سولماز ایکدر: ٤٤ انجمن اسلامی؛ این تنها باقیمانده رویای جنبش دانشجویی است. از انجمنهای اسلامی. نبض جنبش دانشجویی تنها سایهای باقی مانده است. هرچند بخشی از این انجمنها در ماههای پس از استقرار دولت یازدهم تشکیل یا احیا شدهاند، تعداد انجمنهایی که توانستند شرایط سالهای ٨٤ تا ٩٢ را سپری کنند، بسیار کمتر از این بود. در دوران دولتهای نهم و دهم، انجمنهای اسلامی دانشگاهها، تعلیق و دفاتر آنها پلمب شد؛ درنتیجه جنبش دانشجویی به محاق رفت. اما انتخابات ریاستجمهوری سال ٩٢ و وعدههای حسن روحانی برای بازگرداندن نشاط به دانشگاهها، امید جنبش دانشجویی را زنده کرد.
اما دوباره ساختن آنچه در دولتهای محمود احمدینژاد خراب شد، بهسادگی میسر نبود. در برخی دانشگاهها نهادهای نظارتی برای صدور مجوز احیای انجمنهایی که منحل یا تعلیق شده بودند یا صدور مجوز در دانشگاههایی که انجمن اسلامی نداشتند درنگ کردند. تاسیس انجمنهای موازی با انجمنهای اسلامی از سال ٧٨ کلید خورد و دوسال بعد به طیف علامه و شیراز منشعب شد؛ یعنی از زمانی که تعدادی از انجمنهای اسلامی از اتحادیه سراسری تحکیم وحدت جدا شدند و تحت عنوان «انجمنهای اسلامی مستقل» در دانشگاههای سمنان و شاهد اعلام موجودیت کردند.
پس از سال ٨٧ نیز که با حکم دبیرخانه هیاتهای نظارت بر دانشگاهها حکم انحلال انجمنهای اسلامی صادر و طی چهار تا پنج سال اکثر انجمنهای اسلامی منحل شدند، روند موازیسازی تشدید شد؛ وزارت علوم دولت دهم با استناد به بخشنامهای غیرقانونی، پسوند «مستقل» را از انتهای نام انجمنهای اسلامی جدیدالتاسیس برداشت تا این انجمنها بتوانند به نام «انجمن اسلامی» اتحادیههای سراسری تشکیل دهند. ظرف چند سال انجمنهای اسلامی که از پیشینهای ٧٠ساله برخوردار بودند، منحل و طیفی که هیچ قرابت فکری با موسسان اولیه «انجمنهای اسلامی» نداشت، مدعی میراث موسس اولین انجمن اسلامی شد. اثبات جعلیبودن این انجمنها فرایندی پیچیده و زمانبر بود، هرچند که در اکثر موارد اسناد برگزاری غیرقانونی انتخابات، اعمال نظر و مشارکت غیردانشجویان در این انجمنها وجود داشت. بههمیندلیل دانشجویان دریافته بودند راه ساده و سریع برای دریافت مجوز تاسیس انجمن، خصوصا در دانشگاههایی که انجمنهای موازی در آنها فعال شده بودند، ارایه درخواست با نامی غیراز «انجمن اسلامی» است.
یکی از دلایل رویآوردن دانشجویان به تاسیس انجمنهایی با نامی غیراز «انجمن اسلامی»، کوتاهبودن عمر فعالیتهای دانشجویی است. یک دانشجو حداکثر چهارسال فرصت برای فعالیت در این عرصه دارد. اگر قرار باشد یک یا دوسال آن صرف فرایند بوروکراتیک اداری برای دریافت مجوز انجمن شود، دیگر فرصتی برای فعالیت دانشجویی و مهمتر از آن انتقال تجربه و متشکلکردن نسل آینده دانشجویی باقی نمیماند.
بههمیندلیل دانشجویان با اسامی دیگری همچون «انجمن دانشجوهای ایران اسلامی» یا «انجمن اسلامی دانشجویان تحولخواه»، درخواست مجوز کردند. درخواستی که سر به صدها مورد میزند ولی بهدلیل توقف در پیچوخمهای بوروکراتیک هنوز به نتیجه نرسیدهاند. با این حال جانگرفتن «جنبش دانشجویی» چنان نگرانی برخی نمایندگان مجلس را برانگیخت که این موضوع تبدیل به یکی از دلایل استیضاح فرجیدانا، وزیر علوم دولت یازدهم شد. اما به استناد سخنان فرجیدانا، تا زمان استیضاح او در مجلس تنها شش یا هفت انجمن احیا شده بود. درحالیکه در همان مدت تعداد بسیاری از تشکلهایی که مشی اصولگرایی داشتند یا به آن تفکر، نزدیک بودند، مجوز تاسیس گرفتند.
وزارت علوم دولت دهم در امر تعلیق یا انحلال انجمنهای اسلامی چنان ثابتقدم بود که از بین انجمنهای اسلامی دانشگاههای تهران تنها انجمن اسلامی دانشگاه تهران بود که از انحلال جان سالم به در برد. انجمنهای اسلامی دیگر دانشگاههای موجود در تهران، منحل یا تعلیق شدند یا مانند انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی به کنترل دانشجویان نزدیکبه طیف پایداری درآمدند. هرچند دولت یازدهم وعدههایی دلپذیر به دانشجویان داد، اما در نهایت تعداد انجمنهای اسلامی دانشگاهها فقط اندکی بیش از ٤٠ مورد است، این تعداد انجمن، با استناد به مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی برای ایجاد یک اتحادیه سراسری کافی است، اما برای جنبش دانشجویی، نه.
دانشجویان پیگیر احیا یا تاسیس انجمنهای اسلامی میگویند: «مسوولان مربوطه در دولت یازدهم هیچ کمک ویژهای برای احیای انجمنها نکردهاند، این دولت تنها روند قانونی را مختل نکرده است.» دانشجویان طبق اصول بالادستی شورایعالی انقلاب فرهنگی میتوانند در خواست دریافت مجوز برای تشکیل انجمن بدهند. از آنجایی که این درخواستها توسط دانشجویانی مطرح میشود که تازه، وارد دانشگاهها شدهاند و هیچ ارتباط تشکیلاتی با احزاب و گروههای رسمی اصلاحطلب ندارند، قانونا نمیتوانند با درخواست ایشان مخالفت کنند؛
اما صدور همین مجوزهای قانونی هم نیز با تعلل مواجه است. بعد از گذشت نزدیک به دوسال، در تهران فقط انجمن اسلامی دانشگاه شریف احیا شده است و دانشجویان دانشگاه امیرکبیر، ناچار بهجای نام انجمن اسلامی، نام انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه را برگزیدهاند؛ درحالیکه دانشگاههای علموصنعت، خوارزمی و... هنوز نتوانستهاند انجمنهای خود را تشکیل دهند. اگر با همین معیار بخواهیم شرایط دانشگاههای سایر استانها را با دانشگاههای تهران بسنجیم، عمق وخامت شرایط جنبش دانشجویی قابل لمس است.
طی یکسالی که گذشت تنها انجمن اسلامیهای دانشکده پزشکی دانشگاه جندیشاپور اهواز، دانشگاه علومپزشکی ارومیه، دانشگاه اراک و دانشگاه صنعتی اراک، دانشگاه صنعتی شیراز، دانشگاه رازی کرمانشاه، دانشکده علومپزشکی دانشگاه سیستان، دانشگاه دامغان، دانشگاه کاشان، دانشگاه سهند تبریز، دانشگاه صنعتی اراک، دانشگاه ارومیه و دانشگاه صنعتی ارومیه، اصفهان، صنعتی اصفهان، علومپزشکی و هنر اصفهان احیا شدهاند.
البته انجمنهای پیرو خط امام در دانشگاه زنجان، جامعه اسلامی در دانشگاه باهنر، توسعهوعدالت در دانشگاه یزد، انجمن فرهنگوسیاست در بیرجند، انجمن دانشجویان نواندیش در دانشگاه مشهد نیز احیا شدهاند؛ که همگی گرایش یا نزدیکی فکری به اصلاحطلبان دارند. در تهران نیز دانشجویان دانشگاه خواجهنصیر نیز امیدوارند بهزودی موفق به تشکیل انجمن اسلامی بشوند. اما راهحل دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی نیز تاسیس انجمن فرهنگوسیاست بود. دراینمیان انجمن دانشجویان پیرو خط امام سیستان، انجمن فرهنگوسیاست دانشگاه شیراز، انجمن اسلامی دانشگاه هرمزگان و دانشگاه بوشهر، دانشگاه علومپزشکی بیرجند و مازندران و علومپزشکی گیلان نیز توانسته بودند از دوران دولتهای نهم و دهم جان سالم به در ببرند و باقی بمانند.
روند احیای انجمنهای اسلامی تعلیقشده یا تاسیس انجمنهای جدید، نشان میدهد بحث بازگشایی انجمنهای منحلشده، سلیقهای است و بستگی به جو حاکم بر دانشگاه و طرز تفکر رییس دانشگاه دارد. در برخی دانشگاهها که رییس دانشگاه و نماینده نهادهای نظارتی در داخل دانشگاه مخالفتی با بازگشایی انجمن نداشتهاند، راه احیای انجمنها هموارتر است؛ اما اگر این نهادها نخواهند، بازگشایی صورت نخواهد گرفت. برای مثال، رییس دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی موضع خاصی در مورد انجمن اسلامی ندارد؛
به همین دلیل اعضای شورای احیای این دانشگاه پیشبینی میکنند که بهزودی انجمن اسلامی این دانشگاه احیا شود. ولی در برخی دیگر از دانشگاهها، احیا یا تاسیس انجمن اسلامی پیچیدهتر یا نزدیک به محال است. درحالحاضر پنج اتحادیه سراسری دانشجویی در کشور فعال هستند؛ انجمن اسلامی مستقل، جامعه اسلامی، بسیج دانشجویی، جنبش عدالتخواه و تحکیموحدتی که وابسته به تندترین طیف اصولگرایان است. این پنج اتحادیه، کارکردی مشابه دارند و برخلاف نفس جنبش دانشجویی، دانشگاه را به حیاطخلوت احزاب سیاسی بدل کردهاند. اما ماندگارترین و شاید مهمترین آسیب محدودساختن انجمنهای اسلامی بهتاراجرفتن هویت جنبش دانشجویی ایران است.
جنبشی که از سال ٣٢ و در همراهی دکتر مصدق به میدان آمد و تاکنون با هویت روشنفکری، منتقد دولتهای وقت بود. حفظ هویت جنبش دانشجویی و بازکردن فضای دانشگاهها از جمله وعدههای حسن روحانی به جوانان بود. همان جوانانی که بهگفته رییسجمهوری یازدهم، در جریان انتخابات «غوغا» کردند. این جوانان نهتنها نباید نگران اظهارنظرهای معاونین دولت درخصوص انجمنها باشند که انتظار میرود از حمایتهای دولت نیز برخوردار باشند.
البته دانشجویان همچنان امیدوار هستند؛ که امید در ذات جوانی و تحولخواهی است. درخواست تاسیس یا احیای انجمن اسلامی بسیاری از دانشگاهها مورد موافقت اصولی قرار گرفته است و دانشجویان این دانشگاهها هر شب را با امید تاسیس انجمن و برگزاری انتخابات برای آن، صبح میکنند. بااینحال بهدنبال تشکیل اتحادیه نیستند؛ زیرا نمیخواهند در ابتدای راه حساسیتی را تحریک کنند. همین موضوع را میتوان قرینهای از بالغشدن جنبش دانشجویی دانست. جنبشی که قصد دارد گذشته را همچون چراغی پیشروی آینده نگاه دارد.