چنین و چنان صفحه ای است که در آن داستان ها و حکایت های کوتاه با موضوعات اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... برای استفاده مخاطبین به صورت روزانه بارگذاری می شود.
حجت الاسلام قرائتی چنین نقل
می کند که؛ در سنين جوانى و اوائل طلبگى خواستم از نجف اشرف به مكه بروم. توصيه شد
كه براى بين راه و آنجا مقدارى نان خشك كنم، به نانوائى 40 نان سفارش دادم. شب كه خواستم
تحويل بگيرم به ذهنم رسيد يك نان هم براى استفاده امشب بگيرم، امّا گفتم: كسى كه
40 نان دارد گرسنگى نمى ماند.
خلاصه نانها را آوردم وچون حجره
خودم كوچك و حجره دوستم بزرگ بود، نانها را در حجره او براى خشك شدن پهن كردم.
شب كه خواستم شام بخورم ديدم
نان در حجره ندارم، به حجره دوستم رفتم تا از آنجا نان بردارم، ديدم او درب را بسته
و رفته است، خلاصه براى تهيه نان به حجرههاى ديگر رفتم تا چند تكّه نانِ خشك بدست
آوردم. آن شب كه 40 نان
داشتم، به گدائى افتادم!
چنان است که انسان به داشته
خود نباید غره شود و تدبیر لازم برای امور زندگی را همیشه باید متناسب با شرایط داشته
باشد.