تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۰:۲۵  ، 
کد خبر : ۲۷۴۳۳۹

یادداشت روزنامه‌ها27فروردین


کیهان***
طوفان قاطعیت یا طوفان حماقت؟!/محمد صرفی

«این بادیه‌نشین کیست که می‌خواهد حکومت 900 ساله خاندان مرا به چالش بکشد؟»؛ این جمله مشهور امام یحیی، حاکم منطقه شمال یمن در پاسخ به تجاوز آل سعود در سال 1934 است. یمن به دلیل موقعیت سوق‌الجیشی خود طی یک قرن اخیر بارها و بارها مورد تجاوز بیگانگان قرار گرفته است. از استعمار بریتانیا تا امپراطوری عثمانی و بادیه‌نشینان آل سعود و... نتیجه تمام این تجاوزها چنان بود که به یمن لقب «گورستان متجاوزین» داده‌اند. آخرین بار که پوزه یک کشور بیگانه در این منطقه به خاک مالیده شد 6 سال پیش بود و از قضا دو طرف جنگ آل سعود و حوثی‌ها بودند.
گویا تصمیم‌گیران اصلی امروز در ریاض جوان‌تر - بخوانید خام‌تر و احمق‌تر-  از آنند که تبعات جنگ خفت‌بار پیشین را لمس کرده باشند. حمله اخیر عربستان به یمن در قالب دکترین آمریکایی «شوک و ترس» (shock and awe) آغاز شد. دکترینی که مبتنی بر حملات شدید، گسترده و پرتلفات هوایی است و هدف اصلی آن سلب اراده مقاومت از طرف مقابل است. پیشینه این دکترین نظامی به حمله اتمی آمریکا به ژاپن بازمی‌گردد و نوع کامل آن در اشغال عراق به نمایش درآمد. ساده‌لوحانه خواهد بود اگر گمان کنیم تصمیم این جنگ در ریاض گرفته شده است. آمریکایی‌ها مدعی هستند که مستقیماً وارد این جنگ نشده و تنها از آن پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی می‌کنند اما واقعیت‌های میدان نبرد حاکی از ماجرای دیگری است. در آغاز جنگ، روزنامه وال استریت ژورنال در گزارشی فاش کرد هواپیماهای شناسایی آمریکا دائماً بر فراز یمن در حال پرواز هستند، اهداف را شناسایی می‌کنند و در واقع پنتاگون است که به عربستان دستور می‌دهد کجا را باید بمباران کند. در سال 2011 هم این انگلیس و فرانسه بودند که لیبی را بمباران می‌کردند و البته به دستور و فرماندهی آمریکا. باراک اوباما در آگوست همان سال از نقش واشنگتن در این جنگ پرده برداشت و استراتژی کشورش را در این میدان «فرماندهی از پشت صحنه» (Leading From Behind) نامید. شواهد حاکی است آمریکایی‌ها در یمن نیز یک بار دیگر در حال اجرای همین استراتژی هستند و از این رو این جنگ را باید رویارویی آمریکا و یمن دانست. از این بابت عجیب نیست که خبر آغاز جنگ -نیم ساعت پس از شروع بمباران- نه در ریاض که  از سوی سفیر عربستان در واشنگتن اعلام می‌شود. استراتژی «فرماندهی از پشت صحنه» به این ترتیب است که تعدادی از نوچه‌ها به میدان نبرد