تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۳۹۱ - ۰۹:۴۶  ، 
کد خبر : ۲۲۶۴۷۹

نسبت اخوان با اندیشه انقلاب اسلامی


فراز و فرودهای نظری و عملی اخوان‌المسلمین
(مقاله – روزنامه جوان – 27/11/1389 – شماره 3343 – صفحه 12)
محمد پورغلامی
نیمه دوم قرن نوزدهم و دهه‌های اولیه قرن بیستم را می‌توان دوران نضج و شکل‌گیری «جنبش‌های اجتماعی » دانست. انواع و اقسام جنبش‌های اجتماعی با رویکردها، ماهیت‌ها و اهداف متفاوت را می‌توان در این دوره مشاهده کرد. از جنبش‌های کارگری و سندیکایی در اراپوا تا جنبش‌های تبعیض نژادی و طبقاتی در امریکا، تا جنبش های دهقانی و روستایی در آمریکای لاتین و تا جنبش‌هایی با ماهیت اسلامی در ممالک اسلامی، همه و همه شاهدی بر این مدعا هستند. برای «چرایی» به وجود آمدن هر کدام از این جنبش ها می‌توان دلایل عدیده‌ای را برشمرد. اما حداقل وجه مشترک اهداف همه جنبش‌های اسلامی را می‌توان در دو مورد خلاصه کرد:
1- مبارزه با استبداد داخلی و 2- جلوگیری از استعمار خارجی
از بین ممالک اسلامی کشور «مصر» از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مصر را می‌توان کانون شکل‌گیری جنبش‌های اجتماعی به خصوص اهل تسنن دانست. یکی از دلایل عمده شکل‌گیری جنبش‌های اجتماعی در مصر بروز فشارهای متضاد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی درفاصله بین دو جنگ جهانی اولی و دوم بود. در این هنگان ازطرفی دولت‌های استبدادی روی کار می‌امدند و از طرف دیگر استعمار پیر، انگلیس، کشور را در تسلط خود داشت و با انواع و اقسام حیله‌ها و مکرها سعی در ترویج فرهنگ به ظاهر مدرن غربی داشت. در واکنش به این موضوع بود که جنبش های اجتماعی در مصر شکل یافتند. در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان دو دسته از این گروه‌ها را از هم متمایز کرد:
1-جریان ملی‌گراها: با ترویج «ناسیویالیسم مصری» دست به مبارزه زدند از این جریان می‌توان به قیام اعرابی پاشا علیه خدیو، مصطفی کامل، محمد فرید و سعید زغلول علیه استعمار انگلیس اشاره کرد.
2- جریان اسلامگراها: شروعش را می‌توان با سیدجمال و بعدها توسط اشخاصی چون محمد عبده، رشیدرضا، حسن البناء، سیدقطب و... دانست.
از بین همه این جنبش‌ها که در مصر ظهور یافتند، «اخوان‌المسلمین» را می‌توان سازمان یافته‌ترین و منسجم‌ترین آنها دانست. اخوان‌المسملین در سال 1928 در شهر «اسماعیلیه» مصر تأسیس شد. تأسیس اخوان، بنا به ادعای اکثر محققان بیش از هر چیز دیگری مدیون و رهبر و مؤسس آن یعنی «حسن البناؤ» است. اگرچه بناء را می‌توان دنباله‌روی افرادی چون سیدجمال و عبده دانست اما از جهانی دارای یک‌سری برتری‌ها و مزیت‌ها نسبت به آنها بود. یکی از آنها همین داشتن روحیه تشکیلاتی و سازمانی بود که افراد فوق‌الذکر فاقد آن بودند. از طرف دیگر بناء به هیچ‌گاه به راه و رسم و شیوه روحانیون «الازهر» عمل نکرد و مانند آنها برای اثبات و تبلیغ دین درگیر مباحث کلامی و انتزاعی نشد. حسن‌البناء دغدغه‌های خاص خودش را داشت. دغدغه‌هایی چون گردهم امدن مسلمانان، ایجاد هماهنگی بین قلوب مسلمین و هدایت آنان به سوی اصول بنیادین اسلام و قرآن و حدیث او معتقد بود:
رهنمودهای قرآن قابل درک و فراگیر بوده، تمامی ابعاد زندگی انسان را در این جهان و دنیای دیگر در بر می‌گیرد و کسانی که می‌اندیشند را در این جهان و دنیای دیگر در بر می‌گیرد و کسانی که می‌اندیشند این رهنمودها تنها به مسائل فردی و اخلاقی برمی‌گردند، در این گمان خویش دچار اشتباه شده‌اند. زیرا اسلام بینش، عبادت، وطن، ملیت، دین و اخلاق، به طور خلاصه مصحف و شمشیر است.
در واقع او با چنین تعریفی می‌خواست بگوید که اسلام در ذات خودش همه آن چیزی را که «ایسم‌»های مختلف تبلیغ می‌کنند دارد ابناء تلاش می‌کرد اثبات کند «تمدن اسلامی» شامل تمام خوبی‌های سیاسی تمدن‌هاست. با این تفاوت که زشتی‌ها و کاستی‌های آنها را ندارند.
از دیگر خصوصیات فردی حسن‌البناء فصاحت در کلام و بلاغت در قلم بود. فصاحت او در کلام و قدرتش در بیان به قدری بود که صدایی بانفوذتر از او وکلامی مستدل‌تر از کلام او در جلسه بحث به گوش نمی‌رسید.
البناء در مناسبت‌های مختلف خاطرنشان می‌کرد که جنبشی بالنده است. او در اساسنامه تشکیلاتی کمیته که در سال 1945 در اجلاس همگانی اخوان تصویب شد، تصریح کرد: «اخوان‌المسملین حرکت پیوسته و پیشرفت گام به گام را ترجیح خواهد داد.»
وی معتقد بود این حرکت گام به گام باید از سه مرحله اساسی بگذرد:
مرحله اول تبلیغ و ترویج اندیشه‌های جنبش به توده مردم. مرحله دوم جذب و گزینش اعضا و آموزش کسانیک ه تمایل دارند در سازمان به فعالیت بپردازند و مرحله سوم اجرا، عمل و آفرینش خود وی می‌گوید:
«جای تردیدی نیست که اجرای مرحله سوم مستلزم آن است که تبلیغات به طور گسترده صورت گرفته، اعضا و حامیان حزب بیشمار گشته و حرکات ما نظام و قوام اصولی و منطقی یافته باشد.»
همچنین اخوان‌المسملین برای خود اهداف کلاتی را هم ترسیم کرده بود. این اهداف را می‌توان به طور کلی درشش اصل زیر خلاصه کرد:
1- اصل علمی: تفسیر و توضیح قرآن کریم و بازگشت به اسلام اصیل و زدودن ناخالصی‌ها از آن
2- اصل عملی: متحد ساختن ملت مصر و ملل اسلامی بر پایه اصول قرآنی و تربیت نسلی بر مبنای اسلام اصیل و قران کریم
3- اقتصادی: رشد ثروت ملی و حفاظت از آن، عدالت اجتماعی و فردی، تضمین فرصت‌های برابر اقتصادی و امثالهم
4- اجتماعی نوع‌دوستانه: خدمات اجتماعی، تلاش برای محو جهل و بی‌سوادی، بیماری و فقر و...
5- ناسیونالیستی و میهن‌دوستانه: آزادی دره نیل و تمایل کشورهای غربی و اسلامی از چنگال خارجیان و کمک به اقلیت‌های اسلامی در تمامی سرزمین‌ها
6- انسان‌گرایانه و جهانی: ترغیب به ایجاد جامعه‌ای برمبنای اصول اخلاقی – چه مادی و چه معنوی – از طریق قوانین جهانی اسلام
با همه اینها اخوان‌المسلمین هم در همان دامی افتاد که اکثر جنبش‌های اسلامی دیگر گرفتار آن دام شده بودند. یکی روی آوردن به مبارزات مسلحانه و استفاده از شیوه‌های خشن مبارزاتی چون ترور، بمب‌گذاری، آموزش نیروی نظامی و اعزام آنها حتی به سایر کشورها چون فلسطین بود. اتخاذ چنین شیوه‌ مبارزاتی را شاید بتوان در فقدان وجود یک الگوی آلترناتیو جهت مبارزات انقلابی دانست. معمولا جنبش‌های اسلامی از این حیث سعی در الگوبرداری از شیوه‌های مبارزاتی چپ و کمونیستی داشتند.
دیگر ویژگی، خاصیت ارتجاعی یا «سلفی گری» این جنبش‌هاست. در مورد اخوان این خصوصیت را به علاوه کنید با ویژگی «تصوف‌گرایی» که مخصوصا خود شخص حسن‌البناء به آن علاقه داشت. چنانچه می‌گوید:
«از آنجا که دعوت مسلمانان را به بازگشت به سرچشمه زلال کتاب و سنت رسول خدا(ص) فرا می‌خواند: دعوتی «سلفی» است. به این سبب که همه توان خود را برای عمل به سنت پاک رسول خدا در همه امور به ویژه عقاید و عبادات به کار می‌گیرند دعوتی «سنتی» است. هم‌چنین از این نظر که می‌دانند اساس همه چیز و منافع طهارت نفس و پاکی قلب و مراقبت از اعمال و اعراض از خلق و محبت خالق و ارتباط مبتنی بر خیر است دعوت ما تصوف حقیقتی است.»
این نگاه سلفی و ارتجاعی که – البته بیشتر در جنبش‌های اهل تسنن – وجود دارد که دلیل ضعف تئوریک و عدم وجود نظریه‌ای منسجم و مطلوب جهت نگاه به آینده است. سلفیون از آنجا که هیچ مدلی بدلیلی برای «آینده تاریخ» ندارند شعار بازگشت به اسلام اصیل و جامعه رسول‌(ص) را می‌دهند و این موضوع باعث می‌شود که نتوانند شکاف بین «وضع موجود» و «وضع مطلوب» را پر کنند. اما در اندیشه سیاسی شیعه به دلیل وجود نظریه جامعه آرمانی در آینده تاریخ یعنی «حکومت مهدوی» هیچگاه ویژگی ارتجاعی و سلفی بروز نمی‌کند.
«انقلاب اسلامی ایران» از هر دو جنبه فوق‌الذکر انقلابی بی‌مثال است. در حالی که همه صاحبنظران و علمای علم سیاست یکی از ارکان اصلی انقلاب‌ها را وجود «خشونت» می‌دانند، انقلاب اسلامی ایران تنها انقلاب بدون خشونت محسوب می‌شود. از طرف دیگر تئوری حکیمانه امام خمینی مبنی بر تشکیل حکومت ولایت فقیه در عصر غیبت نشان داد که می‌توان با نگاه به گذشته، یک الگوی کاملا جدید و متناسب با شرایط روز و غیر ارتجاعی تولید کرد که افق خود را نه در گذشته که در آینده تاریخ برشمرد ترسیم می‌کند و این است که می‌بینید غرب همه توان خودش را برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی ایران به میدان آورده و خط مقدم آتش توپخانه خود را متوجه انقلاب اسلامی ایران کرده است.
تحولات اخیر در مصر، تونس، یمن و اردن بیش از پیش نمایانگر منحصر به فرد بودن انقلاب اسلامی است. به خصوص آنکه امروزه با نگاه به اتفاقات چند هفته گذشته در این کشورها می‌توان بهتر به عظمت رهبری مردی به نام «روح‌الله» پی برد. تمامی انقلاب‌ها نیازمند «رهبر»ی برای طرح‌ریزی و تبیین اهداف و آرمان‌های انقلاب هستند. «رهبر»ی که توانایی بسیج عمومی و همگانی را داشته باشد. اساسا بدون «رهبر»ی هیچ انقلابی به ثمر نخواهد رسید و متأسفانه به دلیل فقدان رهبری چون خمینی کبیر است که در این ممالک به رغم گذشت چند هفته از مبارزات، مردم مصر، تونس و... هنوز به آن نتیجه‌ای که باید نرسیده‌اند.
ش.د8904730

 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات