هر انتخابات را میتوان به مثابه تکانهای دانست که اردوگاه احزاب و گروههای سیاسی را به لرزه درمیآورد. در این میان آن مجموعهای که بیش از دیگران از انسجام لازم برخوردار بوده و مبتنی بر راهبردی دقیق و زمانشناسانه وارد معرکه انتخابات شده باشد، در برابر این رخداد متزلزل نمیشود و به حیات خود ادامه میدهد؛ اما اردوگاهی که از درون پوسیده شده و ابزارهای انسجام خود را از دست داده است، این تکانه میتواند به فروپاشی تشکیلاتی، حتی فروپاشی گفتمانی آن بینجامد.
انتخابات اسفند ماه 1398 نیز احزاب و گروههای سیاسی را با تلنگری جدی مواجه کرد. در این میان، اصلاحطلبان بیش از اصولگرایان ضربهپذیری نشان دادند. عدم ورود بخشی از فعالان سیاسی این جریان به میدان رقابتهای انتخاباتی به دلیل ناامیدی از کسب رأی و واگذاری سنگین نتایج انتخابات به رقیب سیاسی، موجب شد ضربات جدی به موقعیت سیاسیـ اجتماعی این جریان وارد شود. این ضربهپذیری آنان را با چالشهای جدیدی مواجه کرده است، به نحوی که میتواند این اردوگاه را تا مرز فروپاشی تشکیلاتی پیش ببرد.آخرین خبر در این راستا انتشار نامه نائبرئیس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان بود خطاب به «محمدرضا عارف» بود؛ نامهای که طی آن «عبدالواحد موسویلاری» از سمت خود در این شورا استعفا داد. این اقدام در حالی است که نسبت به عملکرد محمدرضا عارف، رئیس این مجموعه، نیز از ماهها قبل انتقادات و اعتراضات فراوانی وجود داشته است، تا جایی که عارف ترجیح داد در انتخابات مجلس نامزد نشود!
زخم امروز اردوگاه اصلاحطلبان در ضعفهای ساختاری گذشته ریشه دارد که امروز سر باز کرده است؛ از جمله این موارد، فرایند شکلگیری شورایعالی سیاستگذاری به عنوان عالیترین مجموعه تصمیمگیری در این اردوگاه است که کاملاً غیر دموکراتیک و با منطق ریشسفیدی شکل گرفته است و اعضای آن مدتهاست تغییر نکردهاند. این وضعیت در طول سالهای اخیر همواره با اعتراض احزاب، گروههای سیاسی و هواداران اردوگاه اصلاحطلبی مواجه بوده است. این ساختار فرسوده، ناکارآمدی خود را به طور کامل در انتخابات اسفند 1398 نشان داد و نتوانست کارکردهای حداقلی خود را انجام دهد. علت اصلی استعفای موسویلاری را نیز در همین ناکارآمدی باید دنبال کرد. وی در نامه خود مینویسد: «نباید از بازنگری در ساختار و سازوکار نهادهای اجماعی اصلاحطلبان در عرصههای گوناگون غفلت نمود.»
حمایت تمامقد از دولت اعتدال و چشمپوشی بر نقاط ضعف و ناکارآمدیهای آن نیز موجب شد تا بخش عمدهای از جامعه از این جریان رویگردان باشند و باور خود را در قالب رأی به جریان رقیب نشان دهند و انتخابات تلخ را برای این جریان رقم زنند. حمایتی که تداوم یا عدم تداوم آن برای اصلاحطلبان نامعلوم است و توان تصمیمگیری درباره آن را ندارند.نتایج تلخ ناکامی در انتخابات تا آنجاست که به تازگی «صادق زیباکلام» اعلام کرده است: «اصلاحات تمام شد و مُرد، در دوم اسفند ۱۳۹۸ همه چیز تمام شد؛ چون کرونا بود نمیشد ختم و شب هفت گرفت.» روزنامه «سازندگی» نیز استعفای موسویلاری را ترکی بر بدنه شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان دانسته و نوشته است: «برخی اصلاحطلبان معتقدند اصلاحات باید اصلاح شود و شورای عالی سیاستگذاری که از یک مقام ستادی به یک حزب تبدیل شده بود، بازسازی شود و ذیل احزاب قرار گیرد.»
انتقادات به وضعیت کنونی اصلاحطلبی در حد شورای عالی سیاستگذاری باقی نمانده و شخص اول این جریان، یعنی رئیسجمهور دولت اصلاحات را نیز در بر گرفته است. «کرباسچی» باصراحت عملکرد بزرگان اصلاحطلبی را نقد کرده و خواهان کنارگذاری ناکارآمدها شده و اعلام کرده است: «با شخصیتهای محترم سیاسی هم رودربایستی نداشته باشیم». زیباکلام نیز تأکید دارد: «آقای خاتمی باید پاسخگو باشد!»
این اظهارات، واکنش نزدیکان خاتمی را به همراه داشته است و آنان نیز هجمههای سنگینی را علیه کرباسچی آغاز کردهاند؛ برای نمونه «جواد امام» معتقد است: «صحبتهای آقای کرباسچی شفاف نیست و ایشان را نماینده جریان کارگزاران هم نمیدانیم، چه برسد به نماینده جبهه اصلاحات که بخواهد نظراتی را برای کل جریان داشته باشد.»
به نظر میرسد زمانه تغییر و تحول در اردوگاه اصلاحطلبان فرا رسیده است و باید منتظر انتشار اخباری جدید در این زمینه باشیم. اصلاحطلبان به خوبی میدانند تداوم این وضعیت، بدون شک، آینده را برای این جریان تیرهتر خواهد کرد، حتی میتواند به از دست دادن زودهنگام و پیشاپیش انتخابات 1400 بینجامد! از سویی دیگر، بر هم زدن ساختار و سازمانی که چند سال موجب ساماندهی یک اردوگاه بوده است، میتواند با خطراتی، ازجمله واگراییها، انشعابها، سهمخواهیها، تنشها، درگیریها و... همراه شود و اوضاع را از این نیز بدتر کند؛ بالاخص اینکه این عمل جراحی با ضرورتهای تغییر نسلی نیز همراه شده و از اعتبار ریشسفیدانی که بازنشستهاند نیز کاسته شده است.