تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۳۹۰ - ۰۷:۵۰  ، 
کد خبر : ۲۲۳۰۰۰

انقلاب اسلامی و گفتمان عدالت


یکی از عمده ترین اهداف انقلاب اسلامی رسیدن به جامعه‌ای عادلانه و اجرای قسط و عدل اسلامی است. شعار‌های استقلال، آزادی و استقرار حکومت اسلامی بدون توجه به عنصر عدالت قابل تحقق نیست.
انقلاب اسلامی یک انقلاب مادی نبود و با نظریات مادی، از جمله تئوری‌های مارکسیستی که همه چیز را در اقتصاد خلاصه می‌کنند،‌ قابل تفسیر و تحلیل نیست. از این رو نمی‌توان نگاه روبنایی و زیربنایی مارکسیستی را برای اقتصاد و سایر مسائل جامعه اسلامی مبنا قرار داد. به عبارت دیگر، اقتصاد، هدف نیست ولی وسیله مهمی است. در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی، که از مهم‌ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی است، به این نکته که «اقتصاد وسیله است نه هدف» به نیکی اشاره شده و آمده است که: «در تحکیم بنیاد‌های اقتصادی، اصل، رفع نیازهای انسان در جریان رشد و تکامل اوست؛ نه همچون دیگر نظام‌های اقتصادی، تمرکز و تکاثر و ثروت و سودجویی؛ زیرا که در مکاتب مادی، اقتصاد خود هدف است و بدین جهت در مراحل رشد، اقتصاد عامل تخریب و فساد و تباهی می‌شود. ولی در اسلام اقتصاد، وسیله است و از وسیله انتظاری جز کارآیی بهتر در راه وصول به هدف نمی‌توان داشت. با این دیدگاه برنامه اقتصادی اسلامی فراهم کردن زمینه مناسب برای بروز خلاقیت‌های متفاوت انسانی است و بدین جهت تأمین امکانات مساوی و متناسب و ایجاد کار برای همه افراد و رفع نیازهای ضروری جهت استمرار حرکت تکامل او، برعهده حکومت اسلامی است.»(1)
قانون اساسی با مطرح کردن «اقتصاد وسیله است نه هدف»، رویکرد دینی خود را، که تفاوتی بنیادین با نگاه مکاتب مادی دارد، بیان می‌کند. در جریان انقلاب اسلامی شعار عدالت و آرمان استقرار عدالت در جامعه مطرح بود و اقتصاد هم وسیله‌ای برای تحقق این آرمان به شمار می‌رفت. انقلاب اسلامی سنگ بنای تحولی بنیادین را بر اساس ارزش‌های دینی در همه ابعاد و ارکان و زوایای جامعه گذاشت. الگوی حکومتی مطرح شده از سوی این انقلاب، اساس یک نظام را پی ریزی کرد که در پرتو قسط و عدل، تضمین کننده سعات مادی و معنوی انسان است.
1. چیستی عدالت
عدالت، یک آرمان بشری است که از آغاز حیات وی و تشکیل جامعه، همزاد و همراه اجتماع انسانی بوده است. در این راستا تلاش انسان‌ها نیز معطوف به استقرار عدالت در روابط خود و در سطح جامعه شده است. هسته اصلی هدایت الهی در قالب وحی و تعالیم پیامبران، که فلسفه بعثت آنان و فرو فرستادن کتب آسمانی نیز به شمار می‌رود، عدالت است.
در تعریف عدالت و چیستی آن مطالب فراوانی گفته شده و هر یک از منظری به آن نگریسته است که شاید بتوان گفت هر یک در جای خود درست است و برداشتی از حقیقت عدالت، چهره‌ای از آن غایت مطلوب و فضیلت والایی که انسان در جستجوی آن است و معشوق خود می‌پندارد باز می‌تاباند؛ زیرا اگر در اجتماع، هر چیز در جای خود قرار گیرد، به هر کس آن چه سزاوار اوست، داده شود و مساوات رعایت گردد، منافع و حقوق مورد احترام دیگران مراعات شود، در توزیع خیرات و مبرات تبعیض ناروا اعمال نشود و در قضاوت، بی طرفی و انصاف رعایت گردد، ریشه ظلم و فساد، کنده خواهد شد و در این بهشت برین، فقط عدل حاکم خواهد بود.
در ادبیات و فرهنگ لغات، عدل به معنای " قرار دادن هر چیز در جای خودش" و در مقابل، ظلم به معنای قرار دادن هر چیز در غیر جایگاهش آمده است.(2)به قول مولانا:
عدل چه بود، وضع اندر موضعش ظلم چه بود، وضع در نا موضعش(3)
امام علی‌علیه السلام ‌در پاسخ به پرسشی در مورد برتری عدالت یا بخشش، ضمن برتر دانستن عدالت می‌فرماید: «... عدالت، کارها و امور را در جایگاه خود قرار می‌دهد و بخشش کارها را از مسیر و جهت خویش خارج می‌کند...»(4)
برخی‌ نویسندگان، عدالت را‌ پیروی از قانون تعریف کرده اند. به نظر آنان، انحراف از قانون، ستم استبداد و تحمیل اراده و عقیده است. به طور کلی نفی آزادی و اختیار فردی، بارزترین مصداق بیدادگری به شمار می‌رود و یگانه راه رفع این بیدادگری و استقرار عدالت، این است که همه اراده‌های فردی، صرف نظر از مقام و منزلتشان، تابع قواعد کلی و قوانین شوند که شمول عام دارند و همگان در مقابل آن برابرند. از جمله می‌توان به این تعریف علامه جعفری اشاره کرد که:
«از آن هنگام که در دیدگاه نوع انسانی،‌ حقیقتی به نام قانون نمودار شده است، مفهوم عدالت نیز برای او مطرح گشته است؛ زیرا عدالت عبارت از «رفتار مطابق قانون» است. این تعریف که به نظر ما جامع ترین تعریفات برای عدالت است،‌می تواند شامل همه رفتار‌ها و پدیده‌های عادلانه بوده باشد.(5)
ایشان با اشاره به قوانین اجتماعی می‌گوید: زندگی اجتماعی انسان‌ها دارای قوانین و مقرراتی است که برای امکان پذیر بودن و بهبود آن زندگی، وضع شده‌اند. رفتار مطابق آن قوانین، عدالت و سرپیچی از آن‌ها یا بی تفاوتی در برابر آن‌ها ستم است.(6)
در برخی از آثار، عدالت به این اصل اخلاقی تعریف می‌شود که سعدی نیز با این بیت به آن اشاره کرده است:
آن چه بر نفس خویش نپسندی، بر نفس دیگری مپسند.
این اصل مشترک اخلاقی در فرهنگ‌های مختلف که " آن چه را برای خود دوست بدار که برای دیگران دوست می‌داری"(7) یا آن چه بر خود نمی‌پسندی، بر دیگران نیز نپسند، می‌تواند در اداره کلیه ابعاد حقوقی، قضایی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و... جامعه، محور قرار گیرد.
در چارچوب همین معنای لغوی که در بیان امام علی‌ علیه السلام ‌هم آمده است، نویسندگان به تعریف عدالت پرداخته اند. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، حقیقت عدالت را برپا داشتن مساوات و برقراری موازنه میان امور بیان می‌کند؛ به گونه‌ای که هر چیز، سهم مورد استحقاق خود را داشته باشد و افراد در همه امور، در مورد استحقاق خویش متساوی گردند.(8) استاد مطهری هم در بیان‌های گوناگون، این معنا و مفهوم از عدالت را یادآوری می‌کند و می‌گوید: عدالت، عبارت است از اعطای حق به ذی حق یا عدم تجاوز به ذی حق.(9)
دوام اجتماعات و سعادت انسان‌ها در گرو وجود عدالت و فعلیت یافتن آن در امور مردم است. همان طور که فرد نمی‌تواند با ظلم به خود و دیگران، به سعادت برسد، جامعه نیز با وجود روابط ظالمانه درونی و مناسبات ظالمانه حقوقی با جوامع دیگر، سعادتمند نخواهد شد. تحقق اصول عدالت اجتماعی، به ویژه نوع حقوقی آن، روابط همراه با تفاهم و تعاون ثمربخش میان افراد جامعه سیاسی را به خوبی تضمین می‌کند.
2. عدالت در ادبیات دینی
در قرآن، اساس رسالت پیامبران، هدایت و ارشاد مردم برای اقامه قسط بیان شده است(10) و در یک نگاه کلی، گوهر دعوت ادیان، توجه به کرامت انسان و عدالت است. خداوند انسان‌های مؤمن را به عدالت خواهی و عدالت گستری فرا می‌خواند و از آنان می‌خواهد که در روابط فردی و اجتماعی، هرگز عدالت را از یاد نبرند.
بنیاد اسلام بر پایه عدالت استوار است و با هر آن چه رنگ ظلم و بیدادگری به خود گیرد، مخالف است؛ چرا که نظام هستی و آفرینش با عدالت پا بر جا است.
پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم‌ فرموده است:‌آسمان‌ها و زمین به عدل ایستاده اند(11) و ایشان به مردم یادآوری می‌کردند که: مأمور عدالت در میان شما هستم.(12)
از نظر اسلام همه انسان ها، دارای خلقت واحدند(13) و از این روست که در اسلام هیچ فرد‌ و یا قومی بر فرد و قوم دیگر امتیاز و برتری خاصی ندارد و تنها تقوا است که ملاک امتیازگذاری انسان‌ها در نزد خداوند است.(14) این نکته از آن جهت مهم است که وجود پاره‌ای امتیازات برای برخی از افراد و گروه‌ها و یا وجود فاصله‌های طبقاتی، باعث نارضایتی در بین عموم می‌گردد و ممکن است سلامت نظام سیاسی را به خطر اندازد. از این رو در نظام اسلامی، تساوی در حقوق‌ از ضروریات است. هیچ کس را بر دیگری امتیاز خاصی نیست، همه در شرایط مساوی قرار دارند و برای هیچ کس و هیچ گروهی حقوق خاص و امتیازات معینی وجود ندارد؛ زیرا همه دارای استعداد رشد و شکوفایی هستند. اسلام هرگونه امتیاز قومی، نژادی و... و هرگونه تبعیض ناروا را رد می‌کند. در پرتو مساوات در میان افراد است که عدالت اجتماعی و آزادی امکان تحقق می‌یابد و اختلافات اجتماعی به هر شکلی که باشد، راه را برای ظلم و تجاوز هموار می‌سازد و مانع اجرای صحیح اصول حقوق انسانی می‌شود.
در انسان‌شناسی اسلامی؛
1. همه انسان ها، از یک پدر و مادر (آدم و حوا) آفریده شده اند.
2. حرکت انسان به طور فطری رو به سوی کمال است.
3. خداوند به انسان کرامت و شرافتی بخشیده که او را در مرتبه‌ای بالا قرار می‌دهد.
4. همه انسان‌ها در برابر خدا به طور یکسان مسؤولند و در برابر افراد دیگر وظایفی دارند.
5. هیچ تفاوتی جز تقوا نمی‌تواند معیار تبعیض و نابرابری قرار گیرد.
6. ارزش هر انسانی به میزان عمل و کیفیت آن بستگی دارد.
7. اسلام، امتیاز طلبی‌های مبتنی بر ثروت و قدرت را محکوم می‌کند.
8. برای ویژگی‌های نژادی نیز نقشی در تقسیم عادلانه حقوق مردم قائل نمی‌شود.
قرآن کریم در آیات فراوان به صورت بسیار روشن از عدالت خداوند و ضرورت دادگری، سخن گفته است. از جمله این که: خدا حق را بیان می‌کند و بهترین داوران است؛(15) خداوند به اندازه ذره‌ای ستم روا نمی‌دارد،(16) بلکه انسان‌ها هستند که در حق خویش ستم می‌کنند؛(17) خداوند به عدالت و احسان امر می‌کند(18) و مردم را به داوری عادلانه فرا می‌خواند.(19)

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات