حمید سرادار
«از مجمع تقریب مذاهب اسلامی در این برهه خطیر و حساس انتظار میرود با بهرهگیری از تجربیات ارزشمند گذشته و نیز خلاقیت و ابتکارات مورد نیاز شرایط کنونی، با همکاری و همدلی نخبگان جهان اسلام بهویژه اندیشمندان حوزه و دانشگاه، دیپلماسی وحدت اسلامی را راهبرد خود قرار داده و پایهگذاری تشکیل امت واحد اسلامی را در مقابل اردوگاه استکبار به عنوان چشمانداز آینده ترسیم نماید.» این جملات بخشی از پیام رهبر معظم انقلاب در حکم انتصاب حجتالاسلام والمسلمین اراکی به سمت دبیرکل جدید مجمع تقریب مذاهب اسلامی است. پیامی که برای اولین بار، مفهوم «دیپلماسی وحدت اسلامی» در آن به کار برده شد. ایشان در طول سالهای گذشته بارها به اهمیت وحدت در امت اسلامی اشاره کردهاند؛ اما چرا این مقطع برای طرح این مفهوم نو انتخاب میشود؟
در مورد وضعیت کنونی جهان اسلام و عمق پیدا کردن اختلافات مذهبی به ویژه پس از تحولات سوریه، بسیار سخن گفته شده است تا جایی که بسیاری معتقدند شکاف مذهبی در جهان اسلام به بدترین وضع خود در چند دهه اخیر رسیده است. باید گفت اگرچه تحولات اخیر که برآمده از بیداری اسلامی بود، برکات زیادی با خود به همراه داشت اما همزمان با این تحولات، این سکه روی دیگری هم پیدا کرد و آن، برافروختهتر شدن آتش نزاع مذهبی بود.
اما اگر تا پیش از حوادث اخیر منطقه، گاهی به وحدت اسلامی به دیده یک امر غیرضروری و حتی تشریفاتی نگاه میشد، اتفاقات اخیر باید اصلی بودن وحدت را به خیلیها نشان داده باشد. شاید بتوان گفت؛ پاشنه آشیل جریان بیداری اسلامی، دقیقاً اختلافات مذهبی است. به عبارت دیگر، بهجرئت میتوان گفت در واقع وحدت اسلامی قطعه تکمیلکننده جورچین بیداری اسلامی است به نحوی که پیشبرد بیداری اسلامی جز از راه وحدت اسلامی به سرانجام نمیرسد. چه آنکه تبعات منفی اوضاع کنونی نتیجه دور شدن از رویکرد تقریبی است.
این مطلب با تعبیر بسیار گویاتری در همان پیام مقام معظم رهبری نیز آمده است. آنجا که میفرمایند: «در شرایطی که بیداری اسلامی و تحولات خیرهکننده پس از آن، جهان اسلام را در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ قرار داده، وحدت امت اسلامی و تقریب مذاهب اسلامی محوری اساسی برای تحصیل و حفظ پیروزیهای این حرکت مبارک است. از سوی دیگر، دشمنان اسلام و امپراتوران کفر و نفاق به رهبری آمریکا و اسرائیل میخواهند معادله جهاد و مقاومت را تبدیل به طرح تکفیر و ترور فرزندان اسلام نموده و در یک کلام، جنگ شیعه ـ سنی را به مثابه دلمشغولی ملتهای مسلمان، بر جهان اسلام تحمیل کنند.»
اگر از دیدگاه منافع ملی جمهوری اسلامی نیز به اتفاقات بیداری اسلامی بنگریم، بهخوبی روشن است هر جا اختلافات شیعی ـ سنی تشدید شده است، منافع ما نیز به همان اندازه تهدید شده است. به تعبیر دیگر، موضوع شیعی ـ سنی در موارد زیادی به یکی از عناصر جدی محدودکننده سیاست خارجی ما تبدیل شده است. اگرچه سخن در این مجال بسیار است، اما به نظر میرسد همین مقدار در اهمیت وحدت اسلامی به ویژه در اوضاع کنونی کفایت کند.
اما مفهوم دیپلماسی وحدت اسلامی به چه چیزی اشاره دارد؟ آیا این نوع از دیپلماسی همان دیپلماسی سنتی است با این تفاوت که هدف آن، پیگیری وحدت اسلامی است؟ متولی دیپلماسی وحدت کیست؟ باید گفت اگرچه نهادهای رسمی میتوانند و باید اقدامات خود را در جهت تقویت وحدت اسلامی انجام دهند، اما به نظر میرسد دیپلماسی وحدت اسلامی فراتر از چیزی است که نهادهای رسمی مانند وزارت امور خارجه به عنوان متولیان سنتی دیپلماسی، به عهده دارند. چنانکه مقام معظم رهبری نیز این مطالبه را خطاب به مسئولان وزارت خارجه نفرمودند، بلکه در حکم انتصاب مسئول یک نهاد غیردولتی، به آن اشاره کردند.
تجربه سالهای گذشته نیز نشان میدهد پیگیری دیپلماسی وحدت اسلامی با دخالت مستقیم دولتها و حکومتها حداقل بهطور کامل قابل تحقق نبوده است. یکی از دلایل به این واقعیت برمیگردد که در شرایط غیردوستانه و نبود اعتماد، پیام دولتها، معمولاً با نوعی بدبینی از سوی مخاطبان تفسیر میشود. به این معنی که این تلقی در مخاطب خارجی (اعم از دولتی یا مردمی) شکل میگیرد که دولت کاربر، قصد دارد از موضوع برای کسب منافع سیاسی خود استفاده ابزاری کند. چنانکه این اتهام در سالهای اخیر بارها متوجه مسئولان جمهوری اسلامی شده است.
دلیل دیگر به این واقعیت بازمیگردد که یک دولت معمولاً مایل است با دولتهای دیگر طرف باشد و این تا حدودی طبیعت دیپلماسی رسمی است؛ به این معنی که دولتها معمولاً حاضر نیستند هویت گروههای مذهبی درون یک کشور را مستقل از کلیت آن جامعه به رسمیت بشناسند. اصولاً یک کارگزار دولت با زبان دولتی سخن میگوید و این زبان شاید چندان برای غیر دولتیها قابل فهم نباشد. حال آنکه وحدت اسلامی بیش از دولتها، گروههای درونی جوامع را مخاطب قرار میدهد و ظرافتهایی بیشتر از دیپلماسی رسمی میطلبد.
همچنین از عوامل دیگری که مانع توفیق تلاشهای دولتی برای تحقق وحدت بوده است، میتوان به خنثی شدن این تلاشها از سوی رقبای منطقهای اشاره کرد. توضیح آنکه برخی از دولتها اصولاً نه تنها تمایلی برای وحدت ندارند، بلکه سیاست خود را کاملاً در جهت عکس آن تعریف کردهاند. نتیجه چنین وضعیتی جلوه دادن اختلافات سیاسی به شکل نزاع فرقهای و مذهبی از سوی چنین دولتهایی است که هرگونه ابتکار عمل را از طرف مقابل سلب میکند.
برای اینکه قدری به فضای عملی نزدیکتر شده باشیم، باید از عربستان سعودی نام ببریم. آلسعود همواره از دین برای کسب منافع سیاسی خود و به دست آوردن مشروعیت داخلی و خارجی به شکل کاملاً ابزاری استفاده کرده است. در دوران «ناصر» شکلی و در دوران پس از انقلاب اسلامی نیز صورت دیگری از این سیاست را میتوان دید. بهطور ویژه، سعودیها برای مهار انقلاب اسلامی در مقاطع مختلف تا آنجا که توانستند بر آتش کینه مذهبی دمیدهاند. روشن است که در چنین فضایی، ابزار دولتی به دلیل تابلودار بودن، نمیتواند کاملاً کارآمد باشد.
بنابراین از مجموع واقعیات نظری و تجربیات تاریخی میتوان نتیجه گرفت دیپلماسی وحدت اسلامی، از سنخ آنچه دیپلماسی نوین (مانند دیپلماسی عمومی و دیپلماسی رده دوم و...) خوانده میشود، است. حداقل این است که بهتر است اینگونه به آن نگریسته شود.
دکتر «دهقانی فیروزآبادی» معتقد است دیپلماسی وحدت اسلامی اگرچه نسبت و شباهتهایی با دیپلماسی عمومی، دیپلماسی چندجانبه و قدرت نرم دارد. اما بیشتر به دیپلماسی خط دو شبیه است. دیپلماسی خط دو یعنی گفتوگو؛ یعنی تعاملات و ارتباطات نخبگان و بازیگران غیر دولتی بین دو یا چند کشور. با تأکیدی هم که رهبری در پیامشان بر همگرایی نخبگان حوزوی و دانشگاهی در این عرصه دیپلماسی داشتند، مشخصاً در ادبیات روابط بینالملل با دیپلماسی خط دو نسبت پیدا میکند. وی همچنین دیپلماسی وحدت اسلامی را چنین تعریف میکند: «فن و هنر بهکارگیری وحدت اسلامی برای تأمین مصالح اسلام و منافع جهان اسلام و کشورهای اسلامی».
بنابراین چند ویژگی را میتوان برای دیپلماسی وحدت اسلامی برشمرد: اولاً از جنس دیپلماسی رسمی و دولتی نیست و دولتها حداقل دخالت مستقیمی در اجرای آن ندارند. نانیاً بر پایه تعاملات و ارتباطات نخبگان غیر دولتی است. ثالثاً تحقق وحدت اسلامی بهجای منافع کوتاهمدت سیاسی دولتها در رأس اهداف آن قرار میگیرد.
روشن است که دیپلماسی وحدت اسلامی (البته نه با این نام) کم و بیش تجربیات گذشتهای نیز با خود دارد. یکی از مسئولان سیاست خارجی از احترام و ارج و قرب آیتالله تسخیری ـ دبیر کل سابق مجمع تقریب حتی در فضایی مثل عربستان به دلیل فعالیتهای ایشان سخن میگفت. این موضوع شاهدی برای کارایی حرکت در این مسیر است، اما به پیش بردن دیپلماسی وحدت اسلامی با چارچوب گفته شده موانع و الزامات خاص خود را دارد که مجال دیگری برای پرداختن به آن نیاز است.