تاریخ انتشار : ۰۴ آذر ۱۳۹۳ - ۰۲:۰۰  ، 
کد خبر : ۲۷۰۹۳۶

رقابت یا همکاری؛ مسئله این است


سیدمهدی پارسایی

منطقه خاورمیانه در دوران پس از جنگ سرد به مهم‌ترین زیر سیستم منطقه‌ای در نظام بین‌الملل تبدیل شد. از این رو بیش از پیش شاهد حضور بازیگران فرامنطقه‌ای در خاورمیانه هستیم. یکی از این بازیگران اتحادیه اروپاست. ورود به صحنه منطقه‌ای خاورمیانه، اروپا را با دیگر قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی مواجه ساخت. ایران پس از انقلاب اسلامی یکی از این بازیگران کلیدی منطقه خاورمیانه محسوب می‌شود. ایران و اتحادیه اروپا رویکردهای منطقه‌ای متفاوتی را دنبال می‌کنند که منجر به تضاد منافع و سیاست‌های آنها نسبت به موضوعات مختلف می‌شد. این مساله به رقابت‌های منطقه‌ای میان ایران و اتحادیه اروپا می‌انجامد که در حوزه‌های گوناگون در دوره پس از جنگ سرد خود را نشان داده است.

این رقابت به لحاظ جغرافیایی در دو زیرسیستم منطقه‌ای شامات و خلیج‌فارس و موضوعات مبتلا به منطقه‌ای همچون روند صلح اعراب ـ اسرائیل، پرونده هسته‌ای ایران و انقلاب‌های عربی جریان دارد. لذا خاورمیانه به زمین بازی رقابت اتحادیه اروپا و ایران در دوره پس از جنگ سرد تبدیل شده است. به نظر می‌رسد رویکردهای خاورمیانه‌ای اتحادیه اروپا و ایران بیانگر تحول قدرت در ساختار سیاسی هرکدام از این دو مجموعه و به تبع تغییر نگاه به خود و افزایش اعتماد به نفس برای پیگیری ایفای نقش جدی در مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی است.

اروپا در قبال کشورهای همراستا با سیاست‌های غرب سیاست واقعگرایانه‌ای را دنبال می‌کند اما در قبال جمهوری اسلامی ایران به دنبال تلاش برای استفاده از قدرت نرم یعنی سیاست‌های هنجاری و فشارهای حقوق بشری در کنار همنوایی با آمریکا در موارد حساس همچون پرونده هسته‌ای و اعمال تحریم علیه ایران است.

اروپا و خاورمیانه

با پایان جنگ سرد و فروریزی نظام دوقطبی، تهدیدات و محدودیت‌های ساختاری و امنیتی محیط استراتژیک اروپا در دوره پیشین از میان رفت. روند وحدت و همگرایی نیز که در دوره جنگ سرد پیشرفت‌های قابل ملاحظه‌ای کرده بود، در سال 1992 و در قالب معاهده ماستریخت وضعیت جدیدی پیدا کرد. یکی از ستون‌های اصلی معاهده مذکور، سیاست خارجی و امنیتی مشترک بود که پیشرفت‌های مهمی نسبت به سازوکار همکاری سیاسی اروپا در سال 1972 در حوزه سیاست خارجی داشت.

لذا اروپا در حال گذار از تهدید به امنیت بود. اعلامیه بارسلون در 29 نوامبر سال 1995 سنگ بنای روابط اروپا با مدیترانه محسوب می‌شود. این کنفرانس در بارسلون اسپانیا برگزار شد و 15 عضو آن زمان اتحادیه اروپا به همراه 10 کشور جنوب و شرق مدیترانه شامل مراکش، الجزایر، تونس، مصر، رژیم صهیونیستی، فلسطین، اردن، لبنان، سوریه و ترکیه آن را امضاء کردند که به آن مشارکت یورو ـ مدیترانه‌ای و ابتکار مدیترانه‌ای نیز می‌گویند. امروز هم شامل 27 عضو اتحادیه اروپا و 17 عضو مدیترانه‌ای مانند آلبانی، لیبی، بوسنی، کرواسی، موناکو، موریتانی، مونته‌نگرو و اتحادیه عرب به عنوان عضو ناظر است.

در حالی که در فضای دهه 1990 فضای سیاست بین‌الملل چند جانبه‌گرایی را تجربه می‌کرد و روند صلح اعراب ـ اسرائیل در مجموع برای اروپایی‌ها امیدوارکننده بود، اما سه عامل در ابتدای قرن بیست‌ویکم روابط رو به گسترش یورو ـ مدیترانه را دچار مشکل کرد؛ یکجانبه‌گرایی و تمرکز بر تروریسم به ضرر دموکراسی به بهانه 11 سپتامبر، به بن‌بست رسیدن صلح اعراب ـ اسرائیل و حمله آمریکا به عراق که موجب بی‌ثباتی بیشتر در مدیترانه شد.

مسائل مذکور ابعاد منطقه‌ای و زیرمنطقه یورو ـ مدیترانه را دچار سستی کرد و همکاری‌های منطقه‌ای بین رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی مدیترانه را به اغماء برد. هرچند نباید از عدم استقبال آمریکا از ایفای نقش فعال اروپا در فرایند صلح خاورمیانه نیز غافل شد. وقوع انقلاب‌های عربی تحول عمده دیگری بود که روابط یورو مدیترانه‌ای را در بوته آزمایش گذاشت. این تحول در کشورهای مدیترانه فارغ از اینکه بی‌عمل و بی‌برنامگی اروپاییان را به نمایش گذاشت، نشانگر عدم موفقیت اصول سیاست اعلانی اروپا در چارچوب فرایند بارسلون همچون اصلاحات، حقوق بشر و... بود.

ایران و خاورمیانه

پس از انقلاب اسلامی ایران سیاست منطقه‌ای متفاوتی را نسبت به قبل اتخاذ کرد که جنبه تغییر وضع موجود، نقد مناسبات قدرت، تاکید روی منطقه‌گرایی رهایی‌بخش و سازوکارهای بومی منطقه‌ای داشت. گفتمان انقلاب اسلامی در مناسبات منطقه‌ای توجه زیادی به موقعیت کشورها و گروه‌های حاشیه‌ای و همین‌طور آرمان فلسطین کرد. این گفتمان جنبه‌های تعارضی با بازیگران فرامنطقه‌ای حاضر در محیط استراتژیک خاورمیانه پیدا کرد. از این رو به واسطه سیاست انتقادی و اعتراض‌آمیز ایران شاهد تحمیل فشار و جنگ از سوی قدرت‌های فرامنطقه‌ای و منطقه‌ای به ایران پس از انقلاب هستیم.

دهه اول انقلاب با دو مساله جنگ تحمیلی و تثبیت اقتدار در درون مرزهای سیاسی ایران سپری شد و پس از آن گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه منطقه‌ای و جهانی با خرده‌گفتمان‌های عملگرایی و انتقادگرایی روسای جمهور ایران دنبال شد. خرده گفتمان‌هایی که نقش عمده‌ای در برطرف کردن سوءتفاهمات منطقه‌ای و جهانی نسبت به ایران ایفا کردند که در قالب گفت‌وگوی انتقادی، گفت‌وگوی انتقادی و تعامل سازنده دنبال می‌شد.

سیاست اروپا نسبت به نقش منطقه‌ای ایران در خاورمیانه الگویی منازعه‌گرایانه است که در آن به قدرت منطقه‌ای ایران به عنوان یک متغیر مستقل روی خوش نشان داده نمی‌شود و تلاش می‌شود قدرت منطقه‌ای ایران ذیل سیاست‌های مدنظر غرب در شکل دادن به نظم منطقه‌ای خاورمیانه آورده شود. این سیاست در واقع به دنبال نفی اهداف منطقه‌ای ایران و تلاش برای بر هم زدن اقدامات ایران در راستای پیگیری منافع منطقه‌ای خود در خاورمیانه است.

لذا نگاه غرب به بازی منطقه ایران نگاه حاصل جمع صفر است؛ چرا که نه رقابت را برمی‌تابد، نه همکاری را و صرفا به بازی وابسته ایران در زیر رادیکال اروپا در مطنقه رضایت می‌دهد. این در حالی است که با توجه به قدرت ژئوپلیتیکی ایران اتخاذ سیاست مذکور کمک چندانی به تامین منافع ملی نمی‌کند؛ همان‌گونه که اتخاذ سیاست تهاجمی نیز ره به جایی نمی‌برد اما ایفای نقش‌های همکاری‌جویانه و رقابت‌آمیز نیز چندان از سوی اروپا در منطقه مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

با این وجود پیگیری سیاست تعامل سازنده که در چارچوب سند چشم‌انداز 1404 به آن پرداخته شده است، می‌تواند درک واقع‌بینانه‌ای از امکانات و محدودیت‌های ایران در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی ارائه کند. پس از یازده سپتامبر جایگاه منطقه‌ای ایران به واسطه موقعیت ژئوپلیتیکی ایران در مباحث نوین امنیتی همچون مبارزه جهانی با تروریسم و ممانعت از تسری بحران‌های منطقه‌ای همچون عراق، افغانستان، تغییر نظام سیاسی عراق و افغانستان، افزایش قدرت سیاسی شیعیان در عراق و لبنان و دستاوردهای جنبش‌های اسلامی حزب‌الله و حماس در سال‌های 2006 و 2009 ارتقاء یافت و حوزه نفوذ ایران از افغانستان و زیرسیستم خلیج‌فارس تا عراق و سواحل مدیترانه گسترده شد. این افزایش جایگاه ایران را در دو حوزه سنتی و جدید قدرت با اتحادیه اروپا وارد رقابت کرد.

