* حرکت اخوانالمسلمین در تونس و بهطور کلی حرکات اسلامگرایی تونس در قرن اخیر و این چند سال گذشته چگونه ایجاد شد؟ چه افرادی آن را ایجاد کردند و چه تفکراتی داشتهاند و چقدر از این تفکرات هنوز باقی مانده است؟
** بسماللهالرحمنالرحیم. اسم اسلامگرایان تونسی را نمیتوان اخوانالمسلمین گذاشت، یعنی در تونس اخوانالمسلمین وجود ندارد و بهطور کلی در کشورهایی مثل تونس، مراکش و الجزایر اخوانالمسلمین به معنایی که در کشورهایی مثل مصر، سوریه و اردن هست وجود ندارد.
اخوانالمسلمین غیر از کارهایی که به صورت خصوصی و ملی در سطح کشور مصر انجام میدهد، فعالیت جهانی هم دارد و از ابتدای تأسیس سعی کرده است در کشورهای مختلف فعالیت داشته باشد. از دهه 50، 60 و اوایل دهه 70 فعالیت آنها بیشتر متمرکز در منطقه شرق یعنی شامات است و در بیشتر کشورها اخوانالمسلمین را تشکیل داده و تفکر اخوانالمسلمین مصر را در پیش گرفتهاند، ولی اسلامگرایان تونسی اگرچه تحت تأثیر اندیشههای اخوانالمسلمین مصر بودند، ولی تفاوت اساسی با تفکرات اسلامی در مصر و کشورهای دیگر دارند.
در دهه 70 میلادی اولین تشکل جنبش نهضت تونس در آن زمان با عنوان جمعیت قرآن کریم فعالیت خود را آغاز کرد که شباهت و گرایش به اخوانالمسلمین مصر داشت و در اواخر دهه 70 که نزدیک به انقلاب اسلامی ایران بود، گرایش به و تأثر از جماعت اسلامی پاکستان داشت و کتابهای آنها در تونس مطالعه میشد و رهبران اسلامی کتابهای ابوالاعلی مودودی را مطالعه، نقد و بررسی میکردند، ولی از اواسط تا اواخر دهه 70 بیشتر کتابهای حسن البنا و سید قطب مطالعه میشد و تفکر اخوانی درون نهضت شکل گرفت که به بررسی راههای بازگشت اسلام به کشوری مثل تونس پرداخت.
الگوهایی مثل جنبش اخوانالمسلمین در مصر یا جماعت اسلامی در پاکستان در تفکر اولین گروههای اسلامی مورد قبول و پسند واقع شد و در مقابل موج عظیم چپگراهای مارکسیستی یا ناسیونالیستی که در دهه 70 در کشورهای عربی فعالیت زیادی داشتند، قرار گرفت.
در اواخر دهه 70 به مدت یک سال، جنبش نهضت تحت تأثیر جماعت اسلامی پاکستان که در جمعیت قرآن کریم فعالیت میکرد به گروهی به نام جماعت اسلامی تبدیل شد که تمایل به فعالیت سیاسی و فعالیتهایی داشت که منجر به حکومت اسلامی شود و این تفکر متأثر از مشاهده امکان تشکیل حکومت اسلامی توسط مسلمانان ایران بود که تحول عمیقی در اندیشه، فعالیت و حرکت آنان داشت.
کمتر از یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران این جنبش اعلام موجودیت و تحت عنوان «الانجاه الاسلامی» در سال 1981 کنفرانس مطبوعاتی برگزار و در بیانیهای 11 بندی درخواست فعالیت سیاسی کرد. از آن به بعد فعالیت سیاسی نهضت شروع شد و اختلافات زیادی با دولت پیدا کرد تا سال 2011 که دقیقاً بعد از 30 سال منجر به تشکیل دولت جدید شد.
در طول تاریخ اخوانالمسلمین مصر با جنبش تونس ارتباط تشکیلاتی نداشتند و فقط در جنبه فکری آن هم محدود به مقداری از تفکرات سید قطب، شیخ حسن البنا، دبیر کل جماعت اخوانالمسلمین آن زمان و کمی قبل از آن اشتراکاتی داشتهاند. در مجموع جنبش نهضت تونس تفکری باز داشت و به خط مشی مشخص و نوعی تفکر خاص ختم نمیشد و همین باعث تنوع در تفکر آنها بود.
* تفکرات طیف روشنفکران ایرانی مثل دکتر علی شریعتی، در جنبش تونس چه تأثیراتی داشته است؟
** یکی از تأثیرات انقلاب اسلامی ایران در تونس تفکرات روشنفکران ایرانی است، مثلاً کتاب «هکذا تکلم علی شریعتی» جزو کتابهایی است که من هم در آن زمان مطالعه میکردم. این کتاب که به افکار شریعتی، اندیشهها و نوع نگاهش به دولت و بسیاری از جریانهای سیاسی پرداخته بود، به صورت کپی به دست ما میرسید و آن را دست به دست میکردیم.
نگاه رهبران دینی جهان عرب به علی شریعتی فقط به خاطر خود او نیست. این نگاه، توجهی به رهبران شیعه برای پی بردن به اندیشههای تشکیلدهندگان انقلاب اسلامی ایران است، زیرا همه تفکرات آن زمان متمرکز بر انقلاب اسلامی در ایران، جامعه اسلامی در پاکستان، اخوانالمسلمین در مصر و فعالیتهای پراکندهای بود که در فلسطین انجام میشد.
مطالعه این کتابها باعث شد مخاطبان بدانند تشیع فقط در حد یک تفکر نیست، بلکه دولت تشکیل داده و گامی رو به جلو برداشته است، به همین دلیل گرایشی به کتابهای سیاسی شیعه پیدا شد. عبدالباقی الهرماسی، دکتر جامعهشناس تونسی با توجه به چپگرایی خود در مقابل خطر نهضت که در اوایل دهه 80 طرفداران زیادی جمع کرده بود، به عنوان تحقیق آمارهای مختلفی از فعالیت و جنبش نهضت را بررسی کرد. یکی از بخشهای فعالیت نهضت مطالعه کتب مختلف بود.
در این بررسی مشخص شد کتب آیتالله محمدباقر صدر رتبه اول، شهید مرتضی مطهری دوم، علی شریعتی سوم و راشد الغنوشی که رهبر نهضت است رتبه چهارم را دارند که این موضوع حاکی از آن بود که افراد درون نهضت کتابهایی غیر از آثار رهبر خود را هم مطالعه میکنند. این نوع نگرش و تمایل به خواندن کتابهای گرایشهای فکری دیگر در تشکیلات اسلامی دیگر خیلی کم پیدا میشود، مثلاً اخوانالمسلمین در مصر با توجه به تعصبات مذهبی بیشتر به نوشتههای داخلی رهبران خود میپردازد بدون توجه به میراث فکری و سیاسی شیعه، ولی با توجه به رویه جنبش نهضت تونس، کتابی نیست که در این نهضت مطالعه نشده باشد، به عنوان مثال از مارکس، لنین و حتی ضددین هم مطالعه میشود.
علی شریعتی فضای دیگری در کتابهای خود برای مخاطب ایجاد میکند که چگونگی برخورد با تعامل با سلطه حاکمه، استفاده از سیاست با ابزار دین برای رسیدن به حاکمیت است. در کتبی مثل «فاطمه فاطمه است»، تقابل با حکومت را نشان میدهد و پارادوکس کتابهای او برای خواننده جذاب است. در شرایطی که دشمن تلاش به ایجاد غربزدگی در تونس دارد، اخوانالمسلمین مصر هم گرایش سنتی داشت و با استناد به ظاهر حدیث و آیات قرآنی فعالیت خود را در جامعه پی میگرفت، ولی جنبش نهضت کار متفاوتی انجام میداد، چون با افراد تحصیلکرده یا کمونیست مواجه است.
جنبش نهضت از فعالیتی چپگرا برخاسته است و نمیتواند با مخاطب خود با روایت و احادیث گفتوگو کند بلکه باید با استفاده از ابزار عقلی و روشهای علمی از حقانیت خود دفاع کند. جنبش نهضت این روش را در کتب شریعتی، مطهری و آیتالله صدر پیدا کرده است؛ کتبی مانند «فلسفتنا» یا «اقتصادنا» نوشته مرحوم صدر در این جنبش مشهور شده است، چون مشاهده کردند چگونه یک شخصیت علمی و دینی میتواند نظریات مخالفان را رد و با آنها بحث کند.
* ظاهراً مردم تونس بدون تعصب به فِرَق دیگر نگاه میکنند. آیا این عمل ریشه در نوع تفکر یا فرهنگ آنان دارد یا حتی انگار اسلام آوردن آنان با اسلام آوردن مردم مصر متفاوت است؟
** همیشه به تونس به عنوان کشوری کوچک نگاه میشد، اما بهرغم اینکه از نظر وسعت به اندازه سوریه و مقداری دورافتاده است، در طول تاریخ تحولات اساسی در اطراف خود و منطقه ایجاد کرده است، مثلاً در دوره قبل از اسلام تونس شاهد تأسیس دولت عظیم کارتاژ با تمدنی شاهکار بود و در زمانی با هخامنشیان ایران نیز اتحاد داشت و علیه روم در سه جنگ بزرگ همکاری کرد. رهبر نظامی بزرگی به نام هانیبال داشت.
اگر فردوسی حماسهای زاییده ذهن ساخته بود، اما حماسههای هانیبال واقعی بودند. او در یکی از جنگهای ضدروم از تونس حرکت کرد و از راه خشکی راهی الجزایر و سپس مغرب و اسپانیا شد و سرانجام به جنوب فرانسه رسید و از کوههای آلپ به ایتالیا رفت و آنجا وارد جنگ با ارتش روم شد و با اینکه کارتاژ در صنعت کشتیسازی در آن دوران حرف اول را میزد و فاصله دریایی تونس تا ایتالیا کمتر از 200 کیلومتر بود، هانیبال برای غافلگیری رومیها راه خشکی را انتخاب و به ایران کمک کرد و راه ارتش روم را بست تا خیال ایران از مصر راحت شود. اگر این حکومت نبود شاید مصر امروز مسیحی بود، چون در دست ایرانیان باقی نمیماند.
در همان زمان تونس سیستم دموکراسی داشت و برای مسائل مربوط به کشور مجلس که از رؤسای قبایل مختلف تشکیل شده بود و سیستم پادشاهی وجود نداشت. در دوران معاصر نیز مثلاً شهر القاهره مصر ساخته فاطمیون است که ظهور اول آنها در تونس بوده است. فاطمیون شهر مهدیه در تونس را تأسیس و 60 سال حکومت کردند. آنها از تونس حرکت، مصر را فتح و شهر قاهره و الازهر را تأسیس کردند تا جایی که مصریها میگویند تفضل رهبران تونسی باعث باقی ماندن القاهره و الازهر شده است. ابنخلدون جزو دانشمندان تونسی است.
او اولین دانشمند مسلمان است که به ایرانشناسی پرداخت و در کتابی مانند «المقدمه» و «العیر و النحل» تمدن و پیشرفت ایران را بررسی و برای اولین بار در جهان جغرافیا را با علم ترکیب کرد. او این کتاب را در کشور پخش کرد تا باعث پیشرفت شود. امروزه جهانیان ابنخلدون را به عنوان نخستین جامعهشناس میشناسند. در عصر حاضر نیز به عنوان مثال رئیسجمهور تونس به پارلمان این کشور دستور اضافه کردن بندی را داد که طی آن تکفیر مذاهب دیگر جرم محسوب میشود، یعنی در جامعه باید تمام نظرات مختلف وجود داشته باشد.
