اگرچه شیوع ویروس کرونا از سوی بسیاری از کشورها به عنوان فرصتی برای کاهش شکاف در روابط حاکمیت و مردم در نظر گرفته میشود، اما همواره وقوع چنین شرایطی لایههای خطرناکتری از پنهانکاریهای سیاسی را در خود دارد. در واقع کاهش شکاف برای بسیاری از حکمرانان اولویت اصلی تلقی نمیشود؛ همان چیزی که درباره «بنسلمان» و دوران کرونایی میتوان مشاهده کرد. درز اطلاعاتی درباره بازداشت مجدد چندین شاهزاده سعودی از سوی بنسلمان در دوران درگیری این کشور با بحران کرونا نشان داد بنسلمان برای بهرهبرداری از این دوران قصد جدی دارد تا آن را نه به فرصتی برای همگرایی، که به فرصتی برای تقویت جایگاه خود در قدرت در نظر بگیرد. چهره واگرایانه سیاست در دوران بنسلمان بر چهره همگرایانه دوران کرونایی غلبه دارد. با این مقدمه باید به چند نکته در این زمینه توجه داشت: نخست، بنسلمان از این موضوع آگاه است که با توجه به سابقه این امر و بازداشتهای هتل «ریتز کارلتون» و خطونشان سیاسی و درآمدزایی اقتصادی از شاهزادگان ثروتمند، به ویژه «ولیدبنطلال»، حساسیت آن برای افکار عمومی پایینتر از موج اول بازداشتها خواهد بود که این مسئله با توجه به دغدغه گسترده جهانی درباره شیوع ویروس کرونا بیش از حد انتظار در سایه قرار گرفته است. این امر شرایط را برای برخورد جدیتر بنسلمان با مدعیان قدرت داخلی در تمرکز محض رسانه بر بحران کرونا فراهمتر کرده است.دوم، بنسلمان بیش از هر فرد دیگری از وضعیت جسمی «ملک سلمان» آگاه است؛ بنابراین اقدامات خشن وی برای برخورد با مخالفان میتواند سیگنالهایی مبنی بر تشدید بیماری ملک سلمان باشد. در این باره اگر بنسلمان بتواند پیش از مرگ پادشاه عناصر اصلی مخالف را حذف کند، مسیر هموارتری در پیش خواهد داشت تا اینکه در دوران پس از مرگ پدر به دنبال حذف مخالفان باشد.سوم، دستگاه تبلیغاتی گسترده سعودی همواره اقدامات قدرتطلبانه بنسلمان را به نفع مردم تفسیر میکند؛ بنابراین جامعه عربستان و به ویژه نسل جوان این کشور را در ارتباط با این تحولات در موضع انفعالی قرار داده است که این موضوع ورق را به سود بنسلمان برگردانده است. آزادی محدود اجتماعی و برنامههای بلندپروازانه اقتصادی نیز مزید بر علت شده است تا افکار عمومی فعلاً فرصت اقدامات بیشتری را در اختیار بنسلمان قرار دهند.چهارم، اعمال سیاستهای سخت عبور و مرور و فعالیتهای اجتماعی در دوران کرونایی این پیشزمینه را ایجاد میکند که این تصمیمات بهمنظور بهبود وضعیت سلامت اجتماعی گرفته شده است، در صورتی که میتواند یک جنبه هوشمند، یعنی پیشبرد سیاستهای امنیتی بنسلمان را در سکوت محض داشته باشد.
در نهایت چه این خبر صحت داشته باشد و چه نه، شرایط نشان میدهد بنسلمان به هیچ وجه حاضر به عقبنشینی از موضع خود درباره تقویت بنیانهای قدرت آینده با اعمال سیاستهای خشن در داخل و بروز چهرهای اقتصادی و قدرتمند در خارج نیست؛ اما ابزارهای وی در هر دو حوزه داخلی و خارجی بسیار متفاوت بوده است. از سوی دیگر چنین رفتارهایی میتواند بیانگر این موضوع باشد که شکاف بیشتر در خانواده سلطنتی همواره یکی از سیاستهای حاکمان سعودی برای کنترل شاهزادههای معترض بوده است که بنسلمان نیز با دستهبندی شاهزادگان، ادامهدهنده این سیاست بوده است. ایجاد دودستگی در شاهزادگان قدرتمند و اعطای آزادیهای اجتماعی برای تغییر توازن داخلی به سود خود، سیاستهایی به نظر میرسند که تا حدودی نشاندهنده نقشههای دقیقی است که بنسلمان آنها را طراحی کرده است. با این اوصاف شاید بتوان گفت «واگرایی در عصر کرونایی بیش از همگرایی میتواند منافع بنسلمان» را تأمین کند.