(روزنامه بهار ـ 1395/12/17 ـ شماره 146 ـ صفحه 3)
اقدامات احمدینژاد، فعالیتهایی که اخیرا پیش گرفته است، از بیانیهای که منتشر کرده تا دیگر فعالیتهایی که انجام میدهد، مخالف نص صریح فرمایش رهبری است. نص صریح فرمایش رهبری با هدف پیشگیری از دو قطبی شدن فضای جامعه و انتخابات بود. احمدینژاد فکر میکند چون نمیتواند نامزد انتخابات ریاستجمهوری شود، میتواند با طرح این موضوعات به نوعی به آنچه که هدفگذاری کرده بود از نامزدی و کاندیداتوری و آمدن به صحنه و به اهداف پیشبینیشده خود برسد. در صورتی که تفاوتی نمیکند و این فعالیتها هم اقدامی در جهت دوقطبی کردن انتخابات خواهد بود. بنابراین او باید در تصمیمش تجدید نظر کند. حرکت احمدینژاد کاملا مغایر با اهداف رهبری است و نه به صلاح خودش و نه به صلاح کشور است. او باید از ادامه حرکتی که آغاز کرده منصرف شود چون فرجام خوبی برای خودش، جامعه و انتخابات رقم نخواهد زد. احمدینژاد اعلام کرده از کاندیدایی حمایت نمیکند اما حمایت کردن یا نکردن او تفاوتی ندارد و خود او بهتر میداند که این اقدامات و تحرکاتی که آغاز کرده است، آرامش روانی جامعه را به هم خواهد زد.
احمدینژاد باید به نفس فرمایش رهبری و توصیهها و اهدافی که رهبری از توصیه خود داشتند و مشخصا اعلام کردند، دقت کند. اینکه انتخابات نباید دوقطبی شود بهاین معناست که این مسائل نباید به درون مردم کشیده شود و آنها به هواخواهی از یک جناح و تفکر برخیزند و طوری به صحنه بیایند که اصطکاک و برخورد ایجاد شود اما متاسفانه اقدامات اخیر او نشان دهنده این است که وی تمایل زیادی برای ایجاد فضای دوقطبی دارد و با استفاده از برخی مسائل در تلاش است فضای سیاسی کشور را متشنج کند.از سوی دیگر باید توجه داشت که مشی و تفکر احمدینژاد تقابلی و تهاجمی است، نه رقابتی و تعاملی. اگر تفکر تعاملی و رقابتی باشد، دوقطبی شدن صحیح است اما اگر تهاجمی و تقابلی باشد، دو قطبی شدن به جامعه سرایت میکند و مساله مشابهی اتفاق میافتد که در انتخابات 88 شاهد بودیم. آن زمان آشوبی که به پا شد نشاتگرفته از آن مذاکره کذایی بود که در قالب مناظره، تهاجم و تعرض به حیثیت دیگران صورت گرفت.
داستان بگمبگمها مجددا در حال تکرار است و به نظر میرسد اگر به این ادبیات دامن زده شود، چیزی خطرناکتر از 88 را پیشبینی میکنیم که به صلاح هیچکس نیست. اینکه وقتی احمدینژاد خودش را محروم از ورود به عرصه رقابت انتخابات ریاستجمهوری میداند، بخواهد اینگونه خود را مطرح کند اصلا پسندیده نیست وپیامدهای زیادی به همراه خواهد داشت. همچنین با توجه به اینکه احمدینژاد در حال حاضر از کاندیداتوری منع شده، علیرغم اینکه اعلام کرده از کاندیدایی حمایت نمیکند به نظر میرسد به نوعی بقایی را جایگزین خود کرده است. البته شورای نگهبان مصحلت جامعه را در نظر خواهد گرفت و اجازه ورود به عرصه را به بقایی نخواهد داد.
بنابراین به احتمال زیاد بقایی رد صلاحیت خواهد شد. با توجه به حمایت و مواضعی که اسفندیار رحیممشایی در حمایت از بقایی گرفته، طبیعی است که به کدام سمت پیش میرود و شورای نگهبان او را برای ورود به عرصه رقابت انتخاباتی تایید صلاحیت نخواهد کرد اما اینکه احمدینژاد در حال حاضر اینگونه وارد عرصه شده و با توجه به اظهارات اخیر در قالب نوشتاری که به سرعت در فضاها و شبکههای اجتماعی منتشر شده، به نظر این مساله به نوعی در ارتباط با رد یا تایید صلاحیت بقایی هم باشد. اگر این روند همچنان پیش برود و او بدین وسیله بخواهد افکار عمومی را به نوعی درگیر کند، چه بقایی رد صلاحیت شود و چه تایید شود، اظهارات احمدینژاد در این سلسله بحثها به همان سمت جهت پیدا میکند.
از طرفی احمدینژاد باید از برنامهای که ممکن است برای 1400 یا سالهای بعد در نظر بگیرد بهلحاظ نوع تفکر و مشیای که اتخاذ کرده و ادبیاتی که دارد، منصرف شود. مساله اینکه ورود او نه برای خودش و نه برای کشور مصلحت نبود، به این موضوع برمیگردد که مصلحت نیست چنین نوع تفکر و ادبیاتی به عرصه رقابت ریاست جمهوری ورود پیدا کند و تنها مربوط به انتخابات 96 هم نمیشود.
واقعیت این است که او جدا از اینکه از لحاظ عملکردی بسیار مورد انتقاد قرار دارد و هنوز هم به آنها پاسخ نداده ، از لحاظ تفکری بسیار بحث برانگیز بوده است و این همان دلیلی است که حضور او در عرصه سیاسی را به نوعی ممنوع می کند. بنا براین اگر احمدینژاد به توصیه رهبری نباید به این جریان وارد میشد، نه به خاطر احمدینژاد بودنش بلکه به خاطر نوع تفکر احمدینژادی است و این تفکر هر زمان که بخواهد به عرصه انتخابات وارد شود، مسالهساز میشود.
ش.د9504851