روزنامه کیهان **
مهندسی معکوس آمریکا در برابر جبهه غالب مقاومت
اگر پارهای از خبرهای مرتبط با «حل مسئله رژیم اسرائیل» را در یک سال اخیر مرور نماییم، به «نقشهای حساب شده» برخورد میکنیم و این خبرها را بخشهایی از آن نقشه میبینیم. البته در عین حال با این سؤال هم مواجه میشویم که آیا آن نقشه به جایی خواهد رسید یا نه؟
خبرهای این یک سال را با هم مرور نماییم؛ انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس، مصوبه «کنست»- پارلمان رژیم صهیونیستی- مبنی بر یهودیسازی کامل و ابدی فلسطین، واگذاری جزایر صنافیر و تیران از سوی مصر به عربستان که پیش از این، اسرائیل این دو را متعلق به خود میدانست و به مفاد پیمان کمپدیوید استناد میکرد، بالا گرفتن تنش بین اردن و رژیم صهیونیستی پس از آنکه ملک عبدالله از همراهی در طرح «معامله قرن» خودداری کرد و علاوه بر آن در کنفرانس دفاع از قدس بهعنوان پایتخت قطعی فلسطین در استانبول شرکت نمود، بایکوت مصر در جهان عرب و در مناسبات با غرب پس از آنکه ژنرال سیسی از ایفای نقش در طرح معامله قرن طفره رفت، لغو یک جانبه برجام و اعلام شروع دوره جدید تحریمها و تشدید آن علیه ایران با این تصور که همه انرژی ایران بهعنوان مهمترین و مؤثرترین حامی فلسطین، صرف خنثی نمودن تبعات آن شود، آشکارسازی روابط بین رژیم صهیونیستی و عمان پس از حدود 50 سال رابطه غیرآشکار، سفر وزیر ورزش رژیم صهیونیستی به ابوظبی و پردهبرداری از توسعه روابط این دو، سفر یک هیئت ورزشی اسرائيل به بحرین بهعنوان نماد آشکارسازی روابط بین منامه و تلآویو، درگیری دولت عربستان سعودی با پرونده قتل خاشقجی که پیش از این مأمور مشترک آمریکا و سعودی در شکلدهی و تجهیز گروههای تروریستی بود، پس از آنکه سعودی نیز تا حدی از همراهی با آمریکا در پروژه «معامله قرن» پا پس کشید.
در واقع آنچه ما در سه تحرک دیپلماتیک رژیم صهیونیستی در سه کشور عربی مشاهده کردیم، یک مانور تبلیغی گسترده را در پی داشت، نشان داد که توطئهای در پشت پرده تحولات منطقه در جریان است که باید به ابعاد و پیامدهای آن توجه شود. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
1- هیچ تردیدی وجود ندارد که برای غرب در منطقه ما هیچ موضوعی به اندازه «حل مسئله اسرائیل» موضوعیت ندارد. این موضوع ناشی از دو چیز است یکی تأثیر سنگین لابی یهودی در کشورهای آمریکایی و اروپایی است و یکی هم ترس از پیروزی مسلمانان بر اسرائیل بهعنوان نماد سیطره غرب بر منطقه اسلامی. بر این اساس در طول حدود 40 سال اخیر که ادامه حیات رژیم صهیونیستی زیر سؤال رفت، غربیها طرحهای مختلفی را به اجرا گذاشته و تا حدی هم به ادامه حیات ننگین این رژیم کمک کردند ولی مسئله حل نشد و روند تحولات ده سال اخیر هم نشان داد که منطقه در حال یک تحول اساسی به ضرر محور غرب است از این رو، غرب و دولتهای وابسته عربی به شدت نگران روند تحولات منطقه بودند تا اینکه آمریکاییها در دوره ترامپ موضوعی به نام «معامله قرن» را مطرح کردند و جرالد کوشنر نماینده ویژه رئیس جمهور آمریکا در اجرای این طرح و آمادهسازی مقدمات آن شد. اما طرح قرن چیست؟
2- «طرح قرن» که اعراب به آن «صفقةالقرن» میگویند، ظاهری و باطنی متفاوت از یکدیگر دارد. آمریکاییها مدعی هستند که میخواهند در منطقه عربی و در مرکزیت خلیج عقبه یک بازار بزرگ اقتصادی به وجود آورند که به وضع فلاکتبار کشورهای فقیر همپیمان آمریکا خاتمه داده و ثبات سیاسی و امنیتی این منطقه که در دهههای اخیر متزلزل گردیده است را برگرداند. در این طرح مصر، اردن، عربستان، فلسطینیها و اسرائيل وضع جدید اقتصادی، امنیتی و سیاسی پیدا میکنند و همه از «سودی بسیار بزرگ» در این زمینهها برخوردار میشوند مثلا در چشمانداز این طرح