* با توجه به اینکه در عرصه تئوری تفکرات انقلابی ایرانیان در تونس مؤثر بوده است، در عرصه عمل نیز آیا از حرکتهای انقلابی دیگر تأثیر گرفتهاند؟
** نهضت تونس از لحاظ پذیرش افکار مختلف تفاوت عمدهای با اخوانالمسلمین دارد. تفکر اخوانالمسلمین تفکری بسته است، یعنی خیلی محدود با مخالفان دینی یا فقهی خود تعامل داشته باشند. آنها فقط با حمایت مردم میخواهند دولت را تصاحب کنند، حتی اگر این حمایت یک بار اتفاق بیفتد، همچنان که در غزه این تفکر وجود دارد. از وقتی که حماس رأس حکومت را در دست گرفت، محدودیتهایی اعمال کرد تا جایی که حتی موشکها نیز با اجازه حماس شلیک میشود، درحالی که در زمان محمود عباس، رئیس خودگردان فلسطین بر غزه حکمرانی میکرد و این حماس بود که به او برای ایجاد محدودیت در فعالیت مقاومت از جمله شلیک موشکها و عملیات استشهادی اعتراض میکرد و معتقد بود همه در حال مقاومت هستند، چون سرزمین فلسطین تحت اشغال صهیونیستها بود و احتیاجی به اجازه ندارد. یکی از مشکلات اساسی آنان با یاسر عرفات همین مسئله بود که میخواستند آزادانه مقاومت کنند، اما اکنون موشکهایی که شلیک میشود در تمام سالهای اخیر بهجز جنگ 22 روزه هیچکدام مال حماس نیست، زیرا با رژیم صهیونیستی توافق کرده است در برابر عدم حمله نیروهای اسرائیلی آنان موشک شلیک نکنند.
ولی درون نهضت تونس این تفکر حاکم است که ما هم مثل دیگران عقاید خودمان را داریم که ممکن است با این عقاید نتیجه گرفته شود یا حتی به نتیجه نرسیم.
* آیا این تفکر باعث ایجاد انحرافات شدید نمیشود؟ وقتی آن قدر باز به قضایا نگاه میشود چطور میتوان از انحرافات شدید جلوگیری کرد؟ برخی تفکرات لیبرال کاملاً مخالف نظرات اسلام است و نهضت تونس بهراحتی با آن کنار آمده است.
** تفکر نهضت این است که هیچوقت کسی را نفی نکند. نهضت با توجه به اینکه اسلامگرا بوده، اندیشه اسلامی داشته است و تفکر خود را حقیقت و واقعیت میداند، اما معتقد است نباید نظرات کسی را نفی کرد تا از ایجاد اختلاف جلوگیری شود. درحالی که ممکن است طرف مقابل یهودی باشد یا کمونیست، همچنان که در تاریخ اسلام هم موارد مشابه وجود داشته است.
گاهی اوقات به دلیل مصلحت و شرایط مختلف مسئولیت دست افراد دیگر است، ولی در عین حال تشیع خط اصلی را حفظ میکند، همچنان که امام رضا(ع) به عنوان ولیعهد مأمون حرفهای خود را به جامعه منتقل میکردند. در جامعه تونس حدود 40 درصد تفکر غیردینی وجود دارد و نمیتوان آن را حذف کرد، چون به این کشور تعلق دارند و کسی که به عنوان مسلمان در رأس قدرت است باید با آنان تعامل داشته باشد، زیرا آنها خواهان اجرای دموکراسی در کشور بودهاند و هستند.
امروز راشد الغنوشی در تونس در رأس قدرت قرار دارد، ولی ممکن است فردا کس دیگری باشد به همین دلیل او در جواب یکی از سؤالات طیف کمونیست و چپگرا که پرسیده بود:«آیا شما از دموکراسی به عنوان ابزار رسیدن به قدرت استفاده و بعد از قدرت با یک کودتا دین را اجرا و بقیه را حذف میکنید؟» خطاب به همه گروههای لائیک تعهد میدهد دنبال اجرای شریعت نبوده بلکه به دنبال استفاده از قوانین اسلام برای ساختن جامعه مدنی است.
جنبش نهضت تونس دنبال برگشت جامعه به اسلام است، ولی از ابزار زور استفاده نمیکند بلکه معتقد است وقتی جامعه به جایی برسد که 90 درصد آن مسلمان باشند، همه پای صندوق میآیند و رأی آری میدهند. جنبش نهضت خود را یک حزب با تعدادی طرفدار میداند در صورتی که به دنبال افراد بیشتری است.
جنبش نهضت تونس دموکراسی را قبول دارد. امروز با 40 درصد وزرای اسلامی سر کار است، ولی ممکن است سال دیگر رأی نیاورد، همچنان که الان بعد از گذشت چند ماه از روی کار آمدن نهضت مطالبات مردم برآورده نشده است و اتحادیه کارگران تونس که جزو جریان چپگرا هستند، تظاهرات برگزار میکنند و برای تصاحب آرای مردم در انتخابات بعدی برنامهریزی میکنند.
* در همین خصوص تدبیر نهضت برای اینکه عدهای به نام مردم کارشکنی میکنند، چیست؟ آیا مخالفتهای فعلی کارشکنی به نام مردم نیست؟
** مردم هنوز به اشخاص علاقهمندند. همانطور که به امام حسین(ع) هم علاقه داشتند، ولی در روز عاشورا او را تنها گذاشتند، آنان در ذهن و دل خود به اسلام علاقه دارند، ولی ممکن است خوب توجیه نشده باشند و به هر دلیلی جنبش نهضت را همراهی نکنند، بنابراین باید منتظر انتخابات آینده بود تا انتخابات تعیینکننده باشد، زیرا این اولین انتخابات آزاد برای انتخاب دولت جدید بعد از سالها دیکتاتوری است و هنگامی که صاحب حق رأی نیاورد یعنی مردم با اسلامگرایان مخالفتی دارند و باید چهار سال دیگر صبر کرد تا شاید مردم دو باره بیدار شوند یا اسلامگرایان خط مشیشان را اصلاح کنند.
* نهضت تونس برای آینده خود، از نظر اثبات عقاید و اثبات خود در جریان سیاست تونس و از لحاظ مباحث ایدئولوژی فکری و ساختاری تشکیلاتی چه برنامهای دارد؟
** جنبش نهضت تونس با اخوانالمسلمین در مصر تفاوت دارد و تمام شعارها و مسائلی که در تونس به شکلی از فعالیت نهضت بود در جریان فعالیتهای اخوانالمسلمین مصر تأثیرگذار بوده است، مثلاً در جامعه تونس مطرح است که مسجد برای عموم مردم بوده است و نباید زیر لوای اسلام تحت انحصار یک حزب سیاسی باشد بلکه برای مردم است، بنابراین هیچ حزب سیاسی نباید در مسجد فعالیت داشته باشد و برای فعالیت خود باید دفتری جدا از مسجد داشته باشد، به همین دلیل جنبش نهضت خود را حزب سیاسی با گرایش دینی میداند برای خود دفاتری در سراسر کشور جدا از مسجد گرفته است، اما در مصر اخوانالمسلمین به خاطر فرار از این معضل حزب سیاسی «عدالت و آزادی» را تأسیس کردهاند و فعالیتش را در مساجد ادامه داد، ولی این تصمیم خطر تعدد انشعاب و تصمیمگیریهای درونی رهبران اسلامگرای مصری را در پی خواهد داشت.
شعار نهضت تونس در انتخابات مجلس مؤسسان آزادی، عدالت و توسعه است، ولی در مصر شعار انتخابات مجلس مردم «اسلام تنها راهحل است» که مورد انتقاد قرار گرفته که از اسلام به عنوان ابزار استفاده کرده است، نمیتوان قرآن را برای مسیحیان برد و راهحل اوضاع مصر را از قرآن دانست بلکه باید قرآن را تفسیر به مطلبی کرد که قابل اجرا و مورد قبول جامعه باشد. همچنان که پیغمبر(ص) در صلح حدیبیه صفت «رسولالله» را از پیمانی که با قریش داشت حذف کرد. اخوانالمسلمین این نکته را رعایت نکرده و در رأس قدرت هم با شعارهای خود به مشکل برخورده است.
به همین دلیل محمد مرسی که نماد حق است و به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد با اختلاف کمتر از دو درصد از احمد شفیق که نماد باطل است، جلو افتاد، بنابراین گفتمان اسلامگرایان مصری بعد از 80 سال مبارزه علیه ظلم و ستم نتوانستند نیمی از جامعه را به گفتمان و عقاید خود قانع کنند. در تونس مهمترین دغدغه جنبش نهضت این است که چگونه دین را به عنوان ایدئولوژی حق به افراد جامعه بشناساند که در مرحله آخر تبدیل به مخالف نشوند. به همین دلیل در انتخابات اخیر وقتی مردم جنبش نهضت را انتخاب کردند به خاطر اندیشه فکری دینی آنان نبود، بلکه دو دلیل داشت: 1) سابقه مبارزاتی علیه رژیم داشتند.
2) مخلصتر و امینتر از بقیه رقبای سلطه بودند. به نظر مردم اسلامگرایان جنبش نهضت کسانی هستند که فقر و ظلم را تجربه کردهاند و نمیتوانند دوباره ظلم، دزدی و فساد را در جامعه رواج دهند. انقلاب در تونس با دو هدف انجام شد: کرامت انسانی و عدالت اجتماعی. مردم بعد از پنج دهه ظلم، فقر و سختی از دولت توقع زیادی دارند که جنبش نهضت در این یک سال که به صورت موقت در رأس قدرت است همه کاستیها را جبران کند و اگر در این یک سال موفق نشد مردم دیگر اعتماد نخواهند کرد.
* بحث بعدی کشور سوریه است. امریکا و فرانسه در اجلاسی که در تونس برگزار شد، حضور خوبی داشتند و این مسئله این طور مینماید که تونس محوری ضدسوری شده است و قدرتمندتر از سران لیبی و مصر علیه سوریه کار میکند. درست است که بشار اسد اشتباهاتی داشته است، ولی دلیل نمیشود تونس ضدسوریه عمل کند.
** بحث سوریه اولین اشتباه سیاسی مسئولان جدید تونس است و گروههای زیادی در داخل به این مسئله اذعان دارند و علیه آن تظاهرات کردهاند. آنان کنفرانس «اصدقاء سوریه» را تحت عنوان «اصدقاء اسرائیل و امریکا» شعار دادند و نزدیک بود به نماینده قطر حمله کنند، یعنی جامعه تونس برعکس سیاست خارجی آن است و طرفداریهایی که مردم تونس از حکومت سوریه دارند در جهان عرب دیده نمیشود.
* مسئله بعد ترکیه است. اردوغان، نخستوزیر ترکیه با اینکه بهتر از نخستوزیر قبلی است، ولی تفکر لائیک دارد و جای خود را در تونس باز کرده است، بهنوعی که دارد به الگوی تونس تبدیل میشود، درحالی که خودش هم موفق نبوده است.
** این سیاست با تونس هم است و با اشتراک ایدئولوژی با جنبش نهضت تونس، شناخت سران ترکیه از الغنوشی، ارتباط و تعامل نزدیک با او از نظر فکری و سیاسی زمینهساز ایجاد تعاملی اقتصادی شده است. بانی سیاست اصلی ترکیه نیز اوغلوست که در کتابی تحت عنوان «عمق استراتژی ترکیه» میگوید:«اگر ترکیه بخواهد در منطقه به عمق دولت عثمانی و قدرت او دست یابد، باید با کشورهای همسایه مصالحه کند تا بازار این کشورها برای فعالیت شرکتهای ترکی باز شود». به همین دلیل ترکیه با ارمنستان تعامل کرد، در عراق، سوریه و ایران شورای عالی اقتصادی تشکیل داد و با یونان وارد گفتوگو برای حل مسئله قبرس شد.
* راشد الغنوشی چه ملاکهای فکری، علمی و عملی داشته که یکی از رهبران مهم تونس و بلکه جهان عرب شده است؟
** ملاک اصلی در تونس سابقه مبارزاتی او بوده است. راشد الغنوشی از دهه 70 شروع کرده و 40 سال است در این راه فعالیت میکند و این سابقه مبارزاتی با رژیم باعث مقبولیت او شده است. او هفت کتاب دارد که مجموعه افکارش را برای مردم مطرح میکند و محور تمام فعالیتهای او آزادیهای عمومی است که کتاب او هم با عنوان «آزادی عمومی در اسلام» جزو کتابهای مهمی است که در ایران هم باید خوانده و ترجمه شود. به نظر او ملاک، اختیاری است که خدا به انسان داده و این اختیار مقدم بر هر چیز دیگری است.
اگر آزادیهای عمومی افراد در یک جامعه حفظ شود، جامعه سالمتر میماند، اندیشههای مختلف پیدا میکند و اندیشههای مخفی برای آن باقی نمیماند، زیرا انقلابها در طول تاریخ نتیجه افکار و اندیشههایی بوده است که در تاریکی مانده و پشت پرده کار میکنند. حتی حرکت پیامبر(ص) هم این گونه بود و وقتی به او اجازه عبادت و صحبت به مردم داده نشد، نزدیک 13 سال به صورت مخفی کار خود را انجام داد. این قاعدهای اجتماعی است و در هر جامعهای حتی جامعه دینی میتواند پیاده شود. اندیشه دینی نباید تحت زور و فشار رشد کند، بلکه فقط باید تحت اندیشه آزاد افراد باشد.
* آیا او افکار مختلف را برای خود جمع نکرده است؟
** رئیسجمهور تونس معتقد است دموکراسی فعلی جوابگوی نیازهای جامعه تونس نیست، ولی میتوان فعلاً آن را پذیرفت و به سمت سیستمی که نه جمهوری و نه پارلمانی است، پیش رفت تا در بخشهای مختلف نظارت ایجاد شود و بخش زیادی از ثروت دست عده اندکی نماند، مقوله عدالت اجتماعی و آزادیهای عمومی تضمین شوند و جامعه اسلام فکر کند و دچار انحراف نشود. در حقیقت و بهجز تعدادی از مخلصین در طول تاریخ هر وقت انسان، سلطه و پول جمع شد نتیجه منجر به رواج فساد است.
آنچه در جامعه تونس بعد از انقلاب مهم است و اکنون در میان نمایندگان مجلس بحث میشود، ایجاد نهادهای نظارتی است تا بتواند فساد را کنترل کند و از حد طبیعی خارج نشود که منجر به بحران غیرقابل کنترل است. وقتی فساد رئیسجمهور تونس زینالعابدین بنعلی و فساد خانواده او بهحدی رسید که یک جوان تحصیلکرده نتواند برای تأمین معاش خود سبزی و میوه را در خیابان بفروشد، جامعه او و خانوادهاش را از قدرت خلع کردند.