سولماز ایکدر: ٤٤انجمن اسلامی؛ این تنها باقیمانده رویای جنبش دانشجویی است. از انجمنهای اسلامی، یادگار مهندس مهدی بازرگان و نبض جنبش دانشجویی تنها سایهای باقی مانده است؛ سایهای کمرنگ. ٧٢سال از تاسیس اولین انجمن اسلامی در دانشکده فنی دانشگاه تهران میگذرد. آنچه بر انجمنهای اسلامی گذشت را میتوان قرینهای از فراز و فرودهای جنبش دانشجویی ایران دانست. مهدی بازرگان، یدالله سحابی و چند دانشجوی دیگر از دانشکده فنی روز ١٦اسفند سال١٣٢١ اساسنامه اولین انجمن اسلامی را نوشتند تا محلی باشد برای پویایی دانشجویان مسلمان و این اولین جرقه جنبش دانشجویی بهصورت مدون و تشکیلاتی بود. جنبش دانشجویی ایران پس از آن و تاکنون از زیر سایه انجمنهای اسلامی خارج نشد. طی تنها چندسال ایده انجمنهای اسلامی چنان فراگیر شد که گذشته از دانشکدهها و دانشگاههای داخل کشور، بهسرعت در دانشگاههای اروپا و آمریکا نیز انجمنهای اسلامی توسط دانشجویان ایرانی تاسیس شد.
دهه٢٠، فرصت خوبی برای جنبش دانشجویی و انجمنهای اسلامی برای رشد و شکوفایی بود. شاه جوان و کمتجربه، بیش از آن دردسر داشت که بتواند برای تسلط بر فضای دانشگاهها نیز برنامهریزی کند. این موضوع یکی از دلایل گسترش سریع انجمنهای اسلامی بود. نخستین بیانیه سیاسی دانشجویی در خارج از کشور در سال١٣٢٥ توسط علیاصغر حاجسیدجوادی در پاریس نوشته شد تا جرقه انجمنهای اسلامی در اروپا زده شود. سال١٣٣٩ انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا توسط علیمحمد فاطمی، صادق قطبزاده و محمد نخشب پایهگذاری شد. اگرچه انجمنهای اسلامی دانشگاههای اروپایی و آمریکایی توانستند با هزینه کمتری از سالهای سیاه بعد از کودتای ٢٨مرداد جان به در ببرند، انجمنهای اسلامی دانشگاههای ایران، همچون دیگر گروههای سیاسی روزهای سختی را گذراندند. دهههای ٣٠ و ٤٠ را میتوان بیاغراق جزو سیاهترین سالهای جنبش دانشجویی ایران بهشمار آورد.
طی همان سالها هم بود که بسیاری از دانشجویان تنها راه مبارزه سیاسی با پهلوی را پیوستن به گروههای مسلح دیدند. اما سالهای دهه٥٠، مجددا سالهای رونق جنبش دانشجویی بود. آیتالله طالقانی، شهیدمطهری، شهیدبهشتی، مهندس بازرگان و یدالله سحابی از جمله چهرههایی بودند که طی سالهای منتهی به انقلاب در جلسات انجمنهای اسلامی شرکت و دانشجویان را برای مبارزه با سلطنت پهلوی سازماندهی میکردند. پس از پیروزی انقلاب٥٧ دانشجویان عضو انجمنهای اسلامی در دیداری با بنیانگذار انقلاب به تشریح فعالیتهایشان پرداختند. در آن دیدار رهبر انقلاب به دانشجویان گفتند: «بروید و رابطه بین خودتان را تحکیم کنید» پس از آن بود که انجمنهای اسلامی نام «تحکیم وحدت» را برای خود انتخاب کردند.
یکی از مهمترین نقاط عطف دیپلماسی جمهوری اسلامی را جنبش دانشجویی در سال٥٨ رقم زد. انجمن اسلامی دانشگاههای تهران به همراه انجمن اسلامی دانشگاهشریف و امیرکبیر با عنوان دانشجویان مسلمان پیرو خطامام، سفارت آمریکا را تسخیر کردند. پس از آن جنبش دانشجویی و مشخصا انجمنهای اسلامی از آنرو که دانشگاهها را سیاسی نمیخواستند، کمرنگوکمرنگتر شدند. اما پیروزی اصلاحات در دوم خرداد٧٦، موجب پویایی مجدد جنبش دانشجویی و ارجیافتن انجمنهای اسلامی شد. مشارکت انجمنهای اسلامی در نهادینهکردن مبانی فکری اصلاحطلبی و حمایتشان از دولت اصلاحطلب، رابطه بین دولت و دانشگاه را به بهترین شکل ممکن در سالهای بعد از انقلاب تبدیل کرد؛
تاجاییکه تحکیموحدت در مجلس ششم سهنماینده داشت. اما ماهعسل دولت اصلاحات و انجمنهای اسلامی خیلی زود تمام شد. تحکیموحدت خیلی زود، سرخورده از آنچه میخواست و به آن نرسیده بود، بحث عبور از رییسجمهوری اصلاحات را مطرح کرد آنچه در دولتهای نهم و دهم به سر جنبش دانشجویی و انجمنهای اسلامی آمد، قابلقیاس با نقش این جنبش در پیروزی احمدینژاد در انتخابات نبود. طی دوران دولتهای نهم و دهم، انجمنهای اسلامی دانشگاهها، تعلیق و دفاتر آنها پلمب شدند؛ در نتیجه جنبش دانشجویی به محاق رفت. اما انتخابات ریاستجمهوری سال٩٢ و وعدههای حسن روحانی برای بازگرداندن نشاط به دانشگاهها، امید جنبش دانشجویی را زنده کرد. هرچند دوبارهساختن آنچه در دولتهای محمود احمدینژاد خراب شد، بهسادگی میسر نبود.
در برخی دانشگاهها نهادهای نظارتی برای صدور مجوز احیای انجمنهایی که منحل یا تعلیق شده بودند یا صدور مجوز در دانشگاههایی که انجمن اسلامی نداشتند تعلل میکنند. گذشته از این، وجود «انجمنهای جعلی» در برخی دانشگاهها هم از مشکلات دانشجویان برای احیای انجمنهای اسلامی است. تاسیس انجمنهای موازی با انجمنهای اسلامی از سال٧٨ کلید خورد و دوسال بعد به طیف علامه و شیراز منشعب شد. یعنی از زمانی که تعدادی از انجمنهای اسلامی از اتحادیه سراسری تحکیموحدت جدا شدند و تحت عنوان «انجمنهای اسلامی مستقل» در دانشگاههای سمنان و شاهد اعلام موجودیت کردند. پس از سال٨٧ نیز که با حکم دبیرخانه هیاتهای نظارت بر دانشگاهها حکم انحلال انجمنهای اسلامی صادر شد و طی چهار تا پنجسال اکثر انجمنهای اسلامی منحل شدند، روند موازیسازی تشدید شد.
وزارت علوم دولت دهم با استناد به بخشنامهای غیرقانونی، پسوند «مستقل» را از انتهای نام انجمنهای اسلامی جدیدالتاسیس برداشت تا این انجمنها بتوانند با نام «انجمناسلامی» اتحادیههای سراسری تشکیل دهند. ظرف چندسال انجمنهای اسلامی که از پیشینهای ٧٠ساله برخوردار بودند، منحل شدند و طیفی که هیچ قرابت فکریای با موسسان اولیه «انجمنهای اسلامی» نداشت، مدعی میراث موسس اولین انجمن اسلامی شد. اثبات جعلیبودن این انجمنها فرآیندی پیچیده و زمانبر بود، هرچند که در اکثر موارد اسناد برگزاری غیرقانونی انتخابات، اعمال نظر و مشارکت غیردانشجویان در این انجمنها وجود داشت.
بههمیندلیل دانشجویان راه ساده و سریعتر را برای دریافت مجوز تاسیس انجمن، خصوصا در دانشگاههایی که انجمنهای موازی در آنها فعال شده بودند، برگزیدند که آن ارایه درخواست با نامی غیر از «انجمن اسلامی» است. یکی از دلایل رویآوردن دانشجویان به تاسیس انجمنهایی با نامی غیراز «انجمن اسلامی»، کوتاهبودن عمر فعالیتهای دانشجویی است. یک دانشجو حداکثر چهارسال فرصت برای فعالیت در این عرصه دارد. اگر قرار باشد یک یا دوسال آن صرف فرآیند بوروکراتیک اداری برای دریافت مجوز انجمن شود، دیگر فرصتی برای فعالیت دانشجویی و مهمتر از آن انتقال تجربه و متشکلکردن نسل آینده دانشجویی باقی نمیماند.
بههمیندلیل دانشجویان با اسامی دیگری همچون «انجمن دانشجوهای ایران اسلامی» یا «انجمن اسلامی دانشجویان تحولخواه»، درخواست مجوز کردند. درخواستی که سر به صدها مورد میزند ولی بهدلیل توقف در پیچوخمهای بوروکراتیک نهادهای مربوطه هنوز به نتیجه نرسیدهاند. بااینحال جانگرفتن «جنبش دانشجویی» چنان نگرانی برخی نمایندگان مجلس را برانگیخت که این موضوع تبدیل به یکی از دلایل استیضاح فرجیدانا، وزیر علوم دولت یازدهم شد. اما به استناد سخنان فرجیدانا، تا زمان استیضاح او در مجلس تنها شش یا هفتانجمن احیا شده بود. درحالیکه در همان مدت تعداد بسیاری از تشکلهایی که مشی اصولگرایی داشتند یا به آن تفکر نزدیک بودند، مجوز تاسیس گرفتند.
وزارت علوم دولت دهم در امر تعلیق یا انحلال انجمنهای اسلامی چنان ثابتقدم بود که از بین انجمنهای اسلامی دانشگاههای تهران تنها انجمن اسلامی دانشگاه تهران بود که از زیر تیغ انحلال جان سالم به در برد. انجمنهای اسلامی دیگر دانشگاههای موجود در تهران، منحل یا تعلیق شدند یا مانند انجمن اسلامی دانشگاه علامهطباطبایی به کنترل دانشجویان نزدیکبه طیف پایداری درآمدند. هرچند دولت یازدهم وعدههایی دلپذیر به دانشجویان داد، اما در نهایت تعداد انجمنهای اسلامی موجود در دانشگاهها فقط اندکی بیش از ٤٠مورد است، این تعداد انجمن، با استناد به مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی برای ایجاد یک اتحادیه سراسری کافی است، اما احیای جنبش دانشجویی، نه.
دانشجویان پیگیر احیا یا تاسیس انجمنهای اسلامی میگویند: «مسوولان مربوطه در دولت یازدهم هیچ کمک ویژهای برای احیای انجمنها نکردهاند، این دولت تنها روند قانونی را مختل نکرده است.» بعد از گذشت نزدیک به دوسال، در تهران فقط انجمن اسلامی دانشگاه شریف احیا شده است و دانشجویان دانشگاه امیرکبیر، ناچار بهجای نام انجمن اسلامی، نام انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه را برگزیدهاند؛ درحالیکه دانشگاههای علموصنعت، خوارزمی و... هنوز نتوانستهاند انجمنهای خود را تشکیل دهند. اگر با همین معیار بخواهیم شرایط دانشگاههای سایر استانها را با دانشگاههای تهران بسنجیم، عمق و وخامت شرایط جنبش دانشجویی قابل لمس است.
طی یکسالی که گذشت تنها انجمن اسلامیهای دانشکده پزشکی دانشگاه جندیشاپور اهواز، دانشگاه علومپزشکی ارومیه، دانشگاه اراک و دانشگاه صنعتی اراک، دانشگاه صنعتی شیراز، دانشگاه رازی کرمانشاه، دانشکده علومپزشکی دانشگاه سیستان، دانشگاه دامغان، دانشگاه کاشان، دانشگاه سهند تبریز، دانشگاه صنعتی اراک، دانشگاه ارومیه و دانشگاه صنعتی ارومیه، اصفهان، صنعتی اصفهان، علومپزشکی و هنر اصفهان احیا شدهاند. البته انجمنهای پیرو خط امام در دانشگاه زنجان، جامعه اسلامی در دانشگاه باهنر، توسعهوعدالت در دانشگاه یزد، انجمن فرهنگوسیاست در بیرجند، انجمن دانشجویان نواندیش در دانشگاه مشهد نیز احیا شدهاند که همگی گرایش یا نزدیکی فکری به اصلاحطلبان دارند. در تهران نیز دانشجویان دانشگاه خواجهنصیر نیز امیدوارند بهزودی موفق به تشکیل انجمن اسلامی شوند. دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی نیز تاسیس انجمنی به نام «فرهنگ و سیاست» را به جدل با انجمن اسلامی جعلی دانشگاهشان ترجیح دادند.
دراینمیان انجمن دانشجویان پیرو خط امام سیستان، انجمن فرهنگوسیاست دانشگاه شیراز، انجمن اسلامی دانشگاه هرمزگان و دانشگاه بوشهر، دانشگاه علومپزشکی بیرجند و مازندران و علومپزشکی گیلان نیز توانسته بودند از دوران دولتهای نهم و دهم جان سالم به در ببرند و باقی بمانند. روند احیای انجمنهای اسلامی تعلیقشده یا تاسیس انجمنهای جدید نشان میدهد بحث بازگشایی انجمنهای منحلشده، سلیقهای است و بستگی به جو حاکم بر دانشگاه و طرز تفکر رییس دانشگاه دارد. در برخی دانشگاهها که رییس دانشگاه و نماینده نهادهای نظارتی در داخل دانشگاه مخالفتی با بازگشایی انجمن نداشتهاند، راه احیای انجمنها هموارتر است؛ اما اگر این نهادها نخواهند، بازگشایی صورت نخواهد گرفت. برای مثال، رییس دانشگاه خواجه نصیرالدینطوسی موضع خاصی در مورد انجمن اسلامی ندارد؛ به همین دلیل اعضای شورای احیای این دانشگاه پیشبینی میکنند که بهزودی انجمن اسلامی این دانشگاه احیا شود ولی در برخی دیگر از دانشگاهها، احیا یا تاسیس انجمن اسلامی پیچیدهتر یا نزدیک به محال است.
هرچه فعالیت دانشجویی برای دانشجویان نزدیک به طیف اصلاحطلبی سخت است، در مقابل دست دانشجویان نزدیک به اصولگرایان برای فعالیت دانشجویی روزبهروز بازتر میشود. درحالحاضر پنجاتحادیه سراسری دانشجویی در کشور فعال هستند؛ انجمن اسلامی مستقل، جامعه اسلامی، بسیج دانشجویی، جنبش عدالتخواه و تحکیموحدتی که وابسته به تندترین طیف اصولگرایان است.
این پنج اتحادیه، کارکردی مشابه دارند و برخلاف نفس جنبش دانشجویی، دانشگاه را به حیاطخلوت احزاب سیاسی بدل کردهاند. اما ماندگارترین و شاید مهمترین آسیب محدودساختن انجمنهای اسلامی بهتاراجرفتن هویت جنبش دانشجویی ایران است. جنبشی که بیش از ٧٠سال پیش پا به عرصه گذاشت و تاکنون با هویت روشنفکری، منتقد دولتهای وقت بود. حفظ هویت جنبش دانشجویی و بازکردن فضای دانشگاهها از جمله وعدههای حسن روحانی به جوانان بود. همان جوانانی که بهگفته رییسجمهوری یازدهم، در جریان انتخابات «غوغا» کردند.
این جوانان نهتنها نباید نگران اظهارنظرهای معاونان دولت درخصوص انجمنها باشند که انتظار میرود از حمایتهای دولت نیز برخوردار باشند. البته دانشجویان همچنان امیدوار هستند که امید در ذات جوانی و تحولخواهی است. درخواست تاسیس یا احیای انجمن اسلامی بسیاری از دانشگاهها مورد موافقت اصولی قرار گرفته و دانشجویان این دانشگاهها هر شب را با امید تاسیس انجمن و برگزاری انتخابات برای آن، صبح میکنند. بااینحال بهدنبال تشکیل اتحادیه نیستند؛ زیرا نمیخواهند در ابتدای راه حساسیتی را ایجاد کنند. همین موضوع را میتوان قرینهای از بالغشدن جنبش دانشجویی دانست؛ جنبشی که قصد دارد گذشته را همچون چراغی پیشروی آینده نگاه دارد.