تاریخ انتشار : ۰۹ مهر ۱۳۹۱ - ۱۱:۴۱  ، 
کد خبر : ۲۳۸۰۸۲

تعلیم و تعلم اسلامی از دیدگاه استاد شهید مطهری

محمد محمدی اشاره: دین طبق نخستین آیات نازل شده بر پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه بر دو عنصر بنیادین تعلیم و تربیت، یعنی کسب علم و دانش (علم بالقلم) از یک سو، و تعالی روح و کمال انسانی (علم الانسان مالم یعلم) از سوی دیگر تاکید می‌کند. از دریچه همین تاکید است که می‌توان اولا به این ادعا که قرآن یک کتاب تربیتی است استدلال کرد، ثانیا بر اهداف و آرمان‌های عام و کلی نظام تربیت اسلامی وقوف یافت. تمام روش‌های تربیتی در اسلام در حقیقت حاکی از پیوند انسان و رب است و همه فرع و شعبه‌های تربیت از این پیوند و کیفیت آن منشاء می‌گیرد. دین به نگرش فلسفی فرد به تعلیم و تربیت و به دنبال آن اهداف تربیتی جهت می‌دهد و فرهنگ دینی حاکم بر انسان در همه شوون زندگی او ریشه می‌دواند. تربیت دینی نشان‌دهنده راه و روشی است که در انتها به هدف زندگی منجر می‌شود. تعلیم و تربیت از دیرباز و طی قرون و اعصار همواره مورد توجه عالمان، اندیشمندان و فیلسوفان بوده و بدین‌سان توانسته است افکار و اندیشه‌های بزرگ را به سوی خویش فراخواند. آنچه در زیر می‌خوانید نگاه علامه شهید مرتضی مطهری به حوزه «تعلیم و تربیت»، برگرفته از دو کتاب آن فرزانه دهر به نام‌های «تعلیم و تربیت در اسلام» و «فلسفه‌ اخلاق» است.

تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه علامه شهید مرتضی مطهری بر چند رکن اساسی مبتنی است. اول؛ نخستین رکن تعلیم و تربیت اسلامی اهتمام به پرورش فکر و اندیشه آدمیان است. اسلام بر اصل مساله علم‌آموزی و تعقل تاکید فراوان کرده و علاوه بر آن درباره خصوصیات علمی که انسان‌ها باید در پی آموختن آن باشند نیز به تفصیل سخن گفته‌ است.
«تعلیم» آنگونه که متفکران مسلمان سخن گفته‌اند با «تعقل» متفاوت است.
تعلیم جریان یکسویه‌ای از اطلاعات است از جانب معلم به سوی متعلم و در آن ذهن متعلم چونان انباری است که یکسری اطلاعات در آن ریخته می‌شود و او هیچ دخالتی در چند و چون و تقدم و تاخر آن ندارد.
اما تعقل مبتنی است بر پرورش و استقلال یافتن نیروی فکری متعلم و زنده شدن قوه ابتکار در او آنچنان که خود مستقلا بتواند اطلاعات خامی را که از منابع گوناگون دریافت می‌کند، تبویب و تالیف کند و با تامل در آنها، احیانا به نتایج جدیدی برسد. قوت گرفتن نیروی تعقل در وجود آدمی در نهایت او را تبدیل به یک مجتهد خواهد کرد و اجتهاد واقعی نیز همین است که وقتی یک مساله جدید که انسان هیچ سابقه‌ای درباره آن ندارد به او عرضه شود، فورا بتواند اصول را به نحو صحیح بر آن منطبق کرده و نتیجه‌گیری نماید.
در متون دینی به تعلیم و تعقل ـ هر دو ـ توصیه فراوان شده است، چه تعلیم بدون تعقل و تفکر مفید هیچ فایده‌ای نیست، هم‌چنانکه تعقل بدون تعلیم و تعلم امکان‌پذیر نیست چرا که مایه اصلی تفکر، پردازش اطلاعات در ذهن تعلیم و تعلم است. آموختن بعضی علم‌ها مانند علم بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر که در مقدمات ایمان صحیح (ایمان به علم) محسوب می‌شود، واجب عینی است و بالذات مطلوب شارع است. اما علوم دیگری هم هستند که چون تحقق هدفی از اهداف شریعت اسلام متوقف بر آموختن آنهاست باید فراگرفته شوند و هیچ علمی از اقسام مختلف علوم نیز این قاعده مستثنا نیست.
کاوش در مساله علم‌آموزی (تعلیم) از دیدگاه اسلامی خود مقدمه‌ای است برای تامل دقیق‌تر در باب تعقل که در متون دینی از درجه و مرتبه بالاتری برخوردار است. تعقل چنانچه گفته شد برخلاف تعلیم یک فرآیند فعال در ذهن آدمی است که در آن اطلاعات خام موجود در ذهن حلاجی و پردازش می‌شوند و مقدمه نتایج بدیع قرار می‌گیرند.
عقل قوه‌ای است در وجود آدمی که یکی از مهمترین شوون آن مظهریت اسم فرقان خداوند، یعنی جدا کردن سره از ناسره در میان اطلاعات و مفاهیم موجود در ذهن آدمی است. این سخن مضمون روایتی از حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام نیز هست.
امام(ع) در توضیح آیه شریفه «فبشر عبادی الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه» می‌فرمایند: آن قوه‌ای که به آدمی توانایی داوری کردن را می‌دهد، همین عقل است.
عقل آن وقت برای انسان عقل است که به شکل غربال دربیاید یعنی هرچه را که وارد ذهن می‌شود، سبک، سنگین کند و بهترین آن‌ها را برای خود نگاه دارد.
تعلیم و تربیت اسلامی در اولین گام با استوار کردن پایه‌های دانش و تفکر در انسان‌ها آغاز می‌شود و قوام می‌یابد. پس از این گام نخست برای رسیدن به غایت متعالی آموزش و پرورش دینی که همانا تربیت انسان کامل است، گام‌های مهم دیگری را نیز باید برداشت که در ادامه درباره آنها سخن خواهیم گفت.
دوم: از دیدگاه شهید مطهری دومین گام اساسی در تعلیم و تربیت اسلامی پرورش استعدادهای نهفته در وجود آدمی است. از اولیات انسان‌شناسی اسلامی یکی این است که لوح وجود آدمی در بدو تولد پاک و بی‌نقص نیست و خداوند در نهاد همه ابناء بشر پیش از تولد آنها آداب و عقایدی را به ودیعه نهاده است. این تعلیمات پیشین، اگرچه به نحو آگاهانه در ضمیر انسان‌ها موجود و مستقرند، لکن همه آنها بالفعل نیستند و در بسیاری از موارد از قوه به فعل درآوردن انسان‌ها محتاج نوعی خاص از سلوک جسمی و روحی و مآلا نحو خاصی از تربیت و آموزش است. استاد شهید معتقد است که به واقع تربیت چیزی جز پرورش دادن استعدادهای موجود در باطن انسان‌ها نیست. اگر انسان چیزی هم از خارج می‌آموزد برای آن است که آن آموخته‌ها و اطلاعات را به فطریات خود بیفزاید و از امتزاج و درهم ریختن آنها نیروی بیشتری بگیرد و طریق کمال را سریع‌تر طی کند.
این سخن که انسان‌ها به نحو ماتقدم از برخی آگاهی‌های فطری برخوردارند، در میان فیلسوفان غرب نیز طرفدارانی دارد. از جمله «امانوئل کانت» فیلسوف شهیر آلمانی معتقد است، آدمیان مستقل از هر گونه تعلیم و آموزش بر خیر اخلاقی و مصادیق آن وقوف دارند و پیش از آنکه فردی از خارج برای آنها از تکالیف اخلاقی سخن بگوید، خود از تکالیف خویش آگاهند، و لذا او به جد معتقد است، پیشین و مستقل از تجربه دانستن خیر اخلاقی تنها راه توجیه عمل اخلاقی است؛ آنچه خداوند به عنوان باورهای فطری در نهاد آدمیان قرار داده در اعلی درجه خیر و راستی است و انسان‌ها برای آنکه به غایت کمال برسند، حاجت به هیچ چیزی جز به فعلیت رساندن استعدادهای فطری خود ندارند.
استاد از این سخن چنین نتیجه می‌گیرد که نظام تربیتی اسلام به طور عمده حول بسط نظریات شکل می‌گیرد، هر سیستم آموزشی منطبق بر فطرت درونی و ندای وجدان آدمی نباشد، هرگز موفق نبوده و کاری از پیش نخواهد برد حتی اگر به اجبار و اکراه هم متوسل شود.
سوم، از دیگر ارکان نظریه تعلیم و تربیت در اسلام این است که در اثر آموزش صحیح، فضایل اخلاقی و ملکات نفسانی در وجود آدمی متمکن می‌شود و روح انسان به آنها عادت می‌کند.
بسیاری از نظریه‌پردازان بزرگ تربیتی در غرب عقیده دارند که عادت اصولاً و مطلقاً امر ناپسندی است. مثلاً روسو در کتاب امیل می‌گوید:
امیل را باید عادت دهم که به هیچ‌ چیزی عادت نکند.
و یا کانت در جایی می‌گوید:
هر اندازه عادات بشر بیشتر باشد، استقلال و آزادی او بیشتر می‌شود.
علامه شهید می‌گوید: اینها عقیده دارند که خاصیت عادت این است که اراده را ضعیف می‌کند به نحوی که انسان نمی‌تواند علیه مانوسات روحی و جسمی خود قیام نماید، پس عادت در هر زمینه بد است. لذا این‌ها در مقابل این تعریف که تربیت فرد تشکیل عادت است می‌گویند تربیت فرد برهم زدن عادات است.
استاد معتقد است: صدور حکم کلی درباره این که عادت همواره امر ناپسندی است چندان صائب نیست. «چون عادت بر دو قسم است: عادات فعلی و انفعالی. عادت فعلی آن است که انسان تحت تاثیر یک عامل خارجی قرار نمی‌گیرد بلکه کاری را در اثر تکرار و ممارست بهتر انجام می‌دهد. فی‌المثل نوشتن را نمی‌توان به یکباره آموخت باید به‌تدریج و در اثر تمرین و ممارست عادت به نوشتن حاصل شود. بسیاری از ملکات نفسانی مثل شجاعت و قوت قلب نیز عادت فعلی محسوب می‌شوند».
استاد معتقد است در مورد عادات فعلی ایراداتی از قبیل آنچه کانت و روسو بیان می‌کردند وارد نیست. چون «اولاً خاصیت این عادت این نیست که انسان خوی و انس می‌گیرد بلکه خاصیت آنها فقط این است که انسان تا وقتی به انجام کاری عادت نکرده اراده‌اش در مقابل محرکاتی که انگیزه او را برای انجام آن کار تقلیل می‌دهند ضعیف است ولی وقتی که عادت کرد مقاومت پیدا می‌کند. ثانیاً از جمله فواید عادت که علمای اخلاق همواره بر آن تاکید فراوان کرده‌اند این است که عادت انجام کاری را که برحسب طبیعت برای انسان دشوار است آسان می‌کند. اما استاد آن قسمی از عادات را که تسلط آنها بر نفس آدمی موجب تضعیف عقل و اراده او می‌شود، عادات انفعالی می‌نامد. «عادات انفعالی عاداتی است که انسان تحت تاثیر یک عامل خارجی کاری را انجام می‌دهد و در همین دسته از عادت‌هاست که آدمی اسیر مانوسات خود می‌شود».
حاصل سخن در این بخش این است که در نظریه تعلیم و تربیت اسلامی ایجاد عادات فعلی برای تربیت‌شوندگان جایگاه مهمی دارد و غفلت از آن روند تربیت دینی را تا حدود زیادی مختل خواهد کرد.
چهارم؛ انسانی که به روش اسلامی تعلیم می‌بیند و تربیت می‌شود باید موجودی «اخلاقی» از کار درآید و این یکی از ارکان تعلیم و تربیت اسلامی است. متکلمان شیعه تحت تاثیر آموزش‌های ائمه اطهار علیهم‌السلام همواره معتقد بوده‌اند که خیر اخلاقی مستقل از امر الهی است یعنی اینگونه نیست که چون خداوند به انجام یک کار خاص امر کرده است آن کار مبدل به خیر اخلاقی شود. بلکه چون یک عمل خاص به لحاظ اخلاقی خیر است خداوند به انجام آن امر می‌کند و این سخن البته تفصیلی دارد که از آن صرف‌نظر می‌کنیم. اما این نکته نیز نباید ناگفته بماند که خالق نخستین خیر الهی که در ضمیر انسان به صورت فطرت اخلاقی جای‌گذاری شده، خداوند است و از این جهت اخلاق را باید برآمده از ذات الهی دانست. استاد شهید علاوه بر این مطلب می‌گوید: «تمام حقیقت این است که اخلاق از مقوله عبادت و پرستش است. انسان به همان میزان که خدا را ناآگاهانه پرستش می‌کند، ناآگاهانه هم یک سلسله دستورهای الهی را پیروی می‌کند. وقتی که شعور ناآگاهش تبدیل بشود به شعور آگاه که پیامبران نیز برای همین کار آمده‌اند. آنگاه دیگر تمام کارهای او تبدیل به کار اخلاقی می‌شود».
سیستم تعلیم و تربیت اسلامی از آنجا که آموزش‌های اخلاقی در آن اهمیت بسیار دارد، یک سیستم هدفمند و دارای غرض و مقصود خواهد بود چون اخلاق برخلاف مطلق تربیت که هیچ محتوای از پیش تعیین‌شده‌ای ندارد، دارای مضمون و محتوایی مشخص و غیر قابل تخلف است. از سوی دیگر فضایل اخلاقی اگر در کنار آداب و اعمال دینی بنشیند آدمی را برای طی طریق کمال کفایت خواهد کرد و مطلوب آموزش و پرورش اسلامی نیز جز این نیست.
پنجم؛ تعلیم و تربیت اسلامی در یکی دیگر از شؤون خود بر مساله «عبادت» مبتنی است. در تفکر اسلامی کمال غایی آدمی آن هنگام محقق می‌شود که او به مرتبه «عبادت» برسد و در هیچ حال و مقامی از ذکر باری‌تعالی غافل نشود. رسیدن به این مرتبه مستلزم نوعی خاص از سلوک روحی و جسمی است که جز در ضمن یک سیستم آموزشی و پرورشی دقیق ممکن نخواهد بود. در اسلام انواع مختلفی از عبادت وجود دارد که هر یک محتوایی خاص و به تبع آن کارکردی ویژه دارند.
تربیت اسلامی با دستمایه قرار دادن این اشکال مختلف عبادت هر یک را در جهت برآوردن مقصودی خاص از مقاصد مختلف خود به کار می‌گیرد و بدین ترتیب عبادت را در کنار دیگر ارکان خود می‌نشاند تا از این رهگذر برنامه خویش را کامل کند و به سرانجام برساند. علامه شهید عقیده دارد. در عبادات اسلامی علاوه بر محتوای آنها عناصر مختلفی وجود دارد که هر کدام از آنها می‌تواند مستقلاً در جهت غنی‌تر شدن برنامه تربیتی اسلام موثر واقع شود. عبادات اسلامی غالباً شکلی خاص و از پیش تعیین‌شده دارند که شخص عابد حق تخلف از آنها را ندارد. همین شکل خاص عبادت و لزوم مراعات آن خود تمرینی است برای ضبط و مهار نفس که یکی از مهمترین ملکات نفسانی محسوب می‌شود علاوه بر این اکثر عبادات اسلامی وقت ویژه‌ای هم دارند که در غیر آن پذیرفته نمی‌شوند.
لزوم مراعات اوقات عبادت خود تمرین دیگری است برای آنکه ملکه نظم و وقت‌شناسی در وجود عابد جای بگیرد و این نیز یک خصلت تربیتی دیگر است. از این دست عوارض جانبی و مهم در اطراف عبادات اسلامی باز هم می‌توان یافت. با این وصف می‌توان نتیجه گرفت عبادت آخرین حلقه از زنجیر تعلیم و تربیت اسلامی است که اگر به باقی اجزاء آن بپیوندد سیستمی بدیع را پدید خواهد آورد که بسی جامع‌تر و کارآمدتر از نظریه‌های کنونی تعلیم و تربیت است.
آنچه در کمال اختصار در این نوشتار آمد نمای کلی نظام آموزش و پرورش اسلامی است آنگونه که استاد شهید مرتضی مطهری در آثار خود تصویر کرده است. این ساختار عمدتاً نظری است و برای آنکه تبدیل به یک تئوری جامع و سازگار شود باید راهکارهای عملی و اجرایی به همراه برخی جزئیات دیگر به آن ضمیمه شود، آن هنگام است که می‌توان نسبت به تحقق یکی از اهداف دیرینه شریعت اسلام یعنی ساختن جامعه‌ای دینی امیدوار بود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات