پیشگفتار
امیرالمؤمنین علی(ع) در عهدنامۀ مشهور خود خطاب به مالک اشتر، راه و رسم اعتمادسازی واقعی را در یک جمله چنین بیان فرمودهاند:
«والثقه منهم بما عودتهم من عدلک علیهم» (نهجالبلاغه، ترجمه شهیدی، ص 334) و این عدل را هم با جمله دیگری تشریح کردهاند: «ولیکن احبالامور الیک اوسطها فی الحق و اعمها فی العدل و اجمعها لرضی العامه» (همان، ص 327): یعنی هنگامی میتوان به اعتماد مردم به حکومت تکیه کرد، که آنان از اجرای عدالت ـ در همۀ امور ـ مطمئن باشند. بهترین امور هم برای مردم و هم برای یک حاکم عادل، سه مشخصه دارد: در اجرای حق بهتر و برتر و به میانه نزدیکتر ـ نه از حق در گذرد و نه از آن فروماند ـ در پهنۀ عدالت فراگیرتر، و از نظر جلب رضایت عمومی، جلبکنندهتر و دلپذیرتر1؛ به بیان دیگر اعتماد بیشتری را به خود جلب کند. چرا که اگر بر فرض، اجرای حق و عدالت، منجر به کاهش اعتماد عمومی شود، یعنی اوسط و اعم نباشد، مطلوب نیست؛ یعنی این که اگر امری «اجمع لرضی العامه» از طریق حق و عدل نباشد، پسندیدۀ یک نظام اسلامی نیست. هر چند که این امر محبوب نظامهای لائیک و سکولار است. امری که اسلامی است، ارضی للناس هست. و اگر اجرای حق و عدالت ـ که با دو شرط اوسط و اعم، همراه است، به کسب اعتماد بینجامد، در مجموع میزان اعتماد را باز هم بالاتر خواهد برد.2
پدیدۀ اعتماد ـ که از دوران کودکی با اعتماد نخستین3 او به مادر و شکلگیری اعتماد پایه ایجاد میشود - هنوز آنچنان که باید و شاید مورد بررسی، مداقه و تحقیق قرار نگرفته است. ادبیات اعتماد، روانشناسی اعتماد، جامعهشناسی اعتماد، ارتباط اعتماد با اخلاق، سیاست، فرهنگ و اقتصاد و نیز تعامل آن با نظم، امنیت، انسجام و وفاق و سرانجام آسیبشناسی اعتماد نیاز به تحقیق و تحلیل دارد. اعتماد، جوهره و اساس روابط اجتماعی و بین الافرادی است. تعریف آن نیز از فرط وضوح، سهل ممتنع مینماید. درست مانند خود «امنیت» که به دلیل سیال و اجوف بودن به آسانی به تعریف در نمیآید؛ اما قابل احساس و بیان اجمالی هست. در یک رابطه دو طرفه فردی، اعتماد نوعی اطمینان و عدم تردید نسبت به طرف مقابل است.4 امری که احساس «صداقت» آن را ایجاد و تقویت میکند و «دروغ» (به معنی عام) ویرانگر آن است. روانشناسی اعتماد و عرف و حس مشترک همه ما مؤید آن است. اما در روابط گستردۀ اجتماعی چه؟ اعتماد در گذشته (در جوامع سنتی) معمولاً تا مرز خانواده، قوم، قبیله و عشیره گسترش مییافت؛ اما در جامعۀ گستردۀ امروز باید تا سطح کل جامعه و نهادها و سازمانها تعمیم یابد و همیاری، همکاری و مشارکت اجتماعی5 و سیاسی مشروط به گسترۀ اعتماد است. (همشهری، 1382، خرداد 26، ص 1 و 2) از نگاه جامعهشناسی اعتماد، باید اعتماد را هم نتیجه و پیامد یک فرایند و کارکرد اقناعسازی افکار عمومی و هم سرمایۀ اجتماعی6 بسیار اساسی و پایۀ نظام سیاسی و ساختار اجتماعی یا جوهره و اساس روابط اجتماعی دانست. دکتر تقوی (1382 خرداد 12، ص 12) اعتماد را مساوی کارآمدی نظام سیاسی دانستهاند و رضایت عمومی را حاصل جمع کارآمدی (اعتماد) با مشروعیت میدانند و معتقدند که گرچه اعتماد با مشروعیت تلازم دایمی ندارد اما ربط وثیق دارد و افزایش یا کاهش آن، در افزایش یا کاهش مشروعیت اثر دارد.
بدیهی است اعتماد هم در مشروعیت و هم در مقبولیت، قانونیت، و روایی نظام مؤثر است. دبیر محترم شورای عالی امنیت ملی نیز در بررسی پیامدهای آسیبهای اجتماعی تلویحاً کارآمدی نظام را معادل اعتماد گرفته و چند اصل از جمله: انسجام درونی در داخل حاکمیت، شایستهسالاری، کوچک کردن حجم دولت و کاهش تصدیگری آن، و تبدیل دولت به برنامه ریز و ناظر و برنامهریزی واقعبینانه را برای ایجاد دولت مقتدر و نظامی کارآمد مطرح کرده است و عدم کارآمدی نظام را ناشی از فقدان دولتی مقتدر میداند و مینویسد: «دولت ضعیف به سرعت اعتماد عمومی را نسبت به ساختار سیاسی ـ اجتماعی از دست خواهد داد. ما نیازمند به یک دولت مقتدر (برای حفظ اعتماد عمومی) هستیم.» (همهشری، 1382 خرداد 26، ص 16) ایشان نُه آسیب اجتماعی7 مهمی را که پس از انقلاب گسترش یافته نام میبرد که در دو مورد آن پدیدۀ اعتماد نقش دارد: «یکی ناتوانی در اقناعسازی به مفهوم عدل اعتماد کافی مردم به توجیهات و توضیحات نظام سیاسی دربارۀ مسائل، حوادث و رویدادها و عدم اعتماد مردم به نظام اطلاعرسانی نظام» است، وی مینویسد: «اگر حکومتها برای عملکرد خود توجیهات قابل قبولی ارائه ننمایند و یا با عدم پذیرش مردم روبهرو شوند، آنگاه در چالشی بزرگ با افکار عمومی قرار میگیرند؛ به نحوی که ذکر هرگونه دلیل و اقامۀ هر نوع استدلال و برهان ممکن است چون هیزمی، آتش بیاعتمادی را شعلهورتر کند. سیستم ضعیف اطلاعرسانی و عدم پاسخگویی صحیح و به موقع به مردم، نظام را با بحران اقناعسازی روبهرو میسازد. اطلاعرسانی قطرهای، دیرهنگام و یا متناقض، که به مسائل جناحی و گروهی هم آلوده شده باشد، نظام را با مشکل مشروعیت رو به رو خواهد کرد. از این رو میان مشروعیت و میزان توانایی نظام در اقناعسازی افکار عمومی نسبتی مستقیم وجود دارد. لذا مسئلۀ اقناعسازی، دارای اهمیت زیادی است. از پیامدهای عدم اقناعسازی، دست کم روی آوردن مردم به پیامها و امواج رادیوهای بیگانه میباشد که در نتیجه به بحران هویت منجر خواهد شد و به لحاظ روانشناختی، محیط را آمادۀ پذیرش هرگونه شایعه مینماید. از سویی قانع نشدن مردم در برابر توضیحات، نشانی از بیاعتمادی و در واقع پایین بودن مشروعیت سیاسی محسوب میشود؛ به عبارت دیگر، یکی از علایم بیاعتمادی، میزان مقاومت افکار عمومی در برابر توجیهات نظام است. از این رو بین اعتماد و مقاومت مردم برای عدم پذیرش، رابطهای معکوس وجود دارد». و دوم «خود پدیدۀ بیاعتمادی» میباشد. ایشان مینویسد: «اعتماد بمثابه سرمایۀ اجتماعی بسیار اساسی بوده و پایۀ نظام سیاسی و ساختار اجتماعی را تشکیل میدهد. اعتماد، جوهره و اساس روابط اجتماعی است و در مقابل بیاعتمادی، انسجام و همبستگی اجتماعی را با مخاطرات و پیامدهای منفی رو به رو میکند. حوزۀ اعتماد در جوامع سنتی معمولاً در حد خانواده و یا اقوام گسترش مییافت، در حالی که در جامعۀ امروزی باید اعتماد تا سطح کل جامعه، نهادها و سازمانها تعمیم یابد. همیاری، همکاری و مشارکت اجتماعی و سیاسی نیز مشروط به گسترۀ اعتماد است. در شرایط فعلی، جامعۀ ما بر مبنای دادههای تحقیقات میدانی، به دلیل کاهش اعتماد مردم، با آسیبهای جدی رو بهرو است. از رهگذر بیاعتمادی به وجود آمده، اهداف و ارزشهای ملی و همبستگی اجتماعی با تنشها و کشمکشهای فراوانی روبه رو شده است. در این شرایط، همدلی کاهش مییابد و منافع فردی، خانوادگی و یا باندی بر مصالح عمومی و منافع ملی ترجیح داده میشود. بیاعتمادی از چند بعد حایز اهمیت است: بیاعتمادی مردم نسبت به دولتمردان و بالعکس و بیاعتمادی مردم نسبت به یکدیگر، که هر یک از این وجوه بیاعتمادی، تأثیرات مخربی بر ساختار سیاسی و تعاملات اجتماعی میگذارد.»
اگر به آثار اعتماد خصوصی، عمومی، فردی و ملی بیندیشیم، درمییابیم که لازم است برای توسعۀ کشور برپایۀ اعتماد ملی ـ به ارکان نظام و دولتمردان به ویژه اعتماد به شخص مقام معظم ولایت امر 8 ـ راهبردها، طرحها و تصمیمهای لازم اخذ شود و برنامهریزی برای شتاب بخشیدن به رشد امنیت داخلی و امنیت پنهان، به ویژه امنیت اجتماعی، در دستور کار دولت محترم قرار گیرد و با افزودن بر «ضریب امنیت»، بر «ضریب اعتماد» مردم به دولت و نظام افزوده شود. چنانکه مقام محترم ریاست جمهوری در نخستین ملاقات سردار فرماندهی محترم ناجا با ایشان گفتند: «مهمترین پایۀ امنیت، اعتماد مردم به همۀ اجزای حکومت است و جلب اعتماد مردم خیلی دشوار نیست؛ زیرا مردم با مردمی قانع هستند و با رأفت با خدمتگزاران خود همکاری میکنند.» (اطلاعات، 1379 تیر 14، ص 1 و 2)
رهبر معظم و فرهیخته انقلاب فرمودهاند: «مراکز قانونی باید مورد اعتماد باشند، قوۀ قضاییه مورد اعتماد، دولت مورد اعتماد، شورای نگهبان و مجلس مورد اعتماد، مجمع تشخیص مصلحت مورد اعتماد، اینها مراکز قانونیاند، تبلیغات دشمن هر وقتی، برای هر دستهای از مخاطبان سعی میکند یکی از این مراکز را بمباران تبلیغاتی کند. برای این که رابطه و امید و اطمینان مردم را از آنها سلب کند... همۀ این دستگاهها باید مورد اعتماد مردم باشند، ملت به آنها اعتماد کنند، آنها امین مردمند، نمیگویم خطا نمیشود ممکن است خطا بشود، اما هر خطایی راه جبرانی دارد، اگر پیوند میان مردم و دستگاههای قانونی گسسته بشود، راه جبران ندارد، دشمن این را میخواهد. البته دستگاههای مسئول ـ هم مجلس، هم شورای نگهبان، هم قوۀ قضاییه، هم دولت و هم مجمع تشخیص مصلحت و هم دیگرها ـ باید مراقبت باشند، کوشا باشند، آن راه دقیقی را که اسلامی و قانون ـ شرع و قانون ـ برای آنها معین میکند، آن راه را بپیمایند، بدون رودربایستی، بدون ملاحظه، بدون رعایت جنبههای غیرلازم، خدا را رعایت کنند مردم را رعایت کنند، مصالح ملی را رعایت کنند، خدا هم به کار آنها برکت خواهد داد.» (کیهان، 1379 مهر 17، ص 7) در این بیان حکیمانه، رهبر فرزانۀ ما، هم به فلسفۀ اعتماد، هم به نقشۀ دشمن، هم گسترۀ معنایی اعتماد و هم به راههای جلب و حفظ اعتماد اشاره کردهاند و در سطور آتی به آنها ـ در حد مجال و میسور ـ اشاره خواهیم کرد. بدیهی است بدون شناسایی اصل پدیدۀ اعتماد، افزایش آن و به تبع آن استحکام پایههای امنیت نظام ممکن نیست.
1- معناشناسی اعتماد
در سطور پیشین از معنای اعتماد در رابطه فردی و اجتماعی یاد کردیم. یادآور میشویم که در همۀ آثار دینی نیز از آثار این پدیده بهره گرفته شده است. اعتماد به خدا و پیامبران او و اعتماد به وعدهها و رحمت او و نیز اعتماد در دعا (که مغز عبادت و سلاح انبیاء، علیهمالسلام، و مؤمنان است) سخن به میان آمده است؛ برای نمونه در مزامیر یا زبور داود(ع) سومین مزمور، «دعای اعتماد صبحگاهان» است، در مزمور 41 از اعتماد کامل به خدا، و در مزمور 55، از اعتماد در دعا (خدا دعایم را استجابت خواهد فرمود یا نجاتم خواهد داد یا ...)، در مزمور 61 از اعتماد داشتن به حمایت خدا و اعتماد به نیکویی و مراقبت خدا، در مزمور 88 از اعتماد داشتن به وعدههای خدا، و در مزمور 127 از اعتماد داشتن به خدا و اینکه کوشش انسان بدون کمک خدا باطل است (اگر خداوند خانه را بنا نکند، بنّاها پس زحمت بیفایده میکشند، اگر خداوند شهر را محافظت نکند، پاسبانان بیخود نگهبانی میدهند) سخن گفته شده است. (نغمههای جاویدان، ص 130)
2- بستر واژگانی:
اعتماد یکی از پرجاذبهترین واژگان مورد استفاده ماست. ترکیباتی که با آن ساخته شده زیاد نیست، اما معانی زیادی را در خود دارد. البته برخی از معنای برگرفته از عربی (مانند آهنگ جایی کردن) و ترکیبات آن (مانند اعتماد بستن) امروزه مهجور شده و به جای آن ترکیبات جدید فارسی رایج شده یا در حال رواج یافتن (مانند دیوار بیاعتمادی) است. معانی اعتماد در برخی از فرهنگها به قرار ذیل است:
1- تکیه کردن، واگذاشتن کار به کسی، آهنگ کردن، (فرهنگ عمید)
2- تکیه کردن، به کسی یا چیزی پشتگرمی یافتن، پشتگرمی، اطمینان (فرهنگ زبان فارسی، رضوی بهابادی)
3- اعتقاد به درستکاری، راستگویی یا کارآیی کسی، پشتگرمی ناشی از این اعتقاد؛
4- پشتیبانی نمودن؛ (فرهنگ کاتوزیان)
5- تکیه کردن بر، واگذاشتن کار به کسی، سپردن چیزی را به کسی، وثوق، اطمینان؛ (فرهنگ معین)
6- پشتگرمی، استظهار، اعتقاد، اعتبار، استواری؛ (لغتنامۀ دهخدا)
1-2- نقشهای واژهای:
افعال: اعتماد داشتن، اعتماد کردن (اعتماد به قول/ حرف/ سابقه/ کار/ کسی/ چیزی.../ کردن یا داشتن) از دست دادن/ رفتن اعتماد.
اصطلاحات: رأی اعتماد، (رأی اعتماد خواستن/ گرفتن)، رأی عدم اعتماد، اعتمادسازی، اعتمادزایی، اعتمادزدایی، بحران اعتماد، ضریب اعتماد، اعتماد ملی، اعتماد عمومی، اعتماد اجتماعی، اعتماد سیاسی، اعتماد به نفس، اعتماد به خود، اعتماد به خدا، اعتماد هوشمندانه، فرهنگ اعتماد، مؤلفههای اعتماد، دیوار بیاعتمادی.
برخی ترکیبات پر / کم کاربرد: قابل اعتماد، مورد اعتماد، بیاعتمادی، اعتمادسازی، جلب اعتماد، کسی اعتماد، احساس اعتماد، حسن اعتماد، حس اعتماد، کاهش اعتماد، اعتماد متقابل، / یکسویه، اعتماد کلی / جزئی، اعتماد مثبت / منفی، اعتماد زیاد/ کم، اعتماد مفید / مضر، اعتماد حقیقی / خیالی، اعتماد راستین / دروغین، اعتماد درست / غلط، اعتماد به جا / بیجا، اعتماد واهی، اعتماد همهجانبه، اعتماد پایدار، اعتماد بیپایه، اعتماد زیادی، اعتماد بیخود، اعتماد الکی، اعتماد پوچ، اعتماد شایسته، اعتماد برانگیز، اعتماد تخریبشده.
باهمامد واژگانی: قبول و اعتماد، وثوق و اعتماد، اعتبار و اعتماد، اعتقاد و اعتماد، امید و اعتماد اعتماد و اطمینان، ایمان و اعتماد، حمایت و اعتماد، روایی و اعتماد، اعتماد و اتکاء، اعتماد و احترام، اعتماد و اتکال/ توکل، اعتماد و واگذاری/ محول کردن، اعتماد و مشروعیت، اعتماد و دلگرمی، اعتماد و خوشبینی / حسنظن / خوشگمانی، اعتماد و صمیمیت، اعتماد و یقین.
2-2- گسترۀ پیوندهای معنایی
اگر بخواهیم، انواع مفاهیم مرتبط با اعتماد را نشان دهیم، چنین واژگانی مطرح است.
3- بستر مفهومی و اصطلاحی (مؤلفههای عمومی و ابعاد اعتماد)
1-3- ابعاد مفهومی (سامعی، 1378، دی 23، ص 12)
در روابط میان انسانها، چه فردی و چه جمعی، اعتمادبخش مهمی از آن را به خود اختصاص میدهد. هر اعتمادی نیازمند داشتن شناختی است که طرفین یک ارتباط نسبت به هم دارند که این روابط نسبی است؛ مثل روابط اعضای خانواده، که در این صورت شناخت نقش کمتری دارد. معمولاً افرادی که با یکدیگر نسبتهای خونی دارند و خویشاوند هستند، روابط بینابین عمیقی دارند و در ایجاد اعتماد کمتر دچار مشکل شده و بیشتر به خویشاوندان اهمیت میدهند تا به افراد غریبه؛ اما هنگامی که روابط از حیطۀ خانواده و فامیل بیرون میرود، نقش اعتماد بیشتر حس میشود. در روابط از نوع دوم، همچنان که دامنۀ آن گسترش مییابد، روابط بین آدمها نیز متنوعتر میشود. این روابط به شکلهای مختلف دیده میشود: همسایه، همکار، پزشک، راننده و... . گاهی باور ما، باعث اعتماد ما به دیگران میشود. وقتی که به پزشک مراجعه میکنیم، به راحتی مشکلاتمان را با وی مطرح میکنیم و حتی خصوصیترین مسائل خود را با وی در میان میگذاریم. چه چیز باعث اعتماد ما به پزشک میشود؟ این گفته که «پزشک محرم اسرار بیمار است» یا دانستن این نکته که «او قسمنامهای برای حفظ اسرار بیمار امضاء کرده است.» در مورد دیگران چه چیز باعث اعتماد ما میشود؟ اولین مسئله در جلب و ایجاد اعتماد، شناخت ما از دیگران است. در روابط انسانی، خصوصاً از نوع نزدیک، اعتماد اهمیت فراوانی دارد و این اهمیت وقتی خود را بیشتر نشان میدهد که به رابطۀ شناخت و اعتماد پی ببریم. هایدر، نویسنده و روانشناس آلمانی، میگوید: «ما چنین نشان میدهیم افرادی را دوست داریم و با آنان کنار میآییم که باورها و نگارشهای آنان با ما یکسان باشد. هر چه این تشابه بیشتر باشد، ما بر شناخت خود از افراد صحه میگذاریم و در این صورت ممکن است به او اعتماد کنیم. معمولاً افرادی که شباهتهای فرهنگی و اخلاقی زیادی با ما دارند برای ما درک شدنی ترند و اعتبار بالایی برای آنان قابلیم.
اعتماد داشتن به این افراد برای ما راحتتر از اعتماد به کسانی است که بین خود و آنان اختلافات شخصیتی میبینیم. این موضوع به نوع فرهنگ افراد مربوط میشود.
شک نیست که فرهنگهای متفاوت در بسیاری از موارد در مقابل مسائل مختلف به گونهای متفاوت نسبت به یکدیگر عمل میکنند. طبقهبندی و قشربندی در این میان از حساسیت بیشتری برخوردار است. افراد درون یک گروه، طایفه و یا قشر مسائل خودشان را با یکدیگر راحتتر حل کرده و بیشتر با هم ارتباط دارند و به اعضای گروه و خانواده خود بیشتر اعتماد کرده و کمتر به دیگران تکیه دارند. هر گروه و طبقهای دارای خرده فرهنگ است که این امر بر روی اعتماد افراد تأثیر میگذارد. اعضای یک خرده فرهنگ بهتر یکدیگر را درک کرده و تمایل بیشتری برای جذب یکدیگر دارند. بین فرهنگ ملل نیز تفاوت فاحشی وجود دارد. در فرهنگ مشرق زمین، خصوصاً در فرهنگ اسلامی، معمولاً همیشه فرد معتمدی است که مردم برای حل مشکلات خود و سپردن امانت به او مراجعه میکنند. چنین افرادی معمولاً یک ریش سفید یا روحانیاند که تقریباً همه او را قبول دارند، همین مقبولیت است که اعتماد دیگران را باعث میشود. کافی است به لقبی که به حضرت محمد(ص) پیش از مبعوث شدن به ایشان داده شده بود [محمد امین] اشاره کنیم.
نوعی از این مقبولیت در خانوادهها هم دیده میشود. در اختلافات خانوادگی معمولاً به بزرگتر روی میآوریم که علت این امر، سوای تجربه آنها، اعتماد ما به آنان در توانایی حل مشکلات است. هرچه جوامع صمیمیتر و محدودتر میشود، اعتماد افراد نسبت به یکدیگر بیشتر میشود در خانواده و بین خویشاوندان معمولاً به سبب آشنایی افراد، بیشتر یکدیگر را باور دارند. اما هر چه وارد اجتماعات بزرگتر میشویم، این باور جای خود را به روابط اجتماعی سطحی میدهد و اعتماد به سختی به وجود میآید. ادوارد هال، فرهنگشناس آمریکایی، روابط انسانها را براساس فاصله به چهار دسته تقسیم کرده است: 1- صمیمانه، 2- شخصی، 3- اجتماعی، 4- عمومی.
این فاصله براساس نزدیکی فیزیکی، روحی و عاطفی افراد طبقهبندی شده است، که معمولاً در دو فاصلۀ صمیمانه و شخصی، ارتباط نزدیک و دوستانه بسیار مهم است و در همین دو نوع رابطه است که اعتماد، نقش مهمی ایفا میکند.
1-1-3- اعتماد در اجتماع
هیچ انسانی نمیتواند به تنهایی و دور از اجتماع زندگی کند و همواره سعی در ایجاد ارتباط با دیگران دارد. ما در خانواده زندگی میکنیم، با مردم کوچه و بازار میآمیزیم، در محل کار با دیگران حشر و نشر داریم و با آنان ارتباط برقرار میکنیم. همین حضور در اجتماع است که کمکم ما را با دیگران آشنا کرده و در نتیجه باعث ارتباط و اعتماد ما به عدهای از آنان میشود. طبق یک نظریه، ارتباط نزدیک، موجب ارتباط عمیق و صمیمی افراد میشود؛ چرا که فرصتهای ارتباطی بر اثر آن افزایش مییابد. دو روانشناس به نامهای تابز و ماس معتقدند که هر اندازه نزدیکی فیزیکی بیشتر باشد و افراد بیشتر یکدیگر را ببیننند، اعتماد بیشتری به هم خواهند داشت و به هنگام دشواریها مددکار یکدیگر خواهند بود. نیاز به مساعدت دیگران، داشتن یک دوست که حداقل به درد دل ما گوش کند و کسی که فکر کنیم به هنگامی سختی یاور ما هست، زمینهساز روابط اجتماعی و فردی میگردد. دو خصیصه خوشبینی و بدبینی افراد هم در اعتماد تأثیر دارد. افراد خوشبین با مسائل راحتتر برخورد میکنند و ارتباط با دیگران را آسان میگیرند؛ اما افراد بدبین به سختی به دیگران اعتماد میکنند، خصوصاً اگر در گذشته تجربیات تلخی از اعتماد به دیگران داشته باشند.
2-1-3- اعتماد سیاسی
تقریباً هر کشوری دارای حکومت و دولتی است که یا منتخب مردم این کشور است و یا اینکه به زوی بر آنان حکومت میکند. در نوع دوم نظام حاکم یک نظام استبدادی است که تمام تصمیمات و عملکردها بدون نظر مردم انجام میشود و مردم حق کوچکترین اعتراضی را ندارند. از این نوع حکومتهای استبدادی کم نیستند و در تمام جهان میتوان نمونههایی را از آن را دید. اما در نوع دیگر اصل، مشارکت مردم حاکم است و اساس این نوع حکومت، مردم هستند در این نوع حکومت از آنجایی که مردم نمیتوانند دولت و حکومت را شخ��اً اداره کنند، نمایندگانی را بر میگزینند تا به نمایندگی از مردم به ادارۀ حکومت و کشور بپردازند. از همین جا میتوان رد پای اعتماد را دید. اعتماد معمولاً یک مفهوم دو طرفه تلقی میشود. در این رابطۀ دو طرفه یک طرف اعتماد سیاسی شهروندان و طرف دیگر آن حاکمیت قرار میگیرد. در این گونه رابطه، هر گونه عدم صراحت، عدم شفافیت و عدم صداقت در طرف حاکمیت و هر گونه اعتراض، انتقاد، شورش یا اجتماع سیاسی نشانۀ بیاعتمادی تلقی میشود. اعتماد سیاسی در جوامع غیرمدنی معمولاً به همین رابطه منتهی میشود ولی اعتماد سیاسی در جوامع مدنی مفهوم گستردهتری دارد. در جوامع مدنی تشکلهای مدنی، که میان شهروندان و حاکمیت قرار میگیرند، اعتماد را به یک مفهوم چندوجهی و چند طرفه تبدیل میکنند. افراد در چنین فضاهایی در چهارچوب قراردادهای جاری، قانون، اختیارات و مسئولیتهای خاص به یکدیگر اعتماد میکنند که این نوع اعتماد عقلانی است و کسی از آن پشیمان نمیشود.
معمولاً اعتماد مردم به عوامل حکومت از صحبتها و وعدههای آنان به وجود میآید و اگر این وعدهها توسط سران حکومت اجرا شوند، این اعتماد بیشتر و تقریباً دایم خواهد بود؛ چرا که مردم مطمئن خواهند شد نمایندگان و کسانی که آنان برای ادارۀ امور کشور انتخاب کردهاند، به فکر آنان هستند و در جهت منافع آنان گام برمیدارند. اما گاهی دیده میشود که فرد بعد از به قدرت رسیدن، دیگر به فکر انجام تعهداتی که به مردم دارد، نیست و سعی در انجام آن ندارد. از همین جا ریشههای بیاعتمادی به دولت و حکومت شکل میگیرد. در این صورت شورشها و اعتراضات سیاسی کمکم شروع میشود و رفتهرفته وضعی پیش میآید که یا دولت باید کنار برود و یا سعی در سرکوب نماید که در آن صورت استبدادی تازه شکل میگیرد. در کشورهایی که مردم چنین تجربههای تلخی داشتهاند، به سختی میتوانند به فضاهای سیاسی اعتماد کنند و هر نوع فعالیتی از جانب حکومت را با نوعی تشویش و بدبینی مینگرند.
در رژیمهای استبدادی، بیاعتمادی عمیقاً موج میزند، وجود هر نوع مخالفتی شدیداً سرکوب میشود. به همین علت مردم از این که در اماکن عمومی حضور داشته باشند و یا حرفی بزنند، میترسند؛ چرا که به فضاهای عمومی و مردم اعتماد ندارند. این نوع ترس و بیاعتمادی باعث میشود که مردم از فضاهای عمومی کوچه و خیابان به محیط امن خانه و خانواده کشیده شوند و از حضور در اجتماعات، که ناامن هم هستند، پرهیز کنند.
3-1-3- برخی از علل بیاعتمادی
هر انسانی تجربه گفتوگو با انسانهای دیگر را داشته یا به سخنان آنان گوش داده است. در گوش دادن به سخنان دیگران شاید بیشتر افراد با خود اندیشیدهاند که فلان کس آدم معتبری است و یا فلان آدم، فرد معتبری نیست. تقریباً تمام انتخابها در روابط میان فردی دست کم در یک قسمت به این نکته وابسته است که آیا ما به گفته و رفتار طرف مقابل خود اعتماد داریم و برای آنان اعتباری قایل هستیم یا نه. این انتخابها موضوعات مختلفی دارد. موضوعاتی چون: انجام معامله، انتخاب همسر، انتخاب شریک، انتخاب دوست و... همۀ این موضوعات باعث میشود که ما در مقوله اعتبار و اعتماد به طرف مقابل خود حساس باشیم. در تمام موارد اولین چیزی که به ذهن ما خطور میکند، این است که آیا طرف مقابل ما در گفتار و کردار خود صادق است و گزندی از جانب او متوجه ما نمیشود. پرسش قابل ملاحظهای که در این هنگام به ذهن میرسد و باید پاسخگو باشیم، این است که چه عامل یا عواملی باعث میشود که ما به کسانی اعتماد کنیم و برای دیگران این اعتبار و اعتماد را قایل نشویم.
ارسطو در کتاب فن بلاغت مینویسد: سه چیز وجود دارد که اعتماد ما به سخنور را بالا میبرد و شخصیت او را متناسب با اعتماد شکل میدهد. این سه چیز که ما را بر آن میدارند سخنی را جداً از عوامل اثباتکننده آن بپذیریم، عبارتند از: احساس خوب، شخصیت اخلاقی و حسن نیت. دروغ یکی از مهمترین عواملی است که باعث بیاعتمادی و سلب اطمینان میشود. عدم صداقت در گفتار افراد و ناهمخوانی رفتار و گفتار دیگران باعث میشود در برخورد با آنان با نوعی پرهیز رفتار کنیم. وقتی از کسی دروغ میشنویم، دیگر به سختی میتوانیم حرفهای او را باور کنیم. این امر در مسائل دیگر نیز صدق میکند. در تبلیغات تجاری و سیاسی این حقیقت، انکارناپذیر و شناخته شده است که یک نظر و یا محصول زمانی بخت بیشتری برای پذیرفته شدن دارد،که بتواند به وسیلۀ فرد شناخته شده و یا خوشنامی عرضه شود. هنگامی که کالایی عرضه میگردد و یا سیاستمداری وعدهای را برای تبلیغ خود جهت انتخاب عرضه میدارد در صورتی پذیرفته خواهند شد که آن کالا تمام ویژگیهایی را که برای آن تبلیغ کردهاند، دارا باشد و یا فرد سیاستمدار برای جلب اعتماد مردم وعدههایی قابل اجرا داشته باشد. در غیر این صورت ممکن است هر دوی این موارد به کالا یا فرد یک بار مصرف تبدیل شود. «عدم [احساس] امنیت» یکی دیگر از علل بیاعتمادی است. ما در روابط خود با دیگران پیوسته سعی در امتحان آنان داریم. نگرانیم که آیا به فکر ما هستند یا با کوچکترین مشکلی رهایمان میکنند. برای آن که بتوانیم به کسی اعتماد کنیم. باید از جانب او احساس امنیت کنیم؛ به عبارت بهتر اگر از جانب کسی که با او آشنا هستیم خطری ما را تهدید نکند، به او اعتماد میکنیم اما اغلب، خطر صدمه دیدن بعد از اعتماد به وجود میآید. این خطر گاه مادی و گاه روحی و عاطفی است؛ به عنوان مثال مردی که از دوستش به خاطر سوءاستفاده مالی شکایت کرده بود میگفت: اتومبیلم را به دوست نزدیکی سپرده بودم تا با وکالتی که از جانب من داشت، آن را بفروشد. حتی از او خواسته بودم مقداری از پل را به عنوان حقالزحمه برای خودش بردارد ولی حالا با گذشت زمان زیادی از فروش اتومبیلم، از دادن پول من سرباز میزند. من هم چارهای جز شکایت ندارم. چنین مسائلی گاهی اتفاق میافتد و همیشه افرادی که از اعتماد افراد به نفع خود بهرهبرداری میکنند، را میتوان دید. اما زمینهساز این سوءاستفاده خود ما هستیم. اعتماد بیجا به کسی که شناختی از او نداریم، باعث میشود که به دیگران اجازه دهیم از اعتماد ما سوءاستفاده کنند. این سادهانگاری است که تمام آدمها را پاک بدانیم و به همه اعتماد کنیم. همانطور که نمیتوانیم همه انسانهایی را که در کنار ما هستند، فرصتطلب بدانیم.
یک روانشناس میگوید: «افرادی که از اعتماد دیگران سوءاستفاده میکنند، همیشه دیگران را بهتر از خود میدانند و به همین علت است که از فرصتهایی که به سبب اعتماد دیگران به وجود میآید، کمال بهره را میبرند. همچنین میتوان گفت که «ایمان و عقیده» در افراد، عامل مهمی در جلوگیری از سوءاستفاده از دیگران است. کسانی که دارای ایمان قوی هستند، وجدان بیداری دارند و این وجدان بیدار همیشه مانند یک پلیس مراقب آنان خواهد بود. اما اگر نگاهی به روی دیگر سکه بیندازیم، در مییابیم که وقتی بتوانیم به دیگران اعتماد کنیم، خواه ناخواه اعتماد دیگران را هم میتوانیم جلب کنیم.
«احساس پذیرفته شدن» از سوی دیگران باعث میشود که ما به زوایای شخصیت خود و آنان پی ببریم. اگر بتوانیم کاری برای کسی انجام دهیم، به درد دل او گوش کنیم و این احساس را در دیگران به وجود بیاوریم که بتوانند ما را به عنوان بخشی از خود بپذیرند، احساس اعتماد به دیگران را هم در خود ایجاد کردهایم. به شرطی که اول افراد را بشناسیم و قبل از آن که به دیگران اجازه دهیم جای اعتماد ما را با سادهلوحی عوض کند. معنای دقیق اعتماد را بدانیم.
2-3- مشروعیت و اعتماد (دوگان، 1378، ص 286 - 279)
تمایز بین مشروعیت و اعتماد در جوابهای ممکن به یک سؤال خیلی ساده معلوم میگردد: «آیا بایستی از یک افسر پلیس اطاعت کرد؟» این جواب که «باید از افسر یا مأموران پلیس اطاعت نمود چرا که فرمان او درست است»، دلالت بر مشروعیت و اعتماد دارد. اما اینکه این مأمور پلیس اشتباه میکند و باید به یک مرجع بالاتر مراجعه نمود، ولی در حال حاضر باید از همین مأمور پلیس اطاعت کرد؛ چرا که او قدرت دارد، دلالت بر مشورعیت بدون اعتماد میکند. پلیس به عنوان یک نهاد میتواند مشروع تلقی شود؛ حتی اگر یک مأمور پلیس مورد اعتماد و اطمینان نباشد. اگر تعداد زیادی از ماموران پلیس، وقتی ضرورتی برای خشونت نباشد، فاسد یا خشن باشند، مشروعیت پلیس به عنوان یک نهاد مورد تردید قرار میگیرد. بیاعتمادی به مأموران پلیس، همانند از دست رفتن اعتماد و اطمینان در نیروی پلیس به عنوان نهاد، به لحاظ تجربی قابل آزمایش است. اگر تعداد بیشتری از نهادها مورد بیاعتمادی قرار گیرند، (مانند ارتش، احزاب سیاسی، بوروکراسی) آن وقت خود رژیم غیرمشروع میشود. در حالی که مفهوم مشروعیت به کل نظام سیاسی و ماهیت ثابت آن اشاره دارد، مفهوم اعتماد به حاکمانی که قدرت را در شکلی زودگذر در دست دارند محدود است. اعتماد سیاسی میتواند به عنوان یک جهتگیری نسبت به حکومت تلقی شود... اندازه و وسعت اعتماد از اوج اعتماد تا اوج بیاعتمادی یا بدبینی سیاسی متغیر است. بنابراین بدبینی و بدگمانی سیاسی به درجهای از احساس منفی در قبال حکومت اشاره دارد، و بیان این عقیده است که حکومت به طرز صحیح عمل نمیکند و دستآوردهایی مطابق توقعات و انتظارات فردی به دست نمیدهد.
این تمایز بین مشروعیت رژیم و اعتماد و اطمینان به نهادهای ویژه یا دستاندرکاران، برای دموکراسیهای کثرتگرا مناسب است. روشن است که هیچ نظام سیاسی، حتی یک نظام دموکراتیک نیز، کامل نیست. هیچ نهادی نمیتواند از انتقاد بخشی از جامعه فرار نماید. اتفاق آراء، تظاهری مضحک و مسخره از سوی رژیمهای توتالیتر است.
تحقیقات انجام شده در دو دهۀ گذشته در میان حدود بیست دموکراسی کثرتگرا، وجود شکاف و رخنه را در اعتماد نسبت به نهادهای بزرگ فاش ساخته است. این از دست رفتن اعتماد تقریباً در تمام نظامهای دموکراتیک پیشرفته، سؤالا�� مهمی را در رابطه با نظریۀ دموکراسی به بار میآورد. آیا کاهش اعتماد عمومی به نهادها نشانۀ از دست رفتن مشروعیت است یا تنها مظهر یک بدگمانی و بدبینی مربوط به آداب و رسوم، لیپست و اشنایدر در 1983 پس از تجزیه و تحلیل مقادیر زیادی از اطلاعات و دادهها، آشکارا این سؤال را مطرح ساختهاند که آیا چیزی به نام بحران مشروعیت وجود دارد. سوال مهمی که باید از تمام دموکراسیهای اروپایی (به جز ایرلند) و نیز ژاپن، کانادا و استرالیا پرسیده شود. نتیجهای که این دو به آن نایل شدند این است که:
مردم اعتماد خویش به رهبران خود را خیلی آسانتر و راحتتر از اعتماد به سیستم از دست میدهند. تمام شاخصهایی را که ما مورد امتحان و بررسی قرار دادهایم، نشان میدهند که مردم به طور فزایندهایی نسبت به کارکرد نهادهای بزرگ خردهگیر و عیبجو شدهاند اما با وجود این هیچ کاهش قابل توجه و مهمی در مشروعیت نظامهای سیاسی و اقتصادی به وجود نیامده است.»
نتیجهگیری آنان این است که کاهش اطمینان و اعتماد، هر دو جنبۀ حقیقی و ظاهری دارد. این امر واقعیت دارد زیرا جامعۀ آمریکایی به شدت از عملکرد نهادهای خویش ناراضی است. این امر تا حدی هم ظاهری است؛ چرا که آمریکاییها هنوز به مرحلۀ طرد آن نهادها نرسیدهاند. جک سیترین در 1970، این بحث را مطرح نمود که ما نباید بحران اعتماد را با بحران مشروعیت خلط کنیم.
بررسی اطلاعات به دست آمده از تحقیقات انجام شده در سال 1981 توسط گروه مطالعاتی نظامهای ارزشی اروپا، در سال 1990 در دوازده کشور تکرار گردید که به نتایج مشابهی رسید. در جواب به این سؤال که «شما تا چه اندازه به هر کدام از نهادهای زیر اعتماد دارید» اکثریت اروپاییان پاسخ دادند که اعتماد زیادی یا خیلی زیاد به پلیس، نیروهای مسلح، قوۀ قضاییه، نظام آموزشی و کلیسا دارند. در عوض از سوی اروپاییان اعتماد اندک به مجلس (43 درصد)، خدمات شهری (39 درصد) مطبوعات (32 درصد) اتحادیههای کارگری (32 درصد) ابراز شده است. اعتماد بسیار اندک نسبت به مجلس، فشاری جدی بر روی مشروعیت است؛ به ویژه در ایتالیا، هر چند که در بریتانیا تنها 40 درصد پاسخدهندگان به این سؤال جواب مثبت دادهاند.9
3-3- مشروعیت و کارآیی
رابطۀ بین مشروعیت و کارآیی در یک نظام سیاسی از اهمیت حیاتی برخوردار است؛ چرا که وجود یا فقدان یکی، در درازمدت میتواند به رشد یا از دست رفتن دیگری منجر شود. احتمالاً لیپست اولین شخصی بود که به طور اخص رابطۀ بین مشروعیت و کارآیی را تجزیه و تحلیل کرد و گفت: «ثبات یک رژیم به رابطۀ بین این دو مفهوم بستگی دارد»، لیپست سودمندی را عملکرد حقیقی و واقعی حکومت یا برآورده شدن کارویژههای اساسی حکومت توسط نظام تعریف میکند، در هنگام مواجهه با بحران کارآیی، (مانند فشار اقتصادی) ثبات رژیم تا حد بسیار زیادی به مقدار مشروعیتی که دارد، بستگی خواهد داشت.
این مطلب در نمودار لیپست، که در آن پویایی مشروعیت و کارآیی نشان داده شده است، دیده میشود. اگر رژیمی خویشتن را در خانه A بیابد، درجۀ بالایی از مشروعیت و کارآیی را داراست که در لحظۀ بحران از خانۀ A به خانۀ B حرکت مینماید که نشاندهندۀ از دست رفتن کارآیی ولی حفظ مشروعیت است. سپس زمانی که بحران برطرف میشود، به جای اصلی خویش (یعنی خانۀ A) باز میگردد.
این ایده که، «زمانی که مشروعیت به دست آمده قابل حفظ و نگهداری است»، توسط دیگران نیز مورد بحث قرار گرفته است. برای مثال اکشتاین تأیید میکند که مشروعیت، انبانی از حمایت را موجب میشود که همکاری اتباع و شهروندان را حتی در زمان سیاستهای کاملاً ناخشنودکننده و نامناسب، تضمین مینماید. مشروعیت منبعی از حسننیت را خلق میکند. مقامات و دستاندرکاران در موقع مشکل و سختی میتوانند روی آن حساب کنند و به طور قابل توجهی تمایل و اشتیاق مردم را برای تحمل کمبودها و نقایص کارآیی را افزایش میدهد. در مقابل، اگر رژیمی خویش را در خانۀ C بیابد، با درجۀ بالایی از کارآیی اما درجۀ کمی از مشروعیت و به یک بحران کارآیی، رژیم مورد نظر را از خانۀ C به خانۀ D حرکت خواهد داد که در آن موقع رژیم احتمالاً ساقط خواهد شد. ارتباط بین این دو مفهوم از طریق تجزیه و تحلیل نمونههای تاریخی نیز قابل درک و فهم است. در زمان رکود عظیم سال 1930، بحران بزرگ در کارآیی، اقتصاد کشورهای اروپایی و ایالات متحده را به طور جدی تحت تأثیر قرار داد. ما میتوانیم آثار فشار بر روی ایالات متحده و بریتانیا را،که از درجۀ بالایی از مشروعیت برخوردار بودند، با آثار فشار بر روی آلمان و اتریش، که از درجۀ پایینی از مشروعیت بهرهمند، مقایسه کنیم. بحران کارآیی در دو کشور «آمریکا و بریتانیا» حرکتها و جنبشهای ضددموکراتیک را تشویق نکرد و مشروعیت رژیم را به زیر سؤال نبرد. مردم تقاضای تغییر در رهبری (نه رژیم) را نمودند، اما بحران کارآیی در آلمان و اتریش به سقوط رژیم دموکراتیک انجامید. همانطور که توسط کالتفلایتر نشان داده شده است، نرخ بیکاری و رأی دادن به حزب ناسیونال سوسیالیست (نازی) به شکلی تنگاتنگ به هم مرتبط بودند.
همچنین از آنجا که کارآیی در درازمدت میتواند به رژیم، شانس مشروعیتسازی بدهد، حرکت از خانۀ C به خانۀ A نیز امکانپذیر است. حاکمان سنگاپور، کره جنوبی و تایوان به واسطه موفقیت اقتصادیشان از مشروعیت کافی، که در نهایت آنان را قادر به انجام انتخابات آزاد ساخت، برخوردار شدهاند. اما مشهورترین مثالها، ژاپن و جمهوری فدرال آلمان هستند که در آنها دموکراسی در زمان اشغال نظامی و در فضایی از شک و تردید متولد شد. معجزات اقتصادی این دو رژیم فقدان مطلق مشروعیت و حقارت و خواری ملی را به حد مشروعترین دموکراسی کثرتگرا، ارتقاء داد.
در همین زمان، اضمحلال و سقوط یک غول عظیمالجثه10 را نه به خاطر شکست نظامی، بلکه به خاطر شکست در کارآیی، شاهد هستیم. اتحاد جماهیر شوروی نه تنها برای دهههای متمادی یک ایدئولوژی انقلابی داشت، بلکه از ظرفیت اقتصادی برای نفوذ و کنترل جامعه در یک سرزمین وسیع و نسبتاً ثروتمند و غنی برخوردار بود. سقوط نظام کمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی و اقمار اروپای شرقی آن کشور از 1989 نشان داد که چگونه عدم کارآیی و بیکفایتی اقتصادی یک کشور میتواند مشروعیت آن کشور را ویران سازد.
4 -3- نقش بازیگران در فرایند مشروعیتسازی
نقش روشنفکران در فرایند مشروعیتسازی توجه بسیاری از نویسندگان را به خود جلب کرده است. وقتی که برگزیدگان روشنفکر به رژیمی اعتماد دارند، آینده خویشبینانهای برای آن رژیم قابل پیشبینی است و برعکس. کرین برینتون در تجزیه و تحلیل مقایسهای عوامل مشترک در حرکتهای انقلابی انگلستان، ایالات متحده زمان جرج واشنگتن، فرانسه در سال 1789 و روسیه در سال 1917، بر اهمیت اقدامات روشنفکران که باعث گسترش نظارت جدید به بخش بزرگی از جامعه و در نتیجه بحران مشروعیت گردید، تأکید مینماید. دیگر اقشار اجتماعی (مانند طبقه کارگر در تجزیه و تحلیل مارکسیستی) نیز جلبنظر نمودهاند. روحانیون ادیان مختلف نیز نقش مهمی را مثلاً در گذشته در کشورهای پروتستان و اخیراً توسط الهیات رهایی بخش در بعضی از کشورهای آمریکای لاتین، بازی کردهاند. در سه دهۀ گذشته، ارتش، عمدهترین عامل مشروعیتزدایی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه بوده است. امروز بسیاری از رژیمهای اقتدارطلب جهان به ویژه در آفریقا و آسیا، به دست افسران نظامی (و نه غیرنظامیان) اداره میشوند.
به طور خلاصه، فشارهای موجود بر روی مشروعیت و از دست رفتن اعتماد را میتوان بعضاً توسط امر حکمران و ادارۀ جامعه تبییه کرد. مشکل در مملکت دارای دو نوع است: یا حکومت با انبوهی از تقاضاها از سوی جامعهای بسیار پیچیده ـ همانند آنچه که در دموکراسیهای پیشرفته معروف به دولت رفاه در جریان است ـ رو به روست، یا به خاطر اینکه دولت از لحاظ اقتصادی بسیار ضعیف است و از [نظر] منابع مورد احتیاج برای تحت تأثیر قرار دادن جامعه (به جز کشورهای صادرکننده نفت) دچار کمبود میباشد، [لذا] خوب انجام وظیفه نمیکند.
در دموکراسیهای پیشرفته از دست رفتن اعتماد به نهادها و یا حاکمان و در نتیجه انتقاد و خردهگیری سیاسی از این حقیقت ناشی میشود که حاکمان باید تحت نظر مستقیم و همیشگی مردم و ملت (خویش) به اخذ تصمیم بپردازند.11 مردم در یک رژیم مشروع حق انتقاد کردن دارند. حاکمان در رژیمهای اقتداری و اقتدارطلب کشورهای در حال توسعه با مشکلات مختلفی روبهرو هستند. ضعف آنان از تقاضاهای زیاد ناشی نمیشود، بلکه ناشی از کمبود منابع در دسترس است.
قدرت، مشروعیت، اعتماد و کارآیی معانی یکسانی در لندن و جاکارتا، یا در واشنگتن و قاهره ندارند. ممکن است که میل به قرار دادن این مفاهیم در تعاریفی با اعتبار جهانی، حاصل قومیتگرایی فرهنگ غربی12 باشد.
4- دیگر مؤلفهها و مقولههای مرتبط با اعتماد (ابعاد خاص، ترکیبی و تجمیعی یا برآیندی و نمادی)
مقوله امنیت، قدمتی به اندازه تاریخ بشر دارد. (مؤذن جامی، 1378 بهار، ص 84 - 38) اعتماد نیز چنین است. چون در هر رابطه و اجتماعی، از بین دو فرد تا بینالملل، اعتماد پایۀ امنیت است. روسو هم، باتوجه به نقش تعیین کنندۀ اعتماد13 به مقوله امنیت مینگرد، دبیرکل سازمان ملل متحد، راه رسیدن به صلح و آرامش در دنیای کنونی ـ یا امنیت جهانی ـ را پنج فضیلت دانست که اعتماد یکی از آنهاست.4 (قدس، 1379 شهریور 28، ص 4)
اعتماد در ریاضیات و آمار معنای خاصی دارد. مثلاً میگوییم که در مطالعات زیستشناسی و بیولوژک توزیع نتایج مطالعات تقریباً متقارن میباشند. لذا میانگین و میانه شاخصهای خوبی برای نشان دادن مرکز توزیع هسند، اما بیشتر از «میانگین» استفاده میشود؛ زیرا از میانه قابلل اعتمادتر و انجام آن آسانتر است. (احمدی، 1377، ص 118) معنای آن، واقعنمایی و دقت بیشتر است؛ چرا که میانگین از همه افراد مورد بررسی متأثر میشود. اما میانه چنین نیست، اما همین میانگین وقتی به صورتهای حسابی، هندسی و همساز مطرح میشود، به دلیل قابلیت و دقت بیشتر، میانگین همساز از هندسی و میانگین هندسی از حسابی بهتر است و قابل اعتمادتر، پس اعتماد امر نسبی است. نکتۀ بعدی درجۀ صحت اندازهگیری آزمون در مورد اندازهگیری شده است یا درجه تطبیق اندازهگیری انجام شده با آنچه مورد اندازهگیری بوده است که از آن به اعتبار 15 یاد میشود و قابلیت اعتماد هم به آن میگویند و همان توانایی آزمون در تشخیص و جدا نمودن موارد مثلاً بیمار از غیر بیمار است، مطالعهای معتبر و قابل اعتماد است که نتایج آن با واقعیت قابل تطبیق باشد. (احمدی، 1377، ص 44) البته قابلیت اطمینان ـ که عبارت از میزان تکرارپذیری نتایج یک آزمون میباشد ـ هم مؤید آن اعتبار و اعتماد است، لذا بین این دو رابطهای وجود دارد.
در علوم ارتباطات نیز اعتماد جایگاه خاصی دارد. برای نمونه هری گریس بر مفهوم «اطمینان در کنش ارتباطی» تأکید میکند و کولین جری آن را «فرآیند اعتماد و همگرایی» میداند. (مولانا، 1371، ص 72)
در علوم سیاسی و از دیدگاه توسعهگرا، بحران اعتماد گاهی ریشه در فرهنگ عمومی دارد و میتواند معلول ناکارآمدی ساختار اجتماعی و یا نظام سیاستگذاری باشد. ایجاد حس اعتماد شرط اصلی تغییر است و حصول اجماع بر سر تفسیر جامعی از توسعه، اهداف و سازوکار آن میتواند زمینه اعتماد متقابل و وفاق را ایجاد کند. البته اعتماد متقابل به عنوان یکی از عوامل مهم تغییر نگرش و ایستار اجتماعی، به تنهایی نمیتواند تضمینی برای استقرار دموکراسی و نظم پایدار باشد (کاظمی، 1379، 256 ـ 250).
برخی اعتماد سنتی مبتنی بر شبکههای سلسله مراتبی و پدرسالارانه را از اعتماد شهروندی دموکراتیک که حاصل مجامع مدنی است، جدا کرده و اعتماد و هنجارِ تعاملِ برابر که به یک عمل جمعی منجر شود را از عناصر مهم سرمایه اجتماعی دانستهاند (گفتگو، 1381 آذر، ص 148 ـ 147).
سه پایه فرهنگ صنعتی را «اخلاق کار و تلاش»، «رغبت به کار گروهی» و «اعتماد به آینده و برنامهریزی و پیشبینی» را برشمردهاند و گفتهاند: برخورد متفاوت ما با آینده به دلیل اعتقاد به بیاعتباری روزگار (عدم اعتماد به آن) و احساس ناامنی بیشتر و در نتیجه عدم توجه به آینده است. (ووگل، 1371، ص 3)
توکلی (1375 مهر 25، ص 6) با ذکر این نکته که استنباط متعادل، اندازهشناسی بر وفق حکمت و مصلحت است، و استعدادها و استنباطات متعادل انسانی جزء منابع اصلی ثروت و قدرت هر جامعهای است که باید روی آن به دقت کار شود تا به درستی فعلیت یابد، اصول و مبانی متعادل استنباط صحیح را، احساس آزادی برای به دست آوردن و رشد اندیشهها و تجربههای تازۀ تحول اساسی نظام سازمانی، علاقه و نشاط علمی، روحیۀ همکاری مؤثر فکری و علمی، انتقاد صحیح و سازنده، توجه و حساسیت کافی و مستمر نسبت به استانداردهای بهنگام و بینالمللی بشری، سازندگی اراده و مهارت لازم در جمعآوری و جمعبندی اطلاعات، ارزش و احترام فراوان برای حقیقت و مدارا، توجه به حدود و مراحل مختلف معرفت و روش شناخت استنباط و اعتماد هوشمندانه میداند و مینویسد: «اعتماد هوشمندانه زمینهساز مبادلۀ تجارب بین اعضای جامعه و نوآوری بر مبنای واقعبینی و آمادگی برای چالشهای فکری و تضارب آرا حقیقی است. برپایۀ اعتماد هوشمندانه انسان میتواند در چالشهای فکری مشارکت فعالانه داشته باشد و از این رهگذر با صیقل یافتن و تکمیل اندیشه خود با افق وسیعتر و آیندهنگری مناسبتر به زندگی خود ادامه دهد. میل هفت احساس مثبت عمده بشری را میل و اشتیاق، عشق، ایمان، دلگرمی، امید، تخیل و احساس جنسی دانسته است. (هیل، 1379، ص 198 ـ 197) اعتماد جامع سه واژه «ایمان، دلگرمی و امید» است. از این احساسات مهم باید در تلاشهای خلاق بهره گرفت. سه دشمن انسان «تردید، شک و ترس (هیل، 1379، ص 218) در بیاعتمادی جمع شدهاند.
اگر به 31 دلیل عمدۀ شکست و ناکامی نظر کنیم نکات مهم بدین قرار است: (هیل، 1379، ص 128 ـ 122)
1) نداشتن هدف مشخص؛
2) نداشتن نظم و ترتیب؛
3) نداشتن عزم راسخ در تصمیمگیری؛
4) احتیاط بیش از اندازه؛
5) فعالیتهای غیرمتمرکز؛
6) ناتوانی در همکاران با دیگران؛
7) رعایت نکردن حداعتدال؛
8) نداشتن صداقت (که جایگزینی ندارد)
9) نداشتن اشتیاق برای پیشرفت؛
10) نداشتن مداومت و پشتکار؛
11) نداشتن دلگرمی؛
12) انتخاب اشتباه همکاران؛
13) تنبلی و مسامحه؛
14) ناشکیبایی؛
15) کارهای حدسی (عدم گردآوری حقایق)؛
16) خودبینی و نفسپرستی.
وی 55 عذر و بهانۀ مشهور برای اشخاص ناموفق برشمردهاند. بخشی از آنها که با بحث حاضر مرتبط است، به این قرار است: (هیل، 1376، ص 246 - 244)
1) اگر پول داشتم...؛
2) اگر موقعیت زمانی و مکانی من متفاوت بود؛
3) اگر دیگران مرا درک میکردند؛
4) اگر میتوانستم اشخاص مناسبی پیدا کنم؛
5) اگر از فرصتهای گذشته استفاده کرده بودم؛
6) اگر میدانستم چگونه...؛
7) اگر کسی را داشتم که به من کمک کند؛
8) اگر همه با من مخالفت نمیکردند؛
9) اگر سالم بودم؛
10) اگر آموزش خوبی دیده بودم؛
11) اگر فقط وقت داشتم؛
12) اگر آزادی عمل داشتم؛
13) اگر دیگران میگذاشتند؛
14) اگر دیگران اعصابم را خراب نکرده بودند؛
15) اگر شرایط، بهتر بود؛
16) اگر میتوانستم کمک بگیرم؛
17) اگر دیگران به حرف من گوش میدادند؛
18) اگر... و این بزرگترین اگراست. اگر شجاعت آن را داشتم که خود را آنطور که هستم ببینم، میفهمیدم چه اشکالی در من هست و آن را اصلاح میکردم.
درست مانند فرمول اعتماد به نفس، فرمولی هم برای اعتماد ـ به طور اعم ـ وجود دارد. عناصر این اعتماد، عبارتند از: «اطمینان به هدف و رسیدن به آن17، تلاش بیوقفه برای رسیدن به هدف و خواسته، انتخاب عشق و محبت و دلسوزی به دیگران، برای اینکه هیچ دستاوردی اگر براساس واقعیتها و راعی عدالت نباشد، با دوام نیست ـ تجسم هدف و تکرار هر روزهاش تا دستیابی به آن.»
ویژگیهای مهم رهبری 18 را «شجاعت ادامه دار براساس شناخت از خود و از افراد مقابل، توان کنترل خویشتن، قاطعیت در تصمیمگیری، داشتن برنامههای مشخص، فعالیت بیشتر از پیروان، احاطۀ بر امور، تمایل به قبول مسئولیت، همکاری، داشتن احساس عدالت و انصاف، احساس همدلی و همدردی، و شخصیت خوشایند» دانستهاند. (هیل، 1379، ص 108 - 106) سه ویژگی اخیر در اعتمادسازی تأثیر قاطع دارد. علت مهم شکست رهبران هم عبارتند از: ناتوانی در سازماندهی، ترس از رقابت پیروان، فقدان تصور و تخیل، افراط، تأکید بر اختیار و اقتدار، تأکید بر سمت و عنوان، عدم توجه به پاداش در قبال کار و نه اطلاع، فقدان صمیمت، خودخواهی، فقدان فروتنی (هیل، 1379، ص 111 - 109). عبارت «بزرگترین شما کسی است که بیشتر به دیگران خدمت کند» یا روحیه خدمتگزاری، که در دکترین اعتمادسازی بسیار مهم است، عکس فقدان فروتنی است و واقعیتی است که تمام رهبران موفق آن را رعایت کرده و به آن احترام میگذارند.
«مشارکت سه گروه مدیران، کارکنان و مردم» در فرآیند اعتمادسازی مهم است. «ادب و اخلاق اسلامی ـ انسانی» و «خدمات مثبت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دولت»، دو مفهوم تعیینکننده در اعتمادسازی است.19 شاید اگر همۀ آنچه را که در اصل سوم قانون اساسی برشمرده شده است، متحقق کنیم، اعتماد عمومی را بیمه کرده باشیم. راههای موفقیت درکار را، به گونهای که مؤثر و ادامه دار باشد، باید شناخت و به کمیت و کیفیت خدمات و طرز ارائه آنها باید توجه کرد. البته توجه تنها به کمیت و کیفیت هم کافی نیست. باید به بهبود کمیت و کیفیت عادت کرد. با تحلیل فرمول کمیت و کیفیت، میفهمیم که:
1- کیفیت خدمت به این معناست که خدمات خود را به کارآترین شکل ممکن ارائه کنیم؛
2- کمیت خدمت به این معناست که خدمات خود را در همۀ مواقع ارائه کنیم.
3- روحیۀ ارائۀ خدمت به معنای داشتن رفتاری هماهنگ و موافق است.
روحیهای که هم به بهبود روحیۀ همکاری همکاران کمک کند، هم روحیۀ مردم را بالا برد. طرز رفتار و روحیه، عامل تعیینکنندۀ بسیار مهمی است که در اعتمادسازی نقش به سزا دارد. اهمیت شخصیت خوشایند در اعتمادسازی ناشی از همین امر است. اگر کسی یا گروهی از این ویژگی اخلاقی برخوردار باشد، اغلب میتواند کمیها و کاستیهای خود را در زمینههای کمی و کیفی جبران کند. ما چیزی که بتواند جایگزین رفتار خوش باشد، نمیشناسیم (هیل، 1379، ص 121) 20.
دکتر ماکسول با ذکر این که «اعتماد اساس رهبری است» و یک رهبر باید برای ایجاد اعتماد، سه خصوصیت «لیاقت، ارتباط و شخصیت» داشته باشد، مینویسد: «هنگامی که من درباره رهبرانی که ثبات شخصیت را در نظرم مجسم میکنند فکر میکنم، اولین فری که به نظرم میآید بیلی گراهام است. جدای از اعتقادات شخصی و مذهبی، همه به او ایمان دارند. چرا؟ به این دلیل که او برای مدتی بیش از نیم قرن از خود یک شخصیت نمونه درنظر مردم ساخته است. او پیوسته به تمامی ارزشهایی که در مورد آنها صحبت میکنند، احترام میگذارد و بدآنها عمل میکند. هرگز قولی که به آن عمل نکند، نمیدهد و همیشه بیشتر از حد معمول در کارها پیش میرود تا درستی، صداقت و استحکام شخصیت خویش را ت��سم بخشد.» (ماکسول، 1379، ص 74) مدیر عامل کوکاکولا ـ کریگ وث راپ ـ میگوید: «شما نمیتوانید با صحبت درباره اعتماد، اعتماد ایجاد کنید. ایجاد اعتماد همیشه توسط نیل به نتایج و همواره با نشان دادن استحکام شخصیت خویش و با رفتاری که نشانی از توجه شخصی نسبت به مردم همراه دارد، صورت میگیرد.» وقتی که شخصیت یک رهبر، قوی است، مردم به او اعتماد میکنند و آنها به توانایی او برای به فعل درآوردن استعدادهای بالقوه خود اعتماد میکنند. این مسئله نه تنها زیردستان و پیروان را به آینده امیدوار میسازد بلکه باعث میشود که به خود و سازمانشان ایمان قویتری داشته باشند. (ماکسول، 379، ص 75) با توجه به اهمیت احترام در فرآیند اعتمادسازی میگوید: «احترام مطمئنا پایۀ اساسی برای استمرار رهبری است. رهبران چطور احترام کسب میکنند؟ با تصمیمگیریهای منطقی، اقرار به اشتباهات و ارجح دانستن خیر و مصلحت زیردستان و سازمانشان بر مسائل شخصی خویش.»
5- اعتمادسازی: راهبرد و روش / هدف و وسیله
اگر سخن ارسطو را ـ که در سطور پیشین گذشت ـ تعمیم دهیم، سه چیز مایۀ اعتماد است: احساس خوب نسبت به یک فرد یا نهاد؛ شخصیت اخلاقی فرد یا وجهۀ اخلاقی نهاد؛ حسن نیت فرد یا عمل (یعنی انجام وظیفه مطابق مُرّ قانون و عدم اغماض و تبعیض در مورد یک فرد یا نهاد). اعتماد معمولاً مفهومی دو طرفه تلقی میشود که در یک طرف آن، مردم و در طرف دیگر، دولت ـ به معنای حاکمیت و نه صرف قوۀ مجریه ـ قرار میگیرد. در این گونه رابطه، هرگونه عدم صراحت، عدم شفافیت و عدم صداقت در طرف حاکمیت و هرگونه اعتراض، انتقاد و یا شورش یا اجتماع سیاسی نشانۀ بیاعتمادی تلقی میشود. بر همین شعار «جامعۀ مسئول و منضبط، دولت پاسخگو و قانونگرا» از مختصات جامعۀ اسلامی و نظام مردمسالار دینی است. نکتۀ مهم این که در نظام مقدس ما، اعتماد، یک مفهوم چندوجهی و چند طرفه است. مردم در نظام ما، در چارچوب شرع و قراردادهای جاری قانونی و اختیارات و مسئولیتهای خاص به نهادها اعتماد میکنند، و این نوع اعتماد، که اعتماد عقلانی است، مایۀ پشیمانی نمیشود.
اعتماد، حتی اگر به صورت عینی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد، یک پدید. ذهنی است. اما مشکل اصلی، دشواری اندازهگیری میزان اعتماد به شکل مناسب و دقیق است. معمولاً چیزهایی را در ارتباط با اعتماد ـ و نه خود اعتماد به طور مستقیم ـ میتوان اندازه گرفت21. مثلاً حمایت از موضوع طرف اعتماد، سیاستها، خطمشیها و یا دستورهای او، و یا اعتقاد و اطمینان به درستکاری و کارآیی یک فرد یا نهاد و پشتگرمی ناشی از این اعتقاد و اطمینان، یا محبوبیت فرد یا نهاد مورد اعتماد و اعتبار و ارزش و احترام آن با مقبولیت و خوشبینی به او، یا حمایت از فرد یا نهاد مورد اعتماد و اعتبار و ارزش و احترام آن با مقبولیت و خوشبینی به او، یا حمایت از فرد یا نهاد مورد اعتماد و امید به موفقیت او و دلگرمی و پشتگرمی به آن، یا ایمان و یقین به فرد یا نهاد مورد اعتماد و احساس امنیت و اطمینان و تکیه کردن بر او، یا روایی اعمالی که در غیر آن پسندیده نیست.22 در همۀ این موارد اعتماد دیده میشود. به منظور عملیاتی کردن مفهوم اعتماد، باید شاخصسازی کرد. برخی از شاخصها در مورد دولت عبارتند از: افزایش یا کاهش میزان احساس ناامنی، میزان رضایت یا نارضایتی از امنیت موجود، افزایش یا کاهش آمار جرایم و مجرمان، نوع نگاه مردم به دولت و مأموران آن، نوع نگاه مجرمان و متخلفان به قوه قضاییه و ضابطان آن (به ویژه ناجا)، اطاعت قانونی از دستورهای قانونی ضابطان و مأموران، میزان بدبینی و بدگمانی به عملکرد دولت، میزان اعمال دقیق قانون و مقررات و یا بیتوجهی به اجرای قانون در جامعه، و شاخصهایی دیگر چون توانایی دولت برای پاسخگویی به توقعات معقول مردم، و... مهم است. البته خردهگیری و عیبجویی نسبت به کارکرد نهادهای بزرگ، به طور فزایندهای در همۀ نظامهای مردمسالار معاصر دیده میشود، اما این بحران اعتماد به بحران مشروعیت نمیانجامد. در واقع، مردم اعتماد خود را به افراد و نهادها، زودتر از اعتماد به نظام از دست میدهند.23 باید دانست که مفاهیم قدرت، مشروعیت، اعتماد و کارآیی در هم تنیده شدهاند، اما معانی یکسانی از آنها وجود ندارد. در نظام مقدس جمهوری اسلامی چنانچه مطابق اسلام و خط ولایت فقیه، حرکت شود، اعتمادی که ناشی از اعتماد و توکل مردم به خدا و دین و حکومت دینی است، از دست نخواهد رفت. گرچه عملکرد ما، در تضعیف این اعتماد، از راههایی، اثر دارد.24 مهمترین علت بیاعتمادی، عدم صداقت در گفتار افراد یا نهادها و ناهمخوانی رفتار و گفتار است، که به نوعی پرهیز، که علامت مهم و شاخص بیاعتمادی است، میانجامد. ظریفی میگفت: قبل از ازدواج باید چشمها را خوب باز کرد و پس از آن باید بست. اعتماد نیز چنین است. اعتماد، چشم را خطاپوش و دیدۀ آدمی را خوشبین میکند. بدیهی است اگر سوءاستفاده از اعتماد نباشد، کسانی آن را با سادهلوحی یکی نخواهند دانست. اساساً، همۀ روابط اجتماعی براساس اعتماد، شکل میگیرد و هرگونه صدمه به این پدیدۀ حیاتی، نوعی خیانت به جامعۀ بشری هم هست؛ چرا که امنیت اخلاقی و روانی جامعه را نابود میکند.
به نظر میرسد که اعتماد به دولت ـ به مفهوم اخص ـ خود اولاً ناشی از اعتماد عمومی به نظام و رهبری آن، و سپس برخاسته از اعتماد به رئیسجمهور منتخب، و در مرحلۀ بعد، ناشی از عملکرد دولت و رفتار و شخصیت مأموران آن است؛ یعنی اعتماد مردم (Cp) تابعی است از: تجربۀ مثبت تکرار شده (W)، ضربدر انتظارات برآورده شده (E): Cp=f(E.W)
تجربه مثبت، چند مؤلفه دارد، از جمله: کارگزاران (یا رفتار یا گفتار یا اخلاق) مثبت، کارهای مثبت (اعم از پیگیری، توجه یا کمک) و تناسب هزینه ـ فایده (گرچه در امور امنیتی به دلیل ضرورتهای تأسفبار، گاه هزینه بالا و قانون بازده نزولی حاکم است: زاهدی، 1376، ج2 ص 483). در خصوص انتظارات هم مؤلفههایی مهم است: پایبندی کارگزاران و مأموران دولت به عوامل اعتمادزا (مانند قانون، بیطرفی، دلسوزی، سرعت عمل و صحت عمل)، افزایش یا کاهش نفع فردی یا جمعی و افزایش یا کاهش احساس امنیت.
تأکید مقام معظم رهبری و مقام محترم ریاست جمهوری بر شایستهسالاری و عدالت و قانونگرایی، ناشی از درک اهمیت این مؤلفهها در افزایش و یا کاهش اعتماد عمومی است. اینکه «هیچکس نباید در مقابل قانون قرار گیرد و با آن مخالفت کند» و اینکه «توسعۀ همه جانبه و پیشرفت کشور بدون عدالت امکانپذیر نیست، و عدالت نیز تنها با استقرار قانون تحقق مییابد.» (اطلاعات، 1379 آبان 19، ص 1) دقیقاً طراحی یک راهبرد اعتمادسازی است.
6- بررسی برخی راهکارها
بجز شاخصسازی، باید به اولویتبندی در اعتمادسازی و تداوم اعتماد اندیشید.
باید ـ به اصطلاح اهل پژوهش ـ مسئله25 را خوب شناخت. چه مسائل مهم و مهمتری برای جلب اعتماد داریم؟ چه مسائل اولی و فوریتر و حیاتیتری برای حفظ و تداوم اعتماد داریم؟ چه مسائل مبنایی برای اعتمادسازی داریم، که اگر در آنها مناقضه شود، کل بحثها اعتمادسازی زیر سؤال خواهد رفت؟ یکی از معیارهای اولویت، پاسخگویی به نیازهای زمان و رعایت محدودۀ عمل است. امیرالمؤمنین(ع) در نامهای به کمیل، چنین نوشتهاند: «اما بعد، فان تضییع المرء ما ولی و تکلفه ما کفی لعجز حاضر و رأی متبر ... فقد صرت... غیر شدید المنکب و لامهیب الجانب و لا ساد ثغره و لا کاسر لعدو شوکه و لامغن عن اهل مصره و لامجز عن امیره» (نهجالبلاغه، نامه 61، ترجمه شهیدی، ص 246): اما بعد، واگذاردن آدمی آنچه را به عهده دارد و عهدهدار شدنش کاری را که دیگری باید گزارد، ناتوانیی است آشکار و اندیشهای تباه و نابکار... نه قدرتی داری که با تو بستیزند، نه از تو ترسند و از پیشت گریزند، نه مرزی را توانی بست، نه شوکت دشمن را توانی شکست، نه نیاز مردم شهر را برآوردن توانی، و نه توانی امیر خود را راضی گردانی).
1-6- ناجا و مقولۀ اعتماد
فرماندهی معظم و معزز کل قوا راهکارهای دقیق و مبتنی بر اعتمادسازی ارائه فرمودهاند. ایشان در سخنرانی خود در جمع فرماندهان و کارکنان ناجا در 18/8/79 با توجه به اهمیت عامل نیروی انسانی در اعتمادسازی، استفاده از نیروهای مؤمن و متعهد، شجاع و دارای سلامت و صداقت اخلاقی و عملی را از لوازم کسب اعتماد مردم دانستند، (قدس، 1379 آبان 19، ص 2) یکی از نکاتی که از این بیان میتوان برداشت کرد، اهمیت اخلاق کار است (آینه پژوهش، 1377، ج 2 ص 119 - 117)، که در بعد ارتباط با مردم، مشارکت مردمی در رهبری کشور (مطابق بند 3 اصل 43 قانون اساسی) و از سوی دیگر اهتمام مأموران دولت به انجام وظیفۀ دقیق و صادقانه، پیگیری کافی و توجه به سخن ارباب رجوع، پاسخ مثبت و مساعد به انتظار و توقع مردم و... حاوی نکات مهمی است که در مجالی دیگر باید به آن پرداخت.
ایشان با توجه به نقش مهم ناجا در نظام امنیتی کشور فرمودند: «نیروی انتظامی... باید با رفتار خود، با شیوههای خود، با امانت خود، با سلامت و صداقت اخلاقی و عملی خود، این اطمینان و اعتماد را از خود در دل مردم به وجود بیاورید. مردم احساس آرامش کنند که ببینند جوانان و مردان و زنان در این سازمان بزرگ و کارآمد، با انجام صحیح وظایف خود میتوانند آنچه را که از آنها متوقع است، تحقق ببخشند.» (اطلاعات، 1379 مهر 19، ص 2)
رهبر معظم انقلاب در جمع فرماندهان و رؤسای عس و حفا، ضمن یادآوری انتظار مردم از حکومت در مورد حفظ اقتدار ملی، ناجا را مظهر این اقتدار در محیط زندگی مردم معرفی کردند. و با خاطرنشان کردن علاقۀ طبیعی مردم به پلیس، فرمودند: «اگر بخواهیم نیروی انتظامی به عنوان مظهر اقتدار ملی، عزیز باشد، باید ضمن رعایت مناعت و امانت، شرایط لازم آن را به طور کامل و بدون اغماض در داخل این نیرو به وجود آوردیم.» سپس تأکید فرمودند: «مردم باید هنگامی که به نیروی انتظامی مراجعه میکنند، احساس نمایند که گوش شنوا، زبان پاسخگو و دلی مهربان در انتظار آنهاست.» (اطلاعات، 1379 مهر 19، ص 2)
در همین راستا جانشین محترم مقام معظم فرماندهی کل قوا در امور انتظامی و وزیر محترم کشور نیز در همایش رؤسای کلانتریها و فرماندهان پاسگاههای ناجا گفتند: «اقتدار نظام اسلامی بستگی به چگونه عمل کردن نیروی انتظامی دارد.» (خراسان، 1379 آبان 2، ص 13) به عبارت دیگر، اقتدار ناشی از امنیت برپایۀ اعتماد، خود را در آینۀ عملکرد برخی نهادها و در رأس آنها ناجا مینمایاند.
نکات زیر باید مورد اهتمام یک مأمور دولت (چه مدیر و چه غیر او، چه در سطح عالی و چه در ردۀ دانی) باشد، اگر این موارد مراعات شود، نه تنها اعتماد که، افزایش اعتماد را به دنبال دارد:
1) وفاداری صادقانه به قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی ایران؛
2) رعایت حقوق شهروندان و حفظ حرمت آنها؛
3) اجرای دقیق و بیطرفانۀ قانون و التزام شخصی به قانون؛
4) نداشتن ترس، سود، سوءنیت و انتقامجویی؛
5) درک و احترام به محدودیتهای وظایف و قدرت خود؛
6) رفتار دلسوزانه و از روی لطف با مردم عادی و فداکاری در راه انجام وظیفه؛
7) کارآیی در انجام وظیفه و اهتمام به حل مشکلات مردم؛
8) اعتماد به مردم و ابراز آن به گونهای که این اعتماد را احساس کنند؛
9) صداقت و بیطرفی و خویشتنداری در بالاترین خود،
10) حفظ عالیترین حد نظم و انضباط و روحیۀ عدالتطلبی؛
11) روحیۀ خدمتگزاری، تواضع، خوشرویی و خوشرفتاری؛
12) اخلاص و پاکدامنی و عزت نفس و امانتداری.
رئیسجمهور محترم در سومین همایش رؤسای کلانتریها و فرماندهان پاسگاههای ناجا نکاتی گفتهاند، که از نظر فرایند اعتمادسازی بسیار مهم است (کیهان، 1379 آبان 18، ص 14) و با تعمیم آنها، خواهیم داشت:
ـ باید از سختگیری... در اجرای قانون که همان حمایت از امنیت جامعه و نظام است، پشتیبانی کنیم.
ـ نگاه مردم به [مأموران دولت باید] سرشار از اعتماد و محبت [باشد]
ـ [دولت] برای انجام وظایف محوله، باید از سازمان و ساز و کار لازم و نیروهای قانونگرا، مجری عدالت، دلسوز جامعه و برانگیزانندۀ اعتماد بیشتر مردم برخوردار باشد.
ـ [مأمور دولت] باید مزین به عقیده و بینش قوی بوده و زندگی را بر ناامنکنندگان جامعه [در هر عرصهای] مشکل سازد.
ـ [امنیت و آزادی واقعی دو پایۀ اقتدار و پویای جامعۀ کمال جوست] با توجه به آموزههای اسلام، که به انسان توجه ویژه دارد، ایمان هم مهمترین اساس این دو پایۀ اقتدار است. [لذا باید در تحکیم پایههای ایمانی مأموران دولت، جدیت کرد.]
ـ امنیت اصیل پایۀ تعالی جامعه و فایدهبخشی فعالیتهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و همچنین برقراری اعتماد بین ملت با دولت یا جامعه با قدرت سیاسی است.
ـ مهمترین پشتوانۀ امنیت اصیل، خود مردم هستند، که دولت را از خود میدانند و دفاع از اعتلای نظام را تکلیف خود فرض میکنند.
ـ ایشان در گردهمایی بینالمللی بزرگداشت سعدی، فرمودند: «تناقضهایی که در رفتار و گفتار ماست، اعتماد عمومی را همواره در معرض آسیب قرار داده است (ایران، 1379 تیر 14، ص 2) و توجه به رفع این تناقض بسیار مهم است؛ چرا که به قول ایشان، مهمترین پایۀ امنیت، اعتماد مردم به همۀ اجزای حکومت است. (اطلاعات، 1379 تیر 14، ص 2)
برای تتمیم سخن بخشی از بیانات مقام معظم ولایت امر تقدیم میشود:
ـ رابطه فداکاری و جلب اعتماد: هرچه بیشتر برای مردم فداکاری کنید، مردم به شما بیشتر اعتماد پیدا میکنند.
ـ ضرورت جلب اعتماد: باید صد در صد اطمینان مردم به سوی شما جلب شود. این چگونه انجام خواهد شد؟ یک مقدار دست مردم است، اما بیشترش دست خود شماست... محبت و اطمینان و حس اعتماد چیزی است که جز با تلاش و خواست آن کسی که باید مورد اعتماد قرار گیرد، به دست نخواهد آمد. (این تفسیر سخن امام راحل است: «کاری بکنید که دل مردم را به دست بیاورید، پایگاه پیدا کنید در بین عموم مردم، وقتی پایگاه پیدا کردید، خدا از شما راضی است، ملت از شما راضی است، ... مردم هم پشتیبان شما هستند»، و جانشین بر حقشان هم، بخوبی، تبیین کردهاند که «دل مردم را آن وقتی به دست میآورید که طبق وظایف اسلامی عمل کنید.» (باقری، 1380، ص 21).
ـ تدبر در مردمی بودن دولت گره گشاست.
ـ تدین کافی نیست، باید کارآیی را افزایش داد.
ـ جهتگیری در دولت و دستگاههای مختلف نظام باید مبتنی بر حفظ روح دیانت، و اساس حضور در محضر قادر متعال باشد؛ زیرا این امر، لازمۀ کارآیی، خستگیناپذیری و احساس قدرتمندی در مأموران دولت است.
ـ مأموران دولت نسبت به این مردم، باید احساس رأفت و رحمت داشته باشند، باید این مردم احساس کنند.
ـ [ضمن تأکید بر دلسوزی برای جامعه و شجاع بودن مأموران دولت]، باید مطمئن بود آن چیزی که مردم را از دولت خشنود میکند، شجاعت و عمل به قوانین است.
ـ مأمور دولت باید در اجرای قانون، رعایت اخلاق را مد نظر قرار دهد و قانون را در عین قاطعیت با خوشرویی و مهربانی اعمال کند.
ـ دولت، تنها با استحکام در انجام صحیحتر وظایف خود میتواند اعتماد مردم را حفظ کند.
ـ باید مأمور دولت اسوه و مقتدای مردم و الگویی برای دین باشد، در امانتداری و نظم ظاهری و معنوی و تواضع و مهربانی با مردم نمونه باشد.
ـ در درون هر نهاد و سازمانی به صحت عمل و درستکاری و امانت، حداکثر اهمیت داده شود.
ـ باید رضایت مردم را به خودمان جلب کنیم.
ـ مردم سرعت عمل، دقت و سلامت کار را از دولت میخواهند.
ـ بین توقعات مردم و عملکرد دولت فاصله است و البته نتیجۀ کار بیاعتمادی هست.
ـ برخورد با فساد اداری... از خواستهای بحق مردم است.
ـ برخورد با مظاهر فاسد، توقع به حق مردم است و نمیشود در یک جامعۀ دینی نسبت به این مظاهر بیتوجه بود.
ـ باید با احیای روی امر به معروف و نهی از منکر یا نظارت ملی، یک نظارت مردمی و سازمان یافته را بر دولت در سطح جامعه دنبال کنیم. (و درست گفت رئیس محترم بازرسی کل کشور که: نظارت، افزایشدهنده اعتماد عمومی است. (قدس، 1379 آبان 29، ص 12)
ـ مجموع مردم و حاکمیت باید امنیت را تولید کنند.
در مجموع اگر اقتدار پلیس را در فرمول ذیل تعریف کنیم:
PA=(S.W.T)(LI+MR+cM)
اقتدار پلیس= (استراتژی×اراده اعمال قانون × اعتماد مردمی) (قدرت انتظامی + منابع انسانی ماهر و آموزش دیده + ملاحظات اساسی)
در این فرمول استراتژی و دکترین را با هم در نظر گرفتهایم. (ما به مقدمات دکترین انتظامی در پیش شماره 3 و 4 دانش انتظامی پرداختهایم.) تدوین استراتژی انتظامی بر مبنای دکترین و نهادینه سازی فرهنگ انتظامی همراه با ارادۀ اعمال قانون متکی به اعتماد مردمی، نوعی همافزایی یا سینرژی دارند که به صورت کاهنده یا افزاینده در سایر مؤلفههای قدرت پلیس اثر گذارند. این مهمترین نقش اعتماد در قدرت پلیس به عنوان مظهر اقتدار ملی است، قدرت انتظامی 26 قدرت ناشی از قانون است و تجلی اعمال زور و خشونت مشروع برای کاهش جرم و تخلف و افزایش نظم و امنیت (بدیهی است جرم و تخلف هرگز صفر نخواهد شد). ملاحظات اساسی عبارتند از: بودجۀ مناسب، تجهیزات و تأسیسات مناسب، ساختار و سازمان مناسب و مانند اینها. اگر بخواهیم به نوعی دیگر و به زبان ریاضی رابطۀ امنیت، اعتماد قدرت و اقتدار پلیس را بیان کنیم، امنیت داخلی DS و مآلا امنیت مالی NS برآمده از اقتدار پلیس برپایۀ تواناییهای آن (استراتژی و حرفهای عمل کردن پلیس یا اراده اعمال قانون و اعتماد مردمی) است یعنی به مقدار انتگرال یا سطح زیر منحنی اقتدار پلیس بستگی دارد:
رهبر فرزانۀ انقلاب، در سفر به استان مرکزی، فرمودند: «اعتبار مالی، برنامهریزی و مدیریت سه عامل عمده برای انجام کارهاست.» (قدس، 1379 آبان 29، ص 5) سپس افزودند که در این سه عامل، مدیران و کارکنان دستگاه اجرایی کشور در استفادۀ بهینه از اعتبارهای مالی و صرفهجویی در آنها، برنامهریزی و مدیریت بهتر و کارآمدتر، تأثیرگذارند. ایشان در همین فرمایشهای خود، بر شایستهسالاری تأکید فرموده و اخلاص، امانتداری و پاکدامنی را از شرایط مهم مدیریت در نظام جمهوری اسلامی دانستند. تمام سخن در همین است. اگر دولت، با مدیریت مخلص، امین و پاکدامن در سطوح مختلف و با برنامهریزی و تلقی برنامهای ـ نه تلقی کارپردازانه و روزمره، به اصطلاح دکتر لاریجانی (ایران، 1379، ص 7) ـ شیوههای جدید مدیریت و رهبری را شناسایی و ارزیابی کند و به جای عذر و بهانه (که نمونهای از آن در حد فردی گذشت و انواع غیر فردی هم شبیه آن است) در شیوههای خود تجدیدنظر نماید و اقتضائات زمانه را بشناسد و به جدیدترین دستاوردهای فکری و فنی مجهز شود و در عین حال بودجهنویسی مناسب داشته باشد و نظام بودجه را متحول سازد و با تأمین مالی و معنوی کارکنان خویش، و تنبیه، اصلاح یا طرد عناصر متخلف و مبارزه با علل و مصادیق فساد اداری، کاری کند که آنها براساس روح دینی و ایمان دینی، خدامحوری، تکلیفگرایی و با حفظ عزت، امانت و طهارت و با ارتباط نزدیک و صمیمی و اخلاق خحوش با مردم (با گوش شنوا، زبانی پاسخگو و با دلی مهربان) به وظایف اسلامی خود عمل کنند، سرعت، دقت و صحت عمل داشته باشند، و در انجام وظیفه بی رو دربایستی، شجاعانه، با قاطعیت، و بیطرفانه، صادقانه، دلسوزانه و فداکارانه با حفظ احترام و خویشتنداری خدمت کنند و با آموزش همگانی و مشارکت مردمی، این احساس را در مردم پدید آوردند که موفقیت دولت، دستاورد مشارکت و اقدام خود آنهاست.
باید رابطۀ تنگاتنگی با دانشگاه برای شناسایی دلایل و حل علمی مشکلات مردم برقرار شود. باید سنجش افکارِ روزآمد و ک��رآمدی طراحی گرد تا اعتمادسنجی مستمری به عمل آید.
اگر دولت و مأموران آن، آنگونه که آمد، کار کنند ـ نه تنها تحمل مشکلات آسان است، که مشکلی نمیماند؛ چرا که در همه جا سختی و نارسایی هست. مهم، روح امید و تلاش برای ساختن آیندهای بهتر است. و نتیجهاش این که ـ اعتماد، محبت، احترام، اعتقاد، امید، اطمینان، دلگرمی مردم، افزایش مشروعیت، مقبولیت نظام و دولت، شادی دل رهبر و رضایت ولی عصر(عج) و خداوند تبارک و تعالی را به دست میآوردند، که مایۀ سرفرازی، سعادت، عاقبت به خیری در دنیا و ورود به بهشت و رضوان الهی در آخرت خواهد بود.
کتابنامه
ـ آینه پژوهش (1377). تهران: معاونت پژوهشی و آموزشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
ـ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی (1398 قمری). تحف العقول. ترجمه علیاکبر غفاری. تهران. کتابفروشی اسلامیه.
ـ احمدی کامران (مترجم)، (1377)، خلاصه اپیدمیولوژی WHO: خلاصه آمار حیاتی،تهران: انتشارات سماط.
ـ اطلاعات (1379): تیر 14: 1-2، تیر 19: ص 2؛ مهر 18: 4؛ مهر 19: ص 2.
ـ افتخاری، اصغر (1382). گزارش سرمایه اجتماعی و امنیت ملی ج.ا.ایران. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
ـ باقری، محمد. (1380). دیدگاهها و رهنمودها. تهران: معاونت آموزش ناجا.
ـ تقوی، سیدمحمدناصر (1382، خرداد 12). رسالت: 12.
توکلی، کرمانی، حمید. (1375. مهر 25). مبانی استنباط متعادل، همشهری: 6.
ـ حکیمی، محمدرضا. (1378). جامعهسازی قرآنی. تهران: دفتر نشر فرهنگی اسلامی.
- خراسان (1379، آبان 21): ص 13.
- دوگان، متی (1378). مقاله «مشروعیت و اعتماد» در گزیده مقالات سیاسی
ـ امنیتی. ج2. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
- روحانی، حسن (1382، خرداد 24). همشهری: 20)
- روحانی، حسن (1382، خرداد 64). همشهری: 16)
- زاهدی، محمد (1376). «توسعه و امنیت عمومی (دیدگاههای نظری» مجموعه مقالات در همایش توسعه و امنیت عمومی، تهران: ساعس ناجا. ج 2 ص 483
- سامعی، ویدا (1378، دی 23). «آیا اعتماد شمشیر دولبه است؟» همشهری: 12.
- عصاریان نژاد ، علی (1382). مدیریت بحران. تهران: دانشگاه عالی دفاع ملی.
- قدس (1379): شهریور 28: 4؛ آبان 19: ص 2؛ آبان 29: ص 5 و 12.
- کارور، چارلز اس. و مایکل شی یر (1375). نظریههای شخصیت، ترجمه احمد رضوانی، مشهد: آستان قدس رضوی.
- کاظمی، سیدعلی اصغر (1379). هفت ستون سیاست. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
ـ کیهان (1379): تیر 14: 1-2؛ آبان 18 : ص 14.
ـ گفتگو، فصلنامه فرهنگی و اجتماعی، شماره 35: 148 ـ 147.
ـ ماکسول، جان.سی. (1379). 21 قانون انکارناپذیر رهبری. ترجمه شهین آقازاده. شهر: انتشارات آستان قدس رضوی.
مولانا، حمید (1371)، گذر از نوگرایی، ترجمۀ یونس شکرها، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- مؤذن جامی، محمدهادی. (1378، بهار). «مقدمهای بر امنیت و مؤلفههای آن» فصلنامه دانش انتظامی، پیش شماره 1: 38 - 84.
- مؤذن جامی، محمدهادی. (1378، تابستان). «نقش مشارکت مردمی در تقویت امنیت اجتماعی» فصلنامه دانش انتظامی، پیش شماره 2: 107 - 66.
- مؤذن جامی، محمدهادی. (1378، پاییز و تابستان). «درآمدی بر دکترین انتظامی» فصلنامه دانش انتظامی، پیش شماره 3 و 4: 38 - 84.
- مؤذن جامی، محمدهادی. (1378، مرداد و شهریور). «آسیبشناسی انقلاب اسلامی و راههای آسیبناپذیری آن از منظر امام خمینی(ره)». دوماهنامۀ علوم انتظامی، شماره 11: 19- 30.
- مؤذن جامی، محمدهادی. (1382، بهار). «مقدمهای بر راهبرد اطلاعرسانی و نظام اطلاعاتی کشور از نگاه امنیت ملی» فصلنامه مطالعات دفاعی استراتژیک، شماره 16: 168 ـ 137.
- نصری، قدیر (1380)، نفت و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی
- نغمههای جاویدان: منتخب مزامیر حضرت داوود(ع): خسروی، معصومعلی و جوئل اسلاتر (مترجمان). تهران: بیتا.
ـ نهجالبلاغه (1378) ترجمه جعفر شهیدی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. ووگل، ازراف، (1371). ژاپن کشور شماره 1، ترجمۀ شهیندخت خوارزمی و علی اسدی. تهران: نشر نگارش، چ 3.
- همشهری (1382، خرداد 26): 1 و 2.
ـ هیل، ناپلئون (1379) بیندیشید و ثروتمند شوید، ترجمه مهدی قراچهداغی، تهران: انتشارات اسرار دانش، چ 6.