم برای سازگاری با این دوران جدید نمی کند» و در همه این سال ها، بیگانگی این کارگردان کهنه کار با مردم و جامعه نه تنها بهبود نیافته که وخیم تر هم شده است.
رفتن کیمیایی به سمت ساخت فیلمی درباره دوران پیش از انقلاب این امید را ایجاد کرد که او خودش را بیاید. چه اینکه او حال و هوا و مردم آن دوران را بهتر می شناسد. طبیعی است که یک فیلمساز اگر به سراغ موضوعی برود که آن را بهتر می شناسد و مردمی را به تصویر کشد که با آنها آشناتر است به تبع فیلمی بهتر نیز ارائه می دهد. البته فیلم «جرم» نسبت به آثار قبلی این کارگردان به مراتب قابل تحمل تر است، اما این اثر با وجود کمی بهبود :از لحاظ ساختاری و روایی- همچنان بر مدار همان مشکلاتی می گردد که سینمای کیمیایی سال هاست به آن مبتلاست. یعنی فاقد هویت مردمی، زمانی و مکانی است. هم از این رو حتی در این مورد هم که برخلاف چند فیلم اخیرش، حداقل داستان دارد، اما باز هم نتوانسته جامعه و مردم را درست و صادقانه روایت کند.
«جرم» روایتی است از میانه دهه 50 و روزهایی که به قول فیلم «شلوغ» شده بود، اما یک آینه پر غش است که به درد بازکاویدن آن زمان نمی خورد و مسائلش نیز ربطی به دوران ما ندارد. الا همان حرف های همیشگی؛ رفاقت، ناموس ، چاقو و دیگر هیچ!
فیلم «جرم» داستان جوانی به نام رضاست که شغلش آدم کشی است :قاتل بالفطره نیست، بلکه به خاطر فقر و تنگنای معیشت تحمیل شده از سوی حاکمیت شاه، به این کار اشتغال دارد- او مدتی زندانی می شود و پس از آزادی بار دیگر به سر کارش بر می گردد تا برای آخرین بار آدم بکشد. آن هم مدیر یک شرکت نفتی را. اما قبل از انجام این مأموریت به ماهیت آمران قتل هایش پی می برد و به خاطر انتقام گیری از این همه رذالت با همکاری یکی از دوستان قدیمی اش، سعی می کند که آنها را به هلاکت برساند که در نهایت خودش کشته می شود.
فیلمنامه دارای ضعف های متعددی است و منطق و چفت و بسط خاصی ندارد. پرسوناژهای درون داستان رها هستند و کارهایشان فاقد پشتوانه علت و معلولی مشخصی است.
گرچه ساختار زمانی - مکانی فیلم، ارجاع دهنده پیش از انقلاب است. اما فیلم در فضاسازی آن دوران چندان موفق نیست. حتی در برخی صحنه ها، تصاویری از امکانات و دستگاه های امروزی که در آن زمان اصلاً وجود نداشتند هم دیده می شود که به واقع گرایی فیلم ضربه زده است. شاید تنها نکته مثبتی که در فیلم می بینیم به نمایش درآمدن گوشه ای از فقر نکبت باری است که در دوران اختناق ستمشاهی گریبانگیر اکثریت قریب به اتفاق هموطنان ما شده بود.
به جز این، فیلم «جرم» دارای نگاه و محتوایی غیرواقعی و تحریف آمیز است. فیلم نگاهی مادی گرایانه دارد. معترضان فیلم، هیچ نشانه ای از ایمان و آرمان ندارند و اعتراض شان کور است. در حالی که موقعیتی را که فیلم نشان می دهد، روزهای نزدیک انقلاب است، اما هیچ نشانه ای از «نهضت اسلامی» در فیلم دیده نمی شود. در عوض ما یا معترضان مالیخولیایی مسلحانه را در فیلم می بینیم یا مدعیان ملی گرایی مصدق پرست را. این همان انحرافی است که از همان ابتدای انقلاب از سوی مخالفان قیام پیگیری می شد. همچنان که در اسناد به جا مانده آمده که مأموران اطلاعاتی غرب در جلساتی با صاحبان روزنامه ها و نشریات آن زمان به آنها دیکته کرده بودند که باید نیروهای جبهه ملی و چپ گراها را به عنوان عوامل اصلی به نتیجه رسیدن انقلاب معرفی کنند تا قیام میلیونی مردم با تکیه بر آموزه های اسلامی کم رنگ جلوه کند. جلد 13 اسناد لانه جاسوسی به خوبی گویای این مسئله است. همچنین تاریخ گواه آن است که در گرماگرم روزهای انقلاب در بهمن خونین سال 1357 سناتور مصباح زاده، رئیس موسسه کیهان در قبل از پیروزی انقلاب و از عناصر طاغوتی و وابسته به امپریالیسم آمریکا در اقدامی هماهنگ با منافع غرب در ایران، یکی از نیروهای چپ با نام رحمان هاتفی که از اعضای شاخه مخفی حزب توده بود را به سردبیری روزنامه کیهان در آن زمان منصوب کرد. محتوای حاکم بر فیلم «جرم» هم دقیقاً پیرو چنین انحرافی است. این نگاه هم منطبق با جدایی و دور بودن کارگردان این فیلم از مردم است؛ مردمی که کمتر نشانی از آنها در این فیلم و سایر آثار کیمیایی دیده می شود.
آنچه به عنوان غیرت و ناموس پرستی در فیلم های کیمیایی مطرح می شود نیز ریشه در عقده و کنش ها و واکنش های مادی و جسمانی دارد. قهرمان های فیلم های این فیلمساز و از جمله در فیلم «جرم» فاقد پشتوانه آرمانگرایانه و هویتمند هستند. غیرت آنها گرچه از بی غیرتی قهرمان های فیلم های مدعیان روشنفکری گواراتر است، اما بیشتر شبیه تعصبات قومی و قبیله ای است تا اینکه از سر ایمان و اعتقادات دینی باشد.
قهرمان های فیلم «جرم» هم مانند دیگر فیلم های کیمیایی افرادی هستند مملو از ضعف های شخصیتی و اخلاقی؛ آدم هایی که نمی توانیم درکشان کنیم و گویی از ناکجاآباد آمده اند و به ناکجاآباد دیگری هم ره می سپارند. هیچ کدامشان الگو نیستند و لایه های شخصیتی سیاهی دارند.
یکی از بزرگترین مشکلات فیلم «جرم» ادبیات سطح پایین و لمپنی آن است. استفاده بیش از حد و بی جهت پرسوناژهای فیلم از اصطلاحات زشت و زننده، دیدن آن را برای مخاطب ایرانی و به خصوص همراه با خانواده دشوار ساخته است.
تاریخ مصرف سینمای مسعود کیمیایی مدت هاست که گذشته و شوک های بی رمق و مرده ای چون «جرم» هم دیگر اثر ندارند!

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات