* تعریف اسلامی شما از حقوق بشر چیست؟
** انسان به عنوان انسان حقوقی دارد. حقوقی که تکوینی است. یک حقوق وضعی است که قانونگذار باید وضع کند. مثلا فرض کنید حق حیات یا حق اینکه نیازهای اولیه افراد یک جامعه باید برآورده شود، اینها حق تکوینی است یعنی لازمه این است که وقتی انسانی را خداوند خلق میکند این حقوق همراهش است و نیاز ندارد که قانونگذار بیاید و این حقوق را برایش وضع کند بنابراین از آن به حقوق انسان، حقوق بشر، حق آزادی، حق استقلال در اندیشه و... تعبیر میکنیم. این حقوق را خداوند تبارک و تعالی همراه خلقت انسان به او داده است یعنی انسان را موجودی اندیشمند خلق کرده است. بدین معنا که انسان یک موجودی است که اختیار دارد به قول مولارومی که میگوید «اینکه گویی این کنم یا آن کنم» خود دلیل اختیار است. انسان مجبور نیست کاری را انجام دهد بلکه با اختیار خودش کارها را انجام میدهد پس در حقوق انسانی کثیر جزو حقوق بشر است یعنی لازمه خلقت انسان به عنوان یک موجود اندیشمند و به عنوان یک موجود مختار، این است که این حقوق را دارا باشد و این را خداوند تبارک وتعالی برای انسان قائل شده است. یک حقوق دیگر ماورای اینها به عنوان حقوقی است که نیاز به قانون و مقررات دارد. در مورد آنها بحث نمیکنیم والا حق آزادی بیان، حق استقلال در اندیشه و حق اختیار حقوقی نیست که کسی برای انسان بگذارد چون خداوند این حقوق را با انسان خلق کرده است و این حقوق لازمه وجود انسان است.
* اشاره داشتید که خداوند انسان را اندیشمند آفریده است اما برخی رفتارها از سوی انسانها نسبتی با این اندیشمندی ندارد که نمونه آن جنگهایی است که اکنون در جهان شاهدیم.
** به نظر بنده، لازمه انسان که یک موجود اندیشمند است اما برخی از این حق استفاده نمیکنند یا آن را در بیراهه فعال میکنند. اندیشمندی در کنار حق تعلیم و تعلم معنا پیدا میکند، اینها یک حقوق تکوینی است که خداوند تبارک و تعالی همزمان با اینکه انسانی را که خلق میکند این حقوق را برایش درنظر میگیرد پس نباید اینها را جزو حقوق موضوعه بیاوریم. یک حقوق دیگر هم داریم که حقوق موضوعه است. انسان موجود اندیشمند است، انسان موجودی آزادمنش است، انسان موجودی دارای تفکر و حقیقت موجودی مختار است. انسان یک حقوقی دارد که قانونگذار باید بیاید و برای آن حقوق، چارچوب تعیین کند البته این، غیر از حقوق اساسی است که انسان از جانب پروردگار از آن بهره برده است.
* آزادی ازجمله حقوقی است که عنوان داشتید از جانب خدا به انسان اعطا شده است. اما برخی این آزادی را در مسیر انحرافی و اشتباه به نحوی مصرف میکنند که سبب ضربه به غیر میشود.
** مسالهای مثل حق آزادی از حقوق با اهمیت اعطایی از سوی پروردگار است. این آزادی دادنی نیست و خدا انسان را آزاد خلق کرده است. اینکه دولتی بگوید من به مردم، آزادی دادم از این جهت است که نمیدانسته که این حقوق از جانب خدا به همه انسانها داده شده و اعطایی دولت نیست. باید از این دولتها پرسید «تو چه کاره هستی که آزادی میدهی» خدا آزادی داده است و کاری که دولتهای خوب میتوانند انجام دهند این است که موانع آزادی را بردارند یعنی اگر دولتی مدعی آن است که دموکراسی در آن حاکم و عادلانه است باید به مهمترین وظیفه خود که همان رفع موانع آزادی است عمل کند؛ آزادی دادنی نیست و خداوند انسان را آزاد خلق کرده است بنابراین نباید گفته شود یک دولت به مردم آزادی داده است یا آزادی اندیشه داده است . خدا آزادی داده است و بار دیگر تکرار میکنم یک دولت ایدهآل دولتی است که موانع آزادی را بردارد و آنچه مانع آزادی انسان میشود را حذف نماید. البته وقتی میگویم برداشتن موانع آزادی معنایش رفع موانع انحرافی و برخلاف اخلاق انسانی نیست چرا که نام آن دیگر، آزادی نیست بلکه انحراف است. دولتها میتوانند جلوی انحرافات را بگیرند چون انسان در عین اینکه آزاد است باید مواظب باشد که برخلاف فطرت خودش کارهای خلاف نکند چون فطرت انسان همیشه انسان را به سمت تعالی میکشاند .
* اشاره به دولت کردید. با توجه به اینکه تاکنون 11 دولت بر روی کار آمدند، دولتها توانستهاند در برداشتن موانع آزادی موفق باشد؟
** تا حدودی.
* کدام دولت بیشتر و آیا دولت یازدهم توانسته در این امر اقدامی صورت دهد؟
** در دولت اصلاحات بسیاری از موانع آزادی برداشته شد . به این موضوع اشاره کنم که در ادواری، موانع آزادی برداشته شده اما در ادواری هم موانع برداشته نشده و موانع جدید ایجاد شده است.
* دلیلش را در چه میبینید؟
** این بسته به طرز تفکر دولتها است. بعضی از دولتها که طرز تفکرشان دموکراسی است، اعتقاد به آزادی انسان دارند و معتقدند انسان ذاتا و تکوینا آزاد است . وقتی اعتقاد به این دارد طبیعتا چه کار میکند؟ موانع آزادی را برمی دارند. اما اگر اعتقاد کامل به این ندارد، عقیدهاش این نیست که انسان موجودی است آزاد خلق شده و تکوینا آزاد است پس طبیعتا موانع آزادی را کمتر برمیدارد. بنابراین چنین موضوعی بستگی به باورهای دینی دارد و البته بخشی از آن هم به تفکر دولتها مربوط است . اکنون مردم برخی از کشورهای جهان آزادی دارند چون دولتهایشان آمدند و به مقدار زیادی، موانع آزادی را برداشتند. بار دیگر گوشزد میکنم که بین آزادی و انحرافات اخلاقی تمایز قائل شوید. نباید انحرافات اخلاقی و آنهایی که برخلاف فطرت انسان است در یک راستا قرار دهیم. هر چه برخلاف فطرت انسان باشد، از حیطه آزادی خارج است .هر نوزادی که متولد میشود، بر فطرت متولد میشود. فطرت یعنی چه ؟ یعنی آزادمنش. آزادی با شخصیت هویت دارد. خداوند به انسان هویت داده است و او را عالیترین مخلوق میداند. وقتی قرآن میفرماید «لقد خلقناالانسان فیاحسن تقویم» یعنی ما انسان را از عالیترین سرشت خلق کردیم. انسان خلیفهالله و مقام بالایی دارد. اگر این انسان بتواند کاملا آزاد و در عین حال از انحرافات مصون باشد، مساله بسیار مهمی است و این انسان، بسیار بزرگوار است. موضوعی به نام انسان کامل داریم که انسان کامل ائمه اطهار، حضرت زهرا (س) وپیغمبر اکرم (ص) هستند .
* تعریف شما از انسان کامل چیست؟
** یعنی تمام حرکات و سکناتشان بر اساس فطرت است و هیچ انحرافی از فطرت ندارند چون به قدری تعالی نفس دارند اصلا رغبت به انحراف نمی شوند. مثلا بنده رغبت نمیکنم در ظرفی که داخل آن سم باشد، نوشیدنی ریخته و بخورم چون ایمان دارم به ضرر من است. انسان کامل هم اینطوری است یعنی هیچوقت به معصیت و کارهای خلاف رغبتی نشان نمیدهد چون ایمان به ضررش دارد. مثل ایمان ما به اینکه ظرف سم دارد است که چطور رغبت استفاده از آن را نداریم ، آنها هم نسبت به کارهای خلاف رغبت نمیکنند. حالا ما که انسان کامل نیستیم. پروردگار بارها به بندگانش هشدار میدهد که از فطرت منحرف نشوند. هرچه انسان به فطرت نزدیک تر باشد و انحرافات از فطرت نداشته باشد، این تکامل است. تکامل انسان این است که حرکت به طرف فطرت میکند. انسانهایی که اعوذبالله انحراف از فطرت پیدا میکنند به تدریج از انسانیت دور میشوند به سمت خوی حیوانیت میروند چون انسان یک موجود دو بعدی است یعنی هم انسان و هم حیوان است. این غرایزی که ما داریم حرص، طمع ، شهوت، غضب، حسد و اینها صفات انسانی نیست بلکه صفات حیوانی است. ما دو بعدی هستیم اسلام آمده برای اینکه انسان را نجات دهد و از آن بعد حیوانی به سمت انسانی هدایت کند.
* این حقوقی که تعریف کردید چقدر در سیاست ما تاثیرگذار است و رعایت میشود؟
** اینها بستگی به دولتها دارد . دولتها خودشان ادعا میکنند که حقوق جامعه را رعایت میکنند اما این را مردم باید ارزیابی کنند.
* نظر شخصی شما چیست؟
** امیدواریم که انشاا... دولتها بتوانند موفق بشوند و موانع آزادی را کنار بگذارند. متاسفانه بخشی از حقوق در جامعه به سمت انحراف است.
* دلیلش را چه میدانید؟
** انسان نیاز به معلم دارد. یک مقدار تعلیمات کم شدهاست. بنده اگر درس میدهم، دانشجویان نگاه میکنند ومی توانم الگو باشم . حالا اگر من الگویی باشم برایشان که حقیقت انسانیت را کاملا رعایت نمی کنم، آنها هم تاثیر میگیرند یا اینکه کسانی که قدرت دارند انسان را سوق ندهند به طرف فطرت، همان موانع آزادی که هست، همان را انجام میدهند و موانع را بر ندارند و میتواند انسان را از آن آزادی که به انسان داده شده و انسان را متعالی میکند دور کنند.
* مهمترین دستگاههای ذیربط در از بین بردن موانع آزادی کدام دستگاهها هستند؟
** اساس این امر تعلیم و تعلم است؛ آن نهادهایی که مسئول تعلیم و تعلم هستند باید در این امر تلاش کنند. چون انسان در هر مرتبه ای که باشد متاثر از تعلیم و تعلم و افکار استادان میشود. اگر در مراکز تعلیم و تعلم این مسائل اصلا مطرح نشود و هشدار داده نشود به انسانها که بر خلاف فطرتش عمل نکند و اینها را طرف فطرت سوق ندهند، طبیعتا انسان از فطرت واقعی و خدایی دور میشود.
* مهمترین وظیفه دولت در این زمینه چیست؟
** اجرای عدالت اجتماعی. عدالت اگر به شکل کامل اجرا شود بسیاری از مشکلات حل میشود. مقتضی عدالت این است که موانع از سر راه عدالت برداشتهبشود. وقتی که عدالت کاملا مراعات شود، مشکلات جامعه کمتر خواهد شد. انبیاء آمدند برای فراخواندن جوامع به عدالت و عدالتورزی. امیرالمومنین(ع) الگوی به تمام معنای عدالت است که حکومتش وسیع بود، 5 سال خلافت مسلمین را داشت. یک نفر مسیحی میگوید علی کشته عدالت است که درست میِگفت چون عدالت را میخواست کاملا اجرا کند. مولا دیدید که 3 جنگ به او تحمیل کردند، جنگ جمل و جنگ صفین و جنگ نهروان و نگذاشتنش که برنامهریزی بکند و درنهایت هم همان خوارج او را شهید کردند. قدرت دست علی(ع) بود و میتوانست انسان را به طرف مدینه فاضله سوق بدهد اما نگذاشتند نفس بکشد و سه جنگ پشت سر هم به او تحمیل کردند و در نهایت هم شهیدش کردند؛ در حالیکه مولا علی آمده بود برای اینکه عدالت را پیاده بکند و برای اینکه میخواست در جامعه، عدالت را اجرا بکند، افراد فاسد آمدند و او را شهید کردند.
* برخی بر این باور هستند امام(ره) در زمان حیات خود ، اصلاحات را قبول نداشتند نظر شما چیست؟
** حرکت امام حرکت اصلاحی است. خود انقلاب که مصداق اصلاحات است و وقتی آمد، حکومت شاه را از بین برد و یک حکومت نوینی به نام جمهوری اسلامی ایران را تشکیل داد. اصلا خود جمهوری یعنی چه؟ جمهوری یعنی حکومت مردم بر مردم. اسلامی یعنی مقررات احکامش باید بر اساس اسلام باشد و لذا امام فرمود نه یک کلمه زیاد نه یک کلمه کم بلکه جمهوری اسلامی. در همان زمان افرادی بودند که حرفهای دیگری میزدند ولی ایشان نپذیرفت. در تمام سخنرانیها و اعلامیههایی که از سوی امام تدوین و پخش میشد بیشترین واژههایی که در آنها به کار برده میشد مردم و اسلام بود. واقعیت هم همین است . اسلام ایدئولوژی انسانی است که میخواهد به طرف کمال مطلق، به طرف عدالت به طرف حقیقت اسلام سوق داده بشود. مهمترین موضوع هم اساس مردم و قدرت مردم، حکومت مردم و رای مردم است همین انقلاب ما را چه کسانی درست کردند نه یک کودتای نظامی بود نه یک تفنگ بود و هیچ چیز نبود بلکه مردم آمدند و این انقلاب عظیم را تشکیل دادند. شما ببینید این جنگ که به ما تحمیل شد، تمام ابرقدرتها از شرق و غرب از عراق حمایت کردند درحالیکه ما از حیث اسلحه خیلی عقب بودیم اما چرا پیروز شدیم؟ برای اینکه مردم همه در صحنه آمدند. مردم وقتی که بیایند، بزرگترین قدرت هستند. قدرت خدا همیشه با جماعت است. «یدا... فوق ایدیهم» یعنی قدرت خدا فوق همه قدرتهاست پس «یدا... مع الجماعت» یعنی قدرت همیشه با مردم است. اگر مردم دنبالهرو هر نوع حکومتی و هر نظامی باشند آن حکومت و نظام قدرتمند است . اساس قدرت مردم هستند، مردم قدرت حقیقی هستند و توپ و تانک و تفنگ اینها قدرتی نیستند اینها قدرتنما هستند و نمایش قدرت میدهند اما قدرت حقیقی و واقعی مردم هستند. کلمات امام را اگر از اول چه زمانی که در نجف و پاریس بود و بعد از انقلاب را خوب پیدا کنید، این ده سال بیشترین واژه هایی که به کار میبردند یکی مردم و یکی اسلام بود. واقعیت هم همین است ما اگر بخواهیم همیشه پیروز باشیم، همیشه با عظمت باشیم، استقلال و تمامیت ارضیمان حفظ شود، وابسته به این است که مردم همه با ما باشند و خط مشی ما بر اسلام باشد .
* اگر امام(ره) اکنون در قید حیات بود، چه سیاستی در پیش میگرفتند؟
** سیاست امام(ره) مشخص بود. ایشان بیشترین واژههایی که در صحبتها و نوشتههایشان بهکار میبردند اسلام و مردم بود. واقعیت را هم اگر بخواهید همین است. اساس حکومت و حاکمیت مردم هستند و پیروزی با این است که اسلام باشد.
* انتخابات ریاست مجلس خبرگان را چطور میبینید؟
** مناسب ترین فرد حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی است چرا چون آیت الله هاشمی از سران انقلاب است. فردی است که از اول شکل گیری انقلاب همراه امام(ره) بود و هم آدم ملایمی است. ایشان به نظر من مجتهد است . او مناسب ترین فرد است . ما باید کسی را در مراتب عالی مثل مجلس خبرگان که مجلس بسیار مقدس و شریفی است بگذاریم که هم مجتهد عادل باشد و تمام وجودش انقلابی باشد. ضمن اینکه صددرصد در خط امام(ره) باشد. و من آقای هاشمی را سراغ دارم که میتواند واجد این صفات باشد. نمیگویم کسانی دیگری نیستند.