برای مصر سالانه دستکم 100 میلیارد دلار، برای اردن سالانه 40 میلیارد دلار و برای فلسطینیها سالانه 20 میلیارد دلار سود مصریها ترسیم شده است و حال آنکه همین الان برای رفع مشکلات اولیه به 7-8 میلیارد دلار نیاز است و اردنیها به دریافت یکی دو میلیارد دلار قانع هستند و خرج فلسطینیها هم به 3-2 میلیارد در سال نمیرسد. بر این اساس آمریکاییها امید دارند با ترسیم چنین درآمد مستمری، کشورهای منطقه به وضع جدیدی تن بدهند. آمریکا در این میان از سرمایهگذاری 2000 میلیارد دلاری سخن میگوید و عربستان و قطر را منبع تامین این سرمایهگذاری به حساب میآورد. در این دو ساله، آمریکا با محوریت جرالد کوشنر تلاش گستردهای برای قبولاندن این طرح انجام داد ولی خبرها بیانگر آن است که توفیق زیادی نداشته است. سعودیها به عدد درشتی که باید بپردازند و در واقع نیمی از ذخایر ارزی خود را در اختیار بگذارند، نگاه کرده و از آن میترسند و اردنیها و مصریها هم نسبت به آنچه به آنان وعده داده شده است بدبینند. در این میان برای اینکه دو کشور عربستان و مصر تسلیم شوند اسرائیلیها به مصریها چراغ سبز نشان دادند که درباره صنافیر و تیران ادعایی ندارند و حاضرند مصری بودن این جزایر را قبول کنند از آن طرف به سعودی گفتند میتواند این جزایر را از مصر بخرد و برای ورود ادعایی مبنی بر سعودی بودن آنها مطرح نماید. مصر سیسی با نگرانی و عدم اطمینان طی یک فرایندی به آن تن داد و قرار شد سعودی 100 میلیارد دلار در عوض آن به مصر بپردازد که ظاهرا تاکنون چیزی پرداخت شده است و به همین دلیل هم سفر اخیر جرالد کوشنر به قاهره برای پیگیری «معامله قرن» با واکنش سرد مصر مواجه شد و وزیر خارجه مصر اعلام کرد که نمیتواند در طرح کوشنر سرنوشت فلسطین را قربانی کند.
اما در واقع معامله قرن، طرحی است برای پایان دادن به موضوعی به نام فلسطین. اردن در این طرح تقریبا به طور کامل محو میشود و جای آن کشوری به نام «فلسطین» جعل میشود و به عبارت دیگر فلسطین در فلسطین کاملا محو میشود و به یک کشوری جعلی تبدیل میگردد. در این طرح بخش بزرگی از صحرای سینا از مصر جدا میشود و بین فلسطین جعلی و اسرائیل جعلی تقسیم میگردد و دست آخر یک سازمان مشترک امنیتی و اقتصادی با مشارکت رژیمهای اسرائیل، مصر، عربستان و فلسطین جعلی شکل میگیرد و با کمک غرب با روندهای ضدغربی در منطقه یعنی جبهه مقاومت مقابله میکند. در واقع برخلاف آنچه از نمای صلحآمیز این طرح برمیآید آمریکا که تاکنون هم از گروههای نیابتی برای اقدامات تروریستی علیه مسلمانان استفاده کرده به فکر شکل دادن به یک بلوک قدرتمند سیاسی، اقتصادی و امنیتی علیه مسلمانان است اما در اینجا یک سوال اساسی وجود دارد؛ آیا آمریکا که در طرحهایی به مراتب کوچکتر به بنبست رسیده قادر است در طرحی بسیار بزرگتر به پیروزی برسد؛
3- شرایط و قرائن موجود نشان میدهد که کشورهایی که برای مشارکت در این طرح فراخوانده شدهاند، اگرچه اختیار چندانی از خود ندارند اما از این طرح استقبال نکردهاند و بر این اساس ما شاهد فشار توامان غرب به سه کشور سعودی، اردن و مصر و فلسطینیها به عنوان ارکان اصلی این طرح هستیم. اما موضوع حل نشده تا جایی که همین دیروز شاهد صدور اعلامیهای از سوی «جماعهًْ العلمای عربستان» بودیم که با اشاره ضمنی به سفر نتانیاهو به مسقط و سفر وزیر ورزش اسرائیل به ابوظبی، عادیسازی روابط اعراب با اسرائیل را محکوم کرد. رفت و آمد آشکار اسرائیلیها در این هفتهها به جای آنکه به اعضای عرب طرح یعنی مصر، اردن و سعودی باشد که مشکلی هم برای رفت و آمد به این سه کشور ندارند- به سه کشور دیگر بیاثر و غایب از طرح معامله قرن (عمان، امارات و بحرین) صورت گرفت، نشان میدهد طرح آمریکاییها با مشکل جدی مواجه است.
4- اما درخصوص طرح آمریکاییها که درواقع تثبیت رژیم اسرائیل و تسلط آن بر مناسبات منطقهای غرب آسیا است، موانع جدی وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
الف: طرح معامله قرن مبتنی بر محوریتبخشی بیشتر به رژیم اسرائیل بوده و درواقع «اسرائیلمحور» است و حال آنکه دولتهای مصر، عربستان، اردن و ... اگرچه تحت سیطره غرب قرار دارند ولی از شدت مخالفت مردم عرب خود نسبت به رژیم اسرائیل خبر دارند. نمیتوانند به راحتی با آن همراه گردند. هیچکس تردید ندارد که اسرائیل در کشورهای عربی به طور صددرصد منفور است و درصورت پیوستن کشورهای مزبور به این طرح زمینه سقوط دولتهای آنان فراهمتر میشود.
ب: کشورهای عربی نسبت به سابقه صلح با رژیم اسرائیل ذهنیت منفی دارند. دولتها و مردم در این کشورها به طور طبیعی از آمریکا میپرسند ما در این 40 سال در هر طرح صلحی با اسرائیل که شما خواستید وارد شدیم ولی کجاست صلح؟ کجاست آرامش و حقوق اعراب فلسطینی؛ کجاست وعدههای مطرح شده در پیمانهای کمپدیوید و وادی عربه، طرح کمیته 4جانبه، مذاکرات مادرید، مذاکرات اسلو و مذاکرات مریلند؟ آمریکا بخصوص با انتقال سفارت خود به بیتالمقدس نشان داد که با طرح معامله قرن در واقع درصدد کنار زدن اعراب از حقوق مسلمشان است.
ج: نکته دیگر این است که اعراب، هم اینک به توانایی آمریکا در به نتیجه رساندن طرح خود تردید دارند. اعراب با نگاه به ادعای آمریکا در جنگ عراق (2003) معتقدند آمریکا در عمل توانایی لازم را برای اجرای طرحی که از آن دم میزند ندارد و درنتیجه آنچه بر دوش دولتهای وابسته به آن باقی میماند، بدنامی و هزینههای هنگفت است. همین چند سال پیش حسنیمبارک پس از برکناری از قدرت طی نامهای به ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان نوشت: نتیجه عمل به حرفهای آمریکاییها ازبین رفتن و تحقیر شدن است.
د: ازنظر کشورهای عربی و درواقع ذات طرح آمریکاییها به هم ریختن وضع امنیتی موجود کشورها به نام ایجاد وضع امنیتی مطلوب است و در این موضوع آمریکا از خود سابقه بدی را برجای گذاشته است. آمریکاییها در دوره اول جرج بوش آمدند و از طرحی تحت عنوان «خاورمیانه جدید» سخن گفتند، نتیجه آن وقوع جنگهایی در منطقه بود که دود آن به چشم دولتهای عرب رفت و موقعیت آنان را دربرابر ایران تضعیف کرد. بر این اساس کشورهای عربی از طرح قرن میترسند و معتقدند حل مسئلهای حساس یعنی فلسطین با روشی که ترامپ پیشنهاد میکند، عملی نیست.
از سوی دیگر اردنیها حاضر نیستند کشورشان را به فلسطینیها بدهند کمااینکه چند روز پیش، پادشاه اردن اعلام کرد که حاضر به تمدید زمان اجاره دو شهرک اردنی به اسرائیل نیست. فلسطینیها نیز حاضر نیستند سرزمین دیگری را به جای سرزمینشان قبول کنند. السیسی قادر به واگذاری صحرای سینا نیست چراکه این اقدام باعث بیثباتی مصر میشود، صعودیها نمیتوانند اعتبار منطقهایشان را قربانی طرح موهومی که یک رئیسجمهور 4 ساله آمریکا مطرحمیکند بنمایند.
هـ : کشورهای عربی این طرح معتقدند آن کشوری که از بهم ریختگی منطقه استفاده میکند، ایران است. کشورهای عربی به صراحت میگویند که ایران به خوبی قادر است سوار طرحهای امنیتی مخالف خود شده و به نفع خویش تغییر دهند.
سعدالله زارعی
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
مرثیهای برای اخلاق
بسمالله الرحمن الرحیم
یادداشت مدیر مسئول
حدود یک هفته قبل از انتشار نامه آیتالله حاج شیخ محمد یزدی به مرجع اخلاق محور حضرت آیتالله شبیری زنجانی، خبری به رسانهها از قول این مرجع تقلید راه یافت که از نگرانی ایشان درباره افول اخلاق در حوزه علمیه حکایت داشت. این مرجع تقلید در دیدار دبیر شورای عالی حوزه علمیه قم گفتند: «شرایط کنونی ایران و جهان، ویژه است و حوزه علمیه قم به تقویت اخلاق نیاز دارد. زمانی که مرحوم آقای خمینی درس اخلاق میگفتند تا چند روزی حوزه یک حال و هوای دیگر داشت. امروز جای این درس اخلاق در حوزه خالی است. وقتی گذشته را بررسی میکنیم میبینیم در مناطق مختلف کشور رویت علما برای هدایت مردم کافی بود، مردم از رفتار علما و روحانیون درس میگرفتند. باید برای طلبهها مجلسی تشکیل شود و سخنرانان با استناد به روایتهای نورانی و سیره ائمه معصومین علیهم السلام و بزرگان مباحث اخلاقی را شرح دهند. با توجه به اینکه درسهای حوزه در روزهای آخر هفته تعطیل است، طلبهها با مطالعه سیره علما، عوامل موفقیت آنان و روش برخوردشان با مردم و جامعه را بررسی کنند.»
ویژگی بارز حضرت آیتالله شبیری زنجانی این است که خود به آنچه میگویند عمل میکنند. این ویژگی در سکوت این روزهای ایشان در برابر نامه آیتالله یزدی متجلی شده است و همانطور که در خبرها آمده دفتر ایشان اعلام کرد: حضرت آیتالله شبیری نظری درخصوص این نامه ندارند و فعلاً سکوت در پیش گرفتهاند.»
مطالبی که در روزهای اخیر به دلیل انتشار نامه رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به حضرت آیتالله شبیری زنجانی در رسانهها مشاهده میشود، که حجم بالا و کم سابقهای از عکسالعملها را نشان میدهد، تاکیدی است بر ضرورت توجه عمیق متولیان حوزههای علمیه و در راس آنها حوزه علمیه قم به اخلاق، در نامهها، پیامها و بیانیههائی که به این مناسبت منتشر شده اند، انواع برخوردها را میتوان دید. رعایت اخلاق، در بعضی از عکس العملها مشهود است کما اینکه بعضی از آنها در عین حال که درصدد تذکر اخلاقی به نویسنده نامه برآمدهاند خودشان ادبیاتی را بکار گرفتند که اخلاق در آن رعایت نشده است. بگذریم از افرادی که اصولاً نگارش و انتشار این نامه را امری طبیعی و حتی لازم تلقی کرده و در صدد توجیه آن برآمده اند، اقدامی که با هیچ معیاری منطبق نیست. همچنین بگذریم از کسانی که از فرصت پیش آمده درصدد استفاده سیاسی به نفع خود و گروه و جناح خود برآمدهاند که این نیز دور از اخلاق است.
آنچه بیش از همه مایه نگرانی است، گم شدن اخلاق در حوزههای علمیه است. متاسفانه عدهای در حوزه به بهانه انجام اقدامات انقلابی، معیارهای اخلاقی را زیر پا میگذارند و هر کاری که میخواهند انجام میدهند و هرچه میخواهند میگویند. ما که در جامعه و در میان مردم هستیم، به روشنی میبینیم و سوگمندانه میشنویم که عموم مردم از این قبیل رفتارها که به نام روحانیت و حوزه صورت میگیرد نگران و ناراضی هستند. مردم از انقلاب، اخلاق و آداب اسلامی و انسانی و حفظ حرمتها را انتظار دارند به ویژه از روحانیت و حوزه علمیه قم.
بعضی افراد ابراز خوشحالی کردند که این نامه به ضرر نویسنده آن و به نفع طرف مقابل تمام شد و حتی یکی از آنها گفت دست آقای یزدی را میبوسم که این نامه را نوشت! این نگاه هم خارج از چارچوب اخلاق است و بر واقعیت نیز منطبق نیست. این واقعه به نفع هیچیک از طرفین نبود. همه زیان کردیم و بیش از همه حوزه و روحانیت و انقلاب و نظام دچار خسران شدند. از این ماجرا فقط دشمنان مشترک ما سود میبرند. گویا همه از یاد بردهایم که دشمن داریم و عدهای در داخل و خارج برای هر کس که بر طبل دعوا و اختلاف و تفرقه بکوبد کف میزنند و پایکوبی و شادی میکنند.
وقتی لغزش از کسی مشاهده میشود، این لغزش برای دیگران یک امتحان است. باور کنیم که خدا در هر آن درحال امتحان کردن بندگان خود است. باید کاری بکنیم که از امتحانها سربلند بیرون بیائیم به ویژه روحانیت که بیش از دیگران در معرض است.
اگر در ماجرای نامه نگاری اخیر و عکس العملهائی که نشان داده شده، خیری وجود داشته باشد این است که همه بفهمیم دچار فقر اخلاقی شدیدی هستیم. همه باید این تصور غلط را کنار بگذاریم که انقلابی بودن یعنی پرخاش کردن به این و آن و حرمتها را نادیده گرفتن. از خدا یاد بگیریم که خطاب به پیامبر اکرم میفرماید: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ فَاِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ» (آل عمران 159). پیامبر خدا، انقلابیتر از تمام انقلابیون تاریخ بودند، با اینحال خدا به این انقلابی بزرگ میفرماید برای پیشبرد اهدافت به برخورد اخلاقی با مردم نیازمندی، مردی که باید مشمول گذشت، استفتار و طرف مشورت تو باشند.
ماجرای پرسروصدای نامه رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به یک مرجع را به یک فرصت برای تقویت اخلاق در حوزههای علمیه به ویژه حوزه علمیه قم تبدیل کنیم و مطمئن باشیم که با تکیه بر اخلاق است که میتوانیم بنیانهای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را تقویت کنیم و تمام مشکلات جامعه را برطرف نمائیم.
***************************************
روزنامه خراسان**
عرصه های تاریخ ساز راهپیمایی اربعین
امیرحسین یزدان پناه
راهپیمایی میلیونی اربعین در عراق کم کم جایگاه خود را در عرصه های مختلف تثبیت می کند. اتفاقی بزرگ و بی نظیر که در دو بعد داخلی و منطقه ای پیامدهای بسیار شگرفی به همراه دارد و خواهد داشت.
1- تحولات داخلی
حضور ایرانی ها در راهپیمایی اربعین حسینی، طی پنج سال اخیر، به تدریج سیر تحولی شگفت انگیز و پرسرعتی را پیموده است. از سال های نخستین که این اتفاق، رسانه ای نبود و جمعیتی اندک از ایران به عراق می رفتند تا مسیر نجف به کربلا را همراه با عراقی ها بپیمایند، تا امروز که براساس آمارها حدود دو میلیون ایرانی خود را به این راهپیمایی 20 میلیونی رسانده اند، اتفاقات بی نظیری شکل گرفته است؛ از جمله:
- قدرت اجتماع سازی در میان مردم: به جرئت می توان گفت پس از جنگ تحمیلی که یک عنصر سخت (یعنی جنگ نظامی) توانست مردم ایران را حول یک مسئله (یعنی دفاع از ایران) جمع و تشکیلات اجرایی کاملا مردمی ایجاد کند، دیگر چنان اتفاقی را در کشور شاهد نبودیم، مگر در برخی اتفاقات ناگوار مانند زلزله بم، کرمانشاه و امثال آن که حس انسان دوستی ایرانی ها، صحنه هایی بی نظیر را آفرید. با این حال می توان ادعا کرد که فقط در دوره دفاع مقدس بود که گروه های مردمی در محلات، روستاها، مناطق شهری و استانی تشکیلات خاصی برای نام نویسی، اعزام، جمع آوری کمک های مردمی و ساختارهایی از قبیل داشتند. اما در سال های اخیر شاهد بروز پدیده ای بودیم که باعث شده مردم ایران در یک برهه خاص، از هر قشر و گروه و هر شهر و روستای برخوردار و نابرخوردار، هر سال گرد هم بیایند و گروه های سفر برای حضور در پیاده روی اربعین را شکل دهند و در یک همگرایی اجتماعی بی نظیر، عازم این راهپیمایی شوند و برگردند. این موضوع فی نفسه یک اتفاق بسیار مهم در اجتماع سازی مردم ایران است که در دهه های پس از دفاع مقدس جای خالی آن احساس می شد. اتفاقی که هرچه مردمی تر باقی بماند و غیردولتی تر باشد، حیات آن پربرکت تر خواهد بود. در همین اجتماع سازی های کوچک و بزرگ است که با بدرقه یا استقبال از زائران اربعین، حتی بخشی از معنویت زائران پیاده به جاماندگان از این پدیده مهم منتقل می شود و چه بسا بخشی از اثر مهم انسان سازی اربعین در همین استقبال ها و بدرقه ها شکل بگیرد و تا سال های سال برای چندین نسل چون سرمایه ای گران بها، مردم را به اهل بیت (ع) متصل نگه دارد. این یکی از گمشده های ما نسل های جدیدتر کشور است که دوران جنگ تحمیلی و معنویت سرشار آن دوران را که به سراسر ایران نفوذ پیدا کرده بود، درک نکرده ایم. گویی پیاده روی اربعین آمده تا بخشی از آسیب های اجتماعی و معنوی و حتی بخشی از کم کاری های
دهه های اخیر درباره تربیت نسل های جوان را به دوش گیرد و آن ها را در راه حسین (ع)، برای آینده این مسیر و انقلاب اسلامی حفظ کند.
- پدیده جاماندگان: شاید در کنار اقیانوس پیاده روی اربعین، پدیده قابل توجه جاماندگان اربعین کمتر دیده شود. موضوعی که در 3-2 سال اخیر کم کم به مراسم این روز در شهرهای ایران اضافه شده است. پدیده ای که گرچه از یک حسرت عمیق ناشی از حضور نداشتن در جمع راهپیمایان نجف تا کربلا حکایت دارد اما به خوبی نشان دهنده وابسته نگه داشتن مردم به مفاهیم بلند این حادثه تاریخی و علقه مردم به اهل بیت (ع) و بهانه ای برای نمایش این علاقه است. موضوعی که می تواند به نفود بیشتر محبت اهل بیت (ع) در جامعه کمک کند.
- مراودات بی نظیر مردمی و دولتی با عراق: یکی از پیچیده ترین و حساس ترین امور کنسولی و امنیتی در کشورها، عبور و مرور از مرزها و ارتباط میان شهروندان یک کشور با کشورهای همسایه است. اگر مراودات پیچیده امنیتی میان دو کشور برای تامین امنیت مرزها و مسیرهای منتهی به نجف و کربلا را درعین اهمیت کنار بگذاریم، همین که در یک برهه خاص طی 24 ساعت حدود 100 هزار ایرانی از مرزها عبور می کنند و وارد عراق می شوند، نباید ما را به بزرگی اتفاقی که رخ داده بی تفاوت کند. این که طی حدود 10 روز دو میلیون نفر از یک کشور وارد کشور دیگری شوند و باز از همان مرز برگردند، یک اتفاق بی نظیر در مناسبات همسایگی است. آن هم در یک منطقه با مختصات امنیتی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی غرب آسیا که فراتر از هر رفتار، حتی هر حرف و کلامی می تواند به یک معضل امنیتی و سیاسی تبدیل شود. از آن مهم تر مراودات دو ملت ایران و عراق است. دو ملتی که برادرانه یکدیگر را در آغوش می گیرند، گویی کم کم آماده می شوند تا معادلات بزرگ تر را در منطقه و جهان رقم بزنند. دو ملتی که اتفاقات 3-2 ماه اخیر نشان داد مسیر را به درستی می روند و به همین دلیل اتحادشان هدف حمله دشمنان و تفرقه افکنان قرار گرفته است.
2- تحولات منطقه ای
بدون شک یکی از مهم ترین اتفاقاتی که توانسته در نمایش اتحاد مسلمانان منطقه، فراتر از مرزهای جغرافیایی نقش آفرینی کند، همین پدیده راهپیمایی اربعین است. پدیده ای که نه زن و مرد می شناسد، نه ایرانی و عراقی و افغانستانی و پاکستانی و هندی و لبنانی و قطری و آلمانی و ...، نه کودک و بزرگ، نه شیعه و سنی و نه حتی مسلمان و مسیحی و یهودی. اتفاقی که معادلات سیاسی و حتی امنیتی منطقه را متحول خواهد کرد. چه این که پیوند ملت ها بسیار عمیق تر و کارسازتر و راهگشاتر از پیوند دولت های دو یا چند کشور است. اربعین به معنای واقعی کلمه پدیده ای است که اتحاد را در عالی ترین سطح خود یعنی پیوند و اتحاد میان مردم کشورها و ملت های مختلف ایجاد می کند. پیوندی که می تواند آثار بی نظیری در تثبیت گفتمان اسلام ناب محمدی (ص) در منطقه و تضعیف و شکست طرح های غربی و عبری داشته باشد. پیوند دو ملت عراق و ایران که دیگر باید گفت در راهپیمایی اربعین سال های اخیر به مرحله بسیار راهبردی رسیده و تثبیت شده است، می تواند گره مشکلات منطقه را باز و حتی آن گونه که امام خمینی (ره) در اوایل دهه 60 پیش بینی کرده اند، نقشه های آمریکا را خنثی کند: «...اگر ایران و عراق به هم پیوند پیدا کنند و اتصال پیدا کنند، سایر این کشورهای کوچولویی که در منطقه هست، آن ها هم به این ها میپیوندند و آمریکا از این منطقۀ زرخیز، که برای او حاضر است هزاران لشکر خودش را از بین ببرد و هزاران مردم را از بین ببرد، محروم خواهد شد...» (سخنرانی امام خمینی (ره) در جمع علما و روحانیون، ائمه جماعات و وعاظ تهران و قم؛31 خرداد 1361) آن چه پیرجماران در خرداد 1361 درباره اتحاد دو ملت ایران و عراق می گفت امروز بارقه هایش به خوبی عیان شده است. امروز نه ایران و عراق که مردم ده ها کشور گرد یک مفهوم یعنی «حماسه حسینی» جمع شده اند و پیام های حماسه عاشورا زبان مشترک اسلام برای جهانی سازی این دین مبین شده است. زبان مشترکی که ان شاء ا... سبب خواهد شد جمله «إن جدّی الحسین قتلوه عطشان» را در زمانه ظهور امام عصر (عج) همه به خوبی بشناسند و معنی اش را درک کنند و بدانند که منجی عالم بشریت فرزند همان حسینی است که عاشورایش، هر سال حماسه عظیم اربعین را پدید آورده است.
***************************************
روزنامه ایران**
اربعین، مناسکی متفاوت
سیدعباس صالحی
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی
پیادهروی اربعین، سنت مناسکی است که در سالهای اخیر رواج گستردهای یافته است و به دوره متمایزی در سابقه تاریخی خود در عراق، رسیده است.قبل از دولت بعثی و نیز پس از سقوط صدام، این سنت مناسکی، عمدتاً چهرهای عراقی و در محدودهای عمومی-غیر رسانهای وجود داشت. به یاد دارم که حدود ۷-۸ سال قبل که ایام اربعین در عراق بودم، یکی از مراجع نجف گلایه داشتند که مراسم اربعین بخوبی در صدا و سیمای ایران منعکس نمیشود. شتاب فزایندهای که این رخداد دینی-اجتماعی بهخود گرفته است، موجب آن خواهد شد که اکنون بیش از گذشته دینشناسی و جامعهشناسی دینی به این پدیده توجه کنند. آنچه این سنت مذهبی را در نقطه جهش قرار داده - نقطهای که همچنان رو به رشد و فزاینده خواهد بود- نکات متعددی است که در تبیین این شتاب و شور میتوان عرضه داشت:
الف) کانونهای معنایی
دالهای متعددی، اربعین را با انرژی، قدرتمند و زایشگر حضور اجتماعی میکند؛ مقولاتی از قبیل: تاریخ مقدس (ارجاعات به اولین حضور اهل بیت در کربلا)، جغرافیای مقدس کربلا و ارجاعات فراوان مکانی آن محیط مقدس چونان مزار سید الشهدا و شهیدان کربلا، قتلگاه و خیمهگاه، تل زینبیه و بینالحرمین و دهها نقطه جغرافیایی که هالهای قدسی در پیرامون آن انتشار داشته و دارد.
ب) تفسیرهای هویتی
پیادهروی اربعین، نمایش هویت شیعی است. شیعیان چونان اقلیت مذهبی، در جوار اکثریت مسلمانان اهل سنت زیسته و میزیند. جز در ایران، جمهوری آذربایجان، عراق و تا حدودی لبنان، در دیگر کشورهای اسلامی شیعیان در فضای جامعه، اقلیتاند و با محرومیتها یا تغافلهای مشابه جوامع اقلیت مواجه بوده و هستند. پیادهروی اربعین، فرصتی را برای هویتیابی و هویتنمایی شیعیان ایجاد کرده و میکند. حضور دهها میلیونی شیعیان هم مانور قدرت این جامعه و هم مایه اعتمادزایی درونی این جامعه به خویشتن است. جامعهای که در طول تاریخ و حتی در شرایط جاری، در بسیاری از جوامع مسلمان، از عدالت ارتباطی و حقوق جاری عادلانه برخوردار نبوده و نیست.
ج) تبیینهای رسانهای-ارتباطی
در قدرت رسانهها، بسیار گفتهاند و نوشتهاند. بهنظر میرسد که یکی از اصلیترین ویژگیهایی که این سنت مناسکی را در نقطه جهش قرار داده، رسانهای شدن اربعین است. ترکیب فعالیتهای رسانههای رسمی و غیررسمی، رسانههای شنیداری، دیداری و نوشتاری، رسانههای مستقل و غیر مستقل، رسانههای یکسویه و شبکههای اجتماعی و... در گسترش اربعین میان ایرانیان از یک محدوده کمتر از یکصد هزار نفر به جمعیت چند میلیونی در ظرف کمتر از یک دهه بسیار مؤثر بودهاند.
د) جذابیتهای فرم
مناسک و سنتهای مذهبی-دینی، عمدتاً فرمهای سخت دارند. این فرمهای سخت، طبعاً سنت مذهبی را در چارچوب تعریفشده و متعارف قرار میدهند. نماز جمعه، نماز جماعت، زیارت و حتی حج، فرمتهای تعریفشده و غیر قابل تخطی را با خود حمل میکنند. به نظر میرسد که سنت پیادهروی اربعین، با انعطاف و فرم بسیار سیالتری همراه است و همین نکته، یکی از جذابیتهای این پدیده است. از ترکیبهای سنت اربعین میتوان به موارد زیر اشاره داشت:
1. عبادت، زیارت، پیادهروی
2. حضور انفرادی، حضور خانوادگی، حضور جمعی-اجتماعی
3. حضور کوتاه، حضور با زمان طولانیتر
4. قدرت انتخاب مادی-معنوی در مسیر پیادهروی
5. ترکیب لذت سفر با مشقت و رنج پیادهروی
6. مناسک فراجنسیتی، فراسنی، فراملیتی و قومیتی
مجموعه سیالیت فوق، فرمی منعطف و جذاب را به سنت پیادهروی اربعین داده است. طعم و ذائقهای را میآفریند که با یک بار حضور، در ضمیر و جان مینشیند و محو نمیگردد.
هـ) نیاز همگرایی دو ملت ایران-عراق: جامعه ایرانی-عراقی، زخم دیده از یک سوء قصد ناخواسته است. صدام در میان این دو جامعه، که پیوند عمیق تاریخی داشتهاند، حفرهای دردناک پدید آورد. این زخم چرکین، گرچه بهواسطه عمق ارتباطات دیرین، بسرعت بهبود یافت اما چونان هر زخم ناسور، میتوانست و میتواند چرکآلودگیهایی را گاه و بیگاه داشته باشد. بیتردید، میتوان گفت که سنت سالیان اخیر اربعین، مرهمی شفابخش در حوزه ارتباط دو ملت بوده است. اینک میلیونها ایرانی در میزبانی پرشور همکیشان و همآیینهای خویش حضور مییابند و بر این سفره حسینی، مودت دیرین را به یاد میآورند و طعم حلاوت برادری را بیش از گذشته، در جان مینشانند. اربعین، از این منظر، نسخه شفابخش دیپلماسی عمومی دو ملت بوده است. گویا جان دو ملت، منتظر آن بود که در دیداری عمومی و ملی، میثاق صلح و همزیستی پایدار را بر زبان و جان جاری سازند و «اربعین» فرصتگاه این دیدار بود.
***************************************