(روزنامه جمهوري اسلامي - 1396/10/11 - شماره 11056 - صفحه 12)
اعوذباللهمنالشیطانالرجیم
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله رب العالمین وصلیالله علی جمیع الانبیاء والمرسلین والائمّه الهداه المهدیین سیّما خاتم الانبیاء وخاتم الاوصیاء علیه و آلاف التهیه والثناء بهم نتولّى و من اعدائهم نتبرء الی الله.
مقدم شما فرهیختگان و نخبگان علمی را گرامی میداریم. هدف والای شما که بزرگداشت ارتحال آیتالله هاشمی رفسنجانی است را ارج مینهیم و از همه بزرگوارانی که در این همایش حق سخنرانی، یا ارائه مقاله داشته و دارند سپاسگزاریم. و از همه بزرگوارانی که در نکوداشت این رحیل محبوب اقدام و قیام کرده و میکنند حقشناسی میکنیم و از ذات اقدس اله مسالت میکنیم. امام راحل و همه اصحاب و صحابه وفادار او و همه شهدای راه حقیقت را با انبیاء و اولیای الهی محشور بفرماید.
مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی فضائل فراوانی داشت که همه آنها زیر مجموعه خُلق عظیم ایشان جمع شدند. مستحضرید، اخلاق یک خلقت ویژهای است که انسان باید او را بسازد. البته همانطوری که مسیح هیچ چیزی را خلق نمیکرد، مگر به اذن خدا، انسان صالح سالک هم، بخواهد درون خود را بسازد و فضائل اخلاقی را به صورت خلقت ویژه و خُلق درآورد، حتماً به اذنالله است. منتها این عادت است به آن معجزت، که همتا ندارد، در حدّ مسائل عادی.
اخلاق، غیر از موعظه و سفارش و نصیحت است. اخلاق، جزء قویترین و غنیترین علوم عقلی و فلسفی است. اخلاق عبارت از آن است که انسان در جبهه جهاد درون کامیاب باشد، این جنگ را خوب مدیریت کند، و سعی کند که نه شهید بشود و نه اسیر، و اگر نتوانست شربت شهادت بنوشد و اسیر نشود. در درجه اول کسی خلیق است و دارای خلق عظیم، که در جبهه جهاد درون فاتح باشد و اسیر بگیرد، و بعد از آن کسی است که شهید بشود، ولی اسیر نشود. و اگر خدای ناکرده ضعیف بود آنگاه از رده بحث پیروزی خارج میشود، شکست میخورد، که طبق بیان والی امیر بیان که فرمود: «کم من عقل اسیر تحت هویً امیر».
اخلاق جهاد کبیر است نه جهاد اکبر و آنچه در روایت معروف آمده است که جهاد اکبر است، اکبر نسبی است، نه اکبر نفسی. اکبر نفسی جهاد بین عقل و قلب است. عقل میگوید باید فهمید، دیدن سخت است. قلب میگوید، فهمیدن خرد نیست، اساس کار دیدن است. و آن بیان نورانی امیرالمومنین(ع) در خطبه همّام که فرمود، اینها میکوشند که بهشت و جهنم را ببینند. «هم والجنه کمن قد رآیها، هم والنار کمن قدرآیها» آن جهاد اکبر است که در این بحثهای عادی، حضور و ظهوری ندارد. آنچه که در این بحثهای عادی ظهور دارد، همان جهاد با نفس است که از آن به عنوان جهاد اکبر یاد میشود، که این اکبر نسبی است، نه نفسی، و جهاد کبیر است.
مطلب دیگر آن است که در صحنه درون نیروهای موافق و مخالف صفآرایی کردند. هم در بخش اندیشه و خردورزی وَهم و خیال در برابر عقل نظری صفآرایی کردند، هم در بخش انگیزه، شهوت و غضب در برابر عقل عملی که: «به عبد الرحمان واکتسب الجنان»، صفآرایی میکنند. اگر کسی در بخش اندیشه در صحنه نبرد پیروز نشد، وهم و خیال بر عقل اندیشور او حکومت میکنند، نتیجه تلخش غرامتهایی است که عقل میپردازد، به صورت مغالطات سیزدهگانه یا بیشتر. این فنّ مغالطه که در منطق و غیر منطق مطرح است، در اثر شکست عقل نظری در برابر وهم و خیال است. او میخواهد به حق برسد، وهم نمیگذارد و خیال مانع میشود. اگر آن حکیم متاله توانست از غائله وهم و از خطر خیال برهد، پیروز میدان است و نتیجه او حکمت است، و اگر در این صحنه باخت، نتیجهاش مغالطات چندگانه است، این بخش اول.
بخش دوم که عقل عملی است مربوط به فعالیت و کار و کوشش است. شهوت از یکسو حمله میکند، غضب از سوی دیگر هجوم میآورد. این غارتگران و مهاجمان، نمیگذارند عقل عملی رهبری عمل را به دست بگیرد. که: «به عبد الرحمن واکتسب الجنان» یک خلیق و متخلّق و متادّب به آداب الهی حوزه شهوت را میشناسد، بدون آنکه آن را تعطیل کند، تعدیل میکند. حوزه غضب را میشناسد، بدون اینکه آن را تعطیل کند، تعدیل میکند. رهبری تعدیل این دو نیرو را به عقل عملی میسپارد. شهوت به جای خود کار میکند، غضب به جای خود کار میکند، و عقل عملی اینها را در پویایی و مانایی خود استخدام میکند. در آن صحنه نه شهید میشود و نه اسیر، بلکه اسیر میگیرد. ولی اگر خدای ناکرده در این صحنه و در این جبهه پیروز، شکست خورد، یا شهوت امیر میشود، یا غضب امیر میشود و عقل عملی به اسارت میافتد.
این همان بیان نورانی علی بن ابیطالب(ع) است که فرمود: «کم من عقل اسیر تحت هویً امیر» و اگر کسی تا آخرین لحظه مقاومت کرد، نه در بخش اندیشه گرفتار وهم و خیال شد و نه در بخش انگیزه به دام شهوت و غضب افتاد، این تا آخرین لحظه مقاومت کرد، گاهی تیر زد، گاهی تیر خورد و در بستر بیماری هم افتاد، ماتَ شهیدا. اینکه در بعضی از تعبیرات دینی آمده که اگر کسی بر حبّ علی و اولاد علی(ع) بمیرد ماتَ شهیدا، یعنی ممکن است که گاهی پایش بلغزد و بلرزد و گاهی خطر گناه او را تهدید کند، ولی تسلیم نمیشود. اینکه گاهی افتان، گاهی خیزان، گاهی رفتار، گاهی گفتار، گاهی هر زمانی لغزش، این در میدان جنگ است. گاهی تیر میزند و گاهی تیر میخورد و سرانجام شهید میشود، ولی اسیر نمیشود.
اگر کسی بتواند در بخش اندیشه وهم و خیال را جمع کند و رهبری عقل اندیشورز بسپارد. در بخش اندیشه، شهوت و غضب را به رهبری عقل عملی هدایت کند و عقل عملی که مدیر و مدبّر است، با عقل نظری هماهنگ باشد، عقل نظری که حکیم و فرهنگمدار است با عقل عملی هماهنگ باشد، این مجموعه به صورت یک انسان عاقلِ عادل درمیآید. البته مقامات برتر که هم از گزند خطا و هم از آسیب خطیئه مصوناند، معصوماناند که از بحث کنونی بیرون است و افراد عادی به آنها دسترسی ندارند.
نمونه بارز کسی که بتواند در حدّ خودش، در حدّ معقول و معمول این فضائل را جمعآوری کند، آیتالله هاشمی رفسنجانی ـ رضوانالله تعالی علیه ـ بود. برخی از افراد کسانی هستند که علم مناسب را اندوختند، ولی آن درایت، مدیریت، سیاست و تدبیر سیاسی و عقلانی را تجربه نکردهاند. برخی به عکس امور تدبیر و سیاست را تجربه کردهاند، ولی علم لازم را فراهم نکردهاند. برخیها هر دو را جمع کردهاند، اما به صورت جمع مکسّر.
کسی که در حدّ خود، مقدار لازم علم فراهم کرده باشد، جهاد را خوب تجربه کرده باشد، شهامت و شجاعت را تجربه کرده باشد، سیاست را تجربه کرده باشد، مدیریت و مدبریت را تجربه کرده باشد، کشوردانی و کشورداری و کشورآرایی را با این مجموعه تجربه کرده باشد و جمع این فضائل، جمع مکسّر نباشد و جمع سالم باشد، آیتالله هاشمی رفسنجانی ـ رضوانالله تعالی علیه ـ هست.
نشانه بارز او این است که اینگونه از امور اگر یک وقتی صبغه دنیایی داشته باشد، هرگز با هم جمع نمیشود، چون «دارٌ بالبلاء محفوفه». قلمروی دنیا، قلمروی شهوت و غضب است. هر کدام هیات، تنهایی و تکروی را تجربه میکنند و بیان نورانی علی بن ابی طالب(ع)، که برگرفته از بیان نورانی رسول گرامی(ص) است این است: «الشاذّ من الناس للشیطان، کما ان الشاذ من الغنم للذئب». این بیان گوهربار حضرت در «نهج البلاغه» میگوید، انسان تکرو، مثل آن گوسفند تکچر است، که طعمه گرگ است. این انسان مستبد طعمه شیطان است، آن گوسفند تکچر، طعمه گرگ. «الشاذّ من الناس للشیطان، کما ان الشاذ من الغنم للذئب» واگر چنانچه عقلانی، الهی، رحمانی، نبوی، علوی، هاشمی و فاطمی بود و بالاخره دودمان قرآن و عترت(ع) را تجربه کرد و اگر یک وقتی بخشهای مهمی از او گرفته شد، حلم و صبر را تجربه میکند، آشفته نمیشود، چیزی را از دست نداده است که بنالد، یا گله کند و یا زمینه تفرقه را فراهم کند. آن کسی که جامع بین این فضائل است، به نحو جمع سالم و نحو جمع اکبر، زندان را برای رضای خدا، کرسی ریاست مجلس شورای اسلامی را برای خدا، ریاست مجمع تشخیص مصلحت را سالیان دراز برای رضای خدا، ریاست مجلس خبرگان را سالیان متمادی برای رضای خدا و سایر مسائل را برای رضای خدا تجربه میکند و اگر همه اینها یکجا از دست ایشان گرفته شد، برای رضای خدا صبر میکند، بنگرید ببینید که اخلاق چه میکند.
در بخشهای پایانی سوره مبارکه بقره ذات اقدس اله میفرماید آنانکه برای رضای خدا انفاق میکنند، ثوابی دارند. مستحضرید، که یک فقیه از این آیهای که تلاوت میشود، وجوب زکات یا استحباب صدقات را استفاده میکند، این یک استنباط فقهی است. اما یک خلیق، یک متخلق، یک فنّان اخلاقی، از یک جمله به تعبیر زیبا و رسایی که در این آیه هست، بهره اخلاقی ببرد. «مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ امْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِالله وَ تَثْبیتاً مِنْ اَنْفُسِهِم». در این آیه میفرماید، کسانی که در راه خدا انفاق میکنند، برای رضای خدا انفاق میکنند، اجری و پاداشی دارند که در ذیل آیه است. قربت آنها و قصد آنها الهی است، آن هم در جمله دوم و سوم همین آیه است.
اما اثر انفاق، یک وقت کسی انفاق بکند «قربه الى الله»، یک وقت انفاق بکند برای اینکه جامعه را از فقر برهاند، همه اینها فضیلت است و ثواب هم دارد. اما کسی که انفاق میکند و میخواهد موقعیت خودش را تثبیت کند، یعنی همانند سلسله جبال البرز بشود، که نه تنها نلغزد و نلرزد، بلکه یک کُرهای را ثابت کند. تعبیر نمکین، لطیف، خلیق و اخلاقی قرآن کریم این است: «مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِالله وَ تَثْبیتاً مِنْ اَنْفُسِهِم». این «تثبیتاً» برهان اخلاقی است. یعنی کسی که انفاق علمی، مالی، آبرو، جاه، حکومت و هرچه هست را در راه خدا بکند، تا موقعیت خودش را تثبیت کند، باید مثل کوه باشد، که نلرزد و نلغزد و زمین را حفظ بکند. اینکه در قرآن کریم آمده ما سلسله جبال را رآسی قرار دادیم. اینکه در بیان نورانی امیر بیان آمده: «و وتّد بالصخور میدان ارضه» «میدان» یعنی نوسان و اضطراب. خداوند با این سنگهای بزرگ و کوهها جلوی اضطراب زمین را گرفته است. 1. این کوهها ثابتند؛ 2. زمین را نگه میدارند؛ 3. خاصیت راسیه دارند. این کریمه میگوید، مردان الهی با انفاق خود را تثبیت میکنند، نمیلرزند، نمیلغزند، گله نمیکنند، آشفته نمیشوند و جامعه را آشفته نمیکنند، و نمیگذارند جامعهای بلرزد، بلغزد و متشدّد و آشفته شود.
آیتالله هاشمی رفسنجانی ـ رضوانالله تعالی علیه ـ اینچنین بود و نمونهاش در پیشگاه شما مورخان، عبرتشناسان و سیاستشناسانِ روز است. ملاحظه کردید که او از تخت به تخته کشانده شده و هیچ تکان نخورد. معلوم میشود آن وقتی که روی تخت بود، آیتالله هاشمی رفسنجانی بود و آن وقتی که روی تخته آمد، آیتالله هاشمی رفسنجانی بود. معلوم میشود آنچه بیرون از جان این مرد بزرگ بود، در جان او اثر نگذاشت، و این معنای اخلاق است. و لانعنی بالاخلاق الا همین جمله قرآن کریم که فرمود: «وَ تَثْبیتاً مِنْ اَنْفُسِهِم».
از شما اندیشوران، بزرگان، اهل بنان و بیان، خردمندان حوزوی و دانشگاهی حقشناسی میکنیم، که حق شناسید، قدرشناسی میکنیم، که قدر شناسید، دعا میکنیم، که حافظان این نظامید، ثناگوی شماییم، که در راه وحدت تلاش و کوشش میکنید. مخصوصاً که ما در ایام وحدت هستیم و هرگز از بنان، بیان، قلم، رفتار، گفتار، منش و آثار شما هیچ اثری که خدای ناکرده به وحدت آسیبی برساند شنیده نشده، و امیدواریم شنیده نشود.
پروردگارا نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملکت ما را در سایه ولیت امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ حفظ بفرما. مشکلات دولت، ملت و مملکت، مخصوصاً در بخش اقتصاد و ازدواج جوانها را حل بفرما. آنچه خیر و صلاح و فلاح این ملت است به برکت قرآن و عترت عطا بفرما. روح مطهر امام و شهدا، مخصوصاً مدافعان حرم را با اولیای الهیات محشور بفرما، خطر بیگانگان را به استکبار و صهیونیست برگردان. این نظام الهی را تا ظهور صاحب اصلی و اصیلش از هر گزندی محافظت بفرما. غفرالله لنا ولکم. والسلام علیکم ورحمهالله وبرکاته.
http://jomhourieslami.net/?newsid=159328
ش.د9604253