(روزنامه وقايع اتفاقيه – 1395/06/11 – شماره 215 – صفحه 5)
این روزها بیش از هر زمانی اخبار نشان میدهند قضیه سوریه قرار نیست به این زودیها حل شود. به عبارتی میتوان گفت هیچکدام از طرفها اراده کافی برای حل بحران را ندارند. سفرهای استفان دیمیستورا، نماینده سازمان ملل در امور سوریه، نیز عموما بیفایده است. پس از شکست آخرین دور گفتوگوهای مذاکرات صلح سوریه در ژنو نیز دیگر هیچ نشست تازهای برگزار نشده است. هیچکدام از طرفها حاضر نیستند، امتیازی به یکدیگر بدهند و درعینحال نمیخواهند با دست خالی در مذاکرات شرکت و با شکست میز مذاکرات را ترک کنند.
مخالفان سوری برای خود تنها یک گزینه تعریف کردهاند و آن هم رفتن بشار اسد از قدرت است. حکومت سوریه نیز حاضر نیست به هیچوجه این گزینه را بپذیرد. حتی اخباری که مبنی بر فشار روسها به بشاراسد برای کناررفتن او از قدرت به گوش میرسد نیز فارغ از دو حالت نیست، یا اساسا دروغ است یا واقعا روسها چنین توصیهای را کردهاند و بشاراسد نپذیرفته است. البته هیچ سندی در دست نیست که صحت و سقم این اخبار را تأیید کند، اما از آن سو مشخص است ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا، دشمنان بشار اسد که بر رفتن او از قدرت اصرار داشتند، اکنون دیگر اصراری به کناررفتن او از قدرت ندارند. تمرکز آنها در حال حاضر روی مبارزه با داعش است و دیگر صحبت از لزوم کناررفتن بشار اسد نمیکنند.
خبرگزاری فرانسه اخیرا در گزارشی جبهههای نبرد در سوریه را به تصویر کشیده است. در گزارش این خبرگزاری، آمده است که ارتش سوریه با 300هزار نیرو و البته به همراه نیروهای متحد آن در حال جنگ تقریبا در تمامی جبهههاست، از یک سو در شمال در حلب با تمامی گروههای تروریستی فعال در آنجا از حرکت احرارالشام و فیلقالشام گرفته تا جبهه فتحالشام (جبههالنصره سابق) در حال نبرد بوده و از سوی دیگر در جنوب در رقه در حال مبارزه با داعش است؛ در شمالشرقی نیز با کردها بر سر حسکه میجنگد، اما این یک طرف ماجراست. طرف دیگر، جنگ تروریستها با یکدیگر است، فتحالشام و ارتش آزاد در حال نبرد با داعش در مناطق مختلف سوریه هستند.
یک سوی جبهه نیز کردها که مورد حمایت آمریکا هستند، در حال جنگ با مخالفان مسلح از جمله داعش هستند. هفته گذشته جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، و سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، در ژنو گرد هم آمدند. دو طرف بر چیزهایی توافق کردند که پیش از این نیز توافق کرده بودند. مذاکرات آنها در حالی 9 ساعت طول کشید که بر سر مبارزه مشترک با گروههای تروریستی به توافق نرسیدند. ایالات متحده با حمله به مواضع جبههالنصره که مورد حمایت ترکیه و قطر است، موافق نیست، در حالی که روسیه بر حمله به تمامی گروههای تروریستی اعم از داعش ، جبههالنصره و ... تأکید دارد. در این میان با ورود چین به صحنه نبرد سوریه، جنگ سوریه ابعاد تازهای به خود گرفته است. گفته میشود ناو هواپیمابر چین از یک سال پیش در بندر طرطوس پهلو گرفته بود اما خبر آن در رسانهها منتشر نشده بود. اکنون اخبار جسته و گریختهای مخابره میشود مبنی بر اینکه چینیها قصد دارند به مواضع گروههای تروریستی چینی که اویغورهای چینی را شامل میشود، حمله کنند. گروهی حدودا سه هزار نفره که به «جیشالاسلامالترکی» معروف بوده و با القاعده بیعت کرده و در شرق سوریه و بخشهایی از حلب فعال است.
روسیه
در حال حاضر برای روسیه مهم است که حلب به هر قیمتی آزاد شود. آزادی حلب هم به حکومت بشار اسد قدرت بالایی میدهد و هم جایگاه استراتژیک روسیه را تقویت میکند؛ برای همین بر آزادی حلب اصرار دارد. روسها امیدوارند به این ترتیب بتوانند نبض تحولات سوریه را به طور کامل به دست گیرند و آمریکاییها و کلا غربیها را وادار به عقبنشینی کنند. آزادسازی حلب قدرت چانهزنی روسها را در برابر اعراب بهویژه عربستان سعودی و قطر نیز بالاتر میبرد و آنها را وادار به عقبنشینی میکند؛ از سوی دیگر، باعث برتری استراتژیک روسیه در برابر ترکیه نیز میشود. حفظ حلب در دستان مخالفان سوری برای ترکها اهمیت بسیاری دارد. با این حال این نبرد، نبردی نیست که به راحتی پایان یابد. در نبردی که ترکها، عربستانیها، قطریها، آمریکاییها، ایرانیها و روسها همگی نسبت به آن حساسیت دارند، طبیعی است که فرایند نبرد پیچیدهتر باشد و به نتیجه رسیدن آن زمان ببرد.
آمریکا
برای آمریکاییها در حال حاضر تنها مسئله مهم، آزادسازی رقه از دست داعش است. والا آمریکاییها اهمیتی نمیدهند که بحران سوریه به این زودیها پایان یابد. آزادی رقه از دست داعش میتواند دستاورد مهمی برای دموکراتها در آستانه انتخابات آمریکا باشد؛ برای همین بیش از آنکه به فکر حلب باشند به فکر آزادی رقه از دست داعش هستند. در مورد حلب، آنها تلاش میکنند نبرد آن طولانی شود و همه طرفها مجبور به پرداخت هزینه در آن شوند. آمریکاییها خوب میدانند که پرونده سوریه، میراثی است که به دولت بعدی آمریکا خواهد رسید و قرار نیست تحول تازهای ظرف ماههای آینده در آن رخ دهد.
ایران
برای ایران از همان روز اول حفظ بشار اسد در قدرت مهم بود. هنوز هم این مسئله در اولویت نخست آن است. جنگ سوریه برای ایران در ابتدا تلاش برای حفظ متحد استراتژیکش در منطقه در کنار حزبالله و دیگر متحدان منطقهایاش بود. الان این جنگ به رقابت با قدرتهای بزرگ در زمینه سوریه تبدیل شده است. ایران وارد کلوب رقابت قدرتها شده و طبیعی است که به دنبال منافع خود از این بازی مهم و سرنوشتساز باشد. برای همین همانند دیگر کشورهای مدعی در سوریه اگر هزینهای را ارائه میدهد، هزینه رقابت با بازی بزرگان است.
ترکیه
تا زمانی که احمد داووداوغلو، نخستوزیر بود اولویت ترکیه سرنگونی بشار اسد بود، اما با کناررفتن داووداوغلو از قدرت و بعد از کودتای نافرجام 15 جولای آنچه برای ترکیه اهمیت پیدا کرد، ناکامگذاشتن کردها از رسیدن به منطقهای خودمختار در مرز سوریه است؛ برای همین نسبت به هر گونه تحرک کردها حساسیت دارد. الان به نظر میرسد که ترکیه به این نتیجه رسیده است که باید حمایت خود را از گروههای تروریستی و مسلح مخالف سوری متوقف کند، اما ترکها نمیخواهند این تغییر رویکرد سیاسیشان بدون دستاورد باشد. به نظر میرسد ترکها به مواضع روسیه و ایران در سوریه روزبهروز نزدیکتر میشوند، اما هنوز معلوم نیست تغییر مواضع آنها به معنای رسیدن به مواضع ایران و روسیه در سوریه باشد. در کوتاهمدت آنها به ناکامگذاشتن کردها در رسیدن به اهدافشان فکر میکنند.
اسرائیل
اسرائیل خود بهتر از همه میداند که نمیتواند در کشورهای منطقه نفوذ استراتژیک داشته باشد، زیرا نه در میان جوامع منطقه پیروی دارد و نه اصولا از سوی کسی به رسمیت شناخته میشود. برای همین اقلیتی است که همیشه در هر حالتی اقلیت باقی خواهد ماند. اسرائیل اگر صاحب قدرت است بهواسطه حمایت خارجی بهویژه ایالات متحده آمریکاست که اگر این حمایت نباشد، حیاتش مختل میشود. برای همین همه تلاش اسرائیل معطوف به تأمین امنیت خود در محیط پیرامونیاش است.
در سوریه اسرائیل هیچ کاری نمیتواند انجام دهد جز اینکه دائما از طرفهای مختلف تضمین امنیتی بگیرد؛ والا خود خوب میداند چه حکومت بشار اسد سرنگون شود، چه حکومت دیگری به جای او به قدرت برسد؛ در آخر اسرائیل دشمن باقی خواهد ماند. در خبرها آمده است نتانیاهو در سفر اخیر خود به مسکو از طرف روسی خواسته در حمله به گروههای تروریستی مشارکت کند. این اقدام میتواند نگرانی اسرائیل از بابت امنیت را تا عمق سوریه دور کند؛ در عین حال که آن را به بازیگری مهم در تحولات سوریه تبدیل میکند. معلوم نیست پاسخ پوتین به این تقاضای نتانیاهو چه بوده ولی اسرائیل هنوز وارد معادلات سوریه نشده است.
چین
چینیها تاکنون تلاش میکردند زیر سایه روسیه منافع خود را در سوریه دنبال کنند، اما ورود آنها به نبرد سوریه حکایت از آن دارد که مصالح در این کشور به اندازهای مهم شده که چینیها نیز ترجیح دادهاند دخالت مستقیم نظامی کنند تا از قافله عقب نمانند. این صحیح است که چینیها حمله به اویغورهای افراطی را در دستور کار خود دادهاند که حمله به آنها میتواند در تغییر معادلات سیاسی سوریه تأثیر بگذارد، اما بیشک منافع مهم دیگری نیز در سوریه وجود دارد که چینیها به دنبال رسیدن به آن هستند.
دو هفته پیش بود که رسانههای آلمانی به نقل از نهادهای امنیتی کشورشان گزارش دادند ظرف حدود پنج سال گذشته نزدیک به 550 هزار نفر برای مبارزه با حکومت بشار اسد روانه سوریه شدهاند. آمران اعزام گروههای مسلح به سوریه برآورد کردهاند با دو برابر نیروهای فعلی ارتش سوریه و تجهیز آنها به سلاحهای مدرن میتوانند این ارتش را در درون خاک سوریه شکست دهند. میتوان گفت عرصه سوریه عرصه نبرد قدرتها برای تقسیم آینده استراتژی منطقه و تعریف قدرتهای تازه منطقهای است. برای همین این نبرد فعلا ادامه خواهد داشت و نمیتوان تصور کرد به این زودی به پایان برسد.
http://vaghayedaily.ir/fa/News/6932
ش.د9504788