(روزنامه اعتماد – 1395/02/20 – شماره 3522 – صفحه 6)
علي لاريجاني اين فلسفهخوانده سياستمدار ٥٨ ساله اهل نجف دو، سه سالي است پا در ميداني گذاشته كه با روز و روزگار گذشتهاش، تفاوتي از زمين تا آسمان دارد. هر چند گِلِ سياستورزي و تاروپود فلسفه سياسياش، محافظهكاري است و سالهاي سال نان و نمك همين سبقه و سابقه را خورده اما از همان روز كه با محمود احمدينژاد سر پرونده هستهاي به نقطه تجادل رسيد و در نهايت قباي دبيري شوراي عالي امنيت ملي را از تن به درآورد، به اين تحليل رسيد كه محافظهكاري و اصولگرايي در ايران با ظهور محمود احمدينژاد شقه شقه ميشود.
او با همين ادراك براي ادامه همكاري با همكيشان سياسي خويش، ماندگاري در قدرت و براي اوج گرفتن در سپهر سياسي ايران، سياست دوري و دوستي با اصولگرايان را برگزيد. گفتمان لاريجاني هرچند در اين دوران قرابتي تام و تمام با گفتمان غالب و قالب در اردوگاه اصولگرايان داشت اما در عرصه عمل او قدم در راهي ميگذاشت كه آن به آن و روز به روزش بر ضريب زاويه ايجاد شده با رفتار و كنش ديگر راست كيشان سياسي ميافزود، تا آنكه روز موعود رسيد و فرصت مطلوب براي جداسازي گره سياسي لاريجاني از كلاف اصولگرايان فراهم شد؛ همان روزي كه سياهه لشكري ماموريت گرفته در قم با كفش و مهر و نعلين به استقبالش رفتند و نگذاشتند خطبه و خطابهاش تمام شود.
شايد آمران اين پياده نظام خشنود بودند از آنكه انتقامي ناب از لاريجاني گرفتهاند و پرده حرمتش را گسستهاند اما بيترديد علي لاريجاني هم در ميان آن شلوغ بازار پرحرف و حديث، كمتر از مخالفانش خشنود نبود. چه آنكه از همان روز ديگر ميتوانست رنگ اراده و عمل به نيتش براي جداشدن از اردوگاه درهم اصولگرايان بپاشد. اينچنين بود كه مرد شماره يك جناح راست در انتخابات رياستجمهوري ٨٤ آهسته و پيوسته، خرجش را از سفره اصولگرايان جدا كرد تا در عصر احتضار جناح راست او محتضر نشود و به دم و بازدم سياسياش در اتمسفر سياستورزي در ايران ادامه دهد. لاريجاني به چشم خود ميديد كه وعظ و خطابه زعامت جناح راست ديگر در ميان راستانِ سياستپيشه خريداري ندارد و هر جماعتي، سبيل خود را دنبال ميكند. از همين رو در شلوغ بازار ولولههايي كه محمود احمدينژاد به پا كرده بود آرامآرام توانست موقعيت جدي و جديدي را نه تنها در جناح راست كه در نظام سياسي براي خود دست و پا كند.
تكيه بر صندلي رياست مجلس شايد تحقق همه آرزوهاي علي لاريجاني در ميدان سياست ايران نبود و نباشد اما مستاجر همين صندلي سبز بزرگ، نمايه و نشانهاي مبرهن از فراز و فرود موقعيت چهرههاي سياسي است، چه آنكه اين زاده نجف اشرف با نشستنش روي صندلي رياست مجلس با هوشمندي تمام و در اوج قيل و قالهاي حمايتي اصولگرايان از احمدينژاد، يكتنه مقابل رييس دولت سابق ايستاد تا نشان دهد از محمود احمدينژاد و رفتارهايش دل خوشي ندارد. سلول به سلول «به سلامت» گفتن او به محمود احمدينژاد در ماجراي يكشنبه سياه تنها عقدهگشايي بيغلوغش و مقابله به مثل روزهاي شوراي عالي امنيت ملي فيلسوف راستان از احمدينژاد نبود كه او با اين كلامش، مرزبندي شفافي را با اصولگرايان به نمايش گذاشت. اين اما همه مسافتي نبود كه لاريجاني براي دوري از اصولگرايان انتخاب كرده بود. روحاني كه آمد لاريجاني فهميد كه سهام اصولگرايان در بازار سياست رو به افول گذاشته و سكه اعتدال پررونق است. همين بود كه در بهارستان به حمايت از روحاني قيام كرد. دفاعيات اين خطيب ماهر راستكيش در ماجراي برجام نشان داد او آماده همكاري با حسن روحاني و همكاري با اعتدال گرايان براي كاهش ضريب قدرت نمايي تندروها در فضاي سياسي كشور است.
ايام به همين منوال پيش رفت و تصويب برجام به عنوان يك مطالبه ملي محقق شد.حالا اما وضعيت ديگري پديد آمده و شايد اين روزها يك نام بيش از همه، حواس ششگانه علي لاريجاني را معطوف به خود كرده است؛ «محمدرضا عارف» سياستمدار اصلاحطلبي كه ركورد كسب بيشترين راي در انتخابات مجلس از حوزه انتخابيه تهران را كسب كرد و اين روزها به عنوان نماد ناب و اميد اصلاحطلبان براي كسب رياست يكي از قواي سه گانه شناخته ميشود. لاريجاني با رصد دقيق وقايع روز و با ادراكي صحيح و دقيق از وضعيت اصلاحطلبان خوب ميداند كه براي رسيدن به صندلي رياست پارلمان ايران راهي سختتر از رقابت با غلامعلي حداد عادل دارد. همين است كه ميشود حدس زد كه علي لاريجاني اين روزها «چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما»ي لسانالغيب شيرازي را زياد زير لب زمزمه ميكند و لب الباب ذهنمشغوليهايش است كه بار و بنه سياستورزياش را به كدام سمتوسو ببرد و براي تكرار رياستش در مجلس دست شراكت به سوي چه جرياني ببرد.
با نگاهي منطقي شايد لاريجاني و رهروانش بايد نقد همراهي با اصولگرايان را بر نسيه ائتلاف با حاميان دولت ترجيح دهند اما انتخاب لاريجاني براي انتخاب ايستادن بر يك مختصات سياسي آنجايي مشكل ميشود كه او ميداند كه عصر احتضار راست با فصل احياي چپ همزمان شده و ادراكي دقيق و صحيح از محبوبيت و مغضوبيت جناحين كشور دارد. لاريجاني هرچند از اصولگرايان فاصله گرفته اما نميتواند يكباره به عقبه سياسي خود پشت كند و از اين سو هم براي تثبيت موقعيت اجتماعي و سياسياش نياز دارد به رفتار اعتدالياش ادامه دهد. با اين شرايط علي لاريجاني چه زمين بازياي را انتخاب خواهد كرد؟ اين شايد جديترين پرسشي باشد كه در هياهوي امروز پساانتخابات همه ميخواهند برايش پاسخي بيابند.
البته علي لاريجاني طي يك ماه گذشته، دست فرمان يك سال گذشته خود در فضاي سياسي را تغيير نداده؛ چه آنكه او هم با طعنه و كنايه و هم با صراحت بازهم عليه تندروي، افراطيگري و بداخلاقي سخن گفت و موضع گرفت. گفتن جملاتي نظير «بيعقلي، انقلابيگري نيست» و «افشاگري روش كمونيستهاست» نشان داد كه قصد ندارد از راه اعتدال كه براي آينده سياسياش انتخاب كرده، دور شود. البته ذهن لاريجاني جداي از يافتن راهحلي براي چگونگي تكرار رياست مجلس به يك موضوع ديگر هم مشغول بود كه باعث شد او روز شنبه و برخلاف همه رفتار و تلاش خود براي دوري جستن از اصولگرايان راهي همايش منتخبين اصولگرا شود. شاه بيت حرفهاي روز شنبه لاريجاني اين جمله بود كه «نيازي به صحبت پدربزرگان سياسي نداريم.» اين حرف لاريجاني نشان از آن دارد كه فيلسوف جناح راست از وضعيت نابسمان اصولگرايان و اميد مديران اين جناح به او آگاه است.حضور روز شنبه لاريجاني در همايش منتخبين اصولگرا تنها و تنها يك پيام داشت؛اينكه هم اصولگرايان براي ماندگاري در فضاي سياسي و نجات خود محتاج بيعت با لاريجاني هستند و هم آنكه لاريجاني آماده به تن كردن قباي رهبري جناح راست دارد.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=43023
ش.د9500220