تاریخ انتشار : ۱۸ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۰  ، 
کد خبر : ۲۹۸۱۵۵

صداي زنگ فروپاشي آمريکا

(روزنامه رسالت - 1395/08/24 - شماره 8804 - صفحه 1)

انتخابات اخير آمريکا با همه هيجانات آن شاهد کمترين ميزان مشارکت در بيست سال گذشته بود. 55 درصد مردم آمريکا اصلاً در اين انتخابات شرکت نکردند و عطاي دموکراسي را به لقاي آن بخشيدند. کلينتون با کسب 228 کارت الکترال 60467601 رأي را به خود اختصاص داد. ترامپ هم با کسب 290 کارت الکترال، 60072551 رأي مردمي را کسب کرد. هيلاري کلينتون رأي بيشتري را نسبت به ترامپ به دست آورد. اين يک چالش دائمي در دموکراسي به سبک آمريکاست. به اين معنا؛ کسي که حائز اکثريت آراء است ممکن است منتخب مردم نباشد!

سؤالي که ذهن جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعي را به خود مشغول داشته اين است که آشوب هاي پس از اعلام نتايج انتخابات آمريکا براي چيست؟ کلينتون هرگز اعلام نکرده بود اگر انتخاب نشود، نتايج را نمي پذيرد. در عوض، ترامپ صريحاً گفته بود اگر انتخاب نشود، نتيجه را نمي پذيرد. او بارها از تقلب در انتخابات سخن گفته بود و طرفداران خود را براي يک آشوب و بزن بزن سياسي اجتماعي و حتي نظامي آماده کرده بود.

آشوب ها که اکنون وارد پنجمين روز خود مي شود، از شکاف هاي عظيم اجتماعي و اقتصادي درون جامعه آمريکا حکايت مي کند. شکاف هايي که کنترل و حساب و کتابش از دست حکومت خارج شده و حتي خيمه شب بازي تبليغات انتخاباتي دموکرات ها و جمهوري خواهان نتوانست روي آن سرپوش بگذارد. ترامپ مأموريت داشت آتشفشان خشم ملت عليه نظام سياسي آمريکا را کنترل و هدايت کند. لذا ادبيات او در ايام تبليغات انتخابات اصلاً تناسبي با ادبيات يک نامزد انتخاباتي که قرار است بزرگترين قدرت ظاهري دنيا را در کاخ سفيد نمايندگي کند، نداشت. هر دو نامزد در شعارهاي پوپوليستي و عوامفريبانه، مسابقه گذاشته بودند. به طوري که کلينتون حتي از درآوردن صداي سگ در برنامه هاي تبليغاتي خود ابا نداشت!

کمر اقتصاد آمريکا زير بدهي بيست تريليون دلاري خم شده است. هزينه هاي نظامي گري آمريکا در عراق، افغانستان، يمن، بحرين و سوريه بر حجم اين بدهي ها، روز به روز مي افزايد. کساني که از اين وضعيت در فقر و تنگدستي و زحمت به سر مي برند، حاضر نيستند با رأي خود پاي مشروعيت نظام کنوني آمريکا امضاء بگذارند. لذا بيش از نيمي از کساني که حق رأي دارند در اين انتخابات شرکت نکردند. اينها سرمايه اجتماعي آشوب ها و شورش هاي بالقوه و بالفعل در آمريکا هستند و برايشان مهم نيست چه کسي رأي آورده و چه کسي رأي نياورده است. برايشان مهم نيست که حزب دموکرات و خانم کلينتون کليد فتنه را در قفل امنيت آمريکا بچرخاند يا نچرخاند!

واقعيت اين است که ليبراليسم همانند مارکسيسم در حال احتضار است و چيزي نمي گذرد که آن هم به موزه هاي تاريخ سپرده مي شود. هيچ منطق اجتماعي و تاريخي حکم نمي کند که 99 درصد ثروت يک جامعه در دست يک درصد آن جامعه باشد. شورش و عصيان عليه چنين جامعه و جوامعي، اجتناب ناپذير است.

ديروز روزنامه هاي اصلاحات در صفحه اول خودشان هيچ خبري از آشوب و فتنه در آمريکا نزدند. ظاهراً آنها فتنه را در داخل مي پسندند و نمي خواهند بپذيرند آمريکا دچار فتنه و فروپاشي است.

کليدواژه هاي رسانه هاي اروپايي و آمريکايي هم در چيستي و چرايي اين ناآرامي ها و عاملان آن جالب است. آنها از معترضان به عنوان «آشوبگر»، «فاشيست»، «خرابکار» و «آنارشيست» ياد مي کنند. در حالي که وقتي از ناآرامي هاي تهران در سال 88 ياد مي کردند، معترضان به نتايج انتخابات را آزادي خواه مي ناميدند!

اگر بخواهيم يک تفسير واقعي از انتخابات آمريکا داشته باشيم اين است؛ کسي که رأي آورده، ترامپ نيست. آن چيزي که رأي آورده، «نه به کلينتون» است، چه کساني که انتخابات را تحريم کردند و چه کساني که به غير کلينتون رأي دادند! البته اگر بخواهيم يک تفسير امنيتي و سياسي در مورد نتايج انتخابات آمريکا داشته باشيم، اين است که در حقيقت حافظان امپراتوري ستم در آمريکا با انتخاب ترامپ به شورش کمتر رضايت دادند.

ترامپ تا حدودي نقش سوپاپ اطمينان را در اين بازي به عهده داشته است. سخنان ترامپ پس از انتخابات خيلي عجيب است. ما قبل از انتخابات اخير آمريکا با يک ترامپي رو به رو بوديم که کمترين صفات او را در يک لات بي سر و پا، هرزه زبان، بي آبرو در رفتار اجتماعي و خانوادگي مي توان سراغ گرفت. او يک سرمايه داري است که کارش را با کازينوداري و کاباره داري شروع کرده و... اما پس از انتخاب، وي فردي اطو کشيده، ديپلمات، صاحب اصل و نسب و خانواده و مؤدب به آداب اجتماعي و ديپلماتيک شد و در قامت يک مرد آرام و رهبر موقر ظاهر گرديد! عجيب نيست!

روزگاري امپراتوري شرق را همه به نام «اتحاد جماهير شوروي» مي شناختند. پس از فروپاشي، چيزي از آن «اتحاد» باقي نمانده است. امروز نيز از آمريکا به عنوان «ايالات متحده» ياد مي کنند. اين در حالي است که پس از انتخابات، بحث جدايي کاليفرنيا کليد زده شده است و قبل از آن هم برخي از ايالات، ساز جدايي زده بودند.

اينکه چقدر سرمايه داران و سرمايه سالاران، بانکداران، صاحبان رسانه، نخبگان ايدئولوژيک و... در آمريکا بتوانند ترک خوردگي ها و شکاف هاي اين بناي عظيم را گچ کاري و ترميم کنند و پارگي هاي جامه ليبراليسم را رفو نمايند، خيلي مهم است. حوادث و آشوب ها در 45 ايالت آمريکا نشان مي دهد حساب کار از دستشان خارج شده است.

آمريکا چه به سمت ثبات و چه به سوي فروپاشي برود، فرقي در مناسبات کاخ سفيد با ملت ايران ندارد. در جريان تبليغات انتخاباتي، هم ترامپ و هم کلينتون در خصومت ورزي با ملت ايران مسابقه گذاشته بودند. لذا بحث بد و بدتر مطرح نيست، بلکه بحث «بدترين» ها مطرح است. ملت ما بايد هوشيار باشد. ارتش و سپاه ما بايد دست به ماشه، آماده باشند.

براي احقاق حقوق ملت، فقط زور و قدرت لازم است. برجام نشان داد آنها دروغ مي گويند. مذاکره فقط از موضع قدرت جواب مي دهد. تاريخ نشان داده است در برابر زورمندان و ستمکاران فقط زور و قدرت و اقتدار، جواب مي دهد.

آنهايي که دل در گرو آمريکا دارند، بايد بدانند ما با يک امپراتوري در حال فروپاشي و احتضار قرار داريم. آمريکايي ها نزده، خورده اند. شاهد آن هم فتنه و آشوبي است که امروز در خيابان هاي شهرهاي بزرگ آمريکا با چشم سر مي توانيم مشاهده کنيم.

سيدمسعود علوي

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=244232

ش.د9503125

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات