سقوط پی در پی نخستوزیران منصوب شاه، کار را به آنجا کشاند که دیگر هیچ کس حاضر به پذیرش این سمت نبود. تا آنکه شاپور بختیار پیشگام پذیرش این سمت شد. او در جلسهای که با تراب سلطانپور، مسئول روزنامه «آهنگ سیاسی» داشت، خطاب به او میگوید: «شما چرا برای نخستوزیری من تلاش نمیکنید.» جالب است بدانید که سلطانپور کسی بود که در اوج انقلاب از شاه و سلطنت دفاع میکرد. او این تمایل بختیار را برای احراز پست نخستوزیری به اطلاع اویسی و ناصر مقدم، رئیس وقت ساواک رساند و آنها هم او را به شاه معرفی کردند. به این ترتیب شاه از بختیار دعوت به عمل میآورد. از طرف دیگر آمریکاییها هم به این نتیجه رسیده بودند که باید دولتی تشکیل شود که از طرفداران جبهه ملی در صدر آن باشد و از سوی دیگر بتواند نیروهای مذهبی را کنترل کند.
بختیار در مدرسه فرانسویها در بیروت درس خوانده بود و برای ادامه تحصیل در رشته حقوق به پاریس رفته و پس از اخذ درجه دکتری حقوق بینالملل عمومی در دانشگاه سوربن فرانسه در رشته علوم سیاسی نیز موفق به دریافت دکتری شده بود. وی با یک دختر فرانسوی ازدواج کرد و برای فرزندانش نامهای فرانسوی برگزید.
او در سال 1326 وارد ایران شده و در وزارت کار مشغول میشود. بختیار مدتی هم معاون وزارت کار بود و تا کودتای 28 مرداد 1332 در این سمت باقی ماند. پس از محاکمه مصدق در جبهه ملی فعالیت سیاسی میکند و در جبهه ملی دوم، سوم و چهارم حضور داشته و در این رابطه چند بار دستگیر و زندانی و سپس آزاد میشود.
بختیار وقتی در نهم دی ماه سال 1357 نخستوزیری را پذیرفت، جبهه ملی طی اطلاعیهای از او اعلام برائت کرد. بختیار در برابر مخالفان خود میگفت: «هیچ کس جز من نمیتواند تخته پاره این مملکت در حال متلاشی را به هم متصل کند.» او در سوگندنامه خود گفت: «با در نظر گرفتن اوضاع خطیر کشور و به پشتوانه سی سال سابقه سیاسی و ملی و آزادگی از تمام هممیهنان خود تقاضا دارم که از جریاناتی که منجر به تخریب، قتل و یا جلوگیری از آسایش دیگران میشود حتی اگر موقت هم شده باشد، دست بردارید. در صورتی که ظرف یک مدت معقول تمام وعدهها جامه عمل نپوشند، خواهید توانست که در قضاوت خود تجدیدنظر کنید و اعتبار سی ساله مرا باطل نمایید. ولی دشمنان کشور باید بدانند که من با علم و اطلاع از اوضاع اسفبار مملکت قبول مسئولیت نمودم و با قدرت ایمان و پشتیبانی همه شما دوستان امیدوارم به آشفتگی کشور سروسامان داده و کشور را به سوی یک کشور سوسیال دموکرات واقعی سوق دهم.»
در این فرصت پیش آمده شاه و اطرافیانش همه اموال خود را از کشور خارج کردند و به گفته حسین فردوست: «پس از اینکه بختیار نخستوزیری را پذیرفت، دو روز بعد (11 دی) محمدرضا شاه در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که برای معالجه چند روز دیگر از کشور خارج خواهد شد. یعنی یک فرصت برای رفتن».