تاریخ انتشار : ۱۸ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۶:۱۸  ، 
کد خبر : ۲۷۶۱۱۵

یادداشت روزنامه‌ها 18 خرداد


روزنامه کیهان **

سهم دشمن و دوست در تحریف امام(ره) / محمد ایمانی

تحریف شخصیت امام(ره) و انحراف از اصول مکتب ایشان به چه معناست؟ امروز مهم‌ترین تحریف و انحرافی که می‌تواند نسبت به این شخصیت و مکتب- به عنوان نقشه راه سعادت ملت و پیشرفت کشور - رخ دهد در کدام اصول است؟ سهم طراحی دشمنان و غفلت و فراموشی یا لغزش دوستان در این انحراف و تحریف کدام است؟ رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر امام خمینی(ره) خاطرنشان کردند «تحریف شخصیت‌ها برای این است که ارکان اصلی شخصیت آن انسان بزرگ یا مجهول بماند، یا غلط معنا شود یا به صورت انحرافی و سطحی معنا شود ... امام را نباید به عنوان یک شخصیت تاریخی محترم مورد توجه قرار داد... اگر امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد».

در این باره گفتنی‌هایی هست.

1- امیر مؤمنان در نامه 9 نهج‌البلاغه خطاب به معاویه از افتخارات خاندان پیامبر(ص) در عرصه مجاهدت و شهادت‌طلبی یاد نموده اما درباره خود سکوت می‌فرمایند. «هنگامی که آتش جنگ شعله‌ور می‌شد و مردم عقب‌نشینی می‌کردند، پیامبر(ص) اهل بیت خود  را پیش می‌فرستاد و به واسطه آنان، اصحاب را از آتش شمشیر و نیزه در امان می‌داشت. پس عبیده پسر حارث در روز بدر، و حمزه در روز احد و جعفر در روز موته به شهادت رسیدند. و اراد مَن لو شئتُ ذُکِرتُ اسمه مثل الذی ارادوا من الشهادهًْ. و دیگری ]خود امام[ که اگر می‌خواستم نامش را می‌بردم که مانند آنان اراده شهادت داشت اما اجل آنان پیشی گرفت». رهبر معظم انقلاب در یادآوری اصول مکتب امام، از باب ادب و فروتنی یک اصل مهم را عنوان نکردند چون مصداقاً به خود ایشان باز می‌گشت و آن اصل ولایت فقیه بود. کیست که نداند اگر امروز مرام و مکتب امام خمینی(ره) مصون مانده و بسط پیدا کرده از جمله به برکت امانتداری و استقامت جانشین ایشان است؟

2- کیست که نداند امام خمینی عمر مبارک خویش را صرف میراث گرانقدری به نام ولایت فقیه کرد و بی‌راه نیست اگر بگوییم پویایی و طراوت و تداوم اثرگذاری این مکتب متوقف به برافراشتگی پرچم ولایت فقیه به عنوان عصاره و جوهره شخصیت حضرت روح‌الله (ره) است. امام بود که بارها با صدای رسا فرمود «دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت وارد نخواهد شد»، «ولایت فقیه همان ولایت رسول‌الله است، قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد»، «اگر چنانچه ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خداست یا طاغوت. اگر امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است. وقتی غیرمشروع شد، طاغوت است، اطاعت او اطاعت طاغوت است. طاغوت وقتی از بین می‌رود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود» و «نگویید ما ولایت فقیه را قبول داریم لکن با ولایت فقیه، اسلام تباه می‌شود! این معنایش تکذیب ائمه است ، تکذیب اسلام است».

3- اگر «اثبات اسلام ناب محمدی(ص) در برابر اسلام آمریکایی»، «اعتماد به وعده الهی و بی‌اعتمادی به قدرت‌های مستکبر»، «اعتقاد به اراده و نیروی مردم و مخالفت با تمرکز دولتی»، «حمایت جدی از محرومان و مستضعفان در برابر اشرافیگری و کاخ‌نشینی»، «مخالفت صریح با قلدران بین‌المللی و مستکبران»، «استقلال کشور و رد سلطه‌پذیری» و «وحدت ملی و مقابله با توطئه‌های تفرقه‌افکن»، اصول اصلی مکتب و شخصیت امام است، طبیعتاً مهم‌ترین انحراف و تحریف‌ها نیز در همین حوزه‌ها می‌تواند اتفاق بیفتد. این ارکان مکتب امام خار چشم دشمن است. دشمن در عین حال که هرگز از مخاصمه علنی با مکتب امام دریغ نکرده اما یک واقعیت را به خوبی دریافته و آن اینکه امام و مرام او محبوب ملت ایران است. بنابراین پای نقشه دوم به میان می‌آید و آن تحریف مکتب امام است به نحوی که از دل این سناریو، حسن ظن و مماشات با جبهه استکبار، احساس ناتوانی در برابر قدرت‌ها، بی‌اعتمادی به وعده‌های الهی و ایستادگی مردم، اسلام التقاطی، خود کوچک‌پنداری و تخطئه ضرورت استقلال کشور و بازی در زمین تفرقه‌افکنان بیرون بیاید. آلودگی به اشرافیگری و تجمل و غفلت از مستضعفان می‌تواند به احساس ضعف مسئولان در این عرصه‌ها و تن دادن به سکولاریسم نظری - پس از سکولاریسم عملی و جدا کردن دین و سیاست در عمل- کمک کند. جدا افتادن از مکتب امام و لغزیدن در دامان اسلام آمریکایی، حکایت فتنه‌زدگی است چندان که امیر مؤمنان(ع) فرمود «همانا شروع فتنه‌ها، هواهایی است که پیروی می‌شود و بدعت‌هایی که می‌آورند». ابتدا لغزش‌هایی در عمل پدید می‌آید و سپس برای توجیه زاویه گرفتن‌ها، بیراهه به عنوان راه معرفی می‌شود! بخشی از تحریف خواسته یا ناخواسته مکتب امام به این خطاهای تبدیل به خط شده برمی‌گردد. در حقیقت نقشه و پروژه دشمن برای تحریف هنگامی مؤثر واقع می‌شود که فرآیند (پروسه) آلودگی برخی خواص و صحابی به فتنه پدید آمده باشد. اگر برخی صحابه پیامبر اعظم(ص) با قبیل ابوسفیان و معاویه هم افق نمی‌شدند، اسلام اموی و ابوسفیانی نمی‌توانست امیر مؤمنان را به مظلومیت بکشاند. اگر برخی همراهان انقلاب و امام(ره) در نقشه و زمین دشمن بازی نمی‌کردند، آمریکا و انگلیس آن شبیخون بزرگ را در جنگ نیابتی سال 88 وارد نمی‌کردند و درست به همین دلیل، فتنه خط قرمز نظام شد.

4- تشیع لندنی، عقبه اسلام آمریکایی و التقاطی است. بی‌علت نیست که وقتی فتنه 88 سر برآورد، اتاق فکر آن در لندن با حضور 5 روشنفکر التقاطی اعلام موجودیت کرد. این حلقه  (شامل کدیور و سروش و عبدالعلی بازرگان و...) طیفی از بقایای نهضت آزادی، باند مهدی هاشمی در قم، افراطیون کارگزاران و مشارکت و حلقه کیان) را دور هم جمع کرده بود. سایت حلقه لندن 5 خرداد 1392 در یادداشتی قابل تأمل خواستار تحریف شخصیت امام خمینی و مصادره به مطلوب آن برای انتقام‌گیری از امام و رهبری می‌شود. عنوان مقاله «آیت‌الله خمینی در برابر آیت‌الله خمینی»! است و نویسنده راز این تحریف را در محبوبیت شخصیت امام می‌داند. «ما محتاج نظریه‌ای مناسب برای گذار هستیم. این گذار باید بر گسل شکاف میان اطرافیان آیت‌الله خمینی رخ دهد. یک دسته از شاگردان آیت‌الله خمینی همراه آقای خامنه‌ای هستند. دسته دیگر چند سال است خصوصاً پس از جنبش سبز به دموکراسی خواهی]!![ نزدیک می‌شوند. در این دسته موسوی و کروبی و خاتمی و ]...[ و بیت ]...[ هستند... در این دید نباید با آیت‌الله خمینی همان معامله‌ای را کرد که با آقای خامنه‌ای می‌کنیم. آقای خمینی را باید نقد کرد منتها باید توجه کرد او به همراه بیتش همچون متنی است که 2 قرائت هرمنوتیکی کاملاً متضاد می‌شود از آن کرد... البته که دموکراسی ]از جنس انگلیسی و آمریکایی[ تعریف مشخص دارد و یحتمل دموکراسی دینی بی‌معناست. با این حال آقای خمینی و سخنان او در وضعیت کنونی سیاست ایران، حکم متن مقدس قرآن یا انجیل را دارند. یک راه برخورد این است که نگاه ذات‌گرایانه به قرآن یا انجیل داشته باشیم و بگوییم این متون تولیدکننده خشونت‌اند. یک راه دیگر هم این است که همچون نواندیشان دینی به عنوان مثال آیات طرفدار جهاد و خونریزی را تأویل کنیم و مثلاً مربوط به زمان خاص نزولشان بدانیم. در یک جامعه مذهبی روش دوم جواب می‌دهد. محتملاً در وضعیت خاص ایران تا اطلاع ثانوی آیت‌الله خمینی حکم متن مقدسی را دارد که باید آن را به نفع خود تأویل کرد. یک توجیه رفتار لاک و لوترکینگ و سروش و مجتهد شبستری این است که دین از منظر هویتی برای انسان‌ها مهم است و براین اساس بهتر است به جای آن که خود را در برابر دین قرار دهیم، از نیروی آن استفاده کنیم. هکذاست داستان آقای خمینی. قرار نیست دموکراسی را با معیار سخنان هاشمی و خاتمی بسنجیم بلکه قرار است شکاف را عمیق‌تر کنیم».

5- مکتب امام، تمسک به عروهًْ‌الوثقای الهی را توأمان در «یومن بالله» و «یکفر بالطاغوت» می‌داند. در مکتب امام که تبیین روزگار بر مبنای اسلام ناب محمدی(ص) است نمی‌توان مؤمن به خداوند بود اما کافر و بی‌اعتماد به شیطان بزرگ نبود. این خط اصلی تمایز میان اسلام ناب و اسلام آمریکایی است و بزرگ‌ترین تحریف یا انحراف می‌تواند در همین حوزه «اشداء علی‌الکفار» و «اعزهًْ علی‌الکافرین» پدید آید. تصور اینکه به واسطه نرمش با شیطان بزرگ می‌توان با او بست و مشکلات را حل کرد، معارض خط امام و اسلام ناب است. امام سوم اسفند 67 با اشاره به گستاخی غرب در ماجرای سلمان رشدی تصریح می‌کند «آنان که بر این باورند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و... معتقدند شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند، این یک نمونه است که خدا می‌خواست دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام بر ملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بی‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله، اشتباه ما نیست بلکه تعهد جهانخواران به نابودی اسلام است...».

امام هرگز معتقد نبود بهشت و جهنم ما و مشکل و اشتغال و صنعت و حتی آب‌خوردن و محیط زیست ما متوقف به برداشتن تحریم‌هاست و تا آن روز باید رو به قبله نشست (و به راستی با چنان ادبیاتی سخن گفتن که این روزها مرسوم شده، دشمن اهل مدارا می‌گردد یا گستاخ‌تر می‌شود!؟) امام می‌فرمود «من اعتقادم این است که اگر ما در محاصره اقتصادی یک ده پانزده سال واقع بشویم، شخصیت خودمان را پیدا می‌کنیم یعنی مغزهای راکد به فعالیت می‌افتند. این طبیعی است که اگر یک نفر آدم یک جایی نشسته و همه چیز او را می‌آورند تقدیمش می‌کنند، این فکرش کار نمی‌افتد، حتی کاسب هم نمی‌تواند بشود. اگر یک آدمی بود که اول صبح چایش را و نانش را بیاورند، ظهر و شب هم همین طور، این نمی‌تواند دیگر هیچ کاری بکند، یک مرد فلجی می‌شود... آن روزی که ملت فهمید اگر جدیت نکنیم برای کشاورزی‌مان، صنعت نفت‌مان، کارخانه‌های خودمان، از بین خواهیم رفت و وقتی این احساس پیدا شد که می‌باید خودم تهیه کنم دیگران به من نمی‌دهند، مغزها به راه می‌افتد و متخصص پیدا می‌شود در هر رشته‌ای... این ابتکارات از برکات محاصره اقتصادی بود... این محاصره، اقتصادی را که خیلی‌ها از آن می‌ترسند من یک هدیه‌ای می‌دانم برای کشور... مغزهای اروپایی با مغزهای ایرانی فرقی ندارند... ماها را این طوری تربیت کردند. ما را یک موجود مهملی بار آوردند. خب تا کی ما باید این را تحمل کنیم که ما یک موجودات مهملی هستیم و باید از ارباب‌ها پیش ما برسد... عمده این است که باور کنیم خودمان را».

اگر به تعبیر رئیس جمهور محترم، «قول امام و رهبری قول سدید و قول آمیخته با حکمت و اتقان و میانه‌روی است» باید این نقشه راه را در تراز نقشه خوانی جانشین امام نصب‌العین داشت. در غیر این صورت تبدیل به جریان واقفیه یاسلفی در تاریخ در جا زده و یا مسلمان اباحی‌تر از اسلام اردوغانی می‌شویم.

******************************************************

روزنامه قدس ***

 «گولن» در آسیای مرکزی به‌دنبال چیست؟/ محمدحسین جعفریان

از تاجیکستان خبر می‌رسد، مدارس معروف به «تاجیک - ترک» در این کشور تعطیل شده است. آنها که تجربه سفر به افغانستان و منطقه آسیای مرکزی را دارند، ...

  بی‌گمان در تمام کشورهای مسیر، این مدارس را که بشدت هم فعالند، دیده‌اند. در افغانستان آنها به مدارس «افغان- ترک» معروفند و در کشورهای دیگر پیشوند آن کشور را دارند. اما به راستی هدف از این همه سرمایه‌گذاری چیست؟ ترکیه با چه قصد و نیتی از چند دهه پیش در این کشورها سرمایه‌گذاری سنگین آموزشی کرده است؟

 در اوج جنگها در افغانستان، مدارس افغان- ترک فعال بودند. آنها حتی در مناطقی که ترک نژادهای افغانستانی نفوذ چندانی نداشتند حضور پررنگی داشتند که از آن جمله باید شهر «هرات» را نام برد. گذشت زمان ثابت کرد این مدارس لزوماً تحت فرمان دولت ترکیه نیستند. متون درسی آنها آمیخته‌ای از نوعی پان ترکیسم و افراطی گری دینی بود و این همان خطی است که «فتح‌ا... گولن» آن را دنبال می‌کند. تا چند سال پیش از این، گولن روابط گرمی با دولت ترکیه داشت و همین ارتباط سبب شده بود تا روابط گردانندگان این مدارس با سفارتخانه‌های ترکیه در کشورهای مقصد بسیار نزدیک باشد. چنان که بسیاری آنها را وابسته به دولت ترکیه بدانند. اما کشمکشهای اخیر و تشدید اختلافات جریان گولن با اردوغان در ترکیه همه چیز را آشکار کرد. چه بسا همین اختلاف و حمایت نکردن آنکارا از این مدارس، باعث تعطیلی برخی از آنها در آسیای مرکزی شد. اما فتح‌ا... گولن از این سرمایه گذاری عظیم چه بهره‌ای می‌برد و قصد او از این درنوردیدن کشورها چیست؟ به نظر می‌رسد مدارس گولن از مناطقی در اروپای شرقی گرفته تا غرب و شمال چین و مغولستان سرگرم تربیت نیروهایی برای زنده کردن یک امپراتوری ترکی بر پایه باورهای دینی و به تعبیری نوعی «نوعثمانی» گری هستند. این هدف در جهان آشفته امروز شاید رویایی و دور از دسترس به نظر برسد، اما هر چه هست جریان گولن بر روی آن سرمایه گذاری سنگینی انجام داده و در برخی کشورهای مقصد به نتایج درخشانی هم رسیده است. نگاه آنها، بلندمدت است. صبورند و به آرامی پیش می‌روند و به مرور تربیت شدگان خویش را در مراکز مورد نظر در آن کشورها جابه جا می‌کنند و در زمان موعود حقایق آشکار می‌شود. در حال حاضر بسیاری از تربیت شدگان این مدارس به عضویت گروه‌های افراطی درآمده و برخی حتی در میادین جنگ حضور دارند. با این وصف تعطیلی این مدارس در آسیای مرکزی و افغانستان، بی‌گمان به آرامش در این مناطق کمک شایانی می‌کند و تصمیم اخیر دولتمردان تاجیکستان نیز در این خصوص قابل درک است.

******************************************************

روزنامه جمهوری اسلامی ****

ماهیت مشترک آل سعود و صهیونیست‌ها

بسم‌الله الرحمن الرحیم

شبکه خبری «بلومبرگ» از افشای مذاکرات پنهانی عربستان و رژیم صهیونیستی سخن به میان آورده و خاطرنشان ساخت که ریاض و تل آویو طی 17 ماه گذشته پنج دیدار محرمانه با محوریت ضدیت با ایران برگزار کرده‌اند.

این نکته در جریان نشست شورای روابط خارجی آمریکا در واشنگتن توسط «شیمون شاپیرا» ژنرال بازنشسته اسرائیلی مطرح شد و نامبرده گفته است عربستان و اسرائیل، در این دیدارها درباره «دشمن مشترک خود، ایران» به بحث و تبادل نظر پرداخته و به این جمع بندی رسیده‌اند که مشکلات مشترک و راهکار‌های مشترکی دارند و باید راه‌های سیاسی – اقتصادی برای «مهار ایران» را پیگیری کنند. «انوارماجداشکی» مشاور سابق شاهزاده «بندر بن سلطان» سفیر اسبق سعودی در واشنگتن نیز در این اجلاس از یک طرح 7 ماده‌ای عربستان برای خاورمیانه سخن گفت که «تغییر نظام ایران» و «تشکیل یک کشور کردی» از محورهای آن است.

این دیدارها در هند، ایتالیا و جمهوری چک صورت گرفته و قرار است درصورت نیاز تکرار شود.

این برای نخستین بار است که طرف‌های صهیونیستی و آل سعود از دیدارهای پنهانی خود سخن به میان می‌آورند ولی اطلاعات موثق نشانگر آنست که این نخستین دیدارها بین آل سعود و صهیونیست‌ها نبوده است. آل سعود در طول دوران حاکمیت خود هیچگاه از دیدار با مقامات صهیونیستی و رایزنی با آنها رویگردان نبوده ولی به خاطر برخی ملاحظات پیرامونی، از افشا و تایید دیدارهای خود طفره رفته است. با آگاهی از روال گذشته، قاعدتاً افشای این دیدارها توسط طرفین بیانگر آنست که نه تنها هیچکدام دلیلی برای پنهان ماندن ارتباط استراتژیک میان صهیونیست‌ها و آل سعود نمی‌بینند بلکه حتی با افشای آن مایلند هماهنگی و همراهی با یکدیگر در جهت تقابل با ایران اسلامی را آشکار نمایند.

صرفنظر از قبح اصل ارتباط آل سعود به عنوان خادم الحرمین با رژیم اشغالگر صهیونیستی که به شدت نفرت‌انگیز است و باید بطور جداگانه مورد بحث و بررسی قرار گیرد، طبعاً سئوال اصلی اینست که وجه مشترک آل سعود و صهیونیست‌ها چیست که آنها ایران را «دشمن مشترک» نامیده‌اند؟ و چرا معتقدند آل سعود و صهیونیست‌ها باید راهکارهای مشترکی را برای مقابله با ایران اسلامی در نظر بگیرند؟ علاوه بر این، مبنا و اساس کار در ارزیابی آل سعود و صهیونیست‌ها چه بوده است که ایران را مستوجب مقابله و برخورد مشترک می‌دانند؟

همین ارتباطات و افشای آن به خوبی مشترکات آل سعود و صهیونیست‌ها را در یک تصویر کامل به نمایش می‌گذارد و نیاز چندانی به کنکاش بیشتر در تاریخ گذشته و معاصر نیست که «ماهیت مشترک» آل سعود و صهیونیست‌ها را برملا کند.

در واقع مهمترین موضوع ریشه‌ای که «درد مشترک» آل سعود و صهیونیستها ارزیابی می‌شود، «مقاومت اسلامی» است که روز به روز جوانه‌های تازه‌ای می‌زند و رشد و بالندگی آن جبهه ارتجاع عرب و صهیونیست‌های اشغالگر و حامیان ماوراء بحاری آن‌ها را تقریباً به یک اندازه به تحرک و چاره جوئی واداشته است. تصادفی نیست که صهیونیست‌ها از ابتدا به عنوان «گروه‌های تروریستی» وارد صحنه خاورمیانه و فلسطین شدند و برای چندین دهه، تمامی فلسطینی‌ها را «تروریست» معرفی می‌کردند و امروزه تصریح می‌کنند که نه تنها با تروریست‌های داعش و تکفیری‌ها مشکلی ندارند، بلکه حتی از آنها حمایت لجستیکی می‌کنند و مجروحین آنها را در بیمارستان‌های نظامی اسرائیل معالجه و مداوا می‌نمایند در حالی که به خوبی می‌دانند که داعش و تکفیری‌ها و سلفی‌ها در دامان ننگین آل سعود پرورش یافته‌اند و سرنخ تمامی فجایع به بار آمده توسط داعش و القاعده توسط آمریکا و آل سعود هدایت و حمایت می‌شود.

آل سعود و صهیونیست‌ها به این دلیل درباره دشمنی با ایران به تفاهم رسیده‌اند که ایران را «حامی مقاومت اسلامی» می‌دانند و از مقاومت اسلامی زخم خورده‌اند. آل سعود می‌بیند که تمامی توطئه‌های شیطانی و طرح‌های خائنانه‌اش علیه لبنان و فلسطین و عراق و سوریه توسط همین گروه‌های مقاومت اسلامی برملا و خنثی شده و کشتی سیاست‌های مزورانه آل سعود را به گل نشانده است.

ماجرای جنگ 33 روزه علیه لبنان و جنگ 22 روزه علیه فلسطین را چه کسی فراموش کرده است؟ همه می‌دانند که اصرار اصلی برای تداوم آن، عمدتاً از جانب ریاض بود و خشم آل سعود از شکست صهیونیست‌ها از مقامات ارشد تل آویو هم بیشتر بود. اما آنهمه خیانت و خباثت آل سعود و همدستی آشکار و نهان با صهیونیست‌ها راه به جائی نبرد و قطعاً از این پس نیز سرنوشت طرح‌های مشترک آنها همین خواهد بود. اصرار به «تغییر نظام ایران» و «تشکیل یک کشور کردی» هم طرح جدیدی نیست و قدمت آن به دهه‌های قبل باز می‌گردد.

آل سعود با همین آرزوها، تمامی این سال‌ها را سپری کرده و حتی صدام مفلوک را هم به ورطه نابودی کشاند و اکنون نوبت به خودش رسیده که آخرین شانس خود را امتحان کند. شاهان و شاهزادگان گذشته آن آرزوها را به گور بردند و اکنون نوبت به شاه تازه کاری رسیده که در همین نخستین سال حکومت شوم خود، دچار نکبت کودک‌کشی در یمن شده و نفرین صدها هزار خانواده مسلمان یمنی را برای خود خریده است که برای او آرزوی مرگ می‌کنند.

******************************************************

روزنامه خراسان*****

سخناني خلاف تدبير و اميد/مهدي حسن زاده

روز گذشته رئيس جمهور اظهارات قابل تاملي در خصوص رفع تحريم ها بيان کرد که چه از منظر اقتصادي و چه از بعد سياسي قابل نقد است. دکتر حسن روحاني روز گذشته در آيين دهمين دوره جايزه ملي محيط زيست حتي حل مشکل آب خوردن مردم را نيز به رفع تحريم وصل کرد و گفت: «ما وقتي مي گوييم بايد تحريم هاي ظالمانه رفع شود بعضي ها چشمان شان زياد نچرخد. تحريم هاي ظالمانه بايد از بين برود تا سرمايه بيايد و مشکل محيط زيست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبي زياد شده و بانک ها احيا شوند.» اين سخنان در شرايطي است که همواره برخي منتقدين نسبت به گره زدن رفع تحريم ها به حل مشکلات کشور هشدار داده بودند. چرا که به خصوص در ابتداي فعاليت دولت يازدهم برخي ادبيات و رويکردها در بين تعدادي از دولتمردان اين نگراني را ايجاد کرده بود که دولت مسير رونق اقتصادي را از مسير رفع تحريم ها و مذاکرات دنبال مي کند. نگارنده اين يادداشت در مقام اين نيست که دولت يا حتي برخي مسئولان دولتي را متهم به چنين اعتقادي کند، چرا که از زمان طرح اين دغدغه ها و به ويژه پس از ابلاغ سياست هاي اقتصاد مقاومتي از سوي رهبر انقلاب در اواخر سال 92، برخي مسئولان به ويژه معاون اول رئيس جمهور، سخنگوي دولت و وزير اقتصاد چند بار به صراحت اعلام کردند که دولت براي مديريت اقتصادي کشور با فرض تداوم وضعيت موجود و حتي با فرض تشديد تحريم ها برنامه دارد. فرض نگارنده اين است که مواضع صريح مسئولان را بايد با ديده حسن ظن نگريست اما زماني که به صراحت مقام اول اجرايي کشور حل مشکلات محيط زيست، صنعت، بانک ها و حتي آب خوردن مردم را منوط به رفع تحريم ها مي داند، نبايد از کنار اين سخن يا به تعبير دقيق تر اعتراف صريح به سادگي عبور کنيم و آن را ناديده و ناشنيده بگيريم.

  ترديدي نيست که تحريم ها اقتصاد کشور را با فشار و محدوديت هاي جدي مواجه کرده است اما بحث بر سر اين است که تا چه ميزان مشکلات اقتصادي کشور معلول تحريم ها بوده است. آيا اقتصاد ايران قبل از تحريم ها شرايط ايده آلي داشته است. آيا محيط زيست، صنعت، بانک ها و حتي منابع آبي کشور قبل از تحريم ها در وضعيت مناسبي قرار داشته است و پس از تحريم ها دچار مشکل شده است؟ اگر درياچه اروميه دچار خشکسالي مي شود به علت تحريم هاست يا برداشت بي رويه از منابع آبريز اين درياچه براي کشت محصولات آب بر، درياچه اروميه را به شوره زار تبديل کرده است. آيا صنعت گرفتار روزمرگي، دور از نوآوري، بيگانه با دانشگاه، پر هزينه، انحصاري و غيررقابتي، بايد صرفا منتظر رفع تحريم ها باشد يا به نيروهاي داخلي که ايده هاي نو و خلاقانه مي پرورانند تکيه کند. آيا درمان نظام بانکي بيمار با معضلاتي نظير عدم شفافيت در گردش مالي وجوه، ضعف جدي نظارت و فسادهاي ريز و درشت و هدر رفت منابع در قالب معوقات بانکي کلان، فقط با داروي رفع تحريم ها ممکن است؟ اگر بابک زنجاني به گفته مسئولان دولتي محصول تحريم ها (و شايد محصول عدم نظارت صحيح در اجراي روش هاي دور زدن تحريم ها) بود، آيا فساد 3 هزار ميلياردي مه آفريد محصول معضلات داخلي نظام بانکي نبود؟

  آقاي رئيس جمهور لطفا سياست هاي اقتصاد مقاومتي را بار ديگر مرور کنيد و ببينيد با وجود تحريم ها کدام يک از اين 24 بند که هرکدام دريچه اي براي بهبود وضعيت اقتصاد ايران است را مي توان اجرا کرد، آيا براي توسعه کارآفريني، پيشتازي اقتصاد دانش بنيان، محور قراردادن رشد بهره وري در اقتصاد، استفاده از ظرفيت هدفمند سازي يارانه ها در جهت افزايش توليد، اشتغال و ارتقاي شاخص هاي عدالت اجتماعي، افزايش سهم سرمايه انساني در زنجيره توليد تا مصرف، مديريت مصرف و مواردي از اين دست که در ابلاغيه اقتصاد مقاومتي آمده است، بايد منتظر رفع تحريم ها ماند. جاي تعجب است که رئيس جمهور در شرايطي که فاز 12 پارس جنوبي به عنوان بزرگترين طرح تاريخ صنعت نفت ايران را در اوج فشار تحريم ها افتتاح کرد، اين گونه در برابر تحريم ها از موضع ضعف سخن مي گويد. جاي تعجب است که در شرايط فشار تحريم ها و با وجود مشکلات متعددي که از ناحيه تحريم ها به اقتصاد کشور وارد شد، جناب آقاي دکتر روحاني، پيشرفت ها و موفقيت هايي که در دولت خودشان اتفاق افتاده را ناديده مي گيرند و حل مشکلات کشور را در گروي لغو تحريم ها مي دانند.آيا اگر فردا تحريم ها لغو شود واقعا مشکل آب خوردن مردم حل مي شود؟

 در نهايت اين سوال کليدي و اساسي درباره تحريم ها را از جناب آقاي رئيس جمهور بايد پرسيد: آيا منفعلانه بايد منتظر لغو تحريم ها از سوي طرف مقابل بود يا با فعال کردن ظرفيت هاي دروني اقتصاد کشور طرف مقابل را وادار به عقب نشيني از تحريم ها کرد؟ اين جاست که زاويه سياسي ماجرا و خطايي که از سوي جناب آقاي رئيس جمهور رخ داده جلب توجه مي کند که چرا دکتر روحاني در برهه حساس مذاکرات اين گونه سرنوشت کشور و رفع مشکلات اساسي آن را به مهمترين حربه طرف مقابل گره مي زند. واقعيت اين است که در 2 سوي ميز مذاکرات هسته اي پيش از اين که ظريف و کري نشسته باشند، حربه هاي 2 طرف به چشم مي خورد. طرف مقابل با حربه تحريم ها و ساير فشارهايي که به جمهوري اسلامي ايران وارد کرده نشسته است و در اين سو، تيم مذاکره کننده با حربه مقاومتي که دولت و ملت در برابر اين فشارها داشته و برخي موارد ديگر از جمله پيشرفت هاي فني هسته اي قرار دارد. حال در وسط اين معرکه که به روزهاي حساس خود و شايد ماه هاي پاياني (چه با نتيجه توافق و چه عدم توافق) نزديک مي شود، به نظر مي رسد موضع رئيس جمهور در بزرگ نشان دادن حربه طرف مقابل حتي اگر بزرگنمايي نباشد، قطعا خلاف تدبير و اميد بوده است و بايد اميدوار به جبران اين خطا از سوي ايشان بود.

******************************************************

روزنامه ایران******

یارگیری علیه مذاکره هستهای از خیابان تا اتاق خبر/ آفرین چیت ساز اول

 جریان موسوم به دلواپسان بعد از آنکه طرح اعتراض خیابانی‌شان علیه مذاکره هسته‌ای با تدبیر مراجع نظام متوقف شد این بار برنامه جدیدی را در فضای رسانه‌ای بویژه شبکه‌های اجتماعی کلید زده‌اند، در این مرحله آنها جمع‌آوری امضا و تومار و به اصطلاح «نظرخواهی عمومی» را جایگزین واکنش‌های خیابانی کرده‌اند.

اتفاق جالب اینجا است که در این طرح نظرخواهی یا یارگیری علیه تیم مذاکره‌کننده به سراغ کسانی رفته‌اند که اساساً به اعتبار شغل و حرفه‌شان هیچ نسبتی با سیاست خارجی ندارند و از آنها خواسته می‌شود درباره موضوعی اعلام موضع کنند که تخصصی‌ترین و فنی‌ترین بخش مذاکرات هسته‌ای (نوع دسترسی به مراکز هسته‌ای و امنیتی ایران) است.

در این مرحله آنها سعی می‌کنند پازل جنگ تبلیغاتی علیه تیم مذاکره‌کننده را با افرادی نام آشنا در بخش‌های هنری یا فرهنگی جامعه پرکنند. البته نوع استفاده ابزاری از اهل هنر و فرهنگ مسبوق به سابقه است. ریشه این نوع کامجویی‌های سیاسی به تفکری بر می‌گردد که هنر و هنرمندان را ابزاری در خدمت سیاست می‌بیند که باید از شهرت و اعتبار آنها در برهه‌های انتخابات و بزنگاه کشاکش‌های سیاسی بهره جست. این در حالی است که تجربه نشان می‌دهد در این نوع حرکت‌ها هنر، گره‌ای از مشکلات اهل سیاست نمی‌گشاید، بلکه موجی از بدبینی و بیزاری میان نسل فرهیخته نسبت به اهل قدرت پدید می‌آید. تندروها در بزنگاه انتخابات خرداد 92 نیز برای یارگیری از برخی اهل هنر خیز برداشتند اما اکثریت بزرگان این عرصه چون آثار افراطی‌گری دولت پیشین را در عرصه‌های بین‌المللی لمس کرده بودند دست رد به سینه آنها زده و رو به اردوگاه اعتدال نهادند.

اما نکته عجیب در طرح ضد مذاکره اخیر دلواپسان این است که آنها موضوعی را دستمایه اعتراض قرار داده‌اند که با دستور و نظر صریح بالاترین مرجع نظام مهر خاتمت بر آن نهاده شد. آنها تبلیغات خود را به ریسمان این ادعا آویخته‌اند که تیم هسته‌ای در قبال خواسته طرف‌های غربی برای بازرسی از مراکز نظامی کوتاه آمده است. این ادعا در واقع اتهامی بود که قبل از این با ادبیات سیاه خیانت در حاشیه مجلس مطرح شد و شخص رهبر معظم انقلاب آن را مردود خواندند، افزون بر این مدیران تصمیم‌گیر در این عرصه از شخص رئیس جمهوری تا دبیر شورای عالی امنیت ملی در اظهارات خویش با صراحت به ابهام‌ها و شایعات مطرح در این‌باره پاسخ دادند. در عین حال وزیر امور خارجه به عنوان سرتیم مذاکره هسته‌ای در همان روز که نطفه این جنجال بر سر بازرسی مراکز نظامی بسته می‌شد مدرک مهمی را عیان کرد که نشان از این داشت که در دولت گذشته مجوز بازدید از دو مرکز نظامی صادر شده و بازرسان آژانس با شماری از دانشمندان به گفت‌و‌گو نشسته‌اند، بی‌آنکه صدای اعتراضی از سمت جریان اصولگرای درون و بیرون مجلس برخیزد.

حال این سؤال مطرح است که چرا با وجود این موضعگیری صریح رهبری و مراجع ارشد نظام، دلواپسان همچنان در تنور شایعه بازرسی‌ها از مراکز نظامی می‌دمند. به این سؤال کلیدی بیش از همه خود رئیس جمهوری در اظهارات اخیرش پاسخ دادند، ایشان منشأ این نوع مخالفت‌های سازمان یافته را در نوعی «احساس خطر» می‌بینند که در اردوی تندروها رخنه کرده است و هر چه روند مذاکره با موفقیت پیش می‌رود دامنه این تهدید در طایفه تندروها گسترده‌تر می‌شود. در واقع آنها منافع و هستی سیاسی خویش را در گرو این حرکت می‌بینند. گو اینکه نبض حیات اقتصادی‌شان با ادامه تحریم و تعطیلی مذاکره می‌زند، مدتی تلاش کردند در پشت نیروهای ارزشی و منتقدان دغدغه‌مند علیه مذاکره هسته‌ای و مذاکره‌کنندگان سنگر بگیرند اما وقتی از این حرکت طرفی نبستند به سمت حرکت اعتراض خیابانی و تحریک احساسات عمومی روی آوردند.

از این منظر اگر به طرح مخالفت خیابانی و زنجیره‌ای با تیم هسته‌ای نگاه کنیم، نباید انتظار داشته باشیم که این موج منفی به این زودی فروکش کند، بلکه احتمال می‌رود که در روزهای پیش رو و در آستانه دیدار نهایی نمایندگان ایران و شش قدرت هسته‌ای بر شدت و غلظت آن افزوده شود. تنها راه بی‌اثر‌سازی و ناکام گذاشتن این نوع تحرکات، حفظ اجماع استراتژیکی است که در میان قوای مختلف نظام شکل گرفته است؛ اجماع برسر تداوم راه مذاکره و حل و فصل مسالمت‌آمیز تحریم‌های ظالمانه.

******************************************************

روزنامه وطن امروز**

ما زیلوی بیت رابه‌ فرش هزارشانه نمی‌فروشیم/حسین قدیانی

همان 88 بود گمانم که در خلال یک متن بلند، جمله‌ای کوتاه نوشتم؛ «الان جنگ زیلوی بیت رهبری با فرش هزارشانه است». زیلو در قیاس با فرش به عبارتی هیچ قیمتی ندارد لیکن آنجا که بدل به «نماد» می‌شود، قصه فرق می‌کند. جمهوری اسلامی گاه هست که غیرمستقیم سخن با همین نمادها می‌گوید. بالکن ساده حسینیه محقر جماران، فقط محل سخنرانی‌های امام راحل نبود، بلکه خود نیز فی‌ حد ذاته سخن‌ها داشت برای ما. خمینی گاه با زبان به ما می‌گفت «عالم محضر خداست» گاه با کوچک بودن خانه‌اش به ما نشان می‌داد خوی اشرافی، معصیت است، مع‌ذلک «در محضر خدا معصیت نکنید»! بالا برویم، پایین بیاییم دنیا خمینی را بت‌شکن بزرگی می‌شناسد که از قضا روی یک صندلی سفید بی‌نهایت ساده می‌نشست؛ هیچ هم قید و بند این را نداشت که رنگ این دیوار با رنگ آن ستون بخواند و از این چیزها! حضرت روح‌الله در فکر تناسب دیگری بود! تناسب میان نظام جمهوری اسلامی و زندگی پابرهنه‌ها! و برهم زدن این تناسب یعنی که معصیت! درست یا غلطش، ایضا چگونگی انجامش، موضوع این متن نیست لیکن خرجی که برای حرم امام شد هرگز نتوانست اندازه یک زیلوی ساده چند در چند، تناسب برقرار کند با امام و حرم امام. فضای مجازی و واقعی ندارد؛ گاهی از یک زیلو کارها می‌رود که از هزار سقف و ستون منقش نه! گاهی یک زیلو چنان موجی راه می‌اندازد که تو گویی طرف با دریای بیکرانی! بزرگان حتی در کارهای اینچنینی هم پیام صادر می‌کنند!

دوازدهم بهمن 57 امام بزرگوار ما می‌توانست در همان فرودگاه یا در همان میدان آزادی با «مادران فرزند از دست داده» سخن بگوید اما انتخاب بهشت زهرا سلام‌الله‌علیها یعنی «پیام». فی‌الحال اطراف حرم امام؛ کمی دورتر، کمی نزدیک‌تر، محل زندگی کدام قشر جامعه است؟! باقرآبادی‌ها اصلاً خمینی تحریف‌شده را نمی‌شناسند! برای ولی‌نعمتان خمینی، خمینی مردی بود که اصرار داشت، عمد داشت، قصد داشت، هدف داشت، نیت داشت بلکه با همین نمادها و نشانه‌ها داد بزند، فریاد بزند، بانگ برآورد که من در دوگانه اسلام پابرهنه‌ها و اسلام مرفهین بی‌درد، بی‌هیچ برو برگردی، رأی به اسلام پابرهنه‌ها می‌دهم. پنجشنبه 14 خرداد 94 خامنه‌ای با 2 ابزار به جنگ تحریف‌کنندگان خمینی رفت؛ یکی ابزار زبان، یکی ابزار زیلو! اگر حضرت روح‌الله گاه با صندلی ساده‌اش هم با مردم خویش حرف می‌زد، حضرت سیدعلی هم گاه با ما سخن می‌گوید به زبان چفیه روی دوش، زیلوی زیر پا! با خامنه‌ای، خمینی تحریف نخواهد شد؛ تا نمادها و نشانه‌های بیت رهبری هست، حسینیه جماران نیز تحریف نخواهد شد. زیبایی، شکوه و حتی کلاس، گاه می‌تواند در یک زیلوی چند در چند بیشتر جمع باشد تا فلان جا و بهمان جا. در حرم جدید امام، هیچ چیز متناسب‌تر از «زیلوی بیت» با زندگی ساده و صمیمی خمینی نبود، هیچ چیز! در خانه‌های مجلل، شاید بتوان خواب امام را دید اما به ندرت سعادت ادامه راه امام دست می‌دهد! پنجشنبه‌ای که گذشت، رهبر انقلاب، مبتنی بر بینات بیانات امام اشاره به 7 اصل کردند لیکن اصل هشتم، درس زیلو بود! بعضی‌ها چون توهم زده‌اند عصر خمینی گذشته است، خیال برشان داشته که عصر ساده‌زیستی هم گذشته! در نظام مقدس جمهوری اسلامی، ساده‌زیستی یک فرهنگ است. ساده‌زیستی را «پوپولیسم» نامیدن، یعنی تحریف بالکن ساده حسینیه محقر جماران، یعنی تحریف امام! حضرات حتم داشته باشند که با این انگ‌ها و این زخم‌زبان‌ها، ما زیلوی ساده بیت مولای خود را به کاخ‌های مرمرین شهر نخواهیم فروخت! از فضای مجازی تا همین فضای واضح و ملموس، واقعیت آن است که زیلو به‌خوبی از پس فرش هزار شانه برآمده! زیلو از جنس ساده است اما وقتی در صحنه نبرد حاضر می‌شود، رنگ معنی به خود می‌گیرد و اینچنین موجی به راه می‌اندازد. گاه هست که با یک زیلو، خود را می‌توان خرج امام، حریم و حرمش کرد، گاه هست که با کلی خرج و مخارج، نمی‌توان از امام و امت دلبری کرد! راستی که برای یک زیلوی ساده، عجب قیمتی گذاشتند مردم!

عجب احترامی! در عالم، ارزش‌هایی هست که با پول به دست نمی‌آید، بلکه باید با یک زیلوی ساده، آن ارزش‌ها را به دست آوری! «زیلوی بیت» به سنگر شهدا می‌آید! به خانه کوچک باقرآبادی‌ها می‌آید! به بالکن ساده حسینیه محقر جماران می‌آید! به اسلام کوخ‌نشینان می‌آید! به امام مستضعفان می‌آید! به نهج‌البلاغه حضرت ابوتراب می‌آید! نشیمنگاه طلحه و زبیر گمانم خیلی گرم و نرم بود که علیه علی و عدل، غائله جمل را راه انداختند. زیلوی عدالت، آن مصاف تاریخی را از جماعت شکم‌پرست برد. باز هم اگر امری دائر شود، حضرات بدانند که غلبه از آن زیلوی عدل و داد است! بر فرض که خرج کردن - آن‌هم بر این سیاق - برای حرم خمینی زیبا باشد، لیکن زیلوی بیت خود را خرج مصرع ساده‌زیستی امام کنی از آن هم زیباتر است. خیلی زیباتر! اصلاً قابل قیاس نیست! اصلاً و ابداً! در حرم جدید امام، خیلی چیزها به چشم می‌آمد اما این کجا که بعضی چیزها چشم ملت را بزند، این کجا که یک زیلوی ساده چند در چند چشم‌نوازی کند دیدگان ملت را؟!

 ****************************************************

روزنامه جام جم *******

کشوری ذره‌ای با دیپلماسی نیچه‌ای/ مراد عنادی

 بازی بین بارسلونا و یوونتوس که در نتیجه آن بارسلونا برای پنجمین بار فاتح لیگ قهرمانان اروپا شد، فارغ از زیبایی‌های دنیای فوتبال از منظری دیگر نیز جالب توجه بود و آن هزینه میلیاردی کشور کوچک قطر برای تبلیغ خطوط هوایی این کشور روی پیراهن بازیکنان تیم بارسلونا بود. راستش این بهانه‌ای شد تا نگاهی داشته‌ باشیم به سیاست‌ها و جهتگیری‌های این کشور ذره‌ای حاشیه خلیج‌فارس. اصطلاح دیپلماسی نیچه‌ای را نخستین بار سال‌ها پیش وزیر امورخارجه وقت استرالیا برای کشورهای کوچکی به کار برد که با تمرکز بر توانایی‌ها در حوزه خاص به دنبال نتایج مطلوب هستند. او بیشتر به نروژ اشاره کرد اما با بهره‌گیری از همین اصطلاح به نظر می‌رسد قطر با درپیش گرفتن دیپلماسی نیچه‌ای آن هم با درآمد سرانه بیش از 106 هزار دلار در سال طبق جدیدترین آمارهای موجود، سعی کرده است فراتر از کشوری ذره‌ای در معادلات منطقه‌ای و حتی فرامنطقه‌ای ظاهر شود.

 -‌ راه‌اندازی شبکه الجزیره و توسعه آن برای تبدیل شدن به جریان رسانه‌ای منطقه‌ای

 - کسب میزبانی جام‌جهانی فوتبال برای سال 2022

 - حمایت از گروه‌های تروریستی داعش و النصره و دیگر گروه‌های تروریستی برای براندازی حکومت سوریه

 - خرید و ساخت برج‌ها و ورزشگاه‌های فوتبال به نام قطر در اروپا

 این موارد شاخص‌‌هایی هستند که با استناد به آنها می‌توان این فرض را مطرح کرد که قطر کشور ذره‌ای با دیپلماسی نیچه‌ای است.

 تلاش قطر برای تبدیل شدن به بازیگری موثر در معادلات منطقه شاید در منطق سیاست مبتنی بر قدرت طبیعی باشد بخصوص این که کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس ضرب‌المثلی دارند به این مضمون که کویت دیروز، دبی امروز، قطر فردا.

منتها نکته‌ای که درباره سیاست‌ها و بازیگری‌های قطر قابل تامل است، این که دوحه بین فرمول شهرت و شرارت از یک سو و مشروعیت و محبوبیت از سوی دیگر اولی را انتخاب کرده است. قطر با پول سرشار نفت و گاز و جمعیت کم به لحاظ سرانه، ثروتمندترین کشور جهان محسوب می‌شود و از این رو صرف بی‌حساب و کتاب این درآمد برای کسب شهرت و معرفی قطر دور از انتظار نیست، اما اشکال آنجاست که دوحه در سال‌های اخیر به شهرت قانع نبوده و بدون توجه به توازن بین توانایی‌ها و اهداف خود سعی دارد آتش بیار هر معرکه‌ای باشد. با همین رویکرد، قطر یکی از اضلاع مثلث عربستان و ترکیه در موضوع سوریه است. علاوه بر این، این کشور، با رژیم صهیونیستی پیوند نزدیکی برقرار کرده و به یکی از بازیگران دنباله‌رو سیاست‌های آمریکا و اسرائیل در منطقه تبدیل شده است.

میزبانی طالبان و همراهی با عربستان در قضایای یمن و بحرین همگی شاخص‌هایی هستند که نشان می‌دهد این کشور می‌کوشد با نگاه دیپلماسی نیچه‌ای خود را بزرگ‌تر از آنچه هست، جلوه ‌دهد.

به عقیده تحلیلگران، با توجه به مشکلات جهان اسلام از جمله مصائب مردم غزه، مسلمانان یمن، آوارگان سوریه و گرفتاری‌های امت اسلام در کشورهای آفریقایی در مصاف با فقر، گرسنگی و همین‌طور تراژدی تلخ مسلمانان میانماری، جا دارد کشورهایی نظیر قطر از ثروت خود برای کمک به مسلمانان استفاده کنند تا به این ترتیب علاوه بر کسب محبوبیت، از فروغلتیدن بیشتر در دام جاهلیت مدرن رهایی یابند. واقعیت این است که بخش عمده‌ای از رفتارهای اینچنینی مصداق بارز گفتمان جاهلیت مدرن است که دیر یا زود در برابر موج فزاینده بیداری اسلامی رنگ باخته و نتیجه‌ای جز رسوایی و نفرت برای بانیان و بازیگران آن نخواهد داشت و نکته پایانی این‌که، پیروی کشورهای ذره‌ای یا کوچک از سیاست مبتنی بر صلح و امنیت ممکن است برای آن کشور پرستیژ منطقه‌ای یا حتی بین‌المللی نظیر نروژ همراه داشته باشد، اما بدون شک پیروی از سیاست مبتنی بر شهرت و دخالت به هر قیمتی و همراهی با جریان‌های آشوب‌ساز منطقه‌ای و بین‌المللی نتیجه‌ای جز نفرت و بی‌اعتباری در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی درپی نخواهد داشت.

******************************************************

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات