تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲:۱۲  ، 
کد خبر : ۲۷۲۹۱۶
گزارش تحليلي آفتاب يزد از فصل تازه روابط سياسي آمريكا - كوبا

فيدل بست، رائول شكست!


رضا بردستاني

گروه‌ بين‌الملل: پيروزي انقلاب كوبا به رهبري فيدل كاسترو از يك‌سو براي بسياري از مورخان و تحليلگران رويدادهاي تاريخي عجيب و حيرت‌آور است و از سويي ديگر زمامداري 50 ساله يك فرد بر كشوري كه سردمدار شورش، اعتراض و انقلاب‌هاي آمريكاي لاتين است نقطه مبهمي است از اين‌رو آن انقلاب منجر به روي كار آمدن فيدل كاسترو را بيشتر يك افسانه كه حقيقت يافت، مي‌دانند. فيدل كاسترو از عنفوان جواني با رويكردي استقلال‌طلبانه و حساس بدون آن كه برنامه سياسي خاصي داشته باشد و يا اين كه از تجربه جنگهاي پارتيزاني برخوردار، قدم به صحنه مبارزات سياسي گذارد مبارزاتي كه تئوريسين‌هاي خط مقدم آن از هرگونه ايدئولوژي يا تجربه سياسي بي‌بهره بودن. انقلاب كوبا را نبايد و نمي‌توان مجزا از ديگر انقلاب‌هاي كشورهاي آمريكاي لاتين مانند نيكاراگوئه، گواتمالا و يا مكزيك بررسي كرد.

«سزار آنتونيو ساندنيو» در نيكاراگوئه و يا «زاپاتا» در مكزيك انقلابيوني بودند كه تجارب زيادي در هدايت انقلابي بزرگ داشتند ولي «فيدل كاسترو» جواني بود كه مجموعه‌اي هيجانات و احساسات او را به سوي مبارزه با «باتيستا» سوق داد. دكتر منصور تاراجي در يادداشتي با عنوان «افسانه انقلاب كوبا» نگاهي گذرا داشته است بر روند شكل‌گيري فيدل كاسترو و انقلاب كوبا كه در ابتدا و به عنوان مقدمه از اين مسير وارد بحثي مي‌شويم كه اين روزها در انتهاي روزهاي پرتنش كوبا تفاسير متعددي را در پي داشته است. زمزمه‌هاي برقراري روابط ديپلماتيك آمريكا - كوبا، گمانه‌زني‌هايي پرتضاد را در عرصه رسانه بروز داده است از بازگشت به عقب يك انقلاب 65 ساله تا تصميمي انقلابي اين بار از نوعي ديگر براي رهايي مردم كوبا از فشارهاي طاقت‌فرساي تحريم و آباداني كشور.

فيدل كاسترو

«فيدل كاسترو» با ثروتي كه پدرش آنجل كاسترو (Angel- Casro) داشت و با صدها هكتار زمين در شمال شرقي كوبا به دانشكده حقوق راه يافت و وكيل دعاوي شد. «آنجل» فرزندانش را مجبور مي‌كرد زمين‌هاي وسيع او را آباد كنند. فيدل آنچه آموخت از مادرش بود. «ليناروز گنزالس» (Lina- Ruz- Gonzales) خدمتگزار جوان پدر كاسترو كه بعدا زن دوم اربابش شد هفت فرزند براي شوهرش آنجل به دنيا آورد كه سومين آنها «فيدل» بود كه در سن پنج سالگي غسل تعميد يافت. «لينا» كاتوليك پرهيزكاري بود كه روزهاي يكشنبه در كليسا روي نيمكت كليسا مي‌نشست و به وعظ كشيش و اندرزها�� او گوش فرامي‌داد. «فيدل» و خواهرش به توصيه «لينا» به مدرسه‌اي در «يانتياگو» رفتند ولي برادر كه در كلاس آرام نمي‌گرفت به علت بي‌انضباطي او را به مدرسه مذهبي «نتردام» فرستادند كه يكي از مهمترين مدارس آن ناحيه بود.

«فيدل» مقررات مدرسه را رعايت نمي‌كرد و مايل بود مستقل عمل كند و مرتب با ديگران درگير مي‌شد و به گفته بعضي مورخان روش «شورشي» داشت. شخصيت «فيدل» در برخورد با معلمان و شاگردان ديگر آشكار شد، او مي‌خواست جواني مستقل باشد. فيدل در سن چهارده‌ سالگي نامه‌اي به فرانكلين روزولت رئيس‌جمهوري آمريكا نوشت و يك اسكناس ده دلاري براي ساختن يك قايق طلب كرد. رهبر انقلاب كوبا در همان دوران نوجواني، خود را همطراز بزرگان مي‌دانست و ترسي نداشت كه با آنها وارد صحبت و مذاكره شود. فيدل در سال 1941 در يكي از دبيرستانهاي «هاوانا» به نام «بيت‌اللحم» ثبت‌نام كرد. در ورزش، پيشكسوت سايرين شد و در بين مدارس كوبا به عنوان بهترين ورزشكار شناخته شد. او بسيار فعال بود و سازمان‌دهنده خوبي شناخته مي‌شد.

«فيدل» با نطق و منطق خود بسياري از همكلاسان خود را قانع مي‌‌كرد. به تدريج او را روان‌شناس خوبي تشخيص دادند. معلمان مذهبي مدرسه توجه خاصي به او پيدا كردند و در سال 1945 در كارنامه‌اش نوشتند: «او استعداد آن را دارد كه هنرپيشه خوبي شود.» با اين حال شاگردان مدرسه او را به محافل خود راه نداده و معتقد بودند او دهقان‌زاده است و در آن سطح نيست كه با آنها ارتباط داشته باشد. «فيدل» تا سن نوزده سالگي تابستانها در مزارع پدرش كار مي‌كرد و يا تفنگي برداشته به شكار مي‌رفت.

هنگامي كه در دانشكده حقوق ثبت‌نام كرد به فعاليت سياسي شديد پرداخت ولي هدف او كاملا روشن نبود. از سال 1945 تا 1950 بارها اين سوال مطرح شد كه اين دانشجوي جوان ماركسيست است؟ فيدل كاسترو در مصاحبه با روزنامه‌اي گفت: زماني كه من وارد دانشگاه شدم هيچگونه فرهنگ سياسي نداشتم. در آن زمان زندگي من بيشتر شبيه «دون كيشوت» بود و هميشه در رؤيا به سر مي‌بردم. انگيزه زيادي براي آموختن و فعال بودن داشتم.

آغاز انقلابي‌گري

«فيدل» در سال 1947 عضو حزب مردم كوبا شد، يا «حزب ارتدوكس». مرامنامه حزب، ضدامپرياليستي و ضدكمونيستي بود و او بيست ساله بود. رهبر حزب سناتور «ادي چيباس» (Eddy- Chibas) به شدت ضدنظام ديكتاتوري بود و محبوبيت زيادي داشت. شعارش: «شرف يا پول» بود و اعتقاد داشت نمي‌توان هر دو را با هم داشت. ياران فيدل معتقدند در آن سالها فيدل «آنارشيست» بود و به درستي نمي‌دانست چه چيز مي‌خواهد ولي از قدرت بيان قوي بهره‌مند بود و جوانان زيادي پيرو او بودند.

رهبر آينده كوبا پايي در سنديكاي دانشجويان داشت و پايي در گروههاي انقلابي و در سال 1948 در كنگره ضدامپرياليستي دانشجويان آمريكايي لاتين در «بوكاتا» (پايتخت كلبمي) شركت كرد. دو سال بعد پروانه وكالت گرفت ولي يك سال قبل از آن با «ميرتادياز» (Mir Tadiaz) ازدواج كرد. فيدل وقتي با كمك دوستش دفتر وكالت باز كرد فقط 23 سال داشت. پول براي او ارزشي نداشت و بيشتر مشتريانش مردم بي‌بضاعت بودند و او مجاني وكالت آنها را مي‌پذيرفت. خودكشي سناتور «چيباس» در سال 1951 ضربه‌اي به حزب «ارتدوكس» وارد آورد و فيدل از شخصيت‌هاي بارز آن ضربه روحي بزرگي خورد. سناتور «چيباس» شانس زيادي داشت كه در انتخابات 1952 رئيس‌جمهور شود.

كودتاي «باتيستا» در سال 1952 همه حساب‌هاي فيدل كاسترو را كه شانس زيادي داشت نماينده مجلس شود به هم ريخت. فيدل دريافت فقط بايد با نبرد مسلحانه «باتيستا» را به زانو درآورد. فيدل از سپتامبر 1952 گروههاي مسلحانه رزمجو را عليه ديكتاتور كوبا به وجود آورد. بيست و ششم ژوئيه 1953 يك گروه جوان كه 150 نفر بودند و در بين آنها از هر قشر اجتماعي ديده مي‌شد به سربازخانه «مونكادا» (Moncada) در سانتياگو حمله كردند. روزنامه‌نگار، نويسنده، كارگر، دانشجو عضو گروه حمله بودند. سربازخانه يكهزار سرباز داشت. حمله‌كنندگان دو هدف را تعقيب مي‌كردند، به دست آوردن اسلحه و طغيان مردم شرق كوبا. گروه حمله را سه جوان بي‌تجربه عهده‌دار بودند.

فيدل و برادرش رائول كاسترو و «آبل سانتاماريا»؛ نبرد مسلحانه جوانان با سربازان به كشتار و قتل‌عام پايان گرفت. بيشتر افراد اين گروه يكصد و پنجاه نفر با مسلسل درجا به قتل رسيدند و يا لحظه‌اي بعد اعدام شدند. فيدل به طور معجزه‌آسايي از مرگ فوري نجات يافت ولي بازداشت و محاكمه شد. كاسترو چون خود وكيل بود دفاع در دادگاه را خودش به عهده گرفت. او دو ساعت در دادگاه صحبت كرد و به نام قانون و حق اعلام كرد: رهبر قيام و حمله به سربازخانه من بودم و نه ديگري. او گفت مقاومت در برابر نظام ديكتاتوري حق يك ملت است.

كاسترو پس از دو ساعت صحبت در دادگاه گفت: «من به سخنان خود پايان مي‌دهم ولي همانند بعضي قضات تبرئه متهم را طلب نمي‌كنم. من نمي‌توانم چنين تقاضايي را بكنم زيرا ياران من در جزيره «پينز» (Pins) در سخت‌ترين شرايطي زنداني هستند. مرا نزد آنها بفرستيد كه سرنوشت واحدي داشته باشيم، زيرا اين طبيعي است كه انسانهاي شرافتمند در يك جمهوري كه رئيس آن يك جاني و دزد است دستگير و يا كشته شوند. مرا محكوم كنيد و هيچ اهميتي ندارد تاريخ درباره من داوري مي‌كند.» از نظر كاستروها عمليات «مونكادا» سمبل پيكار آنها عليه باتيستا شد. (26 ژوئيه روز جشن ملي در كوباست)

فيدل كاسترو به پانزده سال زندان محكوم شد و در زندان كتابهاي فلسفي، سياسي و تاريخي زيادي مطالعه كرد. به علت فشار افكار عمومي مردم كوبا «باتيستا» در ششم مي 1955 زندانيان حمله به سربازخانه «مونكادا» را عفو كرد. شش هفته بعد كاسترو به مكزيك مأواي پناهندگان آمريكاي لاتين رفت. فيدل كاسترو در مكزيك نخستين بيانيه خود را خطاب به ملت كوبا منتشر كرد و درصدد برآمد يارگيري كند. او يك برنامه پانزده ماده‌اي پيشنهاد كرد كه ماده اول آن تقسيم زمين بين دهقانان بود. فيدل كاسترو در مكزيك با جواني به نام ارنستو چه‌گوارا كه يك پزشك آرژانتيني بود آشنا شد. دوستي چه‌گوارا و فيدل كاسترو در اندك زماني استحكامي پايدار يافت. «چه‌گوارا» بيماران بي‌بضاعت را معالجه مي‌كرد و فيدل وكالت بينوايان را مي‌پذيرفت. هر دو روحيه انقلابي و مخالف سرسخت نظام ژنرال‌ها بودند.

«چه‌گوارا» كه يكسال از فيدل كاسترو كوچكتر بود از خانواده بورژواي آرژانتيني بود. هر دو آنها از خانواده‌هاي ثروتمند برخاسته و انقلابي شده بودند. چه‌گوارا كه هميشه در كنار فيدل كاسترو بود، در سي‌ام نوامبر 1956 همراه گروهي از ياران خود كه در مكزيك جمع‌آوري كرده بودند در سواحل شرقي كوبا مسلحانه پياده شدند. پيش از پياده شدن انقلابيون در سواحل كوبا، كاسترو به يك معلم جوان به نام «فرانك پاتيس» دستور داده بود كه مقدمات يك طغيان عمومي را فراهم كند ولي كشتي كوچك و فرسوده انقلابيون دچار امواج دريا شد و چندين بار نزديك بود غرق شود. انقلابيون به موقع و در نقطه‌اي كه قرار بود برسند نرسيد و گرفتار گاردهاي ساحلي شدند. انقلابيون چندين روز در مزارع نيشكر مخفي شدند. در اواسط دسامبر 1956 نيمي از انقلابيون به كمك دهقانان نجات يافتند.

فيدل كاسترو به آنها گفت: «هيچ‌كدام از ما نبايد تصور كنيم كه فقط با نبردهاي پارتيزاني مي‌توانيم «باتيستا» را سرنگون كنيم، بايد ملت به حمايت ما بيايد و براي اين كار يك اعتصاب عمومي برپا كنيم». با اين حال انقلابيون جوان با حمله به سربازخانه‌ها به تدريج اسلحه به دست آوردند و روزبه‌روز تعداد آنها بيشتر شد. در بهار 1957 يك منطقه كوچك كوبا «سرزمين آزاد» اعلام شد. اين منطقه به تدريج توسعه يافت و 1500 كيلومترمربع وسعت يافت و اين در آغاز 1958 يك سال پيش از سقوط باتيستا بود.

چه‌گوارا در اين منطقه يك بيمارستان روستايي، يك تنور نان‌پزي، يك روزنامه، يك راديو و يك مدرسه به وجود آورد. به تدريج انقلاب توسعه يافت و ماليات انقلابي برقرار شد كه مالكان عمده مجبور بودند ماليات خود را به انقلابيون بپردازند. ارتش «باتيستا» شروع به بمباران مناطق انقلابي حتي با بمب‌هاي «ناپالم» كرد و آن مناطق را مبدل به سرزمين سوخته كرد. در مارس 1958 رهبران انقلاب هر يك جبهه تازه‌اي عليه ارتش گشودند. جبهه «رائول كاسترو» برادر فيدل از جبهه‌هاي ديگر فعال‌تر بود.

پايان باتيستا، آغاز كاسترو

كمونيست‌هاي كوبا با هرگونه نبرد مسلحانه مخالف بودند. در ژوئيه 1958 «باتيستا» حمله وسيعي را عليه پارتيزان‌ها كه 600 نفر بودند شروع كرد. دوازده هزار نفر نظاميان «باتيستا» با بمب‌افكن‌هاي «ب-26» به آنها حمله كردند و انقلابيون در سراسر جزيره پخش شده هر يك گروهي را به مبارزه عمومي عليه «باتيستا» دعوت كردند. فيدل كاسترو شعار «جنگ تا مرگ» را بين انقلابيون پخش كرد. در اكتبر 1958 بيشتر شهرهاي كوبا منزوي شدند و نيمي از انتخاب‌كنندگان انتخابات را تحريم كردند. چه‌گوارا با وجود حمله شديد نظاميان، شهر مهم «سانتاكلارا» را تسخير كرد. آمريكا متوجه شد ديگر نبايد از «باتيستا» حمايت كند به خصوص كه انقلابيون كمونيست نبودند و حتي كمونيستهاي كوبا با روش آنها مخالف بودند. در آخرين روزهاي دسامبر 1958 ارتش فرو ريخت و «باتيستا» به اسپانيا كه كوبا زماني مستعمره آن كشور بود فرار كرد و در پناه ژنرال فرانكو قرار گرفت.

هفتم ژانويه 1959 فيدل كاسترو پيروزمندانه در رأس يك نيروي توانمند انقلابي كه همه ريش داشتند (Barbudos) وارد هاوانا، پايتخت كوبا شد.

شش دهه تنش، شش دهه چالش

كوبا و مجموعه رخدادهاي آن كه حتي يكبار جهان را تا مرزهاي تاريك نبردي بزرگ و اتمي پيش برد همواره در تيررس رسانه‌هاي شكارچي لحظات ناب خبري بوده است. همه رويارويي‌هاي آمريكا - كوبا همواره در مه غليظ ترديدهايي بزرگ قرار داشته است كه اگر روزگاري همه اسناد اين تنش‌ها منتشر شود شايد چهره انقلابيون در شكل و طرحي ديگر به جهانيان معرفي شود اما مسئله مهم اين است كه چالش‌‌هاي موجود در آمريكاي لاتين هيچگاه به رويارويي مسلحانه منجر نشد، پايگاه‌هاي موشكي اتحاد جماهير شوروي سابق در خاك كوبا پاسخ منطقي به پايگاه موشكي ايالات متحده آمريكا در خاك تركيه بود، شكست مفتضحانه آمريكايي‌ها در عمليات خليج كوبا شايد دنباله جنگ سردي بود كه دو ابرقدرت آن روزگار جهان با يكديگر داشتند و كوبا در اين ميانه بهانه‌اي بيش نبود، بيش از 600 مورد سوء‌قصد به جان رهبر كوبا را مي‌توان يك نوع جنگ رواني غرب عليه شرق نيز تحليل كرد، فرارها، اعدام‌ها، سركوب‌ها و ديگر چيزهايي كه تنها ردپايي از آن را مي‌توان از لابه‌لاي خاطرات 2000 صفحه‌اي كاسترو مطالعه كرد سرانجام در يك افق جديد به انتها رسيد.

حالا كوبا به شرط برداشته شدن تمامي تحريم‌ها حاضر شده است روابط خود با آمريكا را پس از نزديك به 65 سال عادي كند و اما عادي شدن روابطي كه 65 سال پر از چالش و تنش بوده است به اين آساني‌ها رخ نخواهد داد اما همين اندازه چرخش نيز از نگاه تيزبين رسانه‌هاي ديداري و شنيداري جهان پنهان نمانده است.

از زمان به پيروزي رسيدن انقلاب كوبا تا دو دهه قبل همواره قوانين سختي در رابطه با كوبا توسط دولت آمريكا وضع مي‌شد اما فشار اين قوانين سخت در سال‌هاي 1992-1996 از حالت قوانين خاص خارج و به تحريم‌هايي همه‌جانبه تغيير ماهيت داد. جان‌اف كندي بخشي از آن قوانين خاص را به طور دائمي درآورد و از خلال سال‌هاي 1962 به بعد اين قوانين خاص عرصه‌هاي اقتصادي كوبا را دستخوش بسياري از ناملايمات كرد. حال رهبر فعلي كوبا يعني رائول كاسترو كه خود از انقلابيون كوبا نيز بوده است تصميمي جديد اتخاذ كرده مبني بر اين كه به اين مجادلات ديرپا خاتمه دهد.

چهارشنبه گذشته (7 دسامبر / 26 آذر) رائول كاسترو، رئيس‌جمهوري كوبا گفت: «بايد تحريمهاي اقتصادي، تجاري و مالي كه تأثيرات مخرب زيادي روي زندگي شهروندان و اقتصاد كوبا داشته است، برچيده شوند. او تاكيد كرد: ما بايد هنر همزيستي با وجود نظرات مخالف را فرابگيريم.» باراك اوباما بدون اشاره به گذشته روابط آمريكا - كوبا يكي از اهداف اوليه حضورش در كاخ سفيد را عادي‌سازي روابط ديپلماتيك با كوبا خوانده بود و به اسپانيايي بر اين موضوع كه دو كشور در قاره آمريكا هستند، شهروندان كوبايي را به نوسازي تاريخي فرهنگي فراخواند. باراك اوباما در ادامه گفت: امروز آمريكا مي‌خواهد شكست‌هاي تاريخي گذشته را فراموش كند و براي دستيابي به آينده‌اي بهتر براي مردم ايالات متحده و كوبا تلاش كند. شايان توجه اين كه هر دو رئيس‌جمهوري از پاپ فرانچسكو براي كمك به از سرگيري روابط ديپلماتيك بين دو كشور، تشكر ويژه كردند.

واكنش كوبايي‌هاي ساكن و كوبايي‌هاي مهاجرت كرده بسيار متفاوت است؛ كوبايي‌هاي ساكن اين تغيير رويه را مثبت ارزيابي كردند اما ناراضيان حكومت فعلي عمل اوباما را چندان مثبت ارزيابي نكرده اين چرخش سياست خارجه دولت فعلي ايالات متحده آمريكا را برخاسته از ضعف ساختارهاي دروني معنا مي‌كنند. همزمان با آغاز تلاش‌هاي آمريكا و كوبا در زمينه بهبود روابط ديپلماتيك دوجانبه، سه كوبايي كه به اتهام جاسوسي در آمريكا زنداني بودند، پس از آزادي به كشورشان بازگشتند و در فرودگاه در هاوانا، پايتخت مورد استقبال رائول كاسترو، رئيس‌جمهوري كوبا قرار گرفتند.

تبادل جاسوس براي برقراري ارتباط

سه بازمانده از پنج كوبايي كه به گفته واشنگتن قصد جاسوسي از پايگاههاي نظامي آمريكا داشته و در سال 1998 ميلادي دستگير شده نيز آزاد شدند تا به همراه دو تن ديگر كه در اكتبر سال 2011 آزاد شده بودند تمامي كوبايي‌هاي دربند به كشورشان بازگردند البته آزادي اين سه كوبايي در مبادله با آلن گروس آمريكايي صورت گرفت. او كه از سال 2009 به اتهام جاسوسي براي سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (سيا) در دادگاهي در كوبا محاكمه و زنداني شد پس از آزادي به آمريكا بازگشت و مورد استقبال جان كري، وزير خارجه اين كشور قرار گرفت.

آلن گروس ضمن اظهار خوشحالي از آزادي گفت: «تاريخ 55 ساله اخير نشان مي‌دهد خصومت، توانايي قضاوت درست را از بين مي‌برد. دو طرفي كه اشتباه مي‌كنند كار درستي نمي‌كنند. اميدوارم بتوانيم به اين سياست‌هاي خصمانه پايان دهيم. از شنيدن آنچه رئيس‌جمهوري آمريكا امروز مي‌بايست مي‌گفت خوشحال شدم.» اين‌ها بخش‌هايي از سناريويي است كه هر چه به نقطه پاياني سردي روابط آمريكا - كوبا نزديك مي‌شود ابعاد گسترده‌تري به خود مي‌گيرد. پس از نيم قرن شكاف در مناسبات ديپلماتيك ميان آمريكا و كوبا، باراك اوباما و رائول كاسترو، اينك تصميم‌ گرفته‌‌اند به هر طريق ممكن اين شكاف عميق را به مرور سر و سامان دهند.

اقدامي شجاعانه و تاريخي يا صرفا ديپلماتيك؟

از سرگيري روابط سياسي آمريكا و كوبا با واكنش مثبت بسياري از سران و مقامات جهان روبه‌رو شده است. رهبران كشورهاي آمريكاي لاتين از تصميم سران آمريكا و كوبا حمايت علني كردند به عنوان نمونه كريستينا فرناندز رئيس‌‌جمهوري آرژانتين گفت: «امروز، روز تولد پايا فرانچسكو، پاپ آرژانتين است. رائول كاسترو امروز از نقش مهم او در اين ميانجي‌گري گفت. ما اين نتيجه را جشن مي‌گيريم، نه تنها آرژانتين بلكه آمريكاي جنوبي و آمريكاي لاتين هم همينطور. همه جهان بايد اين رويداد را جشن بگيرند. همتاي برزيلي كريستينا فرناندز يعني خانم ديلما روسف معتقد است: «چنين لحظه‌ها، باعث تغيير تمدن‌ها مي‌شوند و نشان مي‌دهند كه برقراري مجدد روابط كه سال‌ها پيش قطع شده است، امكانپذير است.»

در اين بين حتي نيكلاس مادورو، رئيس‌جمهوري ونزوئلا كه اخيرا دولت ايالات متحده را «يانكي امپرياليست» خوانده بود، از باراك اوباما به دليل تلاش براي عادي‌سازي روابط با دولت كوبا قدرداني كرد. او گفت: «ما بسيار خوشحاليم. نبايد اقدام رئيس‌جمهور باراك اوباما را ناديده گرفت. اقدامي شجاعانه كه از نظر تاريخي الزامي بود و شايد مهمترين اقدام دوران رياست جمهوري‌اش باشد.» اين اقدام ايالات متحده آمريكا، نه تنها روابط با كوبا را بهبود مي‌بخشد، بلكه باعث شده كه همه كشورهاي آمريكاي لاتين از جمله دوست و دشمن، از آن ستايش كنند. از سرگيري روابط سياسي آمريكا با كوبا در ميان مهاجران كوبايي كه در ميامي آمريكا يا به قول خودشان «هاواناي كوچك» زندگي مي‌كنند، با واكنش‌هاي متفاوت مواجه شده است. برخي از مخالفان حكومت كوبا، هنوز خواستار بركناري كاسترو از قدرت‌اند، در حالي كه ديگران از برقراري مجدد روابط بين دو كشور بسيار خوشحالند كه اين تضاد در ابراز واكنش به عادي‌سازي روابط با آمريكا چندان غيرطبيعي نمي‌نمايد.

اگر از واكنش مثبت و طبيعي جامعه جهاني نسبت به عادي‌سازي روابط آمريكا - كوبا درگذريم

واكنش‌هاي داخلي چندان اما دلچسب نبوده است. براي نمونه سناتور ماركو روبيو كه از پدر و مادري كوبايي متولد شده است گفته هيچ نامزدي براي پست سفارت آمريكا در كوبا را تأييد نخواهد كرد آقاي روبيو كه عضو كميته روابط خارجي سنا است همچون ديگر مخالفان از اين تصميم دولت اوباما خوشحال نيست. مخالفاني كه حتي تهديد كرده‌اند هرگز اجازه نخواهند داد هيچگونه بودجه‌اي جهت گشايش سفارتخانه در كوبا يا هزينه‌هاي عادي‌سازي روابط تصويب شود و اين در حالي است كه پيش‌بيني‌هاي اوليه از سرمايه‌گذاري 15،10 ميليارد دلاري ايالات متحده آمريكا در كوبا خبر داده است.

تحليل عادي‌سازي روابط آمريكا - كوبا از سوي رسانه‌هاي بين‌المللي و اشاره به روابط ايران و آمريكا

همه رسانه‌هايي كه در چند روز اخير اين خبر را پوشش داده‌اند نه! ولي برخي از اين رسانه‌ها در تحليل‌هايي كه در پي عادي شدن رابطه آمريكا - كوبا، رابطه‌اي كه از دهه شصت ميلادي به سردي گراييده است؛ ارائه داده‌اند اشاراتي نيز به روابط تيروه و تار ايران و آمريكا داشته‌‌اند، رابطه‌اي كه از دهه هفتاد ميلادي و در پي تغيير رژيم سياسي ايران توسط مردم و نيز اشغال سفارت آمريكا نزديك به چهار دهه است كه در انجماد ديپلماتيك به سر مي‌برد. اين رسانه‌ها به صورتي محتاط و گذرا اظهار اميدواري كرده‌اند كه بالاخره يخ روابط ايران و آمريكا نيز در سايه‌ي مذاكرات 1+5 آب شود.

اينچنين به نظر مي‌رسد كه شباهت‌هاي رفتاري آمريكا با دو كشور ايران و كوبا و سياست‌هاي خصمانه‌اي كه نسبت به اين دو كشور اتخاذ كرده است در مقطع كنوني تحليل‌گران را مجاب كرده است تا نقبي نيز به از سرگيري روابط هرچند محدود ايالات متحده آمريكا و ايران بزنند و اين در حالي است كه اگرچه ممكن است شباهت‌هاي رفتاري آمريكايي‌ها با دو كشور كوبا و ايران را نظير عمليات خليج‌ خوك‌ها در كوبا و عمليات صحرا در ايران (طبس)، تحريم‌ها، ترورها و... بپذيريم اما بايد پذيرفت بين ايدئولوژي رفتاري ايران و كوبا در قبال سياست‌هاي استعماري و استكباري دولت آمريكا تفاوت‌هاي عمده و اساسي وجود دارد مضاف بر اين كه در بين شروط عادي‌سازي ايران و آمريكا مسئله مهمي به نام به رسميت شناختن يا نشناختن اسرائيل وجود دارد كه در عادي شدن روابط آمريكا - كوبا اين شرط مهم از نظر ايران و بي‌اهميت از نظر كوبا اساسا دخالتي نداشته است اگرچه در همين تغيير موضع دولت باراك اوباما هم شاهديم كه مخالفان داخل آمريكا - مخصوصا برخي از اعضاي سنا - نيز چندان ساده با اين چرخش ديپلماتيك كنار نيامده‌اند.

جمهوري اسلامي ايران اگرچه در بهمن 1357 / فوريه 1979 و در پي قيام‌هاي مردمي به رهبري بنيانگذار فقيد انقلاب آيت‌الله العظمي امام خميني(ره) به پيروزي رسيد اما نكته اساسي ايدئولوژيك بودن اين انقلاب است؛ ايدئولوژي مبتني بر آموزه‌هاي اسلامي كه چندان با اعتقادات رهبران انقلاب‌هاي آمريكاي لاتين همخواني ندارد. با مطالعه همه رخدادهاي صد ساله اخير در قاره آمريكا و نيز خاطرات رهبران آن انقلاب‌ها نظير خاطرات فيدل كاسترو كه در ايران نيز منتشر شده‌اند نهايتا شاهد خواهيم بود بين همه كشورهايي كه به ظاهر با دولت آمريكا قطع رابطه كرده و نگاه بدبينانه‌اي داشته‌اند اما مختصر روابط پنهاني با دولت آمريكا همواره وجود داشته است مضافا اين كه بيشتر مخاصمات قاره آمريكا متأثر از تبعات جنگ سرد به وجود آمده پس از جنگ‌هاي جهاني اول و دوم بوده است و اين در حالي است كه انقلاب اسلامي ايران انقلابي است مردمي و اسلامي كه تغيير مواضع نخستين آن چندان ساده و ممكن به نظر نمي‌رسد.

در تحليل‌هاي ارائه شده تنها نقطه قوت براي برقراري هرچند محدود روابط ايران و آمريكا به سرنوشت مذاكرات 1+5 گره زده شده است در حالي كه سران بلندمرتبه سياسي جمهوري اسلامي ايران و در رأس آنان رهبر فرزانه انقلاب هرگونه پيوند بين اعتقادات انقلابي و ايدئولوژيكي نظام مقدس جمهوري اسلامي با نتيجه مذاكرات را رد كرد‌ه‌اند. به بياني ساده‌تر ايران در عرصه مذاكرات هسته‌اي به دنبال گرفتن حق نيست بلكه درصدد دفاع از حقوق مسلمي است كه براي همه كشورهاي مستقل در قوانين بين‌المللي پيش‌بيني شده است پس ارتباط بين اين دو رويداد تقريبا نوعي ره به بيراهه بردن است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات