روزنامه کیهان **
اینجا منطقة جنگی است / محمد ایمانی
آتش تعدی و جنگ در منطقه ما بعد از 14 سال همچنان شعلهور است. اگر دولت بوش سالهای 2001 و 2003 شعله جنگ را در افغانستان و عراق برافروخت امروز دولت اوباما براساس تجارب آن دو جنگ، جنگهای نیابتی را در سوریه و عراق و یمن و در مرزهای ایران و لبنان گسترش داده است. چه فرقی میکند شیعه باشند یا سنی، عرب یا کرد، آنها که در روزگار انباشته از جاهلیت مدرن در عراق و سوریه و یمن به خاک و خون کشیده میشوند، به اسارت میروند و یا از خانه و کاشانه آواره میشوند. دیروز در افغانستان و عراق، آمریکاییها رأساً شهروندان بیگناه را شبانه از اتاق خواب بیرون میکشیدند و در بازداشتگاهها برهنه و تحقیر و شکنجه میکردند و امروز اوباش اجیر شده به نیابت از آنها، همین سبعیتهای جاهلیت مدرن را به نمایش میگذارند. هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا مرداد سال گذشته با انتشار کتاب خاطرات خود عنوان کرد «من به 112 کشور سفر کرده بودم و با برخی از دوستان توافق حاصل شد تا به محض تأسیس داعش، این گروه به رسمیت شناخته شود اما ناگهان همه چیز فرو پاشید و با انقلاب مصر همه چیز تغییر کرد. توافق شده بود تا دولت اسلامی (داعش) در روز 5 ژوئیه 2013 اعلام شود و ما منتظر اعلام تأسیس آن بودیم تا به همراه اروپا هر چه سریعتر به رسمیت بشناسیم». امروز دولت اوباما چند برابر دولت بوش در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) جنایت میکند.
در چنین اوضاع اسفباری، آرامش و امنیت و ثبات ایران بینظیر است. به تعبیر گزارش تیر ماه 1393 فارین پالیسی «شاید واشنگتن نخواهد اعتراف کند اما ایران با ثباتترین کشور خاورمیانه است. کارتر در سال 1979 و در دیدار با شاه در کاخ سعدآباد گفت ایران،جزیره ثبات در یکی از پرچالشترین مناطق جهان است. مدتی بعد موج انقلاب اسلامی، ایران را فرا گرفت و پادشاهی پهلوی سرنگون شد. کارتر به خاطر پیشبینی خود مورد تمسخر قرار گرفت اما او اشتباه نکرده بود بلکه تنها چند دهه جلوتر از زمان خود بود(!) ایران، امروز در قلب منطقهای آشوب زده، جزیره ثبات است». میشد وضعیت رنجبار کوبانی و تکریت و رمادی و ادلب و تدمر و تعز و صنعا و مأرب برای مردم ما نیز اتفاق بیفتد چنان که شبیه آن 35 سال پیش برای سوسنگرد و هویزه و دهلران و خرمشهر ما اتفاق افتاد. در آن روزگار، دل آرامی - بخوانید خوش خیالی یا خیانت- امثال بنیصدر خون به دل ملت ما کرد و آن جنایتها رقم خورد. دشمن بی سر و پا، طمع کرده و تاخته بود و مگر انکار او میتوانست علاج درد باشد؟ مگر مذمت مقاومت و طفره از هماوردی و سینه سپر کردن در برابر متجاوز میتوانست نسخه نجاتبخش باشد؟! محاصره آبادان شکست و خرمشهر آزاد شد چون مردمان آزاده از سرور آزادگان آموخته بودند میتوان از گردنه مشکلات و چالشهای صعب، به پشتوانه روحیه مجاهدت و شهادتطلبی با موفقیت عبور کرد. «صبراً یا بنیالکرام فما الموت الا قنطرهًْ... صبور باشید ای فرزندان کرامت که شهادت نیست مگر پلی که شما را از ناگواری و آسیب و زیان به وسعت بهشت و نعمتهای دایمی عبور میدهد».
اگر واقعیتها از تعدی، منطقنشناسی، گستاخی و تهاجم دشمن و میل او به ایجاد بیثباتی و ناامنی در مرزهای ما خبر میدهد، لاجرم باید در تراز این واقعیت مهیا بود و با عزم و بصیرت برای این مصاف آماده شد. اگر ملتی میخواهد دشمنان او ناگهان بر سرش نتازند و مجال واکنش را از او نگیرند، لاجرم باید با نگاهی ژرفاندیش و با ارادهای استوار زیست کند. نمیشود دشمن، آرایش تعدی و تخاصم داشته باشد- چنان که تاریخ سده اخیر به ویژه 70 سال گذشته - شهادت میدهد و شما گارد آشتی و انفعال و ضعف و صلحطلبی اختیار کنید. چنین گارد اشتباهی فقط دشمن را گستاختر میکند و در آتش طمع او بیشتر میدمد. بله اگر دشمن گارد صلح اختیار میکرد و رفتار او هم گفتار و ادعایش را تأیید میکرد، در چنین شرایطی صلح ترجیح داشت اما مجنونوار، شیفته- لیلی که نه- دشمن زشت منظر و زشت کردار شدن، خودفریبی است. نمیشود دشمن حتی خرید با واسطه هواپیمای مسافربری را در بحبوحه مذاکره برای توافق تحریم کند و بگوید این هواپیماها را در صورت پرواز مصادره خواهد کرد و شما امید مسالمت و آشتی و توافق و پایبندی او به تعهدات داشته باشید یا خیال کنید دل دشمن با شما نرم میشود.
چه فرقی میکند دولت دهم باشد یا یازدهم، عمرو باشد یا زید؛ وقتی دشمن علناً اعلام جنگ اقتصادی میکند، غصهدار است که واردات کالاهای لوکس تجملی مهار نشود و مثلاً اعلام شود ایران بزرگترین وارد کننده پورشه در منطقه است! رنجآور است که هم در دولت سابق و هم در دولت فعلی از دشواریهای اقتصادی تحمیلی و محدودیتهای موجود بارها سخن به میان آمد و حتی به غلط وضعیت ما را با وضعیت شعب ابیطالب مقایسه کردند، اما آن چنان که باید جهاد اقتصادی، اقتصاد مقاومتی، مدیریت منابع و مبارزه با تروریستهای اقتصادی (بازوهای جنگ نیابتی دشمن) را جدی نگرفتند. نزاعهای حیدری- نعمتی در عرصه سیاست و انتخابات و راه رفتن روی اعصاب مردم و فرافکنی و متهم کردن رقیبان، تا دلتان بخواهد در طول سالیان برقرار بوده اما عزم و اراده جهادی به این معنا که دشمن و دشمنی دشمن را ببینیم و برای خباثتهای او چارهجویی کنیم، به همان اندازه رونق نداشته است. البته بیانصافی است اگر نگوییم که در بحبوحه همین منازعات بیمایه و غفلتآفرین، کم نبودهاند گمنامان نامآور و پارسایی- از امثال مجید شهریاری و مصطفی احمدی روشن و حسن طهرانی مقدم و کاظمی آشتیانی و حاج عبدالله والی گرفته تا قاسم سلیمانی و رزمندگان گمنام - که برای دفاع از حریم دیانت و انسانیت، مروت پیشه کردند و از خود گذشتگی نشان دادند.
