تاریخ انتشار : ۰۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۹  ، 
کد خبر : ۲۸۶۵۷۱

حفظ حريم استقلال كشور

پایگاه بصیرت / سيدمعسود شهيدي

(روزنامه رسالت - 1394/06/25 - شماره 8478 - صفحه 1)

بر خلاف ادعاي برخي از روشنفکران غربزده که در گوشه و کنار گفته‌اند مردم ايران هنگام انقلاب مي‌دانستند چه نمي‌خواهند ولي نمي‌دانستند چه مي‌خواهند، شعارهاي مردم که در هزارها فيلم و نوار صوتي ضبط شده و در سراسر دنيا منتشر شده، به روشني گوياي آن است که مردم به خوبي مي‌دانستند چه مي‌خواهند. يکي از اصلي‌ترين و مهم‌ترين و گسترده‌ترين شعارهايي که در سراسر کشور تکرار مي‌شد، شعار «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» بود. استقلال اولين و مهم‌ترين خواسته مردم انقلابي ايران بود. آنها دويست سال دخالت قدرت‌هاي جهاني در امور کشور خود را با تمام وجود احساس کرده و از آن به ستوه آمده بودند.

آنها نفوذ دشمن در ارکان اداره کشور را در تمام دوران قاجار و پهلوي مشاهده کرده و تبعات تلخ و ناگوار آن را متحمل شده بودند. وابستگي، فقر، قحطي، جنگ، عقب‌افتادگي، غارت منابع، تخريب فرهنگ و ويراني اقتصاد، همه ثمرات دخالت دشمن خارجي در امور کشورها بوده است و مردم مي‌خواستند از اين پس بدون دخالت خارجي در داخل کشور و به وسيله خودشان سرنوشتشان را رقم زنند.

استقلال براي تمام مردم به معناي آزاد شدن از دخالت بيگانه و از سلطه بيگانه بوده است. روي پاي خود ايستادن، به خود متکي بودن و سربلند و عزتمند در برابر کشورهاي ديگر گردن فراز کردن، خواست اين ملت بوده است. دويست سال دشمنان خارجي براي کشور ما قانون اساسي، صدر اعظم، وزير، وکيل و نماينده مجلس تعيين کردند و مردم از دخالت در سرنوشت خود محروم بودند و حالا مردم با انقلاب خود مي‌خواستند دست خارجي را از دخالت در امور کشور خود قطع و اراده خود را حاکم کنند.

انقلاب اسلامي اين آرزوي بزرگ را محقق کرد و راه نفوذ سفارتخانه‌ها در امور کشور را مسدود نمود. مردم توانستند بدون دخالت بيگانه، نظام سياسي، قانون اساسي و تمامي مقامات را با راي خود انتخاب کنند. آنها مي‌خواستند با همه کشورهاي دنيا از موضع عزت و اقتدار و احترام متقابل، تعامل داشته و پيشرفت کنند و به هيچ قدرت و ابرقدرتي حق دخالت ندهند.

متاسفانه در بين روشنفکران غربزده و شرق‌زده، شخصيت‌ها و گروه‌هايي بودند که به تناسب مکتب فکري خود وابستگي به اردوگاه شرق يا اردوگاه غرب را ترويج مي‌کردند. دولت موقت و نهضت آزادي، آمريکا را ارباب جهان تصور کرده و از قرار دادن ايران جزء اقمار آمريکا احساس سربلندي مي کردند، در حاليکه ايران قبل از انقلاب دهها سال جزء اقمار آمريکا بود و غارت شد و انقلاب مردم براي در هم شکستن همين وابستگي صورت گرفت. اين تصور که بدون آمريکا نمي‌شود زندگي کرد بر دولت موقت حاکميت داشت و لذا دولت به جاي سرمايه‌گذاري روي استقلال و منابع داخلي، همه سرمايه‌گذاري خود را بر رابطه با آمريکا متمرکز کرد و به همين دليل نتوانست مواضع استقلال طلبانه امام و امت امام را تحمل کند و استعفا داد.

اگر چه آن دولت کنار رفت ولي اين تفکر که آمريکا ارباب جهان و ابرقدرت بلامنازع است و استقلال‌طلبي در مقابل او معنا ندارد و محکوم به شکست است، در بخش‌هايي از جريان روشنفکري کشور ادامه يافت و به نسل بعد انتقال پيدا کرد و حتي در دهه‌هاي اخير، نظريه‌پردازي‌هاي جديدي صورت گرفته تا اساساً مفهوم استقلال را ضد ارزش معرفي کند.

سريع القلم مشاور رئيس جمهور محترم در کتاب خود تحت عنوان ايران و جهاني شدن، استقلال را واژه‌اي پوچ و بي‌معنا معرفي کرده است. اينگونه روشنفکران غربزده با تکيه بر نظريه آمريکايي دهکده جهاني با ساده‌لوحي حيرت‌آور، تمام کشورهاي دنيا اعم از قدرت‌هاي سلطه‌گر و کشورهاي ضعيف را اعضاي يک خانواده فرض کرده و در اين خانواده استقلال را واژه‌اي بي‌معنا و مربوط به قرون گذشته معرفي مي کنند.

اين جريان فکري تا آنجا پيش مي‌رود که حتي مستعمره شدن را هم به دليل اتصال با استعمارگر يک موهبت تلقي مي‌کند. آنها وابستگي به آمريکا را نه يک تهديد بلکه يک فرصت دانسته و معتقدند براي وصول به آن هر هزينه‌اي را بايد تحمل کرد. رئيس جمهور محترم نبايد اجازه دهند دولت در مظان چنين اتهام بزرگي قرار گيرد. ايشان بايد به طور رسمي و علني و صريح در مورد اينگونه مشاوران و اينگونه مواضع ضد استقلال که بويژه در صحنه اقتصاد نمود بيشتري دارد و در تضاد با اقتصاد مقاومتي است، موضع‌گيري نمايند.

ايشان بايد مراقبت نمايند که در دولت، چنين شائبه‌اي به وجود نيايد و اگر در مواردي خطايي واقع شده، با قاطعيت آن را اصلاح نمايند. يکي از مصاديق بارز نقض استقلال کشور، دخالت قدرت‌هاي خارجي در انتخابات است. اينگونه مداخلات خارجي يا کمک خواستن‌ کانديداها که معمولا به صورت پنهان انجام مي‌شود اگر در مواردي در رسانه‌ها منعکس شود و تکذيب نشود به عنوان خبر صحيح در افکار عمومي تثبيت مي‌شود.

به ذکر نمونه‌ اي براي روشن شدن موضوع اکتفا مي‌شود؛

سخنراني آقاي دکتر ظريف در کسوت وزير خارجه در شوراي روابط خارجي ايالات متحده آمريکا در نيويورک قابل تامل است. در آنجا ايشان در پاسخ خانم هاله اسفندياري صراحتاً از شخصيت‌هاي آمريکايي حاضر در جلسه براي راي آوردن جناح خود در انتخابات درخواست کمک مي‌کند. با وجود آنکه اين خبر منتشر شد و همه از آن مطلع هستند ولي متاسفانه تاکنون تکذيب نشده است. آنچه به اين فضاي منفي دامن مي‌زند سخنان برخي ديگر از اعضاي هيئت دولت و برخي چهره‌هاي شاخص اصلاح ‌طلب است. يکي از وزراي دولت اصلاحات گفته است ميوه توافق هسته‌اي را در انتخابات بايد چيد و ديگري که معاون رئيس جمهور آن دولت بوده ضمن تاييد سخن او مي‌گويد اين سخن، استراتژي ما براي انتخابات آينده است.

خانم ابتکار معاون رئيس جمهور هم در مصاحبه با بي بي سي گفته است توافق هسته‌اي اهرمي براي پيروزي اصلاح‌طلبان در انتخابات آينده در مقابل ديگر گروه‌هاي سياسي است. معناي سخن اين افراد اين است که توافق هسته‌اي فقط يک توافق هسته‌اي نيست بلکه يک توافق سياسي هم در نيمه تاريک آن وجوددارد تا اصلاح‌طلبان را به عرصه تصميم‌گيري کشور بازگرداند. متاسفانه با هيچ يک از اين سخنان برخورد نشده و تکذيب نشده است.

آنچه موجب مي‌شود اينگونه ذهنيت‌ها در جامعه تقويت شود، آن است که طرف خارجي نيز دقيقا همين موضعگيري‌ها را تکرار مي‌کند و اينگونه فهميده مي‌شود که در پشت پرده توافق ديگري هم صورت گرفته. ولي باز هم کسي عکس العمل نشان نمي‌دهد. آقاي جان کري وزير امور خارجه آمريکا گفته است «اگر به تيم مذاکره کننده کمک نکنيم معلوم نيست در انتخابات ايران چه بر سر روحاني و ظريف خواهد آمد.» چه کسي راه را براي اينگونه مداخله علني و بي‌شرمانه در مسائل داخلي کشور باز کرده؟ وزير خارجه انگلستان نيز در مصاحبه با شرق الاوسط مي‌گويد : «ما بايد اميدوار باشيم توافق هسته‌اي سبب شود که دوستداران اصلاحات انتخابات را به نفع خود تمام کنند.»

آنچنان هماهنگ سخن مي‌گويند که گويي پيروزي يک جريان خاص در انتخابات آينده ايران جزئي از توافق هسته‌اي بوده است. خانم هيلاري کلينتون کانديداي رياست جمهوري آمريکا در انديشکده پروکينز صريح‌تر از بقيه موضع‌گيري کرده و گفته است توافق هسته‌اي بخشي از يک استراتژي بزرگ‌تر آمريکا در قبال ايران است که طي آن ايالات متحده در ايران تغيير ايجاد خواهد کرد. اين سخن بدان معناست که توافق هسته‌اي با همه سرو صداهايش جزء کوچکي از يک برنامه بزرگ و پنهان است.

اکنون اين سئوال پيش مي‌آيد که آيا تيم مذاکره کننده هسته‌اي در طول مذاکرات از آن استراتژي بزرگ‌تر آمريکا مطلع بوده‌اند يا مطلع نبوده‌اند و چرا در سخنراني‌ها و گزارش‌هاي خود هيچ اشاره‌اي به اين استراتژي نمي‌کنند؟ انديشکده مرکز آمريکاي جديد نيز که به عنوان تيم فرعي دولت باراک اوباما شهرت دارد اعلان کرده آمريکا بايد قبل از انقضاي زمان توافق هسته‌اي، استراتژي تهاجمي تقويت اصلاحات در ايران را به نتيجه برساند.

اين انديشکده نيز توافق هسته‌اي را فقط در حد ابزاري براي نفوذ و براي محقق کردن يک هدف بزرگ‌تر معرفي مي‌کند. خانم کلينتون اخيراً همين هدف را با زباني ديگر اينگونه بيان کرده است: «من بابت پاسخ ضعيف ايالات متحده به جنبش سبز در ايران پشيمانم.» آيا منظور او اين است که اين بار درصدد ايجاد فتنه‌ بزرگ‌تري هستند که در آستانه انتخابات مجلس يا رياست جمهوري با استفاده از ظرفيت توافق هسته‌اي کليد مي‌خورد؟

باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا هم يک روز پس از توافق هسته‌اي گفت: «اميدواريم شاهد تغييرات گسترده‌اي در ايران باشيم.» او حتي به جمعيت جوانان بيکار و ناراضي ايران نيز براي اين تغييرات اشاره کرد. او با اتخاذ يک موضع تهديد‌آميز گفت: «ما مي‌توانيم نيروهاي نظامي ايران را نابود کنيم.» اين سخنان درست پس از انجام شدن يک توافق هسته‌اي که به گفته خودشان يک توافق خوب بوده، چه معنايي دارد؟ انديشکده مرکز امنيت آمريکاي جديد (آمريکن اينتر پرايز) اخيراً اعلان کرده باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا اميدوار است از توافق هسته‌اي براي تغيير سياست‌هاي ايران و نهايتا تغيير ماهوي جمهوري اسلامي استفاده کند.

اين انديشکده تاکيد کرده‌ که واشنگتن بايد با استفاده از ظرفيت توافقنامه هسته‌اي براي افزايش نفوذ در ايران و تقويت جريان‌هاي همراه با آمريکا اقدام نمايد. آمريکن اينتر پرايز اعلان کرده آمريکا بايد با استفاده از ظرفيت‌هاي توافقنامه هسته‌اي، فشار بر استراتژي تقويت اصلاحات و انجام تغييرات در ايران را دنبال کند.

اين انديشکده تاکيد مي‌کند آمريکا بايد توافق هسته‌اي را به نحوي به کار گيرد که حاصل آن تقويت اصلاحات در ايران و باقي ماندن در کنار فعالان اصلاح‌طلب باشد. اين مواضع مداخله جويانه آمريکا در حالي هر روزه در رسانه‌هاي داخل و خارج کشور منعکس مي‌شود که نه تنها هيچ کدام از مسئولين دولت حرکتي براي پاسخگويي نشان نمي‌دهند بلکه به طور دائم توصيه مي‌کنند که نبايد در مورد آمريکا هر حرفي را زد.

مگر چه اتفاقي افتاده که در مقابل درشت‌گويي و تهديد و تحقير و مداخله دولتمردان آمريکا که همه روزه تکرار مي‌شود دولت ما بايد سکوت کند؟ همه قرائن و شواهد نشان مي‌دهد توافق هسته‌اي که هنوز هيچ روزنه‌اي براي لغو دائمي تحريم‌ها نگشوده در نظر است به عنوان ابزاري کارآمد براي ايجاد دو دستگي در ميان ملت و تشديد آن در زمان انتخابات مجلس و رياست جمهوري مورد استفاده قرار گيرد و فتنه جديدي فراگيرتر و توانمندتر از فتنه 88 پديد آورد و ايران را به جنگ داخلي و دخالت خارجي مبتلا نمايد.

از رئيس جمهور محترم انتظار مي‌رود با يک مشي انقلابي و استقلال طلبانه بر دهان ياوه‌گويان خارجي و داخلي بکوبند و اين ننگ را که آقاي اوباما گفته دولت ايران حاصل تحريم‌هاي ماست و بايد حمايت شود، از دامان خود بشويند.

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=211875

ش.د9402631

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات