* ابتدا باید پرسید روزنامه حزبی و روزنامهنگاری حزبی چه ویژگیها و کارکردهایی دارد؟
** روزنامه حزبی روزنامهای است که ارگان یک تشکل سیاسی است و درآمدهای آن به آگهی وابسته نیست. درآمدهای این روزنامه یا از طریق تکفروشی به دست میآید که بالطبع روزنامه توسط هواداران حزب خریداری میشود و درواقع این تکفروشی تضمین شده است یا بهنوعی غیرمستقیم از حق عضویت اعضای حزب. اما با پیشرفت تکنولوژی و تجاریشدن و استقلال مطبوعات، هنوز هم نقشآفرینی سیاسی آنها دیده میشود. از دهه ١٩٠٠ که تیراژ مطبوعات فوقالعاده بالا میرود، در برخی کشورها مانند انگلستان شاهد آن هستیم که روزنامه دیلیمیل تا ٣,٥ میلیون نسخه چاپ میکند. به لحاظ زمانی، این دوره با دوره پهلوی اول در ایران مقارن است. تیراژ بالا، مطبوعات را به سمت استقلال سوق میدهد.
اینجاست که در تاریخچه اروپاییان میبینیم بعد از جنگ جهانی دوم، مطبوعات حزبی کمرنگ میشود و مطبوعات مستقل پررنگتر ایفای نقش میکنند؛ هرچند همین مطبوعات نیز هنگام انتخابات موضعگیری میکنند و به مخاطبانشان برای رأیدادن به کاندیداها خط میدهند. در تعریف روزنامه مستقل باید گفت روزنامهای است که در درجه اول از نظر اقتصادی به هیچ نهاد دولتی یا حزبی یا سیاسی وابسته نیست. بنابراین استقلال به مفهوم این است که هیچ گروه ذینفوذی نمیتواند روی تصمیمات تحریریه تأثیر داشته باشد. اما روزنامه حزبی روزنامهای است که تحریریه آن تابعی است از تصمیمهای یک حزب که میتواند حزب حاکم باشد (که درواقع این روزنامه ارگان دولت محسوب میشود) یا حزب اپوزیسیون و منتظرالخدمه باشد یا حزب آلترناتیو که یکی، دو نماینده فقط در مجلس داشته باشد و تأثیر چندانی در تصمیمگیری ندارد (چون در نظام پارلمانتاریستی قدرت به تعداد رایی است که در مجلس گرفته میشود و روزنامهها، چه حزبی و چه غیرحزبی در طول چند سال انتخابات نقشآفرینی میکنند.)
در هر حال یکی از زمانهای بروز نقشهای مطبوعات حزبی، در زمان کارزار انتخاباتی است که در این دوران به طور مشخص پرانرژیاند و جهتگیریشان مشخص است و نوشتههایشان سوگیری دارد. تحریریه این مطبوعات در این دوران ممکن است چشمشان را بر برخی مسائل باز کنند و بر برخی مسائل ببندند و در میانه زمان بین دو انتخابات، نقشی که از روزنامهها انتظار میرود، دیدهبانی است. طبیعی است اگر نشریه کذایی، ارگان حزب حاکم باشد، قطعا گارد دفاعی دارد (در دفاع از حقوق دولت حاکم) و اگر اپوزیسیون باشد، بهنوعی دیدهبان حکومتی است که بر سر کار است و خطاها را میبیند و بزرگ میکند. چرا؟ چون ادعا دارد که آلترناتیو است و میتواند جانشین باشد. درواقع عرصه سیاست در روزنامهنگاری حزبی جای تعریفشدهای است و تمام مطالبی که در آن منتشر میشود، بهنوعی رنگ و بوی سیاسی دارد.
در روزنامهنگاری حزبی، اطلاعرسانی یک بخش است، یک بخش ارشاد و راهنمایی و البته یک بخش تبلیغات و بههرحال مانند هر نشریه دیگری، چنددرصدی هم به سرگرمی اختصاص دارد. اما در طول سالها به نظر میرسد روزنامهنگاری حزبی در کشورهای مختلف کمرنگ شده است. نکته دیگری که باید به آن توجه کرد آن است که در کشورهای مختلف الگوی متفاوتی در مفهوم تیراژ و کیفیت و سبک وجود دارد. برای مثال در آمریکا تا امروز هیچ روزنامهای بالاتر از دو میلیون نسخه منتشر نشده است. علت آن است که در آن کشور هنوز بالغ بر هزارو ٥٠٠ عنوان روزنامه به صورت روزانه منتشر میشود و چون قدرت سیاسی در آنجا، ایالتی توزیع شده است، روزنامهها بیشتر به مسائل ایالتی میپردازند. روزنامه سراسری در آمریکا خیلی نادر است. اما در انگلستان در ٥٠ سال گذشته بین ٩ تا ١٣ عنوان روزنامه سراسری منتشر شده و در لندن چاپ میشوند و تیراژ برخی از روزنامهها تا پنج میلیون نسخه میرسیده است.
* آیا روزنامهنگارانی که در تحریریه روزنامههای حزبی کار میکنند میتوانند اصول حرفهای روزنامهنگاری مثلا بیطرفی را به شکل عام رعایت کنند؟
** در اینجا درواقع یک نوع تناقض پیدا میشود؛ به این مفهوم که این فرد، روزنامهنگار است و کنشگر سیاسی. فرق بین روزنامهنگار بهعنوان کنشگر سیاسی و سیاستمدار این است که روزنامهنگار کسی است که در سندیکای حرفهای روزنامهنگاری عضویت دارد و درآمدش را از طریق تخصص حرفهایاش تأمین میکند. روزنامهنگاری یک حرفه است و سیاستمداری یک حرفه دیگر. کارمنددولتبودن نیز با سیاستمداربودن متفاوت است. اینکه شما مدیرکل بخشی باشید، الزاما شما سیاستمدار حزبی نیستید. روزنامهنگار در بهترین شکل یک کنشگر سیاسی است که سه حالت دارد: یا این کنشگر، کنشگری است که از حزب حاکم یا از حزب اپوزیسیون حمایت میکند یا هیچیک از این دو نیست و صدای سومی است که بسیار کمقدرت است.
کار روزنامهنگاری به طور مداوم تغییر ایجاد میکند. مانند جریان هوا و نسیم ملایمی است که میوزد؛ منتها تغییر کند است و سخت مشاهده میشود. این کنشگر چه بخواهد و چه نخواهد، به نوعی ایدئولوژی متکی است و یک دورنمایی در ذهن و تصویر ایدهآلی از جهان دارد و دنیا را برایناساس ترسیم میکند. مفهوم روزنامهنگاری بیطرف که معمولا روزنامهنگاری تجاری به دنبال آن است در دنیای واقعی وجود ندارد. مطالعات جامعهشناسی دهه ٧٠ نشان میدهد که بیطرفی به مفهوم خنثیبودن نمیتواند در روزنامهنگاری وجود داشته باشد چون روزنامهنگاری هم تأثیرگذار است و هم تغییر تدریجی را با خود دارد و درواقع همه روزنامهنگارها بهنوعی موضعگیری سیاسی دارند.
* پس درواقع بیطرفی حرفهای میشود در تحریریه نشریه وجود داشته باشد یا خیر؟
** چیزی که بیطرفی را نقض میکند فرورفتن در نقش تبلیغات است. سانسور و تبلیغات دو روی یک سکهاند. شما وقتی بیطرفی را نقض میکنید که سانسور وجود داشته باشد وقتی که اغراق باشد. اما چیزی که در روزنامهنگاری و حرفه روزنامهنگاری و سندیکای حرفهای مدافع آن است این است که روزنامهنگار باید در بیان واقعیت یا طرح حقیقت از هیچ شرطوشروطی هراس نداشته باشد. در حقیت دولت باید از روزنامهنگار حمایت کند. اینجاست که تعارض میان روزنامهنگار و سیاستمدار ایجاد میشود. روزنامهنگار خودش را مدافع حقوق عمومی میداند اما سیاستمدار در بهترین شکل نمایندگی بخشی از جامعه را دارد.
* شما به روزنامههای حزبی در غرب اشاره کردید. در جهان سوم و در ایران که اساسا احزاب جایگاه چندانی در مناسبات قدرت ندارند، روزنامهنگاری حزبی چه جایگاهی دارد؟
** تحریریه روزنامههای حزبی که در اروپا هنوز وجود دارند بسیار محدود هستند و احتمالا متعلق به حزبهای کوچکی هستند که در قدرت نیستند مانند کارگران سوسیالیست در انگلستان؛ درحالیکه در گذشته دیلیتلگراف، ارگان حزب محافظهکار بوده است. به نظر میرسد درحالحاضر تنها در آستانه انتخابات نشریههای حزبی فعال هستند چون روزنامه با مشخصکردن موضع سیاسی خود مخاطبانی را برای خود نگاه میدارد. به علاوه مخاطب برخی از نیازهای تحلیلی خود را از روزنامه میگیرد و به روزنامه اعتماد میکند و خود روزنامه نیز بهنوعی از خوانندهها کمک فکری میگیرد.
بنابراین تحریریه بهنوعی هویت سیاسی مییابد. اما روزنامهنگاران نمیتوانند دو نقشی باشند؛ هم نماینده مجلس و هم خبرنگار؛ هرچند یک نماینده میتواند در روزنامه مطلبی بهصورت ستون چاپ کند اما درواقع او فقط بابت ستون دستمزد میگیرد. اما روزنامهنگار حزبی میتواند در سندیکای حرفهای روزنامهنگاران عضو باشد. بههرحال واضح است که روزنامهنگاری که حزبش بر سر قدرت است به سیاستمداران نزدیکتر است.
اگر دنیا را به نظامهای سیاسی تقسیم کنیم، یک نظام سیاسی کثرتگرا یا چندحزبی داریم. در این نظام چند حزب وجود دارند و معمولا در آستانه انتخابات فعالتر هستند. گروه دیگری هم داریم که در کشورهای سوسیالیستی سابق مثل کوبا یا کره شمالی دیده میشود که نظام تکحزبی کارگری است؛ به این معنا که یک حزب کارگری قدرت اصلی را دارد و خود را نماینده اکثریت جامعه میداند. حدود ٢٣٥ سال بعد از زمانی که در هندوستان برای نخستینبار نشریهای فارسیزبان منتشر شد (یک ستون به زبان فارسی) در ایران با نشریه آشنا شدیم. پیش از مشروطه، روزنامهها عمدتا دولتی هستند و بعد روزنامههای حزبی پیدا میشوند.
برای مثال روزنامهای که امیرکبیر منتشر میکند، روزنامه ارگان دولت است اما در آن زمان امیرکبیر حزب نبوده و یک فرد بوده است. احزاب در آستانه انقلاب مشروطه بهصورت تشکلهای زیرزمینی شکل میگیرند و در همین دوران است که مطبوعات حزبی به وجود میآیند. در دوران پهلوی اول مطبوعات حزبی هزینههای سنگینی میدهند. از ١٣٢٠ تا ١٣٣٢ اوج شکوفایی مطبوعات است. تعداد زیادی حزب و مطبوعات روزانه حزبی و نشریات هفتگی در این دوره منتشر میشوند؛ برای مثال نشریه اختر وقتی از خارج از کشور میآید یکی از نشریات مهم این دوره است. در این دوره بسیاری به سمت انتشار نشریات مسلکی میروند. نشریه مردم، ارگان حزب توده، نشریه شرق و رعد متعلق به سیدضیا و یکی از نشریاتی که در دوره پهلوی دوم ارگان حزب مردم هستند و در نهایت روزنامه رستاخیز که کارکرد حزبی دارد. بنابراین کار این نشریه این است که به جوانان و فرهیختگان آموزش مسلکی بدهد. افرادی که در تحریریه این نشریه کار میکردند، روزنامهنگار بودند.
حزب رستاخیز هم چون در شرایطی تأسیس شد که سایر احزاب تعطیل شدند، ناچار شد در درون خود یک جناح پیشرو داشته باشد و درعینحال که یک حزب بود، تلاش میکرد نماینده دو صدا در نشریه خود باشد. میخواهم به این نتیجه برسم که در کنار مطبوعات مسلکی، ما مطبوعات تجاری را هم داشتهایم به این مفهوم که از ١٣٠٤ روزنامه اطلاعات آغاز به کار میکند. ١٧ سال بعد روزنامه کیهان تأسیس میشود که روزنامهای است تجاری و با حمایتهای دولت شکل گرفته است. بعد از ١٣٣٢، به علت حذف احزاب و روزنامههای حزبی میبینیم که روزنامههای حزبی منتشر میشوند اما نمیتوانند جایگاهی به دست آورند. حتی روزنامه رستاخیز وقتی منتشر میشود نمیتواند با کیهان و اطلاعات رقابت کند.
آیندگان در دهه ٤٠ منتشر میشود در سال ١٣٣٩، روزنامه پیغام امروز را داریم که ویژه تهران است. کنترلی که بعد از مشروطه بر صنعت چاپ وجود داشته، موجب شده است که مطبوعات به این دلیل هیچگاه نتوانند مستقل از دولت باشند. جالب اینجاست که حتی حزب رستاخیز هم استقلال چاپخانهای ندارد. یکی از موارد مهمی که در استقلال روزنامهنگاری اهمیت دارد، استقلال تکنولوژی است. بعد از انقلاب روزنامههای سیاسی حزبی آمدند اما به دلیل کوتاهبودن عمر حزب رفتند یا ماندند و حزب رفت. روزنامه میزان برای مثال ارگان نهضت آزادی است اما حالا حزب هست و روزنامه وجود ندارد. حزب جمهوری اسلامی تأسیس شد و فعال و نقشآفرین بود اما از ١٣٦٧ به بعد حزب تعطیل شد اما روزنامه ادامه یافت. اتفاقی که بعد از جنگ افتاد این بود که احزاب و روزنامههایی مانند کارگزاران با روزنامه مشارکت و اعتماد ملی و همبستگی و مردمسالاری پدید میآیند. نکتهای که وجود دارد این است که روزنامههای حزبی وجود دارد اما احزاب قدرتمند نداریم.
شاید مهمترین روزنامه حزبی ایران را بشود روزنامه سلام به حساب آورد که ارگان مجمع روحانیون مبارز بود. اگر از نظر ساختار پارلمان در نظر بگیریم، شاید بشود گفت روزنامه سلام بیشترین تعداد نماینده را داشت که بهنوعی با حمایت این روزنامه به مجلس رفته بودند و درواقع رابطه حزبی- مطبوعاتی را در آن بهخوبی میتوان دید. میتوانیم بگوییم یک کارکرد منطقی درباره این روزنامه وجود داشت که نوشتههای آن تعیین میکرد حرکتها و رفتارهای سیاسی نمایندگان مجلس چگونه باشد. اما برخلاف چیزی که در حوزه جامعهشناسی سیاسی وجود دارد و نقطه قوت مطبوعات حزبی است این است که قدرت سیاسی از آنها حمایت میکند. چیزی که در فرهنگ روزنامهنگاری ما بر خلاف روزنامهنگاری خیلی کشورها وجود دارد، این است ما هنوز روزنامهها را بنگاه تجاری و به مفهوم صنعت نمیبینیم که اگر اینگونه به آنها نگاه کنیم، بابت نوشته یک روزنامهنگار، روزنامه را توقیف نمیکنیم.
یک نفر خطا میکند آن فرد باید هزینه بپردازد. به اعتقاد من، توقیف در چنین شرایطی توهین به مخاطب است. حق مخاطب است که نشریه را روی دکه ببیند. اگر لازم است نشریهای تنبیه شود، بگذاریم مخاطبان نشریه را تنبیه کنند یا درواقع تنبیه را به شکل جریمه نقدی دربیاوریم. تعطیلی روزنامه به عنوان یک واحد تولیدی، در کمتر کشوری رایج است. اینها را گفتم که بگویم هرگونه کار فرهنگی و ارتباطی که بر ترکیب و موازنه قدرت اثر بگذارد، کار سیاسی است و کار روزنامهنگاری هم براساس نوع فعالیت میتواند تأثیرگذار باشد.
* شما اشاره کردید به اینکه روزنامهنگار باید منافع عمومی را در نظر بگیرد. آیا وقتی این روزنامهنگار برای تحریریه یک حزب کار میکند، میتواند منافع عمومی را در نظر بگیرد؟
** هیچ فردی در دنیای واقعی سیاست نمیتواند از موضوعی صد در صد دفاع کند. در اینجا مسئله منافع عمومی مطرح میشود. باید دید چه چیزی نفع عمومی است؟ هنگامی که یک نفع عمومی تعریف میشود، حزب هم در چارچوب منافع عمومی کلان فکر میکند و درنهایت روزنامهنگاری هم که در تحریریه حزب کار میکند، روی همان مانیفست کارش را انجام میدهد.
http://www.sharghdaily.ir/News/84046
ش.د9405263