
به اهتمام: مصطفی یاسینی
اکنون که بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد در حد بسیار وسیعتری میتوان آثار و اهمیت انقلاب اسلامی را در جهان به نظاره نشست و از این رهگذر میتوان چرایی و چگونگی این همه هجمه و دشمنی دشمنان انقلاب و نظام اسلامی را درک کرد. از آنجا که بر حسب ظاهر، انقلاب اسلامی در کشور ایران و در داخل مرزهای جغرافیایی آن صورت پذیرفته است، به طور طبیعی و قهری در گام نخست میتوان آثار عینی آن را در این سطح جستجو کرد. ناسازگاری انقلاب اسلامی با فضای حاکم بر جهان آن روز را از دو سو میتوان شکافت. نخست چارچوب تحلیلهای آکادمیکی است که برای انقلابها و سیر تاریخ وجود داشت و انقلاب اسلامی خط بطلانی بود بر همه آنها و دیگر پارادایم ضد دینی آن روز است که انقلاب اسلامی نه تنها بر علیه آن شورید، بلکه پارادایم حکومت ولایی را به عنوان جایگزین آن مورد توجه قرار داد.
انقلاب اسلامی نه با نظریههایی که درباره انقلاب مطرح میشد، مطابقت داشت و نه با عواملی که در خصوص سیر تاریخ و روند گذار آن مورد توجه قرار میگرفت، درست از همین رو بود که برخی از صاحب نظران این حوزه در عرصه جهانی را به تجدید نظر در مدلها و الگوهای پیش گفته واداشت. تدا اسکاچپل استاد دانشگاه کمبریج از جمله این چهرهها بود. وی در این زمینه میگوید: «سقوط رژیم شاه آغاز نهضت انقلابی ایران مابین 1977 تا 1979 به عنوان یک شگفتی برای ناظرین خارجی اعم از دوستان و روزنامهنگاران و دانشمندان علوم سیاسی و اجتماعی، از جمله آنهایی که همچون من به اصطلاح از کارشناسان انقلابها هستیم، بود. همه ما حوادث انقلاب را با حیرت و ناباوری نظاره میکردیم. بالاتر از همه، انقلاب ایران پدیدهای کاملا خلاف قاعده و طبیعت بود. این انقلاب محققا یک انقلاب اجتماعی است با این وجود پروسه انقلاب مخصوصا حوادثی که منجر به سقوط شاه شد، علتهایی را که در مطالعه تطبیقی خود از انقلابهای فرانسه، روسیه و چین مطرح کرده بود، زیر سئوال برد».
در اینجا در دو بخش مجزا زوایای مهم، کلی و عمیق مرتبط با پیروزی انقلاب را مورد بررسی قرار میدهیم:
1- تاسیس نظام سیاسی دینی: نقطه آغاز جدایی بشر عصر مدرن از دین را باید در دوران رنسانس جستجو کرد. آنجا که لوتر علیه تعلیمات کلیسا شورید و آنجا که کم کم عقل خودبنیاد بشری جای تمامی دادههای وحیانی را گرفت. این گونه بود که کار بشر آسمانی دیروز به نیهیلیسم و سرگردانی مطلق کشید. لیبرالها اگر خدا را بازنشسته کرده بودند، کمونیستها خدا را منکر شدند. بدین ترتیب نه تنها مکتبی در جهان نبود که داعیه اداره جامعه و جهان بر مدار دین را داشته باشد، بلکه این گزاره، عقلانی و ممکن نیز ارزیابی نمیشد.
در دنیای مدرن و پستمدرن اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم که جهان با شتابی هر چه بیشتر از دین و ارزشهای دینی فاصله میگرفت و سکولاریسم و مادیگرایی به عنوان مکتب و نظام غالب نهتنها در جهان غرب بلکه حتی در جهان در حال توسعه نیز جا افتاده بود و هیچگونه حرکت و جنبشی خلاف آن مشاهده نمیشد و همه افکار جهان متوجه اندیشهها و نظامهای مادیگرایانه اعم از لیبرالیسم، مارکسیسم و ناسیونالیسم بود، ناگهان موج و حرکتی در ایران رخ داد که با منظومه جهان آن روز نسبتی نداشت.
در فضایی که تمدن مدرن و لوازم آن بر تمامی جوانب زندگی بشر عصر جدید سایه افکنده بود، انقلاب اسلامی ظهور دوباره سنت بود که به مصاف راسیونالیسم افراطی غربی میرفت و پنجه در پنجه مدرنیته می انداخت. انقلاب اسلامی معتقد بود نه تنها میتوان بلکه میبایست زندگی را بر مدار دادههای وحیانی اداره کرد و اساساً حق حاکمیت از آنِ خداست. امام خمینی (ره) در کتاب ولایت فقیه می نویسد: «در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خداست و قانون، فرمان و حکم خداست. قانون اسلام یا فرمان خدا بر همه افراد و بر دولت اسلامی، حکومت دارد».
انقلاب اسلامی با دست خالی و با تکیه بر باورهای دینی و مذهبی تودههای مسلمان توانست بر نظام کهن شاهنشاهی که تحت حمایت همه قدرتهای استکباری جهان قرار داشت، غلبه کند و نظامی دینی با نام جمهوری اسلامی برپا کند. این نظام نه تنها از نظر شکل، محتوا و اهداف، با نظامهای سکولار رایج در جهان شباهتی نداشت، بلکه سیاستی تهاجمی و ضداستکباری نیز اتخاذ کرد و فارغ از فضاسازیها و توطئههای گوناگون داخلی و خارجی، بر اصول و ارزشهای اسلامی و دینی خود پای فشرد. در واقع در حوزه ملی، حکومتی بر مبنای دین شکل گرفت که معتقد بود میتوان اداره امور را بر مبنای دین بنیان نهاد و این تلقی برای کسانی که تنها الگوی مطلوب را در نظامهای سکولار جستجو میکردند، عجیب مینمود.
انقلاب اسلامی نه تنها ادعای امکان اداره حکومت بر مبنای دین را مطرح کرد بلکه خود طراحی حکومتی با شاکله دینی را در دستور کار قرار داد و کتاب ولایت فقیه امام خمینی (ره) مقدمهای بود بر این همه. خبرگان قانون اساسی در همان آغاز انقلاب و علی رغم سنگاندازیهای دولت بازرگان، کار تدوین قانون اساسی را پیش برد و اصل 110 قانون اساسی را ضامن حفظ انقلاب و اجرای احکام الهی کرد. بر همین مبنا، در ایران مدلی از حکومت شکل گرفت که در آن سه قوه زیر نظر رهبری به فعالیت میپردازند و قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی نیز توسط نهادی چون شورای نگهبان به عنوان یک نهاد دینی مورد بررسی قرار میگیرد. مهندسی این ساختار برای نظام اسلامی در نوع خود قابل توجه و البته بیسابقه بود و این از ویژگیهایی است که انقلاب اسلامی را ممتاز میکند.
2- شکلگیری جامعه ولایی: با پیروزی انقلاب اسلامی، ورای شاکله ظاهری نظام، چارچوبی با عنوان جامعه ولایی ایجاد شد که بر همه ابعاد نظام سایه می انداخت، چارچوبی که ضامن بقا و تداون انقلاب بود و مانعی بر سر بسیاری از نقشآفرینیهای دشمنان. در واقع دومین عملکرد و اثرگذاری در سطح ملی، ایجاد یک جامعه ولایی قدرتمند است که از سه ضلع امت ولایی و ولایتمدار، رهبر ولایی (ولایت فقیه) و مکتب ولایی تشکیل میشود. این سه ضلع همچون سه عنصر مورد نیاز یک پیکر انسان ساخته دست قدرتمند الهی (جسم، روح و مغز) در یکدیگر تنیده هستند، آنگونه که تاکنون علیرغم تغییر نسلها کوچکترین خللی در عزم و آمادگی حضور امت برای حراست و حفاظت از دستاوردهای انقلاب ایجاد نشده است.
جامعه ولایی در سطح نخست خود، بر مکتبی مبتنی است که در آموزههای اسلام ریشه دارد. رهبر ولایی در سطح بعد مبتنی بر آموزههای این مکتب جایگاه خود را باز مییابد و در نهایت در سطح آخر، رهبری امت که امت ولایی را سامان می دهد و هدایت می کند. این سه ضلع در جامعه ولایی نقشی کلیدی ایفا میکنند. آنگاه که هجمهها علیه انقلاب شکل میگیرد این مردم ولایی هستند که با هدایت رهبر ولایی و با تکیه به مکتب ولایی داعیهدار میدان میشوند؛ چنانکه در فتنه بعد از انتخابات 88 نیز چنین شد. در واقع شکلگیری جامعه ولایی در ایران و در سطح ملی، ظهور بینظیری از همان آرمانهای انقلاب اسلامی بود.
اگر انقلابیون به ایجاد نهضت و مدلی از اداره حکومت می اندیشیدند که در عین تثبیت، هم جریان داشته باشد و به افقهایی فراتر از وضع موجود خود بیندیشد، اگر بنا بود نظامی شکل گیرد که همان آرمانهای انقلاب اسلامی را تداوم بخشد، جامعه ولایی نسخه راهبردی این تفکر بود. تاکنون نیز حضور به موقع امت ولایتمدار در صحنه تحت رهبری ولی فقیه، همه توطئههای متنوع و گوناگون را اعم از جنگ سخت، جنگ نرم و فتنههای پیچیده داخلی را به چالش کشیده است. این حضور همچنین به خوبی صلابت و عظمت این پدیده بیبدیل و استثنایی را بروز داده و نمونهای از قدرت جدید را به دنیا عرضه کرده است، همان قدرتی که موجب سقوط نظام شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی شد و همان قدرتی که حافظ و ضامن تداوم این انقلاب کبیر تا به امروز شده است.