تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۵:۳۸  ، 
کد خبر : ۲۷۸۱۰۱

یادداشت روزنامه‌ها 22 مرداد


روزنامه کیهان **

این انتظار بی‌جایی نیست!/ جعفر بلوری

یکسال از قتل مایکل براون، نوجوان 18 ساله و سیاه پوست آمریکایی به دست پلیس نژادپرست آمریکا گذشت. براون 9 اوت 2014 در شهر فرگوسن، در حالی که نه مسلح بود و نه سابقه‌ای داشت، حداقل  با شش گلوله ( و بنا بر روایتی دیگر 17 گلوله) پلیس 28 ساله این شهر هدف قرار گرفت و در دم جان باخت.

دلایل زیادی بر عمدی بودن این قتل اعلام شده از جمله اینکه، پلیس فرگوسن، دست کم 4 روایت متناقض برای توجیه جنایت تکراری خود ارائه کرد که در نهایت نیز هیچ یک مورد قبول مردم واقع نشد. تبرئه پلیس سفید پوست نیز مزید بر علت شد تا آمریکایی‌ها اطمینان حاصل کنند که، این قتل نیز همچون قتل‌های سریالی قبل، نه اتفاقی بوده نه غیر عمدی. اکنون کمتر از یک هفته است که فرگوسن به صحنه سرکوب معترضان به نژادپرستی از سوی پلیس ضد شورش و«شبه نظامیان مسلح»! سفیدپوست تبدیل شده است. در این باره گفتنی‌هایی است.

1- برخلاف دفعات قبل، آمریکا این بار برای سرکوب سیاه پوستان معترض، علاوه بر نیروهای ضدشورش، از شبه‌نظامیان سفیدپوستی! استفاده می‌کند که نامشان را «حافظان سوگند»OathKeepers گذاشته‌اند. پوشش خاص و ظاهر این افراد خیلی زود نظر هر بیننده را به خود جلب می‌کند؛ لباس شخصی، برخی علائم نظامی، عینک دودی و سلاح‌های جنگی و اتومات، نشانه‌هایی  هستند که در همان ابتدا، بسیار جلب توجه می‌کنند. گفته شده، این افراد متشکل از سربازان سابق و فعلی ارتش آمریکا هستند و در بینشان، عده‌ای از ماموران اطلاعاتی پلیس و مراکز امنیتی آمریکا نیز حضور دارند. نوع پوشش اخبار مربوط به این آدمکشان که در عراق و افغانستان هم حضور داشته‌اند، نیز، مثل نوع پوشش خود آنها «خاص» است. مراکز اطلاع‌رسانی در آمریکا طوری اخبار مربوط به این افراد را پوشش می‌دهند که گویی، گروهی کاملا مستقل و خودجوش هستند که برای تامین امنیت وارد معرکه شده‌اند! پلیس آمریکا نیز ظاهرا به آنها اختیار تام داده تا بدون دردسر، به سرکوب و حتی قتل سیاهانی که به زعم خود، تشخیص می‌دهند، مخل امنیت‌اند، مبادرت ورزند. به گفته معترضان، اگر از سوی سیاه‌پوستان چنین قدرت‌نمایی صورت می‌گرفت، بی‌شک زنده نمی‌ماندند.

اینکه، چرا آمریکا باید از چنین آدمکشان نژادپرستی برای کنترل اوضاع سیاهان شهری مثل فرگوسن استفاده کند، مسئله‌ای است که نیاز به  بررسی جداگانه‌ای دارد. اداره‌کنندگان آمریکا شاید به دنبال ایجاد رعب و وحشتند،  شاید هم اوضاع در فرگوسن به قدری وخیم است که مجبور به استفاده از چنین گزینه‌هایی شده‌اند.

2- در طول یک سالی که از قتل براون می‌گذرد نیز پلیس آمریکا صدها سیاه پوست را در پیاده‌روها، زندان‌ها و خیابان‌های این کشور به قتل رسانده است. جالب است که جرم برخی از این قربانیان، در حد یک تخلف رانندگی ساده مثل، عدم استفاده از چراغ راهنما حین دور زدن بوده است.  آماری که هر از چند گاهی در این باره، از سوی برخی مراکز و رسانه‌های مستقل‌تر آمریکا درز می‌کند، گوشه‌ای کوچک از اوضاع اسفناک حاکم بر زندگی سیاهان را بر ملا می‌سازد. وبگاه «بیزینس اینسایدر» اوایل ماه مردادماه امسال نوشت، پلیس آمریکا فقط در ماه ژانویه(دیماه سال 93) 600 نفر را به قتل رسانده است. به نوشته این پایگاه خبری، سیاه‌پوست‌کشی به عنوان «قابل رویت‌ترین رویدادها در آمریکا» شناخته می‌شود و این مسئله نشان می‌دهد، در جامعه آمریکا بر اساس رنگ افراد، قضاوت صورت می‌گیرد! نکته غم‌انگیزتر اینجاست که، بسیاری از قاتلان این سیاه پوستان، به خاطر رنگ پوستشان تبرئه شده‌اند.

3- کشته شدن مردم عادی و تماشاچیان عملیات تعقیب و گریز پلیس آمریکا نیز، مسئله‌ای است که شاید کمتر به آن توجه شده باشد. این مسئله نیز در خود حقایقی را پنهان کرده که دانستن آن خالی از لطف نیست. تحقیقات 4 ماهه روزنامه «یو.اس.ای.تودی» که به تازگی منتشر شده نشان می‌دهد، پلیس آمریکا طی چند سال گذشته هنگام تعقیب و گریز مظنونین و مجرمان، 5000 نفر از مردم عادی و تماشاچیان را در پیاده‌روها، ایستگاه‌های مترو، خیابان‌ها و ... به ضرب گلوله از پای درآورده است. طبق نتایج همین تحقیقات، این عده، نیمی از کشته‌های عملیات تعقیب و گریز پلیس آمریکا در این مدت را تشکیل می‌دهد! این مسئله نشان می‌دهد که اولا برای پلیس آمریکا، خوردن گلوله به مجرم تحت تعقیب یا مردم عادی کنار خیابان، هیچ تفاوتی نمی‌کند، ثانیا، خیال پلیس از تبعات این شلیک‌های بی‌محابا راحت است چرا که امکان محاکمه و مجرم شناخته شدن وی کم است، به ویژه اگر فرد مضروب، سیاه پوست باشد.

4- «نژادپرستی در دی.ان.ای آمریکایی‌هاست.» جمله‌ای که باراک اوباما و رسانه‌های غرب به آن اذعان کرده‌اند. وقتی نژادپرستی در خون آدم‌های یک جامعه در جریان باشد، به قول کارشناس شبکه خبری دویچه وله، آن جامعه دو قطبی می‌شود. امروز جامعه آمریکا دو قطبی است چون، تشکیل شده از، عده‌ای نژادپرست و عده‌ای قربانی نژادپرستی. جمعیت 320 میلیونی آمریکا  تشکیل شده از حدود 13 درصد سیاه‌پوست، 15 درصد اسپانیولی، 5 درصد آسیایی و حدود 2 درصد نیز سایر ملیت‌ها که در مجموع می‌شود، چیزی حدود 35 درصد. این عده که 112 میلیون نفر را شامل می‌شود، از نظر سفیدپوستان نژادپرست آمریکا، برده‌اند. واکنش این 112 میلیون جمعیت به رفتارهای نژادپرستانه با خودشان قطعا، دوستانه نیست. شاید حکومت پلیسی و استفاده از آدم‌کش‌های بازگشته از عراق و افغانستان بتواند، ظلم و نژادپرستی به این وسعت را موقتا خاموش کند، اما قطعا اوضاع اینگونه نخواهد ماند.  اگر به تعداد قربانیان نژادپرستی در آمریکا، مخالفان نظام سرمایه‌داری یا همان 99 درصدی‌ها را هم اضافه کنیم، خواهیم دید، اوضاع در این کشور، از حد دو قطبی بودن هم گذشته است.

5-  تاکنون سابقه نداشته که وقتی در کشوری با مختصات ایران، یک قاتل، متجاوز به نوامیس مردم یا قاچاقچی بزرگ مواد مخدر طبق قانون و خواسته اولیای دم یا شاکی آن هم پس از طی یک پروسه سخت و طولانی اعدام می‌شود، آمریکا با استفاده از اهرم رسانه، تحریم، سازمان ملل و ... تا حد ممکن فشارها بر کشورمان را افزایش نداده باشد. تصور کنید اگر آنچه امروز در فرگوسن آمریکا در جریان است، در مقیاسی بسیار کوچک‌تر در ایران اسلامی جریان داشت، واکنش آمریکا و متحدان غربی آن چگونه بود؟ بدون حتی ذره‌ای شک، با همه توان و با استفاده از همه اهرم‌ها از آن در جهت تضعیف جمهوری اسلامی ایران بهره می‌بردند و قطعا این ملاحظه را هم نمی‌کردند که، در شرایط حساس مذاکرات هسته‌ای هستیم!... اتفاقا دشمن، در حین مذاکره همواره مترصد فرصتی بوده تا با افزایش فشار به حریف(ایران)، امتیازات بیشتری کسب کند. اما متاسفانه، می‌بینیم، دولت محترم کشورمان، کوچک‌ترین موضعی در این خصوص اتخاذ نکرده و این حقیقتا پذیرفتنی نیست. محکومیت زبانی جنایات پلیس نژادپرست آمریکا از سوی دستگاه دیپلماسی کشور، حداقل کاری است که از آن انتظار می‌رود. آیا این انتظار بی‌جایی است؟

******************************************************

روزنامه قدس ***

دوران پساتوافق، دوران شعار نیست/ مسعود بصیری

قیمت نفت دیروز در هر بشکه کاهش یافت تا به کمترین میزان خود در چند سال اخیر برسد.

 برخی کارشناسان اقتصادی این کاهش قیمت را پیامد کاهش ارزش یوآن در چین می‌دانند. مؤسسه میزوهو سکیوریتیز (Mizuho Securities) این کاهش حدود پنج درصدی در بازار نیویورک را 
«غیر قابل تصور» توصیف کرد.

چین روز سه شنبه ارزش یوان در برابر دلار را بشدت کاهش داد و اعلام کرد، می‌خواهد نقش بیشتری به بازار بدهد، اما کاهش ارزش واحد پول چین به نظر می‌رسد با هدف مقابله با کاهش صادرات این کشور صورت گرفته است. این کاهش قیمت نفت بر بازار اوپک هم اثر گذاشته و طبیعی است قیمت نفت کشورمان را هم کاهش خواهد داد، به همین دلیل آگاهان اقتصادی با نگاه نگران، اتفاقات آینده را رصد می‌کنند، زیرا که کشور تا حد زیادی به صادرات نفت وابسته است و هرگونه کاهش قیمت درآن می‌تواند وضعیت اقتصادی کشور را تحت تأثیر قرار دهد.

اگر صادرات نفت ایران را در شرایط حاضر، روزانه یک و نیم میلیون بشکه فرض کنیم، کاهش هر دلار از قیمت این محصول می‌تواند سالانه حدود 500 میلیون دلار زیان را متوجه کشور کند، این درحالی است که با وجود کاهش قیمت نفت در دو سال گذشته، 
هیچ گاه ارزش خدمات صادراتی غرب به کشورمان کاهش نیافته است. این روند تا آنجا پیش رفته است که یکی از سران غربی سال گذشته اعلام کرد، کاهش قیمت نفت اثر بدتر از تحریمها بر کشورمان داشته و بیش از 30 میلیارد دلار کاهش درآمد را متوجه ایران کرده است. بنابراین اکنون این پرسش جدی مطرح است که تا چه زمانی وابستگی ما به نفت ادامه خواهد یافت و آیا نتیجه دو سال مذاکره پیاپی و رفت و آمدها و گفت و گوها نباید منجر به کاهش فشار غرب به صادرکنندگان نفت مانند عربستان شود؟

درست در زمانی که ما مشغول مذاکره هستیم، عربستان در یمن مسلمانان را زیر فشار قرار داده و طرح قدیمی تقسیم این کشور را به شمالی و جنوبی، دنبال می‌کند و در ترکیه نیز تروریستهایی که به طرز مشهودی به لابی صهیونیستی آمریکایی متصل هستند، به قطارها و کامیونهای ایرانی حمله می‌کنند تا روند صادرات کشورمان به ترکیه با مشکل مواجه شود.

مذاکره کنندگان ما باید متوجه باشند که غرب همزمان با مذاکره، همچنان خباثتهای خود را به شکل دیگری پیگیری می‌کند و در حال نا امن کردن منطقه برای فعالیت اقتصادی ایرانی است و در ادامه نیز اگر پولهای بلوکه شده کشورمان که هنوز رقم دقیق آن مشخص نیست، آزاد کند، بی شک تمام ظرفیت خودش را برای کاهش کارکردهای آن را به کار خواهد بست و از همه بدتر آنکه ما را وادار کند این پولها را به جای سرمایه‌گذاری در زیر ساختهایی مانند راه سازی، افزایش خط راه آهن، ترمیم ساختار هواپیمایی کشور، بهبود مصرف آب در بخش کشاورزی و واردات فناوری، صرف خرید کالاهای مصرفی مانند خودرو و امثال آن کنیم.

واقعیت این است که مذاکره، تنها یک بخش از اداره کشور است و غرب از ما در حال خرید زمان برای نپرداختن به اقتصاد مقاومتی و اسیر شدن در حاشیه کالاهای مصرفی و جریانهای سیاسی و انتخاباتی است. به همین دلیل است که مدیران ما در دوران پسا توافق به جای خط و نشان کشیدن جناحی و گروهی، باید به سراغ اصلاح شیوه مدیریتی کشور باشند. به عنوان مثال، در موضوع دریافت مالیاتها آن قدر فشار را زیاد کرده ایم که یک علامت پرسش جدی در این مسیر به وجود آمده است. درست است که کشور باید از طریق مالیات اداره شود، اما افزایش و فشار دریافت مالیات باید یک روند متعادل و قابل تحمل را در پیش بگیرد.

به ما گفته اند که در اروپا بسیاری از کشورها خود را به وسیله مالیات اداره می‌کنند و ما تصور کرده ایم که باید در مدت دو سال به رتبه آنها در دریافت مالیات برسیم، اما نمی گوییم که فلان کشور چقدر درآمد سرانه و فناورانه دارد و چطور به این مرحله رسیده که همزمان با دریافت مالیات، نارضایتی عمومی را هم فراهم نکند و مردم از پرداخت آن احساس خوشایندی داشته باشند.

دریافت مالیات، بی شک باید انجام شود، اما نمی شود یکشبه ره صدساله کشوری مانند سوییس را سپری کنیم. کشور باید در تولید قدمهای جدی بردارد، درآمدها را افزایش داده و فاصله طبقاتی را کاهش دهد، سپس به دریافت مالیات اقدام کند. دوران پسا توافق، دوران شعار دادن و خط و نشان کشیدن نیست. آن کسانی که فریاد می‌زدند، بدانند که مشکل کشور فقط تحریم نیست و 
سوء مدیریت سبب بسیاری از گرفتاری هاست، امروز باید نشان دهند چقدر به آن حرفها پایبند هستند و برای اصلاح آن قدم برخواهند داشت.

******************************************************

روزنامه جمهوری اسلامی ****

تحلیل سیاسی هفته

بسم‌الله الرحمن الرحیم

ایام هفته سوگوار شهادت امام همامی بود که به اعتراف تمامی فرق اسلامی، اندیشمندان و پژوهشگران، جامع علوم عقلی و نقلی بود و حق بزرگی را در ترویج اسلام داشت. ایشان به عنوان رئیس مذهب شیعه و احیاءگر اسلام نبوی در یکی از طوفانی‌ترین ادوار تاریخ اسلام و دوره انتقال حکومت هزار ماهه بنی امیه به بنی عباس که از پرهرج و مرج‌ترین دوران‌ها بود، پرچم پاسداری از اسلام و ترویج آئین محمدی(ص) را برعهده گرفت و آنرا به آیندگان منتقل کرد.

از دیگر سو دوران امامت امام صادق(ع) عصر برخورد مکاتب دست‌ساز بشری و دوره رواج تفکرات فلسفی و عرفانی بود که از خارج از دنیای اسلام با هدف ایجاد انحراف در میان مسلمانان اشاعه داده می‌شد. ایشان در چنین برهه‌ای بار سنگین امامت را بردوش کشید و با تربیت شاگردان بزرگ و ترویج معارف اهل بیت عصمت و طهارت، اسلام را برپا نگهداشت و آنچه امروز برای ما بر جا مانده، گوشه‌ای از میراث جاودان آن حضرت است.

ایشان در کنار مجاهده علمی در راه تربیت شاگرد و ترویج معارف مکتب حقه، مانند پدران عالی مقام خود واجد ویژگی‌ها و صفات برجسته اخلاقی بود که معاشرت نیکو با مردم، انفاق بی‌منت، برآورده کردن حاجت نیازمندان، صدق در گفتار و راستی در کردار از جمله آنهاست. از این جهت آن امام همام را در تاریخ به عنوان نماد تقدم رفتار بر گفتار می‌شناسد، چرا که خطاب به شیعیان و پیروان خود می‌فرمودند: «مردم را با اعمال‌تان به سوی ما دعوت کنید، نه با زبانتان و به گونه‌ای رفتار کنید که باعث افتخار ما باشید نه مایه ننگ و عار ما.»

در این هفته بحث توافق هسته‌ای ایران و گروه 1+5 همچنان اولویت خود را به عنوان یکی از موضوعات داغ بین‌المللی حفظ کرد. در سطح فرامنطقه‌ای، اوباما به همراه جان کری و حزب دمکرات به دنبال راضی کردن جمهوریخواهان و لابی صهیونیستی در کنگره و سنا بود تا بتوانند رای آنها را به سوی این توافق جلب کنند و طبعاً در این راه هزینه‌های زیادی را پرداخت می‌کنند. از جمله آنکه به صراحت بیان می‌کنند که آمریکا قادر به جلوگیری از فعالیت هسته‌ای ایران نبوده و نیست و توافق سیاسی، بهترین گزینه ممکن است و هرگونه اختلال در توافقنامه هسته‌ای باعث بی‌اعتباری سیاسی آمریکا خواهد شد.

از دیگر سو، رژیم صهیونیستی به عنوان بازندگان اصلی این توافق، خود را به هر آب و آتشی می‌زنند تا مانع این توافق شوند. در ایران نیز عده‌ای همچنان بر طبل خشونت، تحریم، دشمن تراشی و مساله سازی می‌کوبند و حاضر نیستند چرخ کشور بر مدار آرامش بچرخد. این ناراضی‌ها که اسم خود را «منتقد» و «دلواپس» گذاشته‌اند در قالب انتقاد، سخیف‌ترین توهین‌ها را به تیم مذاکره کننده و دولت نثار می‌کنند و از هر کوشش تخریبی و هر روش سیاه تبلیغی برای برهم زدن این توافق استفاده می‌کنند.

در سطح بین‌المللی نیز اروپائیها و بسیاری از کشورها منجمله مقامات رسمی آمریکایی مقدمات لغو تحریم‌ها را فراهم کرده و مسابقه عادی سازی روابط با جمهوری اسلامی ایران را آغاز نموده‌اند.

در هفته جاری دولت یازدهم که نیمی از عمر فعالیت خود را در سخت‌ترین شرایط و پیچیده‌ترین اوضاع پشت سر گذاشت، وارد سومین سال تلاش خود شد. دولت آقای روحانی که به تصریح اعضای کابینه به شدت محتاج نقد دلسوزانه و ارائه طریق کارشناسانه است، توفیقات بزرگی را در زمینه‌های مختلف به دست آورده که محتاج ارزیابی مشفقانه است.

دولت در زمینه‌های اقتصادی و سیاسی پیشرفت‌های در خور توجهی داشت که با وجود حاکمیت سخت شرایط تحریم توانست تصمیمات اقتصادی را از بیراهه گذشته نجات داده و با اتکا به توفیق به دست آمده در مذاکرات هسته‌ای و رفع تحریم‌ها در آینده بخش‌هایی از گره‌های اقتصادی کشور را باز نماید.

از جمله دستاوردهای اقتصادی دولت تدبیر و امید در دو سال گذشته این بود که توانست نرخ تورم 40 درصدی را به کمتر از 14 درصد کاهش داده و نرخ رشد اقتصادی را که بر مدار منفی حرکت می‌کرد، به مسیر مثبت هدایت کند.

در ارزیابی کارنامه دو ساله دیپلماسی دولت اعتدال نیز باید بی‌اغراق پذیرفت که بازسازی سیاست خارجی، خارج کردن کشور از وضعیت امنیتی، تنش زدایی بین‌المللی، پیگیری رویکرد تعامل سازنده در روابط خارجی و از همه مهمتر پایان دادن به ماراتن مذاکرات هسته‌ای و دستیابی به توافق در این زمینه از مهم‌ترین مولفه‌ها و دستاوردهای دیپلماسی دولت بوده است.

این هفته در صحنه بین‌المللی نیز شاهد تحولات تازه‌ای بودیم. در یمن، سازمان ملل و کمیته صلیب سرخ نسبت به وخامت بی‌سابقه اوضاع و بروز گسترده بیماری و قحطی ناشی از ادامه جنگ هشدار دادند. به گفته این مراکز، جان بیش از 6 میلیون یمنی به دلیل گرسنگی در معرض تهدید است. رژیم سعودی بیش از چهار ماه است یمن را آماج حملات وحشیانه جنگنده‌های خود قرار داده و علاوه بر ویرانی بخش عمده‌ای از منازل و زیرساخت‌های اقتصادی، جان بیش از چهار هزار یمنی را نیز گرفته است.

جنایتکاران حاکم بر ریاض، در شرایطی با مردم یمن به جنگ برخاسته‌اند که به دلیل بهره‌مندی از دلارهای نفتی از زرادخانه بزرگی برخوردارند و مردم یمن کمترین امکان دفاعی را دارند ولی با این وجود، بیش از چهار ماه است که در برابر یورش آل سعود ایستادگی کرده و داغ تسلیم را بر دل حکام عربستان گذاشته‌اند. متاسفانه، بی‌تفاوتی جامعه جهانی در برابر این جنایت، گسترش سریع ابعاد فاجعه را سبب شده است. مجامع بین‌المللی و در راس آن، سازمان ملل که می‌بایست حامی مظلوم باشد و علیه متجاوز اقدام نمایند، نه تنها از این وظیفه خود سر باز زده بلکه شواهد روشنی وجود دارد که با متجاوزان همدستی می‌کنند.

سازمان ملل و دیگر مراکز ذیربط، تنها اقدامی که در برابر فاجعه یمن کرده‌اند اشاره به وخامت شرایط مردم یمن بوده است بدون اینکه خواستار مجازات عامل ایجاد این فجایع یعنی رژیم آل سعود شوند و یا حتی نام بانی اوضاع فلاکت بار ملت یمن را به زبان آوردند. ملت یمن، با وجود تحمل این شرایط ظالمانه، از روحیه بالایی برخوردارند و با برگزاری تظاهرات گسترده که تازه‌ترین مورد آن، در هفته جاری بود، بر دفاع از استقلال، پایداری بر اصول و حمایت از جنبش انصارالله به عنوان پرچمدار انقلاب مردم یمن تاکید دارند. رژیم آل سعود در تلاش است «منصور هادی»، مهره دست نشانده خود را در یمن که توسط مردم خلع شده به قدرت باز گرداند ولی این تلاش تاکنون حاصلی جز شکست و رسوایی برای حکومت عربستان نداشته است.

این هفته، در پی اوجگیری اعتراضات عمومی در عراق علیه فساد مالی در دستگاه‌های دولتی، مجلس این کشور طرح اصلاحات ارایه شده از سوی حیدرالعبادی، نخست‌وزیر را با اجماع 297 رای تصویب کرد. این، نخستین بار است که طرحی در عراق با اجماع آرا به تصویب می‌رسد. براساس این طرح، تغییراتی در ساختار حکومتی عراق ایجاد می‌شود از جمله اینکه پست‌های معاونت نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور حذف خواهد شد. پست‌های ایاد علاوی، اسامه النجیفی و نوری مالکی به عنوان معاون‌های رئیس‌جمهور و پست‌های «صالح المطلق»، «بهاءالاجی» و «نوری شادیس» معاونان نخست‌وزیر حذف شده‌اند. همچنین براساس این طرح، فساد مقام‌های دولتی عراق از گذشته تاکنون بررسی می‌شود.

عراق از چند هفته، قبل شاهد تظاهرات مردم بوده که خواستار مقابله با فساد اداری و اختلاس هستند. بسیاری از احزاب و همچنین مرجعیت عراق نیز از این خواست تظاهر کنندگان حمایت کرده‌اند. گفته شده است که برخی از مقامات دولتی عراق، با اینکه درحال حاضر نقش اجرایی هم ندارند از امکانات رفاهی گسترده و حقوق‌های بسیار بالایی برخوردار هستند این درحالی است که عمده مردم عراق در کنار معضلات اجتماعی و ناامنی از مضیقه مالی رنج می‌برند و این تفاوت آشکار، عامل اعتراضات اخیر بوده است.

این هفته سوریه نیز شاهد تحولات تازه‌ای بود. ارتش و نیروهای حزب‌الله در منطقه استراتژیک «الزبدانی» که گذرگاه مهم سوریه به لبنان تلقی می‌شود پیشروی‌های چشمگیری داشته‌اند. همزمان، اعلام شد که برنامه آموزش شورشیان سوری توسط آمریکا، که میلیون‌ها دلار صرف آن شده بود با شکست مواجه شد. مقامات آمریکایی با اعتراف به این شکست، تایید کردند که بخش عمده‌ای از افراد آموزش دیده از خدمت گریخته‌اند و بخشی از آنها حتی به گروه‌های تکفیری ملحق شده‌اند.

مقامات پنتاگون برای توجیه این شکست مدعی شده‌اند که مقابله با حکومت سوریه محدود به این نیروها نمی‌باشد و از راه‌های دیگر هم می‌توان حکومت سوریه را تحت فشار قرار داد. در پی این ناکامی، آمریکایی‌ها قطعنامه‌ای را در شورای امنیت سازمان ملل تحت عنوان «شناسایی عوامل استفاده کننده از سلاح شیمیایی در سوریه» از تصویب گذراندند که هدف آن تشدید فشار علیه حکومت سوریه می‌باشد. این قطعنامه که روسیه و چین نیز به آن رای موافق دادند تازه‌ترین تلاش دولت آمریکا برای مداخله در سوریه است. آمریکا دو سال قبل نیز با توسل به موضوع سلاح شیمیایی، تلاش کرد در سوریه مداخله نظامی مستقیم بکند ولی به دلایل متعدد، از جمله عدم همراهی لازم از سوی کشورهای جهان و همچنین عدم وجود جایگزین مورد اعتماد برای آمریکا در سوریه، از آن عقب‌نشینی کرد. اکنون یکبار دیگر واشنگتن قصد دارد با این دستاویز، شانس خود را برای پیاده کردن اهدافش در سوریه بیازماید.

******************************************************

روزنامه خراسان*****

پيام جهاني ظريف/اميرحسين يزدان پناه

زمستان 1390 براي ماموريت کاري به لبنان رفته بودم. در جريان يکي از بازديدها از مناطق جنوبي لبنان،در مارون الرأس، هوا کم کم داشت تاريک مي‌شد که به اتفاق گروه چند دقيقه‌اي در يک مسجد توقف کرديم. مسجد شايد چند ده متر با مرزهاي فلسطين اشغالي بيشتر فاصله نداشت و درست آن سوي فنس‌هاي مرز، يک خودروي زرهي اسرائيلي توقف کرده و يک سرباز صهيونيست هم مقابلش ايستاده بود. مقابل مسجد اما شادي‌هاي چند نوجوان توجه من را به خود جلب کرد. جلو رفتم و از آن‌ها پرسيدم مي‌دانيد که نزديکي مرز‌هاي فلسطين اشغالي که سربازان مسلح اسرائيلي در آن حضور دارند زندگي مي‌کنيد؟ يکي از آن‌ها که به نظر 13-12 ساله مي‌رسيدپاسخ داد: «بله مي‌دانم.» پرسيدم: «نمي ترسيد؟» پاسخ داد:«نه چرا بترسم... حتي زمان جنگ 33 روزه هم که اين جا بمباران مي‌شد، نترسيدم.» مي‌گفت در مدرسه امام خميني(ره) درس مي‌خواند و مهم تر اين که امام راحل را به خوبي مي‌شناخت.نامش هادي بود و تصوير کوچکي از امام خميني(ره) را هم همراهش داشت. وقتي از او پرسيدم نمي‌ترسي که شهيد شوي او فقط سه کلمه گفت: «بايد شهيد شويم.» شايد باورش براي کسي که اين مناطق را نديده سخت باشد اما واقعيت اين است که مردم لبنان با اين که هر روز 7-6 ساعت برق شان قطع مي‌شود، گاز ندارند و آثار جنگ در گوشه و کنار شهرها و روستاهايشان هويداست و پهپادهاي جاسوسي و جنگنده‌هاي اسرائيلي روي سرشان مانور مي‌دهند اما ذره‌اي از اعتقادشان به مقاومت و دفاع از انقلاب اسلامي کم نشده است. نشانه تازه آن هم همين شهدايي است که حزب ا... لبنان براي مقابله با تروريست‌هاي مسلح منطقه از جمله داعش تقديم انقلاب اسلامي مي‌کند.

 

خب! حالا انقلاب ما کجاي معادلات جهان و منطقه ايستاده است؟ پاسخ روشن است. ما اکنون قدرت جديدي در منطقه‌ايم و انقلاب اسلامي مردم ايران ديگر در مرزهاي جمهوري اسلامي محدود نشده است. تازه اگر نگوييم ايران دارد به يک قدرت منطقه‌اي در معادلات جهان تبديل مي‌شود که دارد مي‌شود و همين قدرت که برآمده از توان دفاعي مقتدر ايران به علاوه گفتمان انقلاب اسلامي است، باعث شده تا ايران بتواند در عرصه‌اي مهم چون مذاکرات هسته‌اي با 6 قدرت جهاني، رو در رو بنشيند و منطقش را به کرسي بنشاند و به فرموده رهبر انقلاب صنعت هسته‌اي خود را به 6 کشور مقتدر تحميل کند: «دوازده سال کشمکش با جمهورى اسلامى، نتيجه‌[اش] اين شد که اين شش قدرت، امروز ناچار شدند که گردش چند هزار سانتريفيوژ را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامه اين صنعت را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامه تحقيقات و توسعه اين صنعت را تحمّل کنند.»(1) خبرهاي رسيده از نشست‌هاي مذاکرات هسته‌اي حاکي است که غربي‌ها به خصوص آمريکايي‌ها بارها به قدرت و نفوذ ايران در منطقه اذعان کرده‌اند تا اين نفوذ و قدرت ايران اسلامي، در کنار مقاومت بي‌نظير مردم و ديپلماسي هوشمندانه مذاکره کنندگان اکنون يکي از عوامل اصلي براي به ثمر نشاندن حق ايران در صنعت هسته‌اي باشد.بي شک قدرت ايران در مقابله با تروريست‌ها در سوريه، عراق، مرزهاي لبنان، فلسطين و يمن يکي از پشتوانه‌هاي اصلي ما پاي ميز مذاکره بوده است و از همين رو ست که مذاکرات محمد جواد ظريف با سيد حسن نصرا... که نمادي از مقاومت در منطقه است و نيز ديدار او با برخي رهبران گروه‌هاي فلسطيني و نيز حضور در دمشق، آن هم در روزي که يکي از شديدترين گلوله باران‌ها را سپري کرد آنقدر مهم است که به تيترهاي اصلي شبکه‌هاي خبري دنيا تبديل شود. حضور ظريف که حالا ديگر يک ديپلمات ارشد بين‌المللي است و خيلي‌ها در سراسرجهان او را مي‌شناسند در مذاکره با رهبران محور مقاومت در منطقه، از سه جنبه مهم است:

 

1- ظريف پيش از مذاکرات وين در گفت و گويي تاکيد کرده بود که « هيچ کشوري فارغ از آرمان‌هايش، هويت و حضور جدي در صحنه بين‌المللي ندارد و حداکثر مي‌تواند در موضوعات ريز حضور داشته باشد. چنين کشوري نمي‌تواند در صحنه منطقه‌اي و بين‌المللي نقش داشته باشد.» (2) و اکنون اين مذاکرات و اين حضور، نشان دهنده مسيري است که بايد برويم. يعني ايران نمي‌خواهد هويت ضد هژمون خود را در مقابله با نظام سلطه و آمريکا تغيير دهد. همان چيزي که ظريف در بخش ديگري از آن گفت و گو تاکيد کرده بود: «با از دست دادن هويت يا به عبارتي تبديل شدن به يک بازيگر کاملا سازگار با سيستم و نظم موجود، به جايي نمي‌رسيم.» (3)

 

2- حمايت از محور مقاومت در شرايط کنوني که تهديد تروريست‌هاي تکفيري به کشورهاي همسايه ايران رسيده است و گاه تا چند ده کيلومتري ايران پيش آمده اند، در حقيقت سرمايه گذاري در منافع ملي ايران و امنيت کشور است چه اين که اگر در بيرون مرزهايت مقابل دشمنان نايستي روزي بايد داخل مرزها براي آزادي خاکت تلاش کني.

 

3- نفس اين ديدار نشان مي‌دهد، ايران به خوبي عوامل اقتدار خود را مي‌شناسد و مي‌داند که بخش مهمي از دستاوردهايش را پاي ميز مذاکره مديون همين قدرت منطقه‌ اي است و از همين رو ظريف به گروه‌هاي مقاومت گفت: «ايران همواره در کنار مقاومت فلسطين و لبنان باقي مي‌ماند.» اين جمله ادامه همان سياست اصلي نظام جمهوري اسلامي است که رهبر انقلاب پس از توافق وين در خطبه‌هاي نماز عيد فطر به آن اشاره کردند: «چه اين متن [توافق] تصويب بشود و چه نشود، ما از حمايت دوستانمان در منطقه دست نخواهيم کشيد: از ملّت مظلوم فلسطين، از ملّت مظلوم يمن، از ملّت و دولت سوريه، از ملّت و دولت عراق، از مردم مظلوم بحرين، از مجاهدان صادق مقاومت در لبنان و فلسطين؛ [اين ها] همواره مورد حمايت ما خواهند بود.»(4) مصاحبه با آن نوجوان لبناني را من ضبط کرده و هر از گاهي به آن رجوع مي‌کنم تا به ياد داشته باشم، اگر در مرزهاي کشورم، زندگي امني دارم و صبح‌ها با دلهره انتحاري‌ها و انفجارها و ... خانه را ترک نمي‌کنم، نتيجه اقتداري است که ايران خارج از مرزهاي خود دارد. اقتداري که بايد روز به روز بيشتر شود؛ ان شاء ا...

 

پي نوشت ها:

 

1- بيانات رهبر انقلاب پس از توافق هسته‌اي در خطبه‌هاي نماز عيد فطر ۹۴

 

2-گفت و گو با روزنامه دنياي اقتصاد؛ 30 خرداد 1394

 

3- همان

 

4- بيانات رهبر انقلاب پس از توافق هسته‌اي در خطبه‌هاي نماز عيد فطر ۹۴

******************************************************

روزنامه ایران******

گریز از تقلیل گرایی در تحلیل برجام/ حسین سلیمی

به نظر می‌رسد که در تحلیل مسائل هسته‌ای در کوران نظرورزی نباید دچار تقلیل گرایی (reductionism) شویم. تقلیل گرایی در فرهنگ مطالعات بین‌المللی به معنای آن است که مسائلی که ابعاد کلان و گسترده‌ای داشته و در سطح ساختار و سیستم بین‌المللی قابل فهم است به مسائل کوچک‌تر و کم‌اهمیت‌تر فروکاسته شود یا به نوعی کنش و واکنش دو به دویی بین کشورها تقلیل یابد یا در تحلیل برخی کلمات جزئی تقلیل داده شود. گرچه این گونه تحلیل‌ها بسیار مهم و گاهی حیاتی است اما نباید سبب شود که وجوه کلان و نظام‌مند این پدیده‌ها نادیده گرفته شود. توافق هسته‌ای از مهم‌ترین رویدادهای قرن بیست و یکم است که می‌تواند جهت و مدل تعاملات بین‌المللی را دگرگون سازد از این رو نباید آن را در حد تعاملات یا بگو مگوهای دو یا چند‌جانبه بین مذاکره کنندگان هسته‌ای فروکاست. جهان در دومین دهه از قرن بیست و یکم در حال تحول سیستمی است. در این تحول دیگر ابرقدرت به معنای سنتی و کلاسیک کلمه وجود نداشته و هیچ قدرتی امکان دیکته کردن خواسته‌ها و جهت‌گیری‌هایش را به طور کامل ندارد. به علاوه دولت‌ها به عنوان تنها بازیگران نظام بین‌الملل نقش انحصاری خود را از دست داده‌اند. در این تحول نظام‌مند، شبکه در هم پیچیده‌ای از بازیگران دولتی و غیردولتی با ابزارها و اهداف متفاوت حضور دارند که ساختار ذهنی و قضاوت‌ها و فهم آنها از پدیده‌های مختلف است که عامل قدرت بوده و نحوه کنش آنها را تعریف می‌کند. به نظر می‌رسد که توافق هسته‌ای توانسته جایگاه متفاوتی به جمهوری اسلامی ایران در نظام در حال تحول بین‌المللی ببخشد. گویی حتی قدرت‌های بزرگ و نیز شبکه‌های وسیع بازیگران بین‌المللی در اثر کنش متفاوت ایران دریافته‌اند که با بازیگری تعیین کننده مواجهند که جایگاهی ویژه و سازنده در شکل دادن به نظام بین‌المللی آینده خواهد داشت. این به نظر می‌رسد که در درک بین‌الاذهانی کنشگران بین‌المللی قدرت جدید و موقعیت ممتازی برای ایران خلق کرده است که هم می‌تواند امنیت آفرین باشد و هم منافع گسترده‌تری برای کشور به ارمغان آورد.

نکته دیگر اهمیت یافتن عناصر غیر مادی قدرت است. در این مذاکرات به مانند بسیاری از تحولات تعیین کننده قرن نوین مشخص شد که دیگر رهیافت مادیگرایانه واقع‌گرایی نمی‌تواند تبیین درستی از روابط جهانی ارائه دهد. نگرش ماتریالیستی رئالیستی بر عناصر مادی قدرت و دستیابی به منفعت و امنیت بیشتر بر اساس این عناصر مادی تأکید می‌کند. بر این اساس بنیاد مذاکرات هسته‌ای و توافق کنونی غیر قابل فهم است زیرا مجموع عناصر قدرتی که در اختیار طرف‌های مذاکره است قابل مقایسه با عناصر مادی در اختیار ایران نیست. اما ایران توانست به عنوان یک طرف برابر در مقابل آنها مذاکره کرده و بسیاری از خواسته‌های خود را به کرسی بنشاند. به همین دلیل می‌توان گفت ظهور و بروز عناصر غیرمادی و قدرت گفتاری و معنایی در جهان جدید بسیار برجسته است. کنش گفتاری نوینی که در دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی آغاز گشت قدرت و تأثیر گذاری سخن را دو چندان کرد و سبب شد در شرایط پیچیده جامعه امروز جهانی قدرتی از جنس مقبولیت و اقناع تولید کرده و مدل روابط و دیپلماسی را تغییر دهد. از این رو باید برای فهم این تحول مهم بین‌المللی از برخی نظریه‌های کلاسیک مادیگرایانه فاصله گرفته و طرحی نو برای اندیشه ورزی و نظریه پردازی ارائه دهیم.

سومین نکته حائز اهمیت در مورد توافق هسته‌ای اخیر اهمیت بستر و زمینه شکل‌گیری متن تفاهم است. بسیاری از تحلیلگران متن برجام با تکیه تنها بر کلمات و جملات فراموش می‌کنند که متن‌ها تنها در درون context یا بستر و زمینه اجتماعی و سیاسی جاری قابل فهم است. نمونه بارز صدق این مدعا قطعنامه 598 است. این قطعنامه در یک بستر زمانی برای ایران قطعنامه‌ای ناخوشایند تلقی می‌شد و تمامی دستگاه رسانه‌ای به نقد آن می‌پرداخت. اما از زمانی با تغییر بستر و شرایط زمانی به قطعنامه‌ای بدل شد که در نهایت نیز به اهداف مورد نظر ایران یعنی شناخته شدن عراق به عنوان آغازگر جنگ و کشور متجاوز منتهی شد.

بنابراین نفس کلمات و جملات این قطعنامه مهم‌اند اما فارغ از بستر زمانی و اجتماعی آن مانند دال‌های تهی هستند که می‌توانند مورد تفاسیر مختلف قرار گیرند. به نظر می‌رسد که بستر زمانی کنونی بستر همسازی است که می‌تواند ما را در فهم بهتر عبارات به کار رفته که بی‌گمان معانی متصلبی ندارند یاری کنند. اما اگر بخواهیم نگاهی به آینده داشته باشیم باید بدانیم که آینده‌پژوهی ترکیبی است از آینده محتمل و آینده مطلوب. آینده‌پژوهی صرف ترسیم مطلوبیت‌های یک کنشگر برای آینده نیست بلکه کنشگر عقلایی می‌تواند با بررسی آینده‌های ممکن مطلوب‌ترین وضعیت را برگزیده و راه را برای آن هموار کند. به نظر می‌رسد که با چنین نگرشی برجام کنونی به دست آمده است و حال که دوران دشوارتر آن یعنی دوران اجرا و تفسیر و تثبیت آغاز شده است باید با کاربست روش‌های علمی آینده‌پژوهی راه را برای رسیدن به حداکثر منافع از میان سناریوهای ممکن گشود.

******************************************************

روزنامه وطن امروز**

دموکراسی در ایران کشک نیست!/سیدرضا جبل‌عاملی

به شهادت تاریخ و عکس‌های یادگاری عالم سیاست، قریب به اتفاق رهبران سیاسی در دنیا اراده خود را بر اراده مردم مقدم می‌کنند. رفتارهای سیاسی و تحرکات مسؤولان کشورهای مختلف و در پی آن اعتراض گروه‌های گسترده مردمی و در نهایت عمل رهبر سیاسی به رفتاری خلاف خواسته مردم بارها و بارها تکرار شده است. حاصل این اتفاق در موارد زیادی کشتارها و جنگ‌ها، ویرانی‌ها و از هم پاشیدن

دولت - ملت‌ها و شکل‌گیری حکومت‌های بی‌هویتی بوده است که در همین سده اخیر شاهد ظهور بسیاری از آنها بوده‌ایم. بسیاری از رهبران سیاسی به مردم قول اتفاقات خوشایند را می‌دهند اما آنها را در تصمیم‌گیری‌ها دخالت نمی‌دهند. حتی لیبرال - دموکراسی مستقر در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز تضمین‌کننده دخالت و ارجحیت آرای مردم نیست. در این میان تفاوت برخی رهبران تاثیرگذار در تاریخ جهان همین رویکرد و همین نوع نگاه به تاثیر مردم، قدرت مردم و اراده مردم در تصمیم‌گیری‌هاست. امام خمینی(ره) در دوران غلبه بلوک غرب و شرق که کمونیسم و سرمایه‌داری در جدال برای اثبات خویش بودند با نهضتی که از سال 42 و به عبارتی دیگر از همان دوران جوانی آغاز کرده بودند پایه‌گذار روندی شدند که پس از انقلاب 57 در ایران، سال‌ها بعد در انقلاب‌های منطقه غرب آسیا و حضور گسترده مردم برای ایفای نقش، ارزش خود را بیشتر نمایان کرد.

«مردم» یکی از کلیدی‌ترین مفاهیمی بود که امام خمینی به آن اعتقاد عمیق داشتند. امام با اینکه کاریزماتیک‌ترین شخصیت قرن بیستم بودند هیچوقت در تصمیم‌گیری‌های سیاسی نظر خود را بر مردم مقدم نکردند. چون معتقد بودند مردم خودشان باید به تصمیم برسند. امام بشدت به بلوغ سیاسی مردم اعتقاد داشتند. ریشه اتفاق مدرن مردم‌سالاری دینی همان مبنای امام در طول دوران نهضت و مدیریت ۱۰ ساله‌‌شان بر جمهوری اسلامی است: «والله قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی‌صدر ندادم.» اینها را امام در نامه‌شان به منتظری نوشتند. امام به او هم گفتند: «والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم». با این همه اما امام صبر کردند تا مردم به تصمیم برسند. مردم که به تصمیم برسند کار برای رهبری نیز راحت‌تر می‌شود.

شاید بتوان گفت مبنایی‌ترین نقطه تفاوت نگاه امام با دیگران همین «اعتماد به مردم» بود. مجادله معروف میان امام و آیت‌الله حکیم در نجف را شاید شنیده باشید. آیت‌الله حکیم پس از تبعید امام به نجف در دیداری که امام با ایشان دارد نسبت به تحرکات انقلابی امام در 15خرداد و پس از آن اعتراض می‌کند و می‌گوید: راه ایستادگی و مقاومت با آنها آن طور که شما اقدام کردید درست نبود، چون ما که سلاح و قدرت نداریم. سلاح و قدرت ما همین مردم هستند. اینها هم حرکتشان از طرف باد است (یعنی با باد می‌آیند و با باد می‌روند.)... وانگهی! چه می‌شود کرد؟ چه اثر دارد؟

امام خمینی(ره) در جواب می‌گویند: قطعا اثر دارد. ما با همین قیام تصمیمات خطرناک دولت را متوقف کردیم، چطور اثر ندارد؟ اگر علما اتحاد داشته باشند قطعا موثر است. آیت‌الله حکیم(ره) ادامه می‌دهد: اقدام حاد کنیم مردم از ما تبعیت نمی‌کنند، آنها برای دین سینه چاک نمی‌کنند.

امام خمینی(ره) با تاکید بر نقش مردم می‌گویند: چطور مردم دروغ می‌گویند، این مردم جان دادند، زجر دیدند، حبس کشیدند، تبعید شدند، اموالشان به غارت رفت. چطور مردم بقال و عطار سرمحل که سینه جلو گلوله دادند، دروغ می‌گویند؟

آیت‌الله حکیم(ره): تبعیت نمی‌کنند، مرید اغراض مادیه هستند.

امام خمینی(ره): عرض کردم که مردم در 15خرداد جوانمردی و صداقت خود را نشان دادند.

آیت‌الله حکیم(ره): اگر قیام کنیم و خونی از بینی کسی بریزد، سر و صدایی بشود مردم به ما ناسزا می‌گویند و سر و صدا راه می‌اندازند.

امام خمینی(ره): ما که قیام کردیم از احدی به جز مزید احترام و سلام ندیدیم و هر که کوتاهی کرد، حرف سرد شنید و مورد بی‌ارادتی مردم واقع شد.

امام از تلاش اهل سنت در نجات اسلام در ترکیه می‌گویند و اشاره می‌کنند ما اگر سکوت کنیم جای خجالت است.

نوشته شده آیت‌الله حکیم لبخند می‌زند و سکوت می‌کند. امام بلند شده و از منزل آیت‌الله حکیم خارج می‌شوند. نمونه این مباحثات و مجادله‌ها را از امام با شخصیت‌های برجسته دیگر در تاریخ معاصر شاهد بوده‌ایم. امام پس از کناره‌گیری آیت‌الله خوانساری از مبارزات در پیامی می‌گویند: ما به فتوای شما قیام کردیم، چرا عقب کشیدید؟! همچنین ایشان پس از تاسیس دارالتبلیغ توسط آیت‌الله شریعتمداری با ایشان مجادله کرده و نقل به مضمون گفته بودند اگر این دارالتبلیغ با انقلاب و فعالیت انقلابی مردم مخالفت و طلاب را جذب امور بی‌فایده کند به طور جدی برخورد خواهم کرد.

نقطه اتکای امام بعد از خدا حضور مردم در صحنه بود. این را هم متوقف به شعار نکردند. امام جنگ را، اقتصاد زمان جنگ را و مسائل مختلف را متکی به مردم می‌دانستند. تئوری امام به سرعت اثربخشی خود را در مدیریت جنگ نشان داد. در سازندگی هم همینطور. در حضورهای سیاسی برخلاف مدعی‌ترین کشورهای لیبرال - دموکراسی، مردم ایران حضور خود را نشان داده‌اند. در 36 سال گذشته تفکرات مختلفی در ایران مدیریت را در دست گرفته‌اند. در ایران مردم نقش محوری را ایفا کرده‌اند. برخلاف بسیاری از کشورها که حکومت میان احزاب دست به دست می‌شود مردم در ایران با انتخاب‌های خود فراتر از نگاه احزاب و گروه‌های معدود سیاسی انتخاب کرده‌اند. انتخاب‌های آنان همیشه برخلاف پیش‌بینی‌ها بوده است و خودشان مدیریت را دست به دست کرده‌اند. در آمریکا 200 سال است 2 حزب جمهوری‌خواه و دموکرات با هم تعویض می‌شوند. در انگلیس مجادله میان حزب کارگر و محافظه‌کار است. در فرانسه نیز همین‌طور می‌آیند و می‌روند و مردم در دایره انتخاب‌های محدودتری قرار می‌گیرند.

واقعیت آن است که نظام مردم‌سالاری فعلی نتیجه تلاش امامی است که همیشه می‌خواستند مردم تصمیم بگیرند. حتی اگر اشتباه کنند. حالا هم هیچ‌کس حتی یک نفر هم نمی‌داند در جمعه‌های انتخابات، رهبر جمهوری اسلامی نام چه کسی را به صندوق می‌اندازند چرا که در جمهوری اسلامی مردم خودشان برای خودشان تصمیم می‌گیرند.

****************************************************

روزنامه جام جم *******

راه سوم، برای بررسی حقوقی برجام / دکتر عباسعلی کدخدایی

در ارتباط با ماهیت حقوقی آنچه تحت‌عنوان برنامه جامع اقدام مشترک میان ایران و شش کشور به‌دست آمده، دیدگاه‌های مختلفی مطرح شده است. برخی آن را یک موافقت‌نامه تلقی کرده و برخی دیگر با توجه به این‌که برجام امضا نشده و صورت نهایی پیدا نکرده، معتقدند یک موافقت‌نامه نیست. با عنایت به این‌که طرفین در این سند تعهداتی را پذیرفته و عمل به آن را مقامات هر دو طرف به طرف مقابل خود گوشزد می‌کنند، این واقعیت را نشان می‌دهد که توافقی حاصل شده و دو طرف انگیزه داشته‌اند تا براساس آن اقداماتی را انجام دهند.

اما آنچه از نظر حقوق داخلی در این زمینه مطرح است، توجه به اصول 77 و 125 قانون اساسی است. شورای نگهبان در دهه60 تفسیری داشته به این مضمون که «عنوان توافق‌نامه‌ها» موثر در ماهیت آنها نیست و اگر مقامات کشورمان به هر شکل، تعهداتی را به موجب یک قرارداد بپذیرند، همین تعهد، یک موافقت‌نامه رسمی و مصداق اصول 77 و 125 بوده و این به آن مفهوم است که باید مراحل قانونی خود را در مجلس و بعد از آن امضای رئیس‌جمهور، به اتمام برساند. بنابراین با نگاهی که در حال حاضر نسبت به برجام وجود دارد و با توجه به مفاد آن، این‌طور برمی‌آید که توافق‌نامه‌ای بین جمهوری اسلامی ایران و طرف مقابل منعقد شده و باید در نظام داخلی ما مراحل قانونگذاری را ـ که به معنی طی مراحل بررسی آن در مجلس است ـ به اتمام برساند.

 

از نظر حقوق بین‌الملل هم ما رویه‌هایی مشابه را داشته‌ایم و حتی در جایی که سند مکتوب و امضاشده‌ای بین مقامات دو کشور وجود ندارد، قول مقامات رسمی دو کشور ذی‌نفع، مخصوصا روسای جمهور، شخص اول کشورها یا وزرای خارجه چنانچه آنها حتی در قالب بیانیه یا بیانیه شفاهی تعهداتی را بپذیرند، جنبه الزامی برای دو طرف دارد. بنابراین برجام چه از حیث حقوق داخلی و چه حقوق بین‌الملل، موافقت‌نامه‌ای است که به طی تشریفات قانونگذاری در نظام تقنینی کشور نیاز دارد.

 

با وجود این ماهیت حقوقی، در حال حاضر بحث‌هایی مطرح است مبنی بر این‌که با توجه به تصویب برجام در قالب قطعنامه شورای امنیت و انجام برخی اقدامات میان کشورهای مذاکره‌کننده در این رابطه، مجلس باید در قبال برنامه جامع اقدام مشترک یا پاسخ (رأی) مثبت یا منفی به کل برجام بدهد. این در حالی است که چنین روشی در نظام قانونگذاری ‌ما سابقه نداشته که مجلس نسبت به یک موافقت‌نامه در کلیت رأی مثبت یا منفی بدهد، بلکه مجلس مکلف است در همه بندها و اجزای یک موافقت‌نامه ورود کند.

 

اما با توجه به این‌که مصالحی متوجه مقامات ماست که باید مدنظر قرار گیرد، راهکاری را که می‌شود در میانه این دو دیدگاه پیشنهاد کرد که هم حق قانونگذاری مجلس رعایت شود و هم مصالح عالی مورد غفلت قرار نگیرد ، این است که دولت، برجام را در قالب لایحه‌ای به مجلس ارائه کرده و نمایندگان پس از بررسی‌ها، چنانچه با مواردی از برجام موافقت نداشتند، بندهای یادشده را با لحاظ شروطی در تصویب لایحه ذکر کنند. این رویه در برخی موافقت‌نامه‌های میان ایران و کشورهای دیگر سابقه داشته است؛ مثلا در برخی موافقت‌نامه‌هایی که درخصوص استرداد مجرمان یا پذیرش رأی داوری خارجی بوده، شورای نگهبان ایراد گرفته که در موافقت‌نامه رعایت اصل 139 قانون اساسی نشده است. وقتی که این موافقت‌نامه به مجلس اعاده شده، مجلس در صدر ماده‌واحده، اعلام کرده است که این موافقت‌نامه، با رعایت اصل 139 قانون اساسی انجام می‌شود؛ به این مفهوم که شرطی را به مفاد اصلی موافقت‌نامه اضافه کرده است. این شرط از نظر حقوق داخلی اعتبار دارد؛ هر چند ممکن است برخی بگویند این برای طرف خارجی اعتباری ندارد. با وجود این وقتی بپذیریم که برجام در چارچوب قطعنامه تائید شده و لازم‌الاجراست، آنگاه از نظر تطبیق آن با حقوق داخلی، مجلس می‌تواند شروطی را در قالب ماده واحده تصویب برجام، قبل از آن ذکر کرده و براساس این شروط که می‌تواند برخی اصول قانون اساسی یا شروط دیگر باشد ـ مثلا نفی برخی مواردی که مذاکره‌کنندگان ما معتقدند در برجام نبوده ولی در قطعنامه آمده است ـ حق شرطی را در نظر گیرد که هم رعایت جوانب تقنینی به‌شمار می‌رود و براساس اصول 77 و 125قانون اساسی، رعایت شأن و جایگاه مجلس را در نظر دارد و هم مصالح عالی کشور و نظر دولت درباره ملاحظات در این زمینه را پوشش دهد و به این ترتیب راهکاری سوم در میانه دو نظر دولت و مجلس محسوب می‌شود.

******************************************************

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات