گروه گزارش ویژه مشرق- با تصرف مصر توسط خلفای فاطمی در قرن دهم میلادی، بزرگ ترین شهر جهان عرب با نام قاهره بنیان گذاشته شد. حکام جدید مصر که بر مذهب تشیع اسماعیلی بودند و خود را در محاصره جهان سنی یافته بودند، برای مقابله با نفوذ تفکر سنی در مملکت خود مسجد الجامع الازهر را بنیان گذاشتند.
عدهای نام مسجد جامع الازهر را مشتق از لقب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میدانند و منطق آن را نیز از این رو می توان توجیه کرد که فاطمیان خود را فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها میخواندند و از سوی دیگر عدهای معتقد هستند که نام الازهر مشتق از لقب دخت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نبوده بلکه منظور خود واژه الازهر به معنای پرتو افکنی است و چرایی آن نیز در خاص بودن این مکان در بین سایر اماکن مصر است.
اما آنچه که مهم تر از فلسفه نام گذاری میباشد، محوریت این مسجد در تشکیل بزرگترین دانشگاه جهان اسلام است. مسجد الازهر هیچگاه یک عبادتگاه عادی نبود، بلکه محلی برای تبلیغ مذهب اسماعیلی، تجمع و تفقه اساتید و علمای اسلامی، و از سوی دیگر محل خطابه خلفای فاطمی نسبت به امراء و دبیران خود و همچنین مرکز نگهداری اسناد مهم حکومتی بوده است.
اما عصر طلایی الازهر با غلبه صلاح الدین ایّوبی بر مصر، و رواج مذهب شافعی پایان یافت و آموزش های علمی آن نیز، به حدیث، قرآن، فقه و علوم محدود گشت. با سقوط ایوبیان و آغاز حکومت ممالیک، بار دیگر رونق به الازهر بازگشت و سه مدرسه در جوار آن تأسیس شد اما این دوره نیز عمر زیادی نیافت، زیرا با تسلط عثمانیان بر مصر که حنفی مذهب بودند، مجدداً از تعالیم و نفوذ معنوی الازهر کاسته شد.
با سپری شدن چند دهه سیاهی و فترت بر الازهر، سرانجام سلاطین عثمانی به منظور توجیه ایدئولوژیک سلطنت خود با قدرت یافتن الازهر موافقت کردند و دخالت های خود را در آن کاهش دادند و در قرن یازدهم هجری، با تعیین یکی از اساتید به عنوان شیخ الازهر و مفتی سرزمین مصر تغییر رویه دادند.
نخستین طلایه های مبدل گشتن الازهر به یک محفل آکادمیک در قرن 19 میلادی ظهور کرد. در این زمان شیخ الازهر به درخواست سید جمال الدین اسد آبادی از استادان الازهر، مقرّراتی را برای امتحان جهت گزینش اساتید و صدور گواهی رسمی برای فارغ التحصیلان صادر نمود.
پس از این اقدام نیز در اواخر قرن 19میلادی در الازهر مرکزی با نام دارالعلوم برای تربیت معلّمان و همچنین کتابخانه الازهر با جمع آوری هزاران کتاب تأسیس شدند. علوم جدید مورد نیاز مصر وارد نظام آموزشی الازهر شد، در راستای این تحولات مدرسه قضات نیز ضمیمه الازهر گشت تا در آن به مطالعه قوانین شریعت پرداخته شود.
در اوایل قرن بیستم دانشگاه الازهر طبق تصویب دولت به عنوان مجموعه ای علمی و اسلامی با هدف تبیین، بررسی و نشر میراث اسلامی رسمیت یافت.
هم اکنون الازهر بزرگ ترین و عالیترین موسسه دینی جهان اسلام با سه بخش اصلی است:
دانشگاه الازهر
مجمع بحوث الاسلامیه
مشیخه الازهر
تمرکز اصلی این دانشگاه بر روی تحصیلات عالی و پژوهش هایی مربوط به خود الازهر است اما در کنار آن رشته های فیزیک، پزشکی و مهندسی نیز تدریس می شوند. با اعمال تغییرات ساختاری اداری و علمی الازهر متحول و به شرح زیر نظام مند شد:
الف- شورای عالی الازهر که در حقیقت وظیفه تصمیم گیری و هدایت الازهر را بر عهده دارد و متشکل از اشخاص زیر است:
امام اکبر که از آن به عنوان شیخ الازهر نیز یاد می شود، وظیفه مدیریت کل مجموعه الازهر را بر عهده داشته و همچنین رئیس شورای الازهر است. انتخاب شیخ الازهر از سال 1329 توسط بزرگان الازهر صورت میگرفت و فرآیند آن به گونه ای بود که بزرگان الازهر از بین خود سه نفر را انتخاب می کردند و ریاست جمهوری از میان آنان یک نفر را بر می گزید، ولی به تدریج این روند تغییر یافت و امروز رئیس جمهور اقدام به انتخاب و نصب یک نفر از بزرگان الازهر مینماید.
دبیرکل شورای عالی
رئیس دانشگاه
وکیل الازهر
مشاور حقوقی
دبیرکل مجمع پژوهشهای اسلامی
ب- نهاد های تحت کنترل شورای عالی الازهر
1- کتابخانه: در اواخر قرن 19 میلادی کتابخانه الازهر توسط شیخ محمد عبده، امام الازهر ایجاد شد. هم اکنون در این کتابخانه بیش از نیم میلیون نسخه کتاب موجود می باشد که بالغ بر 40 هزار نسخه آن، کتب خطی و نادر است. کتابخانه الازهر به عنوان دومین کتابخانه بزرگ مصر بعد از دارالکتب المصریّه مطرح می شود.
2- مجله الازهر: از دیگر اقدامات این دانشگاه چاپ مجله "نور الاسلام" که از آن به مجله "الازهر" نیز یاد میشود، در نیمه نخست قرن 20 میلادی است. این مجله اخبار، خطبه ها، مقاله های قرآنی و مسائل جهان اسلام را مورد بررسی قرار میدهد.
3- کمیته فتوا: یکی از نهادهای تحت امر شورای عالی الازهر کمیته فتواء است که در نیمه نخست قرن 20 میلادی به دستور مصطفی المامقی، شیخ وقت الازهر و به منظور صدور فتواء و حل شبهات شکل گرفته است. این کمیته متشکل از رئیس و 12عضو از چهار فرقه مشهور اهل تسنن، و همچنین دارای شعبات متعدد در استانهای مختلف است.
4- پژوهشکده تحقیقات اسلامی: این پژوهشکده وظیفه برگزاری همایشات، کارگروه ها و کمیسیون های تحقیقاتی را برعهده دارد. در عین حال به چاپ و نشر تالیفات فقهی و تدارک کنفرانسهای سالانه میپردازد. در این مجموعه مدیریت جداگانهای نیز موجود است که به ترجمه، چاپ و نشر قرآن کریم نظارت دارد.
5- اداره مرکزی مؤسسات الازهر: این بخش متشکل از معاونان متعدد در حوزهای آموزشی، خدماتی و ... است که وظیفه اداره امور داخلی الازهر و خدمات دانشجویی را بر عهده دارند.
مجموعههای آموزشی- علمی این دانشگاه در دو قسمت مردان و زنان تشکیل شده و در شهرهای مختلف دارای شعبه است. رشتههای تحصیلی با توجه به تواناییها و ظرفیتهای جنسیتی تخصیص یافتهاند. همچنین این دانشگاه دارای مقررات خاصی برای پذیرش دانشجو بوده و هر سال هزاران دانشجوی خارجی در رشتههای مختلف برای پذیرش در این دانشگاه اقدام میکنند.
همانطور که گفته شد دانشگاه الازهر در اکثر رشتههای تحصیلی به جذب دانشجو میپردازد اما در این بین رشتههای عقائد، تفسیر، فقه، حدیث و ادبیات، محوریت دارند. مهمترین دروسی که در طول تاریخ الازهر ارائه شده اند، عبارت اند از: علوم قرآنی، تفسیر، فقه و اصول ریاضیات، علم حدیث، ادبیات و کلام، عقاید، منطق و فلسفه، هیئت، قضا، طب، داروسازی، فیزیک، اخلاق و عرفان، تصوّف و ...
علاوه بر رشته های آکادمیک نظری و عملی، هنر و پاره ای از حرفه ها نیز مورد توجه این دانشگاه می باشند که البته آموزش و تعلیم آنان در راستای اهداف مذهبی الازهر است. حرفههایی همچون قرائت قرآن، فنّ خطابه و وعظ، خوشنویسی، شعر و سرود، تذهیب، جلدسازی کتاب و صحّافی از جمله فنون مورد نظر الازهر است.
تمامی رشته های آکادمیک و هنری در الازهر به طور تخصصی در دانشکدهای مختلف این دانشگاه که به ترتیب زیر است، تدریس میشود.
دانشگاه الازهر در راستای تقویت جایگاه علمی- مذهبی خود علاوه بر سازمان دادن به فعالیت های علمی اش، ارتباط علمی خود را از حالت دورن سازمانی- درون مرزی به فرامرزی و فراسازمانی در آورده است.
این دانشگاه در حال حاضر با بسیاری از دانشگاه های جهان اسلام من جمله حوزه های علمیه شیعه ارتباط دارد.
از سوی دیگر در این سال ها، دانشگاه دست به ایجاد ارتباط میان الازهر و سایر نقاط جهان با اعمال برنامه های گوناگونی از جمله ارسال هیأت هایی برای نشر اطلاعات صحیح و دقیق درباره اسلام به کشورهای مختلف همچون چین، ژاپن، حبشه، آفریقای جنوبی و ... زده است. همین سطح از ارتباطات موجب پیدایش تنوّع مذهبی، زبانی، نژادی اساتید و دانشجویان الازهر شده به گونه ای که رواق ها، ایوان ها و دروازه های ساختمان های الازهر با عناوین اقوام و ملل مختلف نام گزاری گردیده اند.
دانشگاه الازهر مرکزی مختص تحصیل و تدریس زنان تشکیل داده است که از آن با نام دانشگاه دختران الازهر یاد می شود. این مرکز بزرگ ترین مرکز مخصوص آموزش زنان در مصر است.
دومین بخشی اصلی الازهر بعد از دانشگاه، مجمع البحوث الاسلامیه است. این مجمع دارای فعالیتهای علمی و پژوهشی بوده و هر ساله به اعزام صدها مبلغ به جای جای جهان میپردازد. مجمع البحوث الاسلامیه با گردهم آوردن بیش از 60 متفکر و دانشمند بزرگ سنی، از مهم ترین مراکز بسط و انتشار فتوای جهان تسنن است. سومین بخش کلیدی الازهر نیز بخش مشیخه الازهر متشکل از مکتب و دفتر امام الازهر است.
وظایف الازهر
تمامی این تشکیلات و هزینه های سنگین فقط برای تدریس و مطالعات اساتید و تحصیل دانشجویان مشتاق نیست، بلکه الازهر در جامعه مصر دارای وظایفی تعریف شده است که ماهیت ذاتی و فلسفه وجودی خود را در گرو انجام این وظایف می داند. از این رو به اهم این وظایف اشاره میشود:
آموزش: با توجه به توضیحات فوق مسلم است که اصلی ترین وظیفه الازهر مسئله آموزش و تعلیم علمای آینده اهل سنت است.
صدورفتواء: یکی از بخش های اصلی جامع الازهر بخش مجمع البحوث الاسلامیه و کمیته فتواء است. الازهر بر خود واجب میبیند که از طریق این بخشها به سوالات شرعی و استفتائات مردم پاسخ دهد؛ از سوی دیگر یکی از مسئولیتهای الازهر صدور فتواهای رسمی مورد خواست دولت به مرکز دارلافتاء است.
نقش آفرینی سیاسی: الازهر و اداره ی آن تا کنون هزینه و وقت زیادی را بر دوش ملت مصر گذاشته، پس مسلم است که این مجموعه موظف به نقش آفرینی سیاسی در بزنگاههای تاریخی مصر و جهان اسلام باشد. هر چند که در دوران معاصر به تدریج از استقلالهای آن کاسته شده و حتی دارای دیدگاههای همسو با دولتهای پیشین مصر در خصوص مسئله فلسطین و اسرائیل بوده است.
تبلیغ: همچون هر نهاد مذهبی، الازهر نیز مسئول تبلیغ و ترویج مذهب رسمی خود است. از این رو در الازهر نهادی با عنوان کمیته عالی تبلیغ اسلام تشکیل شده تا مبلغان و سخنرانان فارغ التحصیل جهت تبلیغ و ترویج مذهب رسمی الازهر به مناطق مختلف اعزام شوند.
الازهر با تسلط خلفای فاطمی شیعه مذهب بوجود آمد و قرار بود یک نظام عقیدتی نیرومندی را از رعیا، زارعین و... پدید آورد تا بتواند پایگاه اجتماعی حکومت فاطمیان را تثبیت نماید.
اما با تسلط صلاحالدین ایوبی بر مصر و استمرار حکومت ایوبیان سنی مذهب دورانی تیره و تاریک برای الازهر آغاز شد. ایوبیان مذهب رسمی الازهر را از شیعه اسماعیلی به مذهب سنی شافعی تغییر دادند و بسیاری از کلاسهای درس الازهر را تعطیل نمودند.
آنها الازهر را به منزله یک قوه و ظرفیت برای توطئه علیه نظام خود جهت بازگرداندن باقی ماندگان فاطمیان به حکومت میدانستند و از این رو تمام تلاش خود را جهت محدود کردن الازهر به کار بسته بودند.
حکومت ایوبیان پس از حدود یک قرن سلطه در قرن 13میلادی توسط ممالیک منقرض گشت و این اتفاق موجب شد که مصر و الازهر بار دیگر به خود روی آرامش ببینند. ممالیک که آگاه بودند اسماعیلیان بعد از یک قرن سر از خاک بیرون نمیکشند، با آگاهی از دشمنی الازهر با ایوبیان، با پر و بال دادن به این جامعه زمینه توسعه آن را فراهم نمودند.
در دوران ممالیک از آنجا که به علم و دانش اندوزی توجه می شد، مدارک و بناهای گذشته تعمیر و بازسازی گردیدند و مقدمات قدرت گرفتن مجدد الازهر فراهم شد.
این روزنه امید نیز پس از مدتی با سلطه عثمانی ها به فراموشی سپرده شد. آنها در بدو ورود خود به مصر و فتح قاهره تمام شهرها را غارت کردند، غارتی که ضربهای شدید به الازهر زد. حکومت عثمانی همچون ایوبیان از ترس تبدیل شدن الازهر به کانون طرفداران رژیم سابق، اکثر کلاسهای درس آن را تعطیل و حتی پاره ای از اساتید را به تبعید فرستاد.
اما پس از مدتی عثمانیان دریافتند که مصر را با آن وسعت جغرافیایی و کثرت جمعیتی، نمی توانند با صرف اتکاء به بازوی نظامی کنترل کنند. از این رو در قرن 17میلادی سمت شیخ الازهر توسط حکام عثمانی پدید آمد. از همان دوران الازهر توانست دوران اوج خود را از حیث علم و معرفت آغاز کند و تبدیل به پناهگاه دانشمندان و عالمان جهان اسلام و جویندگان علم شود.
با افول قدرت امپراطوری عثمانی، الازهر عصری کاملاً نوین را به خود دید و آن اشغال مصر توسط مسیحیان بود.
در قرن 18میلادی فرانسویان توانستند مصر را به تصرف خود درآورند. حضور و سلطه فرانسویان، الازهر را با شیوه نوین آموزش و علوم پیشرفته غربی آشنا کرد. در همین زمان ناپلئون که توانسته بود با جلب نظر علمای الازهر، قاهره را به تصرف خود درآورد "انیستیتوی مصر"را تأسیس و تعداد زیادی از متخصصان فرانسوی را جهت ارائه نظریات فنی به این موسسه اعزام کرد.
دوران فرانسویان نیز در سال 1882 میلادی با اشغال مصر توسط انگلستان به پایان رسید و عصر استعمار مصر آغاز شد. استعمار مصر توسط انگلیس، الازهر نشینان را به فکر واداشت و موجب شد این مرکز دستخوش تحولات جدی سازمانی و علمی- مذهبی شود. در این دوره محمد عبده، امام الازهر که رابطه عمیقی با سید جمالالدین اسدآبادی داشت خواهان تنظیم برنامه درس ثابت شد تا جایگزین روش پراکنده گذشته گردد و برگزاری امتحانات و آزمونها را نیز مهم قلمداد کرد.
در نهایت در همین راستا در دهه چهارم قرن 20 میلادی اساس و سازماندهی الازهر از یک محفل سنتی به دانشگاهی امروزی متحول شد و آموزشهای نوین علمی، از جمله تخصصهای پزشکی، مهندسی، ریاضیات، شیمی، اقتصاد و ... در زمره آموزشهای دانشگاهی الازهر قرار گرفتند.
جایگاه الازهر مرهون نقشآفرینی این مرکز در تحولات جهان اسلام و مصر میباشد. الازهر از عناصر اصلی تثبیت و گسترش زبان عربی و مصون نگه داشتن آن از ادبیات ترکی بوده است. این مرکز نقش جدی در بیرون راندن فرانسویان و انگلیسیها از مصر و تجزیه امپراطوری عثمانی داشت. تمامی این اثرگذاریها نشاندهنده جایگاه الازهر در عرصه های مختلف در تحولات جهان اسلام است که سعی میشود به مهمترین آنان اشاره شود.
1- جایگاه دینی دانشگاه الازهر در جهان اسلام:
الازهر مجموعهای قدرتمند برای حفاظت از مذهب تسنن در سراسر جهان اسلام است و تلاش میکند نقش فعالی در نشر و گسترش این مذهب ایفاء کند.
با روی کارآمدن دولت سکولار ناصر و پس از آن سادات و مبارک، دولتیها همواره به دنبال دخالت در این دانشگاه بودهاند، اما الازهر با وجود تمکین در مقابل درخواستهای دولت های گوناگون پیرامون سیاست خارجی، فعالیتهای خود را برای صیانت از مذهب و سعی برای تطبیق قوانین دولتی با احکام اسلامی ادامه داده است. 2- جایگاه علمی دانشگاه الازهر در جهان اسلام:
دانشگاه الازهر با حدود نیم میلیون دانشجو از سرتاسر جهان، بزرگترین دانشگاه جهان اسلام محسوب میشود. این دانشگاه پیش از بازسازی مانند بسیاری از حوزههای دینی، آموزش را تحت دو عنوان کلی علوم نقلی مانند کلام، اصول فقه، قرائت، تفسیر قرآن، لغت و صرف و نحو، و علوم عقلی همچون ریاضیات، علوم فرائض و منطق خلاصه میکرد؛ اما هم اکنون تخصص هایی چون پزشکی، نجوم و هندسه نیز در این دانشگاه تدریس میشود.
درحال حاضر الازهر به دو بخش جامعه الازهر(بخش دختران) و جامع الازهر(بخش مردان) با 43 دانشکده ویژه آقایان و 17 دانشکده مختص دختران مشغول فعالیت است.
الازهر هم اکنون در تمامی رشتههای اصلی علوم اعم از علوم نظری، علوم انسانی، علوم فنی و مهندسی، علوم تجربی، علوم پزشکی، فلسفه و زبانهای خارجی، از مقطع کارشناسی تا مقطع دکترا، دانشجو میپذیرد.
این دانشگاه تنها حوزه علمیه دینی مصر است که اقدام به تربیت طلاّب علوم دینی می کند. همچنین در برخی تخصصهای هنری همچون قرائت قرآن، خوشنویسی، شعر و سرود، صحافی و فن خطابه و وعظ با به کار گرفتن مجموعه گستردهای از هنرستانهای فنی و حرفهای مشغول فعالیت است.
3- جایگاه سیاسی - اجتماعی دانشگاه الازهر در جهان اسلام:
الازهر از آغاز تأسیس خود همواره نوعی نقش سیاسی داشته است و همیشه نیز حکام محلی با چشم طمع به منظور استفاده ابزاری از آن جهت توجیه ایدئولوژیک خود نگاه میکردهاند.
از همین رو بود که فاطمیان از الازهر توقع داشتند تا پایه های مذهب اسماعیلی را محکم کند و پس از آنان نیز سلاطین سنی همین توقع را به نفع مذهب رسمی خود داشتند. الازهر تا آخرین ایام حکومت عثمانیان افتان و خیزان این توقعات را برآورده میکرد اما با اشغال و استعمار مصر توسط بیگانگان مسیحی ماهیت الازهر از یک نیروی دارای تعامل با حکام، به نوعی تبدیل به مرکز اپوزیسیون گشت.
افرادی همچون سعد زغلول، احمد عرابی، سیدجمال الدین اسدآبادی، محمد عبده و علامه شرقاوی، از جمله کسانی بودند که الازهر را در مسیر مقابله با استعمار رهبری میکردند.
اوج این رهبری را میتوان در فتوای مقاومت مقابل فرانسویان توسط "عبدالله شرقاوی" شیخ الازهر در جواب تجاوز فرانسه به مصر در قرن 18میلادی دید.
اما مقاومت علیه فرانسویان آخرین نقش آفرینی سیاسی الازهر نبود؛ بلکه این مرکز با صدور فتواهای سیاسی نقش عمدهای را در تحولات سیاسی مصر ایفاء کرده است که یکی از مهمترین آنها فرمان جهادی بود که در سال 1947 میلادی در مورد قضیه فلسطین و اشغالگران صهیونیستی از سوی الازهر صادر شد و موجب گردید گروههای جهادی وارد جامعه مصر شوند.
البته الازهر در طول تاریخ خود با بحران های متعددی مواجه شد که سعی در تضعیف جایگاه سیاسی اش داشتند. بحران هایی که مهم ترین آنها با روی کار آمدن جمال عبدالناصر شروع شد.
ناصر با تکیه بر پایگاه اجتماعی خود حرکتی جدی را در جهت تضعیف استقلال الازهر آغاز کرد و در نهایت توانست قانون انتخاب شیخ الازهر و قائم مقام الازهر توسط رئیس جمهور را به تصویب رساند.
این حرکت ناصر یک سلسله اقدامات جهت تضعیف الازهر را به دنبال داشت. او پس از تصویب قانون مذکور با تشکیل وزارت خانه شئون الازهر اموال و موقوفات الازهر را به سود دولت مصادره کرد و شیخ الازهر را تبدیل به یک کارمند دولتی نمود.
این اقدامات ناصر ضربه ای کاری بر جایگاه سیاسی الازهر در جامعه مصر بود و پس از مدتی این مرکز تبدیل به یکی از اهرمهای حکومتی و تقریباً مبدل به یک ماشین صدور فتواء برای دولت مصر گردید.
تبدیلی که به منزلت اجتماعی الازهر نیز آسیبی جدی وارد نمود. این موضوع با تایید صلح کمپ دیوید توسط شیوخ الازهر شدت بسیاری یافت و باعث شد که الازهر دیگر نتواند آن نقش مهم را در جهان اسلام ایفاء نماید.
دولتی شدن الازهر در دوران ناصر آغاز، در دوران سادات تثبیت و در دوران مبارک به طور اسفناک تشدید و توسعه یافت، بطوری که در دوران مبارزه سی ساله مبارک با اخوان المسلمین، شیوخ الازهر تحت فشار دولت علیه اخوان جبههگیری و بیانیههای مختلفی را صادر می کردند و با این عمل موجب مشروعیت بخشی به مبارزه دولت مبارک علیه اخوان میشدند.
جایگاه کنونی الازهر
انقلاب سال 2011 میلادی مصر، فصلی تازه در جایگاه الازهر ایجاد کرد. الازهر که در روزهای پایانی مبارک از یک سو تلاش میکرد همراه مردم باشد و از سوی دیگر هوای حکومت را نگه دارد، موجب شد اختلافات جدی بین علمای دینی مصر رخ دهد که خود این مسئله موجب تضعیف الازهر شد.
در ایام انقلاب علیه رژیم مبارک، عده ای از شیوخ الازهر معتقد بودند که این دانشگاه موظف به حمایت از مبارک است و بعضی دیگر اعلام میداشتند که الازهر تبدیل به یک اداره دولتی گشته و شیوخ آن چیزی بیش از کارمندان دولتی نیستند.
این انفعال الازهر باعث تضعیف مشروعیت اجتماعی آن گردید و سبب شد از جایگاه یک مرکز و منشاء جریان های مردمی و انقلابی تبدیل به یک نیروی منفعل در معرض سیلاب جریانها قرار گیرد.
انفعالی که پس از حرام دانستن اعتراضات علیه مبارک توسط امام اکبر موجب گشت که الازهر برای اولین بار در طول تاریخ، خود مورد حمله آماج انتقادات و اعتراضات اجتماعی و مردمی شود و برای نخستین بار در خیابان های مصر مردم فریاد شرم بر الازهر سر دهند.
این پاسخ قاطعانه مردم به تحریم الازهر، موجب یک خانه تکانی در الازهر گشت اما پس از مدتی مشخص شد وابستگی الازهر به دولت آنچنان ریشه دوانده که با خانه تکانی هم نمی تواند جایگاه گذشته خود را بیابد. بالاخص زمانی که میلیونها نفر با حضور در میدان التحریر خواستار عزل مبارک بودند، شیوخ الازهر هیچ حکم و یا موضعی در مورد کنار رفتن حسنی مبارک از قدرت صادر نکردند.
در نهایت نیز تحت فشار شدید علماء و گروههای دینی بویژه اخوان المسلمین تنها حکمی که از سوی شیوخ الازهر صادر شد، مجاز بودن تظاهرات علیه رژیم مبارک و تحریم ریختن خون انقلابیون بود که هیچ اشاره ای به خواسته اصلی انقلابیون یعنی سقوط مبارک نداشت.
همچنین انفعال الازهر موجب شد که شکاف بین شیوخ الازهر تبدیل به گسستی التیام ناپذیر شود تا آنجا که برخی علمای الازهر همچون محمد رفاعه الطهطاوی، سخنگوی وقت الازهر با جدا شدن از این مرکز به صفوف انقلابیون پیوستند.
البته این انفعال به معنی انزوای سیاسی نبود بلکه در اوج درگیری های انقلاب علیه مبارک، الازهر لابی بازی های خود جهت تأمین منافع آتی اش را آغاز کرد که نمونه بارز آن حضور بیش از 14استاد الازهر در یک گردهمایی درون سازمان اخوان المسلمین بوده است. حضوری که ثابت کرد الازهر از یک مرکز و منشاء تحرکات مردمی تبدیل به نهادی دولتی با دغدغههای سازمانی شده است.
اما پس از سقوط مبارک، الازهر از لاک انفعالی خود خارج شد و "احمد الطیب" امام الازهر با "محمدمهدی عاکف" و "محمد بدیع" از رهبران جنبش اخوان المسلمین در شهر قاهره دیداری را ترتیب داد.
همزمان تظاهرات هزاران نفری طلاب و استادان برای غیردولتی شدن شیخ الازهر و بازنگری در نقش و جایگاه سیاسی اجتماعی آن به عنوان نهادی مستقل صورت گرفت تا الازهر بتواند با چانه زنی از بالا و فشار از پایین منافع سیاسی آینده خود را تأمین کند.
پس از آن شیوخ الازهر برای نخستین بار بعد از چند دهه، برای نزدیک شدن به اخوان المسلمین ابراز تمایل کردند و پیشنهاد شعار واحد "اسلام راه حل است" بین نیروهای خود و نیروهای اخوان را دادند.
اما ماه عسل الازهر با دولت اخوان چندان عمری نیافت، زیرا که ریشههای وابستگی الازهر به دولت مبارک و شورای نظامی تا حدی عمق یافته بود که احمد محمد التائب، شیخ پرنفوذ دارالاسلام الازهر، خواستار بخشش حسنی مبارک شد. درخواستی که تقابل الازهر با اخوان را آغاز کرد. این تقابل موجب شد چند ماه پس از روی کار آمدن محمد مرسی، الازهر خواستار تعلیق اجرای دستورات صادره از سوی وی شود.
الازهر با سوار شدن بر موج اعتراضات اقتصادی - سیاسی علیه اخوان به دنبال احیای جایگاه سیاسی - اجتماعی خود بود و از این رو سعی کرد با بها دادن به گروههای مخالف مرسی و تلاش جهت ایجاد نقش میانجی بین اخوان و جناحهای سیاسی مخالف آن، جایگاه سیاسی خود را باز یابد و پس از چند ماه نیز خواهان توقف فعالیت جلس مؤسسان مصر جهت وضع قانون اساسی شد.
این رفتار الازهر نسبت به اخوان برای دولت مرسی دست کمی از تیر خلاص نداشت. زیرا اخوان یک جریان سیاسی دارای خاستگاه کاملاً سنی و ایدئولوژیک است و تقابل الازهر با اخوان المسلمین به نوعی مشروعیت سیاسی-ایدئولوژیک این گروه را خدشهدار کرد و موجب سلب حمایت سایر نیروهای اسلامی من جمله حزب النور از اخوان المسلمین و حمایت آنان از کودتا علیه مرسی شد.
در مجموع وقایع اخیر مصر حاکی از این است که الازهر نقش گذشته خود را از دسته داده و بیش از آنکه یک نیروی جنبشزای مردمی و منشاء تحرکات اجتماعی باشد، تبدیل به مرکزی با موقعیتی تاثیرپذیر شده است. در حقیقیت انقلاب مصر و بیداری اسلامی نشان داد که الازهر بیش از آنکه بتواند مولفه ای اثرگذار باشد، از تحولات تاثیر گرفته و حتی در بعضی موارد در مقابل جریانهای مردمی قرار گرفته است.
در نهایت میتوان بحرانهایی که الازهر تا کنون با آن مواجه شده است همچون وابستگی به دولتهای سکولار، صدور فتوای دولتی در مسئله اسرائیل و ... را نسبت به بحرانهای پیش روی الازهر که مهمترین آنان به حاشیه رانده شدن آن توسط مردم است، هیچ دانست.