(روزنامه بهار – 1395/10/12 – شماره 92 – صفحه 3)
با ریاست نمایندهای از قم، بسیاری از رسوم و سنتهای نانوشته کرسی ریاست مجلس، شکست. نمایندهای که از سال 1387 به بعد، توانست مجلس را طوری مدیریت کند که با تغییر معادلات قدرت در مجلس، باز هم کرسی خود را از دست ندهد. تردیدی هم در این نکته وجود ندارد که اگر روش برخورد برخاسته از اوج و فرودِ متناوب او نبود، گروههای تندرو، بارها مجلس را از رسیدن به مقاصدش باز میداشتند.
اوضاع مجلس دهم اما متفاوت بود. شرایط طوری شد که طرفداران آقای رئیس، در مجموع حوزههای انتخابیه، احساس شکست داشتند و فضای حاکم، حاصل از یک یأس سیاسی برای این گروه بود. هرچند با از دست دادن کرسیهای مجلس، کرسیهای اجرایی و نظارتی متعددی منتظر حضور نامزدهای شکست خورده این طیف بوده و هست.
انتخابات تعیین ریاست مجلس، نقطهای بود که میتوانست تیر خلاص این تفکر باشد و باعث شود بعد از شکست در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی، اصلاحطلبان و حامیان دولت، اقتدار سیاسی و پایگاه اجتماعی خود را به وضوح به رخ جناح رقیب بکشند. همانطور که حامیان طیف شکستهخورده انتخابات امیدوار بودند، این اتفاق نیفتاد و لاریجانی به دلایل متعددی در مقام خود باقی ماند. البته با این شرایط که تمام صندلیهای اطرافش، برخلاف دو دوره قبل، نشستگاه رفیقان و همفکرانش نبودند.
علت رأی آوردن لاریجانی را میتوان در وضعیت محافظهکارانه حاکم بر جامعه فرهیتختگان سیاسی جستوجو کرد. ترس از دست دادن حداقل دستاوردهای موجود و هراس از توان بالای تخریبی که در اختیار گروههای تندرو قرار گرفته بود، باعث شد حتی تحلیلگران سیاسی اصلاحطلب نیز معتقد باشند، مجلسی با ریاست رقیب لاریجانی، یعنی محمدرضا عارف، مجلس توانمندی نخواهد بود. یا اگر هم توانمند باشد، موانع بسیار مهمی مقابل روی خود دارد. چنانکه در جلسه رأی اعتماد به سه وزیر، به وضوح مشاهده شد که مجلس، به این طیف از وزیران، رأی اعتماد داد اما متهم نشد. سایه لاریجانی، طبق تحلیلها، مجلس را از حوادث و ضربههای این مدت نجات داد.
علاوه بر این، حضور 40 نماینده خاص در مجلس که با استراتژی «عکس و رأی» معادلات هر پیشبینی را تغییر دادهاند، وزنه مهم و سنگینی برای انتخاب مجدد آقای رئیس محسوب میشد. نمایندگانی که اکثر آنها به صرف حمایت لیست امید به سرلیستی عارف، وارد مجلس شده بودند اما به نفر اول لیست خودشان رأی ندادند.
علت دیگر، توان بالای طرفداران علی لاریجانی در تعامل با نمایندگان شهرستانها و نیروهای مستقلی بود که هنوز تا زمان ورود به مجلس، تکلیف واضحی برای رویکرد فراکسیونی خود در نظر نگرفتهبودند. بررسی لیست فراکسیون پیروان ولایت، به ما ثابت میکند که این اتفاق به چه شکلی و در چه گسترهای به وقوع پیوسته است. علاوه بر این، اسامی مشترکی که در جلسات هر دو فراکسیون به صورت مستمر شرکت میکنند، تصویری واضحتر را از مجلسی که به لاریجانی رأی داد در اختیارمان قرار میدهد.
این دلایل و چندین علت دیگر، رئیس مجلس هشتم و نهم را روی صندلی ریاست مجلس دهم نگاه داشت. یک بحث، حفظ این صندلی و پاسخ به این پرسش است که آیا طبق همان سنت نانوشته، لاریجانی سالهای بعد هم رأی مجلسیها را به دست میآورد؟ هرچند شرایط فعلی، ما را به سمت این حدس پیش میبرد که این اتفاق، در سه دوره یک ساله بعدی هم تکرار خواهد شد، اما نمیتوان این نکته را هم از ذهن دور نگه داشت، که موقعیت رأی رئیس فعلی مجلس به اندازه کافی لغزنده است تا با اولین کنش سیاسی جامعه و واکنش آن جامعه 40 نفری، وزنه به سمت دیگری سنگین شود. کنشی که شاید با تغییر فضای سیاست کشور، بعد از انتخابات شوراهای اسلامی شهر روستا اتفاق بیفتد. با این حال، مهمتر از این بحث، نکتهای دیگر مطرح است و آن اینکه، میزان قدرت مدیریت لاریجانی در مجلس فعلی چقدر است؟
برای توضیح این پرسش، لازم است اقتدار و اختیارات و نحوه ریاست رؤسای مجلس را در ادوار مختلف مقایسه کنیم. تردیدی نیست که ریاست هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری با هم متفاوت بود و اگر تسلط و شکل مدیریتی این دو را با حداد عادل مقایسه کنیم، به نتایج جالبتری خواهیم رسید.
حتی تفاوت جایگاه ریاست مجلس، در زمانی که علی لاریجانی آن را از غلامعلی حدادعادل تحویل گرفت، نمایشی از مفهوم مدنظر خواهد بود.
با این دیدگاه، بررسی وضعیت هیأت رئیسه و شرایط رئیس مجلس، ما را به این نتیجه میرساند که آقای رئیس، دیگر آنقدرها هم رئیس نیست. تمایل یافتن محتوای فکری و موضعگیریهای ریاست مجلس به سمت تفکر اکثریت مجلس و همراهی و همرأیی با آنها، هرچند روش مدیریتی کارا و مفیدی محسوب میشود، اما نشان دهنده آن است که هرچند یک نفر رئیس مجلس قبلی و فعلی بوده اما شکل «ریاست» او تغییر کرده است.
در واقع قدرت لابی و تعامل لاریجانی، هر چند در سطحی قدرتمند بوده که آراء مجلس را برای «شخص» او جذب کند، اما آنقدر توانا نیست که بتواند اکثریت رأی مجلس را جلب «نظر» او کند. در ماجرای رأی اعتماد که رئیسجمهور اعلام کرد منظوری از این انتخابها داشته، فراکسیون رهروان سعی داشت در مورد وزیر آموزش و پرورش جریان رأی اعتماد را تغییر دهد، اما به صورت مطلق نتوانست. در جریان رأی نمایندگان به اعضای حقوقدان شورای نگهبان و موارد دیگر هم این ناتوانی به وضوح مشاهده میشد. از طرف دیگر، هر چند داد و فریادهای مصطفی کواکبیان جای نقد بسیار دارد و نمیتوان ادعا کرد این روش برخورد و صحبت با منش اصلاحطلبی تناقض ندارد، اما در مجموع و در کنار دیگر عوامل، این مسئله را تقویت میکند که آقای رئیس، دیگر آن رئیس سابق نیست. نمایندگان مجلس، رفتارها، کنشها، واکنشها و سخنان او را نماینده اندیشههای مسلط مجموع ساکنان بهارستان نمیدانند و هرچه زمان جلوتر میرود، این شکافِ عمیق، بیشتر خودش را بروز میدهد.
دور از انتظار نخواهد بود که طالبان رأی مثبت مجلس، به جای گسیل شدن به سمت صندلی ریاست و یا سعی در تعامل با اطرفیان رئیس، سعی کنند با جلب نظر اعضای برجسته فراکسیون امید، رأی مورد نظرشان را به دست بیاورند. همه اینها نشانۀ یک چینش سیاسی جدید در کرسیهای مجلس خواهد بود.
http://bahardaily.ir/fa/Main/Detail/5806
ش.د9503331