حقیقت این است که حتی اگر جنگی در میان نبود و امنیت برقرار بود، باز هم رفاه زدگی و عیشطلبی و خوشباشی و غفلت زدگی اسباب عقبماندگی و خسران ما بود. ارادههای والا برای پیشرفت و عزت و خوشبختی، با شکمبارگی و هیجانبارگی و تعیّش و خوشباشی قابل تحقق نیست. این تعبیر شریف از امیرمؤمنان علیهالسلام است که در فراخوان یاران خویش به جهاد و مجاهدت فرمود «خداوند شکر را برعهده شما نهاده و امر خویش را به شما واگذاشته و در میدان محدود دنیا مهلتی به شما داده تا سبقت بگیرید. پس کمربندها را محکم کنید که؛ لاتجتمع عزیمهًْ و ولیمهًْ. عزم و اراده با سورچرانی و رفاهطلبی جمع نمیشود» (خطبه 241 نهجالبلاغه). حضرت از جمله 2 بار سرزنش کردند که برخی اصحاب در برابر کید و نقشه دشمن، نقشه نمیکشند و در برابر هجوم و حمله او، نمیجنگند و هجوم نمیبرند و فقط مسئولیت را متوجه هم میکنند و یکدیگر را خوار میسازند.
حضرت یک بار در خطبه 27 فرمودند «به شما گفتم با دشمنان بجنگید پیش از آن که با شما بجنگند... به خدا سوگند با هیچ قومی در خانهاش نجنگیدند مگر آن که او را خوار ساختند اما؛ فتواکلتم و تخاذلتم. شما مسئولیت را به گردن یکدیگر انداختید و همدیگر را خوار ساختید تا غارتگران تاختند... یُغار علیکم ولا تُغیرون و تُغزون و لاتَغزون. به شما حمله و غارت میکنند و شما هجوم نمیبرید. با شما میجنگند و شما نمیجنگید». بار دیگر در خطبه 34 میفرمایند «بد آتشی است آتشی که شما برای جنگ بیفروزید. تُکادون ولاتَکیدون و تَنتَقِصُ اطرافکم فلا تَمتَعِضون. لایُنام عنکم و انتم فی غفلهًٍْ ساهون. غُلِبَ والله المُتخاذِلون. برای شما نقشه میکشند و شما نقشه نمیکشید. از قلمرو اطراف شما میکاهند اما ناراحت و خشمگین نمیشوید. چشم از شما بر نمیدارند و نمیخوابند اما شما در غفلت غوطهورید. به خدا سوگند خوار کنندگان یکدیگر، مغلوب شدند».
نصرت قطعی ولایتخلف الهی در وحدت و الفت و بصیرت و عزم و اراده و مجاهدت است و نه در تواکل و تخاذل. اینکه رهبر معظم انقلاب شعار سرلوحه امسال- و همه سالها- را «همدلی» قرار دادند، ناظر به همین معناست. اینکه «دشمن میخواهد امنیت و ثبات بینظیر کشور را از بین ببرد» و «جنگهای نیابتی را به مرزهای ما بکشاند» باید احساس مسئولیت و از خود گذشتگی و شجاعت و سلحشوری و نشاط و اراده و ایمان را در ما دو چندان کند. فرافکنی مسئولیت یا مجادله و جنجال و غوغاسالاری و انباشت فضای افکار عمومی از ابهام و اتهام به خیال برد و باخت انتخاباتی و به جبران برخی کمکاریها، ارمغانی جز ایجاد حاشیههای مسموم و غفلت از واقعیتهای خطیر منطقه به همراه نخواهد داشت. اگر به دنبال پاسداری از ثبات و امنیت و استقلال کشور هستیم، ناچاریم روحیه جهادی را در خود و در میان مردم تقویت کنیم و الفبای این اصلاح مسیر، درک تهدیدها و ضرورتها و از خودگذشتگی و همدلی مبتنی بر آن است. یعنی اینکه باید به جای هوای مسموم سیاستورزی بر مبنای «غضب و شهوت» و «حب و بغضهای ناحق»، به ایثار و مروت و مجاهدت و الفت و وحدت و اخوت میدان نقشآفرینی و گرهگشایی داد. سیاست و مدیریت باید به این ریل در تراز سیاستگذاریهای کلان امام و رهبری بازگردد، تا پیروزیها و موفقیتهای بزرگ در دسترس قرارگیرد.
گفتمان جاهلیت جدید سنگ بنای حرکت خویش را بر ارعاب و تهدید و تعدی قرار داده است. به تعبیر مقتدای حکیم انقلاب «گفتمان جاهلیت گفتمانی ظالمانه، زورگویانه، متکبرانه و خودخواهانه است... در مقابل گفتمان اسلامی که طرفدار عدالت، آزادی بشر و از بین رفتن ریشههای استثمار و استعمار و نابودی نظام است... امکان آشتی و نزدیکی این دو گفتمان به یکدیگر هیچ گاه وجود نخواهد داشت زیرا یک گفتمان قائل به ظلم و ستیزهگری با ملتهاست در حالی که گفتمان دیگر، قائل به حمایت از مظلومان و مقابله با ظالمان است». حربه شیطان، ارعاب است اما این حربه فقط دوستان شیطان را میترساند «انما ذلکم الشیطان یُخوّف اولیائه فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین». اگر ترسی از شیاطین به دل راه پیدا کرد و ما را دچار خطای محاسبه کرد، باید نگران باشیم که مرز ما با دشمن به هم خورده است. فقط دوست شدگان با شیطان از او میترسند. حساب خیانت پیشگان و مأموران دشمن جداست و آنها را نمیتوان از خوابزدگی بیدار کرد اما با همه آنها که دل در گرو اسلام و عزت کشور دارند میتوان این جملات شیخ فضلالله نوری(ره) را بازگو کرد که «اختلاف میان ما و لامذهبهاست که منکر اسلامیت و دین حنیفاند... آنچه خیلی لازم است برادران بدانند و از اشتباه کاری خصم بیمروت بیدین تحرّز نمایند این است که چنین ارائه میدهند که علما دو فرقه شدهاند و با هم حرف دینی دارند و با این اشتباه کاری، عوام بیچاره را فریب میدهند... افسوس که این اشتباه را با هر زبانی و به هر بیانی بخواهیم دفع شود، خصم بیانصاف نمیگذارد». سرپلها و مأموران نیابتی دشمن بعد از یک قرن همچنان مأمور جابهجا کردن تابلوها و دادن آدرسهای اشتباه و سوزاندن ریشههای همدلی هستند. ابتدا باید ریشه آنها را سوزاند.
***************************************
روزنامه قدس **
تلاشهای ننگین برای گسترش جنگ/ راضیه فخر
با نگاهی به تاریخ یمن در قرن گذشته مشخص میشود که سعودیها حد اقل سه بار در چند دهه اخیر تلاش کرده اند یمن را تصرف کنند، ...
اما هیچ وقت موفق نبوده اند، هرچند در حال حاضر سه استان حاصلخیز یمن به عنوان اجاره در اشغال سعودیها میباشد. علاوه بر ادعاهای دیگر، سعودیها قصد ندارند این استانهای حاصلخیز را به یمن بازگردانند. بخشی از تلاش آنها برهم ریختن اوضاع این کشور و توسعه جنگ علیه یمن از دایره عربی به غیر عربی است تا برای خود متحدان بیشتری دست وپا کرده وبر مشروعیت خویش در این تجاوز نظامی مهر تأیید بگذارد. از سوی دیگر ایالات متحده آمریکا، خواهان تسلط بر یمن بوده، اما به دلیل آن که نمی خواهد خود مستقیم وارد عمل شود، عربستان را پیشقدم کرده و خود پشت صحنه، اداره امور را در اختیار دارد. در نهایت اگرعربستان یمن را اشغال کند، در واقع در اشغال آمریکا خواهد بود و از آنجایی که آمریکاییها خواهان جنگ طولانی و فرسایشی نیستند از این رو پیوستن کشورهای غیر عرب میتواند به تحقق این اهداف بیشتر و سریعتر کمک کند.
وادار کردن کشورهای وامدار عربستان به مشارکت و ائتلاف دراین جنگ، برای ارزیابی درصد وفاداری آنها به سعودیها روی دیگر این سکه است. از طرفی با احتمال به توافق رسیدن ایران با 1+5 بر سر مسأله هستهای و ناکامی عربستان و اسراییل در برپایی یک جنگ جدید در خاور میانه برای کشاندن پای ایالات متحده به این جنگ، عربستان تلاش دارد به هر شکل ممکن اوضاع منطقه را به هم بریزد و کشورهای دیگر را در شرایطی قراردهد که توافق را به هم بزند.
اما در طرف دیگرنکته قابل توجه این است که اگر فقط شیعیان حوثی در یمن انقلاب کرده بودند، سنیهای این کشور با توجه به توان جمعیتی و قبیلهای امکان ایستادن در مقابل آنان را داشتند، اما سنیها و حتی گروههای حزبی غیر مذهبی و ارتش هم با حوثیها همپیمان هستند تا این انقلاب به یک انقلاب فراجناحی و فرامذهبی تبدیل شده و خطر بزرگی برای همسایه شمالی یمن یعنی عربستان به وجود آورد. در واقع سعودیها با همه تلاشهایشان نتوانستند جنگ یمن را به جنگ شیعه و سنی تبدیل کنند، از این رو میکوشند با گشودن پای غیر اعراب به این جنگ، به مشروعیت سازی دروغین اقدامهای غیر انسانی شان بپردازند.
از سویی دیگر ماجرای حمله ارتش و بسیج مردمی انصار ا... به عدن نقشههای عربستان برای تقسیم یمن وبه راه انداختن یک جنگ داخلی در این کشور را نقش بر آب کرد و اینک رژیم آل سعود چارهای ندارد، جز آنکه کشورهای غیرعرب را دراین جنگ وارد کند.
سعودیها با این کار میخواهند به جهان نشان دهند، تواناییهایی دارند که نباید نادیده گرفته شود وباید در مسایل بینالمللی و بویژه منطقهای مورد مشورت قرار گیرند. آنها دلهره آن را دارند که توافقاتی پشت پرده میان ایران و ایالات متحده و غرب از یک سو و ایران و روسیه و چین از سوی دیگر انجام شده باشد که در آن نقشی برای عربستان در نظر گرفته نشده و ایران نقش جدیدی در برقراری ثبات و امنیت در خاورمیانه برعهده بگیرد.
جدا از آنچه گفته شد، از زمان آغاز بیداری اسلامی در خاورمیانه، نظامیان سعودی حداقل در دو منطقه به سرکوب معترضان پرداخته اند، اشغال نظامی بحرین و سرکوب مخالفان در مناطق شرقی هر دو گواه این ادعاست. به یقین درگیری سعودیها در جبهههای گوناگون مورد بهرهبرداری معترضان داخلی و بیرونی سعودیها قرار خواهد گرفت. ازاین رو آنان در تلاش بیوقفه، سعی در یارگیری و افزایش دامنه کشورهای خواهان حضور در جنگ یمن هستند تا در صورت نیاز، از آنها بهره لازم را در اهداف خود ببرند.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
راه را برای پیروزیها هموار کنیم
بسمالله الرحمن الرحیم
هفته گذشته درحالی سالروز مبعث پیامبر بزرگ اسلام و ماه رجب که از ماههای حرام است را پشت سر گذاشتیم که جهان اسلام مالامال از رنج جنگها و درگیریها بود و همچنان این برادرکشیها ادامه دارد.
پیامبر اسلام، پیامبر رحمت است و اولین شعار اجتماعی و اخلاقی دین اسلام، وحدت و برادری مسلمانان بود و هم اکنون نیز امت اسلامی به این شعار بیش از هر چیز دیگر نیاز دارد. با اینحال، برخلاف این نیاز حتمی و ضروری، کشورهای اسلامی با همدیگر در جنگ و جدال هستند و حتی در داخل کشورها به درگیری و جنگ داخلی مشغولند. این وضعیت، از یکطرف برخلاف تعالیم اسلام است و از طرف دیگر درست همان چیزی است که دشمنان اسلام و مسلمانان میخواهند.
اگر اطلاعات و آمار دقیق از تعداد کشته شدگان، میزان تخریبها، هزینه سلاحها و ارزش امکانات تلف شده کشورهای اسلامی در 4 سال اخیر تهیه شود، مشخص خواهد شد که چه خسران بزرگی متوجه امت اسلامی در همین مدت کوتاه شده است. خسران بزرگ تر، بذر کینه و دشمنی عمیقی است که در این سالها در جان مسلمانان نسبت به همدیگر کاشته شده و اکنون درحال آشکار شدن است.
اتفاقی نیست که اوج تروریسم در کشورهای عراق و سوریه خودنمائی میکند و در همان حال، سران عربستان سعودی، که باید به خاطر مسئولیت تولیت حرمهای الهی و نبوی بیشترین تلاش را برای برقراری صلح و آرامش در کشورهای مسلمان به عمل آورند، فقیرترین و مظلومترین ملت مسلمان یعنی مردم یمن را بمباران میکنند و هزاران نفر از زنان و کودکان و مردان غیرنظامی را به خاک و خون میکشند و مساجد، بیمارستانها، مدارس و خانههای مردم را ویران مینمایند. این، فقط بخشی از رنجهای امت اسلامی است. نفوذ تروریستهای تکفیری در لیبی، افغانستان، پاکستان و کشورهای آفریقائی، بخش دیگری از رنجی است که اکنون ملتهای مسلمان تحمل میکنند.
وجود غده سرطانی صهیونیسم در قلب جهان اسلام، گرفتاری بزرگ دیگری است که مسلمانان با آن مواجهند. بیجهت نیست که همزمان با قدرتنمائی مردم فلسطین در برابر قلدریهای رژیم صهیونیستی و درس بزرگی که در جنگ غزه به صهیونیستها دادند، سرزمینهائی که خط مقدم جبهه مبارزه علیه رژیم صهیونیستی به حساب میآیند به جولانگاه تروریستها تبدیل میشوند. اکنون 4 سال است که دولت سوریه با تروریستهای تکفیری درحال جنگ است. از یکسال قبل، داعش به استانهای شمال غرب عراق نفوذ کرده و این کشور تازه از چنگ استبداد داخلی و اشغال بیگانگان رها شده را گرفتار آشوب کرده است. این توطئهها برای اینست که رژیم صهیونیستی فرصتی برای تقویت خود پیدا کند و در همان حال، قدرت نظامی مسلمانان نیز کاهش یابد و نیروهای زبده و امکانات کشورهای اسلامی از بین بروند.
با تحلیل رفتن قدرت، امکانات و نیروهای کشورهای اسلامی و به ویژه بروز اختلاف میان ملتهای مسلمان و پیدایش کینه میان آنها حتی میان مردم هر یک از این کشورها، این صهیونیستها و حامیان آنها هستند که سود سرشاری نصیبشان میشود. رژیم صهیونیستی در امان میماند، کارخانجات ساخت تجهیزات نظامی غرب سلاحهایشان را به فروش میرسانند و ثروتهای کشورهای اسلامی به جیب دشمنانشان سرازیر میشود. از اینها مهمتر، مقابلهایست که غربیها با بیداری ملتهای مسلمان به عمل میآورند و با ایجاد جنگها و درگیریهای داخلی در کشورهای اسلامی مانع رشد بیداریها و انقلابهای ضداستبدادی و ضد استعماری میشوند.
دولتهای غربی با ایجاد این درگیریها علاوه بر استمرار چپاول ثروتهای مسلمانان، مهرههای خود در کشورهای اسلامی را نیز تثبیت و تقویت میکنند. برای استعمارگران غربی، استمرار سلطه آنان بر کشورهای تحت سلطهشان مهم است و برای تامین این خواستهها حاضرند به هر کاری دست بزنند و مرتکب هر جنایتی بشوند. آمریکا که در راس سلطهطلبان غربی است، در دهههای اخیر شکستهای متعددی را در تامین اهداف شوم خود به ویژه در خاورمیانه متحمل شده است که یکی از آنها طرح خاورمیانه جدید با نقشه راه آمریکا بود. تحمل این قبیل شکستها برای آمریکا و سایر قدرتهای استعماری دشوار است کما اینکه مشاهده ضعف رژیم صهیونیستی نیز برای حامیان این رژیم بسیار گران تمام میشود. آنها برای جبران این ضربهها که خوردهاند، تقویت تروریسم و ایجاد اختلاف و درگیری در کشورهای اسلامی را طرح مناسبی میدانند. متاسفانه کشورهای اسلامی در خواب عمیقی فرو رفتهاند و به جای آنکه به ندای وحدت اسلام و پیامبر وحدتآفرین آن لبیک بگویند و نقشههای شوم آمریکا و قدرتهای سلطهطلب را نقش بر آب کنند، از طریق تفرقه و درگیری با همدیگر، به آنها کمک میکنند. وقت آن فرا رسیده است که نخبگان امت اسلامی با این توطئهها مقابله کنند و راه را برای پیروزیهای بزرگی که خدای قادر متعال در دل همین حوادث برای اسلام و مسلمین مقدر فرموده است هموار سازند.
***************************************
روزنامه خراسان**
ولادت دوباره ايران/کورش شجاعي
تصرف خرمشهر و جداسازي خوزستان از ايران تنها بخشي از آرزوها و اهداف صدام و اربابان و حمايت کنندگانش بود که البته به لطف پروردگار و دلاورمردي هاي رزمندگان، اين پيروان راستين اسلام ناب محمدي، صدام جنايتکار اين آرزوي باطل را در حضيض ذلت به گور برد، آنچه صدام آن ديکتاتور جنايت پيشه خائن به اسلام و مسلمين با چراغ سبز حاميان غربي، منطقه اي و عربي خود در سر پرورانده بود، فتح ايران و گرفتن جشن پيروزي در تهران، تجزيه و تکه تکه کردن ايران تازه انقلاب کرده بود، صدام و ارتش بعث براي رسيدن به اين آرزوهاي کذايي با استفاده از چندين لشکر مکانيزه و مجهز به پيشرفته ترين سلاح هاي روز که آمريکا، شوروي سابق و برخي از کشورهاي غربي در اختيارش گذاشته بودند در کنار بهره گرفتن از حمايت هاي سياسي و مالي بي دريغ بسياري از کشورهاي منطقه و فرامنطقه اي ، با حمله اي همه جانبه و برق آسا و البته با استفاده از غفلت و بلکه خيانت بني صدر، ابتدا با درهم شکستن مقاومت جانانه 35 روزه «جهان آرا» هاي دلاور، خرمشهر اين عروس شهرهاي ايران را با ارتکاب انواع جنايت هاي جنگي به تصرف درآورد و بلافاصله قصد جداکردن خوزستان از ايران و تجزيه کشورمان را داشت دشمنان با پيشاهنگي صدام مي خواستند آنچه از ايران اين کشور بزرگ و ديرپاي باقي مي ماند تنها «چند پاره اي» ضعيف و ذليل شده باشد که نه عزتي و نه استقلالي و نه تاثيري در منطقه و جهان و نه حتي موجوديتي واقعي و قابل توجه داشته باشد به همين دليل جنگ صدام و حاميانش عليه ايران نه صرفا براي سقوط نظام اسلامي و جداکردن چند استان مهم از ايران و حتي تجزيه آن طراحي نشده بود بلکه آنها همه اين اهداف را تحت هدف کلي استحاله کشور و ملت بزرگ و متمدن ايران با آن پشتوانه 7 هزار ساله تاريخي و فرهنگي و در هم شکستن اراده ملت بزرگ اين سامان و به ذلت و اضمحلال کشاندن آن و خلاصه «مرگ ايران» دنبال مي کردند و از اين رو براي رسيدن به اين هدف از ارتکاب هيچ جنايتي در حق ملت ايران کوتاهي نکردند آنها به خاطر برخورداري از حمايت هاي تسليحاتي غربي و دلارهاي نفتي عربي آنقدر سلاح و تجهيزات داشتند که براي نشانه گيري رزمندگان ما در برخي موارد به جاي استفاده از اسلحه «ژ 3» و مانند آن با دو لول هاي ضدهوايي، پيکر پاک و سينه هاي ستبر رزمندگان ما را آماج گلوله هاي خود قرار مي دادند، آنقدر مين در اختيار آنها گذاشته بودند که براساس آمار جهاني، به خاطر کاشته شدن چند ميليون مين ضد تانک و ضد نفر در مناطق مرزي کشورمان توسط صداميان که هنوز پس از گذشت حدود سه دهه از جنگ، اين مين ها از هم وطنانمان قرباني مي گيرد ايران به عنوان دومين کشور جهان از نظر مين هاي کاشته شده در آن شناخته مي شود، آرزومندان فروپاشي و پايان «حيات ايران» در کنار آن حمايت هاي بي حد و حصر تجهيزاتي ، سياسي و مالي از صدام از حدود 48 کشور جهان خصوصا از کشورهاي عربي چند هزار مزدور براي حضور در جبهه هاي جنگ عليه کشورمان اجير کردند.صدام و حاميانش براي تحقق اهدافشان به هر جنايتي دست زدند از تحويل بمب هاي شيميايي به صدام تا تحريک اعراب براي مقابله با ايران و تا انجام تبليغات و فعاليت هاي گسترده براي دامن زدن به «ايران هراسي» و تبديل آن به «ايران ستيزي» و تا حمايت هاي آشکار و پنهان از مدرسه هاي وهابي تکفيري پرور و تشويق گردانندگان اين «مدارس ضرار و قتال» به صدور فتواي قتل و کشتار ايرانيان و ديگر مسلمانان غيرهم کيش خودشان و هزاران جنايت ديگر که برخي از آنها تازه حالا پس از گذشت حدود 26 سال از پايان جنگ تحميلي، از برخي جنايت هاي دست پرورده هاي آمريکا، رژيم صهيونيستي و صدام مدارس تکفيري پرور مورد حمايت جدي وهابيت آل سعود پرده برداشته مي شود از جمله اين که همين چهارشنبه هفته گذشته 30 ارديبهشت اين خبر جانسوز و تکان دهنده از قول سردار باقرزاده فرمانده کميته جستجوي مفقودين ستاد کل نيروهاي مسلح در خبرگزاري ها منتشر شد که در جريان تفحص هاي اخير و بازگرداندن پيکرهاي مطهر 270 شهيد از مناطق جنگي، پيکر 175 رزمنده غواص و فرزند دلاور ايران عزيزمان با دست هاي بسته و بدون جراحت در منطقه عمليات کربلاي 4 کشف شده که اين واقعيت استخوان گداز و جانفرسا از وقوع جنايتي بس هولناک و فاجعه بار و باور نکردني مانند جنايت هايي که اکنون هم فکران وهم کيشان داعشي صداميان مرتکب مي شوند حکايت مي کند. گرچه مردم بزرگ اين سامان پيش از اين ها نيز ماجراهاي تلخي مانند کشف گورهاي دسته جمعي رزمندگانشان را در طلائيه و جاهاي ديگر شنيده بودند همچنين اين مردم شهيد داده، صبور، غيور، بزرگوار ، مقاوم و استوار مطالبي نيز درباره عبور دادن بي رحمانه تانک هاي بعثي ها از روي پيکرهاي فرزندان دلاورشان همچون حسين علم الهدي و 60تن از يارانش را در جريان عمليات نصر که دي ماه سال 59 در هويزه به وقوع پيوست شنيده اند اما زنده به گور کردن فرزندان خود را با دست هاي بسته توسط مزدوران و دست پرورده هاي آمريکا و صداميان متاثر از مدارس وهابي سعودي را نشنيده بودند. با همه اين احوال ما به عنوان مسلمان براساس آيات صريح قرآن همان گونه که بر اين باور قطعي که شهداي گرانقدر اسلام از جمله شهيدان والامقام 8 سال جنگ تحميلي در محضر پروردگار کريمشان روزي خور هستند هيچ شکي نداريم، همچنين ترديدي نيز نداريم که همه جنايت کاران تاريخ از اسکندر، چنگيز، تيمور، هيتلر، لنين و استالين، گرفته تا سران رژيم صهيونيستي، صدام و حاميانشان و تمام جنايت کاران تاريخ در محضر عدل الهي به عقوبتي بس سخت و سهمگين و متناسب با جنايت هايشان دچار مي شوند چرا که اين جنايتکاران علاوه بر جنايت هايي که در زمان حيات ننگين و جنايت کارانه شان مرتکب شدند، موجب پايه گذاري يا ترويج افکار و رفتاري شدند که به بهانه هايي از جمله نژاد پرستي، برتري قومي، برتري نژادي، تکفير و مباح دانستن و جايز شمردن ريختن خون ديگران شدند. نمونه بارز ترويج و دست زدن به اين گونه جنايت ها در دو، سه دهه اخير جنايت هاي صداميان عليه ملت ايران است و نمونه مشخص چند سال اخير و همين روزهايي که در آن زندگي مي کنيم وقوع جنايت هاي هولناک و متعدد عليه مسلمانان و غيرمسلمانان توسط القاعده و داعشي هاي دست پرورده فرقه وهابيت هستند همه اين ماجراها و جنايت ها گرچه بسيار تلخ و ناگوار و اسفبار است اما وقوع اين جنايت ها در عراق و سوريه و يمن و ... و آنچه هنوز پس از سال ها از جنايت صداميان پرده برمي دارد حالا بيش از گذشته براي جوانان و آناني که به خاطر سن و سالشان يا هر دليل ديگري توفيق درک سال هاي دفاع مقدس را نداشته اند روشن مي کند که اولا صداميان که آن جنايت ها را در حق ملت ايران مرتکب شدند چه نسبت و «برادر خواندگي» با تکفيريان و داعشيان داشتند و دارند و نکته مهم ديگر اينکه اگر آن جانفشاني ها و دلاورمردي هاي رزمندگان ارتش، بسيج، سپاه و ايستادگي ها و حمايت هاي مردمي نبود و درخت عزت، استقلال، مانايي، ماندگاري، تماميت ارضي و «حيات ايران زمين» با خون بيش از 230هزار شهيد گلگون کفن و ايثارگري حدود 500هزار جانباز و فداکاري هزاران رزمنده غيور اين مرز و بوم آبياري نمي شد اکنون نه تنها از آزادي خرمشهر عزيز و خوزستان و ... خبري نبود بلکه از عزت و استقلال و ايران يکپارچه و مقتدر و موثر در منطقه و جهان و ايراني که الگوي ظلم ستيزي در جهان امروز است اثري نبود پس اگر سالروز آزادسازي خرمشهر که سرآغاز مبارک جلوگيري از تکه تکه شدن ايران و فروپاشي کشورمان بود را به عنوان سالروز ولادت دوباره ايران بدانيم و بخوانيم سخني به گزاف نگفته ايم پس سالروز ولادت دوباره ايران عزيز تر از جانمان بر همه ايرانيان خصوصا خانواده معزز شهيدان، جانبازان سرافراز، رزمندگان و بر تاريخ و اعصار گذشته و حال و آينده ايران مبارک باد.
چو ايران نباشد تن من مباد
بدين بوم و بر زنده يک تن مباد
***************************************
روزنامه ایران**
بازگشت انتحاریها به سرزمین مادری/ مسعود اسداللهی
هرچند انفجار انتحاری روز جمعه در مسجد شیعیان شهر القطیف عربستان دومین حادثه تروریستی در منطقه شیعهنشین شرق عربستان به شمار میرود اما این حادثه تفاوت اساسی با وقایع مشابه دارد. در حمله سال گذشته افراد مسلح به حسینیهای در شهرک دالوه در استان الاحساء در روز عاشورا 8 نفر از عزاداران حسینی به شهادت رسیدند و هیچ گروهی رسماً مسئولیت این حمله را نپذیرفت. دستگاه امنیتی عربستان نیز ادعا کرد، تمام عاملان این حمله تروریستی را دستگیر کردهاست.
در حادثه حمله انتحاری به مسجد شیعیان که نخستین حمله تروریستی به شیوه انتحاری در عربستان است، عامل انتحاری در رکعت دوم نماز جمعه وارد مسجد میشود و تلاش میکند از صفوف پایانی نماز خود را به صفوف میانی برساند اما بهدلیل ازدحام جمعیت موفق به این کار نمیشود و در همان صفوف پایانی خود را منفجر میکند که در نتیجه 21 نمازگزار شهید و بیش از 100 نفر مجروح میشوند و داعش رسماً مسئولیت این حادثه را میپذیرد و در بیانیهای به حامیان خود تبریک میگوید که توانستهاند کمربند انتحاری را وارد خاک عربستان کنند.
این حادثه از بسیاری جهات حائز اهمیت است و در درجه اول حاکی از این واقعیت است که محصول ایدئولوژیک که سعودیها به جهان اسلام هدیه کردهاند گریبان خودشان را گرفته است.
مرور پرونده چهار سال اخیر عملیاتهای انتحاری در سوریه، عراق، لیبی و لبنان به روشنی نشان میدهد که به لحاظ فکری همه این عملیاتهای انتحاری از جریان تکفیریها سرچشمه گرفته است. از لحاظ ترکیب نیروی انسانی نیز اکثر عاملان انتحاری را جوانان عربستانی تشکیل میدهند.
طی این چهار سال رسانهها، محافل فکری و آکادمیک مقالههای زیادی نوشته و منتشر کردهاند که چرا اکثر عاملان انتحاری تبار سعودیدارند که در این مقالات به روشنی تشریح شده که نخستین گروه داوطلبان عملیاتهای انتحاری طلبههای مکاتب وهابی بودهاند.
در واقع اندیشه حذف فیزیکی و دگر ستیزی از دوران مدرسه به طلاب و کودکان عربستانی تعلیم داده میشود و زمانی که این کودکان به سن جوانی میرسند با سودای رفتن به بهشت موعود تکفیریها در صف سربازان عملیات انتحاری قرار میگیرند. در این باره گزارش شاهدانی که در کمپ داعش حضور داشتهاند به روشنی عمق داستان تربیت جوانان انتحاری را روشن میسازد. این گزارشها از صف طولانی طلاب سعودی خبر میدهند که ماهها در انتظار عزیمت به مأموریت انتحاری به سر میبرند. با این حال دولت سعودی تاکنون عزم آن داشت که این گروه از طلاب تکفیری خارج از مرزهایش انرژی حضور خود را آزاد سازند و تصور نمیکرد دامنه آنبه داخل کشیده شود.
اکنون در واقعه قطیف خاندان آل سعود امروز چوب رفتارهای دوگانه و متناقض خود را در مواجهه با گروههای تروریستی میخورد. زیرا حکومت سعودی در پارادوکسی درمانده است که از یک سو در داخل خاک خود با القاعده و داعش مبارزه میکند اما در خارج از خاک خود از این گروهها حمایت سیاسی، تسلیحاتی، مالی و حتی حمایت مذهبی میکند و اعمال وحشیانه داعش را توجیه میکند.
عربستان تصور میکرد با چاقوی افراطیون، حریفانش را زخمی میکند و با صدور تفکر تکفیری برای خود مصونیت میخرد اما در حوادث اخیر ثابت شد که هرچند توسعه و اشاعه تفکر تکفیری بویژه در مناطق فقیرنشین ممکن است اما کنترل آن غیرممکن است و تکیه بر زرادخانه انتحاری تکفیریها نه تنها امنیت را برای ریاض به ارمغان نخواهد آورد، بلکه بیم بروز فتنه مذهبی در این کشور میرود. طبیعی است همچنان که امروز علمای بزرگ قطیف و دمام گفتهاند اگر حملات تروریستی علیه شیعیان عربستان ادامه یابد، طوایف و گروههای شیعه ساکت نمینشینند.
پس از انفجار انتحاری مسجد شیعیان القطیف، تقریباً تمام کشورهای اسلامی، مجامع بینالمللی و دانشگاه الازهر مصر این حمله را بشدت محکوم کردهاند و کار به جایی رسید که مفتی عربستان نیز این حادثه تروریستی را محکوم کرد درحالی که او در روز حادثه در نماز جمعه ریاض در خطبههای خود علیه شیعیان صحبتهای تحریکآمیز کرده بود. این مسأله بخوبی ابعاد این پارادوکس در مواضع و رفتار عربستان را نشان میدهد. سعودیها از این پس باید پاسخگوی خیل ساکنان مناطق شرق این کشور باشند که امنیتشان را تکفیریها به چالش کشیدهاند. بیشک از نگاه روحانیون بلندپایه قطیف دور نمانده که احمد العسیری، سخنگوی ارتش عربستان رسماً اعلام میکند، جنگندههای سعودی به مواضع القاعده در جنوب یمن حمله نخواهند کرد یا اینکه بندر بن سلطان دبیر شورای امنیت ملی عربستان در زمان بحران سوریه عناصر القاعده را از زندانهای عربستان آزاد کرد و راه را برای رفتن آنها به سوریه و عراق هموار ساخت با این تصور که سوریه و عراق را بحرانیتر کند. رهبر معظم انقلاب اسلامی بدرستی اعلام کردند که کشورهای حامی گروههای تکفیری روزی قربانی این گروهها خواهند شد و اتفاقهایی مثل ماجرای قطیف به طور قطع و یقین اقتدار امنیتی رژیم را در نگاه مردم و جایگاه عربستان را در منطقه تضعیف خواهد کرد و حتی ممکن است در آینده منجربه جنگ قومی در داخل کشور و حتی سبب تجزیه عربستان هم شود.
***************************************
روزنامه جام جم **
«بیتالمقدس»، پیروزی اراده/ امیر سرتیپ پوردستان
حماسه آزادسازی خرمشهر یک واقعه تاریخی است که با نفس قدسی حضرت امام(ره) به دلاورمردانی از جنس صبر و استقامت در دوران دفاع مقدس دمیده شده است و فرزندان آن رهبر فرزانه به ندای قدسی ایشان لبیک گفتند و با تمام توان و قدرت خود، دشمن را از خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران بیرون کردند.
سوم خرداد روز ماندگاری است که در اذهان باقی خواهد ماند؛ روزی که رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی ایران در کنار دیگر نیروهای مسلح و نیروهای مردمی بسیج توانستند در قالب عملیات بزرگی با نام «بیتالمقدس»، روز تاریخسازی را در صحنههای دفاع مقدس خلق کنند.
نقش و حضور یگانهای ارتش جمهوری اسلامی ایران در خرمشهر قوت قلبی برای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بود. حضور یگانهای نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، تکاوران نیروی دریایی و پشتیبانی آتش سنگین جنگندههای نیروی هوایی بیانگر رشادتهایی است که حماسهای عظیم را رقم زده است. البته بیان عظمت روز ملی مقاومت، ایثار و شهادت و عملیاتی که نماد اراده ملت بود، در چند سطر مقدور نیست. این روز در جایگاه خود بسیار بزرگ است که حماسهای عظیم در آن خلق شده است. نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز همه ساله در این ایام با برگزاری سلسله رزمایشهای بیتالمقدس - که امسال به نام رزمایش بیتالمقدس27 برگزار شده - ضمن ارتقای توان آمادگی رزمی و توانمندیهای دفاعی کشور، یاد و خاطره شهدای گرانقدر عملیات غرورآفرین فتح خرمشهر را گرامی میدارد و این روز را به فرماندهی معزز کل قوا و مردم ولایتمدار نظام جمهوری اسلامی ایران تبریک و تهنیت عرض میکند.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
سران فریبخورده عرب و افول آمریکا/محمد ایرانی
آیا امپراتوری آمریکا در حال افول است؟ این پرسشی است که بسیاری از تحلیلگران و اندیشمندان را در سراسر جهان به خود مشغول کرده و تمام تحلیلها در قبال یک واقعیت از اشتراک نظر برخوردارند و آن، اینکه افول آمریکا بهعنوان یک قدرت جهانی مدتهاست آغاز شده و بازگشتی از این مسیر وجود ندارد.
شکستهای امپراتوری آمریکا در صفحات تاریخ نقش بسته است.
کدام امپراتوری را میتوان یافت که شکستی نداشته باشد؟ دهههای 1960، 1970 و 1980 همگی یادآور شکستهای متعدد آمریکاست. بسیاری بر این باورند شکستی که آمریکا در جنگ ویتنام در سال 1975 متحمل شد، نفرینی است که تا ابد ادامه خواهد یافت و همه شکستهایی که آمریکا طی دهههای اخیر مواجه شده، ریشه در این شکست دارد، چرا که تابوی آمریکا بهعنوان یک قدرت شکستناپذیر را فروریخت و دیگر این کشور هیمنه و شکوه گذشته خود را ندارد.
با این حال با وجود آنکه همه ما میدانیم امپراتوری آمریکا در سطح جهانی چگونه عمل میکند، سران این کشور توجهی به نظریات واقعگرایانی چون «چالمر جانسون» یا «جان مرشایمر» نمیکنند که بر این باور بودند آمریکا باید پایگاههای خود را در سراسر جهان برچیده و صرفا زمانی در سطح جهانی اقدام کند که واقعا بهعنوان یک کشور مورد تهدید واقع شده باشد.
بسیاری از نظریهپردازان در آمریکا اینگونه استدلال میکنند که این عقبنشینی ضروری است، با این حال اگرچه برخی دیدگاه این افراد را ناشی از ضعف میدانند، کمتر موردی یافت میشود که یک کشور امپریالیستی بتواند بار دیگر خود را احیا کرده و به دوران طلاییاش بازگردد و در این میان شماری از تحلیلگرانی که به افول آمریکا بهعنوان یک قدرت جهانی اعتقاد دارند، اینگونه استدلال میکنند که تمام امپراتوریها در نهایت دچار فروپاشی میشوند.
اگرچه مخالفان این دیدگاه اینگونه ابراز عقیده میکنند که فروپاشی امپراتوری آمریکا در کوتاهمدت روی نخواهد داد، چرا که این کشور قدرت نرم خود را بر تمام جهان اعمال کرده و حتی قلب رقبای اقتصادی خود را نیز تحت کنترل دارد و قدرت سخت آن نیز همچنان بیرقیب به نظر میرسد و به این کشور توانایی اشغال کشورهایی را داده که آنها را بهعنوان دشمن خود مینگرد و قدرت ایدئولوژیک آن در اروپا و دیگر مناطق هنوز هم از کارآیی برخوردار است اما نشانههای بسیاری وجود دارد که سرمایهداری دیگر قطب جذاب و مقتدر همیشگی نیست. نگاهی به شکستهای آمریکا در آمریکای جنوبی ـ که عمدتا سیاسی و ایدئولوژیک بوده تا اقتصادی ـ و زنجیره پیروزیهای احزاب سیاسی چپ در ونزوئلا، برزیل، نیکاراگوئه، اکوادور و بولیوی از این واقعیت حکایت دارد که جایگزینی در درون سرمایهداری ظهور کرده است و در این رابطه نیز میتوان به نمونه اروپایی این تحول اشاره کرد که طی آن احزاب رادیکال در این قاره ظهور کردهاند.
اما نظام اقتصادی نولیبرال تحمیلی از سوی سرمایهداری جهانی به هیچ وجه اصلاحات سوسیال ـ دموکراتها را تحمل نمیکند و کسانی که سرمایهداری جهانی را در سیطره خود دارند، صرفا با ساختار سیاسیای موافقت میکنند که هیچ چالشی برای نظام سرمایهداری ایجاد نکند.
ارتقای تروریسم به جایگاه «تهدید» ـ که امروز معادل تهدید کمونیسم برای غرب است- استفاده خاص خود را برای کاپیتالیسم جهانی دارد. استفاده مکرر از واژه «تروریسم»، لوایحی که در پارلمانها و کنگره برای خفه کردن مردم به منظور جلوگیری از ابراز عقیده تصویب میشود، تجویز عقاید به دانشگاهیان که چگونه درباره مسائل سخن بگویند، بهرهگیری از امپراتوری رسانهای برای پیشبرد اهداف نظام سرمایهداری و حتی توجیه بمباران و اشغال یک کشور، همگی نشانههای دردناک درباره عصری است که در آن به سر میبریم. هر آنچه دستگاه تبلیغاتی نظام سرمایهداری- که یاوری چون صهیونیسم جهانی را نیز در کنار خود میبیند ـ به خورد مردم جهان میدهد، به دنبال دستیابی به این امر است که نظام سرمایهداری را تنها نظام مقبول و مطبوع به تصویر کشد.
اگر کسی این دیدگاه را نپذیرد و به دنبال روشنگری و آگاهسازی مردم درباره دروغها، نیرنگها و پوچ بودن «آرمانشهر»ی باشد که سرمایهداری جهانی برای مردم جهان به تصویر میکشد، با سرنوشتی دردناک روبهرو خواهد شد.
بسیاری از رایدهندگان بویژه جوانان در قبال همه احزابی که به اسمها و ایسمها و گرایشهای مختلف در اروپا مشغول فعالیت هستند؛ از چپ و راست، چپ متمایل به مرکز و راست متمایل به احزاب میانه یک احساس دارند و آن اینکه حضور در انتخابات هیچ تفاوت و تمایزی دستکم در راستای منافع جامعه ایجاد نمیکند بلکه شاهدیم راستگرایان افراطی جنگافروزی میکنند، از اقدامات ریاضتی حمایت و از نظارتها حتی بر زندگی شخصی مردم دفاع میکنند و آن را برای شکست دادن تروریسم ضروری میدانند بیآنکه حتی بپرسند چرا تروریسم روی میدهد! چه؛ اگر کسی این پرسش را مطرح کند، خود بهعنوان تروریست مشمول انواع مجازاتها خواهد شد.
چرا تروریستها دست به جنایت میزنند؟
اساسا چه عاملی باعث شکلگیری تروریسم میشود؟ و پرسشهایی از این دست، بیمعنی است و کمکی به حل مشکل نمیکند. اگر در راستای منافع قدرتها نباشد، اگر کسی بپرسد سیاستهای امپریالیستی آمریکا یا سیاست خارجی انگلیس و فرانسه تا چه میزان در شکلگیری تروریسم نقش داشته است، مورد حمله قرار میگیرد اما قطعا سازمانهای جاسوسی و سرویسهای امنیتی بهتر از هر کسی میدانند به چه دلیلی فردی بیمنطق میشود و دست به اسلحه میبرد یا با انفجار کمربند انفجاری شماری بیگناه را به خاک و خون میکشد و در اینجاست که برای سرپوش گذاشتن بر واقعیات، پای مذهب به میان میآید تا تروریست فردی مذهبی(عمدتا مسلمان) به تصویر کشیده شود که براساس عقاید مذهبی خود دست به انفجار و کشتار زده است. حال کدام مذهبی است که دستور به کشتار بیگناهان میدهد؟ صرفا مذهب ساختهشده از سوی سرویسهای امنیتی و جاسوسی غربی است که دقیقا در راستای اهداف قدرتها ایفای نقش میکند. عراق قبل از تجاوز سال 2003 آمریکا، بالاترین سطح تحصیل را در غرب آسیا داشت. در بغداد و موصل ـ که در حال حاضر جولانگاه تروریستهای داعش است ـ کتابخانههایی وجود دارد که قدمت آنها به قرنها پیش بازمیگردد. قدمت کتابخانه موصل به قرن هشتم بازمیگردد و دستنوشتهای به زبان یونانی کهن در آن نگهداری میشد اما به لطف بمبارانها و غارتگری صورتگرفته، اکنون هزاران کتاب و نسخه خطی باارزش این کتابخانهها نابود شده است. دنیای سعادتمندی که غرب و در راس آن آمریکا برای عراق به تصویر کشیده بود، جز بدبختی و تباهی برای مردم این کشور به دنبال نداشت و هنوز هم مردم ستمدیده عراق با تروریستهایی دست و پنجه نرم میکنند که مخلوق سرویسهای امنیتی غربی تحت حمایت عربستان، رژیم صهیونیستی و شماری از کشورهای عربی هستند.
هر آنچه در عراق روی داده است، نتیجه یک جنگ فاجعهبار است که نام آن را باید نسلکشی گذاشت. شمار کشتهشدگان مورد مناقشه است، چرا که ائتلاف متجاوز به عراق نمیخواهد شمار دقیق تلفات غیرنظامیان در کشوری که اشغال کرده، روشن شود. اشغال عراق یکی از مخربترین رویدادها در تاریخ مدرن جهان است. غرب نظام آموزشی و سلامت عراق را به نابودی کشید و بسیاری از اساتید دانشگاهها به قتل رسیدند. حال که دولت شیعه هم میخواهد این کشور را بسازد، آمریکا و تروریستهای دستسازش نمیگذارند.
درباره افغانستان نیز همه میدانند چه هدفی در پس حمله به این کشور وجود داشت؛ هر علتی جز «مدرن» کردن این کشور جنگزده که از سوی آمریکا و انگلیس در بوق و کرنا شده بود. افغانستان نهتنها «مدرن» نشده بلکه در ابتداییترین نیازهای انسانی نظیر بهداشت، سلامت و آموزش نیز دچار مشکل شده است. غرب هر جا پا گذاشته جز ویرانی و تباهی ارمغانی بر جای نگذاشته است.
این دو جنگ، خیری برای هیچکس جز غرب و رهبران غربی به دنبال نداشت که از همان ابتدا ایجاد شکاف بین جهان اسلام و جهان عرب را دنبال میکردند. هدف اصلی غرب، درگیر کردن مردم منطقه به مسائل خود بود و اکنون میبینیم اقدامات برخی کشورهای عربی نظیر عربستان در حمله به یمن دقیقا براساس طرحی است که طراحان غربی و در راس آنها آمریکاییها، برای ایجاد شکاف و اختلاف بین اعراب و مسلمانان طرحریزی کرده بودند و اکنون منطقه خاورمیانه بیش از آنکه درگیر اشغالگریها و حضور متجاوزان باشد، درگیر اختلافات خونین بین خود است و تا زمانی که برخی رهبران فریبخورده منطقه، در چارچوب نقشهها و سناریوهای غرب ایفای نقش کنند، جنگها و درگیریها و برادرکشیها ادامه خواهد یافت و جالب آنکه این رژیم غاصب صهیونیستی است که از اختلاف میان مسلمانان و اعراب بیشترین سود را برده و به جنایات خود در سرزمینهای اشغالی ادامه میدهد؛ بیآنکه احساس ناامنی کند. حل مسائل غرب آسیا تنها زمانی امکانپذیر خواهد شد که رهبران منطقه به جای درگیر شدن با یکدیگر، اتحاد را سرلوحه قرار داده و زمینه حضور اشغالگران غربی را از بین ببرند. آمریکا دیگر قدرت گذشته نیست و این افول ناشی از بیدار شدن ملتهاست و اگر بیداری اسلامی که منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا را درنوردیده بود، از سوی برخی سران فریبخورده عرب تحت بازی حسابشده غرب، از مسیر اصلی خود خارج نشده بود، اکنون شاهد حمله عربستان به یمن نبودیم و این همه بیگناه به خاک و خون کشیده نمیشدند. نسخهای که آمریکا و متحدانش برای منطقه غرب آسیا میپیچند، جز تباهی و ویرانی ارمغانی به دنبال نخواهد داشت.
ملتها بیدار شدهاند و با جنگ و خونریزی نیز نمیتوان مانع آن شد. سیل جاریشده از خون جوانانی که در برابر اشغالگریهای برخی دولتهای عرب منطقه ایستادهاند، کاخ ظلم و جور را با خود خواهد برد؛ انشاءالله.
************************************
روزنامه شرق**
راهکار مواجهه با مخالفان دولت /سیدمصطفی هاشمیطبا
راهکار مواجهه با مخالفان دولتپیشبرد برنامه دولتها همواره نیازمند اراده کافی و وجود سازوکار دقیق و مؤثر ارزیابی و نظارت در مراحل مختلف انجام آن است. اگر ابتدا و انتهای یک برنامه و دلایل انجام آن برحسب ضرورت زمانی یا موقعیت خاص اجتماعی یا حتی بینالمللی، روشن و مشخص باشد، آنگاه برخی موانع و کارشکنیهای مخالفان نمیتواند انجام فعالیتها را با کندی مواجه کند. معمولا در کشورهایی که برپایه نظامهای مبتنیبر مردمسالاری استوار هستند، تفکیک قوا سبب میشود گاهی جریانهای مختلف سیاسی در دولت یا مجلس، دیدگاه واحدی درقبال مسائل کشور نداشته باشند و درعینحال، تمرکز قدرت نیز در یک قوه ایجاد نشود؛ بهعنوان نمونه امروز اگر کنگره ایالات متحده گرایش سیاسی دیگری داشت، حتما مواضع و شیوه عمل رئیسجمهور نیز تفاوتهایی پیدا میکرد. این اختلافات امروز برای ایرانیان که موضوع پرونده هستهای و مذاکرات و مواضع موافقان و مخالفان در داخل آمریکا را دنبال میکنند، ملموستر شده است. بههرتقدیر، در کشاکش میان دولت و منتقدان، صبر و تحمل دستگاه اجرائی در کنار تدبیر برای پیشبرد امور، تعیینکننده است و هر طرفی توانمندتر باشد، موفقیت بیشتری به دست خواهد آورد. اگر برنامههای اجراشده توسط دولت، پشتوانه کارشناسی داشته باشد و با درک ضرورتهای زمانه خود به مرحله اجرا درآید، حتما قابل دفاع خواهد بود و با پافشاری بر آن، میتوان تبعات آن را مدیریت کرد.
معمولا اصلاحات ساختاری در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، واکنشهای گستردهتری میان موافقان و مخالفان و بخشهای مختلف مردم بهدنبال دارد. سالهاست شاهد اجرای برخی برنامههای ریاضتی در کشورهایی که با بحرانهای مالی و اقتصادی مواجه شدهاند، هستیم. بهطور طبیعی ممکن است بخشهایی از جامعه با یک ایده و برنامه دستگاه اجرائی موافق نباشند، اما دولت میتواند با تحلیل درست و ارائه منطقی و حرفهای آن به جامعه، لزوم اجرای آن را یادآور شود. دولت یازدهم، در نزدیک به دوسالی که بر سر کار است، با مشکلات بسیاری مواجه بوده که از گذشته بهجا مانده است. در حوزه مذاکرات هستهای و مباحث اقتصادی و فرهنگی، مخالفان به شکل جدی مشغول فعالیت هستند. برخی از آنها، حتی در صورت انجام درست یک ایده، بهطورکلی «مخالف» هستند، پس دولت امکان مجابکردن آنها را نخواهد داشت. درعینحال، باید با ابزارهای رسانهای کافی، مردم را در جریان اقدامات و موانعی که بر سر آنها وجود دارد، قرار دارد. ناقصگویی یا کلیگویی، میتواند کار دولت را دشوارتر کند و برعکس، انتقال درست و دقیق مسائل به مردم، با همین ابزارهای رسانهای محدود، ظرفیت کماثرکردن تحرکات رسانهای و سیاسی قابل توجهی را که مقابل دولت ایجاد شده، فراهم میکند.
**************************************