تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۲  ، 
کد خبر : ۲۹۸۱۱۲

اوباما يك فرصت تاريخي براي ايران بود

مقدمه: هيچ بازيگر ابرقدرت و فرامنطقه‌اي نمي‌تواند به خاورميانه بزرگ كمك كند، كلاف سر درگم منطقه تنها به دست بازيگران منطقه‌اي باز مي‌شود. امروز همه كشورهاي همسايه مسلمان و غير مسلمان، عربي و غير عربي بايد به اين خرد جمعي برسند كه بحران سوريه و تروريسم تنها با تلاش سازماني وهدفمند آنها حل خواهد شد، چراكه بحران در هر كجاي منطقه تهديدي براي ساير كشورها خواهد بود. بايد امروز پس از چند سال كه از وضعيت ناآرام سوريه، بحران يمن، لبنان، عراق و افغانستان مي‌گذرد بايد به اين نتيجه رسيد كه هيچ بازيگري در خارج از منطقه و خاورميانه نمي‌تواند آرامش و ثبات را به خاورميانه بازگرداند، به ويژه كه منطقه پس از اتمام رياست‌جمهوري اوباما و روي كار آمدن هر يك از گزينه‌هاي كلينتون و ترامپ با شرايطي بسيار سخت روبه رو خواهد بود. به همين علت اكنون زمان آن فرا رسيده است كه همه كشورهاي ذي نفع منطقه‌اي مانند ايران و عربستان، تركيه و روسيه به دور هم گرد آيند و به اختلافات پايان ببخشند. چراكه در غير اين صورت آسيب‌هاي ناشي از اختلاف تنها متوجه این كشورها بوده و ساير بازيگران از اين فضا سود خواهند برد. در اين راستا «آرمان امروز» با قاسم محبعلي مديركل پيشين بخش خاورميانه در وزارت امور خارجه و تحليلگر مسائل منطقه به گفت‌وگو پرداخته است كه در ادامه مي‌خوانيد:
پایگاه بصیرت / هستي قاسمي

(روزنامه آرمان – 1395/06/02 – شماره 3118 – صفحه 6)

* سفر اخير ظريف را مي‌توان پايان گمانه زني انزواي ايران در پي بهبود روابط تركيه - روسيه و در نهايت ابهام زدايي از روابط تهران - آنكارا و مسكو - تهران قلمداد كرد؟

** سفر ظريف به تركيه پس از كودتا و ديدار او با همتاي خارجي اش مولود چاووش اوغلي گام مثبتي بود، هرچند براي قضاوت و داوري اين مساله كه سفر ظريف و مذاكره وزير امور خارجه با اوغلي را مي‌توان پايان ابهام زدايي در روابط دو كشور تلقي كرد، كمي زود است، اما به هر روي سه كشور روسيه، تركيه و ايران به نحوي مسائل جغرافيايي شان و ارتباط آنها با نظام جهاني با يكديگر گره خورده است. چون مهم‌ترين لوله خط گاز روس‌ها از اوكراين مي‌گذشت مسكو دنبال يك معبر جديد مي‌گشت كه در حالت كنوني تركيه براي حل اين مشكل بهترين گزينه است. همين طور در مقابل براي ايران نيز اين مسائل مطرح است ،چراكه مهم‌ترين مسير و راه ترانزيت ايران به اروپا، تركيه است ،علاوه بر منافع اقتصادي، مسائلي فرهنگي و تاريخي نیز سبب مي‌شود كه سه كشور به هم نزديك شوند. بنابراين ايران، تركيه و روسيه ضمن اختلاف با يكديگر به هم نياز دارند.

بنابراين نمي‌توان تصور كرد كه با سفر ظريف به تركيه اختلافات اين دو كشور مورد حل و فصل قرار گرفت. مهم اين است که سه كشور به اين درك رسيدند كه روابط سهجانبه شان بسيار پراهميت‌تر از مسائل ديگر است. چراكه با وجود اختلافات موجود ميان دو كشور در منطقه باز هم تركيه و ايران با يكديگر مشتركاتي دارند. آن مشتركات اين دو را به يكديگر پيوند مي‌دهد. در ظاهر امر تركيه و روسيه هم به اين نتيجه رسيدند و به تدريج آثار چنين تصميم و رويكردي خودش را در منطقه نشان خواهد داد.

* در آینده با وجود اختلاف نظر ايران، تركيه و روسيه در مساله سوريه و مباني تروريسم مي‌توان شاهد همكاري سه جانبه ايران، تركيه و روسيه در مساله عراق و سوريه بود؟ آيا به نحوي شاهد يك ائتلاف سه جانبه توسط تهران، آنكارا و مسكو در اين دو كشور درگير جنگ و تروريسم خواهيم بود؟

** اين مساله كمي دور از دسترس است زيرا منافع هر سه كشور در سوريه با يكديگردر تعارض است. از سويي گمان مي‌برم كه هر سه كشور به خاطر مشكلاتي كه باغرب پيدا كردند اكنون بسيار به يكديگر نياز دارند، بنابراين آنها مي‌خواهند از ابزار و امكانات يكديگر استفاده كنند تا روابط خود را با غرب بهبود ببخشند. به ويژه در مساله اوكراين مشكلات بسيار زيادي چون تحريم و انزواي سياسي براي روسيه ايجاد شد و اكنون روسيه درصدد ترميم روابط خود با غرب است. با نگاهي به گذشته مي‌توان دريافت كه روسيه قبل از لغو تحريم‌ها در قطعنامه‌هاي شوراي امنيت سازمان ملل عليه ايران همكاري مي‌كرد اما بعد از مساله اوكراين و تحريم‌هاي اتحاديه اروپا رفتار پوتين با ايران تغيير كرد. روسيه پس از انزواي سياسي خود سعي كرد در مساله سوريه نفوذ پيدا كند. در حالي كه بعد از مساله برجام آمريكايي‌ها علاقه‌مند بودند مساله سوريه را با ايران پيش ببرند و روسيه اين فرصت را از ايران گرفت و خود را طرف مذاكرات با آمريكايي‌ها قرار داد.

بدين‌ترتيب ضمن اينكه روسيه در مساله اوكراين و ايران در مساله برجام با محدوديت‌هايي برخورد كردند كه همه اين مسائل سبب مي‌شود طرفين به يكديگر نياز داشته باشند اما نياز استراتژيكي در شرايط كنوني چندان مورد توجه نيست. با اين همه حداقل اين سه كشور در كوتاه‌مدت مي‌توانند به يكديگر امتيازاتي بدهند. چراكه شرايط در سوريه پايدار نيست؛ بازيگران اصلي سوريه بيشتر اعراب بوده و همچنين بازيگران ديگري مانند داعش و النصره هستند كه مي‌توانند بازي را دگرگون كنند. بنابراين اگرچه مسكو، تهران و آنكارا به خاطر برخي از اختلافات طرفين نمي‌توانند با يكديگر ائتلافي داشته باشند اما سه طرف در زمينه‌هايي مي‌توانند ملاحظات يكديگر را در نظر گرفته و به منافع هم احترام بگذارند.

* پس از توافق، مساله اي تحت عنوان برجام منطقه‌اي مدنظر وزارت خارجه ايران بود، آيا گمان مي‌بريد كه زمينه‌ها در حال حاضر براي حركت در مسير برجام منطقه‌اي مهياست؟

** در مسائل خارجي بايد هر چيزي را در زوايا و چهارچوب جغرافيا ديد. در جغرافياي پس از برجام و قبل از اينكه روس‌ها وارد عمل شوند و مديريت مسائل منطقه به ويژه سوريه را بر عهده بگيرند كمي شرايط و فضاي سياسي نسبت به گذشته تفاوت كرده است. زيرا ايران مي‌توانست نقش چشمگيري در مساله سوريه، لبنان، يمن و عراق داشته باشد و شرايط به گونه‌اي بود كه ايران مي‌توانست يك طرف مذاكرات آنهم به صورت جدي باشد. اكنون شرايط نسبت به آن زمان تا اندازه‌اي تغيير كرده است، در يمن يك جنگ بي‌سرانجامي اتفاق افتاده است، در سوريه بن بست سياسي و بحران تروريسم همچنان ادامه دارد، در عراق اكنون تا اندازه‌اي وضعيت تغيير كرده است، اما گمان مي‌رود در مسائل خاورميانه دو روند بيشتر نمي‌توان پيش بيني كرد. يكي از روندها اين است كه هر يك از بازيگران منطقه‌اي و غربي در سوريه ‌سازخود را بزنند و هر يك از بازيگران به صورت جداگانه در منطقه با تروريسم مبارزه كنند و همچنان هزينه بدهند. روند ديگر آنكه قدرت‌هاي بزرگ و منطقه دور يكديگر بنشينند و در رابطه با آينده خاورميانه تصميم بگيرند.

بايد فضا به گونه‌اي پيش برود كه امنيت ارضي دولت‌ها حفظ شده و ثبات و آرامش به منطقه بازگردد و كشورهاي درگير جنگ بتوانند با اراده ملي خود كشورشان را اداره كنند و مورد حمايت كشورهاي ديگر قرار بگيرند تا از بحران جنگ و تروريسم خارج شوند. چراكه مساله سوريه اگر به همين منوال بگذرد قابل حل نخواهد بود. در لبنان اكنون ۵ سال است كه حتي پس از چند سال پارلمان موقت است و سرنوشت انتخاب رئيس‌جمهور و كابينه همچنان نامعلوم است. افغانستان و عراق سرنوشت نامعلومي دارند، اما اگر همه كشورهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي به دور يك ميز گرد همآيند شايد بتوان شاهد تغييراتي در منطقه بود. در واقع اين نوع از مذاكره درباره آينده منطقه همان برجام است كه در اين صورت نه تنها ثبات و آرامش به منطقه باز مي‌گردد و فقر و سايه جنگ از منطقه گرفته خواهد شد بلكه جهان نيز از تهديدي به نام تروريسم رهايي خواهد يافت.

* گفته مي‌شود كه تركيه پس از كودتاي داخلي رويكرد خود را نسبت به منطقه تا حدي تغيير خواهد داد، آيا در اين صورت مي‌توان شاهد تغييراتي از سوي عربستان هم نسبت به منطقه بود؟

** پس از بهار عربي در منطقه پان تركيسم و پان‌ تورانيسم در تركيه اوج گرفت. امروز احساس كردند كه بايد اندكي سياست منطقه‌اي خود را در جهت منافع ملي و خارجي شان تعديل ببخشند. از سويي روابطشان كه با ايران و روسيه به‌شدت تخريب شده بود بنابراين پس از اين همه شكست در سياست‌هاي منطقه‌اي و داخلي در جهت ترميم روابط و تا حدودي تغيير رويكرد منطقه‌اي خود پيش رفتند. لذا در رابطه با عربستان هم احتمال مي‌رود كه به خاطر منافع ملي‌اش تا حدي رويكرد منطقه‌اي خود را تعديل ببخشد و به نظر عربستان هم به اين خرد خواهد رسيد. تروريسم تهديدي براي همه ملت‌هاست به همين علت عربستان ناگزير است كه خواه و ناخواه كمي رويكردهايش را نسبت به سوريه تعديل ببخشد. امروز شرايطي در خاورميانه حاكم است كه در آن همه قدرت‌هاي بزرگ حضور دارند و آنها هم مي‌توانند زمينه‌ها را براي مشاركت همه كشورها در بحران منطقه به وجود آورند.

رويكردهاي منفي عربستان بيشتر ناشي از ترس و هراسي است كه در تحولات منطقه به ويژه سوريه و عراق به وقوع پيوسته است. عربستان همواره بيم آن را داشت كه آمريكا و ساير متحدانش پس از اشغال عراق به كشورهاي ديگر بروند. سپس بهار عربي و مساله اخوان‌ها مطرح بود و اختلافات مذهبي و قومي كه در عراق، سوريه، يمن و بحرين وجود داشت، عربستان را به وحشت انداخته است به اين خاطر عربستان با همه قوا از خود دفاع مي‌كند و بيشترين تهديد را از سوي ايران به ويژه پس از برجام مي‌بيند بدين جهت سعي مي‌كند واكنش‌هاي تندي نسبت به ايران نشان دهد. باید اطميناني از سوي ايران به عربستان داده شود كه هدف عربستان نيست، زيرا از هم پاشيدن عربستان براي همه كشورهاي منطقه خطرناك خواهد بود. همان طور كه وجود داعش براي سوريه خطرناك است.

