پایگاه بصیرت گروه ترجمه ـ پایگاه اینترنتی العربیه 25 سپتامبر 2014(۳ مهر) در مقالهای به ادعای مضحک روابط ایران و القاعده پرداخت و نوشت: وجه اشتراک تکاندهنده میان دو شخصیت القاعده که این هفته سرخط اخبار قرار گرفتند، این است که هر دوی آنها در ایران زندگی کردهاند. محسن الفضلی که دوشنبهشب هدف حمله آمریکا به سوریه قرار گرفت، ظاهراً یکی از شخصیتهای القاعده است که در ایران در حبس خانگی بهسر میبرده است؛ در عین حال، سلیمان ابوغیث (داماد بنلادن) که در دادگاه نیویورک به حبس ابد محکوم شده، بیش از ده سال در ایران زندگی کرده است. به گفته مقامات آمریکایی وی نیز در حبس خانگی بهسر میبرده است. اینکه به لحاظ نظری القاعده دشمن جدی رژیم ایران است و در عین حال اعضای ارشد آن در ایران بوده باشند، رابطه بسیار پیچیدهای را روشن میکند که ایران با این سازمان تروریستی داشته است. ایران احتمالاً بهمنظور نزدیکی روابط خود با القاعده به دنبال کسب اهرم فشار، بهکارگیری آن بهمنظور ارتقای منافع منطقهای و در بدترین سناریو، استفاده عملیاتی از آن علیه غرب، اسرائیل[رژیم صهیونیستی] یا همسایگان عربی خود در زمان مورد حمله قرار گرفتن ایران است.
در ادامه مقاله آمده است: بنابر اعلام وزارت خارجه آمریکا، فضلی، رابط ارشد و حامی مالی القاعده در ایران بود. گفته میشود وی سال 2009 از افغانستان به ایران آمد و در ایران در حبس خانگی قرار گرفت؛ اما بعدها هدایت گروهی را به عهده گرفت که «پیش از عزیمت به سوریه در سال 2013، ستیزهجویان و پول را از طریق ترکیه بهمنظور حمایت از عناصر مرتبط با القاعده در سوریه منتقل میکرد.» انتقال وی به سوریه بر اساس دستورات هسته مرکزی القاعده در پاکستان بهمنظور رهبری گروه «خراسان» و کمک به ترمیم اختلافها میان داعش و جبهه النصره بود. بسیاری از پیروان جبهه النصره در توئیتر اعلام کردند الفضلی در حمله روز دوشنبه آمریکا به شمال سوریه کشته شده؛ اما پنتاگون همچنان سرگرم تحقیقات در مورد این موضوع است.
در پایان مقاله آمده است: در مقطع کنونی که افراطگرایی، خاورمیانه[غرب آسیا و شمال آفریقا] را محاصره کرده و قساوت و بیرحمی به زشتترین شکل خود در سوریه پدیدار شده، منطقه باید به جای بهرهبرداری از این گفتمان، آن را رد کند. سلیمان ابوغیث، داماد بنلادن، شرایط تقریباً شبیه الفضلی را طی کرد؛ بهطوری که به گفته وزارت دادگستری آمریکا، «سال 2002 وی با موفقیت بهطور قاچاقی از افغانستان به ایران آمد و پیش از دستگیری در اردن در مارس 2013، حداقل 10 سال در ایران زندگی کرد. ابوغیث که سخنگوی القاعده نام گرفته بود، تصاویر ویدئویی بنلادن را ویرایش میکرد و تلاشهای القاعده برای عضوگیری را گسترش میداد. ابوغیث و الفضلی تنها شخصیتهای القاعده نیستند که پیشینه رابطه با ایران دارند. حتی برخی از اعضای القاعده همچنان در ایران به سر میبرند. پس از فروپاشی حکومت طالبان در افغانستان در سال 2001 و فرار رهبران القاعده به پاکستان، بسیاری از رهبران آن، ظاهراً به دنبال پناهگیری در ایران بودند که در واقع قماری بردـ-برد برای دو طرف بهشمار میرفت. ایران نسبتاً امن است، زیرا هدف حملات هوایی آمریکا مانند آنچه که آمریکا در سومالی، پاکستان و حال در عراق و سوریه انجام میدهد، نیست و برخی معتقدندکه دیدگاه مشترکی در بیاعتمادی به آمریکا، اسرائیل و کشورهای عرب سنی وجود دارد. چنین دیدگاه مشترکی سبب شد که به گفته وزارت خزانهداری آمریکا، عادل ربیع صدر الوهالی الحربی و عزالدین عبدالعزیز خلیل (مشهور به یاسین السوری) و پنج تن دیگر به ایران بگریزند. رابطه ایران و القاعده پر از بیاعتمادی است و با محدودیتها و مرزبندیهای عملیاتی روبهروست که هر دو طرف به آن توجه میکنند. سال 2008 القاعده یک دیپلمات ایرانی را در پاکستان ربود و در ازای آزادی برخی از اعضای خود در ایران از جمله سیفالعدل، سرهنگ سابق ارتش مصر، مذاکره کرد. یک بدهبستان وجود داشت که سبب شد اعضای القاعده آزادی عمل را کسب کنند که در ایران کاملاً از آن بهرهمند نبودند. در عین حال، به ایران اثبات شد که میزبانی از این اعضا در چنین بحرانی به این کشور اهرم فشار میدهد. در چنین فضایی، القاعده برخلاف داعش تمایل بیشتری به دلجویی از ایران دارد و از برخی اقدامات زیرشاخههای خود در کشتار شیعیان که از سال 2003 آغاز شده، استقبال نمیکند. سال 2004 بنلادن و الظواهری از جنگ تمامعیار علیه شیعیان عراق استقبال نکردند و حال با گذشت هشت سال چنین اختلافی همچنان میان القاعده و داعش پابرجاست. روابط القاعده و ایران با وجود محدودیتهای عملیاتی بین دو طرف، زنگ هشداری جدی برای امنیت منطقه است. تاریخ با آنهایی که با آتش القاعده بازی کردهاند، مهربان نبوده و دلیلی ندارد که معتقد باشیم ایران از این قاعده مستثنی است.
بصیرت: این رسانه عربستانی دستور داد هم فرافکنی کند و هم آدرس غلط دهد. ضدتروریسم شدن ناگهان رسانهای که اربابان اصلیاش از پدیدآورندگان و حامیان تروریستها هستند، بسیار تعجبآور است بهویژه در زمانی که همین چرخش ناگهانی، در مواضع عربستان نیز دیده میشود. روشی که این رسانه عربستانی برای منحرف کردن ذهن مخاطبانش از نقش عربستان در تشکیل داعش و حمایت از آن و همچنین چرخش یکباره مواضع امروزش درباره داعش، انتخاب کرده، بسیار نامناسب است و اتهام مخاطبانش به خودش در بحث ارتباط این کشور با داعش را شدیدتر میکند.