بازگشت اروپا به منطقه و رقابت با ایران

به دنبال حضور مستقیم آمریکا در منطقه مخصوصا در خلیج‌فارس در دهه 1970 و گسترش نفوذ روسیه در سوریه، نزدیکی استراتژیک اسرائیل و آمریکا، تقویت جنبش‌های اسلامی در شامات، افزایش نفوذ ایران در شامات، فضای چندانی برای مانور قدرت اروپا در حوزه شامات باقی نماند. از سوی دیگر تعامل چندانی نیز بین اروپا و زیرسیستم خلیج‌فارس وجود نداشت. خلیج‌فارس جزء معدود مناطقی به شمار می‌رود که اروپا به مثابه یک کلیت، بنا به دلایل عدیده‌ای در آن حضور دارد و برنامه چندانی برای آن نداشته است. فارغ از دوره نفوذ انگلیس بر این منطقه که به شکل انفرادی بود، عمده روابط اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیج‌فارس گفت‌وگوهای منطقه آزاد تجاری است که همچنان در مرحله مذاکره قرار دارد.

به عبارتی الگوی حاکم بر روابط فیمابین چندجانبه‌گرایانه و بین قاره‌ای است. سنگ بنای روابط این دو مجموعه به موافقتنامه همکاری سال 1989 برمی‌گردد که طرفین بسترهای آغاز مذاکره برای ایجاد یک منطقه آزاد تجاری و برگزاری نشست‌های سالانه وزرای خارجه اروپا و شورای همکاری خلیج‌فارس در قالب اجلاس شورا ـ وزارتی مشترک در تدارک دیدند.

خلاء قدرت ناشی از تغییر راهبرد آمریکا از خلیج‌فارس و خاورمیانه به دریای چین یکی از زمینه‌های اصلی تقویت روابط و حضور نظامی اروپاییان در خلیج‌فارس است. وزیر دفاع انگلیس، فیلیپ هاموند، اخیرا در اظهاراتی خطاب به کشورهای اروپایی از آنها می‌خواهد نقش مهم‌تری در شمال آفریقا و خاورمیانه یا به اعتقاد او حیات خلوتمان بر عهده بگیرند. هاموند به راهبرد استراتژیک آمریکا اشاره دارد که نقطه ثقل خود را حضور در پاسیفیک و دریای چین قرار داده است.

به نظر می‌رسد ایفای این نقش با چراغ سبز واشنگتن همراه بوده و سیاست سواری رایگان انگلیس برابر آمریکا در حال تغییر به ایفای نقش نیابتی از سوی آمریکا توسط اروپا به رهبری انگلیس و فرانسه در خلیج‌فارس است. خلاء حضور آمریکا در روزهای پس از خروج نیروهای آمریکا از عراق و پایان ماموریت آنها در افغانستان در سال 2014، رهبران شورای همکاری خلیج‌فارس را دچار نوعی دلهره کرده است.

از دیگر زمینه‌های گرم شدن روابط اروپا با تحت‌الحمایه‌های سابق عربی خود امنیتی شدن منطقه به واسطه جنجال غربی ـ عبری ـ عربی پیرامون پروژه ایران‌هراسی در قالب پرونده هسته‌ای ایران و سیاست‌های فرقه‌گرایانه ـ شیعه‌محور ایران در منطقه است. اروپا با افزایش فشار و همراستایی با سیاست آمریکا در خصوص برنامه هسته‌ای ایران، از یکسو از آمریکا بابت عدم همراهی در لشکرکشی به عراق دلجویی کرد و از سوی دیگر موجبات رضایت لابی‌های قدرتمند یهودی و عربی را در اروپا فراهم آورد.

انقلاب‌های عربی به طور عام و بحران سوریه به طور خاص نیز از زمینه‌های ورود اروپا به تحولات منطقه خاورمیانه شده است. اروپا اعمال فشار به دولت سوریه و حزب‌الله لبنان، کمک به مخالفان نظام بشار اسد، سقوط اسد و تبعات آن روی توازن قدرت در منطقه خاورمیانه به نفع متحدان منطقه‌ای خود و علیه محور ضدهژمونیک یا مقاومت و به تبع آن شکل دادن به نظم آتی خاورمیانه را در سر می‌پروراند. در پایان باید گفت اگرچه روابط دوجانبه ایران و اروپا در پرتو سیاست جدید دولت تدبیر و امید از حالت متصلب پیشین فاصله گرفته است اما خاورمیانه همچنان عرصه رقابت‌های منطقه‌ای ایران و اروپا باقی خواهد ماند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات