تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۶:۲۶  ، 
کد خبر : ۲۷۶۲۶۷

یادداشت روزنامه‌ها 21 خرداد


روزنامه کیهان **

آینده علمی کشور اسیر جریان تندرو/ حسن معصومی

زمزمه‌هایی مبنی بر اینکه وزارت علوم در دولت یازدهم، سهمیه یک جریان خاص و تندرو است در اوایل رأی آوردن آقای روحانی به گوش می‌خورد. این زمزمه‌ها با معرفی اولین نامزد تصدی وزارت علوم توسط آقای روحانی بیشتر شد، اما با هوشیاری نمایندگان مجلس پروژه تسخیر وزارت علوم توسط جریان تندروی اصلاح‌طلب ناکام ماند. در ادامه رئیس جمهور محترم با سرپرست کردن توفیقی در وزارت علوم، خود به شائبه اختصاص وزارت علوم به جریان تندرو و  بدسابقه عینیت بخشید؛ گویی تمام آن زمزمه‌ها درست بود و وزارت علوم «باید» به فتنه‌ای‌های تندرو می‌رسید. در همان برهه سرپرستی توفیقی بود که بحث سیاسی و کذب غیرقانونی بودن دانشجوهای بورسیه پیش آمد و .... اما این همه ماجرا نبود و نیست. سیر کند شدن، توقف و در نهایت نزول رتبه علمی ایران، وجه دیگر این ماجراست. علاوه بر این، نتایج غیرقابل قبول دیگری هم از «سهمیه»ای شدن وزارت علوم پدید آمده و بعد از این هم خواهد آمد که اشاره‌ای هرچند گذرا به آنها خالی از لطف نیست. ادامه مطلب را بخوانید.

1- رهبر معظم انقلاب در 13 آبان 1382، متنی را با عنوان «سند چشم‌انداز جمهوری اسلامی ایران در افق 1404» ابلاغ فرمودند که مطابق موارد تعریف‌شده در این سند، ایران پس از 22 سال از جایگاهی درخور و شایسته در منطقه آسیا و دنیا برخوردار خواهد شد. در قسمت علمی سند چشم‌انداز آمده است:

«دست یافتن به جایگاه اول علمی و فناوری در سطح منطقه‌ آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تأکید بر جنبش نرم‌افزاری و تولید علم».

ایران تا ابتدای روی‌کار آمدن دولت یازدهم، با رشد شتابان علمی (رشدی چندین برابر رشد متوسط علمی دنیا)، جایگاه پانزدهم تولید علم دنیا و اول منطقه را به خود اختصاص داد. کسب این رتبه خیره‌کننده در حالی محقق شده بود که بنا بر آمارهای ارائه شده از سوی نهادهای داخلی و خارجی، در سال 84، ایران در جایگاه سی و پنجم تولید علم دنیا قرار داشته است؛ یعنی بیست پله صعود در دنیا طی 8 سال.

پس از آغاز به کار دولت یازدهم، سیر بی‌بدیل رشد علمی ایران نه تنها متوقف شد، بلکه سقوط هم کرد. شوربختانه ما در پایان سال 2014 میلادی، با دو پله سقوط در جایگاه هفدهم تولید علم دنیا قرار گرفتیم. چنین عقبگردی، دلایل مشخصی داشت و می‌شد از همان ابتدای آغاز به کار دولت یازدهم سقوط علمی ایران را پیش‌بینی کرد:

الف) اداره وزارت علوم با سرپرست. ظاهراً به این دلیل که وزارت علوم «باید» به جریان خاصی می‌رسید، رئیس جمهور محترم 6 نفر را مستقیم و غیرمستقیم برای تصدی پست وزیری وزارت علوم به مجلس معرفی کرد. مجلس محترم با حساسیت بجای خود نگذاشت که جریان فتنه بتواند وزارت علوم را تسخیر نماید. در ادامه آقای روحانی با اصرار بر اداره وزارت علوم با گزینه‌های تندرو، توانست فرجی دانا را بر کرسی ریاست ساختمان هرمزان در شهرک غرب بنشاند. اما دیری نپایید، که عملکرد آقای وزیر باعث استیضاح وی شد.

نانوشته نباید گذاشت که در زمان سرپرستی سه ماهه توفیقی در وزارت علوم، مشهور شده بود که آقای توفیقی «جاده صاف‌کن» وزیر بعدی علوم شده و نقش محوله به وی این است که با عزل و نصب‌ها در وزارت علوم و دانشگاهها، کار وزیر علومِ مورد اعتماد مجلس را راحت کند ! اما جنجال دو ساله برای تصدی وزارت علوم، سطح دیگری هم داشت.

ب) ریاست سرپرستها در دانشگاهها! اگرچه اولین سرپرست وزیر علوم برخلاف قانون دست به عزل و نصب‌های گسترده‌ای در دانشگاهها زده بود تا وزیر علوم کار خود را راحت‌تر آغاز کند، اما این موضوع مانع از آن نشد که حتی در زمان وزارت آقای فرجی دانا، نزدیک چهل دانشگاه مهم کشور برای دو سال (کمتر یا بیشتر) با سرپرست اداره شود. دانشگاه تهران، تربیت مدرس، فرهنگیان، خوارزمی، امیرکبیر و شریف از این قبیل دانشگاهها بودند. علت این امر هم اصرار همان «جریانِ خاصِ تندرو» بر ریاست گزینه‌های خود در دانشگاهها بود که با مقاومت شورای عالی انقلاب فرهنگی مواجه شده بود، اما در نهایت اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی هم با ایجاد کمیته غیرقانونی 5 نفره تسلیم این جریان خاص و تندرو شدند.

اشاره به همین موضوع در اینجا بد نیست که اعضای همین جریان تندرو -  که انگشت‌شمار هم هستند - گویا در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی با سیاست‌بازی نظرات خود را به چهل عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تحمیل می‌کنند، و گرنه بعید می‌نمود که اعضای شورای عالی که از اقشار فرهیخته جامعه به شمار می‌روند، این‌چنین بی‌قانونی فاحشی را مرتکب شوند. به عنوان نمونه و بنا بر اخبار واصله، در جریان انتصاب 21 رئیس دانشگاه که سه‌شنبه شب اتفاق افتاد، در دقایق پایانی جلسه، اعلام میشود که کمیته 5 نفره تصمیم خودش را راجع به 21 رئیس دانشگاه گرفته است ! در حالی که اساساً این کمیته قانوناً نمی‌توانسته است تشکیل جلسه دهد، چراکه عضو پنجم آن، رئیس هیئت نظارت شورا، هنوز از سوی اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی انتخاب نشده است ! معلوم نیست کمیته‌ای که نمی‌توانسته تشکیل جلسه دهد، چه طور تشکیل شده و راجع به سرنوشت 21 دانشگاه مهم کشور هم تصمیم گرفته است ؟! و دیگر اینکه چرا چنین تصمیم مهمی، در دقایق پایانی جلسه به اعضاء شورای عالی اعلام شده است و ...؟!

باز هم بنا بر گزارشهای رسیده، در موارد مهمی چون ایجاد همین کمیته 5 نفره، رأی گیری با بلند کردن دست انجام می‌شود تا احیاناً هم برخی با رودربایستی موافق نظر جریان خاص رأی دهند و هم اینکه مخالفانِ جریانِ خاص شناسایی شوند ! این در حالی است که پیشتر در موارد کم اهمیت رأی گیری‌های شورای عالی به صورت مخفی و با دستگاه صورت می‌پذیرد.

ج) چندی پیش رئیس هیئت امنای دانشگاه آزاد طرح عجیبی را برای تصویب به شورای عالی انقلاب فرهنگی برد که مطابق آن، رئیس دانشگاه آزاد بدون در نظر داشتن نظر اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی و صرفاً با انتخاب هیئت امنای دانشگاه آزاد انتخاب و منصوب می‌شد ! اگرچه این طرح عجیب پس از سه بار رأی گیری در صحن شورا، باز هم رأی نیاورد، اما اساساً مطرح کردن چنین موضوعی، نمود دیگری از فشار و میل زیاد همان جریان تندرو و خاص برای تسخیر فضاهای آموزشی و دانشگاهها است؛ موضوعی که اخیراً هم در ابلاغ بخشنامه دانشگاه آزاد به تمام واحدهای دانشگاه آزاد در سراسر کشور جهت محدودسازی تشکل بسیج دانشجویی نمایان گردید. پرپیداست، تنها چیزی که در چنین فضاهای سیاست‌زده‌ای پیدا نمی‌شود، علم و دانش است.

2- با توجه به رشد بی‌نظیر علمی ایران، سیر خروج نخبگان علمی از کشورمان که در دولتهای کارگزاران و اصلاحات رشد فزاینده‌ای داشته است، در دولتهای نهم و دهم روند منفی‌ای را تجربه کرد و نخبگان دانشگاهی ایران، با مشاهده رشد علمی در داخل کشور، نیازی به مهاجرت به سایر کشورها را نمی‌دیدند.        

اما در دولت یازدهم به واسطه قهقرایی شدن سیر رشد علمی، خروج نخبگان علمی از ایران دوباره روند صعودی به خود گرفته است. اگر به سیاسی‌کاریهای وزارت علوم، روند کنونی مذاکرات هسته‌ای را هم اضافه کنیم که در آن مباحثی چون «بازدید مدیریت شده از مراکز نظامی» و «بازجویی دانشمندان» مطرح شده است، بی‌شک خروج نخبگان بیش از این هم خواهد شد. به بیانی دیگر، اگر امنیت روانی نخبگان در ایران به واسطه «بازرسی» و «بازجویی» به مخاطره بیفتد، برخی از آنها ترجیح خواهند داد به دور از حواشی و بدون توجه به عواقب آن در خارج از ایران پیگیر مباحث علمی خود شوند.

3- به بخشی از صحبتهای دکتر فرهادی که به منظور جلب اعتماد نمایندگان ملت در روز رأی اعتماد ایراد شده است دقت کنید: « مسئله محوری امروز کشور پیشرفت علمی در دانشگاه‌ها است. ‌شرایط کلی انتخاب مدیران این است که آنان عالم، متدین و در مسیر نظام و انقلاب باشند و کمیته‌ای برای انتخاب و انتصاب‌ها خواهم داشت و البته در کنار آن مشورت‌هایی با مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها در خصوص مسائل فرهنگی خواهم داشت. بنده معتقدم فصل‌الخطاب رهبری هستند و فتنه خط قرمز ماست».

با تأسف باید گفت، آقای دکتر فرهادی اگر نگوییم کاملاً، لااقل در غالب موارد تحت تأثیر جریان خاص و تندرو و البته ظاهراً در حاشیه وزارت علوم قرار گرفته و بر خلاف اظهارات صریح خود در محضر نمایندگان ملت عمل کرده، چرا که در دوره ایشان، دانشگاههای ما افت شدید علمی و تنزل رتبه در سطح منطقه و جهان را به خود دیده است. آقای فرهادی برای انتخاب رؤسای دانشگاهها از مشورت شورای عالی استفاده نکرده که هیچ، در عمل و با معرفی نکردن اساتید نخبه و دلسوزی که در سطح دانشگاهها مشغول فعالیت هستند به شورای عالی انقلاب فرهنگی برای احراز ریاست دانشگاهها، راه را برای کمیته غیرقانونی 5 نفره که جایگزین 40 عضو فرهیخته شورا شده، هموار کرده است.

پرواضح است که استمرار چنین وضعیتِ سیاست‌زده‌ای، موجب افت بیشتر علمی کشور و بدبینی بیش از پیش جامعه دانشگاهی به دولت تدبیر و امید خواهد شد. این سیر قهقرایی در حوزه آموزش و آموزش عالی باید در نقطه‌ای متوقف شود؛ هنوز هم فرصت باقی است، در صورت لغو مصوبه‌ای که کار دانشگاهها را به یک هیئت پنج نفره واگذارده است، می‌توان باز هم به رشد علمی کشور در فضایی به دور از تشنج امیدوار بود. در این بین مجلس محترم نیز با درک حساسیتی که در مقوله آموزش و آموزش عالی از خود نشان داده می‌تواند با وضع فوری قانون به قضیه خطیر اداره دانشگاهها ورود کند؛ در غیراینصورت، نه تنها خبری از تحقق به موقع «سند چشم‌انداز جمهوری اسلامی ایران در افق 1404» نخواهد بود، بلکه باید مترصد حوادثی هم بود که پیش از این و در زمان حاکمیت «جریانِ خاصِ تندرو» بر دانشگاهها رخ داد.

******************************************************

روزنامه قدس ***

سوریه و جریان سازی‌های رسانه‌ای/ حسن هانی زاده

تلاش برخی رسانه‌های منطقه‌ای برای جریان سازی‌های گسترده علیه دولت سوریه با پیشروی اخیر ارتش و نیروهای مردمی در برخی مناطق شمالی سوریه ناکام ماند.

 بتازگی رسانه‌های عربی در حرکتی هماهنگ با بزرگنمایی پیشروی داعش و جبهه النصره در مناطق ادلب و القلمون و نیز دیرالزور، آن‌را مقدمه‌ای برای فروپاشی نظام سوریه تلقی کرده‌اند.

اگر چه شرایط میدانی سوریه به گونه‌ای است که پیشروی‌های محدود گروهکهای تروریستی نمی‌تواند وضعیت میدانی را به سود آنها تغییر دهد، اما تسلط دوباره و سریع ارتش سوریه بر همین مناطق به شکست طرحهای این گروهکها منجر شده است. ارزیابی دقیق وضعیت میدانی در سوریه نشان می‌دهد ترکیه بتازگی بیش از 6 هزار نیروی تازه نفس تروریستی را برای اشغال کامل شهر حلب به این منطقه گسیل داشته است تا از رهگذر اشغال بخشهای مهمی از شمال سوریه یک دولت در تبعید تشکیل دهد، اما این نیروها در تصرف حلب ناکام مانده‌اند.

همچنین بتازگی عربستان و قطر کمکهای مالی و تسلیحاتی گسترده‌ای در اختیار گروهکهای تروریستی داعش و جبهه النصره قرار داده‌اند.

رژیم صهیونیستی نیز در جریان پیشروی اخیر جبهه النصره در منطقه القلمون، یک اتاق جنگ مشترک با این گروه تروریستی تشکیل داده و اطلاعات نظامی وسیعی در اختیار جبهه النصره قرار داده‌است. مجموعه این تحرکات نشان می‌دهد دور جدیدی از فضا سازی نظامی، سیاسی و رسانه‌ای از سوی آمریکا، رژیم صهیونیستی، عربستان، قطر و ترکیه و گروهکهای تروریستی علیه نظام بشار اسد آغاز شده است.

مجموعه عوامل میدانی نشان می‌دهد داعش و جبهه النصره پیش  ازآنکه یک دستاورد نظامی راهبردی و ارزشمند داشته باشند، تحرکات خود را به صورتی پراکنده و غیر متمرکز و در راستای جنگ روانی علیه سوریه و بزرگنمایی توان خود شدت بخشیده‌اند.

با وجود  کمک‌های نظامی، مالی و تسلیحاتی جدید که گروهکهای تروریستی دریافت کرده‌اند اما شاخص‌های میدانی جنگ چهار ساله سوریه نشان می‌دهد ابتکار عمل میدانی همچنان در دست نیروهای مسلح سوریه قرار دارد. از آنجایی که بتازگی«ابومحمد الجولانی» فرمانده گروهک تروریستی جبهه النصره اعلام کرده هدف بعدی این گروه مقابله با مقاومت اسلامی لبنان است، بنابراین حزب‌ا... در کنار نیروهای دولتی سوریه با تشکیل یک اتاق جنگ مشترک ارتفاعات مهم القلمون را پاکسازی کرده‌اند تا از پیشروی گروهک تروریستی جبهه النصره به شرق لبنان جلوگیری کنند که این امر یک ضربه بزرگ نظامی به تروریستها است.

این همکاری تنگاتنگ میان حزب ا... و نیروهای مسلح سوریه در امتداد مرزهای مشترک سوریه و لبنان کارایی خود را نشان داد و این همکاری به شکست گروهک تروریستی جبهه النصره در مناطق  راهبردی عرسال، القلمون و قنیطره انجامید. بنابراین در ارزیابی کلی اوضاع سوریه این واقعیت به اثبات خواهد رسید که نیروهای دولتی سوریه و حزب ا... لبنان با بهره گیری از تجارب میدانی مشترک خود توانسته‌اند  با توطئه‌های مشترک قدرتهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای و نیز گروهکهای تروریستی مقابله و این توطئه‌ها را خنثی کنند.

اکنون نیروهای دولتی سوریه بر بخشهایی از جسرالشغور، ادلب، غوطه شرقی، دیرالزور و حسکه مسلط شده‌اند و ارتباط بخشهای شمالی و شرقی  و نیز جنوب سوریه پس از چند هفته کاملا تامین شده است. از سوی دیگر برخی کشورهای عرب منطقه مانند قطر و عربستان  به علت شکست سیاستهای منطقه‌ای‌شان تلاش خود را برای تقویت گروهکهای تروریستی در سوریه به کار گرفته‌اند و جریان سازی‌های  اخیر هم در این چارچوب قابل ارزیابی است. آنچه مسلم است دولت سوریه پس از چهار سال جنگ نفسگیر داخلی توانسته است با سازماندهی صدها هزار نیروی تازه نفس و مردمی کردن جنگ، پیروزی‌های درخشانی را کسب کند و به همین دلیل آثار شکست در میان بازیگران بحران داخلی سوریه حتی از پس مانورهای دروغین تبلیغاتی آنها آشکار است.

******************************************************

روزنامه جمهوری اسلامی ****

تحلیل سیاسی هفته

بسم‌الله الرحمن الرحیم

هفته‌ها از پی هم می‌گذرد و دفتر ایام به سرعت ورق می‌خورد، آنگونه که به طرفه العینی بهار به تابستان و شعبان به رمضان می‌رسد.

این روزها که شعبان المعظم، ماه پیامبر اعظم به روزهای پایانی خود می‌رسد، فرصت مناسبی است برای آماده شدن جهت ورود به ضیافت الهی و درک فیوضات ماه مبارک رمضان. پیامبر رحمت در چنین روزهایی در افق زمان بر مسلمانان خطبه خوانده و می‌فرمودند: «ای مردم، آگاه باشید که ماه مغفرت الهی به شما روی آورده و در آن درهای بهشت به روی شما گشوده می‌شود... بر شما باد انجام بهترین اعمال در این ماه که اجتناب از گناه و دوری از معاصی است...»

در هفته جاری سخنگوی قوه قضائیه از بازداشت حمید بقایی سرپرست نهاد ریاست جمهوری و معاون اجرایی دولت مدعی پاکدستی دهم خبر داد ولی دلیل این دستگیری را اعلام نکرد. این دومین معاون احمدی نژاد، رئیس‌جمهور سابق است که دستگیر می‌شود و پیش از او نیز محمدرضا رحیمی معاون اول وی به جرم اختلاس دستگیر شده بود که سرانجام پس از مدت‌ها معطلی، حکم او صادر و روانه زندان شد. احمدی نژاد در دولت خود بارها از بقایی و خدمات او به ملت ایران تقدیر کرده و گفته بود «تا وقتی هستم مدافع مستحکم، محکم و قاطع خدمات شما خواهم بود!» دیروز نیز با انتشار اعلامیه‌ای او را خادم ملت ایران معرفی کرد!

قوه قضائیه هر چند با دستگیری یاران و افراد حلقه اول رئیس‌جمهور سابق، از خط قرمز خودخوانده محمود احمدی نژاد عبور کرده و عضو دیگری از کابینه دهم را بازداشت نموده تا به اتهامات فراوانی که پیرامون پول‌هایی که مشخص نیست چه بر سر آنها آمده و فساد اقتصادی بسیاری که در دولت گذشته وجود داشته رسیدگی کند ولی توضیح ندادن به افکار عمومی می‌تواند به ترویج جو شایعات و ابهامات در جامعه کمک کند. بنابر این، بهتر است افکار عمومی در این زمینه روشن شود.

مذاکرات معاونین وزیر امور خارجه کشورمان با معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از دیروز در وین از سرگرفته شد و تا جمعه ادامه خواهد داشت. چانه‌زنی برای رسیدن به متن توافق جامع هسته‌ای این روزها به مراحل پایانی خود نزدیک می‌شود و اکنون موارد اختلافی به صورت برجسته‌ای خودنمایی می‌کند. هر چند هیات ایرانی تلاش دارد تا دهم تیرماه مذاکرات به نقطه پایانی برسد ولی همانگونه که وزیر خارجه کشورمان نیز تاکید کرده، ایران در پی توافق خوب است و در این راه حاضر نیست تحت فشار زمان و یا باج‌خواهی‌های خلاف موازین بین‌المللی قرار گیرد.

در رویدادهای خارجی، این هفته تحولات مربوط به ترکیه، یمن و عربستان، مهمترین موضوعات خبری را تشکیل می‌دادند.

در ترکیه، برگزاری انتخابات مجلس و ریزش قابل ملاحظه آرای حزب «عدالت و توسعه»، یک رویداد غیرمترقبه بود که برخی از ناظران حتی از آن، به عنوان زلزله سیاسی یاد کردند که می‌تواند مسیر سیاست‌های این کشور، هم در داخل و هم در خارج را تحت تاثیر قرار دهد.

حزب «عدالت و توسعه» به رهبری رجب طیب اردوغان که مدت 13 سال حاکم بلامنازع در مجلس ترکیه بود و این بار نیز برای کسب کرسی‌های بیشتر از گذشته خیز برداشته بود، در دست‌‌یابی به هدفش ناکام ماند. براساس اعلام شورای عالی انتخابات، حزب عدالت و توسعه، 8/40 درصد آرا را کسب کرد که ریزش قابل ملاحظه‌ای نسبت به دور قبل داشت. این درحالی بود که اردوغان حتی انتظار داشت بیش از دو سوم کل کرسی‌ها را به چنگ آورد تا در سایه آن، به رویاهای جاه طلبانه‌اش تحقق ببخشد و خود را همه کاره و رهبر مادام‌العمر ترکیه سازد. اردوغان این جاه طلبی‌اش را مخفی نکرده و بارها گفته بود که باید قانون اساسی تغییر یابد. اردوغان گفته بود که وی هرگز به این راضی نیست که در کاخ ریاست جمهوری بنشیند و ماشین امضا باشد. وی قصد داشت به گونه‌ای امپراطوری دوران عثمانی را که در آن، خودوی سلطان باشد، زنده کند. اکنون با تحولات جدید، این رویای اردوغان بر باد رفته و حزب وی حتی نمی‌تواند به تنهایی دولت تشکیل دهد و باید با احزاب دیگر ائتلاف کند.

تردیدی نیست که نتیجه انتخابات ترکیه سیلی سیاسی مردم ترکیه به صورت سران کنونی این کشور بود که از یکسو جاه‌طلب هستند و از سوی دیگر با سیاست‌های خود، منطقه را دچار آشوب و بحران کرده و ترکیه را در صف اول حامیان تروریست‌ها قرار داده‌اند.

این هفته پرده از روابط و مناسبات رژیم‌های صهیونیستی و سعودی برداشته شد و فاش گردید که مقام‌های ریاض و تل‌آویو طی ماه‌های اخیر، دیدارهای محرمانه متعددی داشته‌اند که محور اصلی آن دیدارها موضع‌گیری خصمانه علیه ایران بوده است.

هر چند این نخستین بار است که دیدارهای پنهانی میان رژیم صهیونیستی و سعودی، با این صراحت انتشار می‌یابد ولی آل سعود در طول دوران حاکمیت خود بارها با مقامات تل آویو تماس و مذاکره داشته است ولی به خاطر ملاحظات، این دیدارها فاش نمی‌شد.

صرفنظر از هر علتی که برای برگزاری دیدارها میان ریاض و تل آویو وجود داشته باشد، این ننگ برای رژیم آل سعود کافی است که خود را خادم الحرمین قلمداد می‌کند و در عین حال با رژیم صهیونیستی، دشمن اصلی مسلمانان جهان به رایزنی و بده و بستان سیاسی می‌پردازد. انگیزه هم فکری آل سعود و سردمداران رژیم صهیونیستی علیه ایران، چیزی نمی‌تواند باشد به جز اینکه هر دوی این رژیم‌ها از تفکرات ضد صهیونیستی و مقاومت، که ایران طلایه‌دار آن در منطقه است، عصبانی و نگران هستند.

عمق ننگ و شرمساری ارتجاع عرب به سردمداری ریاض آنجاست که صراحتاً اعلام می‌کنند دشمن اصلی ما، نه اسرائیل بلکه ایران است. این سیاست و رفتار خیانت بار، از علل اصلی گرفتاری‌هایی است که جهان اسلام امروزه با آن دست به گریبان است، از جمله ادامه اشغال فلسطین توسط صهیونیست‌های جنایتکار.

رژیم سعودی که با بحران مشروعیت در داخل مواجه است، با شکست مداخلاتش در یمن، به شدت تحت فشار قرار دارد.

سعودی‌ها که معمولاً برای فرار از تنگنای موجود دست به دامن آمریکایی‌ها می‌شدند به نظر می‌رسد اکنون در واشنگتن تحویل گرفته نمی‌شوند. بسیاری از ناظران، گرایش آشکار و تقویت مناسبات با رژیم صهیونیستی را به دلیل موقعیت وخیم رژیم سعودی می‌دانند.

رژیم ریاض روز به روز بیشتر در باتلاق یمن گرفتار می‌شود و طبق گزارش‌هایی که این هفته منتشر شد ارتش و نیروهای مردمی یمن ضربات سنگینی را به عربستان وارد کردند و سران ریاض پس از 78 روز هجوم به خاک یمن، نه تنها نتوانسته‌اند به اهداف خود دست یابند، بلکه اکنون باید در اندیشه مقابله با حمله متقابل مردم یمن و حفاظت از شهرها و بالتبع تاج و تخت خود باشند.

******************************************************

روزنامه خراسان*****

شاه کليد/عليرضا قرباني

تکيه بر ظرفيت هاي داخلي و اصلاح سبک زندگي براي رشد و تعالي، راهبردي مبنايي است که بدون استثنا همه کشورها و جوامع موفق آن را در دستور کار خود داشته اند، صرف نظر از آنکه زمينه استفاده از امکانات و کمک هاي خارجي برايشان فراهم بوده، يا گرفتار تنگنا و محاصره و تحريم بيگانگان قرار داشته اند.

به خصوص در موقعيت دوم، نگاه به درون، راهبردي اجتناب ناپذير است که همه سياست ها و برنامه ها در راستاي آن تعريف و اجرا مي شوند و استفاده هوشمندانه واژه «استقلال» در شعار مبنايي انقلاب اسلامي، ناظر به همين رويکرد است؛ بديهي است که انتخاب اين رويکرد، يا ترويج و دفاع از آن، هرگز به معني اعتقاد به قطع رابطه يا عدم تعامل با جهان خارج نيست و در جاي خود استفاده از ظرفيت هاي تعامل عزتمندانه با جهان خارج تکميل کننده مسير رشد و پيشرفت است.

براي کشوري مانند ايران که با پاره کردن زنجير اسارت استعمار نوين و قطع دست تطاول قدرت هاي جهاني از منافع ملي، سوداي پايه گذاري تمدن نوين اسلامي و ايجاد الگويي از جامعه مستقل در قلب انبوهي از کشورهاي وابسته و سرسپرده را در سر مي پروراند، راهبرد «نگاه به درون»، اهميت مضاعفي دارد.

اين اصل اساسي حتي در شرايطي که کمترين مزاحمتي از طرف بيگانگان وجود داشته باشد، هم منطقي ترين سياست ممکن است، چه برسد به شرايطي مانند وضعيت فعلي کشور که براي گرفتن حق غصب شده ناشي از تحريم هاي ظالمانه، بايد با زياده خواهان و دشمنان مذاکره و چانه زني داشته باشيم، که در اين هنگام، اين راهبرد، اهميتي حياتي يافته و در حکم «شاه کليد» موفقيت است.

آمريکا به عنوان ابرقدرتي که بيشترين ضربه را از تأسيس نظام جمهوري اسلامي دريافت کرده در طول سي وچند سالي که از پيروزي انقلاب اسلامي مي گذرد، بيشترين هجمه و دشمني را با مردم و نظام اسلامي ايران داشته است. قدرت سلطه جويي که با استفاده از همه توان ارتباطي و مالي و نظامي تلاش کرده با محاصره و هجومي همه جانبه (تا آنجا که قادر به انجام آن بوده است) براي جمهوري اسلامي ايجاد مشکل و دردسر درست کند و در حال حاضر هم در آوردگاه مذاکرات هسته اي طرف اصلي دعوا به شمار مي آيد. مذاکراتي که در آن نوع واکنش مسئولان نظام جمهوري اسلامي به اقدامات ضد ايراني، نظام سلطه و به صورت مشخص، تحريم هاي ظالمانه اي که مستقيم يا غيرمستقيم به دشمني آمريکا مربوط مي شود، تعيين کننده نوع برخورد آن ها در مذاکرات است و طبيعي است که اين تصوير هراندازه انسجام و اقتدار و صبر و صلابت بيشتري از ايران اسلامي نشان دهد، به انفعال دشمن مي انجامد و در مقابل هراندازه نمايانگر استيصال و انفعال و آسيب پذيري و خستگي ما باشد، بر زياده خواهي و جسارت جبهه مقابل مي افزايد.

تأکيد همواره رهبر فرزانه انقلاب اسلامي بر تکيه بر ظرفيت هاي داخلي و ترسيم راهبردها و سياست هاي ايمن ساز و قدرت افزايي همچون اقتصاد مقاومتي و توصيه مؤکد و هميشگي ايشان بر حفظ عزت و اقتدار ملي و پرهيز از نشان دادن ضعف و انفعال، در کنار يادآوري هاي مداوم ايشان از بدعهدي و زياده خواهي و کينه جويي دشمن، مسائلي است که بايد در رويارويي ديپلماتيک با جبهه آمريکايي مدنظر قرار مي گرفت؛ مسئله مهمي که در قول و عمل بعضي از مسئولان عالي دولت به ويژه رئيس جمهور محترم، کمتر ظهور و بروز يافته است، بلکه بيشتر پالس هاي دريافتي دشمن از اين بخش، تأييدکننده تأثير اقدامات خصمانه اش بر جمهوري اسلامي بوده و متأسفانه در جاي جاي اظهارات برخي مسئولان دولتي هرگونه گشايشي در تنگناهاي جاري کشور به رفع تحريم ها منوط مي شود تا جايي که علاوه بر مشکلات اقتصادي، حالا حل مشکلات زيست محيطي و آب خوردن مردم هم به آن گره زده شده و حکم «شاه کليد» يافته است و کيست که نداند دشمن زياده خواه در برابر چنين حريفي، براي خود حدومرزي نمي شناسد و با فرض محال، امتيازات دريافتي ما از چنين مذاکره اي، کليدي نخواهد بود که قفل هاي بزرگ را باز کند.

******************************************************

روزنامه ایران******

این حنا رنگ ندارد/ حسن وزینی

این روزها مخالفان دیپلماسی با صدای بلندتری برخی تریبون‌ها را به تسخیر درآورده و دولت را متهم به آن می‌کنند که پیام ضعف به آن سو می‌فرستد. بهانه این تریبون‌داران اظهارات چند روز پیش حسن روحانی در همایش محیط زیست است. روحانی در آن همایش گفته بود «ما وقتی می‌گوییم باید تحریم‌های ظالمانه رفع شود، بعضی‌ها چشمان‌شان زیاد نچرخد. تحریم‌های ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانک‌ها احیا شوند. آنها که ملت ما را تحریم کرده‌اند ظلم بزرگی مرتکب شده‌اند اما عده‌ای در داخل هم نمی‌دانستند تحریم چیست.» اما مسأله اینجاست که به روال ماه‌های اخیر، کانون‌های اصلی نقد سخنان روحانی دارای عقبه‌ای است که به حامیان دیپلماسی سابق هسته‌ای برمی‌گردد.

اینکه حامیان سیاست سابق هسته‌ای به دولت نقد کنند، نباید جای تعجب داشته باشد اما آنچه آنها در این دو سال و خصوصاً مورد اخیر گفته‌اند همچنان بر پاشنه تحریف و تخریب می‌گردد. سخنان روحانی را اگر یک بار دیگر مرور کنیم، چهار رکن اصلی دارد: 1- می‌گوییم تحریم‌های ظالمانه باید از بین برود 2- وقتی می‌گوییم تحریم‌ها باید برود بعضی‌ها چشم‌شان زیاد نچرخد 3- غرب مرتکب ظلم بزرگی علیه مردم ایران شده است 4- برخی‌ها در داخل نمی‌دانستند تحریم چیست؟ حال باید دید کدام یک از عناصر چهارگانه فوق نشانه ضعف است؟

الف- همان طور که رهبر معظم انقلاب سال گذشته در دیدار با مردم قم تحریم‌ها را ظالمانه خوانده و بارها بر ضرورت رفع آن تأکید کرده‌اند، در این همایش نیز بر وجه ظلمت این اقدام غرب اشاره شده است. مخالفان آیا معتقدند که تحریم‌ها ظالمانه نیست؟ اگر معتقدند هست، چرا آن را آشکار نمی‌کنند؟

ب- نکته دوم جمله روحانی به این مضمون اشاره دارد که عده‌ای وقتی سخن از رفع تحریم می‌شود، اطراف خودشان را نگاه می‌کنند و وانمود می‌کنند که اوضاع خوب است چه نیازی به رفع تحریم‌هاست. شاید عمق سخن روحانی همین جاست که می‌گوید: تحریم‌های ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانک‌ها احیا شوند.» آنچه از این جمله می‌توان استنتاج کرد، آن است که روحانی پاسخ آن دسته از مخالفان را می‌دهد که معتقدند چرخ زندگی‌شان خوب می‌چرخد و ارتباطی با چرخش سانتریفیوژها ندارد و در تریبون‌هایشان نیز می‌گویند دولت بی جهت نگران معیشت مردم و حل مشکلات مردم از طریق مذاکره است. حال آنکه اگر این گونه است، پس چرا اجماع کلی در کشور وجود دارد که تحریم‌ها ظالمانه است.

ج- رکن سوم جمله مورد اشاره، متهم ساختن غرب به ظلم در حق مردم ایران است. البته این بخش چندان محل مناقشه نیست زیرا به نظر نمی‌آید مخالفان بتوانند علناً نسبت به این واقعه ابراز تردید کنند. لابد آن دسته که از عواید تحریم به نان و نوایی رسیده‌اند برای برپا نگه داشتن آن نعمت، به طور پنهانی و پیچیده سعی می‌کنند مانع از برچیده شدن بساط تحریم بشوند. زیرا نمی‌توانند با صدای بلند از منافع تحریم بگویند.

د- نکته چهارم دست‌کم گرفتن تبعات تحریم از سوی برخی مسئولان وقت بوده است. با نگاهی به طیف معترضان به سخن روحانی می‌توان گفت بین عقبه رسانه‌ای آن دسته از مسئولان وقت و معترضان این روزها ارتباط آشکار در گذشته و حال وجود دارد. این ارتباط این شائبه را ایجاد می‌کند که نکند معترضان بیش از همه از گزاره چهارم سخنان روحانی عصبانی شده باشند. چرا که بی‌تدبیری آن مسئولان هزینه گزافی بر کشور تحمیل کرده است. اکنون عقبه رسانه‌ای آن جریان امروز می‌خواهد هیاهو کند تا مردم متوجه نشوند علاوه بر آثار مستقیم تحریم با چه مسائل و مشکلات دیگری مواجه شده‌ایم.

البته بدیهی است که مخالفان مدعی‌اند هدف آنها حفظ اقتدار کشور است. کاش این ادعا در زمانی که کشور هم دچار ضعف مدیریت بود و هم هر روز قطعنامه و بیانیه تحریم علیه‌اش صادر می‌شد هم مطرح می‌شد، تا مردم باور می‌کردند دم خروسی زیر این جامه قایم نشده است.

اگر امروز که دولت اعتدال زیر سایه تحریم، تورم را به 15 درصد رسانده، اقتصاد مقاومتی را در دستور کار گذاشته و در همه حوزه‌ها تلاش کرده تصمیم‌گیری‌ها را بر محور عقلانیت برگرداند و در 20 ماه مذاکره با غرب با اقتدار مسأله را پیش برده و کشور را مدعی و منادی صلح در منطقه نشان داده، به غرب پیام ضعف ارسال کند، لابد آنانی که حتی نمی‌دانستند بانک مرکزی کشور تحریم‌پذیر است و به هشدارهای کارشناسان نیز توجه نکردند، پیام قدرت ارسال می‌کردند؟

در آخر باید گفت با توجه به اینکه دور پایانی مذاکره هسته‌ای طبق روال تعیین شده در دو هفته آتی برگزار می‌شود و به نظر می‌آید که دو طرف بیش از هر زمان دیگری به توافق نزدیک شده‌اند، مخالفان توافق سر و صدای خود را بالا می‌برند. چه بسا آنان نگران دوران پس از توافق‌اند و حمله به یک جمله از سخنان مفصل روحانی بهانه‌ای بیش نیست و آنان می‌خواهند در سال انتخابات مجلس توجه مردم را از مسائل اساسی کشور منحرف کنند. استقبال مردم و اعتماد نخبگان به دولت، امید مردم و فعالان حوزه‌های مختلف و نشاط و شادابی نسبی در دانشگاه‌ها و نهادهای اجتماعی و فرهنگی نشان می‌دهد که این حنای مخالفان برای تحریف اذهان عمومی از اصل مسأله رنگی ندارد و آنان نمی‌توانند با جابه‌جا کردن اصل و فرع سخنان روحانی امیدی کسب کنند.

 ******************************************************

روزنامه وطن امروز**

مردم می‌دانند/مهدی محمدی

آقای رئیس‌جمهور با سخنان چند روز قبل خود درباره گره زدن «آب خوردن» مردم به رفع تحریم‌ها، آخرین شانس‌های یک توافق خوب را از بین برد. حدود 3 هفته مانده به ضرب‌الاجل 10تیر، رئیس‌جمهور به آمریکایی‌ها اطمینان داد مطلقا لازم نیست کوتاه بیایند و زحمت اصلاح چارچوب لوزان را به خود بدهند؛ حتی اگر بدترش هم کردند مهم نیست، چرا؟ چون آب خوردن ما هم لنگ کاغذی است که آمریکا پای آن را مهر کند بنابراین «هر توافقی بهتر از توافق نکردن است».

من نه از منظر عزت ملی و نه حتی از منظر مذاکراتی به مساله نگاه نمی‌کنم. بیایید کاملا معامله‌گرانه به مساله بنگریم. آیا دوستان عزیز و خدوم ما در تیم مذاکره‌کننده، معامله‌گران خوبی هستند؟

از حیث سابقه مذاکراتی، تا امروز، همه مبانی‌‌ای که می‌توانست زیرساخت یک توافق خوب – بخوانید معامله شیرین- را فراهم کند از سوی دوستان مذاکره‌کننده نقض شده است.

به این فهرست دقت کنید:

1- نگرانی‌های بی‌جا و ساختگی آمریکا، هم به رسمیت شناخته شده و مبنای مذاکرات قرار گرفته و هم روش دیکته شده از سوی آمریکا برای رفع آن نگرانی‌ها عینا پذیرفته شده است.

2- ایران درگیر شدن در یک فرآیند طولانی و بی‌ضابطه اعتمادسازی را پذیرفته است.

3- دولت آقای روحانی صرفا با هدف ایجاد فشار داخلی برای توافق، وضعیت اقتصادی و معیشتی کشور را به اشد وجه سیاه و اضطراری نشان داده در حالی که خود بهتر از هر کس می‌داند واقعیت غیر از این است.

4- توافق به مثابه نوعی ابزار برای تضمین آینده سیاسی یک تیم خاص درون دولت ترسیم شده است.

5- بدعهدی‌ها، تهدیدها و توطئه‌های پی در پی آمریکا نه تنها بی‌پاسخ مانده بلکه توجیه شده است.

6- انتظارات از توافق نهایی به نحو کاملا غیرمنطقی افزایش یافته است.

7- ارزش استراتژیک و غیرقابل قیمتگذاری برنامه غنی‌سازی (به طور کلی‌تر برنامه هسته‌ای) در مذاکرات و از سوی مذاکره‌کنندگان تقریبا به طور کامل، نادیده گرفته شده است.

8- جریان انتقادی در داخل، به جای آنکه به مثابه سرمایه‌ای برای مذاکرات در نظر گرفته شود، سرکوب و تحقیر شده است.

9- هیچ علامتی از اینکه می‌توان کشور را بدون توافق و حتی با فرض تشدید تحریم‌ها هم به خوبی اداره کرد به دشمن داده نشده است.

10- در حوزه‌های ژئوپلیتیک –که منشا نگرانی‌های اصلی آمریکاست- به جای افزایش توان کشور، چوب لای چرخ گذاشته شده است.

11- مهم‌ترین ابزارهای چانه‌زنی ایران در روز اول توافق و در ازای هیچ، به طرف مقابل واگذار شده است.

12- این طمع در غرب به‌وجود آمده است که ایران هر توافقی را بهتر از توافق نکردن می‌داند.

13- با خطوط قرمز به مثابه ابزارهای چانه‌زنی برخورد شده است.

14- حتی از حیث شکلی هم عجله برای توافق به هر قیمت، جانشین آرامش و طمأنینه‌ای شده که یک معامله‌گر خوب باید از آن برخوردار باشد.

15- ...

من می‌توانم این فهرست را لااقل تا 3برابر میزان فعلی بسط بدهم. همه این موارد هم، نه یک دریافت شخصی، بلکه گزیده‌ای از ارزیابی‌های مکرری است که منابع غربی از استراتژی مذاکراتی دولت ارائه کرده‌اند. با این مفروضات مدت‌هاست که یک توافق خوب منتفی است و حتی موافقان آن در بسیاری محافل درباره «کاهش بدی‌های غیرقابل اجتناب توافق» سخن می‌گویند، به جای اینکه نوید در پیش بودن یک توافق خوب را بدهند.

اکنون که کار در حال نزدیک شدن به مرحله انتهایی است، به جای اینکه تمرکز مذاکره‌کنندگان بر طراحی تاکتیک‌های سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و روانی برای اثرگذاری بر محاسبات آمریکا با هدف گرفتن حداکثر امتیاز ممکن و

 کم کردن امتیازهای واگذار شده – ولو به میزان یک واحد – باشد، می‌بینیم که نوعی پوپولیسم حیرت‌انگیز در دستور کار دولت قرار گرفته است که هدف آن تحمیل یک توافق بد به جامعه و بی‌اثر کردن هشدارهایی است که نسبت به آن داده می‌شود. پس از لوزان، فرصتی برای جامعه ایرانی ایجاد شد تا از ورای دیوار بلند داغ و درفشی که دولت بر سر راه فهم عمومی از مذاکرات هسته‌ای ایجاد کرده بود، به پس پشت قضیه بنگرد و میزان نفع و ضرر آن را ارزیابی کند.

در همین مدت کوتاه، چند نتیجه‌گیری اساسی نزد طیف‌های وسیعی از افکار عمومی شکل گرفته است که ثابت می‌کند توافق خوب هسته‌ای نه ممکن است و نه اساسا در دستور کار دولت قرار دارد!

یکم- افکار عمومی بیش و کم دریافته است که لغو تحریم، نه آنچنان که دوستان مذاکره‌کننده وعده می‌دهند و نه حتی با فرسنگ‌ها فاصله نسبت به آن، در توافقی که آقایان در پی نهایی کردن آن هستند رخ نخواهد داد. همه آنچه در اینجا وجود دارد – تازه اگر چیزی وجود داشته باشد- تعلیق مشروط، مبهم، اندک و بشدت بازگشت‌پذیر بخش کوچکی از تحریم‌هاست. اگر تمام تحریم‌ها هم به طور یکجا و یکپارچه لغو می‌شد، باز هم نمی‌توانست حتی بخش کوچکی از مشکلات اقتصادی کشور را که عمدتا ریشه در ناکارآمدی مدیریتی دستگاه‌های اجرایی دارد رفع کند، چه رسد به اینکه حتی رایحه‌ای از این موضوع هم به مشام نمی‌رسد.

دوم- افکار عمومی اکنون در این باره کاملا روشن شده است که رژیم دسترسی و بازرسی توافق شده در چارچوب لوزان یک رژیم بازرسی ویژه است که هدف از آن به چالش کشیدن جدی و بنیادین امنیت ملی کشور است نه نظارت بر ماهیت صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای ایران و عاقبت چنین بازرسی‌ها و دسترسی‌هایی هم فرو رفتن کشور در کام بحرانی بس بزرگ‌تر – مانند جنگ خواهد بود- نه حل و فصل مشکلات با طرف‌هایی که اساسا حیاتشان در مشکل‌آفرینی برای کشوری مانند ایران است.

سوم- افکار عمومی ایران اکنون نشانه‌های قاطعی در دست دارد که ایران پس از یک توافق بد وارد یک مسیر بازگشت‌ناپذیر و بی‌انتها از «تحمیل پی‌درپی توافق‌های بد در سایر حوزه‌های امنیت ملی» خواهد شد. توافق هسته‌ای چنانکه آمریکایی‌ها به صراحت گفته‌اند آنها را شگفت‌زده کرده لذا می‌خواهند آن را بدل به توافقی برای همیشه کنند. این بدان معناست که نه فقط در حوزه هسته‌ای، ایران تبدیل به یک استثنا در جامعه بین‌المللی خواهد شد- که حقوقش کمتر از دیگران و تکالیفش بیش از آنهاست- بلکه غرب به مدلی دست خواهد یافت که همین معامله را با دیگر برنامه‌های امنیت ملی ایران انجام دهد. دقیقا به همین دلیل است که آمریکایی‌ها از همین حالا زمزمه ایجاد دوقطبی اقتصاد-ژئوپلیتیک را آغاز کرده‌اند و اوباما می‌گوید وقت آن رسیده است که ایران دریابد معیشت مردمانش در گرو پایان دادن به جنگ‌های نیابتی در منطقه است!

چهارم- و در نهایت، افکار عمومی جامعه ایرانی اکنون به خوبی می‌داند که در توافق هسته‌ای احتمالی، مفهوم تحقیق و توسعه به معنای رشد دانش هسته‌ای در ایران هم ضربه جدی خواهد خورد و نه صنعت، بلکه دانش هسته‌ای هم تا آستانه تعطیلی محدود خواهد شد.

کاری که اکنون همکاران آقای روحانی باید انجام دهند گشتن و پیدا کردن اعمال حیاتی آدمیان و گره زدن آنها به توافق هسته‌ای نیست، بلکه کار آنها این است که در این 4 مورد جلوی نهایی شدن توافق بدی که در لوزان پایه‌های آن را استوار کرده‌اند، بگیرند. ما درباره چند ماه و چند سال آینده صحبت نمی‌کنیم. بحث بر سر اتفاقی است که تا 3 هفته دیگر رخ خواهد داد. 2 سال است تقریبا همه امور کلیدی کشور به مذاکرات هسته‌ای گره خورده است. اکنون زمان آن است که دولت یک بار برای همیشه روشن کند که می‌تواند به یک توافق خوب برسد یا نه؟ همه بحث‌های دیگر به کنار، می‌تواند تحریم‌ها را بردارد یا خیر؟ پارامترهای یک توافق خوب نه قابل جابه‌جایی است، نه قابل تحریف و نه با عملیات روانی تغییر خواهد کرد. مردم ایران همانقدر که آماده استقبال شادمانه از یک توافق خوبند، با قدرت به توافق بد –ولو امضا شده باشد- نه خواهند گفت. هیچ‌کس فراموش نکرده است که تیم مذاکره‌کننده روز نخست با چه هدفی به این ماموریت فرستاده شد. آنچه از سوی مردم، از آقایان خواسته شده بود این بود که تحریم‌ها را بردارند. حالا می‌بینیم که این هدف‌گذاری به تدریج در طول مسیر تحریف شده و به «استثناسازی رسمی ایران از نرم‌های بین‌المللی» و «استقرار رژیم بازرسی ویژه در ایران در عین حفظ زیرساخت تحریم‌ها» و «تعطیلی همیشگی غنی‌سازی صنعتی در ایران» تبدیل شده است. پس از 2 سال دوستان عزیز ما ـ حتی اگر نخواهند ـ مجبور خواهند بود با مردم صادق باشند.

 ****************************************************

روزنامه جام جم *******

ناتوانی در جذب سرمایه خارجی، ربطی به تحریم ندارد / شیخ عطار

موضوع تحریم، همواره در اقتصاد ما به عنوان یک تهدید و اهرم فشار مطرح بوده و سابقه این مساله هم به سال‌ها قبل از مساله هسته‌ای باز‌می‌گردد؛ به طوری که از ابتدای انقلاب و حتی قبل از تسخیر لانه جاسوسی، خیلی از کشورهای غربی، تحریم را کلید زدند که موضوع بوشهر و توقف فعالیت کمپانی‌های آلمانی و فرانسوی که پیمانکاران نیروگاه هسته‌ای دارخوین بودند، تنها بخشی از آن بود.

وقتی هم که لانه جاسوسی تسخیر شد آمریکایی‌ها کلا ما را تحریم کردند و در دوره جنگ نیز برخی از اقلام مورد تحریم قرار گرفت و حتی پس از پذیرش قطعنامه هم هیچ‌گاه این تحریم‌ها برداشته نشد.

 در تمام مقاطع هم، عده‌ای با هدف فراموش کردن مشکلات ریشه‌ای و ساختاری اقتصادی کشور (عمدا یا سهوا) به فرافکنی این مشکلات به تحریم روی می‌آوردند. حتی زمانی که موضوع تحریم آمریکایی‌ها به خاطر لانه جاسوسی مطرح شد، بسیاری که مخالف این حرکت دانشجویان خط امام بودند اعلام کردند که بزودی اقتصاد ما نابود می‌شود، زیرا تحریمی که در آن زمان علیه ما اعمال شد فقط تحریم نبود بلکه تمام دارایی‌های ما را در بانک‌های آمریکایی توقیف کردند که به 10 میلیارد دلار بالغ می‌شد و خیلی‌ها می‌گفتند بلوکه شدن این میزان دارایی، اقتصاد کشور را فلج می‌کند.

 ولی هیچ‌گاه این‌طور نشد و علی‌رغم سختی‌ها و با وجود این‌که هیچ‌گاه مشکلات ساختاری اقتصادی مان را به صورت بایسته حل نکرده‌ایم، اقتصادمان متوقف نشد و کشور هم ورشکست نشد و رشد و توسعه هم داشته‌ایم.

 بعد از مطرح شدن پرونده هسته‌ای، مساله تحریم‌ها جنجالی‌تر و وسیع‌تر شد و بتدریج تحریم‌های بانکی آغاز شد تا به تحریم‌های نفتی رسید. گرچه تحریم‌های بانکی و بخصوص نفتی، مشکلات زیادی را برای ما ایجاد کرده است اما اقتصاد کشور فلج نشده و کافی است نگاهی به صادرات غیر نفتی و واردات جمهوری اسلامی ایران بیندازید و آن را با زمانی که تحریم‌های اخیر وجود نداشت مقایسه کنیم. واردات ما حداکثر نسبت به زمان قبل از تحریم، حتی کمتر از 10 درصد کاسته شده است که البته این موضوع ضرورتا چیز بدی نیست و نشاندهنده کاهش وابستگی ما به خارج است. صادرات غیرنفتی ما هم افزایش یافته و کشور به هر حال (و اگرچه با سختی) اداره شده است.

 البته ما بخشی از ظرفیت‌های خالی تولیدمان را هنوز پر نکرده‌ایم و آهنگ توسعه‌مان کمتر شده است اما در مورد سرمایه‌گذاری باید این را تاکید کرد که براساس آمارها حتی زمانی که ما تحریم نبودیم و قانون جلب و حمایت از سرمایه خارجی، تازه تصویب شده بود و شعارها و اقدامات زیادی هم برای حمایت از این قانون و کسانی که می‌خواهند در ایران سرمایه‌گذاری کنند جریان داشت، هیچ‌گاه در جذب سرمایه‌گذاری خارجی به نسبت کشورهای اطراف موفق نبودیم.

 

اتفاقا در مقایسه با کشورهای اطراف به این نکته می‌توان پی برد که قوانین ما بسیار لیبرال‌تر و ساده‌تر برای جلب سرمایه خارجی است اما توفیقی در این زمینه نداشتیم. دلیل اصلی آن هم نه تحریم بود و نه بد بودن قانون؛ بلکه دلیل اصلی آن ناتوانی مسئولان دولتی از ایجاد یک محیط جذاب برای سرمایه‌های خارجی بود.

 

سرمایه خارجی به جایی نمی‌رود که به خاطر رفتارهای مقامات محلی مثل بخشدار و شهردار و فرمانده پاسگاه انتظامی و همچنین برخی مشکلات در سیاست‌های کلان اقتصادی مثل بی‌ثبات بودن آئین‌نامه‌ها و دستورالعمل‌ها و قوانین و همچنین مفاسد اداری، محیط مناسبی برای فعالیت اقتصادی وجود ندارد. نگاهی به آمار نشان می‌دهد که ما به جز بخش نفت (که آن را نمی‌توان از جنس جلب سرمایه خارجی دانست) هیچ‌گاه جلب سرمایه قابل توجهی نداشته‌ایم و آمارها نشان می‌دهد مثلا در سال‌های 80 و 81، ما بیشتر از سالی دو سه میلیارد دلار، جذب سرمایه خارجی مصوب نداشتیم که میزان محقق شده هم خیلی کمتر از این میزان بود.

 

بنابراین این‌که ما بیاییم و اقتصاد کشور را به جلب سرمایه خارجی منوط کنیم و جلب سرمایه خارجی را به رفع تحریم ربط دهیم از جنس همان فرافکنی‌هایی است که در دهه 60 نیز از سوی عده‌ای برای پوشاندن ضعف‌های مدیریت اقتصادی کشور انجام شد.

 

این هم اختصاص به یک دولت خاص ندارد و ما هیچ گاه چه در این دولت و چه در دولت‌های قبلی به دنبال یک حرکت جهادی برای رفع مشکلات بنیادین و ساختاری اقتصاد نبوده‌ایم.اتصال دادن موضوع تحریم به سرمایه‌گذاری خارجی و نتیجه‌گیری این مطلب که رکود و مشکلات اقتصادی ما ناشی از این است به نظرم بیشتر یک جنبه تبلیغاتی و تحریک احساسات علیه مخالفان این نحوه مذاکرات هسته‌ای دارد.

 

تحریم، مشکل هست اما لاینحل نیست و ما در بسیاری از حوزه‌های اقتصادی کشور نشان داده‌ایم که حتی در زمان تحریم توانسته‌ایم موفق شویم. مثلا فازهای اخیر پارس جنوبی که افتتاح شد همگی در اوج تحریم بود و تحریم‌ها به شیوه‌هایی قابل دور زدن است. متخصصان اقتصادی هم معتقدند در طول نزدیک به صد سالی که تحریم از سوی کشورهای غربی برای تنبیه و مجازات مخالفان، ابداع شده است تقریبا هیچ تحریمی موفقیت‌آمیز نبوده است.

 

بنابراین اگر برای پیدا کردن راه‌های جایگزین در کنار تقویت اقتصاد مقاومتی، همت شود تحریم موضوعی نخواهد بود که ما مذاکره را به آن گره بزنیم و نتیجه‌گیری کنیم که به خاطر این هدف، مجاز هستیم از معیارهای عزت، تنازل کنیم.

 باید به این نکته هم توجه داشت که پرونده هسته‌ای، فقط اهرمی است برای اعمال فشار به جمهوری اسلامی ایران جهت متوقف کردن نفوذ منطقه‌ای آن که از جنس نفوذ نرم است. البته اشتباه می‌کنند چرا که این نفوذ، ماهیت اندیشه جمهوری اسلامی است که طالب دارد و هرچه تحریم کنند این نفوذ بیشتر خواهد شد.

******************************************************

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
رحیم
Iran, Islamic Republic of
۱۸:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۱
1
4
دموکراسی یعنی کشک وبهترین نمونه آن کربلاست.چرا؟ زیرا در آنجا حق با امام حسین علیه السلام ویاران با وفایش بود که فقط 72 نفر بودند.در حالی که در مقابل آنها 30000 نفر بودند که صبح عاشورا نمازشان را هم به جماعت خواندند؟! ولی پیرو اسلام یزیدی (آمریکائی)بودند.
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات