روزنامه کیهان **
آداب نبرد اینگونه است/ حسین شمسیان
نخستین روزهای آبان 1359،خرمشهر پس از مقاومتی جانانه و کمنظیر و نابرابر، به اشغال دژخیمان ارتش بعث در آمد. آن روزها هرکس هرکاری از دستش برآمد انجام داد تا شهر سقوط نکند، اما نشد! نشد نه بخاطر برتری ماشین جنگی صدام -که واقعا در برابر دستان خالی رزمندگان ما برتری هم داشت- بلکه بخاطر خیانتها و کوتاهیهای جبهه خودی. از خیانت بنی صدر رئیسجمهور گرفته تا عوامل مشابه دیگر که همه و همه تیغ رزمندگان مظلوم ما را کند کرد و به سقوط شهر منجر شد. خرمشهر 578 روز در اشغال دشمن بود. در این مدت اتفاقات زیادی افتاد. همدلی و انسجام داخلی تقویت شد، عوامل توطئه و تفرقه رفتند و ارتش و سپاه به معنی واقعی همه توان خود را به میدان آوردند و توانستند فرزند میهن را از دست دشمن نجات دهند و اینگونه شد که خوشحالی به دل نورانی و سراسر امید روح خدا رسید و این جمله تاریخی از او به یادگار ماند که «خرمشهر را خدا آزاد کرد».
سی و یک سال از آن روزهای شیرین میگذرد.جنگ تمام شده و شهری زیر آتش و بمب نیست اما رئیس جمهور محترم کشورمان معتقد است که جنگ ادامه دارد و «خرمشهر اقتصادی ما در اشغال دشمن است» او چند روز قبل در هشتمین کنگره تجلیل از ایثارگران گفت:«امروز سرزمين زيباي فعاليت اقتصادي شما با دنيا توسط 1+5 و شوراي امنيت اشغال شده است، سرزمين اقتصادي ما اشغال شده است. در زمان اشغال خرمشهر نميتوانستيد حركت كنيد و جواب شما گلوله بود، اكنون نيز هر حركتي ميخواهيد انجام دهيد جلوي شما را گرفتهاند، پول ميخواهيد حواله كنيد نميتوانيد، چيزي بخريد يا بفروشيد نميتوانيد و دنياي اقتصاد و سرزمين اقتصاد ما امروز اشغال است. ما امروز با ابزار سياسي و ديپلماسي ميخواهيم زمين اقتصادي را كه به ناروا تصرف و اشغال شده است آزاد كنيم، فضاي سرزمين فروش نفت ما اشغال شده است ... سرزمين نفت ما توسط 1+5 و شوراي امنيت و قدرتها و ابرقدرتها اشغال شده است و ما بايد خرمشهر نفتمان را آزاد كنيم، بانكها و روابط بانكي ما با دنيا در سراسر جهان توسط عفلقيان جديد اشغال شده است ... ما بايد تمامي سرزمينهاي تصرفي اقتصادي تجاري، علميمان را كه در سراسر جهان به ناروا اشغال شده است به عنوان خونينشهر و خرمشهر جديد از دست دشمن آزاد كنيم ... همانگونه كه سرداران نظامي ما خرمشهر را آزاد كردند سرداران سياسي ما نيز در نبرد ديپلماسي خرمشهرهاي جديد را آزاد خواهند كرد.»
سخنان رئیس جمهور محترم چند نکته را به ذهن متبادر میکند که اشاره به آنها خالی از فایده نیست
نخست آنکه بالاخره ایشان هم پذیرفتهاند که ما در حال جنگ با آمریکا و متحدانش هستیم! این سخنان حماسی و پرشور ایشان را باید مقایسه کرد با سخنرانیهای دیگر ایشان که در آنها از تعامل با همین کشورهایی که امروز بعنوان «اشغالگران اقتصاد» ما معرفی میشوند، سخن به میان آمده بود. بعنوان نمونه ایشان در کنفرانس خبری اردیبهشت 93 اظهار داشتند: «عدهای معتقدند که ما همیشه با دنیا جنگ خواهیم داشت یعنی هیچوقت نمیتوانیم روابطمان را با دنیا معمولی کنیم ولی من این موضوع را هیچوقت قبول نداشتهام و الان هم نمیپذیرم. این سخن بدین معنا نیست که ما با همه دنیا روابط صمیمانه خواهیم داشت و مسلماً کشورهای مختلف اهداف مختلف دارند ... معتقدم ما میتوانیم با هر کشوری که دچار تنش هستیم، آن تنش را کاهش دهیم و در همین چند ماه نیز این کار انجام شده است؛ چنانکه ما توسعه روابط با کشورهای دوست و همسایه را مدنظر قرار دادهایم و حضور سیاسیون و اقتصادیون از کشورهای مختلف غرب و شرق در تهران گواه همین موضوع است... بر این اساس، نظر کسانی که معتقدند مسائل ما با دنیا حل نمیشود، نظر درستی نیست؛ چراکه ما میتوانیم مسائلمان را با دنیا حل کنیم؛ البته برخی مسائل پیچیده است و یک روزه حل نمیشود.» این سخنان و موارد متعدد مشابه، حکایت از آن دارد که ایشان در گذشته معتقد به خصومت غرب با ما نبوده و به این باور بودهاند که ضعف دیپلماسی باعث خصومت آنها با ما شده و امید داشتند که با ابزار دیپلماتیک و گفتوگو، این خصومتها را تبدیل به دوستی و روابط حسنه کنند. اما اکنون و پس از حدود دوسال از آغاز دولت یازدهم ،صراحتا میگوید 1+5سرزمین اقتصادی ما را اشغال کردهاند. این تعبیری مهم و سخنی با اهمیت است که نمیتوان و نباید به سادگی از کنار آن گذشت.
نکته دیگر اینکه اگر بپذیریم در حال جنگ نابرابر و تمام عیار با آمریکا و عواملش در عرصه اقتصاد هستیم- که به گفته رئیس جمهور نیز چنین است- باید بررسی کنیم که با کدام آرایش و تاکتیک جنگی میخواهیم به جنگ دشمن برویم؟ واقعیت این است که جنگ اقتصادی ما نه مربوط به حالا بلکه به گفته رئیس جمهور محترم، از سالها قبل آغاز شده و در یک نبرد نابرابر همه زیرساختهای اقتصادی ما هدف کینه و بغض دشمن قرار گرفته است. حال که چنین است و حال که رئیس جمهور محترم کشورمان هم در سالروز آزادی خرمشهر به آن تصریح کرده و تاکید دارد که باید به روش فتح خرمشهر،خرمشهر اقتصادی کشورمان آزاد شود، چه باید کرد؟
صادقانه باید گفت دستور کار کنونی دولت، نمیتواند به آزادی حتی بخش کوچکی از این سرزمین اقتصادی منجر شود و مادام که این روشها ادامه داشته باشد، هر روز سرزمینهای بیشتری را از دست میدهیم! اگر قرار است به سبک مجاهدان فاتح خرمشهر عمل کنیم ،چند نکته مهم را نباید فراموش کنیم:
1- فاتحان خرمشهر، صدام را دشمن جان و مال و ناموس کشور میدانستند،مصمم و استوار کمر همت به نابودی او بستند و تا آخرین قطره خون با او جنگیدند.هرگز فکر اینکه با او مذاکره کنند را هم به مخیلهاشان راه ندادند. با آنکه او به لحاظ تجهیزات نظامی - به علت برخورداری از حمایت قدرتهای جهانی- به مراتب برتر از نیروهای ما بود، اما رزمندگان شجاع ما هرگز از توان نظامی او نهراسیدند طبیعتا اگر ما او را دست بالا میدانستیم ،جرات و جسارت مقابله با او را پیدا نمیکردیم.
2- رزمندگان ما با شناخت کامل جبهه دشمن به تجهیز و تکمیل سپاه خودی پرداختند و پس از بکارگیری همه توش و توان خود ،در یک نبرد با شکوه پوزه دشمن را به خاک مالیدند. آیا این اتفاق امروز هم در اتاق فکر و اتاق عملیات دولت جریان دارد؟اینکه دولت سیل واردات را به کشور باز کرده یا اینکه دهها صنعت کشور در تعطیلی و خمودی به سر میبرند در همین راستاست؟! کدام اقدام موثر در جبهه داخلی اقتصاد برای تقویت توان سربازان اقتصادی صورت گرفته که به افزایش توان آنها منجر شده است؟! اینکه مسکن مهر و بطور کلی تولید مسکن در بدترین وضعیت ممکن رها شده و به تبع آن حدود یکصد شاخه صنعتی و رشتههای متعدد اشتغال تعطیل شده، روشهایی برای تقویت جبهه خودی است؟ آیا اینگونه نبود که در فتح خرمشهر روی توان تک تک افراد و روی کمترین تسلیحات هم حساب باز شد و برای تقویت آن چارهاندیشی شد؟
3- در فتح خرمشهر، همه دنیا علیه ما بود و ما تنها با اتکاء به لطف لایزال الهی و توان داخلی به آن فتح عظیم دست یافتیم. آیا امروز هم چنین است؟ آیا امروز آنگونه که انتظار میرود به توان داخلی توجه میشود؟ یا اینکه متاسفانه بیشترین نگاه به بیرون مرزهاست؟آیا جز این است که دولت در دو سال گذشته همه هم و غم خود را برای حل مشکلات از بیرون به کار برده است؟ مگر آنها دشمن اشغالگر نیستند!؟ کدام رزمندهای است که موفق شده باشد سرزمینش را با خواهش و دست پایین گرفتن، از چنگال دشمن نجات دهد؟ فاتحان خرمشهر که چنین نبودند و به یقین هیچ رزمنده وطندوست دیگری هم چنین نبوده و نخواهد بود.
4- در فتح خرمشهر،همه کوشیدند تا پای دشمن را از سرزمینمان قطع کنند و هیچ کس راضی به کوچکترین روی خوش نشان دادنی به دشمن نبود. آیا اینکه امروز تلاش شود پای دشمن- همانهایی که رئیس جمهور محترم به آنها اشغالگر اقتصادی میگوید- به بهانههای مختلف و تحت عناوین فریبنده به کشورمان باز شود،سنخیتی با روش شهدای خرمشهر دارد!؟
صرفنظر از همه موارد فوق ،ذکر این نکته هم ضروری است که سخنان رئیس جمهور محترم یک معنای احتمالی دیگر هم دارد و آن اینکه همه مشکلات ما بدست 1+5 است و لاجرم برای حل آن باید به نبرد دیپلماتیک با اشغالگران پرداخت و به ناچار تعامل را باید پیشه کرد و... اگر چنین باشد، این یعنی هنوز هم باور نداریم که مشکلات را باید در داخل حل و برای آن راهکاری پیدا کرد. یعنی بازهم معتقدیم که اگر با 1+5 بستیم، مشکل نفت و پول و بانک و... حل میشود و نیازی نیست که نیمنگاهی هم به داخل کشور و استفاده از توان و ظرفیت داخلی کرد!
با همه این حرفها، دشمن، دشمن است و نمیتوان دشمنی او را به شوخی گرفت.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
به نام داعش به کام صهیونیسم
بسمالله الرحمن الرحیم
همزمان با تشدید تحرکات تروریستی در منطقه، هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا و سیاستمدار یهودی تبار و کهنهکار که برخی وی را معمار سیاست خارجی چند دهه گذشته آمریکا میدانند به مطلبی اعتراف میکند که باید آنرا رمز تحولات اخیر منطقه و پاسخ به معماهای رویدادهای چند سال گذشته در خاورمیانه دانست.
این سیاستمدار معروف چند دهه اخیر غرب، میگوید غرب باید از شرایط موجود بیشترین بهرهبرداری را بنماید و بگذارد مسلمانان و اعراب هرچه میتوانند همدیگر را بکشند تا اینکه شرایط برای ورود اسرائیل فراهم شود و اسرائیل، هفت کشور مهم نفتی را اشغال کند، در آن هنگام یک گام باقی میماند و آن تسلط بر ایران است. کیسینجر که تا چندی قبل «از خطر زوال اسرائیل» سخن میگفت اکنون در یک موضع گیری کاملاً متضاد، میگوید اگر همه چیز طبق برنامه پیش برود نیمی از خاورمیانه از آن اسرائیل خواهد بود. وی با شعفی خاص میافزاید: من بارها خواب این لحظه تاریخی را دیدهام.
اظهارات این سیاستمدار کهنه کار نشان میدهد که غرب و صهیونیسم بینالمللی خوابهای خطرناکی برای منطقه دیدهاند. این اعتراف، تردیدی باقی نمیگذارد که منشا گروههای تکفیری و تروریستهایی که در زیر نام و پرچم اسلام پدید آمده و رشد و نمو میکنند، صهیونیسم بینالملل است. از زمان گسترش تحرکات گروههای تکفیری – تروریستی به ویژه گروه تروریستی داعش در سوریه و عراق، که اوج آن اشغال شهر موصل عراق در سال گذشته بود کاملاً مشخص شد که حامیان این گروهها برنامههای دراز مدت و خطرناکی برای این کشورها و کل منطقه تدارک دیدهاند. با گذشت زمان، این گمان اکنون به یقین تبدیل شده است که پشت گروههای تکفیری، به ویژه گروه تروریستی داعش، صهیونیستها قرار دارند چرا که اقدامات و اعمال این گروهها، تماماً در راستای اهداف و منافع استکبار جهانی و متحد منطقهای آن، رژیم صهیونیستی پیش میرود. این واقعیت خطرناکی است که منابع صهیونیستی به آن اشاره کردهاند.
روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارونوت» چندی پیش نوشت: مقامات امنیتی این رژیم تاکید کردهاند داعش برای اسرائیل تهدید نیست. وزیر جنگ رژیم صهیونیستی نیز تاکید کرد داعش نه تنها خطری برای ما محسوب نمیشود بلکه از مرزهای ما محافظت میکند. شبکه المنار به نقل از «موشه یعلون» افزود: داعش در نقاط مرزی سوریه و اسرائیل، با حزبالله لبنان درگیر است و این درگیری به نفع ماست زیرا آنها از ما محافظت میکنند.
این موارد، تنها بخش معدودی از کل ماجرا است که به رسانهها کشیده شده است و بطور قطع، ارتباطات و مناسبات تکفیریها با رژیم صهیونیستی، یک اتحاد استراتژیک و بسیار وسیعتر از آن است که علنی شود.
همزمان با تحولات اخیر منطقه، سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان نیز تاکید کرد تفکرات تکفیری، بزرگترین تهدید منطقه است. وی گفت کاملاً آشکار است که داعش برای همه دنیا به جز رژیم صهیونیستی، تهدید است. نصرالله گفت دنیا اکنون شاهد است که داعش، به جای اینکه تمایلی برای آزادسازی فلسطین داشته باشد به فکر اشغال شهرهای مسلمانان است. با روشن شدن ماهیت گروههای تروریستی، اکنون دو مسئله مهم در پیش روی مسلمانان و دولتهای اسلامی قرار دارد.
نخست اینکه، هرگونه بیتفاوتی نسبت به خطر گروههای تکفیری یک خطای استراتژیک است که چه بسا در آینده میتواند جبرانناپذیر باشد. دولتهای عرب و غیرعرب مسلمان منطقه باید متوجه این توطئه شوم و برنامهریزی شده باشند و بیتفاوت ماندن و از دور نظاره کردن نمیتواند برای آن دولتها حاشیه امن ایجاد کند و ثبات آنها را تضمین نماید. تشکیل یک جبهه مشترک از آن دسته کشورهایی که واقعیت موجود را درک کردهاند ضروری است.
دولتها و ملتهای مسلمان متوجه این نکته باشند که داعش و سایر گروههای تروریستی، اگرچه برای همه دنیا خطر محسوب میشوند ولی هدف اصلی از به وجود آوردن و پروراندن این گروهها، کشورهای اسلامی هستند و همانگونه که کیسینجر نیز اشاره کرد،هدف برهم ریختن ثبات و امنیت کل منطقه است تا در سایه آن، رژیم صهیونیستی بتواند اهداف پلید خود را تحقق بخشد.
نکته دوم، خطاب به آن دسته از دولتهای منطقه است که در این توطئه شوم، با صهیونیستها همراهی میکنند و به عنوان عمال رژیم صهیونیستی علیه مصالح کشورهای اسلامی و مسلمانان اقدام مینمایند و هیزم آتش فتنهای را که صهیونیستها روشن کردهاند تدارک میبینند. این دولتها باید بدانند شعلههای این آتش اگر گسترش یابد دامن خود آنها را نیز خواهد گرفت.
رویدادهای جاری، به خصوص تحولات اخیر ثابت کرد که برای گروههای تکفیری، تفاوتی نمیکند که طرف مقابل آنها، شیعه یا سنی و مسیحی و کرد و.... باشد.
این گروههای وحشی تنها به هدف خود که تسلط گام به گام بر منطقه و خدمت به صهیونیسم بینالملل است میاندیشند.
دولتهای مرتجع منطقه اگر فکر میکنند این گروههای تروریست، خواستههای آنها را مدنظر دارند سخت در اشتباه هستند و به صلاح آنها است تا دیر نشده در سیاستهای خود تجدیدنظر نمایند و بیش از این به جهان اسلام و منافع ملتهای خود خیانت نکنند.
تردید نیست که صهیونیستها و حامیان غربی آنها به متحدین منطقهای خود بسیار دل بسته هستند چرا که بدون همکاری و همسویی این دولتهای مزدور، تحقق اهداف آنها میسر نخواهد بود.
این، دامی است که صهیونیستها برای دولتهای مزدور منطقه که متحد تروریستها شدهاند، پهن کردهاند و اگر این دولتها فکر میکنند گروههای تروریستی به آنها وفادار خواهند ماند و خواستههای سیاسی و جاه طلبانه آنها را محقق خواهند ساخت، بسیار سادهلوح هستند.
نکتهای که این دولتهای مزدور و اربابان بینالمللی آنها، از آن غافلند، این است که ملتهای مسلمانان متوجه ابعاد این توطئه صهیونیستی هستند و امکان تعبیر شدن خواب شوم آنها را نخواهند داد. اراده ملتهای مسلمان اینست که تروریسم تکفیری را سرکوب کنند و این غده چرکین را از پیکر جهان اسلام خارج نمایند. این هدف، کاملاً دست یافتنی است اگر دولتهای اسلامی با درک موقعیت حساس کنونی، به وظیفه خود عمل کنند.
***************************************
روزنامه خراسان**
راه حل پيروزي در رمادي چيست ؟/سيدمحمداسلامي
اشتون کارتر، وزير دفاع آمريکا به تازگي ارتش عراق را به فقدان اراده لازم براي مقابله با داعش متهم کرده است. حيدر عبادي، نخست وزير عراق به اين اتهام واکنش نشان داده است. کميته دفاع و امنيت عراق هم سخنان کارتر را بي پايه و اساس و غير واقع بينانه توصيف کرده است. تنش رسانه اي بين مقامات آمريکايي و عراقي بار ديگر به ما يادآوري مي کند که نبرد کنوني در شهر رمادي در استان الانبار عراق بيش از آن چه به نظر مي رسد مهم است. مرور آن چه داعش در رمادي به دنبال آن است، نشان مي دهد که به راستي کدام يک از بازيگران منطقه اي و بين المللي اراده واقعي براي مقابله با داعش را ندارند.
1- رمادي براي داعش مسئله مرگ و زندگي است
درک رفتار داعش در هر يک از عمليات هاي تروريستي اين گروه، مستلزم مرور دوباره استراتژي کلي اين گروه تروريستي است. داعش هدف نهايي خود را استقرار يک خلافت تعريف کرده است. فارغ از اين که توهمات داعش درباره حدود جغرافيايي و نهادهاي اين خلافت توهمي چيست، نفس وجود اين هدف بسياري از رفتارهاي داعش را معنادار مي کند. بروز عمليات تروريستي در افغانستان و عربستان و ليبي همگي از تلاش داعش براي اثبات ادعاي تلاش براي ايجاد خلافت گسترده در منطقه غرب آسيا و شمال آفريقا ناشي مي شود. هرچند اين عمليات ها الزاما به معناي گسترش نفوذ داعش نيست و اين گروه تروريستي با استفاده از بقاياي شبکه القاعده در بسياري از کشورهاي منطقه مي تواند هر از چندي چنين عمليات تروريستي را انجام دهد. اما مهم ترين بخش براي اثبات اين هدف کلي، حفظ يک منطقه جغرافيايي خاص به عنوان مرکز اين خلافت موهوم است. بنابراين استراتژي داعش بيش از هر چيز در حال حاضر حفظ و بقاي سرزمين هايي است که اشغال کرده است. اين سرزمين ها در غرب به ديرالزور در سوريه، از شمال به سنجر و موصل، از شرق به تکريت و فلوجه و از جنوب به رمادي و قائم محدود هستند. داعش تاکنون نتوانسته است هيچ يک از شهرهاي مرزي اين منطقه مسموم شده را به تصرف کامل درآورد. حفظ رمادي براي داعش فقط حفظ مرکز الانبار نيست. بلکه حفظ اين شهر به معناي نخستين گام از يک تلاش بيشتر براي اشغال شهرهاي مرزي اين منطقه است که در نقشه کلي داعش نقش مرکز خلافت تروريستي آن ها را دارد.
2- راه حل پيروزي در رمادي چيست و نقش آمريکا و متحدانش در آن چيست؟
رمادي جلوه بي نظمي کنوني در منطقه است. راه حفظ مناطق با حاکميت هاي ملي در عراق و سوريه که با داعش و ديگر گروه هاي تروريستي درگير هستند از 3 مرحله کلي تبعيت مي کند:
1) آزادسازي اوليه هر شهر
2) استقرار امنيت در شهر
3) بازسازي آن شهر
دعواي اصلي بين اشتون کارتر و مقامات عراقي اين است که اين قاعده درباره رمادي صدق نکرد. يعني هنگامي که ارتش عراق اين شهر را از سقوط اوليه توسط داعش آزاد کرد، نتوانست بقاي خود را در آن حفظ و امنيت را در شهر مستقر کند. اما مشکل اينجاست که وزير دفاع آمريکا مي خواهد کتاب را از انتهاي آن به ابتدا بخواند. بله، واقعيت اين است که ارتش عراق رمادي را از دست داد. واقعيت ديگر اين است که نخست وزير عراق از عمليات گسترده براي بازپس گيري اين شهر خبر داده است. اما واقعيت بزرگ تر اين است که داعش چه طور توانسته است از سال 2010 تا کنون، حضورش در منطقه را حفظ کند؟ چه طور ممکن است که ارتش عراق با استفاده از درآمدهاي نفتي اين کشور و سلاح هايي که از کشورهاي مختلف از جمله آمريکا و روسيه خريداري کرده و در اختيار دارد، نتواند با اين گروه تروريستي مقابله کند؟ فراموش نکنيم که نبرد کنوني با داعش در رمادي يک نبرد چريکي و جنگ نامنظم نيست. بلکه ارتش عراق و تروريست هاي داعش اين بار يک جنگ کلاسيک را تجربه مي کنند. اگر آقاي اشتون کارتر يک بار ديگر اصول اوليه تشکيل ائتلاف منطقه اي عليه داعش به رهبري آمريکا را مرور کند، متوجه مي شود که چه کسي فاقد اراده جدي براي مقابله با داعش است. پايه اصلي ائتلاف بين المللي عليه داعش که در آگوست 2014 ايجاد شد، توقف حمايت هاي منطقه اي مستقيم و غيرمستقيم از اين گروه تروريستي بود. وزير دفاع آمريکا بهتر است براي آزمون ميزان اراده سياسي براي مقابله با داعش به سلاح هايي که به مقصد برخي کشورهاي عربي منطقه فرستاده مي شوند و سپس در اختيار داعش قرار مي گيرند، توجه کند.
***************************************
روزنامه ایران**
چند پرسش از مخالفان هستهای/ حسن وزینی
این روزها برخی فعالان رسانهای به جای کارشناسان هستهای چنان به تحلیل و ارزیابی نتایج فنی توافق پیش روی ایران و 1+5 نشستهاند که بساط یک مغلطه را فراهم کرده است. دستمایههای این دسته از مخالفان توافق هستهای، شعارها و سادهسازی نتایج احتمالی توافق و عدم توافق است و مستندات آنان نیز اظهارات، فکت شیت و مواضع برخی مقامات امریکایی است که تحت فشار داخلی یا با هدف خدعهگری بر زبان جاری میکنند.
صرفنظر از اینکه در 10 سال اخیر نقد و ارزیابی اقدامات در دولت در این حوزه بیسابقه است و تیم دیپلماسی دولت مدام در نهادهای تصمیمگیر مثل مجلس و محافل دانشگاهی و نشستهای تخصصی حضور دارند و گاه از تریبون صدا و سیما تحت فشار قرار میگیرند، در عین حال تمام تریبونهای عمومی و رسانهای نیز بیهیچ دغدغهای مذاکرات هستهای را رصد و نقد و گاه تحریف میکنند. در میان آن دسته از کسانی که نگران خطوط قرمز نظام در مواجهه ایران و 1+5 هستند، سکانداران هستهای در صدر نشستهاند. اگر بنا باشد که ظریف و یارانش جامه کارگزاری را از تن به در کنند، همان سخنی را خواهند گفت که منتقدان واقعی و دلسوز میگویند. این سخن ظریف دور از واقعیت نیست که میگوید بیش از همه به هرگونه توافق احتمالی نقد دارد. از این رو عمده منتقدان هستهای همان حامیان اصلی سیاستهای هستهای کشور در بعد صلحآمیز هستند و امروز در پشت سر تیم دیپلماسی قرار دارند و از آنها مانند سرداران دیپلماسی حمایت میکنند. هدف این دسته آن است که مذاکرات هستهای به گونهای باشد که در برابر امتیازهایی که بین ایران و غرب رد و بدل میشود، منافع کلان و خطوط قرمز کشور حفظ شود. اما در این میان، برخی جامه منتقد پوشیدهاند اما هر روز وا اسفا سر میدهند که از شرایط توافق دور شدهایم. اگر به مجموعه ادله و سخنان آنان توجه شود به این نتیجه میرسیم که از نظر آنها اساساً توافق کردن به معنای تسلیم شدن است، بنابراین اینان منتقد مذاکره و توافق نیستند بلکه مخالف هرگونه توافق هستند. اینان کلمه به کلمه بیانیه لوزان را- که هنوز عنوان توافق و الزامآور ندارد- به سخره میگیرند. اینان میگویند روح توافق نباید بر اساس راستیآزمایی باشد، سانتریفیوژها نباید متوقف شود، سطح غنیسازی نباید محدود شود، پروتکل الحاقی نباید پذیرفته شود، فعالیتهای هستهای باید با همان روال سابق تداوم داشته باشد، غرب باید همه تحریمها حتی آنهایی را که به فعالیتهای هستهای مربوط نیست، برچیند و قس علی هذا.
مخالفان به دولت میگویند مذاکره کن اما مانند یک پیروز میدان جنگ همه غنایم دشمن را به چنگ بیاور. حال آنکه خود این راه را پیش از این در دولت قبل رفتهاند اما نه تنها هیچ غنیمتی نیاوردهاند بلکه به قول خودشان کاغذ پارههایی آوردهاند که متأسفانه امروز اقتصاد کشور را دچار مخاطره اساسی کرده است.
سؤال این است که طرح چنین خواستههایی اولاً آیا واقعبینانه و ثانیاً مانند عملکرد منتقدان دلسوز خیرخواهانه است؟ آیا نمیتوان گفت هدف اغلب این شعارپردازیها- بخوانید سنگاندازیها- این است که تحریمها برطرف نشود و از ادامه تحریمها برخی به منافع کلان و ویژه اقتصادی برسند؟
جالب است که مخالفان مذاکره و توافق برای تکمیل مغلطه خود به اظهارات برخی مقامات ناباب امریکایی و حتی اسرائیلیها استناد کرده و فاتحانه فریاد میزنند که دیدید دولت همه خطوط قرمز را نادیده گرفته است. منطق نقد آن نیست که برخی فعالان رسانهای در مقام کارشناسان فنی و دانشمندان هستهای مدعی شوند که اگر فردو تعطیل و ساخت رآکتور اراک منتفی میشد، آبرومندانهتر بود. منطق نقد این است که مخالفان مذاکره بگویند: 1- طرح و نسخه پیشنهادی آنها برای گرفتن امتیازهای یکجانبه از غرب چیست؟ 2- در دوران حاکمیت تفکر آنها چرا این امتیازها را از غرب نگرفتند؟ 3- برنامهشان برای چرخیدن همزمان سانتریفیوژها و زندگی مردم چیست؟ 4- آیا همه دستاوردهای توافق محدود به مسائل فنی و تکنولوژیکی میشود یا اینکه صلحگرایی ایران در منطقه پرآشوب و روبه تنشهای بیشتر خاورمیانه نیز ارزشمند است؟
پاسخ به این سؤالات باعث میشود که فرصت بهتری برای قضاوت عمومی و مردم فراهم شده و معلوم شود که فاصله شعارپردازی تا واقعبینی از کجا به کجاست.
***************************************
روزنامه جام جم **
گامی به سوی هدفمندسازی واقعی/ بهمن آرمان
یکشنبه شب هفته جاری خبر تک نرخی شدن بنزین اعلام و از سوی شرکت ملی پالایش و پخش تائید شد. از نظر کارشناسی، این اقدام دولت را میتوان در جهت اجرای واقعی قانون هدفمندی یارانهها و مثبت تلقی کرد.
نگاهی به گذشته نشان میدهد بیشتر دولتهای گذشته حتی قبل از تدوین و اجرای قانون هدفمندسازی یارانههای فعلی، برنامههایی برای اصلاح قیمت انرژی و هدفمندی یارانهها داشتند. اما به هرحال مامور نهایی اصلاح قیمت انرژی دولت یازدهم است که باید طبق قانون آن را به پایان برساند.
حذف یارانه انرژی و تخصیص منابع آن به تولید و رشد اقتصادی، کاری بود که قبلا و باید خیلی زودتر انجام میشود و حتی در دولت یازدهم نیز در پیشبرد آن تاخیر شده است اما چون کاهش یارانه انرژی در کنار دیگر کار خوب دولت یازدهم ـ حذف پردرآمدها از فهرست یارانه بگیران ـ قرار گرفته میتوان به این تاخیر به دیده اغماض نگریست.
البته روشن است با اعلام قیمتهای جدید انرژی برخی مردم نسبت به این اقدام دولت اعتراض داشته و آن را باعث افزایش تورم و رشد هزینههای زندگی بدانند؛ چیزی که البته در بیان آن حق دارند.
به عبارت بهتر آنها بر این باور هستند که افزایش قیمت بنزین باعث میشود همه کالاها گران شود اما در واقع اینگونه نخواهد بود و رشد قیمت اخیر سوخت تاثیری در گرانی و نرخ تورم نخواهد داشت؛ همانطور که سال گذشته بنزین گران شد اما تورم همچنان روند نزولی را طی کرد و امسال نیز همینگونه خواهد بود، حالا شاید دلیل این موضوع سهم کم فرآوردههای نفتی در اقتصاد کشور باشد.
افرادی که نسبت به اصلاح قیمت حاملهای انرژی اعتراض دارند باید توجه داشته باشند اگر اصلاح قیمتها اتفاق نیفتد با کسری بودجه روبهرو خواهیم شد که تاثیر آن در تورم بسیار بیشتر از افزایش قیمت بنزین خواهد بود. زیرا دولت برای جبران کسر بودجه 17 هزارمیلیارد تومانی مجبور به چاپ اسکناس خواهد بود و طبیعی است رشد نقدینگی در شرایطی که بهخاطر رکود، کشور قادر به تامین کالای بیشتر نیست به رشد تورم منجر میشود و این تاکیدی است بر اینکه اثر آن بر درآمد و زندگی مردم بسیار بیشتر از رشد قیمت سوخت خواهد بود.
لذا باید اقدام دولت را پذیرفت که بهجای روی آوردن به روشهای غیر اقتصادی و غیر کارشناسی که اثر مخربش را در آینده نشان خواهد داد، براساس منطق اقتصاد و عاقلانه عمل کرد و حتی تبعات آن را نیز پذیرفت.
اما در این میان مشکل اصلی دولت، عدم ارائه گزارش عملکرد و اقدامات انجام شده است. به نظر من شاید اگر دولت اقدامات خود را در هر زمینه بیشتر و دقیقتر به مردم اعلام کند با هر کاری در معرض حملات انتقادی مردم قرار نمیگیرد.
اطمینان دارم اگر دولت هماکنون برنامههای خود را برای درآمد ناشی از یکسانسازی قیمت بنزین به مردم بگوید، مردم قانع و متوجه میشوند که این پول در کجاها و با چه کیفیتی هزینه میشود زیرا مصرفکننده نهایی خود مردم هستند.
به عبارت بهتر دولت نیز باید دقیقا گزارش کند که درآمد و منابع حاصل از یکسانسازی قیمت فرآوردههای نفتی را به چه نسبتی و چگونه در فعالیتهای عمرانی، توسعه شبکه ریلی و شبکه حمل و نقل شهری و جادهای، ساخت آزادراهها، بهداشت و درمان و پرداخت یارانه به تولید هزینه میکند و البته همه این اقدامات باید با اعداد و ارقام شفاف همراه باشد تا مردم قانع شوند. اگر چنینکاری از سوی دولت بهطور دائم باب شود نه تنها اثرات روانی اصلاح قیمت حاملهای انرژی کمرنگ خواهد شد بلکه اقداماتی چون انصراف داوطلبانه از دریافت یارانه نقدی سرعت گرفته و حذف یارانه پردرآمدها با کمترین مقاومت مدنی و تبعات برای دولت انجام خواهد شد.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
چگونه خصوصی نگاهداشتن مذاکرات به «تراژدی اعتماد» ختم شد و دستیابی به «توافق مطلوب» را دشوار کرد
گل بهخودی دیپلماسی محرمانه/مجتبی اصغری
1- یکی از مهمترین علل علاقه شدید آمریکا به اشراف بر اطلاعات نظامی ایران که اخیرا تلاش میشود در زیر گفتوگوهای هستهای با فشار تیم مذاکرهکننده و دولت خودی، به نظام تحمیل شود، برآمده از بیگانگی ذاتی برنامه نظامی کشورمان با شوهای هالیوودی است. ایران هیچگاه درصدد بزرگنمایی قدرت نظامی خود نبوده و همین موضوع بر شعف آمریکا برای جمعآوری اطلاعات به منظور تخمین قدرت ایران افزوده است، چراکه فرضا اگر آمریکا با هدف مدیریت و ساماندهی «جنگهای نیابتی»، بدون اطلاع از زوایای دقیق قدرت ایران، داعش را سوار بر پروپاگاندای امپراتوری وحشت به مرزهای غربی برساند و سپس با ورود یکپارچه ارتش و سپاه و بسیج در یک رویارویی مستقیم، داعش درهم شکند؛ نقشه آمریکا بر باد رفته و ایران بهدست بزرگترین دشمنانش تبدیل به ابرقدرتی بلامنازع و فرامنطقهای خواهد شد.
2- اندیشکده بروکینگز در تحلیلی قابل توجه به دولت آمریکا توصیه میکند پس از عقد توافق نهایی، از افشای اطلاعات محرمانه برنامه هستهای ایران در ملأعام به منظور جلب همراهی سیاسی سایر گروهها بپرهیزد، چرا که «حضور بازرسان فرصتهای جدیدی برای گردآوری اطلاعات ایجاد خواهد کرد که نهتنها آژانسهای اطلاعاتی از گزارشهای بازرسانی که با برنامه هستهای ایران مرتبط هستند سود خواهند برد، بلکه آنها اجازه خواهند داشت بخشهای دیگری از زیرساختهای علمی و صنعتی مرتبط با ایران را بررسی کنند».
در حقیقت بروکینگز با هدف جلوگیری از هدررفت این فرصت اطلاعاتی فوقالعاده و بینظیر برای جاسوسی از همه زیرساختهای نظامی، علمی و صنعتی ایران، به دولت آمریکا توصیه میکند خوددار باشد و اطلاعات محرمانه بهدست آمده را همچون کودکی ذوقزده افشا نکند!
قابل ذکر است بروکینگز از جمله اندیشکدههای آمریکایی نئولیبرال است که از حامیان سیاست مزورانه «دیپلماسی نمایشی استراتژیک» اوباما به شمار میرود و اطمینان دارد سیاست جدید دولت آمریکا در مقابل ایران بر همه نقشهها برتری دارد. اکنون سوال کلیدی این است: دشمن تا چه اندازه باید صراحت لهجه به خرج دهد تا دیپلماتها و دولتمردان ایرانی بر مخاطرهآمیز بودن پذیرش دسترسی و بازرسیهای فراپروتکلی و ترکیب آن با PMD صحه بگذارند؟
بروکینگز در ادامه گزارش اطلاعاتی خود از واقعیاتی پرده برمیدارد که پیش از این بارها در «وطنامروز» عنوان شده است: «جان برنان، مدیر سیا، در نشست عمومی اخیر خود با خرسندی اعلام کرد ایران امتیازات زیادی ارائه داده و از دیپلماتهای آمریکا برای ایجاد توافقی که به اندازه کافی مستحکم است، تقدیر کرد. دلیلی وجود ندارد که به صداقت برنان شک کنیم. در واقع، اگرچه روابط بین سیاستگذاران آمریکا و رهبران اطلاعاتی گاهی متشنج بوده اما وقتی بحث به ایران میرسد ۲ طرف توافق نظر دارند».
3- احتمالا مهمترین دلیل بر صحت مدعای بروکینگزیها درباره وحدت همگانی در آمریکا بر سر موضوع ایران، امضای «طرح بازبینی توافق هستهای» توسط اوباماست. طرح قانونیای که بر مبنای آن دولت آمریکا برای عقد توافق با ایران و عمل به مفاد آن و لغو تحریمها نیازمند جلب نظر کنگره خواهد بود و قدرت وضع تحریمهای جدید نیز به کنگره اعطا میشود.
دیپلماتها و دولتمردان ایرانی بسیار خوشبین بودند که میگفتند اوباما این طرح را پیش از تبدیل شدن به قانون، «وتو» میکند و رسما از همراهی اوباما با دولت یازدهم خبر داده بودند! پیش از این بارها بر جدی بودن بازی رسمی اوباما و کنگره با سرنوشت توافق نهایی و موضوع مهم «حذف تحریمها» نوشته بودیم اما ظریف در همان دوران در پاسخ به انتقادات گفت: «به قول اوباما اعتماد داریم»! پیش از آن نیز هاشمی رفسنجانی، آذر 92 پس از وضع تحریمهای جدید علیه ایران برخلاف توافق ژنو، در سخنرانی خود در کرمان گفته بود: «وزیر خارجه آمریکا اخیرا با وزیر امور خارجه ایران گفتوگو کرده و گفته مساله تخلف آمریکاییها در ژنو را جبران میکنیم و شما به مذاکرات خود ادامه دهید(!)»
به این ترتیب آمریکاییها نهتنها خلف وعدههای گذشته را جبران نکردند، بلکه دقیقا عکس قولهای محرمانه بیپشتوانه و ثبت نشده به وزیر خارجه کشورمان، رسما آینده مذاکرات را نابود کردند. آیا این همان بازیسازی دوگانه و اختلاف نمایشی «اوباما و کنگره» نیست که پیش از این منتقدان «دیپلماسی محرمانه» دولت، بارها متذکر شده بودند؟ اگر دولتمردان و دیپلماتهای ایرانی پیش از این فهرستی دقیق و کامل از گفتوگوها و قولهای پشتپرده آمریکاییها منتشر کرده بودند، امروز از توانایی بالقوهای در افشای «مانور متقلبانه» مقامات عالیرتبه کذاب آمریکایی در جهان برخوردار بودند اما طرف ایرانی به واسطه خصوصی کردن مذاکرات ایران و 1+5 به «گفتوگوهای محرمانه ایران و آمریکا» عملا راه مشارکت سایر کشورها را سد کرده و امکان راستیآزمایی قولهای دیپلماتیک پنهان آمریکاییها را در فضای جهانی از کشور سلب کردند. در چنین فضایی تیم مغبون مذاکرهکننده کشورمان شایسته هیچ رقم دلسوزی و همدردی نیست، چرا که همه راههای مشارکت ملی و فراملی را بهرغم اصرار نظام بر پرمخاطره بودن مسیر مذکور، پیش از این بر خود بست. به این ترتیب تنها عامل رسمی بنبست مذاکرات و عدم لغو تحریمها، در داخل تیم مذاکرهکننده ایرانی و دولت یازدهم قابل جستوجو است که با «اعتماد به کدخدا» شکست مذاکرات را عملا به سیاستی حتمی و قابل پیشبینی تبدیل کرد.
4- دوره بیداری مردمی آغاز شده است. دیگر پنهان نگاه داشتن حامیان داعش و سایر گروههای تروریستی در دنیای اطلاعات کار سادهای نیست. کار به جایی رسیده که یورونیوز بهعنوان یکی از پربینندهترین شبکههای خبری اروپایی در جدیدترین گزارش خود با استناد به مهمات کشفشده توسط نیروهای بسیج مردمی عراق میگوید: «به نظر میرسد سطح پشتیبانی از داعش بسیار فراتر از چیزی است که تصور میشد!»
کنگره آمریکا در ژستی مضحک به منظور مدیریت افکار عمومی پس از افتضاح رمادی - سقوط بزرگترین مرکز آموزشی آمریکایی ارتش عراق- به واسطه رکب اطلاعاتی200 نفر از عناصر داعش و فرار 2000 نفر از نیروهای آموزش دیده ارتش عراق، طرح تحریم عربستان را ارائه کرده است. چرا که رمادی در شرایطی سقوط کرد که از جانب سیاسیون حامی آمریکا در عراق، به عنوان نمونه «همکاری مشترک ارتش عراق و نیروهای آمریکایی» تعریف شده بود! هم اکنون شکست رمادی به ضربالمثلی از عاقبت «توکل سیاسی- نظامی» بر آمریکا یا به عبارتی «کدخدا» در عراق تبدیل شده است. به این ترتیب در فضایی که تجربیات عراق ناامن و در خطر تجزیه، با اندک سیاسیون واداده و وابسته به آمریکا، مقابل چشمان ایران امن و قدرتمند قرار دارد باز هم عدهای در داخل علم «توکل انتخاباتی و اقتصادی» بر آمریکا را بالا برده و مقابل چشمان بهتزده ملت رژه سیاسی میروند که از جیب و جانب ملت صحبت نکنید! گویی آمریکا اصرار دارد ثروت و قدرتش را داوطلبانه و از سیر خیرخواهی با ایران تقسیم کند و این شیطان است که به جلد اوباما رفته و باعث خلف وعده مکرر و کارشکنی در اقتصاد و سیاست و امنیت جهان میشود! کدام عاقلی«اطلاعات نظامی محرمانه» کشورش را به امید «شکوفایی اقتصادی» و «رفع بیاعتمادی» با دشمنی غدار تقسیم میکند؟! بنا بر مستندات قوی منطقهای چنین رویهای با از دست رفتن امنیت و آرامش و یکپارچگی کشور برابری میکند! به نظر میرسد جهت انگیزشهای نهانی گروه معدودی که بهرغم نهی شدید رهبر حکیم انقلاب و همه متخصصان نظامی، بدون هرگونه پشتوانه اجتماعی، تاکید بر اجرای چنین طرح هولناک و ضد امنیتی دارند به سمتی پیش میرود که قضاوت درباره آنها را در آیندهای نزدیک میسر میسازد.
***************************************
روزنامه شرق**
نگاه سیاسی؛ سم مهلک شورایاری/احمد مسجدجامعی
موضوع شورایاریها در آخرین جلسه علنی شورای شهر تهران با تلخیهایی همراه بود. درحالیکه این بحث، ماهیتا آنگونه است که نیاز به گفتوگوهای کارشناسی، قانونمدار و صبر و مدارا دارد، ازاینرو استفاده از تعابیر غیرمعمول و ادبیات هیجانی و رفتارهای غیرشورایی میتواند به شورا و نهاد شورایاری و منتخبان مردم آسیب بزند. تجربه همه این سالها نشان داده است که عدم تمرکز بر شأن و حوزه عمل اجتماعی و احیانا غلبه نگاههای گروهی و سیاسی، آسیبهای فراوانی به شورا و شورایاریها خواهد رساند. توجه به تجربههای پیشین در ادوار گذشته در این زمینه میتواند چراغ راه امروز باشد. بهخصوص که از همان جلسه تلخ شورا، مواردی در رسانهها نقل شده است که نیاز به توضیح دارد. پایانبخش سومین دوره انتخابات شورایاریها، دو، سه حرکت کمهزینه و تأثیرگذار بود. پس از آنکه آرا شمرده و فهرست منتخبان نخستین در محلهها اعلام شد، زمانی برای اعتراض در نظر گرفتیم. برایناساس کسانی که به نحوه رأیگیری یا شمارش آرا ایرادی داشتند، میتوانستند در مهلت مقرر طبق آییننامه، شکایتشان را بیان کنند تا هیأتهای نظارت به آن رسیدگی کنند. پس از پایان این روند، بلافاصله اسامی منتخبان به امضای اکثریت اعضای ستاد رسید و پس از آن در ویژهنامه روزنامه همشهری به تفکیک مناطق اعلام شد تا همگان روشن و شفاف در جریان آن قرار گیرند و ضمنا مانعی برای ارتباطات خارج از چارچوب اداری و غیررسمی و احیانا تشکیلاتی و سازمانی فراهم آید. همچنین هزینههای مادی و معنوی و زمانبر ارتباطات رسمی را به حداقل برساند. روند و روال انتخاب و معرفی اعضای شورا به نحوی بود که حتی اعضای ستاد بسیاری از آنها را نمیشناختند، که محلیبودن (و نه ملیبودن) انتخابات در این مورد تأثیر داشت. پس از این اعلام، برای آشنایی بهتر و بیشتر شورایاریها با یکدیگر و تا حدودی با وظایف خود، جلسهای در تالار اجتماعات وزارت کشور، که بزرگترین محل موجود در تهران برای چنین مراسمی است، برگزار شد و از همه منتخبان دعوت به عمل آمد تا در مراسمی که با حضور اعضای شورا و مقامات شهرداری بود شرکت کنند و بر آیین حمایت از حقوق شهر و شهروندان پیمان ببندند، این مراسم باشکوه که در نوع خود ابتکاری جدید بهشمار میرفت، در روز ولادت باسعادت امامرضا(ع) انجام شد. شکلگیری شورایاریها، با قوام و دوام آنها همزمان نبود و مدتی طول کشید تا بتوانیم این عرصه را وارد فضای عمومی و رسانهای کشور کنیم. یکی از مهمترین این راهکارها، ارائه گزارش شورایاران در صحن علنی شورا بود که هرچند هیچگاه در دستور جلسات و صورتجلسات نمیآمد، اما بههرشکلی که بود، این گزارشها ارائه میشد، هرچند این کار در آغاز اعتراضاتی را از دوسو برمیانگیخت؛ از سوی اعضا به دلیل کارشناسانهنبودن برخی گزارشها و از سوی شورایاران به دلیل بیتوجهی یا ترک جلسات هنگام گزارش توسط برخی از اعضا. جلسات شورا با این گزارشهای ١٠ دقیقه آخر به پایان میرسید.
با این کار خواستههای شورایاریها جدیتر تلقی شد و آنها انگیزههای بیشتری برای پیشبرد امور محلهها پیدا کردند.
درعینحال، ارائه این گزارشها در جلسات علنی، واژه شورایاریها را وارد ادبیات رسانهای کرد و علاوه بر آن، اعضای شورا را از نزدیک با آنها و فعالیتهایشان آشنا کرد. اما این روال، کمکم بهبود یافت بهنحویکه در شورای چهارم، گزارشدهی شورایاران در دستور جلسه قرار گرفت و در ابتدای جلسه زمانی به آنها اختصاص یافت که با همراهی اعضا مواجه شد.
برای بهرهگیری بیشتر و کارآمدی بهتر شوراها و شوراییها باید به نکات زیر اندیشید:
١- تلاش برای حفظ هویت مستقل شورایاریها به عنوان نهادی انتخابی، باید محور اصلی تشکیل مدیریت محله و هرگونه فعالیت مرتبط با آن باشد.
٢- شورایاریها، مانند خود شورای شهر، در حوزه اجرائی وارد نمیشوند. وظایف آنها همچنان که در قوانین و قواعد مصوب آمده است، عمدتا ذیل شناسایی نقاط ضعف و قوت، برنامهریزی و نظارت بر امور شهری تعریف میشود.
٣- اعضای شورایاریها ارتباط معناداری با گروههای مرجع محله برای بسط مشارکت شهروندان در امور داشته باشند.
٤- ارتباط بین شورایاریها و سمنهای محلات در چارچوب جلب مشارکت و پاسخگویی بهتر به خواستهای شهروندان تقویت شود.
٥- اسامی برگزیدگان شورایاریها پس از امضای مسئولان شورا به صورت رسمی و عمومی منتشر شود تا پایانبخش سردرگمیها و گفتهها و شنیدههای حاشیهساز باشد. بهخصوص که در موضوع و موضع فراگیری مانند شورایاریها، برخی به شکلی غیرمسئولانه با دردستداشتن این اطلاعات ضمن بازارگرمی، به مطرحکردن خودشان میپردازند؛ موضوعی که آسیبهای آن در وهله نخست به شورا و شورایاری بازمیگردد و منجر به گفتوگوهای تلخ بین اعضا میشود.
**************************************