وجود داعش درعربستان نه تنها براي خود رياض بلكه براي همه منطقه خطرناك است واز هم پاشيدن عربستان مساوي با از هم پاشيدن منطقه است. بنابراين فرو پاشيدن منطقه به نفع هيچ يك از بازيگران منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي نخواهد بود. اگر فضا و شرايطي از سوي ايران به وجودآيد كه عربستان احساس كند كه هدف تهران آسيب واردكردن و لطمه رساندن به عربستان نيست بي‌شك شرايط تغيير خواهد كرد. شايد برخي‌ با خود بگويند تلاش‌هاي ايران هيچ فايده‌اي در قبال رياض ندارد، بايد گفت تركيه در مقابل عربستان از مباني توسعه يافتگي برخوردار است. عربستان به اين دليل كه كشوري با ساختار سنتي است نسبت به تركيه ممكن است ديرتر به اين نتيجه برسد كه ايران هدفش بي‌ثباتي در منطقه نيست.

* ايران با توجه به حسن همجواري تلاش نمود تاسيگنال‌هايي به عربستان مبني بر مذاكره 
دوجانبه با رياض و حل اختلاف ارسال نمايد، اما چرا تلاش‌هاي وزارت خارجه در اين خصوص نسبت به عربستان ناكام ماند؟ امروز چه چيز رياض و تهران را در مقابل يكديگر قرار مي‌دهد؟

** دو مشكل وجود دارد. نخست آنكه سعودي‌ها خواسته و ناخواسته درگير يك جنگ ناسرانجام در منطقه شدند. تغييراتي نيز در خود عربستان پس از فوت
ملك عبدا... به وجود آمد كه البته هنوز آن تغييرات روشن نيست. اين تغييرات سبب شد سياست‌هاي منفي و افراطي‌اي در عربستان شكل بگيرد. گرچه تلاش‌هايي از سوي وزرات خارجه در دولت يازدهم صورت گرفت اما اين تلاش‌ها باز هم كافي نبود. چراكه در دولت گذشته افرادي در وزارت خارجه سر كار بودند كه به برنامه هسته‌اي مسلط نبوده و رويكرد و سخنان دولت تاثير چنداني در مذاكرات هسته‌اي نداشت در نتيجه مذاكرات هسته‌اي روند ديگري را طي مي‌كرد. بايد در ايران ميان وزارت خارجه به عنوان مركز و هسته اصلي تصميم‌گيري و همه ارگان‌ها اجماعي صورت بگيرد و در راستاي يك سياست مثبت در قبال عربستان پيش بروند.

در این‌صورت مي‌توان شاهد نتايج مثبت از سوي طرف مقابل بود. تا زماني كه عربستان ببيند كه وزارت خارجه تنها در سخن مي‌گويد اقدامات ايران در منطقه سازنده است و ايران به دنبال درگيري با عربستان نيست اما در عمل مقامات امنيتي، نظامي، رسانه‌ها و دستگاه‌هاي تبليغاتي مواضع ديگري را در پيش بگيرند نمي‌توان شاهد تغييري مثبت در روابط عربستان و ايران بود. زيرا در ميدان عمل ما شاهد وضعيت ديگري هستيم كه با مواضع و رويكرد دستگاه ديپلماسي تا اندازه‌اي فاصله دارد كه اين ناشي از عدم هماهنگي ارگان‌ها و سازمان‌ها با وزرات خارجه است. ايران به خاطر مساله همسايگي با عربستان ناچار است برخي از رويكردهايش را نسبت به اين كشور تغيير دهد.

* يكي از نگراني‌هاي عربستان پس از توافق آن بود كه ايران جا در پاي او در منطقه مي‌گذارد ايران چگونه مي‌تواند اين تعادل و توازن منطقه‌اي را ايجاد كند؟

** تعادل منطقه‌اي ما پس از توافق به هم ريخته است. قبل از سقوط صدام، ايران، عربستان و تعداد ديگري از قدرت‌های منطقه‌اي وجود داشتند كه يكديگر را بالانس مي‌كردند. در حقيقت پس از سقوط صدام عربستان احساس كرد كه اين بالانس بهم خورده است و همه‌چيز به نفع ايران پيش مي‌رود. در دولت گذشته نيز هيچ توجهي به مديريت اين تحولات نشد. چراكه خواه و ناخواه ايران و عربستان با يكديگر همسايه هستند و ما وعربستان كنار يكديگر قرار داريم. همان‌طور كه دو برادر نمي‌توان از يكديگر جدا كرد يا هويتشان را تغيير داد، كشورهاي همسايه را هم نمي‌توان حذف يا جابه‌جا كرد. بنابراين بهترين نحو ممكن اين است كه دو كشور با يكديگر دوست بوده و از ظرفيت‌هاي موجود يكديگر بهره مطلوب ببرند. عربستان در طي سال‌هاي ۲۰۰۴ تاكنون همواره احساس كرد كه ايران سياست‌هايي در منطقه در پيش گرفته كه در رويكردهاي خود هيچ توجهي به منطقه و كشورهاي عربي ندارد.

حتي اگر اين ديدگاه اشتباه هم باشد كار ديپلماسي اين است كه ديدگاه درست و سازنده را به سمت مقابل منتقل كند. اين وضعيت در حالي است كه دستگاه‌هاي ديگر سياست خارجي را در منطقه مديريت مي‌كردند و اين فاصله و شكاف ميان ايران و عربستان بيشتر شد. بنابراين روحاني تلاش كرد كه وضعيت گذشته را جبران كند و اختلافات موجود ميان ايران و عربستان را از بين ببرد، اما مسائل گذشته ميان ايران و عربستان در مسائل منطقه ‌اي هيچگاه به اندازه ساير مسائل در درجه اهميت قرار نداشت، مورد پيگيري و حل و فصل قرار نگرفت و اختلافات ميان تهران و رياض جدي‌تر شد. اين بخش از سياست خاورميانه ‌اي ايران نه تنها طي سال‌هاي گذشته جدي گرفته نشد بلكه بايد پيگيري آن به دولت منتقل مي‌شد.

بنابراين تا زماني كه پيگيري مسائل منطقه به ويژه ايران و عربستان به دولت منتقل نشود، نمي‌توان انتظار داشت كه مسائل ايران و عربستان مورد حل و فصل قرار بگيرد. ايران و عربستان بايد خودشان مسائل يكديگر را حل كنند و بازيگران و كانال‌هاي ديگر نمي‌توانند كمك چنداني به اين دو كشور كنند. زيرا در غير اين صورت تنها ديگران هستند كه از مسائل و اختلافات موجود ميان دو كشور بيش از سايرين سود مي‌برند. اختلاف ميان دو كشور سبب مي‌شود كه هزينه امنيتي رژيم صهيونيستي كاهش پيدا كند. حتي نيروهايي مانند داعش، القاعده و... از اين وضعيت سود ببرند. خواسته و ناخواسته در به وجود آمدن اين وضعيت كمك مي‌كنيم، در اين ميان شكاف‌هاي موجود همچنان ميان كشورهاي منطقه بيشتر مي‌شود.

* اما يكي از مسائلي كه اكنون نگاه جهان را به خود جلب نموده نتيجه انتخابات آمريكا و سياست منطقه‌اي رئيس‌جمهور بعدي اين كشور است. بر اين اساس تصور ميکنید كه كلينتون پس از اينكه به عنوان رئيس‌جمهور بر مسند قدرت بنشيند راه اوباما را در منطقه پيش مي‌گيرد يا برعكس ما شاهد وضعيت متفاوتي در منطقه خواهيم بود؟

** انتخابات آمريكا اين‌بار انتخابات ويژه و البته پيچيده‌اي است، به همين علت توجه نظام جهاني را به خود جلب كرده است. با در نظر گرفتن اين مساله بايد گفت در صورت پيروزي ترامپ جمهوريخواه وضعيتي به وجود مي‌آيد كه آن وضعيت غير قابل كنترل است. چراكه اروپايي‌ها و حتي مردم آمريكا بسيار نگران پيروزي جمهوريخواهان و روي كارآمدن ترامپ در صحنه قدرت آمريكا هستند. انتخابات آمريكا تنها يك راي نيست بلكه نقش بسيار مهمي علاوه بر سياست داخلي آمريكا در سياست خارجي منطقه و جهان ايفا مي‌كند و ميان اعتقاد و ديدگاه ترامپ و كلينتون نسبت به مسائل داخلي و سياست خارجي آمريكا فاصله بسيار زيادي وجود دارد. اما كلينتون سياست‌هاي اوباما را البته با نگرش و عملكردي سختگيرانه در رابطه با برجام ادامه مي‌دهد.

بنابراين بعيد است با روي كار آمدن كلينتون ايران در رابطه با برجام دچار مشكل شود. اما كلينتون درباره ساير مسائل مانند سوريه و صلح اعراب و رژيم صهيونيستي حتي در برابر روسيه سياست سختگيرانه‌تري دنبال خواهد كرد. با رياست‌جمهوري كلينتون اتحاد اروپا و آمريكا بسيار جدي مي‌شود و فضا براي بازي روس‌ها در منطقه به ويژه سوريه تنگ مي‌شود به همين علت روس‌ها از برد كلينتون نگران بوده و بيشتر خواهان پيروزي ترامپ هستند. به ويژه اينكه كلينتون و دو قدرت بزرگ اروپا ترازمي و آنگلا مركل سياست‌هاي بسيار مشابهي را در منطقه دنبال مي‌كنند و اين مساله اتحاد اروپا و آمريكا را بسيار جدي مي‌كند كه تاثير ان در تحولات منطقه ملموس خواهد بود.

* راهبرد منطقه‌اي كلينتون تا حدي مشخص است. با اين همه آیا نظر شما اين است كه رياست‌جمهوري كلينتون به نفع ايران و منطقه خواهد بود؟

** در آمريكا رئیس جمهور را در سه سطح بايد ديد، نخست كاراكتر و عملكرد شخص رئيس‌جمهور است و سپس گرايش حزبي رئيس‌جمهور و در نهايت نظام و ساختار آمريكا است. نظام آمريكا يك نظام سازمان يافته است و داراي دستورالعمل‌هاي مشخص و هدفمند است. اما گرايش حزبي رئيس‌جمهور مي‌تواند در عملكرد او در دو حوزه داخلي و خارجي اثرگذار باشد. از سويي تجربه و باور شخصي افراد در عملكرد آنها تاثير مي‌گذارد، چراكه ميان كلينتون و بوش بسيار فاصله است. بنابراين به خوبي مي‌توان دريافت كه باور، تجربه فردي و رفتار حزبي در نگرش و ديدگاه دو فرد تاثير گذاشته است. لذا فاصله گفتمان كلينتون و اوباما قابل توجه است. اوباما در آمريكا يك استثنا و يك فرصت تاريخي براي ايران در برجام بود همان‌طور كه توافق با سياست‌هاي معتدل اوباما صورت گرفت ساير مسائل هم قابل حل بود.

قطعا پس از اوباما شرايط سخت‌تر خواهد بود حتي اگر دموكرات‌ها برسر كار باشند اما اگر جمهوريخواهان بر سر كار بيايند وضعيت نسبتا تيره و تاري ميان ايران و آمريكا در منطقه به وجود خواهد آمد. رفتار ترامپ به هيچ‌وجه قابل پيش بيني نيست به ويژه در سال اول كه روساي جمهور معمولا نوسانات بسيار زيادي در عملكرد و رفتار سياسي خود دارند. به همين علت روي كار آمدن ترامپ در همان سال اول رياست‌جمهوري فجايعي به بار خواهد آورد كه جهان را تكان مي‌دهد. زيرا آمريكا تنها كشوري است كه مرزي ميان تصميمات داخلي و خارجي، امنيت ملي و جهاني و اقتصاد داخلي با اقتصاد خارجي خود قائل نيست. آمريكا يك كشور با مرزهاي تعريف شده نيست، بلكه اين كشور يك نظام جهاني به لحاظ امنيتي، ارتباطي، فرهنگي و اقتصادي است. بنابراين حتي تصميمات داخلي آمريكا مانند سرمايه‌گذاري و نوع هزينه‌هاي بودجه بر كشورهاي ديگر مي‌تواند اثر بگذارد. در نتيجه به‌طور كلي منافع ايران و منطقه در اين است كه دموكرات‌ها بر سر كار باشند.

http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/161277

ش.د9503162

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات