روزنامه کیهان **
شیطان بزرگ و بچه شیطانها! / محمد صرفی
حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، یک روز پس از تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام، تحلیلی از رابطه ایران و آمریکا ارائه کردند که در عین اختصار و سادگی، از عمق و درایتی عجیب برخوردار بود. ایشان فرمودند؛ «در یک روايتي است كه رسول خدا كه مبعوث شد آن شيطان بزرگ فرياد كرد و شيطانها را دور خودش جمع كرد و اينكه مشكل شد كار بر ما، در اين انقلاب، شيطان بزرگ كه آمريكاست شياطين را با فرياد دور خودش دارد جمع ميكند. و چه بچه شيطانها كه در ايران هستند و چه شيطانهايي كه در خارج هستند، جمع كرده است و هياهو به راه انداخته است...»
این نخستین بار بود که عبارت «شیطان بزرگ» برای آمریکا بکار رفت و رسماً وارد ادبیات سیاسی جمهوری اسلامی ایران شد و به مرور از مرزهای ایران نیز فراتر رفته و رسانههای بینالمللی نیز بارها از این عبارت برای توصیف آمریکا استفاده کردند. با گذشت 36 سال از این ابداع عجیب بنیانگذار انقلاب اسلامی، این عبارت نه تنها تازگی و دقت خود را از دست نداده بلکه گذشت زمان و فراز و نشیب تاریخ، صحت این عبارت را بیش از پیش تایید کرده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات هفته گذشته خود در مراسم سالگرد 14 خرداد، به ابعاد مختلفی از شخصیت، تفکر و راه حضرت امام(ره) پرداخته و نسبت به تحریف این مکتب اصیل بطور جدی هشدار دادند. حضرت آیتالله العظمی خامنهای در تشریح پنجمین اصل از مبانی فکری امام خاطرنشان کردند: «در بعُد خارجی، امام صریحا در «جبهه مخالفِ قلدران بینالمللی و مستکبران» بود و در حمایت از مظلومان هیچ ملاحظهای نمیکرد. امام رحمهالله با مستکبرین سر آشتی نداشت. واژه «شیطان بزرگ» برای آمریکا یک ابداع عجیب از طرف امام بود. امتداد معرفتی و عملیِ تعبیر «شیطان بزرگ» بسیار زیاد است زیرا وقتی به کسی لقب شیطان داده میشود، رفتار و برخورد و احساسات باید در چارچوب «شیطانصفتی» او باشد. امام تا آخرین روز حیات خود، همین احساس را نسبت به آمریکا داشت و ضمن آنکه تعبیر «شیطان بزرگ» را بهکار میبرد، از بن دندان هم به آن اعتقاد داشت.»
همانگونه که از مبداء و منبع عبا��ت «شیطان بزرگ» برمیآید، این عبارت صرفاً ترکیب دو کلمه صفت و موصوف نیست و از ریشهای عمیق و معرفتی مبتنی بر آموزههای اصیل اسلامی برخوردار است و به همین دلیل است که گذشت ایام، خدشهای بر آن وارد نمیکند.
آمریکاییها در برهههای مختلف زمانی، با انواع و اقسام ترفندها و ابزارها کوشیدهاند و میکوشند با این خط اصیل مبارزه کنند. یکی از ترفندهای استکبار در این زمینه، جایگزین کردن دیگران به جای خود بوده است که به عنوان نمونه میتوان به تلاش برای جا انداختن «مرگ بر شوروی» به جای «مرگ بر آمریکا» -در دوره شوروی سابق- اشاره کرد. در زمان حاضر نیز رسانههای پرهیاهوی غربی با زیرکی در پی جایگزینی عربستان به جای آمریکا به عنوان شیطان بزرگ هستند. حال آن که آل سعود و سیاستهایش هیچگاه چیزی فراتر از دیکته واشنگتن نبوده و کیست که نداند دربار آل سعود بدون اجازه کاخسفید اجازه نفس کشیدن هم ندارد! با تعبیر امامراحل(ره)، آل سعود و آل خلیفه و صهیونیستها و انگلیس و فرانسه و... بچه شیطانهایی هستند که گرد شیطان بزرگ جمع شده و مجری اوامر آنند.
خط دیگر مخدوش کردن سیاست اصیل و دائمی «شیطان بزرگ» دانستن آمریکا مربوط به داخل کشور است. در خوشبینانهترین حالت، آنهایی که آمریکا را «شیطان بزرگ» نمیدانند، ساده لوحانی هستند که گمان میکنند اگر جنایات و خیانتهای آمریکا در حق ملت را فراموش کنیم و دست دوستی به سوی آن دراز کنیم، به سرعت مشکلات ارضی و سماوی کشور حل شده و همه چیز گل و بلبل میشود! این عده که خیالات خام خود را در قالب تئوریهای توسعه مبتنی بر غربگرایی عرضه میکنند، آمریکا را کعبه آمال خود دانسته و گمان میکنند کلید توسعه و پیشرفت کشور تنها در دست کدخدایی است که کافی است دستمان را به سویش دراز کنیم تا آن را تحویلمان دهد.
دسته دوم را میتوان انقلابیهای خسته و پشیمان نامید. آنان که علی رغم داشتن سوابق انقلابی و مواضع شدید و غلیظ علیه استکبار و آمریکا، به مرور و به دلایل مختلف تغییر مسیر داده و درصدد اشاعه و توجیه این عقب نشینی در زرورق تقلبی عقلانیت و واقعگرایی هستند اما در عالم واقع، این زرورق هیچ نسبتی با عقلانیت و واقعیتهای صحنه ندارد چرا که تجربه نشان داده است اعتماد به آمریکا و دل بستن به وعدههای آن نه تنها دستاوردی به همراه ندارد بلکه در بزنگاههای خطیر، پاشنه آشیلی است که عواقب آن برای آمریکادوستان میتواند جبران ناپذیر هم باشد. کافی است نگاهی گذرا به سرنوشت برخی کشورهای منطقه داشته باشیم. بزک کردن چهره کریه آمریکا، فصل مشترک دو گروه فوق است.
دور جدید مذاکرات هستهای ایران و 1+5 که متاسفانه به دلایل مختلف تا حد زیادی به مذاکرات هستهای ایران و آمریکا مبدل شده، این امید را در دل این دو گروه زنده کرده است که میتوان به سمت عادیسازی روابط با «شیطان بزرگ» نیز گام برداشت. البته این خوشخیالی دوطرفه است و غرب نیز هوشمندانه به آن دامن میزند. به این تیترها نگاهی بیندازید؛ تایم: بای بای شیطان بزرگ!، گاردین: ایران برای حرکت به جلو باید شیطان بزرگ را فراموش کند، نیویورک تایمز: حالا ایرانیها درباره شیطان بزرگ چه میگویند؟ و...
رسانهها، تحلیلگران و سیاستمداران غربی عامدانه و هدفمند میکوشند آمریکا ستیزی جمهوری اسلامی ایران را به شعاری تزئینی و تشریفاتی در قالب «مرگ بر آمریکا» -آن هم در چند روز و مراسم خاص مانند نمازهای جمعه، راهپیمایی 22 بهمن، 13 آبان و روز قدس- تقلیل دهند حال آن که اعتقاد به شیطان بزرگ بودن آمریکا یک سیاست عینی و عملی است که عمری به درازای عمر انقلاب اسلامی دارد و امروزه گستردهتر از هر زمان دیگری قابل مشاهده و پیگیری است. امروز سوریه تاوان اتحاد با محور مقاومت و ایران را میدهد، بحرینیها به اتهام ایران دوستی با خشم و کینه آمریکا روبرو هستند، ایستادگی و مقاومت یمنیها الگو گرفته از ایران است و به انتقام این تحول بزرگ به خاک و خون کشیده میشوند.کدام بحران و درگیری را در منطقه سراغ دارید که آمریکاییها سرمنشاء آن نباشند؟ و البته که جمهوری اسلامی نیز نمیتواند در برابر این ظلم و جور ساکت بنشیند و نظارهگر باشد. حمایت از مظلومان در برابر استکبار جهانی از اصول لایتغیر جمهوری اسلامی است و در این میان فرقی میان شیعیان بحرین و اهل سنت فلسطینی نیست. مبارزه با آمریکا تابلوی انقلاب اسلامی است و مسئولان باید با افتخار و شجاعت این تابلو را به دست گیرند و از ابراز آشکار و شجاعانه مواضع خود ابایی نداشته باشند.
در داخل کشور نیز پایبندی به مبارزه با آمریکا لوازم و ابعاد خاص خود را دارد. آمریکاییها علناً اعلام کردهاند هدف اصلی تحریمهای بیسابقه و همه جانبه علیه ایران، فشار به مردم برای جدایی انداختن میان آنان و نظام است تا از این طریق به اهداف سیاسی خود دست یابند. در چنین میدانی، علاوه بر مقابله شجاعانه با آمریکا و بچه شیطانهای منطقهای آن، خدمت به مردم و کاهش و رفع مشکلات آنان نیز عین مبارزه با استکبار است. همانگونه که رهبر معظم انقلاب در مراسم 14 خرداد سال 1382 فرمودند: «بزرگترین مبارزه با آمریکا، خدمت به این مردم است.» هر عقل سلیمی میداند خدمت به مردمی که اصلیترین دشمن آنان آمریکاست، از هر مسیری بگذرد، بدون شک از مسیر دل بستن به «شیطان بزرگ» نیست.
******************************************************
روزنامه قدس ***
آزمون دشوار اردوغان/ پیرمحمد ملازهی
انتخابات پارلمان ترکیه از جهاتی متفاوت آزمونی دشوار برای حزب اسلامگرای عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان است.
با این حال، وی همچنان امیدوار است اکثریت پارلمانی خود را حفظ کند و یا حداقل در موقعیت مساعدی برای تشکیل دولت، بدون نیاز به ائتلاف با سایر احزاب کوچکتر ولی با نفوذ، قرار گیرد.
اردوغان امیدوار است چند عامل مثبت پیروزی مورد انتظارش را رقم بزند. رونق اقتصادی نسبی ترکیه در دوره قدرت حزب عدالت و توسعه، ضعف احزاب رقیب در سازماندهی و جلب افکار عمومی و نیز سیاست اردوغان در قبال اتحادیه اروپا که ترکیه در پشت دروازه این اتحادیه در حالت تحقیر آمیزی نگاه داشته شده و نیز اسلامگرایی و نوعثمانی گراییاش که ناسیونالیسم زیاده طلب ترک را با نوعی اسلام میانهرو ادغام کردهاست بظاهر میتوانند برای تثبیت قدرت اردوغان در پارلمان کمک کنند. باوجود این سیاست خارجی رجب طیب اردوغان در خاورمیانه پاشنه آشیل دولت اسلامگرای حزب عدالت و توسعه ترکیه است.
دخالتهای وی در سوریه و عراق و نزدیکی او به عربستان سعودی که درگیر نوعی جنگهای نیابتی در منطقه شده است از قدرت وی در افکار عمومی کاسته است. بویژه آنکه دولت ترکیه نتوانسته به وعدههای داده شده به اقلیت قومی کرد وفادار باقی بماند و حزب کارگران کردستان موسوم به «پ ک ک» همچنان قدرت نفوذ خود را در میان کردهای ترکیه حفظ کرده است.
شاخه سیاسی «پ ک ک» تحت عنوان «حزب دموکراتیک خلق» اکنون به صورت یک چالش جدی برای حزب عدالت و توسعه در انتخابات پارلمانی جدید درآمده است.
اگر این حزب قومی کردی برای نخستین بار موفق شود از سد حداقل ده درصدی آرا برای ورود حزبی به پارلمان عبور کند میتواند شمار زیادی از هواداران خود را وارد پارلمان سازد و حزب عدالت و توسعه را در پیگیری اهدافش با مشکل روبهرو کند. بویژه آنکه این تنها کردها نیستند که به حزب دموکراتیک خلق گرایش دارند و احتمالا به آن رأی میدهند، بلکه اقلیتهای دیگر هم سرخورده از سیاستهای اردوغان در سوریه – دروزیها و مسیحیها- نیز در انتخابات جاری پارلمان به این حزب گرایش یافتهاند و نسبت به سیاستهای نو عثمانی گرایی و نادیده گرفتن موقعیت اقلیتهای قومی در داخل ترکیه معترض هستند.
در چنین فضای واقعی، رجب طیب اردوغان در تبلیغات حزب تحت رهبریاش روی تغییر ساختار نظامی سیاسی و اداری ترکیه تمرکز کرده و در نظر دارد قدرت را در دست ریاست جمهوری متمرکز کند و پست نخست وزیری را به صورت مقامی تشریفاتی در بیاورد.
لازمه این امر داشتن اکثریت لازم پارلمانی است که نه تنها از سوی سایر احزاب از جمله حزب دموکراتیک خلق رد شده است، بلکه در درون حزب عدالت و توسعه هم مخالفانی دارد. در جبهه اسلامی نیز هواداران فتح ا... گولن را هم نباید دست کم گرفت که بشدت با سیاست داخلی و خارجی اردوغان مخالف هستند.
هرگاه مجموعه شرایط جاری در ترکیه امروز را در نگاهی واقع بینانهتر مورد توجه قرار دهیم، میتوان گفت حزب عدالت و توسعه از امتیازهایی از جمله رشد اقتصادی و تامین نسبی رفاه اجتماعی در شهرهای بزرگ برخوردار است، ولی این برای اقلیتهای غیر ترک چندان جاذبه نداشته است و توسعه نامتوازن مناطق مختلف، حاشیه زیادی به وجود آوردهاست که میتواند در انتخابات مورد بهرهبرداری احزاب مخالف قرار گیرند.
بنابراین از شواهد موجود میتوان چنین برداشت کرد که حزب عدالت و توسعه هر چند در موقعیتی قرار دارد که قدرت ������ود را حفظ کند، ولی به هیچ عنوان در موقعیتی که اردوغان انتظار دارد تا پارلمانی یکدست و هماهنگ با سیاستهای اعلام شدهاش شکل گیرد، قرار ندارد.
با این حال باید در انتظار پایان رأیگیری و اعلام نتایج باقی ماند و دید که اردوغان و حزب عدالت و توسعه از این آزمون دشوار چگونه گذر خواهند کرد. هر چند در نگاهی مقدماتی میتوان گفت جناح اسلامگرای ترکیه که در انتخابات از امتیازات بیشتری از جناح سکولار و کمونیست برخوردار است و پیروزیاش ولو ضعیف حتمی به نظر میرسد، اما با چالشهای زیادی روبهرو خواهد بود.
******************************************************
روزنامه جمهوری اسلامی ****
اردوغان و رویای برباد رفته سلطنت / جلیل حسنی
بسمالله الرحمن الرحیم
افشای همکاری گسترده آنکارا با تروریستها در سوریه که برخی محافل خبری از آن به عنوان رسوایی سیاسی اردوغان، پس از رسوایی فساد مالی سال گذشته یاد کردهاند، واکنشهای گستردهای علیه سیاستهای اردوغان برانگیخته است. در این باره روزنامه جمهوریت در افشاگری جدیدی، اعلام کرد مدارکی در اختیار دارد که ثابت میکند سازمان اطلاعات ترکیه در قاچاق تروریستها به سوریه دست دارد.
این روزنامه قبلاً نیز با انتشار مدارکی دولت اردوغان را به حمایت تسلیحاتی از تروریستها متهم کرده بود. این افشاگریها، به خصوص در آستانه برگزاری انتخابات مجلس که اردوغان برای آن نقشههای بزرگی کشیده است خشم وی را برانگیخت بگونهای که اردوغان صریحاً تهدید کرد مدیر روزنامه جمهوریت تاوان سنگینی برای این کارهایش خواهد پرداخت. اما مدیر روزنامه جمهوریت در پاسخ، تهدید اردوغان را به خود وی برگرداند و گفت اردوغان تاوان سنگینی خواهد پرداخت. کارکنان روزنامه جمهوریت نیز در اقدامی جمعی، اعلام کردند همه آنها مسئولیت انتشار افشاگریهای اخیر را برعهده میگیرند.
دولت اردوغان از همان ابتدای بحران سازی در سوریه، از حامیان اصلی شورشیان سوری بوده و این را کتمان نکرده است با اینحال وی ارسال تسلیحات به تروریستها و اعزام تروریست به سوریه را تا به حال رد کرده و افشای مدارک جدید میتواند اعتبار منطقهای و به خصوص داخلی وی را در آستانه انتخابات به طور جدی مخدوش کند.
تردیدی نیست که حزب «عدالت و توسعه» که رئیس آن اردوغان است، خواهد توانست در انتخابات امروز نیز به پیروزی برسد ولی نظرسنجیها نشان میدهد که جایگاه این حزب نسبت به گذشته به مراتب ضعیفتر شده و از 47 درصد به 41 تنزل نموده است. این رویداد برای اردوغان که برنامههای بلندپروازانهای تدارک دیده میتواند تلخ و ضربهای سنگین باشد.
اردوغان با سیاستهایش در سوریه و حمایتهای آشکار و پنهان از تروریستهایی که به هیچ معیار انسانی پایبند نیستند، در داخل مورد نفرت بسیاری از اقشار مردم ترکیه به خصوص احزاب سیاسی و قشر تحصیل کرده قرار گرفته است ولی اردوغان با تاکید بر شعارهای اقتصادی و مذهبی توانسته است براین نفرت داخلی غلبه کند. بخشی از رای دهندگان از آن بیم دارند که هرگونه تغییر معادل سیاسی در ترکیه و شکست حزب عدالت و توسعه ممکن است آسیبها و لطمات شدید اقتصادی متوجه زندگی و آینده مردم ترکیه سازد و بخشی دیگر، به طور سنتی جذب شعارهای اسلام گرایانه وی هستند و گروه وی را بر دیگر گروههای سیاسی ترجیح میدهند.
آنچه باعث شده است اردوغان این بار نگرانتر از گذشته باشد این است که وی ممکن است با رویای «سلطان» شدن در ترکیه برای همیشه وداع کند. اردوغان، این جاهطلبی خود را پنهان نکرده و در ماههای اخیر بارها گفته است میخواهد نظام کنونی سیاسی ترکیه را تغییر دهد، بدین گونه که «نظام پارلمانی» را به «نظام ریاستی» تبدیل کند با این هدف که خود وی به عنوان رئیس جمهور، همه کاره و قدرت اول تصمیم گیری باشد. درحال حاضر، اگرچه اردوغان، رئیسجمهور است ولی بخشی از قدرت اجرایی دردست نخستوزیر قرار دارد. وی با صراحت گفته است: «من همانند دیگر رئیس جمهورها نخواهم بود و کسی نیستم که در کاخ ریاست جمهوری بنشینم و ماشین امضا باشم». این موضوع است که حساسیت و اهمیت انتخابات امروز را دو چندان میکند.
اردوغان برای اینکه به رویای جاه طلبانهاش جامه عمل بپوشاند و «سلطان» شود، لازم است اکثریت مورد نیاز را در مجلس در اختیار داشته باشد.
مجلس ترکیه 550 کرسی دارد و تغییر قانون اساسی، به آن هدف مورد نظر اردوغان، با دو طریق امکان پذیر است. نخست اینکه دو سوم نمایندگان مستقیماً به آن رای دهند، این بدان مفهوم است که حزب عدالت و توسعه بتواند حداقل 376 کرسی را در انتخابات امروز کسب کند، که با توجه به تحولات اخیر، احتمال به دست آوردن این تعداد کرسی بعید است. راه دوم این است که یک همه پرسی در کشور برای تغییر سیاسی مورد نظر اردوغان برگزار شود که آن هم نیازمند حدنصاب موافقت 330 نماینده مجلس میباشد.
توجه به این مسائل، هرچه بیشتر حساسیت انتخابات امروز را نمایان میکند. حزب عدالت و توسعه اردوغان از سال 1381 تا به حال یکه تاز عرصه سیاسی ترکیه بوده و در این مدت، هیچ حزبی قدرت رقابت با آن را نداشته است ولی اکنون مسائلی به وجود آمده که میتواند این روند را تحت تاثیر قرار دهد.
پس از افشای رسوایی فساد مالی در دولت در سال گذشته، اعتراضات گستردهای در سراسر ترکیه شکل گرفت که دولت مجبور شد برای سرکوب آن به شدیدترین شکل وارد عمل شود.
با اینحال، اردوغان در انتخابات ریاست جمهوری مرداد سال گذشته توانست از این بحران عبور کند و اکثریت لازم آرا را به دست آورد. ولی ترکیه در یکسال گذشته شاهد تحولات جدیدی بوده است که موقعیت و آینده اردوغان را دچار تزلزل میکند حتی اگر وی در انتخابات امروز هم بتواند به اکثریت دست یابد.
در تحولی جدید، در چینش سیاسی مجلس، این بار علویها اعلام کردهاند با حزب کردها ائتلاف خواهند کرد. کردها به دلیل اینکه تاکنون قادر نبودهاند به حدنصاب کسب 10 درصد از کل آرای کشور دست یابند، طبق قانون اساسی ترکیه از داشتن نماینده در مجلس محروم بودهاند. از طرفی، علویها با داشتن 15 درصد جمعیت کشور، در مجلس قدرت قابل ملاحظهای هستند و در صورت اتحاد با حزب کردها، علاوه بر اینکه ائتلاف قدرتمندی خواهند داشت کرسیهای بادآورده متعلق به کردها را که طبق قانون، تا به حال نصیب بزرگترین حزب، یعنی حزب عدالت و توسعه میشد از چنگ آن خارج خواهند کرد و بدین ترتیب، اکثریت مورد نظر اردوغان برای ایجاد تغییر در قانون اساسی حاصل نخواهد شد.
اردوغان تاکنون موفق شده بود رای علویها را با خود داشته باشد. وی بارها گفته بود: اگر علوی بودن به مفهوم دوستدار حضرت علی(ع) بودن است من از هر کسی علویتری هستم، ولی حوادث سوریه و دشمنی اردوغان با دولت علوی سوریه، موجب شده است این تبلیغ دیگر کارآیی نداشته باشد. بسیاری از ناظران بر این نظر هستند که اتحاد دو حزب کردها و علویها، برای اردوغان یک معضل و مانع جدی است که میتواند وی را در رسیدن به خواسته جاه طلبانهاش در تسلط کامل بر مجلس و طبعاً بر کشور ناکام نماید.
علاوه بر این، شکوفایی اقتصادی که همواره یکی از نقاط قوت دولت اردوغان بوده است دیگر مثل گذشته نیست به گونهای که رشد اقتصادی ترکیه از 4 درصد در سال 1392 به 9/2 درصد در سال کاهش یافت و طبیعی است که این روند منفی اقتصادی بر زندگی مردم و در نتیجه آرای آنها در انتخابات تاثیرگذار خواهد بود. حتی پیشبینی میشود حزب اردوغان، که تابحال حاکم مطلق و بلامنازع در مجلس بوده است مجبور شود دولت ائتلافی تشکیل دهد و این به معنای آن است که اردوغان باید با رویای سلطان شدن خداحافظی کند.
******************************************************
روزنامه خراسان*****
يک گام به سمت شيشه اي تر شدن صندوق ها/اميد اديب
بحث عدم دخالت قواي سه گانه در انتخابات به ويژه دولت به دليل در اختيار داشتن امکانات اجرايي همواره مطرح بوده است؛ چه آن زمان که سخنگوي دولت عضو شوراي نگهبان بود، چه آن زمان که رئيس جمهور براي ثبت نام نامزد مدنظرش در انتخابات مرخصي يک روزه مي گرفت(!) و چه اکنون که معاون اول و سخنگوي دولت در جلسات حزبي حضور يافته و حتي تأکيد مي کند اگر مجلس را به دست نگيريم مأموريت دولت کامل نمي شود. چندي پيش سران قواي مقننه و مجريه بر شفافيت هرچه بيشتر فرآيند انتخابات در ايران تأکيد کردند. خوشبختانه توجه به اين دغدغه روز گذشته با تصويب مجمع تشخيص به سياست کلي نظام تبديل شد. براي درک بهتر مصوبه ديروز مجمع و پرهيز از برداشت اشتباه از اين قانون، ذکر مقدماتي در باب نظام انتخاباتي کشورمان ضروري است.
تراز بالاي جمهوري اسلامي در مردم سالاري
جمهوري اسلامي طي 37 سال گذشته همواره به لحاظ ترازهاي دموکراتيک در بالاترين سطح ممکن بوده است. برگزاري منظم يک انتخابات در هر سال آن هم طي دو سال ناآرامي داخلي و 8 سال جنگ خ��رجي در بالاترين امنيت ممکن، بالا بودن نصاب مشارکت و وجود کمترين ادله معقول در مورد اعمال نفوذ در انتخابات و در يک نگاه راهبردي نظام به آراي عمومي به عنوان يک "حق الناس" که در انتخابات تمام مسئولين کشور با راي مستقيم و غيرمستقيم مردم جلوه گر مي شود، همگي امتيازات مثبت انتخابات در ايران پس از انقلاب است. هرچند تهمت نارواي تقلب 11 ميليوني از سوي برخي پنجه به چهره نظام کشيد، اما پافشاري نظام به اختلاف 260 هزاري رئيس جمهور يازدهم پوچ بودن اين ادعا را روشن کرد.
از اين مقدمه طولاني برمي آيد که در ذات و ماهيت نظام انتخاباتي کشور ايرادي نمي توان يافت. اما به نظر مي رسد برخي ايرادات در مرحله اجرايي انتخابات موجب ميدان دادن به پرورش برخي حواشي و شبهات شده است. يکي از اين ايرادات مشخص نبودن مرز تفکيک بين شخصيت حقيقي و حقوقي کارگزاران در انتخابات و حدود اختيارات آنها به عنوان يک فعال سياسي در انتخابات بود. قانون سياست هاي کلي انتخابات که در مجمع تشخيص در حال تصويب است روز گذشته اين امر را مورد توجه قرار داده و در مصوبه اي آورده است: «ورود افراد به صورت شخصي و بدون استفاده از موقعيت حقوقي از قواي سه گانه به انتخابات بلامانع است ولي وزارتخانه يا وزير يا دستگاه هاي عمومي همچون شهرداري، شوراي شهر، مجلس و قوه قضائيه به عنوان قوه و نهاد نمي توانند از ليست و جناح خاصي حمايت کنند و هر نوع حمايت تشکيلاتي قواي سه گانه در انتخابات ممنوع مي باشد. مجريان و ناظران انتخابات حق جانب داري از داوطلبان را ندارند.» اين مصوبه به عنوان يک سياست کلي مي تواند مناسب تلقي شود، اما قطعاً پس از طي مراحل قانوني و ابلاغ رهبر انقلاب بايد در قوانين عادي تشريح گردد. چرا که هنوز مصاديق ورود حقيقي يا حقوقي به انتخابات و شاخصه هاي تفکيک اين دو از يکديگر نيازمند بررسي دقيق تر است. در پايان به نظر مي رسد اين مصوبه در صورت پرداخت مناسب توسط مجلس شوراي اسلامي مي تواند حرکت به سمت شفافيت هر چه بيشتر انتخابات جلوگيري از طرح برخي شائبه ها و اصطلاحاً شيشه اي تر شدن صندوق هاي راي باشد.
******************************************************
روزنامه ایران******
زمین تنها خانه ماست/ گری لوئیس
ما هرسال، 15 خرداد روز جهانی محیط زیست را گرامی میداریم. متمایز کردن این روز به ما این فرصت را میدهد تا مسئولیت پذیری خود در برابر سیاره زمین را نشان دهیم و هر کدام نمایندهای برای ایجاد تغییر و توسعه پایدار باشیم.
موضوع انتخاب شده از سوی برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد برای امسال بسیار عالیست: «هفت میلیارد رویا. یک سیاره. با احتیاط مصرف کنید.» آقای بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد، میگوید: «هیچ برنامه دومی وجود ندارد، زیرا سیاره دومی وجود ندارد.» او حق دارد، زمین تنها خانه ماست. این پیامی است الهام بخش و در عین حال هشدار دهنده. این هشدار را میتوان با عنوان «امنیت انسانی» و چالشهای آن تفسیر کرد.
مفهوم امنیت انسانی به امنیت و توسعه انسانها میپردازد نه قلمرو و سلاح.
بنابراین، امنیت انسانی عناصر گوناگونی دارد؛ امنیت جوامع، سلامت، اقتصاد، امنیت شخصی، غذا و محیط زیست. تمامی این عناصر به چگونگی زندگی بشر و احساس امنیت وی اشاره دارد. همه ما نیاز داریم تا هوایی سالم تنفس کرده و آب سالم بنوشیم. همه ما نیاز داریم تا در امنیت زندگی کنیم. همه ما نیاز داریم تا بتوانیم برای خانواده خود زندگی پایداری را رقم بزنیم.
یکی از مهمترین کارهایی که هر دولت باید انجام دهد، ایمن کردن محیط زیستی است که شهروندانش در آن زندگی میکنند.
اما امروزه، در تمامی صحبت هایمان از امنیت، چه میزان زمان خود را به مسألهای که شاید مهمترین تهدید موجود بر امنیت ماست اختصاص میدهیم؟ تهدیدی که از سوی محیط زیستی خشمگین متوجه ماست. و اینجا، در خاورمیانه، منظور آب و هوایی گرمتر و خشکتر است. این یک واقعیت ساده است. سیاره زمین نیازمند بشریت نیست. ما نیازمند کره زمین هستیم. محیط زیست دیگر مربوط به سرسبزی نیست. این مسأله دیگر به عنوان یک بخش لوکس در دستور کار ملی مطرح نیست. این یک موضوع امنیتی است. ساده و شفاف. یک موضوع «امنیت انسانی» و چیزی که در نهایت در معرض تهدید است، تمدن انسانی است.
آب ممکن است باعث حفظ حیات شود، اما آب تمیز، ایمن و قابل شرب است که باعث ایجاد تمدن میشود. در سطح جهانی، کمبود آب بر روی زندگی بیش از 2 میلیارد نفر که در بیش از 40 کشور زندگی میکنند تأثیر گذاشته است. تحقیقات نشان میدهد تا سال 2050، بحران آب بیش از 54 کشور را تحت تأثیر قرار خواهد داد. این کشورها محل سکونت نزدیک به 4 میلیارد انسان هستند که بیش از نصف جمعیت کره زمین را تشکیل میدهد. درست است که آب منبعی قابل تجدید است اما میزان مصرف ما بیش از ظرفیت جایگزینی است. این یک تصویر جهانی است.
اکنون اجازه دهید درباره ایران صحبت کنیم. درباره ایران نیز ماجرا به همین منوال است. در سال 1956 میزان ذخایر سرانه آب در ایران 7000 متر مکعب در سال بود. امروز، این عدد کمتر از 1900 متر مکعب است. این در واقع آستانه کمبود آب است. بر اساس روند موجود این شرایط بدتر از قبل خواهد شد. بر اساس مدل جاری، تا سال 2020 این عدد افت بیش تری خواهد داشت و به آستانه «کمیابی آب» یعنی 1300 متر مکعب در سال خواهد رسید. این آمار بر اساس تحقیقات دولت بهدست آمده است.
آب برای حفظ زندگی روزمره کاملاً حیاتی است. ما نمیتوانیم بدون آب بیش از چند روز زنده بمانیم. سلامت ما نیز به صورت مستقیم وابسته به آب است. ما به آب برای کشاورزی نیاز داریم تا بتوانیم سه بار در روز ظرف غذایمان را پر کنیم. پس اقتصاد و رفاه ما وابسته به آب است. شاید دو مورد از مهمترین موارد مرتبط با مسأله کمبود آب در ایران دریاچه ارومیه در شمال غربی و تالاب هامون در جنوب شرقی ایران باشد. من افتخار دیدن هر دوی این مکانها و بسیاری دیگر از مناطق این کشور را داشتهام. زمانی که معیشت افراد به خاطر نبود آب به خطر میافتد، آنها دچار افسردگی میشوند. همه این تغییرات جابهجایی مردم را به دنبال خواهد داشت. تنها دو نکته وجود دارد که دوست دارم بعد از خواندن این مقاله به آن فکر کنید.
اول؛ ما باید ابتدا چیزی را که خراب کردهایم درست کنیم و دوم برای اینکه این کار را انجام دهیم باید دیدگاه و روشهای صحبت خود را نسبت به موضوع امنیت تغییر دهیم. ما نیاز داریم تا روی مسأله امنیت انسانی تمرکز کنیم. در این بین ما نیاز داریم تا امنیت زیست محیطی را اولویت بندی کنیم. من در جاهای دیگر صحبت کرده و مقالههای گوناگونی برای حل مشکلات زیست محیطی در منطقه نوشتهام. بگذارید خیلی خلاصه به داستان دریاچه ارومیه در ایران بازگردم. در سازمان ملل متحد ما به همراه دولت جمهوری اسلامی ایران و حامیان بینالمللی و کشاورزان در سطح استانی کارهایی انجام میدهیم. جوهره این راه حل آموزش کشاورزان برای مصرف بهتر آب است. آبی که صرفهجویی شده دوباره به بستر دریاچه باز میگردد. ممکن است که دریاچه ارومیه به روزهای اوج خود در دهه 90 میلادی بازنگردد اما میتوان آن را تا بخشی ترمیم کرد. ما مشکلی مشترک داریم پس باید به دنبال راه حلی مشترک نیز باشیم. ما نیاز داریم تا مثبت اندیش باشیم. این مشکل قابل حل است. برای همه نقشی در این زمینه وجود دارد. به عنوان انسان، ما هم ارباب سیاره زمین و هم عامل ترس و وحشت زیست بوم خود هستیم. محیط زیست اگر تا به حال به سرسبزی اشاره داشته حالا راجع به امنیت انسانی و تمدن است. و هم اکنون ما باید در اقدامی قهرمانانه از تمدن خود حفاظت کنیم. پس بیایید این اقدام قهرمانانه را آغاز کنیم. در این اقدام از همه استقبال میشود و تمام دستها به شمار میآید.
******************************************************
روزنامه وطن امروز**
تفسیرهای تحریفناپذیر مردم از امام/محمدرضا کردلو
صبح روز 14 خرداد بهشت زهرا(س) شبیه هیچ روز دیگری نیست. کاروانهایی که معمولا از یکی ـ دو شب قبلتر به حرم امام آمدهاند عشق میکنند با بهشت زهرا. پدری برای فرزندش از شاتوتهای رسیده بهشت زهرا(س) میچیند و دور و بر قطعه شهدا شلوغتر از همیشه است. از هر گوشه کناری هم نوایی میرسد. بعضی از کاروانها هنوز در راهند. از دور و از بلوارهای بلند بهشت زهرا(س) جمعیت در دستههای 30 و 40نفری راهی شدهاند. بر سر مزار فرماندهان جنگ بیشتر تامل میکنند. نوحهای سر میدهند و راه میافتند. این داستان هرساله 14خرداد است. با تانک مقابل موزه شهدا عکس میگرفتند. هرکسی هم که سیمش بیشتر از بقیه وصل بود در سایه درختان قطعه شهدا دلی تنگ داشت و اشک محبت سرازیر. اینجا اتفاقا هیچ نمایشی نیست چون در گرمای نیمه خرداد آن هم در منتها الیه تهران و داغی آسفالت فقط پای «ارادت» است که میکشد.
همه دست خالی برمیگردند اما همین که پایشان به ارادت رفته است سرحالند. پیرمردی از بیرجند آمده بود. نمیدانم این همه راه و در میان گذشتن از کویر هیچ سختی راه آزارش داده بود یا نه! روی دستش پلاکاردی را بلند کرده بود. آنقدر مثل امام سیاسی بود که عکسش حالا در شبکههای اجتماعی پیچیده. روی پلاکارد نوشته بود: «من بیسوادم. اما از امام شنیدم که گفت آم��یک�� شیطان بزرگ است».
دیدم تفسیر ساده و بیغل و غش و روشن و راست این پیرمرد از امام چقدر با حرفهایی که از امام تحریف میکنند متفاوت است. دیگری که جوانی بود روی برگهای A4 جملهای از امام نوشته بود: «من تا زندهام نمیگذارم حکومت به دست لیبرالها بیفتد» و همینطور جملات امام بود که مردم از بوشهر و بجنورد و اهواز و اردبیل و اصفهان و راههای دورتر و خیلی دورتر سر دست گرفته بودند. درست در مقابل پیشانیشان. آن هنگام که از شدت گرما و داغی صحرای بهشت زهرا(س) عرق از پیشانیشان سرازیر میشد.
میان مرگ بر آمریکا گفتن گروهی از جمعیت که دستهدسته وارد شدند، یکی گفت چند تا هم شعار مرگ بر گرانفروش بدهید. امان از این گرانی! که از هرجای ایران مسافری میدیدم میگفت از آن. مسافری که گرمای خستهکننده 14 خرداد امسال را فدای سر عشق به امام کرده بود هم مینالید. ترک بود و از روستایی از اطراف تبریز آمده بود. با کرایه راه. نه با کاروان. از من با تایید سوال میکرد: «تهران خیلی گرانتر از جاهای دیگر است؟!» و من میگفتم: بله! تهران گرانتر است. از من پرسید: چرا بعد از گرانی بنزین اعتراض نکردند مردم. من گفتم: اعتراض کردند، شنیده نشد. و همینطور پرسش و پاسخ.
پرسش و پاسخی که با دیگر مسافران هم داشتم. پیرزن یاسوجی میگفت: دهمین بار است برای 14 خرداد به تهران میآید و این بار پسرش ماشین خریده است و او را با خودروی شخصی خودش آورده و برای همین خیلی خوشحال است.
جوان اهوازی وقتی ما از گرما عرق میریختیم و آب روی سر و صورت خود میریختیم، میگفت: اهواز بیایید چه میکنید؟
خیلی سادهتر از آنکه خیلیهای دیگر فکرش را بکنند. پریروز 15 خرداد بود. یاد سخنرانی امام افتادم برای 15خردادیها. آنجا که گفت: «از ۱۵ خرداد تا حالا که آمدیم، خون دادیم». بلافاصله جمله خود را اصلاح میکند و به خود تشر میزند که: «یعنی شما خون دادید، من که نشستهام اینجا. من هم هیچ حقی ندارم. شما خون دادید. شماها به میدان رفتید؛ شماها مبارزه کردید؛ ماها هیچ حقی نداریم. ما باید برای شما خدمت کنیم. خودمان نباید استفاده کنیم. نه استفاده عنوانی. خاک بر سر من! که بخواهم استفاده عنوانی از شما بکنم! خاک بر سر من! که بخواهم خون شما ریخته بشود و من استفادهاش را ببرم!»
با خودم گفتم این امام شبیه مردم است؛ مردمی که شبیه امامند و مگر میشود امام مردم را تحریف کرد. مردمی که با تفسیر سادهشان تا حالا پدر تحریفها را درآوردهاند و درمیآورند با این ویژگیهایشان!
****************************************************
روزنامه جام جم *******
واردات کالاهای فرهنگی قربانیشدن سبک زندگی/ دکتر حسن بنیانیان
وقتی صحبت از کالاهای فرهنگی وارداتی به میان میآید و بخصوص آنچه در سبد مصرف کودکان و نوجوانان بیشتر نمود دارد، باید ابتدا به اهمیت اسباب بازیها برای جامعه اشاره کرد، درحالی که اهمیت این امر برای مدیران فرهنگی آشکار شده، اما هنوز همه خانوادهها به ضرورت و نقش اسباب بازی در تربیت کودکان پی نبردهاند.
بخش مهمی از شخصیت انسان در دوران کودکی شکل میگیرد و از آنجا که کودک در جستجوی معنای زندگی است پدیدهها را به صورت قطعه قطعه در زندگیاش شکل میدهد تا نگاهش به زندگی بتدریج تکمیل شود. از همین روست که هر چیزی را که لمس و از طریق احساساتش آن را درک میکند، نگرشهای اولیه کودک را شکل میدهد. اسباب بازی از این منظر اهمیت زیادی دارد که چه چیزهایی در ذهن کودک زیبا جلوه کند و چه ارزشهایی در احساسش جایگزین شود.
اسباببازیهاهمچنین از این جهت اهمیت دارند که یک امر کاملاً پیوسته به شمار میروند و با فیلم سینمایی، لوازم آرایشی، لوازم زندگی و نهایتاً شکلگیری نوع خاصی از سبک زندگی که به صورت ایدهآل ترسیم میشود، همخوانی دارد. نکتهای که باید توجه داشت این است که بین اسباب بازی و سایر شرایط زندگی انطباق و هماهنگی وجود داشته باشد. یعنی وقتی شما زندگی آپارتماننشینی داشته باشید، هرنوع اسباببازی با آن آپارتمان تناسب ندارد.
چون در خانوادهها بینش تربیتی - فرهنگی کافی وجود ندارد، در حال حاضر دچار نوعی دوگانگی فرهنگی هستیم و این شکاف خود را در سن بلوغ نشان میدهد.
اهمیت این مساله بسیار بالاست و هنوز کشف نشده است که اگر کشف شده بود ما الان باید در دانشگاههای مطرحمان دکتری اسباببازی داشتیم. به این نکته هم توجه داشته باشید که اگر اراده ما این شد که اسباببازی بومی تولید کنیم، 7000 سال سابقه تمدنیمان، قصههای بسیار زیبا که در تاریخ کهن ماست، تنوع فرهنگی ما و... یک فرصت بسیار مناسبی است.
اما چه باید کرد؟ البته در این چند ساله تجربیات نسبتاً متنوعی در کشور صورت گرفته است. اما این مساله جزو آن بخشهایی نیست که بخش خصوصی ابتدا به ساکن وارد آن شود.
همانطور که در صنعت با حمایتهای حاکمیتی پژوهش و تحقیقی انجام میگیرد و آن را به مرحله نیمهصنعتی میرساند، سپس آن را معرفی میکند تا بقیه برای تولید صنعتی از آن استفاده کنند، در بخش کالاهای فرهنگی و اسباب بازی هم نمیتوان موضوع را کاملاً به بخش خصوصی واگذار کرد. این که ما دولت را کوچک کنیم و اقتصاد را به بخش خصوصی واگذار کنیم درست است، اما بایستی به ازای این واگذاریها در عرصههای غفلت شده وارد شویم و سرمایهگذاریهای جدی انجام دهیم. متاسفانه سبک مدیریت ما آیندهنگرانه نیست که ببینیم ادامه شرایط موجود ما را در آینده به کدام سمت پیش میبرد. ما همواره در حال تلاش برای رفع مشکلات روزمان هستیم و چون مسائل فرهنگی مسائل بلندمدت را مطرح میکند، هنوز اهمیت این مساله درک نشده است.
******************************************************
روزنامه شرق **
ترکیه در چنبره آزمون و خطا /صالح نیکبخت-حقوقدان
چهارمین انتخابات ترکیه در دوران حاکمیت حزب عدالت و توسعه ترکیه امروز برگزار خواهد شد و ناظران سیاسی پیشبینی کردهاند این حزب نتواند اکثریت دوسوم آرای لازم برای تغییر قانون اساسی ترکیه را بهدست آورد. حزب عدالت و توسعه به رهبری داووداوغلو، نخستوزیر امروز و مشاور سیاسی اسبق رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور کنونی ترکیه، که رقبای سیاسی خود چون فتحالله گلن، رهبر مذهبی و رئیسجمهور پیشین عبدالله گل را از عرصه رقابت سیاسی حذف کرده است، بهدنبال تشکیل مجلسی است که دو مسئلهای که همه سیاستهای ترکیه در سالهای گذشته در گرو حل آنها بوده و تاکنون حل نشدهاند را حل کنند؛ تغییر قانون اساسی ترکیه و پایاندادن به نظام «کمالیسم» ترکیه و جایگزینی یک حکومت مبتنیبر قانون اساسی که منبع آن قوانین اسلامی به سبک دوران خلافت باشد. بهرسمیتشناختن حقوق دیگر ملل ساکن در ترکیه چون کردها و اقلیتهای دیگر هدفی است که با قانون اساسی فعلی که براساس یک ملت و یک زبان و یک سرزمین تدوین شده، در تعارض اساسی است. بااینحال، دولت «عدالت و توسعه» از یک طرف خواهان یک قانون اساسی است که توسط متحدان ترکیه در ناتو بتواند بهعنوان یک دولت اسلامی معتدل مورد قبول باشد و این کشور بتواند وارد اتحادیه اروپا شود و از طرف دیگر مسئله کردها که از زمان تشکیل جمهوری ترکیه یکی از مسائل این کشور بوده و هزینه گزافی برای این کشور داشته است را حل کند. حزب حاکم که پس از انتخابات سال ٢٠١١ (خردادماه سال ١٣٩٠) اکثریت مطلق آرا را به دست آورد و بدون ائتلاف با احزاب رقیب دولت را تشکیل داد، در طول این چهارسال دچار افتوخیزهای فراوانی شده است. سرکوب فعالان سیاسی و مدنی، افشای مسائل مربوط به فساد مالی که منجر به استعفای دستکم سه وزیر این دولت شد، سرکوب مردم استانبول در تظاهرات پارک «گزی» و اصرار اردوغان بر ایجاد مجتمعهای تجاری در محل این پارک، همگی زمینه نارضایتی کشورهای غربی و متحدان ترکیه در ناتو را فراهم کرده است. در مورد مسئله کردها هم هرچند حزب پکک بهعنوان حزب اصلی کردها، از دوسال پیش دست از مبارزه مسلحانه کشیده و در بهار امسال وعده کنارگذاشتن مبارزه مسلحانه را داده است، اما تاکنون به خواستهای این حزب توجه نشده است. حزب دموکراتیک خلقها به رهبری «صلاحالدین دمیرتاش»، وکیل جوانی که اهداف خود را تنها به مبارزه برای آزادی و تأمین حقوق جمعیت ٢٥ میلیونی کردها محدود نکرده و برای آزادی همه اقلیتهای ملی و مذهبی ترکیه مانند ارامنه و علویان (کرد، ترک و علوی) و همچنین تأمین حقوق زنان مبارزه میکند، بهدنبال بهدستآوردن آرای جمعیت انبوه زنان ترکیه، چپها و فعالان مدنی و اقلیت ارامنه است تا بتواند بیش از ١٠ درصد آرای مردم ترکیه را به دست آورد. بااینحال دو انفجار دیروز در «دیاربکر» به هنگام سخنرانی آقای دمیرتاش که منجر به کشتهشدن سه نفر و زخمیشدن بیش از صد نفر شد انگشت اتهام را بهسوی د��لت نشانه رفته است...
انفجار عمدی پست برق موجود در میدان اصلی که قبلا در آن دستکاری شده بود. هرچند رئیسجمهور و نخستوزیر این انفجار را محکوم نکرده و تنها وعده رسیدگی به علت و چگونگی انفجار را دادند، بااینحال به نظر نمیرسد این انفجار، تعداد آرای حزب آزادی خلقها را کاهش دهد. این در حالی است که علاوهبر حزب عدالت و توسعه، احزاب راست ترک همچون حزب جمهوریت نیز مخالف ورود کردها به پارلمان در قالب حزب هستند و ترجیح میدهند افراد سرشناس کرد همچون «دمیرتاش»، «احمد تورک» و «لیلا زانا» که اولین کردی بود که سوگند پارلمانی ترکیه را به زبان کردی در صحن پارلمان قرائت کرد و به ١٥سال حبس محکوم شد، وارد پارلمان شوند تا رابط دولت حاکم با زندانی دریای مرمره یعنی عبدالله اوجالان که کلید حل مسئله کردها در دست اوست، باشند. به بیان دیگر تنها در این صورت است که این افراد نمیتوانند با احزاب لائیک ترکیه که مخالف حزب عدالت و توسعه هستند، ائتلاف کنند و اپوزیسیونی قوی در برابر حزب عدالت و توسعه باشند. انتخابات امروز، جمهوری ترکیه را در چنبره آزمون و خطای راهی قرار داده است که این کشور برای تثبیت دموکراسی برگزیده است.
***************************************
هفته نامه پرتوی سخن **
مناجات شعبانيه، عظيم ترين معارف الهي/ علي شيرازي
ماه شعبان، ماه دعا و مناجات است. «ما» در ماه شعبان به سر ميبريم. سالگرد رحلت حضرت امام خميني(ره) را هم در پيش داريم. قصد داريم در اين نوشتار به نگاه امام خميني(ره) به مناجات شعبانيه بپردازيم؛ تا هم يادي از بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران كرده باشيم و هم با تبيين مناجات شعبانيه و شرح نگاه امام، سهمي از خط معنوي و عرفاني برده باشيم.
مقام معظم رهبري حضرت امام خامنهاي ميفرمودند: «يك بار از امام سؤال كردم كه در ميان دعاهاي معروف، به كدام يك از آنها بيشتر انس يا اعتقاد داريد؟ ايشان بعد از تأملي فرمودند: دعاي كميل و مناجات شعبانيه»(1)
حضرت امام خميني(ره) –خود- درباره مناجات شعبانيه ميفرمودند:
1. من نديدهام در ادعيه، دعايي را كه گفته شده باشد همه امامها اين دعا را ميخواندند. در دعاي شعبانيه اين هست؛(2)
2. تمام اين مسائلي كه عرفا در طول كتابهاي طولاني خودشان يا خودشان ميگويند؛ در چند كلمه مناجات شعبانيه هست، بلكه عرفاي اسلام از همين ادعيه و از همين دعاهايي كه در اسلام وارد شده است از اينها استفاده كردهاند؛(3)
3. مناجات شعبانيه از بزرگترين مناجات و از عظيمترين معارف الهي و از بزرگترين اموري است كه آنهايي كه اهلش هستند ميتوانند تا حدود ادراك خودشان استفاده كنند؛(4)
4. مناجات شعبانيه از مناجاتهايي هست كه اگر انسان دنبالش برود و فكر در او بكند، انسان را به يك جايي ميرساند؛(5)
5. مناجات شعبان مناجات همه ائمه است و در اين، مسائل بسيار هست، معارف بسيار هست و ادب اينكه انسان چه جور بايد با خداي تبارك و تعالي مناجات كند؛(6)
6. مناجات شعبانيه از مناجاتهايي است كه اگر يك نفر انسان دلسوخته، يك عارف دلسوخته بخواهد اين را شرح كند از براي ديگران، بسيار ارزشمند است و محتاج به شرح است. (7)
عرفان، زاييده دعاها و مناجات شعبانيه است. مناجات شعبانيه، مناجات همه امامها است. مناجات شعبانيه علو از معارف الهي است. اين مناجات، انسان را به خدا ميرساند و مقامهاي بلند الهي را براي آدمي ترسيم ميكند.
نبايد از اين مناجات غفلت كنيم. خواندن اين مناجات را بخصوص در ماه شعبان بر خود لازم بشمريم. با توجه به معنا و با دقت و تدبّر آن را بخوانيم. علماي برجسته و عارفان دلسوخته به شرح آن بپردازند و عظمت اين مناجات را در شرح آن تبيين نمايند. اگر حقيقت مناجات شعبانيه را بفهميم و با تدبّر آن را مرور كنيم، انسان را به يك جاهاي بلند معنوي و به مقامات الهي ميرساند.
نگارنده تنها در اين نوشتار كوتاه به تبيين سهمي از مناجات شعبانيه ميپردازد. درك همه محتوا و تفسير تمام مناجات، كاري دشوار و از توان حقير به دور است. اهل دل بايد به آن بپردازند. پرداختن به آن نيز نيازمند ساعتها وقت است كه نتيجه آن صدها صفحه كتاب ميشود.
به همين قسمت اكتفا ميكنيم: «إلهي هَبْ لي كَمالَ الْانْقِطاعِ إلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضياءِ نَظَرِها إِلَيْكَ حَتّي تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إلي مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصيرَ أرْواحُنا مُعَلَّقَةً بعِزِّ قُدْسِكَ إِلَهِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ فَنَاجَيْتَهُ سِرّا وَ عَمِلَ لَكَ جَهْرا»(8)
معبودا! مرا به كمالِ گسستن [از خلق] و پيوستن به خودت رسان و ديده قلبمان را با فروغي كه بدان تو را مشاهده كنند، روشن فرما تا ديده دل ما حجابهاي نوراني را بر درَد و به معدن عظمت و جلال رسد و جانهاي ما به مقام والاي قدس تو بپيوندد. معبودا! مرا در شمار كساني قرار ده كه چون آنان را خواندي، پاسخت دادند و چون بدانان نگريستي، بر اثر تجلّي شكوه و جلالت، مدهوش شدند. پس تو با آنها به نهان، راز گفتي و آنان به عيان، به طاعت تو پرداختند.
تدبر و توجه به اين مضامين و الفاظ و انس با آنها، براي تمامي كساني كه ميخواهند به وظايف بزرگ خود عمل كنند، واجب، لازم و ضروري است. موفقيتهاي بزرگ به ميزان زيادي مرهون ارتباط با خداوند و مناجات و استغاثه و گريه و توسل و دعا است. با همين مناجاتها، كمال انقطاع به سوي خدا حاصل ميشود و انسان با بريدن از همه قيود و دنبالهها به سمت محبوب واقعي خود پرواز ميكند.
اين كمال انقطاع، خروج از منزل خود و خودي و هرچه و هر كس و پيوستن به اوست و گسستن و بريدن از غير او، و هبهاي الهي است به اولياي مخلص. وقتي ابراهيم در آتش بزرگ نمروديان قرار گرفت، بين زمين و آسمان و قبل از افتادن در آتش، جبرئيل نزد ايشان آمد و گفت: «ألك حاجه؟» آيا حاجتي داري؟
ابراهيم فرمود: «امّا اليك فلا» - به تو نيازي ندارم. خداوند از حال من آگاه است. (9)
ابراهيم منقطع از همه چيز و همه كس بود. ميدانست كار فقط دست خداست.
انقطاع يعني بريدن از خلق و اتصال به خالق هستي، مؤثر ديدن خدا و خواستن تمامي نيازها از او و مساوي بودن وجود و فقدان اسباب و ابزار. كار را فقط به دست خدا بدانيم.
وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ- چشمهاي دل ما را به نوري روشنگردان كه با آن تو را مشاهده كند.
اين ديدن خداوند، با چشم دل است و چشم دل از چشم سر قويتر است.
حضرت علي(ع) به دعبل يماني فرمودند:... لا تَراهُ الْعُيونُ بِمُشاهَدَةِ الْعِيانِ وَ لكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلوبُ بِحَقائِقِ الْايمانِ(10) – چشمها خداوند را چنان كه اشياء را ميبينند نميتوانند بينند، بلكه قلبها با حقايق ايماني خداوند را ميبينند.
اين نوراني كردن چشم دل و روشن كردن حقايق براي دل بيدار و چشم بصير مومن، رايگان به دست نميآيد و بدون مجاهدت و تلاش و ارتباط با پروردگار بزرگ امكان ندارد تحقق پيدا كند.
امام خميني(ره) در نامه عارفانه به خانم طباطبايي ميتويسد: «ابصار قلوب تا به ضياءِ نَظْره او نور نيابد، حُجُب نور خرق نشود و تا اين حُجب باقى است، راهى به معدن عظمت نيست و ارواح تعلُّق به عزّ قدس را درنيابند و مرتبت تَدَلّى حاصل نيايد ثُمَّ دَنى فَتَدَلّى. و ادنى از اين، فناى مطلق و وصول مطلق است.»(11)
چشم دل بايد با ديدن خداوند روشن و نوراني گردد و سپس پردهها را پاره كند؛ چرا كه قبل از چنين ديداري بين انسان و خدا پردههايي وجود دارد؛ ولو نوراني كه مانع و حاجب از ديدار حضرت حق ميگردد. چشم دل با نور الهي پردهها را ميدرد و به معدن عظمت ميرسد و جانهاي ما معلق به نور عزّت و عظمت خداوند ميگردد. اگر چنين حالي براي انسان حاصل شد؛ ديگر هوس هيچ چيز ديگر نميكند.
براي رسيدن به اين مقام بايستي با همت و عزم و اراده، گام اول را برداشت، آن وقت خداوند عزيز و مهربان راه را باز ميكند و قدمها يكي پس از ديگري، به سمت نوراني شدن دل و پر نور شدن وجود انسان برداشته ميشود و آدمي مورد خطاب پروردگار قرار ميگيرد. چه اينكه خداوند به موسي فرمود: «انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي» به كوه بنگر، اگر درجاي خود ثابت ماند، مرا خواهي ديد.
«فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا»(12)- اما هنگامي كه پروردگارش بر كوه جلوه كرد، آن را همسان خاك قرار داده؛ و موسي مدهوش به زمين افتاد.
انسان كه مورد خطاب قرار گرفت، نداي الهي را اجابت ميكند و به خاطر اين عظمت مدهوش ميگردد. عارف و فيلسوف و دانشمند نميتوانند درك كنند كه مسأله چي هست. مسأله «فصعق لجلالك» كه مبدأش قرآن است «و خرّ موسي صعقا»؛ مسألهاي است كه انسان گمان ميكند خوب افتاد عش كرد. «صعق»؛ يعني عش كرد. اما اين عش چي بوده است، عش موسي چي بوده، اين مسألهاي نيست كه غير موسي بفهمد.
بايد رياضت كشيد تا بفهميم «صعق» چيست. «ناجيته» چيست. خدا با انسان مناجات ميكند و در گوشي با آدمي سخن ميگويد؛ اين مناجات چي هست، نميدانيم. بايد با رياضت بسيار فهميد و درك كرد.
همه اين مسائل به نحو لطيف در قرآن مجيد و كتب ادعيه مباركه ما كه از ناحيه ائمه معصومين(ع) وارد شده است- وجود دارد. با توجه به قرآن و ادعيه ميفهميم كه نجواي سوي حق با بنده خاص خود، پس از مدهوش شدن او صورت ميگيرد و لذت چنين مناجاتي از هر خوردني و آشاميدني بالاتر است.
كسي كه لذت انس با خدا را بچشد، به غير از اين نجوا به چيزي نميانديشد و از خدا ميخواهد: «وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ» - مرا از كساني قرار بده كه او را ندا كردي.
خداوند چشم دل اين دعا كننده را به سوي جلال خود ميگشايد و او آن قدر لذت ميبرد كه بيطاقت شده و حالت بيهوشي به او دست ميدهد و همه چيز را فراموش ميكند. از دنياگرايي و مقام و شهرت و شهوت و ثروت دوري مينمايد و در مسير مستقيم الهي قرار ميگيرد و به چيزي جز خدا نميانديشد و تنها براي كسب رضايت او گام بر ميدارد.
در مناجات شعبانيه از خداوند اين مقام را ميخواهيم و با تلاش بايد به آن برسيم. اين مقام قابل دسترسي است و الا مأمور به خواندن مناجات نميشديم.
اگر امام بزرگوار بينظير ما نيز با اين مفاهيم مأنوس نبود، بسيار بعيد بود كه خداوند اين همه توفيق را به ايشان ارزاني بدارد. حاميان امام خميني(ره) نيز با تمسك به روش آن امام همام بايد با انس با مناجات شعبانيه، توفيق را رفيق راه خود كنند و براي خويشتن سعادت دو سرا را تدارك ببينند.
پي نوشتها
1. سپاه مولود انقلاب، ص122.
2. صحيفه نور، ج12، ص239.
3. همان، ص240.
4. همان، ج17، ص264.
5. همان، ج19، ص158.
6. همان، ج20، ص189.
7. همان.
8. مفاتيح الجنان، ص293.
9. شكوه نجوا، ص140.
10. نهجالبلاغه، خطبه 174.
11. صحيفه نور، ج22، ص343.
12. اعراف، 143.
****************************************
هفته نامه 9 دی**
فرزند رفسنجانی: من به آقای خمینی امام نمی گویم!
خط تحریف امام؛ از کارگزاران سازندگی تا اصلاح طلبان آمریکایی/سعیده پزشکی
پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، نظام سیاسی جدیدی تحت عنوان «جمهوری اسلامی» در ایران شکل گرفت. نظام سیاسیای که مبتنی بر نظریه ولایتفقیه در عصر غیبت امام زمان (عج) است. بدینصورت که مطابق آن، فقیه عادل با رأی غیرمستقیم مردم در رأس قدرت سیاسی قرار میگیرد و عهدهدار و ضامن اسلامیت نظام میشود. بُعد جمهوریت نظام نیز با حضور مردم در عرصههای مختلف بر اساس قوانین مندرج در قانون اساسی بروز و ظهور مییابد.
مسئله ولایتفقیه از منظر امام خمینی (ره) جایگاه ویژهای دارد و در مقابل نگاههای حداقلی، نگاه حداکثری را تبیین مینماید. حضرت امام (ره) برای ولیفقیه همان اختیاراتی را قائل است که پیامبر(ص) و ائمه(ع) در اداره جامعه داشتند. درحالیکه برخی سعی دارند ولایتفقیه را امری قانونی، زمینی و انتخابی معرفی کنند حضرت امام ولایتفقیه را امری کشفی، مطلقه و در سلسله معصومین میداند.
اما مسئله ولایتفقیه خصوصاً از نوع مطلقه آن، یکی از مقولاتی است که از همان ابتدای انقلاب مورد مناقشه برخی جریانها قرار گرفته است. مصداق بارز آن را میتوان در میان برخی جریانها و گروههای مختلف اصلاحطلب (که در نوشتار پیش رو مدنظر نگارنده است) مشاهده نمود.
حزب مشارکت و اعتقاد به حذف ولایتفقیه
حزب مشارکت حزب دولت ساختهای است که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ و پیروزی کاندیدای جریان موسوم به چپ شکل گرفت. آبشخور فکری این حزب که ریشه در محافل روشنفکری التقاطی همچون حلقه کیان، حلقه آیین و... دارد و نیز پدرخواندگان فکری این حزب که کسانی چون سروش، کدیور، مجتهد شبستری و... هستند و قرائت انسانمدارانه را از اسلام بیان مینمایند، باعث شد که مبنای رفتاری حزب مشارکت در اموری که برخلاف مصالح و مبانی نظام اسلامی بود قرار گیرد.
بر اساس همین تفکر مشارکتیها تأکید عمده بر جمهوریت نظام داشتند و اسلامیت نظام را که متن صریح قانون اساسی است نادیده انگاشتند. در همین راستا سعید حجاریان بهعنوان عضو اتاقفکر این جریان، تحت تأثیر اندیشههای سروش و حلقهی کیان، مدعی بود که ما مدافع جمهوریت نظام هستیم. وی طی مصاحبهای با تأکید بر جمهوریت و هجمه بر اسلامیت نظام میگوید: «ما میگوییم نظام ما جمهوری اسلامی است. حال سؤال من این است که چند نهاد در کشور مدافع اصل جمهوری هستند و چند نهاد برای صیانت از اصل اسلامی بودن نظام تشکیل شدهاند؟ حتی اگر نهادهای دولتی حامی بعد اسلامی بودن را در نظر نگیریم، شاهد نهادهای غیردولتی فراوانی هم هستیم.
اما چند نهاد دولتی و غیردولتی مدافع اصل جمهوریت نظام وجود دارد. از منبرها تا حوزه و نماز جماعتها و... برای پاسداری از اسلامی بودن هستند اما کدام نهاد برای دفاع از جمهوریت تشکیل شده است؟ تنها در قانون اساسی تأکید شده است باید پاسدار اصل جمهوریت هم بود. در آن هشت سال هم تنها تلاشی که کردیم همان لوایح دوقلو بود که سرانجامی نداشت. آیا در این کشور برای دفاع از جمهوریت بودجه اختصاص یافته است؟ نهاد یا نیروی انسانی داریم؟ سرمایهگذاری صورت گرفته است؟ به نظر من کاری نشده است.»
بند الف ۲ از سند تأملات راهبردی جبهه مشارکت نیز، حاکمیت ایران را توتالیتر، اقتدارگرای نظامی و سلطانی معرفی کرده و با قدری ارفاق به بخشی از جریان حاکمیت ایران عنوان "دیکتاتوری لیبرال " داده است.
این گزارهها، گویای اندیشهی حاکم بر حزب مشارکت است. بر اساس همین دیدگاه نیز مورد حمایت مخالفان خارجی جمهوری اسلامی قرار گرفته بودند.
حسین حاج فرج اله دباغ معروف به عبدالکریم سروش که بهعنوان سرچشمه فکری مشارکتیها به شمار میرفت در خصوص ولایتفقیه اعتقاد داشت :«در حیطه ولایت باطنی، رابطه مرید و مرادی برقرار است، اما در حیطه ولایت سیاسی، حتی ائمه هم وجوب اطاعت ندارند، چه برسد به فقیه. مردم میتوانند بر امام معصوم هم خرده بگیرند، انتقاد کنند و در جایی فرمانش را اطاعت نکنند.»
انحراف عقیدتی عبدالکریم سروش بعدها تا جایی پیش رفت که ولایتفقیه را ناسازگار با دموکراسی دانست و گفت: «تئوری ولایتفقیه، عین استبداد دینی است و با این تئوری اصولاً نمیتوان نظم دموکراتیک به وجود آورد. حتی هیچکس نمیتواند در ذیل تئوری ولایتفقیه، عدالت بورزد چون همانگونه که فیلسوفان قدیمی گفتهاند، قدرت مطلقه فساد مطلق میآورد.
پارساترین فرد هم اگر در رأس جامعه با قدرت غیرپاسخگو قرار گیرد بعد از چند سال بسیار از عدالت فاصله خواهد گرفت. لذا تئوری ولایتفقیه آیتالله خمینی از همان آغاز یک تئوری غیراخلاقی بود.»
بر اساس تفکر حزب مشارکت دین مبنای مشروعیت حکومت نیست و بهنوعی قائل به مشروعیت ولایتفقیه بهوسیلهی قانون اساسی و انتخابی بودن ولیفقیه در عصر غیبت است. این دیدگاه تا جایی پیش رفت که طرحی همچون وکالت فقیه در برابر ولایتفقیه که اساس اندیشه سیاسی امام بود را ارائه دادند طرحی که پیش از آن اکبر گنجی در سال ۷۲ طی مقالهای با عنوان«مشروعیت، ولایت، وکالت» به تبیین آن پرداخته بود. وی میگوید: «لازمه ولایتفقیه به مفهوم انشایی این است که ولیفقیه انتخاب شده وکیل سیاسی مردم باشد و به نیابت از مردم اعمال ولایت کند و احکام وکالت را رعایت نماید، نقش اصلی در تعیین ولی امر و زمامدار با مردم است و هر کس از طریق اکثریت مردم طبق معیارهای اسلامی که همان معیارهای عقل نظری است انتخاب شود ولایت پیدا میکند. ولایتفقیه به مفهوم انشایی محصول قرارداد طرفینی است که بین مردم و ولیفقیه بسته میشود.
در ایجاب آن از طرف مردم و قبولش از طرف ولیفقیه است که طبعاً در آن رضای طرفین شرط خواهد بود. پس ولایتفقیه دینی وکالت سیاسی فقیه از طرف مردم در اداره امور امت و این مردمسالاری است.»
عناد مشارکتیها و افراطیون با ولایتفقیه که اساس اندیشه سیاسی امام راحل عظیمالشأن است را میتوان در مجالس خصوصی، در لابهلای نوشتههای مطبوعاتی، بیانیههای سیاسی و... مشاهده نمود. در اساسنامه حزب مشارکت نیز رنگ و بوی چندانی از ولایتفقیه نمیتوان یافت و بهعنوان ملاکی برای ورود اعضا به این حزب در نظر گرفته نشده است و وقتی از محمدرضا خاتمی دبیر کل حزب علت آن سؤال میشود، میگوید: « این بحث ولایتفقیه بخشهای تئوری و نظری دارد که مورد اختلاف علماء میباشد و ما تفتیش عقاید را جایز نمیدانیم»
مشارکتیها در کنگره چهارم این جبهه،ضمن تعریف و تمجید فراوان از قانون اساسی زمان طاغوت بهدلیل اقتباس از قانون اساسی مترقی !! بلژیک و تاختن کور و بیمنطق به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، صرفاً بهدلیل وجود اصل مترقی ولایتفقیه، بهصورت رسمی اعلام کردند که چون تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از راههای قانونی امکانپذیر نیست فلذا باید از طرق غیرقانونی نسبت به تغییر قانون اساسی و حذف رکن ولایتفقیه از آن اقدام گردد.
تاختن به اصل مهم ولایتفقیه بهطور مداوم در دستور کار حزب مشارکت قرار داشت چراکه محمدرضا خاتمی برادر رئیس دولت اصلاحات در کنگره پنجم حزب مشارکت نیز اعلام میدارد:« با هر تفسیری که از قانون اساسی داشته باشیم نمیتوانیم منکر این امر شویم که رهبری بالاترین رکن نظام و دارای بیشترین اختیارات است و اولین زاویه جدایی بین اصلاحطلبان و محافظهکاران از همینجا ایجاد میشود.»
وی همچنین در راستای اهداف حزب مشارکت برای محدود ساختن و سرانجام حذف جایگاه و اختیارات ولایتفقیه در نظام میگوید: «همچنین در تفسیر دمکراتیک از قانون اساسی ما معتقدیم نمیتوان اختیارات هیچ رکنی از ارکان آن از جمله رهبری را فراتر از آنچه در قانون مشخص شده است تصور کرد و بر اساس این تلقی مردمسالارانه آنچه در قانون اساسی مشخص شده است سقف اختیارات است و نه کف و از طرف دیگر ولایت و قدرت رهبری نیز باید بر اساس اصول دیگر قانون اساسی و نهادهای برشمرده شده در قانون اساسی اعمال شود.»
وی در ادامه با طرح مسئله ولایت مطلقه فقیه اظهار میدارد:«نکته چالشبرانگیز دیگر در اینجا لفظ ولایت مطلقه در قانون اساسی است که فهم تاریخی و دلیل گنجاندن آن در یک اصل قانون اساسی ضرورت دارد و دانستن اینکه این لفظ در برابر کدام نگرش و گرایش قرار داشت و امروز چه تفسیری از آن میشود بسیار مهم است. بیتردید تفسیر این دو کلمه نباید به صورتی باشد که عملاً همه قانون اساسی لغو و بیفایده نشان داده شود و بهگونهای عمل شود که ولایتفقیه مافوق قانون است.
در تفسیر منطقی و مناسب با شرایط ما، باید این عبارت را چنین تفسیر کرد که به دلیل غیبت معصوم و عدم امکان دستیابی ما به گوهر اصلی دین،زندگی مردم و حکومت نمیتواند به خاطر برداشتهای فقها که اقتضای زمان و مکان در آن لحاظ نشده است تعطیل شود. بلکه ولایت مطلقه فقیه مسئولیت دارد تا در شرایطی که مصالح جامعه اقتضاء کند این مصالح را بر تفسیرها و برداشتهای مضیق از فقه و دین رجحان دهد و احکام ثانویه را به نفع مردم و به هزینه تعطیلی احکام اولیه به نفع مردم جاری کند تا حکومت دینی به بنبست نرسد.»
اما این اظهارات برخلاف دیدگاه حضرت امام (ره) است چراکه ایشان در مقام اختیارات ولیفقیه میفرماید: «همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه، صلوات الله علیهم، در تدارک و بسیج سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است؛ منتها شخص معینی نیست روی عنوان "عالم عادل" است.»
علاوه بر نمونههای ذکرشده سعید حجاریان تئوریسین جبهه مشارکت نیز در مقالهای که به مناسبت یکصدمین سالگرد مشروطه منتشر کرد، با بیان دیدگاههای خود در خصوص رهبری، جایگاه ولایتفقیه را مشابه جایگاه دیکتاتوری در نظامهای شاهنشاهی، سلطنتی و طاغوتی اعلام کرده بود.
درحالیکه امام خمینی(ره) بارها به عدم دیکتاتوری در نظام ولایتفقیه اشاره داشته و فرموده بود: « معالأسف اشخاصی که اطلاع ندارند بر وضعیت برنامههای اسلام، گمان میکنند که اگر چنانچه «ولایتفقیه» در قانون اساسی بگذرد، این اسباب دیکتاتوری میشود. درصورتیکه ولایتفقیه هست که جلو دیکتاتوری را میگیرد. اگر ولایتفقیه نباشد، دیکتاتوری میشود. آن که جلو میگیرد از اینکه رئیسجمهور دیکتاتوری نکند، آن که جلو میگیرد از اینکه رئیس ارتش دیکتاتوری نکند، رئیس ژاندارمری دیکتاتوری نکند، رئیس شهربانی دیکتاتوری نکند، نخستوزیر دیکتاتوری نکند؛ آن فقیه است.»
این اظهارات حجاریان در حالی مطرح میشود که پیش از آن نیز شاهد نظریات ضد ولایتفقیه وی در نشریه کیان بودهایم. وی با نام مستعار "جهانگیر صالح پور" در نشریهی کیان، قرائت جدید طیف موسوم به چپ مدرن را از "ولایتفقیه" و سیستم حکومتی وابسته به آن تشریح میکرد. بهطوریکه برخی از اندیشمندان دینی که همان دوران به نقد مقالات وی در باب ولایتفقیه مشغول بودند، از آن مقالات بهعنوان "مطالبی که بهصورت رندانهای پنبه ولایتفقیه را میزند " یاد نمودهاند.
سازمان مجاهدین و ضدیت با ولایتفقیه
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در سال ۵۸ با به هم پیوستن ۷ گروه فعالیت خود را آغاز کرد ولی بر اثر اختلافات داخلی که عمده آنها بر سر مسئله ولایتفقیه بود سرانجام در سال ۶۵ منحل شد. بخش محدودی از اعضای این سازمان از یک دوره رخوت مجدداً در سال ۷۰ موفق به کسب مجوز قانونی فعالیت سیاسی در سراسر کشور گردید و با افزودن پسوند ایران به نام حزب سابق، با عنوان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران فعالیت خود را آغاز کرد.
پایبندی به قوانین و ولایتفقیه که یکی از بندهای مرامنامه سازمان مجاهدین انقلاب بود:« سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران تشکیلات عقیدتی – سیاسی علنی است که با اعتقاد به مکتب حیاتبخش و ضرورت اجتهاد زنده و زمانشناس در تطبیق خلاق مکتب با نیازهای هر مرحله از زمان و مقتضیات آن و با تأکید بر معارف اسلامی و منبعث از وحی که نمایندگان آن فقها، حکما، و عرفای بزرگ اسلامی میباشند، بر اساس اصول مندرج در مرامنامه و در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با پذیرش اصل ولایتفقیه برای تحقق اهداف تلاش میکنند.»[۱۵] در عملکرد این گروه بهطور آشکارا نقض شد؛ عمده عناصر این سازمان علیه ولایتفقیه سخن رانده و سعی در زیر سؤال بردن این مسئله نمودند.
از جمله میتوان به اظهارات محمد سلامتی دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اشاره داشت که میگوید: «اساساً قرار نیست در جامعۀ ما ولیفقیه بهجای همه فکر کند و راهحل ارائه کند. لازمۀ چنین اعتقادی آن است که نهادهای دولتی و غیردولتی هیچگاه فعال نشوند. زیرا در صورت فعال شدن، عرصه را بر روی فقیه تنگ میکنند.»
این سازمان همچنین اختیارات ولیفقیه را محدود به قانون اساسی میداند و معتقد است ولیفقیه باید در چارچوب قانون اساسی عمل کند. بهزاد نبوی، از رهبران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در اینباره میگوید:«ولایت مطلقه در چارچوب تعیینشده مطلقه میباشد؛ چراکه اگر غیر از این باشد، اصلاً نباید قانون اساسی تدوین میگردید.»
وی همچنین در جای دیگر در تفسیری شاذ از اندیشه امام (ره) اظهار میدارد: «آن ولایت مطلقهای را که امام میفرمودند، استنباط ما این است که اختیارات حکومت اسلامی را مطرح کردند و نه اختیارات یک شخص واحد را.»
این عضو برجسته سازمان مجاهدین انقلاب (در دیدار با موسویخوئینیها مورخ ۱۴/۱۰/۸۷) اظهار میدارد: «خاتمی وقتی رفت کاندیدا شود (موقع ثبتنام) بگوید که ولایتفقیه را تنها در چارچوب قانون اساسی قبول دارم و این یعنی محدود کردن رهبری. احمدینژاد که عددی نیست، آنکس، آنجایی و آن مرکزی را باید تحت فشار بگذاریم که اصلیترین نقش را دارد. بالاخره ما باید ببینیم با آقای خامنهای چهکار کنیم!؟»
یکی دیگر از اظهارات شاذ عناصر این سازمان مربوط به هاشم آغاجری عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب است که میگوید: «امروز فکر کردن در قالب مدیریت فردی خیلی کهنه شده یعنی اگر فکر کنیم در هزارۀ سوم میلادی یک فردی میتواند بنا به هر دلیلی یک جامعه را اداره بکند و رهبرش باشد و راه نشان دهد، اصلاً چنین تلقیای نادرست و نامتعارف با واقع است.» وی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز اظهار میدارد: «ما در دولت خاتمی یکی از پایههای ولایتفقیه را منهدم کردیم و با پیروزی موسوی در انتخابات همه پایههای ولایتفقیه را فرو خواهیم ریخت.»
محسن آرمین سخنگو و عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز با تأکید بر انتخابی بودن ولایتفقیه میگوید:« قطعاً ولیفقیه بدون رأی مردم ولیفقیه نیست.»
مصطفی تاجزاده از اعضای هیئت مؤسس و از نقشآفرینان اصلی این سازمان در تعریف ولایتفقیه اینچنین میگوید: «ولایتفقیه "استبداد استدلالی" است و ارکان حکومت بازوان ولیفقیهاند و نهتنها قوای انتصابی، بلکه نهادهای انتخاباتی و حتی احزاب و مطبوعات نیز باید گوشبهفرمان و در برابر او پاسخگو باشند. مطالبات رهبر مقدم بر مطالبات مردم است»
وی در ادامه میافزاید:«عقل سلیم نمیپذیرد یک نفر با اختیارات مطلق در رأس حکومتی قرار گیرد که حق دخالت در همه زمینهها را دارد و حتی دایره نفوذش فراتر از مرزهای ملی است. با وجود این حتی در برابر تصمیمات اشتباه خود نباید پاسخگو باشد.اگر تفسیر جدید اقتدارگراها از ولایتفقیه را صحیح بخوانیم، تدوین قانون اساسی و برگزاری همهپرسی درباره آن بیهوده بود.»
ابوالفضل قدیانی از دیگر اعضای مؤسس سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است. وی طی پیامی به مناسبت سالگرد راهپیمایی فتنه گران در روز ۲۵ خرداد ۸۸ میگوید: «کدام ناظر منصفی است که به ولایتفقیه بنگرد و آن را با سلطنت فقیه یکی نپندارد؟... گنجاندن ولایتفقیه در قانون اساسی برآمده از سالها مبارزه و فداکاری را بهراستی باید «فاجعه انحراف» نام نهاد.... مطابق تئوری ولایت مطلقه فقیه انسان هرگز عاقل و بالغ نشده و به آن میزان از رشد نمیرسد که بتواند در امور اجتماعی – سیاسی اعمالنظر کرده و استیفای حق کند و اساساً در حوزۀ عمومی و در مقام بهرهمندی از حق تعیین سرنوشت، مردم شرعاً محجور و طبعاً نیازمند ولی و قیّم محسوب میشوند. الحق که اهانتی از این سخیفتر را نمیتوان روا داشت که یک فقیه قیم و ولی یک ملت قرار گیرد.» اما حضرت امام (ره) در جواب امثال قدیانی میفرماید: «شما نترسید از این چهار نفر آدمی که نمیفهمند اسلام چه است؛ نمیفهمند فقیه چه است؛ نمیفهمند که ولایتفقیه یعنی چه. آنها خیال میکنند که یک فاجعه به جامعه است! اینها اسلام را فاجعه میدانند، نه ولایتفقیه را. اینها اسلام را فاجعه میدانند، ولایتفقیه فاجعه نیست. ولایتفقیه، تَبَع اسلام است.»
کارگزاران سازندگی و عدم التزام به ولایتفقیه
حزب کارگزاران سازندگی بهعنوان اولین حزب دولت ساخته پس از انقلاب به شمار میرود که پس از روی کار آمدن هاشمی رفسنجانی بهعنوان رئیسجمهور تشکیل شد. اعضای حزب هرچند بر اصل نظام جمهوری اسلامی، جمهوریت و اسلامیت و ولایتفقیه نیز تأکید دارند اما بعضاً در عمل عکس آن را نشان دادهاند همانگونه که در اساسنامه حزب نیز اشارهای به تبعیت از ولایتفقیه نشده است.
ولایتفقیه در دیدگاه هاشمی رفسنجانی بهعنوان پدر معنوی حزب کارگزاران سازندگی از جایگاه زمینی برخوردار است. وی که در یک برهه از تاریخ انقلاب اسلامی، ضمن دفاع از نظریه نصب و آسمانی بودن منشأ مشروعیت ولایتفقیه، آن را امتیاز شیعه و حلقهای از حلقههای انقلابهای آسمانی میداند و میگوید: «این امتیاز شیعه است. ولایت را یکچیز آسمانی میبینیم. حکومت و ولایت، صلاحیت شرعی میخواهد.» در آستانهِ انتخابات نهم ریاست جمهوری طی مصاحبهای در این خصوص میگوید: «ولیفقیه را خدا تعیین نکرده و ممکن است تعداد زیادی فقیه، این شرایط را داشته باشند؛ بنابراین انتخابات از رهبری شروع میشود. در تفکر امام(ره) و تفکر ما - که تفکر دینی است - وقتی کسی میخواهد سرنوشت مردم را در اختیار بگیرد و در امور مردم دخالت و قانونگذاری کند، به اجازه مردم احتیاج دارد و این اجازه با انتخابات شکل میگیرد». عدم التزام به ولایتفقیه توسط هاشمی مسئلهای است که فرزند وی مهدی هاشمی نیز در مصاحبهای که با بیژن فرهودی، خبرنگار وقت صدای امریکا در لندن انجام داده و در وبسایت “کیهان لندن” منتشر شده به آن اذعان دارد. وی در پاسخ به سؤالی که میپرسد "حتماً بهعنوان یکی از اعضای وابسته به این نظام، به ولایتفقیه معتقد هستی؟" میگوید:
«نه، التزامی به ولایتفقیه ندارم، پدرم هم مخالف است. به گفته پدرم این موضوع دارای اشکال است. او در یک سخنرانی به این نکته اشاره کرده اما اگر بگویم با نظام جمهوری اسلامی مخالفم دروغ گفتهام....اشکال این بخش از قانون اساسی این است که در آن اشاره شده که ولایتفقیه نباید زمان داشته باشد. اگر ولیفقیه هشت یا ده سال بماند خبرگان کار خود را بهخوبی انجام نمیدهد. قانون اساسی ما به خاطر این موضوع مشکل دارد.» و یا اینکه هاشمی در ماههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری دهم، طرح مسئلهی «شورای فتوا» یا شورای رهبری را مطرح میکند.
از دیگر کارگزارانیهایی که با چرخشی آشکار در اعتقادات، مسئله ولایتفقیه را مورد مناقشه قرار میدهند حسین مرعشی برادر همسر آقای هاشمی رفسنجانی و از اعضای هیئت مؤسس و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران است. وی طی مصاحبهای با حمله به اصل ولایتفقیه و توهین تلویحی به رهبر معظم انقلاب(دامظله)، میگوید: « قرار نبوده عده خاصی فکر کنند به خداوند نزدیکترند و به ارزشها نزدیکترند و دین بر مدار آنها میچرخد و نتیجه بگیرند که باید بلامنازع دولت را در دست گیرند. اینها موضوعاتی است که در عمل اتفاق افتاده و علت آن هم پارهای از اشتباهات! یا پارهای از ضرورتها بوده است.»
وی در ادامه با بیان بیاعتقادی اصلاحطلبان به حکومت دینی و اعتقاد به عرفی بودن حکومت میگوید: «اصلاحطلبان حکومت را عرفی میدانند ولی بخش افراطی اصولگرایان، منشأ ماورای بشری برای حکومت قائل هستند. معتقدند حکومت از سوی خدا به رهبری تفویض شده و خبرگان، تنها ایشان را کشف میکنند. ما معنی این حرف را نمیفهمیم!»
فائزه رفسنجانی، علاوه بر اینکه دختر بنیانگذار اصلی حزب کارگزاران سازندگی است، از اعضای هیئت مؤسس حزب کارگزاران به شمار میرود که در زمان تشکیل این حزب، مسئولیت شاخه زنان حزب را نیز بر عهده داشته است. وی در اعتراض به افزودن عبارتهایی به متن مصاحبهاش با نشریه نسیم بیداری گفته است: «از قول من نوشته شده "مقام معظم رهبری"، من اصلاً توی عمرم اینو نگفتم، همیشه میگم آقای خامنهای! » فائزه هاشمی در بخش دیگری از سخنان خود افزوده است: «"از قول من نوشتند که "آقای هاشمی، یار امام بوده"، درحالیکه من اصلاً به آقای خمینی نمیگفتم امام، همیشه میگفتم و الآن هم میگم آقای خمینی»! اما حذف کردن لفظ «امام» از دایرهالمعارف ادبیات سیاسی کشور مربوط به پس از رحلت امام خمینی است که هاشمی رفسنجانی در خطبه دوم اولین نماز جمعه پس از رحلت حضرت امام اظهار میکند: «مانمیخواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشینانشان "امام" بگوییم». این اظهارنظر آقای رفسنجانی و نیز دخترش این امر را بر اذهان متبادر میکند که ایشان به لحاظ تئوریک به نظریه امت-امامت اعتقادی نداشته و ندارد. در این میان محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی کارگزاران سازندگی و از متهمان فتنه ۸۸ در جلسه محاکمه عوامل اغتشاشات با اظهار ندامت از آنچه علیه نظام و رهبری انجام دادهاند به اشتباهات خود اذعان داشته و با تأکید بر اینکه رهبری مانند عضوی از پازل قانون اساسی است و میتواند جلوی دیکتاتوری، رئیسجمهور و ارتش را بگیرد گفت: « دو اصل مهم ولایتفقیه و نظام اسلامی بیرحمانه مورد هجمه برخی گروهها و جریانات حزبی قرار گرفت.... این نقش مطلقیت را اگر نپذیریم با وجهه ولایت رسولالله در تعارض است... به دلیل زاویه گرفتن از ولایتفقیه ما دچار نوعی نفاق شدیم و ظاهر و باطن ما متفاوت شد و در این نقطه قرار گرفتیم... در اینجا اعتراف میکنم کسانی که میخواهند مطلقیت ولایتفقیه را سلب کنند معنویت نظام را میگیرند.»
کلام آخر
تمام آنچه گفته شد و آنچه میتوان از دهها مصداق دیگر به آن افزود همگی در حالی بیان میشود که روزگاری جبهه گیرندگان در مقابل ولایتفقیه خود از مدعیان خط امام بوده و بعضاً هنوز نیز این ادعای پوچ را با خود یدک میکشند. در کنار این اظهارات نمیتوان از شعارهای ساختارشکنانه این طیف در جریان انتخابات ۸۸ نیز چشم پوشید که برخلاف اندیشه امام مبنی بر ایجاد نظام مبتنی بر ولایتفقیه خواهان حذف اصل ولایتفقیه از ساختار نظام شدند و شعار« مرگ بر اصل ولایتفقیه» سر دادند.
*************************************