اعزام می‌شوند و صحنه‌گردان اصلی بدون اینکه در ظاهر عملاً وارد صحنه شود، جنگ را در میدان نظامی و البته دیپلماتیک مدیریت می‌کند. برگ برنده این استراتژی در هزینه و فایده نتیجه جنگ نهفته است. اگر پیروزی حاصل شد، صحنه‌گردان وارد میدان می‌شود و افتخار و امتیازها را به حساب خود می‌نویسد و سایرین نیز نخواهند توانست اعتراض کنند اما اگر ��ملیات نظامی به نتیجه مورد نظر نرسید، این مزدوران هستند که باید هزینه شکست را پرداخته  و بار خفت آن را به دوش بکشند، بدون آن که فرمانده اصلی جنگ هزینه‌ای بپردازد.
بیش از 20 روز از آغاز جنگ علیه یمن می‌گذرد و حملات هوایی نتوانسته است جنگ‌افروزان را به اهداف خود برساند چرا که تا چکمه بر خاک ننشیند و استقرار نیابد، حتی فکر کردن به پیروزی هم غیرممکن است. هیچ کس بهتر از آمریکایی‌ها نمی‌داند آل سعود وارد چه مهلکه‌ای شده است. آمریکایی‌ها با ��مار 90 سلاح سبک به ازای هر 100 نفر بیشترین سرانه سلاح شخصی را دارند، البته پس از یمن!  زیرا در یمن 25 میلیونی 70 میلیون سلاح سبک در دست مردم است. یعنی به ازای هر نفر 3 اسلحه!
این اولین بار نیست که آمریکایی‌ها شانس خود را در یمن آزمایش می‌کنند. در سال 1979 هم کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا از طریق سازمان سیا ده‌ها میلیون دلار در اختیار ملک حسین پادشاه اردن گذاشت تا جنگ شمال-جنوب را در یمن به راه اندازد. طی یک دهه گذشته  نیز آمریکایی‌ها در یمن رسماً پایگاه نظامی داشته و با پهپادهای خود بیش از 1000 تن از مردم یمن را به بهانه مبارزه با تروریسم به قتل رساندند.
این بار بهانه اعلام شده برای تجاوز به یمن، حمایت از مشروعیت منصور هادی، رئیس جمهور مستعفی و فراری این کشور است. درخواست از ریاض برای حمله به مردم محروم و رنج کشیده کشورش، اولین خیانت هادی نیست. خیانت پای ثابت گذشته اوست. 20 سال پیش هم در بحبوحه جنگ شمال و جنوب، او از جنوب به شمال گریخت و علیه متحدان پیشین خود وارد جنگ شد!
طنز تلخ آنجاست که پادشاهی فاسد عربستان که تاکنون رنگ انتخابات را به خود ندیده، حتی یک حزب نمایشی هم ندارد و پاسخ کوچک‌ترین انتقاد را با هزار ضربه شلاق می‌دهد، می‌خواهد از مشروعیت چنین خائنی حمایت کند و با بمباران، دموکراسی را به مردم یمن هدیه دهد! اگر تا پیش از این حوثی‌ها 40 درصد جمعیت یمن را تشکیل می‌دادند، امروزه هر یمنی خود را یک حوثی و بخشی از نیروی مقاومت سراسری «انصارالله» می‌داند. دستاوردهای عملی این تجاوز را می‌توان اینگونه شمرد؛ اتحاد یمنی‌ها اعم از سنی، شیعه و زیدی‌ها و صدبرابر شدن تنفر تاریخی یمنی‌ها از همسایه شمالی خود.
نقش آمریکایی‌ها در این میان از ریاض هم تنفرآمیزتر است. کافی است نگاهی به موضع دوگانه و پر از نفاق آنها در بحران اوکراین و یمن بیندازیم. وقتی معترضان اوکراینی کیف را اشغال کردند و ویکتور یانوکوویچ، رئیس جمهور قانونی این کشور به روسیه رفت، آمریکایی‌ها اعلام کردند یانوکوویچ با خروج از کشور، اعتبار و مشروعیت خود را از دست داده است. اما وقتی در یمن منصور هادی که دوره انتقالی وی به سر آمده - و از قضا استعفا هم داده- فرار می‌کند، همچنان مشروعیت دارد و می‌تواند بهانه‌ای برای آغاز یک جنگ باشد!
تجاوز به یمن ابعاد بسیار گسترده و مهمی دارد (از اتهام‌های بی‌اساس به جمهوری اسلامی گرفته تا شانتاژ رسانه‌ای جنگ شیعه-سنی و عرب-عجم، موضوع اتحاد آمریکا و القاعده در یمن، چرایی تمرکز انصارالله بر اوضاع داخلی و تاثیر این جنگ بر تحولات داخلی عربستان و...) که در این مجال نمی‌توان به همه آنها پرداخت. اما در پایان بد نیست اشاره‌ای به نقش رژیم صهیونیستی و تنگه باب‌المندب در این میدان داشته باشیم.
موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل (INSS) معتقد است؛ حمله عربستان به یمن دارای منافع قابل توجهی برای اسرائیل است. نخست وزیر رژیم صهیونیستی در سخنرانی جنجالی اخیر خود در کنگره آمریکا، بطور مفصل به لزوم اطمینان تل آویو از امنیت تنگه باب‌المندب برای عبور و مرور دریایی این رژیم پرداخت.
باب‌المندب (به معنای دروازه اشک و اضطراب) جایگاهی تعیین‌کننده برای آمریکایی‌ها و عربستان دارد. این تنگه نقش راه دوم را برای آنها در صورت بسته شدن تنگه هرمز بازی می‌کند. تسلط مردم یمن با گرایش‌های به شدت ضداسرائیلی و آمریکایی و البته ضد سعودی بر این تنگه، برای این مثلث فاجعه‌بار است و نمی‌خواهند به هیچ قیمتی اتفاق بیافتد. سال 2013 نیویورک تایمز در گزارشی پیشنهاد کرد جنوب یمن به عربستان بپیوندد! این گزارش فایده دوطرفه این الحاق را اینگونه شرح داده بود؛ یمنی‌ها که فقیرترین اعراب هستند از ثروت عربستان بهره می‌برند و ریاض هم با تسلط بر باب‌المندب از کابوس بسته شدن تنگه هرمز رهایی می‌یابد.
در افسانه‌های یونانی آمده است که تمام فلاکت و بدبختی‌ها در جعبه‌ای به نام پاندورا قرار دارد که باز کردن آن مساوی است با بیچاره شدن. شاهزادگان جوان و عیاش آل سعود با عملیات «طوفان قاطعیت» علیه یمن، جعبه پاندورا را گشوده‌اند. اگر این عملیات را طوفان حماقت بنامیم به نظر دقیق‌تر می‌رسد. طوفانی که می‌تواند طومار آل سعود را در هم بپیچد.
---------------------------------------------------------
خراسان

دولت آمريکا و حاکميت آمريکان/ محمدسعيد احديان 

همانطور که پيش بيني مي شد دموکرات ها راه خود را با جمهوري خواه ها يکي کردند و با توافقي اجماعي امکان وتو کردن مصوبه کنگره را از اوباما گرفتند و دولت او مجبور شد براي حفظ پرستيژ خود بلافاصله از موافقت خود با اين مصوبه سخن بگويد.

پيش از اين بارها ذکر شده بود که نبايد در تشخيص زمين بازي طرف مقابل اشتباه کرد چرا که بازي کردن با اين فرض که فقط دولت اوباما طرف بازي ما است اشتباهي محاسباتي ناشي از توجه نکردن به واقعيت هاي ساختار حاکميتي آمريکا است. در تاريخ اين کشور هيچ گاه دولت نتوانسته و نمي تواند به تنهايي تصميماتي استراتژيک مخصوصا در سياست خارجي کشور بگيرد. اگر مي بينيم روابط آمريکا با کوبا رو به بهبود گذاشته مي شود به اين دليل است که حاکميت آمريکا (نه فقط دولت اين کشور) مخالف اين جمع بندي نيست اما براساس دلايلي روشن که قبلا ذکر شده است همچنان بر اين باورم هنوز زمان آن نرسيده است که حاکميت آمريکا، بر پذيرفتن ايران مقتدر و مستقل حکم تاييد بزند. اعترافات صريح اوباما و وزيرخارجه اش که بر قدرت نمايي مردم ايران در جنگ هشت ساله و اراده قوي و يکپارچه آنان بر داشتن فناوري هسته اي تاکيد کردند و با اشاره به شکاف هايي که در صورت عدم توافق بين شرکايشان اتفاق خواهد افتاد به تلويح اذعان کردند که بايد ايران هسته اي را بپذيرند نشان مي دهد که دولت فعلي آمريکا تشخيص دقيق تري از واقعيت هاي امروز دنيا دارد اما نبايد فراموش کرد که پذيرفتن ايران با فناوري هسته اي صلح آميز براي حاکميت آمريکا يعني پذيرفتن يک قدرت مستقل منطقه اي که سي و پنج سال است با روشي عقلاني بر طبل مخالفت با نظام ظالمانه بين المللي مي کوبد و اين مسئله به اين معنا است که تنظيم نظام آينده بين الملل بر مباني جديدي خواهد بود که آمريکا در آن محور اصلي نمي باشد اگر در محاسبات خود اين مسئله را درک کنيم که حاکميت آمريکا به سادگي حاضر به پذيرفتن دادن اين امتياز بسيار بسيار استراتژيک نمي شود، در بازي کردن با طرف مقابل فقط به آنچه درون ميزمذاکره است متمرکز نمي شويم. به تصريح تاکيد مي کنم آنچه تيم هسته اي در طول اين ماه هاي ديپلماسي در ميز مذاکرات به دست آورده است بسيار درخشان است (که البته بدون ديگر مولفه هايي از جمله پيشرفت هاي فني هسته اي در هشت سال گذشته، افزايش قدرت بلامنازع منطقه اي، حمايت و تدبير رهبري و کم نياوردن اراده مردم دربرابر تحريم ها ممکن نبود) اما اين تلاش ديپلماتيک وقتي به نتيجه مي رسد که نه فقط مذاکره کنندگان آمريکايي بلکه تصميم گيران اصلي آمريکا به يقين برسند که اگر امروز با ايران به توافق نرسند فردا چاره اي ندارند جز اين که با��دامتيازات بيشتري بدهند و اين نتيجه به دست نمي آيد مگر آنکه ما ضعف تنها پاشنه آشيل خود يعني مسائل اقتصادي را برطرف کنيم البته لازم نيست اين مسئله را کامل برطرف کنيم فقط کافي است با حرکت در اين مسير نشانه هاي کافي از واکسينه شدن اقتصاد کشور از فشارهاي بيروني را بروز دهيم آنگاه ترديد نکنيد که تصميم گيران اصلي آمريکا براي اينکه بيشتر دير نشود، نه تنها دولت آمريکا بلکه تمام سناتورهاي جمهوري خواه و دموکرات را براي توافقي خوب با ايران همراه خواهند کرد .

البته من اميدوارم که درتحليل خود اشتباه کرده باشم و کنگره آمريکا در همين مقطع زماني به اين فهم درست از واقعيت مردم ايران برسد اما اگر آمريکا اجازه نداد توافق هاي صورت گرفته به نتيجه نهايي برسد، بايد هدف همه با اجماعي کامل فقط يک چيز باشد «اقتصاد مقاومتي» به انضمام استفاده از فرصت هاي زودبازدهي چون تعامل اقتصادي با روسيه و چين و پيمان هاي دو جانبه پولي با ديگر کشورها و مخصوصا شکاف درون اتحاديه اروپا.

 --------------------------
ایران****

3 نکته درباره مصوبه کمیته سیاست خارجی سنا/دکتر‌فواد ایزدی

  مصوبه اخیر کمیته سیاست‌خارجی سنای آمریکا دو نکته متنی و یک نکته فرامتنی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.

در رابطه با نکته فرامتنی آنچه باید مورد توجه قرار گیرد آن است که با وجود مخالفت دولت باراک اوباما با طرح مطرح شده درباره مذاکرات و لابی گسترده تیم دیپلماسی کاخ سفید برای عدم تصویب آن، حتی یک سناتور در کمیته سیاست خارجی هم به این مصوبه رأی منفی نداد و این نشان می‌دهد که ما در حال مذاکره با بخشی از ساختار سیاسی ایالات متحده هستیم که حرف آنها در سیستم سیاسی خریدار زیادی ندارد.

 نکته متنی این مصوبه هم آن است که این مصوبه در نهایت دست رئیس‌جمهور آمریکا در لغو تحریم‌ها و توافق نهایی با ایران را می‌بندد. به این معنا که چون ما بارها تاکید کرده‌ایم فقط در صورتی حاضر به امضای توافق هستیم که همه تحریم‌ها به‌طور یکجا لغو شود، این‌که کنگره اختیار لغو تحریم‌ها را در دست گیرد، به این معنی است که توافق جامع منوط به تائید کنگره خواهد بود و رئیس‌جمهور آمریکا قدرت تعلیق تحریم‌ها را هم در صورت رأی منفی کنگره نخواهد داشت.

 همچنین در متن این مصوبه تصریح شده است که تحریم‌های غیرهسته‌ای ایران باقی خواهد ماند. هرچند این نکته تازه‌ای نیست و پیش از این هم اعلام شده بود، اما تاکید دوباره بر آن، نشان می‌دهد که حتی در صورت رأی مثبت احتمالی کنگره به توافق جامع، باز هم تحریم‌های اصلی علیه ایران تحت عناوینی چون حقوق بشر، برنامه موشکی یا ادعای ��مایت ایران از تروریسم باقی خواهد ماند و ضمانتی برای لغو همه تحریم‌ها نیست. در برابر چنین رویکردی چنان که پیش از این هم پیشنهاد شده، باید ایران انجام هرگونه اقدام تعهد شده خود در چارچوب توافق جامع را منوط به تصویب توافق نهایی در کنگره ـ و البته رای نمایندگان در مجلس شورای اسلامی ـ کرده و همچنین در متن توافق این نکته را پیش‌بینی کند که باید مانع از آن شود که تحریم‌های هسته‌ای پس از توافق، براساس بهانه‌های غیرهسته‌ای دوباره تصویب شود.

  -----------------------------------------------

وطن امروز****

همدلی و همزبانی دولت و ملت در تقویت تولید داخلی/دکتر حجت‌الله عبدالملکی

حضرت امام خامنه‌ای مدظله العالی در نخستین ساعات سال جدید پس از اعلام شعار سال با عنوان «دولت و ملت، همدلی و همزبانی» در حرم مطهر رضوی، بر یکی از اساسی‌ترین مولفه‌های اقتصاد مقاومتی یعنی تقویت تولید داخلی و ضرورت برنامه‌ریزی برای آن تاکید کردند. حضرت معظم‌له در تبیین اقدامات لازم برای تقویت تولید ملی به مواردی از جمله حمایت از بنگاه‌های کوچک و متوسط، حمایت از بنگاه‌های دانش‌بنیان، نهضت کاهش خام‌فروشی، تسهیل سرمایه‌گذاری، مشارکت نظام بانکی، کاهش واردات کالاهای مصرفی، مبارزه با قاچاق و نقش مردم اشاره کردند اما بی‌شک آن مفهومی که ایشان به‌عنوان شعار سال، انشا فرموده‌اند (همدلی و همزبانی ملت و دولت) نقش مهمی در تحقق اقتصاد مقاومتی و تقویت تولید داخلی دارد. در ادامه چند موضوع در ارتباط با این دو موضوع و اقتضائات مربوط به آن به اختصار بیان می‌شود.

یک- 2 رکن اقتصاد مقاومتی عبارتند از: الف- تقویت تولید ملی و ب ـ تقویت فرهنگ اقتصاد اسلامی.

اهداف عملیاتی دشمن از تحریم‌های وحشیانه سال‌های اخیر در سه مورد خلاصه می‌شود: بیکاری شدید، تورم شدید و قحطی (کمبود کالا). از نگاه دشمنان ملت و نظام اسلامی قرار بود تحریم‌های نفتی، بانکی، کالایی، تکنولوژیک، حمل و نقل، بیمه‌ای و... به این 3 مورد بینجامد اما آنچه اثرات فوق را به طور کامل خنثی می‌کند (و حتی تحریم‌ها را به ضد خودشان تبدیل می‌کند) تقویت تولید ملی است. بر اثر افزایش تولیدات داخلی، قیمت‌ها کنترل شده و حتی کاهش می‌یابد، اشتغال افزایش یافته و طبعاً بیکاری کاهش می‌یابد و به جای کمبود کالا، فراوانی و وفور نعمت اتفاق می‌افتد.

اما تقویت تولید ملی فراتر از برنامه‌ریزی اقتصادی، به اصلاحات فرهنگی نیاز دارد. به همین سبب برنامه‌ریزی فرهنگی یکی از اقدامات مهم در این عرصه است. یکی از مولفه‌های اصلی فرهنگ اقتصادی وجود روحیه جهادی در مجریان است (اعم از عوام و خواص). اما آنچه رهبر حکیم انقلاب به‌عنوان همدلی و همزبانی دولت و ملت مطرح فرمودند، در واقع اقدامی برای نهادینه‌سازی یکی دیگر از مولفه‌های فرهنگی مهم در راستای تقویت تولید ملی و در نهایت تحقق اقتصاد مقاومتی است.

دو- همدلی و همزبانی یک عمل دوطرفه است؛ ملت کارفرمای دولت است و دولت کارگزار ملت. همدلی دولت و ملت یعنی اولا ملت به دولت اعتماد داشته باشد و دولت را در مسیر پیشرفت کشور مصمم بداند. از سوی دیگر دولت نیز باید با ملت همدل باشد، بدین معنا که به ایمان ملت اعتقاد و به همت و تلاش آنها اعتماد داشته باشد و برنامه‌های خود را به پشتوانه بینش و منش ملت تنظیم کند. هرچند هر دو این جهات همواره می‌تواند رو به تقویت باشد، لکن بخشی از ملت با رای خود به دولت پیش‌تر همدلی خود را اعلام کرده است. جز رای‌دهندگان به این دولت، البته سایر ملت نیز با تبریک به دولت منتخب و همراهی با آن عملا همدلی خود را اثبات کرده‌اند. با این حساب همدلی دولت و مسؤولان با ملت اهمیت بیشتری می‌یابد بویژه آن زمان که ایمان و تقوا و روحیه مجاهدت ملت پیش‌تر طی چند دهه استقامت و مقاومت به اثبات رسیده است. این بدان معناست که دولت باید به قدرت درونزای ملت اعتماد داشته باشد و برنامه‌های خود را در همه عرصه‌ها بر این مبنا تنظیم کند. ترجمه این مبحث در اقتصاد یعنی اعتماد به امکان تحقق اقتصاد مقاومتی و به‌عنوان یکی از ارکان آن، اعتقاد به ضرورت و امکان تقویت تولید ملی.  ملتی که در طول دفاع مقدس نشان داد در برابر همه قدرت‌های جهان با دست خالی ایستادگی می‌کند و با ایمان و توکل به خدا پشت همه را به خاک می‌مالد، ملتی که نشان داده در اوج تحریم‌های خصمانه، با قدرت ایمان و با خلاقیت خود در بسیاری از عرصه‌های اقتصادی (اعم از فناوری‌های نوین، تولیدات صنعتی، صنایع نظامی و دفاعی، بخش نفت و گاز و...) پیشرفت‌های خارق‌العاده‌ای را تجربه می‌کند (و به سبب همین غیرت و جهاد بوده است که دشمنان را از دستیابی به اهداف نهایی خود از تحریم‌ها ناکام گذارده است)، این ملت برای ادامه مبارزه خود که رکن رکین آن پیشرفت تولید ملی و کاهش وابستگی‌هاست، به همدلی و همزبانی دولت نیاز دارد.

سه- ظرفیت کم‌نظیری در داخل کشور برای تقویت تولید ملی وجود دارد. عموم کارشناسان اقتصادی و فنی ـ که نخبگان ملت هستند ـ مبتنی بر یک نگاه علمی و واقع‌بینانه اعتقاد دارند ایران اسلامی توان پیشرفت در عموم عرصه‌های تولیدی را دارد. وجود 80 میلیون نفر جمعیت، 30 میلیون نیروی کار توانمند، 10 میلیون نیروی کار متخصص و دانشگاهی، 150 میلیون هکتار وسعت، بالاترین ذخایر نفت و گاز جهان، معادن بسیار غنی و دارا بودن تقریبا همه عناصر طبیعی، ذخایر غنی ژنتیکی، حیوانی و گیاهی، موجودی کم‌نظیر دانش، زیرساخت‌های گسترده در پهنه جغرافیای کشور، وضعیت اقلیمی بسیار متنوع (داشتن اقلیم چهارفصل به صورت همزمان در همه ایام سال)، موقعیت جغرافیایی بی‌نظیر (کریدور شمال- جنوب و شرق- غرب)، همسایگی با 15 کشور با حدود 400 میلیون نفر جمعیت، دسترسی به آب‌های آزاد، قرار گرفتن در راهبردی‌ترین منطقه جهان یعنی غرب آسیا (به لحاظ تامین انرژی) و هزاران فرصت کم‌نظیر یا بی‌نظیر دیگر یعنی توان راهبردی کشور برای پیشرفت خارق‌العاده در همه بخش‌های تولیدی (اعم از کشاورزی، صنعتی و خدماتی).

این شناخت و اعتقاد عصاره ملت یعنی نخبگان است. بی‌شک به فعلیت رسیدن این ظرفیت‌های عظیم نیازمند همدلی دولت با متخصصان و نخبگان و همچنین دیگر اقشار ملت است.

چهار- از یک زاویه، همدلی یعنی پشتیبانی. ظرفیت‌های شگفت‌انگیز کشور برای تولید آشکار است. تاریخ 37 ساله پس از انقلاب اسلامی (و البته پیشینه 15 ساله انقلاب از سال 42) عزم و همت جهادی عموم مردم و همچنین متخصصان و نخبگان ملت برای به فعلیت رساندن این ظرفیت‌ها ـ که نتیجه آن تضمین رفاه و استقلال کشور، رفع وابستگی و دفع خصومت‌های اقتصادی دشمنان است ـ نیز مسجل است اما یکی از معانی همدلی، پشتیبانی است. ملت و نخبگان، دولت را در تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی پشتیبانی کرده‌ و خواهند کرد، لکن پشتیبانی دولت در این مسیر نیز اهمیت زیادی دارد. دولت لازم است پس از اصلاح نگاه برخی مدیران ارشد خود درباره ظرفیت‌های تولیدی در داخل کشور و به تبع آن بازگرداندن نگاه خود از خارج به داخل، نسبت به فراهم کردن زمینه لازم برای به ثمر رسیدن همت جهادی عموم ملت و نخبگان در تقویت تولید ملی (از طریق اصلاح نظام برنامه‌ریزی اقتصادی در سطح کلان، اصلاح الگوی تجارت خارجی، اصلاح الگوی هزینه‌کرد دولتی، اصلاح نظام مالی و بازارهای پول و سرمایه، اصلاح الگوی دیپلماسی اقتصادی، اصلاح الگوی ترویج و پشتیبانی فنی و...) اهتمام بورزد و این یکی از معانی همدلی دولت است. 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات