
* س ـ جناب آقای دکتر آیت با توجه به کاندیدا شدن شما برای مجلس خبرگان از طرف حزب جمهوری اسلامی در اصفهان برای اطلاع مردم اصفهان در مورد جنابعالی خواهشمندم مقداری ما را در جریان گذشته زندگیتان قرار دهید.
** ج ـ البته حتما اطلاعاتی که می خواهید در مورد مبارزات است که در گذشته شده است مبارزاتی که من خودم شخصا انجام دادهام تاریخش به خیلی قبل برمیگردد. خیلی قبل از 15 خرداد که بهر شکلی که ممکن بوده این مبارزات انجام شده یا بصورت نوشتن بوده به هر ترتیبی که بوده در گذشته در این جهت کارهائی انجام شده است. من خودم علاقهمند بودم کمی قبل از 15 خرداد تا حالا رویش بحث کنیم چون 15 خرداد یک نقطه عطفی بود در مبارزات ملت ایران قبلا اکثرا برای مسائل ایران دنبال یک راهحل سیاسی میگشتند و حداکثر آرزویشان این بود که دولتی که اصطلاحا میگویند دولت ملی سرکار بیاید و یک مبارزات ضداستعماری انجام دهد و یک آزادیهائی هم در جامعه مستقر باشد 15 خرداد این مسیر را عوض کرد و به انقلاب جهت اسلامی داد و بعد ملی نشان داده شده است که نمیتواند مبارزات را موفق کند در ایران ملی شدن نفت بوده تا حدودی هم بعد مذهبی داشت ولی چون تکیه بیشتر روی ملی بودن نفت و بعضی مسائل دیگر که سطحی بوده دیدیم که مبارزه نتوانست به آن توفیقی که باید برسد یا در خارج از ایران عبدالناصر مبارزات شدیدی علیه استعمار انجام داد. ولی چون جنبه ایدئولوژی نداشت باز دیدیم که در نیمه راه با موانع زیادی روبرو شد بعد ماجرای 15 خرداد یا قیام ملت در 15 خرداد چند موضوع برای مردم روشن شد.
1ـ انقلاب باید ایدئولوژی داشته باشد.
2ـ با مذاکرات سیاسی و فعالیتهای سیاسی به نتیجه نمیتوان رسید باید شاه برود و آن هم با زور و با انقلاب باید بیرونش کرد. نه این که با مذاکره او را وادار به عقبنشینی کرد پس همان موقع من هم و حتی این عقیده را داشتم خیلی قبل که مبارزه جنبه دینی و مذهبی داشت و با دوستانم در این باره مذاکره میکردیم و حتی یک تشکیلاتی هم درست کرده بودیم که ضمن این که فعالیتهای نیمه علنی بخصوص زمان دکتر امینی شرکت داشتم فعالیتهای مخفی هم میکردم و معتقد بودم بدون رفتن شاه امکان یک تغییر اساسی و بنیادی نیست قیام 15 خرداد دست امثال من را قویتر کرده یعنی سایر مردم هم متوجه این مسئله شدند این بود که ما با دوستان مذاکره کردیم که یک تشکیلات بوجود بیاید که اولا نیروئی را تربیت کند برای بعد از بدست گرفتن قدرت که خیلی مهم است و آن موقع ما هم به اهمیت این مسئله واقف بودیم که مسئله تنها بردن شاه و سرنگونی آن نظام نیست آوردن نظامی است که افراد کاردان ـ مدیر ـ و مومن و معتقد داشته باشد یکی از کارهایمان تربیت اینگونه افراد بود که بسیار افراد تربیت شدهاند که هم الان در صحنه سیاست هستند و کارهائی را انجام میدهند موضوع سوم این بود که معتقد شده بودیم که از راه مبارزات پارلمانی و انتخابات به نتیجه نمیتوان رسید بلکه باید با یک ضربت قاطع و غافلگیرکننده دستگاه را سرنگون کرده و این جز با داشتن یک سازمان قوی ممکن نبود از این جهت تلاش کردیم که این سازمان قوی را تشکیل دهیم بخصوص در ارتش رسوخ کنیم و از همان موقع شروع کردیم افرادی را فرستادن به ارتش از تحصیلکردهها و تشویق میکردیم که اینها بمانند در جاهای حساس ارتش رسوخ کنند و بعد تلاش کردیم که در داخل خود ارتش نیروهای مومن را جلب کنیم تا حدود زیادی هم موفق شدیم فرصت نیست که من خدماتی که همین دوستان ارتشی کردهاند شرح بدهم چه قبل از پیروزی انقلاب و چه بعد از پیروزی انقلاب ولی تا همین حد بگویم که بسیاری از اخبار و اطلاعات را بما میدادند و مراکزی از رهبران انقلاب به وسایل و عناوین مختلف میرساندیم و در ضمن انقلاب هم چه در باصطلاح شکست توطئههای ضدانقلابی که زمان بختیار بود و قسمتی از ارتش بخصوص گارد جاویدان میخواست که کودتا کند و دوباره شاه را برگرداند.
این دوستان ارتشی ما نقش بسیار حساسی داشتند و خارج از ارتش هم ما در ادارات در بین مردم، کارگران هم شروع کرده بودیم که به آنها تشکل دهیم و بسازیم آنها را و شاید این را برای اولین بار باشد که برای یک روزنامه میگویم که از خیلی سال قبل در طول یکی از اصول مرامی اعلام کرده بودیم که قانون اساسی باید بطور کلی از بین برود. اصل 14 اصول مرامی ما بود و قانون اساسی جدیدی نوشته شده که بدیهی است باز در اصول مرامی اساس کار را بر اسلام قرار داده بودیم صریحا در یکی از اصول آن اصل 13 گفته بودیم که باید همه کارها بر مبنای اسلام باشد مسئله تغییر حکومت و در دست گرفتن حکومت را بر این اصول پیشبینی کرده بودیم و حتی این که باید حکومت با انقلاب و با زور سرنگون شود البته اشاره کرده بودیم در جوامعی که تحت سلطه دیکتاتوری است زیرا جامعهای که در آن دموکراسی باشد راه قانونی هست برای تغییر آن اما در جامعهای که هیچ مسیری برای مردم باز گذاشته نشده بدیهی است که باید از راه انقلاب و با قدرت حکومت سرنگون شود بهرترتیب اصول متعددی نوشته بودیم که اینها بر مبنای اسلام بود و تا آنجائی که میشد که تفسیرش زیاد میشود من به طرق مختلف در مبارزات شرکت داشتم و شخص من بخصوص چون در قم درس دادم در مدرسه عالی آنجا در عرض چند سالی که آنجا تدریس میکردم صراحتا بحثی از حکومت اسلامی مقایسه حکومت اسلامی با انواع حکومت دیگر میکردم که نوارهایش هست و دوستانی که شاگرد من بودند از این مسئله اطلاع دارند و خود این موجب مزاحمتهای فراوانی شد از سوی سازمان امنیت که بارها احضار میکردند.
اعتراض میکردند منتها چون مسائل به نحوی مطرح میشد که ضمن این که کوبنده بود دیکتاتوری را میکوبید نمیتوانست دست روی نقطه مشخصی بگذارند. این بود که مباحثات ادامه داشت چه در قم چه در اراک چه در لاهیجان و در هر جایی که من تدریس میکردم مسائل مربوط به انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی و روشن کردن مردم مطرح بوده و فکر میکنم خیلی تاثیر کرد این مسئله. خیلی موضوعات دیگر هست که من فکر میکنم بگذاریم به تاریخ که مسائل را روشن کند چون خاطرات در آینده باید نوشته شود نه از این جهت که بخواهیم بگوئیم این مبارزات را کردیم بلکه از این جهت که مردم بدانند که این مبارزه شروعش اسلامی بوده ادامهاش اسلامی بوده و پیروزیش قدرت مردم مسلمان بوده است و نه تنها تشکیلاتی که من به آن اشاره کردهام و الان در خدمت نهضت هست کارهای فراوانی کرده بلکه سازمانهای متعدد بدون نام دیگری الان کمکم روشن میشود که فعالیت میکردند و آن محبوبیت امام خمینی و رهبری او باعث شد که این نیروها متمرکز شود و ایشان و بالاخره انقلاب به پیروزی برسد.
* س ـ خواهشمندیم اصول کلی نظرات خودتان را در رابطه با پیشنویس قانون اساسی بیان فرمائید.
** ج ـ در مورد این قانون اساسی البته من نظریاتم را در کنگره منتقدان قانون اساسی که در دانشگاه تهران تشکیل شد مقداری را در آن سخنرانی گفتم که قسمت کمی از آن هم در روزنامه درج شد بطور کلی من معتقدم که این پیشنویس قانون اساسی آن چیزی که ما میخواهیم نیست همانطوریکه من در آن سخنرانیام گفتم قانون اساسی ما باید صددرصد اسلامی باشد و باز در آن سخنرانی من گفتم که انقلاب ایران پس از ظهور اسلام دومین حادثه بزرگ تاریخ بشر است و این حرف بسیار بزرگی است من معتقدم ممکن است بسیاری بگویند که این بزرگ و اغراق است ولی من معتقدم که با توجه به عظمت این انقلاب که یک انقلاب است و استمرار انقلاب اسلامی اولیه است باید قانون اساسی آن به نحوی باشد که سایر کشورهای اسلامی هم بتوانند به این انقلاب بپیوندند و یک کشور واحد اسلامی تشکیل شود و حتی یک حکومت جهانی اسلامی در آینده بر این اساس باید که قانون اساسی صددرصد اسلامی باشد ثانیا در قانون اساسی صریحا قید شده که منابع قانون باید قرآن و سنت باشد همانطوریکه در اسلام هم هست البته میدانید چهار منبع، قرآن، سنت، اجماع و عقل اما عقل کارش استنباط و استنتاج از قرآن و سنت است بنابراین صراحتا در قانون اساسی باید پیشبینی شود راجع به وحدت مسلمین حتما باید اصلی داشته باشیم و دولتهائی که میآیند باید موظف باشند که در راه وحدت مسلمین قدم بردارند و این در قانون اساسی باید باشد در مورد کمک به مردم مسلمان سایر نواحی دنیا حتما باید در قانون اساسی باشد که ما در نجات فلسطین، اریتره، مردم فیلیپین و نه تنها مسلمانها غیرمسلمانها که برای تحقق عدالت مبارزه میکنند ما باید به آنها کمک کنیم و همین کمک کردن خودش باعث میشود که اینها به اسلام آشنا شوند.
چون اسلام نمیتواند در مقابل حق و باطل فریب بیطرف باشد اسلام متعهد است البته متعهد مفهومش این نیست که ما برویم بطرف بلوک شوروی و آمریکا چون ما هیچ کدام از اینها را بر حق نمیدانیم و باید کاری کنیم که یک قطب جدیدی در دنیا بوجود آید که حتی مردم شوروی و آمریکا هم به طرف این قطب جدید توجه پیدا کنند و قانون اساسی باید تمام این مسائل درش منعکس باشد یک قانون اساسی که در دنیا قابل عرضه باشد و جاذبه داشته باشد چون شما میدانید اعلامیه حقوق بشر در خلال جنگ دوم جهانی و بعدش منتشر شد. مانیقست حزب کمونیست اعلامیه حقوق بشری که بعد از انقلاب کبیر فرانسه منتشر شد اینها هر کدام جاذبههائی در دنیا بوجود آوردند و علتش این بود که اسلام به دنیا معرفی نشده بود در حالی که ما میدانیم حقوق انسان خیلی دقیقتر و بهتر و کاملتر از این به اصطلاح اعلامیههائی که اشاره کردم در اسلام پیشبینی شده است برای بشر اما خوب به دنیا عرضه نشده چیزی که به دنیا عرضه نشده است میبینیم که حتی مردم خودمان هم یا آن قالب سرمایهداری غربی را میپسندند که الان میبینیم در جامعه ما خیلی دم از آن میزنند دم از دموکراسی غربی و دموکراسی سیاسی یا قالب کمونیستی را بسیاری پسندیدند و فکر میکنند مترقی است این بر این اساس است که اسلام را نمیشناسند ولی اگر ما یک قانون اساسی نوشتیم که ابعاد گوناگون درش مورد توجه قرار گرفته باشد بعد سیاسی، بعد اقتصادی، بعد قضائی تمام ابعاد مختلف در این قانون اساسی پیشبینی شده باشد من یقین دارم که یک موج خیلی عظیم در دنیا به راه خواهد انداخت که کمونیسم و مکاتب غربی را تمام تحتالشعاع خودش قرار خواهد داد و اینها در پیشنویس قانون اساسی به آن صورت که من میخواهم نیست و باید در این پیشنویس قطعا این مسائل پیشبینی شود مبارزه با ظلم که در اعلامیه حقوق بشر پیشبینی شده است به عنوان یک حق من معتقدم در قانون اساسی ما هم به عنوان حق و هم به عنوان تکلیف اتفاقا در آن مرامنامه که ما نوشته بودیم قبل از انقلاب در آن سازمانی که داشتیم.
در یکی از اصولمان پیشبینی شده بود که شرکت در امور اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هم حق و هم تکلیف مردم است تفاوت اسلام هم با این مکاتب انسانی همین است او میگوید مردم حق دارند در انتخابات شرکت کنند ما میگوئیم مردم مکلفاند که در انتخابات و در تعیین سرنوشت خودشان شرکت کنند مسئله رئیسجمهور ما میدانیم که حاکم در اسلام باید اعلم و اعدل و اتقی و اشجع باشد در این قانون اساسی فقط گفته ایرانیالاصل مسلمان و تبعه ایران که من باز در آن سخنرانی خودم این مسئله را نقد کردم و بعضی از این جراید ضد انقلاب که مثل امید ایران و تهران مصور و اینها که خوب سابقهشان روشن است اینها مستمسک حمله به من قرار دادند که فلانی گفته است رئیسجمهور حتما لازم نیست ایرانیالاصل باشد بلکه باید مسلمانالاصل باشد و از این مسئله چنین استنتاج کردند که من گفتم که رئیسجمهور نباید تبعه ایران باشد فرق است بین تبعه و ایرانیالاصل، ایرانیالاصل تعریف دقیقی ندارد البته ما معتقدیم یک کشور واحد اسلامی که تشکیل شد و ما دنبال آن میرویم آن دیگر رئیسجمهورش باید اعلم و اعدل واقعی و اشجع باید باشد مسئله ناسیونالیسم افراطی که فقط ایران و نژاد آریائی را اسلام قبول ندارد اسلام مرز جغرافیائی نمیشناسد ما ضمن این که در شرایط کنونی استقلال خود را حفظ میکنیم در مقابل ابرقدرتها و قدرتهای استعماری ولی معتقدیم که قبل از ایت که ما ایرانی باشیم ما مسلمانیم و ابنها که سفسطههای مخصوصی میکنند مردم باید این را متوجه باشند مثلا یکی از این روزنامهها بامداد نوشته بود که بنابراین آنطور که آیت گفته است میتواند کلی رئیسجمهور ایران باشد.
در حالی که کلی مسلمانالاصل نیست گفتم باید مسلمانالاصل باشد تبعه ایران هم نیست و بعد اگر کلی که خوب مجتهد هم نیست اعلم واقعی هم به آن صورت نیست ولی از نظر اسلام هیچ اشکال ندارد که اعلم واقعی و اشجع هر که باشد و در گوشه دنیا مطابق با این قانون اساسی پیامبر اگر بود نمیتوانست رئیسجمهور ایران باشد چون نه تبعه ایران بود و نه ایرانیالاصل حضرت علی(ع) اگر بود نمیتوانست ما بیشتر روی صفات تکیه کنیم نه یک چیزهای ظاهری خوب شاه سابق هم ایرانیالاصل بود و همه تبعه ایران و هم مسلمان شناسنامهای ما باید شرایطی که برای حاکم در اسلام پیشبینی شده است برای رئیسجمهور و برای نمایندگان مجلس شرایط خیلی دشوارتر و سختتر مسئله علم و تقوی و عدالت قطعا این مسائلی است که باید در قانون اساسی پیشبینی شود و خیلی نظرات دیگر که من دارم در این فرصت کوتاه امکان اشاره به همهاش نیست.
* س ـ در این مدت که از پیروزی نسبی انقلاب میگذرد. دستاوردها و اشتباهات چیست و خطمشی آینده چگونه باید باشد.
** ج ـ انقلاب ایران همانطور که دوست و دشمن اعتراف دارند یکی از عظیمترین انقلابهائی است که در دنیا اتفاق افتاده و بلیونها نفر همانطور که دیدیم در خیابانها براه افتادند دهها هزار نفر در عرض یک سال حالا سوابق را اگر ما بخواهیم بررسی کنیم که گفتیم انقلاب استمرار انقلاب اولیه اسلامی هست خیلی هم به عقب برنگردیم حتی از زمان قاجاریه اگر شروع بکنیم میبینیم چقدر شهید داده است این انقلاب و چقدر تحمل زحمت شده امثال اسدآبادیها میرزارضای کرمانی ـ هزاران نفر دیگر که در مشروطیت کشته شدند هزاران نفر که در مسجد گوهرشاد بدست رضاخان قتلعام شدند در زمان خود رضاخان چقدر مردم کشته شدند و از بین رفته در زمان پسرش در 15 خرداد ـ در 30 تیر در تمام اینها این همه کشته بعد این انقلاب به قیمت کمی بدست نیامد و وقتی که در 22 بهمن یک نظام 2500 ساله سرنگون شد خود این سرنگون شدن یکی از بزرگترین دستاوردهاست. بعد اعدامهائی که شد و کسانی که هیچ وقت تصورش نمیشد اینها به پای تیر محاکمه کشانده بشوند این یک دستاوردی است که حتی در خارج از ایران هم باعث نشده است که آن خائنین به فکر بیفتند یک روزی باید حساب پس بدهند چون امثال نصیریها ـ هویداها تصور حساب پس دادن را نمیکردند.
اگر این تصور را کرده بودند به این شدت در جاده خیانت نمیغلطیدند مصادره اموال اینها ملی کردن بانکها، خیلی کار بهرصورت خودبخود؛ خود این انقلاب انجام داده است ولی خیلی بیشتر از اینها انتظار بود چون همیشه ما باید انتظارمان در حد امکانات و در حد نیروئی است که در دست داریم این نیروی عظیمی که الان هم میبینیم این جوانان، پیران، زن و مرد، میآیند و میگویند یک کاری به ما بگویید که در خدمت به این انقلاب انجام دهیم یکی از اشتباهاتی که شد عدم قاطعیتهائی به چشم میخورد مثلا در مورد مطبوعات من مثال بزنم من از طرفداران سرسخت آزادی مطبوعات میگویم عقیده آزاد است و مطبوعات، هر نظری دارند باید بدهند اما آزاد بودن عقیده مفهومش توطئه ـ فحاشی ـ سمپاشی نیست این هم بدست کسانی که از عوامل آن دستگاه بودند ما چند بار ضربت این کار را خوردیم یکی بعد از شهریور 20 که رضاخان فرار کرد و یک موقعیت جدیدی دست مردم آمد ما میبینیم که عناصری در مطبوعات در مجلس یک مرتبه تغییر قیافه میدهند مثلا آقای عباس مسعودی صاحب امتیاز اطلاعات که بنیانگزار این روزنامه در حقیقت رضاخان بود تشکیلاتش مال او بود یک مرتبه وقتی میبیند آن رفت چون آن عاشق رضاخان نیست عاشق منابع خودش استعمار است شروع کرد به رضاخان بد و بیراه گفتن و حتی از انقلابیون واقعی هم جلوتر زد مردم هم بدون توجه به سوابق متوجه اینگونه اشخاص شدند و یا علی دشتی یک فرد خائن سابقهدار که از قبل از رضاخان عامل خارجی بوده و زمان رضاخان پرورش پیدا کرد و در مجلس رضاخانی بود یکمرتبه شروع کرد به رضاخان حمله کردن و خیلیها دیگر چهره عوض کردند و ملت را فریب دادند و دوباره جاهای حساس را گرفته و مردم نسبت به آنها اغماض کردند و باز میبینیم که اینها بعد از 28 مرداد آمدند و چه کارهائی نسبت به ملت انجام دادند.
حالا هم خوب همین را میبینیم من میبینم روزنامه فرمان که عباس شاهنده کثیفترین چهرهای که ممکن بوده در مطبوعات باشد روزنامههایش هست که چه چیزهائی نوشته چه اهانتهائی نسبت به مذهب و رهبران مذهبی کرده است و چه ستایشها و تملقهائی نسبت به دستگاه آن زمان کرده این هنوز هست یا امید ایران آقای صفیپور این نماینده مجلس بعد از 15 خرداد بوده مطالبی که در ستایش شاه نوشته است و در تحلیل از 17 دی نوشته است و یک وقتی چپنمائی میکرده و یک وقتی محله مبتذلی بوده همه اینها هست الان هم میبینیم که این به انقلابیون فحش میدهد تهمت میزند و بیراه میگوید و مسئله این نیست که قلم آراده مسئله این است که اینها پشت میز محاکمه نشسته باشند اینها باید محاکمه پش دهند آزادی عقیده تا آزادی عملی خیلی فرق میکند آزادی عقیده باید باشد ولی جلو آزادی خیانت و جنایت باید گرفته شود.
روزنامهای مثل اطلاعات باید دست مردم باشد نه دست همان عوامل سابق معنی آزادی این نیست اگر بخاهیم بگوئیم معنی آزادی این است پس آقای جعفریان را هم باید از خاک در بیاوریم و بگوئیم چون تو وقتی در تلویزیون صحبت کردی و یا دست تو بوده تو باش همه کاره تلویزیون آقای قطبی را هم بیاوریم تو تلویزیون معنی آزادی این است که هر کسی عقایدش را بتواند بگوید اما نه این که ما شمشیرمان را بدهیم به دست دشمن که دشمن با آن شمشیر خود ما را بکشد نه الان این مطبوعات به این صورت است بهرحال که دولت باید همان اول به حساب اینها در دادگاههای انقلابی رسیدگی میکرد تا اینها اینقدر جسارت پیدا نکنند که حتی به رهبری انقلاب مستقیم و غیرمستقیم اهانت بکنند در مسائل مربوط به کردستان مسائل ترکمن سایر جاها قطعا قاطعیت نشان داده نشده باید کسانی که علیه حکومت اسلامی قیام میکنند محاکمه بشوند و مجازات شوند اصلا قیام علیه حکومت اسلامی اعدام است. ادامه دارد...