در جدیدترین پست صفحه ریحانه مطلبی را در مورد روایتهای تاریخی همسر رهبر انقلاب در همراهی ایشان در طول سالیان مبارزه با رژیم ستمشاهی را مشاهده میکنید.
صفحه اینستاگرام ریحانه منتسب به دفتر حفظ نشر و آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی که مطالبی را در مورد بانوان جامعه ایران منتشر میکند در این پست مطلبی را در مورد همسران صبور منتشر کرد.
این صفحه روایتهایی تاریخی را در مورد همسر رهبر انقلاب در همراهی ایشان در طول سالیان مبارزه با رژیم ستمشاهی را روایت میکند و در این مطلب با توجه به کتاب "شرح اسم" مطالبی را در مورد نقش خانم منصوره خجسته باقرزاده در مبارزات رهبر انقلاب را مشاهده میکنید.
در ادامه متن و تصویر این پست را مشاهده میکنید:
همسر صبور
"روایتهایی تاریخی از همراهی همسر مکرمهی حضرت آیتالله خامنهای در طول سالیان مبارزه با رژیم ستمشاهی
در بیان شرح مبارزات حضرت آیتالله خامنهای علیه رژیم ستمشاهی، کمتر به نقش همسر مکرمه ایشان در آن دوران پرداخته شده است.
ریحانه در روزهای دهه فجر، هر روز یک برش تاریخی از نقش خانم منصوره خجسته باقرزاده در مبارزات رهبر انقلاب منتشر میکند. منبع این تاریخنگاریها، کتب "خون دلی که لعل شد" و "شرح اسم" است
بخش اول:
زندگی مشترک آقای خامنهای و خانم خجسته شروع شده بود. نخستین خانه این زوج، منزل شوهرخواهر سیدعلی خامنهای بود. دو اتاق از شیخ علی تهرانی اجاره کردند. «چند ماهی منزل خواهرم بودیم... آقا شیخ علی آقا... ماهی ۵۰ - ۶۰ تومان از ما اجاره میگرفت. البته دغدغهای نداشتم، چون او فشاری نمیآورد.»
فردای روز تبعید امام، جلسهای در خانه آقای قمی برگزار شد، ولی در آن اتفاقی نیفتاد. به همسرش گفته بود که شاید از این نشست برنگردد، اما زندان رفتنها، دربهدریها و تعقیب و گریزها، انزوا، سکوت، تبعید و دیگر رخدادهای بعدی نشان داد که سنگینی سقف این زندگی مشترگ روی ستونهای صبر و پایداری این زن قرار دارد؛ زنی که از خانوادهای دارا به همسری طلبهای ندار درآمده، و با حوادث زندگی با گشادهرویی برخورد میکند، مرد خانواده را در ادامه راهی که بدان ایمان داشت و پای میفشرد استوارتر کرد.
همسرم «هیچ وقت اظهار نگرانی و گلهمندی از دست من نکرده، حتی مشوق من در قضایای عدیدهای هم بوده است.مواقعی... بود که بعضی از افراد و گروههای مخفی از اشخاص مهم و سطح بالا منزل ما رفت و آمد میکردند. من البته به همسرم نمیگفتم که اینها کی هستند، اما او از نحوه رفت و آمد... میفهمید که اینها اشخاصی مهم و حساس هستند. از من سوال نمیکرد، مرا نمیخواست سوالپیچ کند... هیچگونه مخالفتی نداشت، بلکه کمک هم میکرد.»
خانم خجسته میگوید: دوران مشقتبار و امتحان الهی بود و من خودم را برای تمام مشکلات ممکن آماده کرده بودم و هرگز درباره هیچ چیز لب به شکوه نگشودم ... فکر میکنم بزرگترین نقش من حفظ جوّ آرامش در خانه بود؛ طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگه دارم"