تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۸  ، 
کد خبر : ۲۷۶۵۴۹
نگاهی به نقش فتنه‌گران در وضع تحریم‌های ظالمانه

جرم بزرگ فتنه‌گران


آشوب‌های پس از انتخابات ۸۸ و یا به تعبیر دقیق «فتنه»، موجب «امیدواری» دشمنی شد که مترصد به وجود آمدن روزنه‌ای برای ضربه زدن به ایران بود. به همین علت، در اقدامی ناباورانه، تنها در طی ده روز اول آغاز فتنه، شش قطعنامه در کنگره‌ آمریکا علیه ایران ارائه شد و به تصویب رسید! مسئولان غربی که تا پیش از این بر لزوم واقع‌گرایی در برابر ایران سخن به میان می‌آوردند و از ضرورت تعامل با ایران می‌گفتند، به‌ یکباره شروع به اظهارات مداخله‌جویانه در امور داخلی ایران کردند. اوباما که چند روز پیش از انتخابات به رهبر معظم انقلاب نامه نوشته بود ایشان را در حل مشکلات منطقه یاری دهد، به ‌ناگاه با آغاز فتنه، از ایرانی‌ها خواست تا به اعتراضات خود ادامه دهند و مشخصاً از میرحسین موسوی نام برد و وی را نماد غرب‌گرایی نامید.

از فردای فتنه و تغییر درک دشمن از جمهوری اسلامی و ایجاد تصور امکان آسیب به جمهوری اسلامی و امیدوار شدن دشمن جهت عینیت‌بخشی به آن تصور، شاهد شکل‌گیری اراده و اجماع بین مسئولان آمریکایی و اروپایی برای مقابله با ایران و تحریم گسترده و به‌ گمان خود، فلج‌کننده علیه آن هستیم.

با دمیده شدن روحیه‌ جدید به دشمنان و در پی آن، شکل‌گیری یک جبهه‌ متحد علیه ایران، شاهد روند پُرسرعت گسترش تحریم‌ها علیه کشور بودیم. برای نمونه، با اندک دقت نظری در فرمان‌های اجرایی دولت آمریکا علیه ایران و در راستای تحریم آن، می‌توان دریافت که تعداد و وسعت اهداف تحریمی این فرمان‌ها اساساً با پیش از فتنه قابل مقایسه نیست. در سال‌های ۲۰۱۰، ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲، نُه فرمان که بیشتر آنها قدرت تأثیرگذاری اقتصادی بالایی داشتند، از سوی دولت آمریکا در راستای تحریم جمهوری اسلامی صادر شد. همچنین کنگره‌ آمریکا از این قاعده مستثنا نبود و به‌منظور تحریم ایران شش قانون به تصویب رساند که در این میان، «قانون جامع تحریم‌ها، مسئولیت‌پذیری و محرومیت ایران»، موسوم به (CISADA) که شامل تحریم انرژی، بانکی و فروش بنزین ایران می‌شود، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

همچنین صدور قطعنامه‌ ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل را که در سالگرد فتنه‌ ۸۸ به تصویب رسید و به همین دلیل، دارای پیام روشنی به طرف ایرانی بود، می‌توان در همین چارچوب تحلیل کرد. در تأیید این مدعا، می‌توان به مقاله‌ کیم.آر. هلمز، تحلیلگر ارشد نشریه‌ »واشنگتن‌تایمز» اشاره کرد که دو ماه پیش از قطعنامه‌ ۱۹۲۹ در سرمقاله‌ این نشریه نوشته بود: «تحریم به‌تنهایی کافی نیست. ما باید دیپلماسی عمومی را به نقض حقوق‌ بشر در ایران متمرکز کنیم. جمهوری اسلامی به‌دلیل وجود اپوزیسیون داخلی، دچار نقاط ضعف شده و باید بر این نقطه فشار وارد کرد.»

برای فهم بهتر راهبرد غربی‌ها، به‌ویژه آمریکایی‌ها علیه ایران، می‌توان به سخنان آدام ارلی، سفیر آمریکا در بحرین که پیش از این و در دوران ریاست‌جمهوری جرج بوش سخنگوی وزارت خارجه‌ آمریکا بوده است، اشاره کرد. وی پیش از اول اکتبر ۲۰۰۹ و برگزاری مذاکرات ژنو، در جلسه‌ای با برخی از مسئولان کشورهای عربی در منامه، صراحتاً اعلام کرد: «کاخ سفید همزمان با انجام مذاکرات ایران و گروه ۵+۱ نحوه‌ حمایت از رهبران معارض جدید در ایران را پیگیری می‌کند.» او همچنین تصریح کرد که اگر مذاکرات ژنو برای آمریکا موفقیت‌آمیز نباشد و در آن پیشرفتی حاصل نشود، آمریکا قصد دارد همزمان با تشدید تحریم‌ها، اعمال فشار سیاسی علیه تهران را با حمایت رسمی، علنی و گسترده از رهبران معارض جدید، وسعت بخشد؛ چراکه هیچ فشاری به دولت ایران بدون تقویت جریان‌های طرفدار غرب در ایران کارساز نیست.

ریشه‌ این موضع و این دست مواضع را که در زمان فتنه به‌ کرّات بیان می‌شد، باید در میان نوشته‌ها و سخنان مطرح‌شده در اندیشکده‌های غربی که استراتژیست‌ها، تصمیم‌سازان و سیاست‌گزاران آمریکایی آن را بیان می‌‌کنند و به نگارش درمی‌آورند، جست‌. برای نمونه، می‌توان به مقاله‌ پولاک و ری تکیه با نام «افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران»، که در سال ۲۰۱۱ به نگارش درآمده است، اشاره کرد. این دو استراتژیست در سال‌های پس از فتنه‌ ۸۸، درست زمانی که فشارها و تحریم‌ها علیه ایران رو به تزاید بود، با درکی که از شرایط جمهوری اسلامی یافتند، این‌گونه تحلیل کردند که «تشدید فشار بر رژیم ایران می‌تواند پیشبرد برنامه‌ هسته‌ای تهران را به تأخیر اندازد. همچنین این قابلیت را دارد تا مشکلات و تنش‌های جدیدی را در نظام ایران به وجود آورد. ضمناً می‌تواند فرصت‌های جدیدی را برای افراد میانه‌رو در ایران فراهم سازد که بیشتر علاقه‌مندند در بحث هسته‌ای و سایر رفتارهای دردسرآفرین تهران، مثلاً حمایت از گروه‌های تروریستی، با جامعه‌ بین‌المللی مصالحه کنند. همچنین می‌تواند فرصت مناسبی را برای احیای توان جنبش سبز به وجود آورد.»

در پس این تحلیل، توصیه و تجویزی که استراتژیست‌ها به تصمیم‌گیران و سیاست‌مداران آمریکایی می‌کنند، از این قرار است: «گام‌های اولیه بیشتر باید بر شناسایی احتمالات و تشخیص بهترین روش‌های تحقق اهداف مختلف تمرکز یابند، اما از ارکان مهم هر راهبردی، برقراری ارتباط با جنبش سبز خواهد بود. در حال حاضر، فرصت‌های بسیاری برای برقراری ارتباط با فعالان ایران وجود دارند. ایران سرزمین اعتراضات کارگری و تظاهرات سیاسی است. چالش موجود در برقراری ارتباط (علنی یا مخفی) ‌با اتحادیه‌های مهم کارگری و سازمان‌های دانشجویی است که شبکه‌ ملی دارند و از طریق رسانه‌های اجتماعی با یکدیگر در ارتباطند. مخالفان حکومت روحانیون، از هر قشر و گروه، باید تحریک شوند تا نقاط ضعف اخلاقی رژیم اسلامی را محکوم کنند. حال آنکه تلاش برای شتاب دادن به جریان فرار نخبگان سیاسی و صنعت هسته‌ای ایران باید دوچندان شود. هرگونه تلاش نظام‌مند برای خالی کردن پشت حکومت اسلامی ایران باید یکی از اولویت‌های اصلی واشنگتن باشد.» آنچه از این بیان و گفته‌های مشابه، که در فضای تحلیلی غرب کم نیست، می‌توان دریافت این است که تصمیم‌سازان غربی پس از فتنه، امیدوار شدند که با فشار مضاعف و همزمان با آن، حمایت از عوامل اصلی فتنه، می‌توانند جمهوری اسلامی را به سمت براندازی به‌عنوان هدف حداکثری و یا تغییر رفتار و تمکین به خواست غرب به‌عنوان هدف حداقلی، پیش ببرند.

همه‌ آنچه گفته شد، مؤید این امر است که آن گناه و جرم بزرگی که شرایط امروز را برای جامعه‌ ایران رقم زده و جامعه را در تنگنای تحریم قرار داده، جرم امیدوار کردن دشمن است که از سوی فتنه‌گران صورت پذیرفته است؛ چراکه این امیدواری موجب شکل‌گیری درک جدید غرب و آمریکا از ایران شد و موجبات وضع تحریم‌های گسترده علیه انقلاب اسلامی فراهم آورد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات