همهي گامهاي اين مبارزهي راهبردي نفوذ براي اين صورت ميگيرد كه آمريكا بتواند از فضاي به وجود آمده، به تغيير در معادلهي قدرت و سياست داخلي ايران برسد؛ امري كه هرچند در اظهارات علني مقامات آمريكايي به آن اشارتي ميشود، اما در واقع بيش از هر چيزي بر آن حساب و تمركز كردهاند كه اين فضا، مقدمهي نفوذ و سپس براندازي جمهوري اسلامي باشد
گفتمان جمهوري اسلامي به عنوان يك الگوي هويتي و ارزشي متفاوت، همواره در مقابل گفتمان نظام سلطه قرار دارد. بنابراين سياست مهار و مديريت ايران با چشمانداز حداكثري تغيير نظام همواره در دستور كار آمريكاست. اين موضوع البته در مقاطعي با رويكرد سخت نظامي و در مقاطعي مانند فتنهي 88 با استفاده از الگوي براندازي نرم، پيگيري ميشود. بر همين اساس، نبايد انتظار داشت كه حتي پس از توافق هستهاي نيز ايالات متحده به روند دشمني و سياستهاي مبتني بر مهار، نفوذ، تغيير رفتار و براندازي نظام جمهوري اسلامي خاتمه دهد، بلكه به عكس، شواهد نشان ميدهد كه نظام سلطه مترصد فرصتي است تا از فضاي سياسي و اقتصادي ناشي از برجام حداكثر استفاده را ببرد و طراحيهاي خود را عليه جمهوري اسلامي ايران تعميق بخشد. اين نفوذ در لايههاي مختلف امنيتي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي انجام ميپذيرد. كه در اين مجال به نفوذ سياسي و راهبردهاي دشمن در اين بخش ميپردازيم.