تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۲  ، 
کد خبر : ۲۷۲۵۰۸
پاسخ حمید انصاری به سیدمحمد خامنه‌ای

عقده‌گشایی علیه یاران امام


گروه سیاسی: اخیرا مصاحبه‌ای از سیدمحمد خامنه‌ای در برخی از رسانه‌ها و فضای مجازی منتشر شد و اعتراضها و پاسخهایی را در پی داشت. وی در این مصاحبه ضمن انتقاد و اعتراض به هاشمی برخی مطالب را به حضرت امام خمینی نسبت داده بود. سیدمحمد خامنه‌ای در این مصاحبه همچنین شهید بهشتی را تمامیت‌خواه دانسته بود! او در مورد ماجرای مک فارلین ادعا می‌کند که باند هاشمی از مدت‌ها پیش با آمریکا در ارتباط بوده است. وی در بخشی از مصاحبه‌ می‌گوید: «اطرافیان هاشمی او را به سمت ریاست جمهوری سوق دادند تا یک پله به رهبر شدن نزدیکتر شود.» وی همینطور در مورد نامه خود به امام در خصوص ماجرای مک فارلین اظهار می‌کند: «من شخصا طبق وظیفه خودم نامه‌ای با طرح یک سؤال کلی به وزیر خارجه نوشتم دو نفر از دوستان هم مایل به امضا شدند. این موضوع باعث دستپاچگی رئیس مجلس و باند او شده بودند و با مشورت کسانی در جماران و دولت، توطئه‌ای کردند و سؤالاتی را که امام را عصبانی و ناراحت می‌کردند تهیه و به زور و اصرار برای امضا به دست افرادی داده بودند که به هشت نفر معروف شدند. پیش من هم آوردند من قبول نکردم که آن را امضا کنم ولی خیلی اصرار کردند که شما فقط یک امضا دارید اینجا 7 امضا هست همه را یک کاسه بکنید بهتر است. از دو نفر دیگر هم امضا گرفته بودند. من در آن شدت ناراحتی که از آن موضوع داشتم (که در واقع افتضاح ایران بود نه آمریکا ولی آن را وارونه جلوه دادند) قهراً امضا کردم و به دام آنها افتادم. شیاطین بلافاصله آن را به ضمیمه پیش‌فرض‌‌های دیگری، در موقع حساسی به امام دادند و حضرت امام را با این روش، عصبانی کردند و امام هم در یک سخنرانی به امضاکننده‌ها حمله شدید کردند و کار آنها را بدتر از کار اسرائیل دانستند.» این اظهارات سیدمحمد خامنه‌ای با واکنش هاشمی‌رفسنجانی مواجه شد. وی در نامه‌ای به اتهامات سیدمحمد خامنه‌ای پاسخ داد و نوشت: «آقای سیدمحمد خامنه‌ای، احتمالاً در روز رحلت امام و انتخاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران، نبودند و یا احتمالاً به قول امام علی(ع) به عنوان «مرده‌ای در میان زندگان» آن روز را از تقویم عمر خویش کم کرده بود،‌ وگرنه همگان می‌دانند که آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی چه نقشی در آن مقطع داشته‌اند!! و خنده‌دار است که ادعا می‌کند: «ریاست جمهوری هاشمی مقدمه‌ای برای هماهنگ‌سازی امور و زمینه‌سازی برای ایجاد پایگاه قدرت و خیز به سمت آرزوی دیرینه پس از فوت امام بود، ولی قدری دیر شده بود و با حکمت و عنایت الهی و با تصمیم و رأی ناگهانی و تقریباً بی‌مقدمه مجلس خبرگان، [آیت‌الله] خامنه‌ای انتخاب شدند و کار از کار گذشت.» امروز دیگر حتی دانش‌آموزان مقطع ابتدایی در ایران می‌دانند که ریاست جمهوری هاشمی‌رفسنجانی پس از انتخاب حضرت‌ آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی بود و این گونه سخن گفتن، مصداق همان جمله امام علی(ع) است که «عالم نیست، یک سلسله نادانی‌ها را از جمعی نادان فراگرفته و مطالبی گمراه‌کننده را از گمراهانی آموخته.»

روز گذشته حمید انصاری قائم‌‌مقام مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام نیز به اظهارات سیدمحمد خامنه‌ای پاسخ داد. گزیده‌ای از این پاسخ به نقل از جماران بدین شرح است:

ـ ایشان (سیدمحمد خامنه‌ای) منسوب به خاندان و نامی بزرگ است که همجوار نام امام حفظ حرمت آن را وظیفه می‌دانم. انتظار از منسوبین است که پاس حرمت این انتساب را بیش از دیگران بدارند.

ـ محور این گفتگو ـ به اصطلاح ایشان ـ افشا و تحلیل روابط پنهانی آقای هاشمی‌رفسنجانی با آمریکا است و اثبات اینکه آقای هاشمی از اول انقلاب بعنوان مهره مورد نظر آمریکا برای رهبری بعد از امام فعالیت می‌کرده!! سفر پنهانی مک فارین، مشاور وقت امنیت ملی آمریکا در سال 1365 به ایران و طرح سوال از وزیر خارجه توسط 8 نماینده مجلس (دوره دوم) ـ که آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای یکی از آنها بوده است ـ و سخنرانی شدیداللحن آبان 1365 امام خمینی در همین رابطه که به سخنرانی «این تذهبون؟: به کجا می‌روید» معروف گردید، بهانه‌ای شده است تا جناب ایشان برای چندمین بار در سالهای اخیر به تکرار مطالب ناروا بپردازد.

ـ سخنان ایشان مسبوق به سابقه و انگیزه خاص است اما متعجبم چرا این مطالب اهانت‌‌آمیز نسبت به امام و یاران صدیق امام و انقلاب در چندین سایت ارزشی به صورت برجسته و بدون نقد بازنشر داده شد؟...

ـ واقعیت این است که در اظهارات ایشان نه به عکس امام بلکه به خود امام توهین شده است و شخصیت و مدیریت و صلاحیت امام با تعابیری بد زیر سوال رفته است.

ـ با عذرخواهی از خوانندگان محترم و آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، تعبیر گوینده این مطالب که آقای هاشمی را مهره آمریکا نامیده و یا تعبیر «باند منحوس هاشمی» حقیقتا حتی از یک فرد عادی تا چه رسد به ایشان بسیار دور از شأن و انتظار است.

ـ به راستی در قبال این تهمت سهمگین چگونه می‌توان سکوت کرد که ایشان می‌گوید «در اوایل که قرار جانشینی آقای منتظری در میان بود باند هاشمی و افرادی در جماران طمع داشتند که به این وسیله به اهدافشان برسند و با نام منتظری و رهبری او نفوذ و جایگاه خود را حفظ کنند ولی پس از مدتی متوجه شدند که سیدمهدی هاشمی و باند بیت منتظری حصاری دور او کشیده‌اند و کسی را در آن مجموعه راه نخواهند داد، وضع برگشت و حمله به سیدمهدی هاشمی شروع شد و موضوع قتل و شهادت مرحوم شمس آبادی و نگهداری اسلحه قاچاق و مانند اینها را مطرح کردند و با واسطه‌هایی مؤثر منتظری را به وسیله امام از قائم‌مقامی عزل و بیت او را زیر نظر قرار دادند، تا قدرت پس از امام دست آنها نیفتد و آن را در دست بگیرند» و می‌گوید «جنگ پنهانی بیت آقای منتظری و باند اکبر هاشمی‌رفسنجانی و لو رفتن سفر مک فارلین به طرفیت هاشمی که از طرف سیدمهدی هاشمی انجام شده بود، انتقام از او به صورت به میان کشیدن پرونده سیدمهدی هاشمی و محاکمه و اعدام او بود که نوعی زخم چشم و قدرت‌نمایی هم محسوب می‌شود، بعلاوه خود بیت آقای منتظری را از دور سیاست خارج می‌کرد». و ایشان در همین گفتگو می‌گوید: «و سیدمهدی هاشمی هم سرش را بر سر این قمار از دست داد و توسط گروه رقیب به محاکمه و اعدام سپرده شد»!

ـ متأسفانه باید گفت نسبت ناروایی که وی به امام و اطرافیان ایشان براساس یک مطلب خلاف واقع زده است و حتی فراتر از مطلبی است که در خاطرات آقای منتظری نوشته‌اند. ولی واقعیت امر با آنچه این دو بزرگوار ادعا کرده‌اند صد و هشتاد درجه متفاوت است. از جویندگان حقیقت خواهش می‌کنم سند قاطع و نکته مهمی که در ادامه بازگو می‌شود را به دقت توجه کنند. این نکته شاه‌کلید اثبات خلاف بودن اساسی تحلیلی است که تهمت یادشده و دیگر نسبتهای ناروایی که در خاطرات و در اظهارات جناب ایشان آمده است که گفته‌اند برکناری آقای منتظری از سوی امام نتیجه توطئه‌ای است برای جانشینی امام که همزمان با دستگیری سیدمهدی هاشمی در نیمه دوم سال 65 به وسیله چند نفر از اصحاب نزدیک‌ امام آ‌غاز گردید. و هر دو نیز در این تحلیل خلاف واقع، ‌امام خمینی را در این ماجرا در حد وسیله‌ای که تحت تأثیر فریب گزارشات دروغ اطرافیان و از روی عصبانیت تصمیم گرفته است معرفی کرده‌اند. از روح امام راحل و فرزند مظلوم و یاران امام به خاطر بازگو کردن این افترا و نسبت ناروایی که نقل کردم پوزش می‌طلبم.

ـ این سند خیلی مهم است. تاریخ برقراری اولین تماس با دلالان اسلحه و تیم آمریکایی (سرهنگ اولیورنورث) 29 مرداد 1364 بود و سفر مخفیانه مک  فارلین در خرداد سال 65 صورت گرفت و چون سفر پنهانی وی در مسیر اقدامات ایران برای تأمین موشکها و قطعات مهم نظامی در دوران جنگ اتفاق افتاد، طبعا خبر آن غیر قابل پخش بود. و تاریخ دستگیری سیدمهدی هاشمی قبل از انتشار خبر این سفر (20 مهر 65) بوده است؛ اما تاریخ سند مورد نظر که بطلان تحلیل و تهمتهای مترتب بر آن را به روشنی اثبات می‌کند 22 تیر سال 1362 یعنی سه سال قبل از سفر مک فارلین و قبل از دستگیری سیدمهدی هاشمی می‌باشد.

ـ هشدار و نصایح دلسوزانه امام خمینی در پیام به مجلس خبرگان در سال 62 ثابت می‌کند این سخن افتراگونه که در اظهارات جناب آقای سیدمحمد خامنه‌ای آشکارا و در خاطرات منسوب به مرحوم آقای منتظری به طور ضمنی آمده است که گفته‌اند سیدمهدی هاشمی قربانی ماجرای سفر مک فارلین و لو رفتن خبر آن شد و برکناری آقای منتظری به وسیله امام نیز پیامد آن بود از اساس خلاف واقع است. حقیقت همان است که در فرازی از نامه مفصل مرحوم یادگار امام در اردیبهشت سال 68 به آیت‌الله منتظری بیان شده که می‌نویسد: «... امام برای این که دوست و همفکر خود را از خطر نجات دهند سه سال قبل از دستگیری آقامهدی مسائل بسیار مهمی خطاب به مجلس خبرگان فرمودند مثل:

"الله الله در انتخاب اصحاب خود."

یک سال قبل از دستگیری آقا مهدی هاشمی، افراد مختلفی را خدمت جنابعالی فرستادند که آقا مهدی هاشمی فرد خطرناکی است او را از خود دور سازید. آیا شما گوش دادید؟ امام آیت‌الله طاهری‌اصفهانی را خدمت شما فرستادند که به ایشان بگویید فلانی می‌گوید آقای مهدی هاشمی فرد خطرناکی است او را از بیت خود اخراج کنید. آیا به این نصیحت و پیغام گوش دادید؟ تنها فایده این پیغام این بود که آقای طاهری که از علاقه‌مندان بسیار جدی شما بود مغضوب شما گردید؟

آیا حضرت امام من را با آقای موسوی‌خوئینی خدمت شما نفرستادند که {می‌گویند} آقا مهدی هاشمی ساواکی است خوب است از طرف شما فردی معین شود تا با فردی از اطلاعات به این موضوع رسیدگی نمایند؟ و من آقای هادی هاشمی برادر او را به عنوان نماینده شما برای رسیدگی به این پرونده پیشنهاد دادم. مگر شما گوش دادید؟ امام به من فرمودند. وقتی با آقایان خامنه‌ای، موسوی‌اردبیلی، هاشمی‌رفسنجانی و نخست‌وزیر پیش آقای منتظری رفتید مسئله مهدی هاشمی را مطرح کنید شاید ایشان قبول کنند و آقا مهدی را از منزلشان اخراج کنند. من مسئله را مطرح کردم و آقای ر فسنجانی برای حل مسئله پیشنهاد داد که حالا که امام روی ایشان حساسند خوب است جنابعالی موافقت کنید ایشان در یکی از دفاتر فرهنگی ایران در خارج از کشور خدمت کند. بعدها گفتید می‌خواهند ایشان را تبعید کنند امام دیگر چه می‌توانستند بکنند؟ امام یک سال قبل از دستگیری او از هر راهی که ممکن بود شما قبول کنید تلاش نمودند که وقتی اقدام به دستگیری ایشان می‌شود به عنوان عضو دفتر شما نباشد...»

جناب ایشان بجای آنکه از حضرت امام متشکر باشد که در آن روز با عتاب تند و هشدار خویش باعث شدند تا سابقه بحرانی ناخواسته در زمان جنگ به سود آمریکا و اسرائیل و صدام و به زبان ملت بزرگوار ایران در کارنامه استیضاح‌کنندگان وزیر خارجه پدید نیاید. اما ایشان اکنون بجای قدردانی در فرازی دیگر از گفتگویش در همین رابطه با به کار بردن تعابیری نسبت به امام و یادگار امام و مسئولین وقت می‌گوید

«من شخصا طبق وظیفه خودم نامه‌ای به طرح یک سؤال کلی به وزیر خارجه نوشتم دو نفر از دوستان هم مایل به امضا شدند. این موضوع باعث دستپاچگی رئیس مجلس و باند او شده بودند و با مشورت کسانی در جماران و دولت، توطئه‌ای کردند و سؤالاتی را که امام را عصبانی و ناراحت می‌کردند تهیه و به زور و اصرار برای امضا به دست افرادی داده بودند که به هشت نفر معروف شدند. پیش من هم آوردند من قبول نکردم که آن را امضا کنم ولی خیلی اصرار کردند که شما فقط یک امضا دارید اینجا 7 امضا هست همه را یک کاسه بکنید بهتر است. از دو نفر دیگر هم امضا گرفته بودند. من در آن شدت ناراحتی که از آن موضوع داشتم (که در واقع افتضاح ایران بود نه آمریکا ولی آن را وراونه جلوه دادند) قهراً امضا کردم و به دام آنها افتادم. شیاطین بلافاصله آن را به ضمیمه پیش‌فرض‌های دیگری، در موقع حساسی به امام دادند و حضرت امام را با این روش، عصبانی کردند و امام هم در یک سخنرانی به امضاکننده‌ها حمله شدید کردند».

آیا تعابیر ایشان خلاف‌گویی نسبت به امام و توهین به ایشان نیست؟ ایشان در همین گفتگو در بیانی متناقض می‌گوید: «من آن روز چند بار وسوسه شدم گله‌ای از حضرت امام بکنم که شما خودتان به ما درس دادید که هر متهم فرضی حق دارد که پاسخ و دفاعش را در محکمه بگوید و به قول فقها «الغایب علی حجته» پس چرا از ما نپرسیده ما را محکوم کردید و یا قصه دزدی را بگویم که از دیوار منزل کسی افتاده بود و پایش شکسته بود از صاحب‌خانه به  دادگاه شکایت کرده بود که چرا دیوار بلندی ساخته؟ و عجیب آنکه دادگاه صاحبخانه را محکوم کرد نه دزد را ولی صبورانه گذشتم... دلیل آنکه سؤال را پس گرفتیم هم،‌ نوعی احترام به اعتراض حضرت امام بود و هم نشان دادن مظلومیت این 8 نفر که با وجود ابراز غیرت ملی و اسلامی و انجام وظیفه در قالب قانون اساسی و قوانین دیگر، برای کار درستی که انجام داده بودند محکوم می‌شدند و شخص خاطی که دستش را برخلاف قانون پنهانی در دست دشمن گذاشته بود از خطر مجازات فرار می‌کرد!»  ایشان در ادامه به موضوع انتخاب نخست‌وزیر و پیام امام به مجلسیان و مخالفت 99 نفر می‌پردازد و در فرازهایی از آن می‌گوید «... موسوی با هاشمی و بخش‌هایی از جماران از جمله فرزند امام ارتباطاتی مستقیم و مؤثر ایجاد کرده بود و به محض اطلاع از نظر آقای خامنه‌ای به آنها متوسل شده بود که امام را واسطه قرار دهند و در نتیجه امام خمینی بدون آنکه دستور و امر شرعی یا قانونی بکند، برای حفظ مصلحت فرضی اظهار میل کرده بودند که موسوی بماند، گفته شد که به امام گفته بودند اگر موسوی نخست‌وزیر نشود در جبهه جنگ خلل وارد می‌شود و مدافعان جنگ طرفدار موسوی هستند... انتخاب میرحسین در دوره دوم وزر و وبالی است که دامن همه را گرفت و ضایعات و صدماتی داشت که ظاهراً هنوز درباره آن چیزی نوشته نشده و یکی از سیئات هاشمی هم شمرده می‌شود، و یک نمونه و مصداق آن تحمیل پذیرش قطعنامه ضد جنگ به امام و امت و کمک به صدام و به سیاست آمریکا بود... اصرارهای چند ساله او {هاشمی} در اتمام جنگ و باصطلاح نوشاندن جام زهر قطعنامه منحوس به امام و دیگر گفته‌ها و مصاحبه‌های مشابه دیگر و... همه قراین و دلایلی عقل‌پسند بر وجود رابطه پنهانی و اصرار آمریکا بر به قدرت رساندن این شخص است». قضاوت درباره ادبیات و تعابیر ایشان و درستی و نادرستی مطالبی که از قول ایشان نقل شد را به   وجدان خوانندگان محترم وامی‌گذارم!

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات