این نسل نه، اما نسل ما خیلی خوب تفاوت بین تابستان و دیگر فصلها را لمس و درک میکرد؛ شاید برای همین بود که اولین انشای سال تحصیلی جدید همیشه این موضوع بود: تابستان خود را چگونه گذراندهاید؟ و ما از روزهای گرمی مینوشتیم که در حیاط خانههایمان آببازی میکردیم، از کلاسهای مسجد محله که پایه ثابتش بودیم، از سفرهای طولانی به خانههای خاله، دایی و عمو، حتی کارهایی برای کسب تجربه کار و تجارت.
در میان تمام لحظههای اوقات فراغتمان، شبکههای 1 و 2 و بعدها شبکه 5 با تمام محدودیتهایشان، دلخوشی بزرگی برایمان بودند؛ به گونهای که خاطرات دیروز و درسهای زندگی امروزمان را رقم زدند؛ مثل قصههای مجید، دنیای شیرین دریا و... قصههای مجید را همان زمان دوست داشتیم و حالا هم که به سن معلم مجید رسیدهایم، همچنان دوست داریم؛ چون جنسش از خودمان بود. مجید از ما بود، با همان دغدغههایمان و با همان سادگی بچگیمان، همان نشاطی را داشت که ما داشتیم و سرشار از همان امیدی بود که در دل ما نیز زنده بود.
حالا چند سالی است که دیگر نه از قصههای مجید خبری هست و نه از دنیای شیرینِ، انگار بچههایمان نیز در تلخی روزگار ما بزرگترها سهیم شدهاند و در این میان نیز کسی دغدغه شاد بودن آنها را ندارد، نه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که کارهای خوب کودک و نوجوانش در یک سال به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد و نه صداوسیمایی که قرار بود بیش از هر چیز مانند یک مدرسه و دانشگاه عمومی عمل کند.
امسال که دیگر شرایط بدتر از همیشه است. کرونا آمده و از همان کلاسهای اوقات فراغت نیز خبری نیست. مدتهاست کودکانی که باید بدوند و شادی کنند و نوجوانانی که باید تجربه کنند و بیاموزند، در خانهها گرفتار شدهاند و صداوسیما به جای اینکه دست پر باشد، دستش بیش از همیشه خالی است؛ دستش خالی است چون مدتهاست چارهای نمیاندیشد.
«اسدالله اعلایی» از مدیران سابق حوزه کودک و نوجوان به این موضوع اشاره کرده و گفته است: «نوجوانان جزء اولویتهای سازمان نیستند و برنامهسازی برای بزرگسال از نظر سازمان بااهمیتتر است؛ امروزه در رسانههای معتبر دنیا و کلاً در فعالیتهای رسانهای جهان، کودکان و نوجوانان سهم زیادی از فعالیتهای رسانهای را به خود اختصاص دادهاند.» وی ادامه داده است: «آنها فهمیدهاند تولید محصول رسانهای برای کودکان و نوجوانان هم بهلحاظ ایدئولوژیک و سیاسی و هم به لحاظ اقتصادی مهم است.»
آنها فهمیدهاند، اما ما هنوز به اهمیت این موضوع پی نبردهایم؛ برای نمونه نوروز امسال گذشت، بدون اینکه سریالی مناسب این رده سنی وجود داشته باشد؛ فقط سریال «شش قهرمان و نصفی» مناسب این رده سنی بود، سریالی که اگرچه دست روی نکته مهم خرید کالای ایرانی گذاشته بود؛ اما همین سریال هم تکراری بود و نوروز سال قبل پخش شده بود.
اما هفته پیش بود که یک خبر خوب درباره تولیدات این حوزه شنیده شد: «سری جدید مجموعه انیمیشن «جوانمردان» از شبکه امید روی آنتن رفت.» این خبر خوب است، اما کافی نیست. همه مدیران سازمان، به خصوص بالادستیها باید باور کنند حداقل از هر 15 سریال برای بزرگسالان، با آن هم دبدبه و کبکبه، نوجوانان نیز به یک سریال با بازی همسن و سالان خود نیاز دارند و نیازی هم به بودجههای کلان نیست. یک معضل دیگر نیز دقت نکردن به ساعت پخش سریالهای مخصوص نوجوانان است؛ چه «شش قهرمان و نصفی» که در سال 139 ساعت 11 شب پخش میشد و چه این انیمیشن که ساعت 10 شب پخش میشود، زمانی که همه خانواده مشغول تماشای «شاهرگ» یا «دخترم نرگس» هستند.
باید این حوزه را جدی گرفت و فکری به حال فرزندان گرفتارشده در قرن 21 کرد. از همین امروز برنامه بریزیم تا در دورانی مانند کرونا دست خالی نمانیم و تمام بار این حوزه را بر دوش یک فرد مانند عموپورنگ یا یک گروه مانند فیتیلهایها نیندازیم؛ زیرا اگر آنها نبودند، میتوان گفت در چند سال اخیر هیچ چیزی برای ارائه در این حوزه نداشتیم.