تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۳۲  ، 
کد خبر : ۲۷۷۶۹۵

یادداشت روزنامه های 10 مردادماه


کیهان

عربستان معمار جنایت و مکافات(یادداشت روز)

رخدادهای دو هفته اخیر شهر «عدن» سؤالات فراوانی را پدید آورده است. آیا شرایط یمن به ضرر انصارالله و به نفع رژیم سعودی و عوامل آن تغییر کرده است؟ آیا روند مقاومت مردمی در یمن به انتها رسیده و بمب و موشک بر اراده انسان‌های مؤمن غلبه کرده است؟ سرنوشت این جنگ چه خواهد شد؟ در این خصوص نکات مهمی وجود دارد:
1- درگیری‌های دو هفته اخیر سبب سیطره عوامل وابسته به رژیم سعودی بر نیمه‌جنوبی و شرقی عدن شده و این در حالی است که در همین مناطق درگیری تمام نشده و بنابر آنچه آمریکایی‌ها گفته‌اند: شرایط مناطق جنوبی عدن شکننده و برگشت‌پذیر است. با این حال مناطق شمالی شهر عدن بنا به دلایلی در وضعیت تهدید قرار دارد درگیری در جنوب و شرق عدن در حالت فعال و استمرار بود که آتش‌بس 5 روزه اعلام شد. ناظران سیاسی معتقدند اعلام آتش‌بس با سختی عملیات سعودی‌ها و اماراتی‌ها ارتباط دارد.
2- رژیم سعودی وانمود می‌کند که به پیروزی بزرگی دست پیدا کرده و آمادگی دارد تا روند سیاسی را آغاز نماید بر این اساس، سعودی‌ها در دو سطح منطقه‌ای و داخلی تلاش کرده‌اند تا نوعی «مصالحه‌جویی» را تداعی نمایند اما برآوردهای فنی‌تر بیانگر آن است که این رژیم در نظر  دارد تا عملیات نظامی را طی روزهای آینده گسترش دهد و در میدان تحولی را پدید آورد از این رو از منظر فنی، مصالحه‌جویی نوعی عملیات فریب است که با دو هدف غافلگیری میدانی و در عین حال کاستن از فشار بیرونی صورت می‌گیرد به این معنا که رژیم در حالی که به دلیل بمباران‌های وحشیانه و نقض قوانین انسانی زیر سؤال شدید افکار عمومی قرار دارد، وانمود می‌کند که فاز سیاسی را شروع کرده و به زودی راه‌حل سیاسی و پذیرش نقش دیگران را جایگزین عملیات نظامی خواهد کرد و درست در همین فضا بنا دارد دامنه عملیات نظامی را به مناطق شمالی عدن و استان‌های لحج و تعز گسترش داده و اگر بتواند این مناطق را به جنوب عدن متصل گرداند.
3- عملیات نظامی سعودی‌ها در جنوب عدن با همراهی دولت‌های مصر، پاکستان، افغانستان، امارات و آمریکا صورت گرفته است. از حدود 3 ماه پیش که رژیم سعودی دفاتر کاریابی را در مناطق خاصی در عربستان و پاکستان ایجاد کرد و گفته شد که این رژیم بنا دارد دست‌کم 50/000 نیروی جدید افغانی و پاکستانی را تحت آموزش درآورده و به یمن گسیل نماید، این گمانه‌زنی به وجود آمد که جبهه عربستان به زودی به کانون فعالیت نیروهای تربیت شده تروریستی تبدیل شده و یک تحول کیفی را شاهد خواهد بود. خبرهایی که طی دو هفته اخیر در سطح رسانه‌ها منعکس گردید بیانگر آن است که طی این دوره زمانی چند هزار نیروی آموزش‌دیده از طریق دریا و با همکاری نزدیک آمریکا و انگلیس به سواحل یمن منتقل شده‌اند این سواحل در جنوب شرقی عدن قرار دارد و خورمکر نقطه مرکزی آن است. از این تعداد نزدیک به هزار نفر طی یک هفته به هلاکت رسیده و بقیه به عمق عدن گریخته‌اند. همزمان با این موضوع نیروهای وابسته به منصورهادی با دادن پوشش‌ عملیاتی به نیروهای وابسته به علی سالم البیض تلاش کرده‌اند تا اتصال نیروهای غیریمنی به یمن را تسهیل نمایند. در واقع در این معادله عملیات نظامی را نیروهای فرایمنی القاعده انجام می‌دهند و از پوشش و حمایت درونی نیروهای هادی و البیض استفاده می‌کنند تا با مقاومت مردم بیگانه‌ستیز یمن مواجه نشوند. این موضوع به خودی خود از سختی‌های فراوانی که فراروی رژیم عربستان و نیروهای وابسته به آن است، حکایت می‌کند. پیش از این، و در عملیات هوایی «عاصمهًْ الحزم»، انصارالله بدون سر و صدا و ظرف حدود 10 روز توانستند هفت استان جنوبی را از سیطره نیروهای وابسته به عربستان پاک نمایند این در حالی بود که از حمایت هواپیماها و شناورهای جنگی برخوردار نبودند و هیچ نیروی غیریمنی در کنار آنان نبود. هم اینک عربستان با استفاده از انواع هواپیماهای جنگی و ناوها و بهره‌گیری از چند هزار نیروی چند ملیتی افغانی، پاکستانی، مصری و... و مطرح کردن طرح فریب سیاسی، حدود نیمی از عدن‌ را به تصرف خود درآورده است و این در حالی است که انصارالله به دلیل در اختیار داشتن مسئولیت امنیتی 18 استان و حدود 300 شهرستان ناچار است نیروهای خود را در این جغرافیای وسیع به کار گیرد.
4- عربستان سعودی در حالی خود را در فضای رقابت با ایران قرار داده است که فضای منطقه‌ای به سمت انفتاح با ایران قرار دارد اگر وضع امروز منطقه را به نسبت دو سال پیش مقایسه کنیم درمی‌یابیم که به سبب محدودیت‌هایی که برای سوریه و عربستان در محیط منطقه‌ای پدیده آمده است، ایران در کانون توجه قرار گرفته و از جذابیت زیادی برخوردار می‌باشد. هم اینک اصولا در منطقه یک صدا پژواک دارد و آن صدای جمهوری اسلامی است. کمااینکه بعد از بحث‌های هسته‌ای و مذاکرات پرطمطراق قدرت‌های آسیایی، اروپایی و آمریکایی‌ با ایران و در نهایت انتخاب «توافق» به جای «جنگ»- ولو اینکه خود این با حرف و حدیث جدی مواجه باشد- وجهه ایران را که برخاسته‌ از قدرت ذاتی آن و از جمله نفوذ جدی منطقه‌ای است، تلألؤ بیشتر داده است عربستان با یک چنین کشوری در حال رقابت است و با بمب و موشک می‌خواهد بر آن پیروز شود. عربستان در این میدان برای آنکه به نتیجه برسد، دست به دامان روسیه شده است. سفر بن‌سلمان به سن‌پترزبورگ که به منظور متقاعد کردن پوتین به حمایت از عربستان در پرونده یمن صورت گرفت و به دست‌کم انعقاد 20 میلیارد دلار قراردادهای اقتصادی- نظامی سخاوتمندانه همراه شد، در این راستا قابل توجه است. اما در این پرونده، ایران معتقد است ملت یمن بدون نیاز به همکاری می‌توانند استقلال و عزت خود را به دست‌ آورند و از این روی عربستان در پرونده یمن عجله فراوانی دارد و با کشتار و هزینه زیاد می‌خواهد به نتیجه برسد، از سوی دیگر بدیهی است جنایات هولناکی که یک کشور دست‌نشانده عربی علیه یک ملت محروم عربی اسلامی مرتکب می‌شود به شدت تلخ و ناگوار است و به همین علت ایران همه ساز و کارهای خود را در حدی که می‌تواند برای خروج مردم یمن از این شرایط به کار می‌بندد اما در عین حال همه شواهد نشان می‌دهد که پیروزی در انتظار یمن است.

سعدالله زارعی

*****************************************

رسالت/

« تقواي سياسي » عنوان يادداشت روز روزنامه رسالت به قلم دکتر سعيد زاهد و مريم مؤمني است که مي‌توانيد آن را در ادامه بخوانيد:

معمولاً وقتي به واژه تقوا بر مي خوريم تقواي فردي به ذهنمان متبادر مي شود. اما به نظر مي رسد نوآوري هاي رهبري در موضوعات اجتماعي و سياسي مي تواند بحث تقواي اجتماعي را هم در مجموعه محاورات روزمره ما وارد کند. از زماني که مقام معظم رهبري در مورد تقواي اقتصادي و انتساب آن به اقتصاد مقاومتي گفتند، ذهن ها براي هويت ديني قائل شدن براي هيکل هاي اجتماعي هم آماده تر شده است. هر چند از ابتداي انقلاب اسلامي هويت ديني قائل شدن براي موضوعات و پديده هاي اجتماعي در اغلب ذهن هاي درگير در امور اجتماعي وجود داشته است. اساساً تشکيل حکومت اسلامي به همين معني است؛ هويت ديني به ساختار هاي اجتماعي دادن.
از نيمه دهه دوم انقلاب بحث مردم سالاري ديني، باز به ابتکار رهبري، بر سر زبان ها افتاد و پيرامون ارکان و اجزاء آن
بحث هاي مفصل شد و مي شود. بحث پيرامون موضوعات سياسي نظام مردم سالاري ديني از جمله کيفيت وجود احزاب، آزادي بيان، مشارکت هاي سياسي، حقوق مردم، حق کارگزاران و ... در اين خصوص صورت گرفته و هنوز هم در جريان است. يکي از موضوعات بسيار مهم که همواره دغدغه دست اندرکاران و فعالان سياسي بوده و هست انتقاد از يک ديگر است. اساساً مردم سالاري بدون آزادي بيان و انتقاد از ديگران معني پيدا نمي کند. اما در همين موضوع در دوران تاريخ معاصر کشورمان بارها تجربه کرده ايم و ندانستن حدود نقد ونقدپذيري کار را به جائي کشانده که موجب درگيري هاي عميق و از دست رفتن بسياري از سرمايه هاي اجتماعي-سياسي کشورمان شده است. نگاهي به مذاکرات صورت گرفته در مجالس صدر مشروطه اين موضوع را با وضوح بيشتري نمايان مي کند. ندانستن شيوه هاي
درست و معقول انتقاد کردن و انتقاد شنيدن کار را به جائي کشاند که آن انقلاب عظيم را با بحراني جبران ناپذير مواجه کرد و سرانجام منجر به ديکتاتوري رضا خاني شد. چرا؟ چون نمي توانستيم درست از يکديگر انتقاد کنيم و به انتقاد ها توجه کرده اصلاح رفتار در راستاي منافع ملي بنمائيم.
همين جاست که بايد عنوان تقواي سياسي به داد ما برسد و راه را براي تنظيم روابط موافقان و مخالفان سياسي به گونه اي
هموار و تنظيم کند که در نهايت منافع ملي مورد توجه قرار گيرد و رقابت ها و درگيري هاي سياسي به نفع کشور که در واقع نفع همه ما در آن است تمام شود. به خصوص در اين سال که با نام هم دلي و هم زباني دولت و ملت مزين است و در انتهاي سال هم ان شاالله شاهد يکي از پرشورترين انتخابات کشور يعني انتخابات نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و
مجلس خبرگان خواهيم بود. مسلماً اين انتخابات موجب افزايش رقابت هاي سياسي و بالطبع ابراز انتقاد از رقباي سياسي در راستاي تبليغ داوطلبان منتسب به جناح و گروه هاي مختلف خواهد بود. اين جاست که اگر بخواهيم فعاليت هاي سياسي مان در جهت اعتقاداتمان و براي کسب ثواب دنيوي و اخروي باشد لازم است اصول مربوط به تقواي سياسي را مراعات نمائيم.
در نظام هاي اجتماعي اسلامي رسم است مسلمانان مسائل ديني خود را با مراجعه به مراجع ديني خود حل مي نمايند.
بدون اين که بخواهيم وارد مباحثي مانند تفسير کلمه اولوالامر و يا مرجع سياسي شويم اغلب به اين حد از بصيرت سياسي و يا ضرورت آن رسيده ايم که طبق موازين شرع و قانون اساسي امروز رهبر معظم انقلاب در موضع مرجعيت رفتار هاي سياسي و به طور کلي اجتماعي ما قرار دارند. به اين ترتيب ايشان شايسته ترين کسي هستند که مي توانيم موازين تقواي سياسي را از ميان رهنمود هايشان استنباط و استخراج کنيم. از همين رو با توجه به سخنراني هاي رهبري به جستجوي کلمه انتقاد پرداختيم و تلاش نموديم موازين مطلوب و درست انتقاد کردن را از ميان گفته هاي ايشان به دست آوريم. اصول به دست آمده مي تواند معرف تقواي سياسي در بعد انتقاد رقباي سياسي از يکديگر باشد.
انتقاد به عنوان يک کنش اجتماعي در نظر گرفته شد که مسلماً داراي اصول و قواعد و يا فرهنگي است. در اين نوشتار اصول و قواعد يک انتقاد صحيح را با روش تحليل محتواي کمي از مجموعه بيانات مقام معظم رهبري در دوران رهبري ايشان در نظام جمهوري اسلامي استخراج کرديم. روش ما به اين صورت بود که تمام بيانات با کليدواژه "انتقاد" را در سايت رسمي رهبري جستجو نموديم. در نتيجه از کل 442 سخنراني صورت گرفته تا تاريخ1/4/94 در تعداد60 سخنراني کلمه انتقاد يافت شد. تمام 60 سخنراني تک تک مورد توجه قرار گرفت و ويژگي هاي يک انتقاد صحيح از آن ها استخراج گرديد.

**************************************

جوان آنلاين/

«توافق؛ سازش يا مقاومت؟!» عنوان يادداشت روز روزنامه جوان به قلم دکتر محمدودود حيدري است که مي‌توانيد آن را در ادامه بخوانيد:

چندي قبل در يادداشتي با عنوان «تأملي بر دوران پساتوافق» بيان شد که دوران پس از توافق ويژگي‌هايي دارد و به برخي از آنها از قبيل تندرو خواندن نيروهاي ارزشي، برداشت گشايش فرهنگي به مفهوم پذيرفتن آزادي‌هاي غربي از توافق و زير سؤال رفتن مبارزه با امريکا و طرح ايجاد رابطه با امريکا اشاره شد. اگر دوره‌ مذاکرات تعدادي از کشور‌هاي غربي و ايران تا روز جمع‌بندي و احتمالاً توافق آتي، دوران توافق ناميده شود که اهميت به سزايي را نيز دارا است، دوره بعد از توافق يا به تعبيري دوران پساتوافق از اهميت بسيار ويژه و استراتژيک- در نوع برداشت‌هاي فکري و گفتماني از آن- برخوردار خواهد بود. از ابتداي انقلاب پرشکوه اسلامي همواره در کنار خط امام، جريان انقلابي و حرکت ارزشي مقابله با استکبار شرق و غرب يک جريان سازش، کوتاه آمدن در برابر دشمن و پيمودن مسيرهاي ديگر به جز مبارزه با امريکا و داراي اعتقاد به عدم وجود امکان زيست مسالمت‌آميز با انديشه‌هاي انقلابي در دنياي امروز و اصالتاً عدم اعتقاد به مبارزه با استکبار و نمودهاي اصلي آن يعني امريکا و غرب وجود داشته است. جريان مذکور از همان روزهاي ابتداي انقلاب در قالب دولت موقت به دنبال برقراري رابطه با شيطان بزرگ و حداقل عدم تعريف تقابل با امريکا به صورت مبنايي بود تا حدي که يک روز پس از تسخير لانه جاسوسي، دولت مهندس بازرگان استعفا مي‌نمايد که به عقيده صاحبنظران اصلي‌ترين دليل اين استعفا، اتفاق روز قبل آن بوده است. به رغم تسخير لانه جاسوسي امريکا توسط دانشجويان و وجود احساسات ضدامريکايي در کشور در طول دوران دفاع مقدس و پس از آن، جريان مذکور اما دست از کار نکشيد و گاه و بي‌گاه از عدم تقابل و چه بسا مذاکره و رابطه با امريکا و کوتاه نمودن ديوار بي‌اعتمادي ميان انقلاب اسلامي و شيطان بزرگ دم زد تا جايي که پس از گذشت حدود يک دهه از تسخير لانه جاسوسي تعدادي از مؤثر‌ين اين واقعه عملاً صحبت از پشيماني از بالا رفتن از ديوار سفارت امريکا در تهران نموده و تلاش کردند ديگران را نيز در اين گفتن «غلط کردم» همراه خود سازند. اين طيف و طرفداران آن گاهي پا را فراتر گذاشته و بيان داشتند در انقلاب اسلامي از ابتدا استکبارستيزي وجود نداشته است و امريکا‌ستيزي پس از تسخير لانه جاسوسي وارد ادبيات انقلاب شده و ناظر به زمان خاص بوده است، پس در زمان حاضر نيز مي‌توان ناظر به امروز در خصوص مبارزه يا مذاکره و انتخاب مذاکره و رابطه با امريکا اخذ تصميم نمود.
در اين مدت و با جهت‌دهي جريان سازش همه و همه چيز در خدمت منکوب نمودن جريان تقابل با استکبار و توجيه خط سازش با امريکا و غرب به سرکردگي شيطان بزرگ قرار گرفته است، از بهره‌گيري غلط و غيرعلمي از تاريخ اسلام که گاهي تنه به تنه تحريف تاريخ مي‌زند.
به هر صورت امروز در دوران پسا توافق قرار نيست توافق هسته‌اي که به اذعان کارشناسان فني و سياسي از درجات تزلزل و اما و اگرهاي بسياري حداقل در حوزه اجرا برخوردار است، باعث تغيير ريل در مسير انقلاب در عرصه مبارزه با استکبار به سرکردگي امريکاي جنايتکار شود. بهره‌، ميوه و ثمره‌اي که جريان سازش به دنبال استحصال از مذاکرات در دوران پسا توافق است، همانا القاي شکست جريان مقاومت و خط مبارزه با استکبار به بهانه توافق اخير است. النهايه اينکه نبايد و نمي‌تواند جمع‌بندي يا توافق اخير بهانه بازگشت از اصول و مباني انقلاب مردمي اسلامي قرار گيرد.

******************************************

وطن امروز/

«آمريکا، باغ سبز و چنگال سرخ» عنوان يادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم ابراهيم مفيديان ناييني است که مي‌توانيد آن را در ادامه بخوانيد:

مي‌گويند از سال 1919 ميلادي و بحبوحه تحقير ديپلماتيک و سلاخي قلمروي رايش‌نخست يا همان امپراتوري آلمان در کنفرانس صلح پاريس تا زمان گفت‌وگوهاي هسته‌اي ايران و 1+5، آمريکايي‌ها با نمايندگان هيچ کشوري چنين مذاکرات طولاني نداشته‌اند. از زمان روي کار آمدن دولت يازدهم تا جمع‌بندي هسته‌اي وين وزيران خارجه و ديپلمات‌هاي ايراني و آمريکايي ساعت‌هايي طولاني را صرف مذاکره کردند تا به نقطه‌اي مشترک در ميان انبوه اختلافات در حوزه مسائل هسته‌اي برسند. اين گفت‌وگوهاي طولاني که از پياده‌روهاي ژنو تا پشت درهاي بسته‌ محل‌هاي مذاکره ساعت‌ها، روزها و ماه‌ها به درازا کشيد موجب برداشت‌ها و تفسيرهايي گوناگون شد؛ تعبيرهايي که نقطه آغازين آن را مي‌توان در گفت‌وگوي ربع ساعته «حسن روحاني» و «باراک اوباما» رؤساي جمهوري ايران و آمريکا در مهرماه 1392 جست‌وجو کرد که در واپسين ساعات حضور روحاني در شصت و هشتمين مجمع عمومي سازمان ملل متحد صورت گرفت. رخدادهايي از اين دست سبب شد برخي از پايان نزديک به 4 دهه هماوردي تهران و واشنگتن سخن به ميان آورند و حتي چشم‌انتظار عادي‌سازي عن‌قريب روابط جمهوري اسلامي ايران و آمريکا بنشينند. در اين ميان برداشت‌هاي کوته‌انديشانه و در واقع تفسير به مطلوب تاکتيک مورد نظر رهبر انقلاب تحت عنوان «نرمش قهرمانانه» نيز به شکل قطعه‌اي از پازل مورد نظر ستايندگان عادي‌سازي روابط با آمريکا نمودار شد. در اين زمينه برخي براي برشمردن فرصت‌ها و مزيت‌هاي عادي‌سازي روابط با آمريکا دست به قلم شدند و حتي از پايان دوره شعارهايي نظير «مرگ بر آمريکا» نوشتند و گروهي نيز به‌جاي قلم، قلم مو به دست گرفتند و بنا به تعبير رهبر انقلاب با بزک کردن چهره کريه «شيطان بزرگ» خيانتي آشکار مرتکب شدند. اين درحالي رخ داد که طي سال‌هاي گذشته مساله روابط عادي با آمريکا خط قرمزي پذيرفته شده و مشترک بين همه نخبگان و جريان‌هاي سياسي معتقد به نظام جمهوري اسلامي- دست‌کم در مواضع اعلاني- بوده حتي بسياري از چهره‌هاي سياسي که بعدها در اردوگاه فتنه يا انحراف قرار گرفتند مرزبندي مشخصي با اين مساله در دوره تصدي مسؤوليت‌هاي خود داشته‌اند. در طول مذاکرات هسته‌اي نيز اقتضائات زماني و پيچيدگي‌ها و ويژگي‌هاي اين پرونده سبب شد سکانداران سياست خارجي دولت يازدهم به صورت مشخص وارد فرآيند چانه‌زني با آمريکايي‌ها شوند که البته در اين برهه نيز بارها با بدعهدي‌ها و بداخلاقي‌هاي طرف مقابل روبه‌رو شدند؛ موضوعي که در کنار سوء‌نيت‌هاي تاريخي رهبران واشنگتن در قبال ايران، رفتارهاي مستکبرانه و همچنين کنش‌هاي جنايتکارانه آمريکايي‌ها در برابر ملت ايران، سال‌هاست کاخ سفيد را به مهم‌ترين کانون دشمني با تهران تبديل کرده است. صرف نظر از رخدادها و وقايعي چون کودتاي 28 مرداد، تاراج ثروت‌ها، استثمار ايران و حمايت از استبداد در سال‌هاي پيش از انقلاب، پشتيباني آشکار از تجاوز رژيم بعثي عراق و جنايات گروه‌هاي تروريستي، کشتار ايرانيان در حوادثي چون حمله به هواپيماي مسافري و هزاران توطئه، توهين، تقابل و ستيزه‌جويي با ايران انقلابي که بر ذهن ايرانيان براي هميشه حک شده است، بايد اين سوال را از هواداران گرايش به سوي واشنگتن پرسيد که در آمريکا چه رخ داده و چه چيز تغيير کرده که در ايران بايد رويکردي ديگرگون به‌صورتي متقابل در پيش گرفته شود. برخي با اشاره به شعار «تغيير» رئيس‌جمهور کنوني آمريکا که موجب به قدرت رسيدن وي در سال 2008 شد در جست‌وجوي نشانه‌هاي اين تغيير در رابطه ايران و آمريکا بوده‌اند يا اينکه روي کار آمدن دموکرات‌ها در کاخ سفيد را در مقايسه با رهبران جنگ طلبي چون «جورج دبليو بوش» عاملي براي زدودن اختلافات دوجانبه بين تهران و واشنگتن تلقي کرده‌اند. اين درحالي‌است که تغيير نه در ماهيت سياست‌هاي آمريکا بلکه در وضعيت اين کشور در عرصه بين‌الملل رخ داده است.
آنچه مشخص است اينکه راهبرد کلان آمريکايي‌ها براي خارج شدن از باتلاق خاورميانه‌اي و تمرکز بر تقابل با چين به عنوان اصلي‌ترين رقيب جهاني واشنگتن در قالب استراتژي «ثقل آسيايي» بر تمايل آمريکايي‌ها براي کاستن از سطح مخاصمه با قدرت اول منطقه بي‌تأثير نبوده است. ضمن اينکه هزينه‌هاي بسيار تقابل با تهران بر سر برنامه صلح‌آميز هسته‌اي و پابرجا نگاه داشتن ساختار تحريم‌ها و همچنين به نتيجه رساندن مسأله ايران هسته‌اي به عنوان مهم‌ترين پرونده سياست خارجي دولت اوباما سبب شد خروج از اين بن‌بست به موضوعي حياتي براي آمريکايي‌ها تبديل شود ضمن آنکه طي دهه‌هاي گذشته عملاً هيچ تفاوتي بين دموکرات‌ها و جمهوري‌خواهان در زمينه رفتارهاي مستکبرانه و خصمانه، کارشکني و بدعهدي در قبال ايران وجود نداشته است. در اين زمينه صدور فرمان حمله نظامي به طبس و بدعهدي بر سر آزادسازي جاسوسان فعال در سفارت آمريکا از سوي «جيمي کارتر» و گسترش تحريم‌هاي ضد ايراني در زمان «بيل کلينتون» و اوباما و تداوم تهديدهاي پوشالي، نمونه‌هايي از اقدامات خصمانه دموکرات‌هاست.
با توجه به رويکردها و مواضع آمريکايي‌ها در گذشته و حال و نقشه‌هاي راه آينده مي‌توان گفت هيچ تغييري در نوع نگاه رهبران اين کشور به واقعيتي چون ايران انقلابي پديد نيامده و حتي برخي ناظران بر اين باورند رهبران واشنگتن از دل مذاکرات هسته‌اي و از طرقي چون تحديد توان نظامي و موشکي ايران به دنبال تضعيف موقعيت و توان جمهوري اسلامي در درازمدت هستند.
جدا از مولفه‌هاي مربوط به روابط في‌مابين، ماهيت «سياست آمريکايي» در جهان بر پايه‌هايي چون حمايت از رژيم اشغالگر قدس و صهيونيست‌هايي که خود صحنه‌گردانان عرصه سياست در واشنگتن هستند، همچنين استثمار ملت‌هاي جهان و نمايندگي فرآيند استکبار در صحنه‌ بين‌المللي نقاط تقابلي هستند که با توجه به عناصر هويتي نظام جمهوري اسلامي که بر نفي استکبار، حمايت از مظلومان جهان و عظمت اسلام و مسلمين مبتني است هرگز قابل جمع نيست. با توجه به اين واقعيت، حتي توافق‌هاي محدود و موقت نمي‌تواند چشم‌اندازي از وضعيت مطلوب عده‌اي را محقق سازد که هرگز ژرفا و فلسفه شعار مرگ بر آمريکا را درنيافته و نمي‌يابند و در اوهام خود، خيال دوستي با جهانخواران را مي‌پرورانند.
از اين رو هشدار اخير رئيس‌جمهوري در جمع مردم کردستان مبني بر لزوم «خانه‌تکاني اتاق‌هاي سياسي آمريکايي‌ها» در قبال ايران حتي در صورت پاسخ مثبت رهبران واشنگتن بي‌فايده خواهد بود، زيرا اين اتاق براي تغيير واقعي رفتار آمريکايي‌ها نياز به ويراني و بازسازي خواهد داشت که در عمل ناشدني است. پايان سخن آنکه در باغ سبز نشان دادن به آمريکا در هر زمان معنايي جز روي خوش نشان دادني خوش‌خيالانه و کورکورانه به حکومتي درنده‌خو با چنگال‌هايي آميخته به خون ملت ايران نخواهد داشت.

*******************************************************

سياست روز/
« فشار به رژيم صهيونيستي آغاز شود » عنوان يادداشت روز روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است که مي‌توانيد آن را در ادامه بخوانيد:

کشورهاي زيادي داراي سلاح هسته‌اي هستند و حتي برخي از اين کشورها از سلاح هسته‌اي استفاده کرده‌اند و هزاران نفر را به کام مرگ برده‌اند و آثار و تبعات آن همچنان در ژاپن و استراليا وجود دارد.
آمريکا و انگليس دو کشوري هستند که عليه بشريت از اين سلاح مرگبار بهره برده‌اند و هيچ‌گاه هم از سوي مجامع بين‌المللي در اين زمينه پيگيري انجام نشده است.
در اين ميان اما جمهوري اسلامي ايران که حتي سلاح هسته‌اي ندارد و به هيچ عنوان در‌پي ساخت آن هم نبوده است، به گمان و ادعاي صهيونيست‌ها و آمريکايي‌ها فعاليت‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي خود را بايد محدود کند، نکند که شايد روزي اقدام به توليد سلاح هسته‌اي نمايد.حال آن که حتي از سوي رهبر معظم انقلاب حکم شرعي درباره سلاح هسته‌اي هم صادر شده و براي ساخت آن منع شرعي هم وجود دارد، که با اين حکم شرعي و فقهي، به هيچ عنوان جمهوري اسلامي ايران به سوي توليد سلاح هسته‌اي نخواهد رفت.
اکنون که ايران و آمريکا مي‌روند تا پس از ۱۲ سال گفت‌وگوهاي هسته‌اي به يک توافق دست يابند، فرصت خوبي است، تا درباره ديگر کشورهايي که سلاح هسته‌اي دارند هم درخواست، برچيدن و از بين بردن اين سلاح‌ها مطرح شود.
اين قلم بارها در يادداشت‌هايي که درباره مذاکرات هسته‌اي نوشته است، موضوع سلاح‌هاي هسته‌اي رژيم صهيونيستي را مطرح کرده و حتي وجود چنين جنگ ‌افزارهاي هسته‌اي در دست اين رژيم را به عنوان يک شرط و مطالبه از سوي جمهوري اسلامي ايران در جريان مذاکرات عنوان کرده است.
اين جنجالي که بر سر موضوع هسته‌اي ايران مطرح شده است با فرافکني‌ها، فتنه‌انگيزي‌ها و دشمني‌هاي رژيم صهيونيستي دامن گرفته و اکنون هم که او به عنوان مخالف توافق هسته‌اي بر طبل جنگ مي‌کوبد، داراي صدها کلاهک هسته‌اي است که هيچ نظارتي هم از سوي آژانس بين‌المللي انرژي اتمي بر روي آن وجود ندارد.
اين کشور جعلي و جنايتکار به هيچ‌يک از قوانين بين‌المللي پايبند نيست، هر چند اين رژيم از سوي ايران به رسميت شناخته نمي‌شود، اما اگر بتوان آن را مجبور به پذيرش قوانين بين‌المللي از جمله آژانس نمود، پيروزي براي جمهوري اسلامي ايران خواهد بود.
وزير خارجه کشورمان به درستي و به حق در روزنامه گاردين نوشته است که اکنون نوبت اسرائيل است که «ان‌پي‌تي» را امضا کند.
اگر تاکنون اين رژيم مدعي ، عليه جمهوري اسلامي ايران تبليغات منفي مي‌کرد و فضاي سياسي و افکار عمومي دنيا را به دروغ عليه ايران مي‌شوراند، با توافقي که ايران و ۱+۵ به دست خواهند آورد، محدوديت‌هايي در فعاليت‌هاي هسته‌اي صلح‌آميز ايران ايجاد خواهد شد و آنگاه است که بايد تبليغات گسترده‌ رسانه‌اي عليه رژيمي آغاز شود که هيچ اطمينان و اعتمادي به سران آن وجود ندارد و احتمال استفاده آنها از سلاح هسته‌اي بسيار زياد است.
اکنون اين رژيم به عنوان تهديد صلح و امنيت منطقه و جهان بايد معرفي شود و راه اين کار هم بهره بردن از رسانه‌هاي داخلي و خارجي است تا ابعاد گسترده وجود صدها کلاهک هسته‌اي در سرزمين‌هاي اشغالي براي افکار عمومي مردم جهان روشن‌تر شود.
تفاوت بسيار زيادي ميان موضوع هسته‌اي ايران و رژيم صهيونيستي وجود دارد و آن اين است که ايران طي فعاليت‌هاي هسته‌اي خود علي‌رغم توانايي ساخت سلاح هسته‌اي، هيچ‌گاه به اين سمت گام برنداشت و حتي براي اينکه ثابت کند، فعاليت هاي هسته‌اش صلح‌آميز است، با انجام مذاکرات هسته‌اي، محدوديت‌هايي را پذيرفت، اما رژيم صهيونيستي سال‌ها است که داراي سلاح هسته‌اي است، حتي در آژانس بين‌المللي انرژي اتمي هم عضويت ندارد، پس نه ان‌پي‌تي را اجرا مي‌کند و نه پروتکل الحاقي را، يعني اين رژيم از هر چه که در زمينه هسته‌اي و قوانين مختص به آن وجود دارد مستثني است.
چرا بايد يک رژيم که سرزميني را اشغال کرده و بسياري از کشورها هم او را به رسميت نشناخته‌اند، علي‌رغم عضويت در سازمان ملل به عنوان يک کشور، از قوانين بين‌المللي مستثني باشد؟! اين تبعيض آشکار و فاحش چرا بايد وجود داشته باشد؟
چنين رفتارهاي دوگانه و چندگانه، ناکارآمد بودن قوانين بين‌المللي و سازمان ملل را آشکارتر مي‌سازد و نشان مي‌دهد که نياز به تغييرات جدي و اساسي در قوانين چنين مجامع بين‌المللي به شدت احساس مي‌شود.
اين خط اطلاع‌رساني، آگاه سازي و جريان‌سازي عليه رژيم صهيونيستي به طور جدي و کارآمد بايد در سازمان ملل و آژانس بين‌المللي انرژي اتمي از سوي جمهوري اسلامي و ديگر دوستان ايران پيگيري شود و به موازات آن رسانه‌هاي داخلي و خارجي هم با طرح اين موضوع فشار زيادي را بايد به مجامع بين‌المللي و سران رژيم صهيونيستي وارد کنند تا به نتيجه برسند.
*****************************
سرمقاله جام جم/
روي موج اطلاع رساني هسته اي
 
« روي موج اطلاع رساني هسته اي » عنوان يادداشت روز روزنامه جام جم به قلم دکتر مراد عنادي است که مي‌توانيد آن را در ادامه بخوانيد:
در ادامه رويکرد واقع‌گرايي رسانه ملي در انعکاس مذاکرات هسته‌اي و همين‌طور کندوکاو در خصوص زواياي مثبت و منفي برجام و قطعنامه 2231 شوراي امنيت، در دو روز گذشته مشروح بحث‌هاي نشست مشترک آقايان دکتر عراقچي و تخت‌روانچي از اعضاي ارشد تيم مذاکره کننده هسته‌اي و نيز دکتر صالحي رئيس سازمان انرژي اتمي با اعضاي کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي که به ترتيب در روز‌هاي يکشنبه و سه‌شنبه برگزار شده بود، از شبکه خبر پخش شد.
در اين نشست‌ها نمايندگان موافق و مخالف، نظرات و ديدگاه‌هاي خود را در فضايي کارشناسي و چالشي با اعضاي تيم مذاکره‌کننده هسته‌اي و رئيس سازمان انرژي اتمي مطرح کردند و توضيحات لازم را شنيدند. صرف‌نظر از اهميت اين رويداد مهم که مبين استقلال و آزادي عمل قوا براي بررسي مباحث مهم مربوط به حوزه امنيت و منافع ملي است و شاخصي از مردم‌سالاري ديني به شمار مي‌رود، از بُعد کارکرد رسانه‌اي پخش اين نشست‌ها رويدادي کم‌سابقه محسوب مي‌شود که بيانگر عزم جدي رسانه ملي براي اطلاع‌‌رساني شفاف از برجام و قطعنامه 2231 با رعايت اصل توازن رسانه‌اي بين نظرات منتقدان و موافقان به مخاطبان است. واقعيت اين است که برخلاف جوسازي‌هاي رسانه‌اي گاه‌ و بيگاه برخي منتقدان رسانه ملي و بعضا رويکرد غيرمنصفانه‌ و تخريبي تعداد انگشت‌شماري از فعالان سياسي و رسانه‌اي که به هر بهانه‌اي نواختن بزرگ‌ترين رسانه کشور را در دستور کار خود دارند، با نگاهي منصفانه و حرفه‌اي ملاحظه مي‌شود صداوسيما در روند مذاکرات هسته‌اي و بويژه نقاط عطف آن نظير امضاي تفاهم‌نامه ژنو و سپس صدور بيانيه وين و پس از آن ـ که در مرحله بررسي جمع‌بندي مذاکرات به سر مي‌بريم- سعي کرده است مخاطبان را با رعايت اصول رسانه‌اي سرعت، دقت و جامعيت در جريان اين رويداد مهم قرار دهد.
البته تامين نظرات همه مخاطبان آن هم در فضايي چندصدايي و پررقابت، به لحاظ رسانه‌اي مشکل است، اما همان‌گونه که دکتر عراقچي بصراحت خطاب به منتقدان گفت: صداوسيما در مجموع عملکرد بسيار خوبي داشته و روشنگري خوبي را درباره موضوع هسته‌اي و مذاکرات و ابعاد مختلف آن در جامعه انجام داده است. مصداق اين عملکرد خوب حضور مستمر وزير امور خارجه، رئيس سازمان انرژي اتمي و مذاکره‌کنندگان ارشد تيم هسته‌اي در برنامه‌هاي نگاه يک و گفت‌وگوي ويژه خبري و همين‌طور کارشناسان موافق و منتقد برجام و 2231 در برنامه تيتر امشب شبکه خبر و برنامه‌هاي راديويي است
نمونه‌‌هايي که از تلاش رسانه ملي براي فراهم کردن فضاي رسانه‌اي در جهت اطلاع‌رساني هسته‌اي با رويکرد واقعگرايانه به مردم حکايت دارد.
با توجه به اين واقعيات انتظار آن است برخي منتقدان همان گونه که بي‌محابا به رسانه ملي مي‌تازند، انصاف به خرج داده درباره اين حرکت مهم و اثرگذار رسانه ملي نيز اعلام نظر کنند تا سيه‌روي شود هر که در او غش باشد.
نکته مهم ديگر تاثير اين حرکت رسانه ملي در خلع سلاح رسانه‌اي برخي شبکه‌هاي راديويي و تلويزيوني فارسي‌زبان خارجي است. برخي از اين رسانه‌ها در فاصله دو سال اخير تلاش کرده‌اند با مقابل هم قرار دادن رسانه ملي و برخي رسانه‌هاي داخلي و فعالان سياسي جاي مانوري پيدا کنند.
با وجود چنين تلاشي بر کسي پوشيده نيست که اين رسانه‌ها در چارچوب سياست خبري تعريف شده به دنبال تامين اهداف و سياست‌هاي طراحي شده خود هستند. به عبارتي بهتر، رعايت اخلاق رسانه‌اي براي آنها جايگاهي ندارد چرا که اگر به اخلاق رسانه‌اي پايبند بودند، همچنان از جنايتکاران داعش با عنوان دولت اسلامي ياد نمي‌کردند و از لفظ ائتلاف ساختگي عربستان براي قتل عام مردم مظلوم يمن استفاده نمي‌کردند.
همين رسانه‌ها با کمال وقاحت چشمان خود را بر جنايات القاعده و داعش و عربستان در يمن بسته در تنظيم اخبار خود از حمله به شورشيان حوثي ياد مي‌کنند. بنابراين در حوزه پوشش اخبار هسته‌اي ايران نيز به دنبال کاسبي خود هستند هر چند براي سردرگم کردن مخاطبان گاهي مواقع يکي به نعل و يکي به ميخ مي‌زنند تا القاي بي‌طرفي و حرفه‌اي‌گري نمايند.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات