تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹:۱۷  ، 
کد خبر : ۲۷۲۷۹۰

رسوایی «پتروتروریسم» اعراب


مصطفی انتظاری هروی

گروه سیاسی:

چه نامش «بدسلیقگی» باشد، چه «شیطنت»؛ چه از سر یک «نگرانی تاریخی» باشد و چه «اضطرابی ناشیانه از وقایع روز خاورمیانه»، هر چه هست، این روزها ریاض در قامت یک رقیب منطقه‌ای از تمام توان خود برای به‌راه انداختن جنگ سرد علیه کشورمان استفاده می‌کند.

نگاهی به اوضاع و احوال عراق و سوریه، بررسی وضع قیمت طلای سیاه در هفته های اخیر، واکاوی ریشه های دست نیافتن ایران و 1+5 حتی به یک توافق سیاسی در مذاکرات وین، همه و همه نشان می دهد که پای عربستان بیش از آن که گلیم سیاسی این کشور اجازه دهد، دراز شده و همین امر حتی برخی بازیگران فرامنطقه ای چون روسیه و آمریکا را نیز نگران بازی ریاض با کارت های خطرساز کرده است؛ کارت هایی چون «نفت» و «تروریسم» که معادلات خاورمیانه را پیچیده تر از قبل کرده است.

استراتژی موازنه مثبت آمریکا در خاورمیانه

روابط تهران و ریاض در بستری از تاریخ اسلام قابل بررسی است. تاریخی پرفراز و نشیب که اگرچه الزامات آن، نزدیکی بیشتر ایران و عربستان به عنوان دو کشور اسلامی را گریزناپذیر می کند، اما همین تاریخ جزئیاتی در دل دارد که باعث شده تا این دو کشور به رقبایی در جهان معاصر و در منطقه ای پرآشوب تبدیل شوند که منافعشان هر از چندگاهی در تضاد با یکدیگر قرار می گیرد.

پیش از انقلاب اسلامی، واشنگتن تلاش می کرد تا در چارچوب راهبرد «سدّ نفوذ» خود در طول جنگ سرد، روابط میان تهران و ریاض را مدیریت کرده و این دو متحد خود را علیه اتحاد جماهیر شوروی نزدیک کند. با این همه حتی در همان زمان نیز ریاض برتری منطقه ای تهران را تاب نیاورده و برای تضعیف موقعیت کشورمان تلاش می کرد. تلاش هایی که با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز فصلی نو در برقراری نسبت میان مردم و حکومت در کشورهای اسلامی شکل دیگری به خود گرفت و این بار واشنگتن دیگر وزنه مناسبی برای برقراری موازنه نبود و بنابراین مجبور شد در منطقه پرآشوب خاورمیانه فقط به ایفای نقش عربستانی اتکا کند که دود بازیگردانی های سیاسی اش در دهه های بعد، به چشم سردمداران کاخ سفید رفت.

پوست خربزه صدام، زیر پای آل‌سعود

در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، ریاض که گمان می برد با وقوع انقلاب در ایران، موقعیت نظام سلطنتی این کشور نیز تضعیف خواهد شد، تلاش کرد تا انقلاب اسلامی را ناکارآمد نشان داده و نقش رهبری خود در جهان اسلام را تث��یت کند. آل سعود که می دید چگونه انقلاب ایران به یک حادثه پرجاذبه برای جهان عرب تبدیل شده، خیلی زود پشت متحدی قرار گرفت که هشت سال جنگ را بر کشورمان تحمیل کرد. آنها افزون بر حمایت آشکار از دیکتاتور بعثی عراق، جنگی نفتی علیه ایران را نیز به راه انداخته و نقشی مهم در جلب حمایت بازیگران منطقه ای از بغداد ایفا کردند.

هر چند اقدام نظامی بخشی از کشورهای عربی علیه ایران نتوانست ضربه ای به انقلاب ایران وارد کند و آنها همچنان نگران پیامدهای «صدور انقلاب» بودند، ولی ریاض در جریان کشتار زائران خانه خدا که فریاد برائت از مشرکین سرمی دادند، بار دیگر نشان داد که حاضر به قبول یک رقیب انقلابی در منطقه نیست. همزمان با عشوه سیاسی ریاض برای غرب، حمله صدام به کویت، خیلی زود به آمریکا نشان داد متحدان عرب، مهره قابل اعتنایی برای مقابله با تهران نبوده، همین واقعیت باعث شد تا یک دهه بعد، واشنگتن با حمله نظامی به عراق، فصل تازه ای در روابط تهران و عربستان رقم بزند.

تروریسم، پاشنه آشیل ریاض در جلب حمایت‌های فرامنطقه‌ای

ریاض در دهه های گذشته براساس ماموریتی که از جانب واشنگتن برای مبارزه با ارتش سرخ شوروی داشت، توانسته بود مجوز لازم را برای بازی با کارت «تندروی اسلامی» در خاورمیانه به دست آورد. بی تردید در نبود افراطیون مورد حمایت عربستان در افغانستان، مسکو می توانست نقش متفاوتی در کابل ایفا کند. با وجود این حتی پس از فروپاشی شوروی، ریاض باز هم احساس کرد باید با برگ افراطی گری، معادلات منطقه ای را مدیریت کند.

هرچند ایالات متحده در جریان جنگ سرد تمایل خود را برای استفاده از این برگ استراتژیک برای مبارزه با رقیب خود نشان داده بود ولی خیلی دیر متوجه شد که تداوم بازی با این کارت خطرناک تا چه اندازه می تواند منافع واشنگتن را به خطر بیندازد. روز 11 سپتامبر که پیروان یک ثروتمند عربستانی هواپیماهای ربوده شده آمریکایی را به برج های دوقلو کوبیدند، تازه واشنگتن متوجه شد که متحد خاورمیانه ای اش چطور با سیاست های تندروانه خود در منطقه ـ که ناشی از تیرگی روابط تهران و واشنگتن بود ـ امنیت ایالات متحده را به خطر انداخته است.درک این واقعیت که ریاض نمی تواند متحدی قابل اعتماد برای واشنگتن باشد، باعث شد تا آمریکا با لشکرکشی به خاورمیانه و حمله به افغانستان و عراق، رأسا منافع منطقه ای خود را دنبال کند.

حمله آمریکا به عراق، اگرچه در کوتاه مدت منطقه خاورمیانه را ثباتی ناشی از التهاب حضور بیگانه بخشید، اما در بلندمدت، موجبات یک بی ثباتی منطقه ای را فراهم آورد و باعث شد تا دیگر بار، ریاض به سیاست سنتی خود یعنی بازی با برگ افراطیون روی آورد.

عربستان که این نکته را دریافته بود که استقلال طلبی ایران چگونه باعث شکل گیری بیداری مردم منطقه علیه دیکتاتورهای متحد آل سعود شده، وقتی حکومت آل خلیفه و دیگر دولت های نزدیک به خود را در حال سقوط دید و متوجه این واقعیت شد که چطور مردم مصر و لیبی و تونس یک به یک ائتلاف سنتی عرب های خاورمیانه را به فروپاشی نزدیک می کنند، سناریوی جنگ داخلی در سوریه را مورد حمایت قرار داد تا انحراف در بیداری اسلامی را موجب شود.

این سناریو پس از ناکامی در تشویق آمریکا و اسرائیل برای حمله به ایران با این توصیه پادشاه عربستان به سفیر ایالات متحده در عراق که «سر افعی را قطع کنید»، طراحی و اجرا شد. ریاض که گمان می برد با شکل گیری ائتلافی شامل بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای علیه دولت دمشق می تواند موقعیت ایران و محور مقاومت متحد کشورمان را تضعیف کند، وقتی متوجه شد که نمی تواند با وجود حمایت آشکار تهران و مسکو از اسد، سقوط دمشق را به بزم بنشیند، آتش فتنه را در عراقی شعله ور کرد که قربانی یک نزاع فرقه ای بود.

چوب عربی، لای چرخ مذاکرات

ظهور داعش در سوریه و عراق، واشنگتن را بار دیگر به یاد ریشه های شکل گیری القاعده انداخت و نخبگان آمریکایی را مجاب کرد این واقعیت را بپذیرند که عربستان نمی تواند با این ساختار ایدئولوژیک و نفوذ افراطی گری، متحدی مناسب برای ایالات متحده باشد. ریاض که خود نیز خیلی زود دریافت استفاده از کارت داعش فقط به افول جایگاه ریاض منتهی شده و حاصلی جز قدرت گرفتن بیش از پیش تهران در خاورمیانه نداشته، تلاش کرد تا در ائتلافی نمایشی با واشنگتن، خود را ضدداعش معرفی کند. ژستی تبلیغاتی و چنان ریاکارانه که حتی افکار عمومی داخلی این کشور را هم نسبت به مبارزه عربستان با تروریست های داعش قانع نکرد.

در چنین وضعی، ریاض نگران مذاکراتی بود که میان تهران و واشنگتن همراه با پنج قدرت فرامنطقه ای دیگر در جریان بود. هرچند هفت کشور حاضر در مذاکرات تاکید داشتند که این گفت وگوها فقط درباره پرونده هسته ای است، اما عربستان می ترسید که شاید نتیجه توافق هسته ای، جابه جایی متحدان آمریکا در منطقه باشد و برای همیشه به امتیازاتی که ریاض از قِبل نزدیکی به واشنگتن داشت، پایان دهد. به همین دلیل وزیر خارجه عربستان شبانه خود را به وین رساند تا همصدا با لابی صهیونیستی، چوبی عربی را لای چرخ مذاکرات هسته ای گذاشته و مانع از حل وفصل یکی از مهم ترین پرونده های سال های اخیر شود.

از پرچم سیاه داعش تا بازار سیاه نفت

عربستان برای مقابله با قدرت برتر ایران در منطقه، به هر وسیله ای ازجمله نزدیکی به رژیم صهیونیستی و تشکیل اتحادی عبری ـ عربی، فشار بر قطر برای تحت تاثیر قرار دادن حماس و ارتباطش با تهران و همراهی با ترکیه برای حمایت از تروریست های منطقه متوسل شد.

با وجود این ایران نه فقط در عرصه نزدیکی به قدرت های فرامنطقه ای بلکه در حوزه مدیریت تحولات منطقه دست برتر را در اختیار داشت که راهپیمایی اربعین در کربلا آن هم در امنیت کامل و نیز در اختیار گرفتن قدرت توسط شیعیان یمن آن هم در نزدیکی مرزهای عربستان، از جمله مهم ترین مصادیق آن بود. فشارهای ریاض حتی نتوانست مذاکرات هسته ای را به شکست منتهی سازد و همین مساله موجب آن شد که آل سعود، به گونه ای شتاب زده از سلاح نفت برای تحت فشار قرار دادن کشورمان و دیگر متحد سوریه یعنی روسیه استفاده کند. کاهش شدید قیمت نفت آن هم همزمان با شدت گرفتن تلاش های جهانی برای پایان دادن به بحران سوریه هرچند تهران، مسکو و حتی واشنگتن را تحت فشار قرار داد، ولی همزمان بازار انرژی را هم ناآرام کرد.

به این ترتیب ریاض که پیش از این با رفتارهای سیاسی خود، باعث شده بود بخشی از حامیانش را از دست بدهد، اکنون در بازی نفتی آغاز شده نیز روشن نیست بتواند دست برتر را داشته باشد و بعید نیست متلاطم کردن بازار انرژی و خصومت نفتی ریاض با روسیه آن هم در دوره رکود اقتصادی، بتواند جهان را بیش از پیش متقاعد کند که آل سعود دیگر قابل اعتماد نیست.

دو راهی سرنوشت‌ساز، پیش روی آل‌سعود

در کنار همه این حوادث، عربستان در داخل نیز با بحران های متعددی دست به گریبان است. فرقه گرایی آل سعود و سرکوب شیعیان که تبلور آن در حکم شیخ نمر، روحانی شیعه بود، از یک سو، رسوایی تبلیغاتی نزدیکی ریاض به تل آویو از سوی دیگر و نیز بحران جانشینی سلطنتی در ساختار سیاسی فرسوده این کشور، همه و همه باعث شده است تا ریاض با اضطراب مضاعف به صفحه شطرنج منطقه نظر بیندازد.

در چنین شرایطی، به گمان صاحب نظران، عربستان که شکست سناریوهای خود را در سوریه، عراق، یمن و حتی شاید بحرین به تماشا نشسته، تنها راه باقیمانده برایش، نزدیک شدن به تهران و فاصله گرفتن از نقش رقابت منفی با تهران است؛ همان نقشی که تاکنون فقط برای ریاض هزینه سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی دربر داشته و جز افزایش اقتدار تهران، به نتیجه محسوس دیگری نینجامیده است.

تهران تاکنون بارها از عربستان خواسته تا با ایجاد یک اتحاد منطقه ای با کشورمان، به حفظ ثبات منطقه کمک کند. این همان پیامی است که ظریف در دیدار سه ماه پیش خود با همتای عربستانی اش آن را گوشزد کرد و پیش از این نیز همین گزاره از سوی رئیس جمهور کشورمان در نشست های مختلف خبری مورد تاکید قرار گرفته بود.

حالا ریاض مانده و رسوایی دکترین سیاسی آن در منطقه که به اختصار «پترو تروریسم» خوانده می شود، همان دکترین واپسگرایانه متکی بر دو بال نفت و افراطی گری که ناکارآمدی اش در جریان بداقبالی های میدانی داعش بار دیگر اثبات شد و به این ترتیب باید منتظر ماند و دید که ریاض که بر سر دوراهی «نزدیکی به تهران» و «فرورفتن در باتلاق بحران های درونی و بیرونی» قرار گرفته، در فرجام پا در کدام راه خواهد نهاد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات