گردآوری و ترجمه: بنفشه غلامی
ملک سلمان بن عبدالعزیز، مردی که سه ماه است بر تخت پادشاهی عربستان جلوس کرده، هفته گذشته دست به تغییر و تحولاتی بنیادین در هرم قدرت سعودی زد تا اطمینان یابد، قدرت پس از او همچنان در دست برادران سدیری خواهد ماند. این تصمیم شاید برای آنان که آن سوی درهای کاخ پادشاهی عربستان نشستهاند، اقدامی غیرمنتظره قلمداد شد، اما برای ساکنان این کاخ عملکردی کاملاً قابل انتظار بود. کاخ آل سعود، کاخی است با اسرار پشت پرده فراوان که ساختارهای دیرین عرب بر آن حکمفرما است. در این کاخ، برادران تنی و ناتنی شاید گوشت و پوست یکدیگر را بدرند، اما استخوانهای همدیگر را عزیز میدارند و از همین رو است که تاکنون اسرار این کاخ در هزار توی این پیمان نانوشته قبیلهای پنهان مانده است. اما ملک سلمان با همه پادشاهان عربستان که از سال 1932 میلادی تاکنون بر این کشور حکومت کردهاند، تفاوت دارد.
ملک سلمان با تصمیمی که گرفت، واکنش نشان داد مخالفتهای کنونی با سیاست خارجی تهاجمی اش که نماد آن را میتوان در یمن جست و جو کرد، گفته میشود. سلمان پادشاهی بیمار است که خود میداند، سلطنتش خیلی زود با مرگاش به پایان خواهد رسید. از همین رو در فرامینی که صادر کرد مقرن، برادر ناتنی خود را که از مادری یمنی است، از مقام ولیعهدی کنار گذاشت تا محمد بن نایف را پس از خود بر تخت شاهی بنشاند و محمد پسر خود را نیز جانشین او ساخت. سلمان با این فرامین، نشان داد عزمی راسخ برای تبیین سیاست خارجی تهاجمی خود و البته بازیابی اصل و نسب سلطنتی برادران تنی خود دارد. او به این ترتیب گردونه پادشاهی عربستان را به دست نسل دوم شاهزادگان آل سعود و البته فرزندان هفت برادر سدیری شامل فهد، سلطان، عبدالرحمان، نایف، ترکی، سلمان و احمد سپرد. هفت برادری که حاصل پیوند عبدالعزیز بن عبدالرحمان آل سعود، نخستین پادشاه عربستان و حصه بنت احمد السدیری، محبوب ترین همسر او هستند.
مادری مقتدر و هفت پسرش
حصه بنت احمد السدیری که بجز این هفت پسر، از ازدواج با عبدالعزیز صاحب چهار دختر نیز بود، علاوه بر زیباییاش که زبانزد همه خاندان سعود بود، زنی سیاستمدار و صاحب نفوذ فراوان بود. او که متولد سال 1900 میلادی بود، دو بار با عبدالعزیز که بعدها مؤسس پادشاهی سعودی شد، ازدواج کرد. نخستین بار سال 1913 بود؛ زمانی که حصه تنها 13 سال داشت. ازدواج آنها بیش از آنکه از روی علاقه باشد، به منظور برقرار کردن صلح بین قبایل بزرگ آن زمان در نجد بود.
ازدواج آنها خیلی زود به دلیل اعتراض علما که تأکید میکردند، مرد مسلمان نمیتواند همزمان پنج زن عقدی داشته باشد، به طلاق انجامید و حصه به عقد برادر ناتنی عبدالعزیز درآمد. حصه در سال 1920 بعد از جدایی از همسر دوم خود، یکبار دیگر با عبدالعزیز ازدواج کرد. ازدواج آنها این بار دوام آورد و حصه نه تنها تا آخر عمر عبدالعزیز همسر او باقی ماند که تبدیل به محبوبترین همسر او در میان 22 همسری که داشت، شد. بخشی از این محبوبیت به دلیل آن بود که وی توانسته بود هفت پسر برای شاه به دنیا آورد. ملک عبدالعزیز در کل صاحب نزدیک به 100 فرزند بود که 45 نفر از آنان پسر بودند.
در دنیای پر رقابت خاندان سلطنتی عربستان هفت برادر سدیری آل سعود اتحادی مستحکم را بین خود برقرار ساختند که ماحصل آن دوام و بقای آنان در هرم قدرت سعودی است. ملک فهد بزرگترین فرزند این زوج شاه شد، سلطان و نایف دیگر فرزندان آنان که سال 2011 و 2012 درگذشتند، ولیعهد بودند و سلمان نیز که اکنون پادشاه شده است. به جز این چهار نفر، سه برادر دیگر نیز صاحب پست هایی عالی در عربستان بودهاند. در 10 سال مابین سلطنت ملک فهد و ملک سلمان، ملک عبدالله شاه شد. هرچند که او از احترام و توجه خاصی بین سدیریها برخوردار بود. اما به هر صورت اکنون که یک سدیری دیگر (ملک سلمان) شاه شده، این طایفه از آل سعود نمیخواهد براحتی قدرت را از دست بدهد. علت تصمیمات هفته پیش سلمان نیز همین نکته بود.
یک فرمان و چند پرسش
در همه تغییراتی که رخ داد، آنچه بر سر مقرن آمد، اهمیتی بیشتر دارد و به همان نسبت سؤالات در مورد آن نیز بیشتر است. مقرن به عنوان پسر یک زن برده یمنی، همیشه چهرههای شاخص خاندان سعود بوده است. اما با وجود این صلاحیت او هیچگاه مورد تردید نبوده است. منابع وابسته به خاندان سلطنتی عربستان میگویند پیشتر هم بدون هیچ توضیحی از مقرن خواسته شده بود برکنار شود. تا کنون نیز هیچ شاهزادهای در تاریخ عربستان در موقعیتی که مقرن قرار گرفت، قرار نداشته است. زمانی که سلمان بر تخت نشست، مقرن را ولیعهد خود معرفی کرد.
تصاویر خندان سلمان، مقرن و نایف اصلاً نشان نمیداد زلزلهای در کار باشد. حدس و گمانها در مورد علل برکناری مقرن بسیار است. او بشدت تحت حمایت ملک عبدالله قرار داشت. اما با مادر یمنی خود، هیچ قرابتی با سلمان و ریشههای سدیریاش نداشت. مقرن در چند ماه گذشته شاید بر زبان نمیآورد اما نگران آن بود که مسیر عربستان تحت کنترل سلمان از جاده اصلاحات خارج شود و یمن نیز تبدیل به عرصه جنگ کشورش و باتلاق آن شود.
یک سؤال مهم دیگر به شاهزاده متعب، پسر عبدالله برمیگردد . او هنوز هم مثل سابق به عنوان فرمانده گارد سلطنتی فعالیت میکند. این گارد از جایگاهی ویژه در دستگاههای امنیتی عربستان برخوردار است که وظیفه حفظ و حراست پایتخت، خانه کعبه و مسجدالحرام و اماکن مذهبی مدینه و همچنین امنیت تأسیسات نفتی عربستان را برعهده دارد. این گارد همچنین حضوری اشغالگرانه در بحرین دارد. با این حال برادران متعب که فرمانداران مکه و ریاض بودند، از سمتهای خود برکنار شدند. اکنون سؤال این است که آیا متعب در سمت خود دوام خواهد آورد؟
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، این است که آیا ولیعهد کنونی در حاشیه امنیت قرار دارد؟ محمد بن نایف 55 ساله به دلیل مبارزه با القاعده که یک دهه قبل گفته میشد قصد سرنگونی آل سعود را دارد، معروف است. او تاکنون 4 بار مورد سوء قصد قرار گرفته که هر بار از آن جسته است. پدر او شاهزاده نایف که ولیعهد عبدالله بود، مردی مستبد و مرتجع بود که به او شاهزاده سیاه میگفتند. آیا پسر او میتواند متفاوت از پدر باشد؟ محمد بن نایف تحصیلکرده دانشگاه اورگون است و پیش از رسیدن به وزارت کشور روابط نزدیکی با اف بیای امریکا و اسکاتلندیارد داشته است. اما همواره مورد اعتراض مجامع حقوق بشری بهخاطر نقشی که در دستگاه امنیتی عربستان داشته، بوده است.
و اما پر مجادله ترین دستور ملک سلمان اختصاص به شاهزاده محمد بن سلمان، پسر پادشاه دارد. مردی که گفته میشود چهره اصلی پشت جنگ یمن است. او فاقد تجربه است و برخلاف بسیاری از شاهزادگان عربستان تحصیلکرده غرب نیست و درس قانون را در دانشگاه ملک سعود خوانده است. در مورد سن او نیز نقل قولهای فراوانی وجود دارد. برخی او را 29 ساله و برخی 34 ساله میدانند. او در بین همسن و سالان خود همیشه علاقه داشته است خود را به عنوان رهبر نسل بعد عربستان معرفی کند.
سکان قدرت در دست جوانان بیتجربه
به هر صورت تغییرات اعمال شده هفته قبل چرخشی آشکار در انتقال قدرت به نسل جوان را در جامعهای که سن و تجربه اهمیت وافری دارد، رقم زده است.از سال 1902 به این سو عربستان همواره توسط مردانی اداره شده که پیر و با تجربه بودهاند و به نسل اول خاندان سعود تعلق داشتهاند. ظاهراً سلمان آخرین فرد از این نسل از حکمرانان عربستان است.
دربار سلطنتی عربستان میگوید تمام تغییرات اعمال شده هفته قبل توسط اکثریت شورای وفاداری، کمیتهای شامل پسران و نوادگان ابن سعود تأیید شده است، اما مشروعیت کسی که نسل بعدی را انتخاب میکند و معیارهای او برای انتخاب، علامت سؤالی است که سالها است در فرایند جانشینی وجود داشته است. اکنون نیز این سؤال مطرح است که آیا براستی اجماع نظری درمورد این تغییرات وجود دارد؟ بویژه که با توجه به بیماری آلزایمر ملک سلمان پرسشهای زیادی در مورد سلامت عقلانی و روانی او وجود دارد که میتواند تصمیمات او را زیر سؤال ببرد.
به هر حال همه این اتفاقات در حالی در یکی از پادشاهیهای جهان رخ میدهد که نیروهای امنیتی این کشور تعداد زیادی از عناصر داعش را در خاک خود دستگیر کردهاند. شماری از این افراد قصد حمله به سفارت امریکا در عربستان را داشتند؛ امریکایی که سعودیها دیگر به دیده تردید به دوستی آنان با خود مینگرند. آنان استراتژی امریکا در عراق را فاقد استحکام میبینند و معتقدند واشنگتن در سوریه به کل فاقد استراتژی است.
علاوه بر این همه آنها درباره جنگ یمن ونقش عربستان در آن نگران هستند. در تاریخ این کشور هرگز مشاهده نشده، ریاض آغازگر جنگ علیه کشوری باشد. اما اکنون این جنگ به پای عربستان نوشته شده است و همه آن را جنگ سلمان میشناسند، همان طور که آن را جنگ محمدبن سلمان نیز میدانند. این جنگ میتواند کل اعتبار آل سعود را زیر سؤال ببرد.
سلطنت مطلقه، سیستم حکومتی که اکنون در عربستان حاکم است، به پادشاه قدرت کامل و مطلق میدهد تا درباره هرچیزی از جنگ و صلح گرفته تا جانشینی و عدالت تصمیم گیریکند. با این حال عربستان سعودی دارای سابقهای طولانی از اجماع نظرها است که احتمال اختلاف نظر در مسائل کلان را به حداقل کاهش میدهد. اما سلمان در شروع حکومتش نشان داده است به این گونه اجماع نظرها پایبند نیست و میخواهد خود را از قید و بند وفاداری به قوانین گذشتگان رها کند.