تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱۴۰۰ - ۰۶:۳۲  ، 
کد خبر : ۳۳۴۹۱۳

یادداشت روزنامه‌های ۱۶ آذر

روزنامه کیهان**

روز دانشجو از ۱۶ آذر ۳۲ تا ۱۶ آذر ۱۴۰۰/سید محمدعماد اعرابی

ماجرا از ۲۴ آبان ۱۳۳۲ شروع شد؛ وقتی خبر سفر نیکسون (معاون آیزنهاور رئیس‌جمهور وقت آمریکا) به ایران در میان دانشجویان پیچید. کسی که کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را «پیروزی سیاسی امیدبخش قوای آزادی» توصیف کرده بود، حالا حدود ۴ ماه پس از آن روز در ۱۸ آذر ۱۳۳۲ به ایران می‌آمد تا ببیند دلار‌های آمریکایی چگونه امید یک ملت برای کسب استقلال را سرکوب و راه غارت سرمایه‌های آنان را گشوده است. در خفقان مرگبار پس از کودتا و در حالی که جامعه ایران ۱۴ آذر ۱۳۳۲ با بغض بازگشایی سفارت انگلستان در تهران را به نظاره نشسته بود؛ این‌بار دانشجویان نتوانستند فریاد خود را در سینه نگه دارند و تصمیم به برگزاری تظاهراتی در اعتراض به این سفر گرفتند؛ گرچه این تظاهرات هرگز آن‌طور که مدنظر بود انجام نشد، چون ۴۸ ساعت مانده به ورود نیکسون، سربازان ارتش پهلوی دانشکده فنی دانشگاه تهران را به خاک و خون کشیدند و ۳ نفر از دانشجویان را به شهادت رساندند. شهید چمران یکی از شاهدان عینی ۱۶ آذر ۱۳۳۲ بود که در وقایع‌نگاری خود از آن روز‌ها می‌نویسد: «روز بعد نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی‌گناه رنگین بود، دکترای افتخاری حقوق دریافت داشت و از سکون و سکوت گورستان خاموشان ابراز مسرت کرد و به دولت کودتا وعده هرگونه مساعدت و کمک نمود و به رئیس‌جمهور آمریکا پیغام برد که آسوده بخوابد.»
از آذر ۱۳۳۲ تا آذر ۱۴۰۰ جریان سلطه، متحدان و عواملش دست از سر دانشگاه برنداشته‌اند. اگر تا پیش از انقلاب اسلامی ایران مطالبه دانشگاهیان در دستیابی به استقلال سیاسی برای خوشامد اربابان آمریکایی با گلوله پاسخ داده می‌شد؛ امروز با تحقق استقلال سیاسی، تلاش دانشگاهیان برای استقلال علمی تقاصی جز گلوله از جانب ارباب سلطه ندارد. عصر جمعه وقتی گلوله‌های بی‌صدای یک سلاح اتوماتیک با کنترل از راه دور در بلوار امام خمینی آبسرد سینه و پهلوی محسن فخری‌زاده را شکافت، آن روز هم یک غروب پاییزی در هفتم آذرماه ۱۳۹۹ بود. روزی که جامعه دانشگاهی ایران داغدار یکی از اساتید تأثیرگذارش در علوم و فناوری‌های نوین شد. ده سال پیشتر صبح دوشنبه ۸ آذر ۱۳۸۹ این‌بار بوی دود و آتش در بلوار ارتش تهران خبر از حادثه‌ای تلخ داد؛ مجید شهریاری استاد و دانشمند برجسته هسته‌ای ایران نیز پاداش استقلال‌خواهی‌اش را با بمب‌های مغناطیسی که بر در اتومبیل سواری‌اش چسبانده شد، گرفت. اردشیر حسین‌پور، سعید کاظمی‌آشتیانی، مسعود علیمحمدی، داریوش رضایی‌نژاد و مصطفی احمدی‌روشن چهره‌های برجسته دانشگاهی کشور بودند که همگی به جرم توانمندسازی علمی ایران هدف جوخه‌های ترور سلطه‌طلبان شدند. برای ایران نه فقط پاییز و آذرماه که چهار فصل سال، یادآور روز دانشجو و درد و داغ دانشگاه است. یادآور خون‌هایی که به بهای استقلال‌طلبی یک ملت روی آسفالت خیابان و زمین دانشگاه جاری شد.
اما این فقط ایران نبود که تلاش‌های علمی دانشگاهیانش به جای ستایش از طرف نهاد‌های غربی، با صدور حکم مرگ آن‌ها مواجه می‌شد. دکتر اسماعیل جلیلی دانشمند عراقی- انگلیسی مقیم لندن در کنفرانس بین‌المللی مادرید که ۲۳ تا ۲۴ آوریل ۲۰۰۶ برگزار شد مقاله‌ای تکان‌دهنده با عنوان «رنج دانشگاهیان عراقی» ارائه داد. براساس مستندات این مقاله پس از اشغال عراق توسط آمریکا ۳۰۷ عملیات تروریستی علیه دانشگاهیان عراقی ثبت شد که ۷۴ درصد از آن‌ها موفقیت‌آمیز بود. (این آمار تا سال ۲۰۰۶ یعنی زمان ارائه این مقاله است.) این افراد طیف وسیعی از اساتید دانشگاه‌های عراق در رشته‌های فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی، علوم مهندسی و حتی پزشکی را دربر می‌گرفت. دکتر جلیلی معتقد بود: «این توطئه برای تبدیل عراق به کشوری ضعیف و بدون زیرساخت‌های علمی و منابع انسانی مجرب طراحی و اجرا شده است.» انگشت اتهام مثل همیشه به سمت آمریکا بود. ۲۲ اکتبر ۲۰۰۲ کمتر از ۵ ماه پیش از حمله آمریکا به عراق مارک کلایتون در روزنامه «کریستین ساینس مانیتور» به موضوع دانشمندان برجسته عراق پرداخت. او با نام بردن از برخی متخصصان عراقی در رشته‌های فیزیک، شیمی، میکروبیولوژی و... آن‌ها را به اندازه سخت‌افزار‌های جنگی عراق خطرناک خواند و توصیه کرد در صورت دسترسی دوباره به عراق برنامه‌ای برای جست‌وجوی این افراد در نظر گرفته شود.
۱۴ جولای ۲۰۰۵ مرکز اطلاعات فلسطین گزارشی مستند ارائه کرد که نشان می‌داد دست‌کم ۷۳۰ دانشمند و استاد برجسته عراقی با اطلاع وزارت خارجه و رئیس‌جمهور وقت آمریکا (جورج بوش) برای ترور هدف‌گذاری شده بودند. این تصمیم زمانی گرفته شد که ایالات متحده نتوانست نخبگان عراقی را مجبور به همکاری با خود و یا خروج از این کشور کند. بر این اساس «پنتاگون» با پیشنهاد موساد مبنی بر اینکه بهترین راه برای خلاص شدن از این دانشمندان کشتن آنهاست موافقت کرد.
در سایر کشور‌های جهان اسلام نیز همین روند در جریان بود و نخبگان دانشگاهی مستقل با ترور‌های مستقیم و یا حوادثی عجیب و غریب کشته و یا مفقود می‌شدند. «سمیره موسی» دانشمند هسته‌ای مصر که پیشنهاد‌های تحقیقاتی ایالات متحده و حتی تابعیت آمریکایی را رد کرده بود پیش از بازگشت به مصر در حادثه‌ای عجیب اتومبیلش به دره‌ای ۴۰ متری سقوط کرد. «نبیل احمد فلیفل» دانشمند هسته‌ای فلسطینی نیز سرنوشتی مشابه داشت او ابتدا ربوده و چند روز بعد پیکرش در منطقه «بیت عور» پیدا شد. «عبدالکریم خلیل» متخصص علوم هسته‌ای و قائم‌مقام دانشگاه حمص سوریه بود که در جریان ناآرامی‌های این کشور درون اتومبیل شخصی‌اش ترور شد. «رمال حسن رمال» دانشمند فیزیک لبنانی که توانسته بود در سال‌های ۱۹۸۴ و ۱۹۸۸ به ترتیب مدال برنز و نقره مرکز مطالعات فرانسه را دریافت کند سال ۱۹۹۱ زمانی که ۴۰ سال بیشتر نداشت در فرانسه به شکلی مرموز درگذشت و مقامات فرانسه اجازه کالبدشکافی پیکر او را ندادند.
اسامی این فهرست آن‌قدر بلند است که بتوان سرفصلی مجزا تحت عنوان «ترور‌های دانشگاهی» برایش در نظر گرفت و جهان اسلام را با جنایت سلطه‌طلبان غربی آشنا کرد. داغ دانشگاه در روز دانشجو نباید محصور به ایران باشد چرا که ملت‌های مسلمان سال‌هاست که داغدار دانشگاهیان خود هستند. نخبگانی که به جرم استقلال‌خواهی طعمه برتری‌طلبی آمریکا و متحدانش شدند. فریاد مرگ بر آمریکای انقلاب اسلامی ایران فصل مشترک کشور‌های اسلامی در ابراز تنفر از حاکمیتی است که وابستگی و عقب‌ماندگی جهان اسلام راهبرد همیشگی اوست. فریاد انزجار از جاهلیت رژیمی است که منافعش تنها با مرگ عالمان تأمین می‌شود. بنیانگذار انقلاب اسلامی ۲۹ تیر ۱۳۶۷ در پیام خود به ملت ایران و سایر مسلمانان جهان چه خوب گفت: «مسلمانان باید بدانند تا زمانى که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدّم مى‏شود.
و هر روز شیطان بزرگ یا شوروى به بهانه حفظ منافع خود حادثه‏اى را به‌وجود مى‏آورند. راستى اگر مسلمانان مسائل خود را به‌صورت جدى با جهانخواران حل نکنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟»

**************

روزنامه وطن امروز**

اقرار بزرگ بلینکن/محمدحسین مهدوی‌زادگان

«آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا پس از پایان دور اخیر مذاکرات وین اظهار کرد: «آمریکا و نه ایران، به دلیل خروج از برجام در جامعه بین‌الملل منزوی شد. به نفع همه است پرونده هسته‌ای ایران با دیپلماسی حل شود. ما همچنان به مسیر دیپلماسی با ایران و بازگشت مشترک به توافق هسته‌ای اعتقاد داریم. چیزی که طی روز‌های اخیر شاهد آن بودیم، این بود که ایران درباره آن چیزی که برای بازگشت به تعهدات ضروری است، جدی نبوده و همین موضوع دلیل آن بود که ما به این دور از گفتگو‌ها در وین پایان بخشیدیم».
واقعیت امر این است که اقرار اخیر بلینکن، ارزش ذاتی و ثبتی زیادی در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دارد. وزیر خارجه آمریکا اذعان کرد خروج واشنگتن از برجام منجر به انزوای کاخ سفید و نه ایران در نظام بین‌الملل شده و از این رو، چنین اقدامی مصداق یک خطای بزرگ محسوب می‌شود. نباید فراموش کرد بسیاری از دموکرات‌های آمریکایی پس از خروج ترامپ از توافق هسته‌ای، تاکتیک خروج وی از این توافق را صرفا تقبیح کرده و سخنی از عدم انزوای بین‌المللی ایران به میان نمی‌آوردند! به عبارت بهتر، دموکرات‌ها در عین اینکه تاکتیک و روش خروج ترامپ از توافق هسته‌ای را مورد عتاب قرار دادند، در انتظار تاثیرگذاری استراتژی فشار حداکثری دولت سابق آمریکا در قبال کشورمان بودند. حتی افرادی مانند جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی دولت فعلی آمریکا و ریچارد نفیو، معمار تحریم‌های ضدایرانی در دولت اوباما، معتقد بودند باید برخی اضلاع و مولفه‌های استراتژی فشار حداکثری دولت ترامپ را علیه ایران حفظ کرد. ماحصل چنین رویکردی، خلق عبارت «استراتژی فشار هوشمندانه علیه ایران» توسط جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا بود. بایدن در جریان رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا تاکید کرد باید استراتژی فشار حداکثری علیه تهران را به استراتژی فشار هوشمندانه تبدیل کرد تا واشنگتن بتواند از این آوردگاه، موثرترین امتیازات ممکن را کسب کند.
مخرج مشترک استراتژی ۲ حزب سنتی آمریکا علیه کشورمان، «اعمال فشار‌های مستمر» بوده است: یکی به صورت حداکثری و دیگری به صورت هوشمندانه! با این حال اکنون آنتونی بلینکن، وزیر خارجه دولت بایدن و یکی از کسانی که به صورت مداوم کاخ سفید را درباره بازگشت صوری و بدون خاصیت به برجام تشویق کرده است، از عدم انزوای ایران در جهان -پس از خروج دولت ترامپ از برجام- سخن گفته و در عوض، آمریکا را بازنده خروج از توافق هسته‌ای معرفی می‌کند.
نباید فراموش کرد اگر واشنگتن به حقوق حقه هسته‌ای ایران، رفع کامل تحریم‌های ظالمانه و ضدایرانی که در مغایرت مستقیم یا غیرمستقیم با برجام قرار دارد، ارائه تضمین درباره آینده توافق هسته‌ای، راستی‌آزمایی در پروسه بازگشت آمریکا به برجام، گره‌نزدن برجام به مسائل غیرهسته‌ای و رعایت دغدغه‌های فنی و تاسیساتی ایران در نیروگاه نطنز و دیگر موارد تن ندهد، هزینه‌های شکست و انزوای واشنگتن در این معادله به صورت تصاعدی افزایش خواهد یافت. کاخ سفید فراموش نکند گذشت زمان در این معادله، به فاکتوری ایجابی به سود اهداف آمریکا تبدیل نخواهد شد و بالعکس، هزینه‌های شکست واشنگتن در پیشبرد استراتژی فشار (چه حداکثری و چه هوشمندانه) علیه کشورمان را به صورت تصاعدی افزایش خواهد داد!
نکته دیگر اینکه میان مقدمه و نتیجه‌گیری آنتونی بلینکن از سخنانش، تناسبی وجود ندارد! از یک سو وزیر خارجه آمریکا کشور متبوعش را بابت خروج از برجام شماتت کرده و از انزوای واشنگتن سخن به میان آورده و از سوی دیگر، خواستار «بازگشت مشترک» ایران و آمریکا به توافق هسته‌ای شده است! سوالی که در این باره می‌توان از وزیر خارجه آمریکا پرسید، این است: مگر ایران و آمریکا به صورت مشترک از توافق هسته‌ای خارج شده‌اند که اکنون بخواهند به صورت مشترک به توافق مذکور بازگردند؟ حتی جمهوری اسلامی ایران پس از خروج یک‌جانبه آمریکا از توافق هسته‌ای، به مدت یک سال به تعهدات برجامی خود پایبند ماند. فراتر از آن، اکنون ایران عضو برجام بوده و کاهش تعهدات خود را نیز وفق بند ۳۶ سند توافق صورت داده است. به عبارت بهتر، اکنون آمریکا دیگر عضو برجام نیست، اما ایران عضو آن است. در چنین معادله‌ای، قطعا «طرف خاطی» یا «طرف خارج از توافق» برای بازگشت به یک توافق و احیای آن باید بار اصلی ماجرا را بر دوش بکشد و چاره دیگری در این باره وجود ندارد. این قاعده درباره آمریکا نیز صادق است. مقامات کاخ سفید و تروئیکای اروپا (به عنوان متغیر‌های وابسته به آمریکا در مذاکرات وین) فراموش نکنند صبر ایران در قبال مذاکرات نیز تاریخ مصرف بی‌انت‌ها ندارد، چنانکه پس از خروج دولت ترامپ از برجام و بی‌تعهدی مقامات اروپایی در راه‌اندازی کانال مالی ویژه (اینستکس) نیز صبر استراتژیک تهران جهت رعایت یکطرفه تعهدات برجامی خود ادامه پیدا نکرد!

**************

روزنامه خراسان**

شرط موفقیت در خصوصی سازی بزرگ/مهدی حسن زاده

طی دو روز اخیر رئیس سازمان خصوصی سازی خبر‌های جدیدی را درباره واگذاری بخشی از سهام دولت در دو مجموعه بزرگ پتروشیمی خلیج فارس و پالایشگاه شازند مطرح کرده است. بر این مبنا، قرار است بخشی از سهام دولت در این دو مجموعه تا پایان سال به صورت بلوکی واگذار شود. این واگذاری به این دلیل بلوکی است که وضعیت فعلی بورس کشش عرضه سهام خرد در سطح ۹۰ هزار میلیارد تومان را ندارد. با این حال این واگذاری همچنان با چالش مهمی رو به رو است که باید به آن توجه داشت. تجربه واگذاری سهام شرکت‌های بزرگ در سال‌های گذشته و حجم سنگین این دو واگذاری نشان می‌دهد ما با خصوصی سازی مواجه خواهیم بود که خریدار آن نمی‌تواند بخش خصوصی باشد و باز هم بخش‌های شبه دولتی خریدار این سهام خواهند بود. اگرچه به گفته قربان زاده، رئیس سازمان خصوصی ۱۸ درصد از سهام این شرکت‌ها در قالب سه بلوک ۶ درصدی واگذار می‌شود، اما ارزش هر بلوک نیز حدود ۲۰ هزار میلیارد تومان خواهد بود که تامین این رقم برای بخش خصوصی واقعی به سختی ممکن است، بنابراین در خصوصی سازی همچنان بر پاشنه واگذاری از دولت به شبه دولتی‌ها خواهد چرخید. فارغ از این مسئله، مجموعه‌های شبه دولتی نیز برای حضور در این عرصه نیازمند حدی از اطمینان و پیش بینی پذیری بازار محصولات پالایشی و پتروشیمی هستند. این در حالی است که سهام فعلی این دو صنعت در بورس شرایط مناسبی ندارند. مهم‌ترین عاملی که سایه منفی خود را بر سهام پالایشی و پتروشیمی سنگین کرده است، فرمول‌های مبهم و دارای تغییرات زیاد در زمینه نرخ خوراک پالایشگاه‌ها و پتروشیمی هاست. سال هاست فعالان این دو صنعت هر از چندگاهی منتظر تعیین نرخی مشخص برای خوراک پالایشگاه‌ها و پتروشیمی‌ها هستند. وزارت نفت که متولی تعیین این نرخ هاست نیز در بسیاری از موارد با تغییر فرمول محاسبه عملا سهامداران را شوکه کرده است. این در حالی است که اولین پیش نیاز سرمایه گذاری و ورود بخش خصوصی و حتی شبه دولتی به یک صنعت خاص، پیش بینی پذیری شرایط حاکم بر آن صنعت است. آن هم در اقتصادی مثل اقتصاد ایران که عوامل اقتصاد کلان با تغییرات فراوان مواجه اند و عوامل بیرونی آن مثل تحریم‌ها نیز پیش بینی پذیری را سخت می‌کند. براین اساس تا زمانی که فرمول ثابت و مشخصی وجود نداشته باشد تا تغییرات قیمت خوراک صرفا در چارچوب این فرمول ثابت و مشخص رخ دهد، نمی‌توان انتظار یک خصوصی سازی واقعی را داشت. در غیر این صورت، بخش‌های شبه دولتی که خریدار سهام مذکور شده اند، برای جلوگیری از زیان یا افزایش سود خود وارد چانه زنی با متولیان بخشی و فرابخشی خواهند شد تا نرخ خوراک پتروشیمی‌ها و پالایشگاه‌ها را به نفع خود تعیین کنند، در حالی که به شرط تعیین فرمول مشخص و باثبات برای قیمت خوراک این واحدها، علاوه بر شفافیت و سلامت در واگذاری سهام این مجموعه ها، امکان چانه زنی‌های رانت جویانه نیز وجود نخواهد داشت.

**************

روزنامه ایران**

۱۰۰ تحول رویکردی در ۱۰۰ روز/سپهر خلجی*

تنها چند روز از صدمین روز تشکیل دولت سیزدهم گذشته است و در این چند روز شاخص‌هایی از خدمات دولت سیزدهم در بیش از سه‌ماه گذشته که عموماً جنبه اجرایی و عملیاتی دارد در رسانه‌ها مورد توجه و بحث قرار گرفته است، اما در کنار اقدامات مؤثر و خدمات ارزنده اجرایی، دولت توانست در ۱۰۰ روز گذشته پایه‌گذار برخی تحولات رویکردی هم باشد. در ادامه به ۱۰ تحول رویکردی در ۱۰۰روز حیات دولت سیزدهم اشاره می‌شود:
۱-تغییر جهت جریان اجرایی کشور به‌سمت رویکرد انقلابی: خروج دولت از خمودگی و ناامیدی در داخل با اتکا به ظرفیت‌های موجود و باور‌های انقلابی و همچنین فاصله گرفتن از بی‌تدبیری در موضوعات مهم و راهبردی. سر دست گرفتن شعار‌های اصلی انقلاب با صراحت و افتخار و دمیدن روحیه استقامت و پایداری در بدنه اجرایی کشور. برگرداندن نظام اجرایی کشور به ریل انقلاب.
۲- از میان رفتن فاصله میان مردم و کارگزاران اجرایی. کوتاه شدن فاصله مرکز و پیرامون و عزم جدی برای نظارت میدانی و حل مشکلات مردم در دور دست‌ترین مناطق. تلاش برای مردمی کردن دولت و پایان یافتن روحیات سلطانی و خود ژنرال‌پنداری در صدر دولت. تبدیل عرصه مدیریت کشور به میدانی برای کار شبانه‌روزی و بی‌وقفه همراه با پویایی و نشاط.
۳-واکنش سریع با کم کردن فاصله بین زمان بروز بحران در اقصی نقاط کشور تا زمان حضور مسئولان ارشد در محل رویداد. در بحران‌ها یا شخص رئیس‌جمهور و یا معاون اول و سایر مسئولان ارشد اجرایی کشور خود در صحنه حضور یافته‌اند. بحران توزیع بنزین در ماجرای اختلال در سامانه سوخت، زلزله ایذه، زلزله فین، تجمع آبی در اصفهان و... در بعضی از این حوادث سرعت حضور مدیران ارشد دولت حتی از مسئولان متولی رسیدگی به بحران بیشتر بوده است. به‌عنوان نمونه در ماجرای زلزله فین، معاون اول رئیس‌جمهور ۵ ساعت بعد از بروز زلزله در منطقه حاضر شد.
۴-تحول در نماد‌های دولت به نفع نماد‌های انقلاب. تغییر نماد دولت از کاخ سعدآباد به انتهای خیابان پاستور. تحول در شیوه اداره اجرایی کشور از ویدیوکنفرانس به حضور میدانی. اولویت دادن به بازدید‌های میدانی از نقاط محروم با هدف رفع مشکلات و محرومیت‌ها. همنشین شدن با مستضعفان و محرومان و صاحبان اصلی انقلاب در دیدار‌ها و مناسبت‌ها.
۵-سیاست‌ورزی با حاکمیت روحیه اخلاقی در مناسبات اجرایی کشور و پرهیز از تندگویی و گزندگی با نیرو‌های درون انقلاب. بالا بردن صبر و تحمل دولت در برابر انتقادات و تلاش برای شنیدن صدای منتقدین که نمونه روشن آن سه نشست صمیمی رئیس‌جمهور با رسانه‌های منتقد دولت در چند ماه اخیر است.
۶- روان‌سازی و احیای شئون نظامات اجرایی. ابلاغ مصوبات بر زمین مانده مجلس شورای اسلامی جهت اجرا. برگزاری جلسات تعطیل شده شورا‌های عالی. همگرایی و انسجام در قوای سه گانه. مشورت‌پذیری در موضوعات راهبردی. در میان گذاشتن تصمیمات مهم با مردم قبل از اجرا. ادای احترام به مجلس شورای اسلامی و تعامل با آن به‌عنوان مشاوری دلسوز در شرایط عدم رأی اعتماد به وزیر پیشنهادی دولت.
۷-تحول در رویکرد‌ها با اولویت بخشیدن به مشکلات اساسی مردم. برنامه‌ریزی برای کاهش یکی از مهم‌ترین آلام مردم در زمینه مسکن در سراسر کشور با نهضت ملی مسکن. اولویت دادن به حل مشکل مرگ‌ومیر مردم با واردات گسترده واکسن و کاهش چشمگیر تلفات انسانی.
۸-تغییر رویکرد در عرصه دیپلماسی بر پایه حفظ اصول و عزت. اولویت یافتن ارتباط با همسایگان و سایر بازیگران منطقه‌ای و پایان یافتن باور به مرکزیت غرب در تعاملات بین‌المللی. پایان کرنش در برابر قلدران بین‌المللی در عرصه دیپلماسی که نمونه آن را در مذاکرات اخیر وین همه دنیا شاهد بود. جایگزینی رویکرد اتکایی (به ظرفیت‌های داخلی) به‌جای رویکرد انتظاری (نشستن به انتظار غرب).
۹-اعتماد به جوانان در نظام اجرایی و مدیریت‌های کلان. جوان‌سازی ترکیب کابینه و اعتماد به مدیران اجرایی جوان و زمینه‌سازی برای تجربه‌اندوزی و تربیت کادر انقلاب در سال‌های آینده.
۱۰- پرهیز از خودبسندگی و فعال کردن ظرفیت‌های نخبگانی برای حل مشکلات کشور. دست دراز کردن به‌سمت دانشگاه‌ها و مجامع کارشناسی. جلسات مستقیم رئیس‌جمهور با اقتصاددانان و صاحبنظران.

*عضو شورای‌عالی ایرنا

**************

روزنامه شرق**

‌مصالحه، کم‌هزینه‌ترین گزینه/جاوید قربان‌اوغلی

۱- باید به تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای حق داد که اولویت «لغو تحریم‌های ظالمانه» را در دستور کار دور جدید مذاکرات وین قرار داده و بر آن پافشاری می‌کنند. این رویکرد نمایانگر اهمیت لغو تحریم‌ها برای کشتی به گل نشسته اقتصاد کشور و برون‌رفت از شرایط کنونی است. در غیر‌این‌صورت چه نیازی به گسیل یک هیئت ۴۰ نفره با عِده و عُده همه بخش‌های سیاسی، اقتصادی و بانکی به وین بود. نشستن طولانی‌مدت پشت میز مذاکره، ساعت‌ها بحث و جدل که ما چه می‌خواهیم و شما چه باید بدهید. ما کار خود را می‌کردیم و آن‌ها نیز تحریم‌ها را افزایش می‌دادند. تکرار داستان بچرخ تا بچرخیم دوره ۸۴ تا ۹۲. به وین رفتیم، آن هم با تیمی پر و پیمان که تعجب حتی دوستان ما را نیز برانگیخت. انتظار اولیه این بود که باقری‌کنی با این لشکر برای شکستن بن‌بست مذاکرات شش دور قبل رفته و حتما با دست پر باز‌خواهد گشت. در آن طرف هم که آمریکا صحنه‌گردان اصلی است، به‌صراحت آمادگی خود را برای توافق از طریق «بازگشت متقابل و هم‌زمان هر دو طرف به توافق ۲۰۱۵» اعلام کرده بود. باقری در مصاحبه با الجزیره گفته است: «هر دو طرف درمورد مبانی مذاکرات که همان مفاد توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ است، توافق کردند».

۲- مذاکره‌کنندگان دوره قبل یا دوره کنونی یا هر زمانی دیگر «نمایندگان کشور» هستند. خط‌مشی و محور‌های اصلی از طریق تصمیم‌گیری در شورای عالی امنیت ملی در اختیار آن‌ها گذاشته می‌شود. خبر موثق دارم که در جلسه‌ای مقامات عالی مراتب رضایت از «سیدعباس عراقچی» در شش دور مذاکره قبلی را اعلام کرده‌اند. رضایت نه تعریف و تمجید از شخص بلکه تأیید مفاد مذاکرات و توافقات حاصل از آن بر‌اساس دستورالعمل‌های حاکمیتی است. به گفته مقامات وقت کشور مذاکرات به مراحل پایانی رسیده و آمریکا با لغو بیش از ۹۴ درصد تحریم‌های ناشی از مسئله هسته‌ای موافقت کرده بود. روحانی در شب پایان ریاست‌جمهوری خود در رسانه ملی اعلام کرد اگر اجازه داده شود، عراقچی می‌تواند توافق را امضا کند؛ اما باقری‌کنی در همان مصاحبه با الجزیره درباره دو بسته پیشنهادی ایران به ۱+۴ گفته است: «آنچه ما ارائه کردیم، کژکارکرد‌ها و اشتباهاتی است که در متن پیش‌نویس‌ها بود. ما مقداری جرح و تعدیل انجام دادیم». این روایت طرف ایران است؛ ولی روایت دیپلمات‌هایی که در آن طرف میز نشسته بودند، متفاوت است. آن‌ها مدعی هستند «ایران تقریبا تمام توافق‌های دشواری را که در ماه‌ها مذاکرات سخت به دست آمده، زیر پا گذاشته و خواستار تغییرات اساسی در متن هستند».
۳- در آستانه آغاز مذاکرات در همین ستون نوشتم «هدف‌گذاری» در مقطع قبل از آغاز مذاکرات برای هر دو طرف ایران و آمریکا از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. ضروری است که با رویکرد «معطوف به هدف» که بر‌اساس سیاست اعلامی کشور احیای برجام، لغو تحریم‌ها و برون‌رفت از شرایط نامطلوبی است که کشور و ملت گرفتار آن است، پیش برویم. در زیاده‌خواهی آمریکا هم هیچ‌کس تردیدی ندارد. کشور‌های دیگر هم اگر شرایط اجازه دهد و فرصت یابند، به همان اندازه زیاده‌خواه هستند. رفتار روسیه در قبال اوستیای جنوبی، کریمه و به‌تازگی در مناقشه قره‌باغ و... مگر غیر از زیاده‌خواهی است؟ از ترکیه و دیگر نمونه‌ها عبور می‌کنم. سیاست دنیای ممکنات است و حتمیت و قطعیت در آن جایگاهی ندارد. حرف آخر در میدان سیاست را «قدرت» می‌زند.

توافق هسته‌ای که پس از ۲۲ ماه مذاکره فشرده و نفس‌گیر حاصل شد و در مجلس شورای اسلامی با وجود مخالفت‌ها در کمتر از یک ساعت به تصویب رسید، مشمول همین قاعده است. راه‌حل میانه‌ای بود که به دلیل «توازن قدرت» از طریق «مصالحه» بین ایران و قدرت‌های بزرگ بین‌المللی جهان به دست آمد. موضوع مورد مصالحه هم مشخص بود. برای غرب اطمینان از صلح‌آمیز‌بودن برنامه هسته‌ای ایران و کنترل آن از طریق بازرسی‌های به‌شدت سخت‌گیرانه و نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی. برای ایران خلاصی از قطع‌نامه‌های شورای امنیت، لغو تحریم‌ها و عادی‌شدن مناسبات با جهان. برای جهان هم همان‌طور که در مقدمه آن سند صراحتا ذکر شده «کمک به بهبود صلح و ثبات منطقه و جهان از طریق اجرای کامل توافق».
۴- افکار عمومی به‌شدت نگران مذاکرات وین است. مردم امیدوار بودند (و هستند) دولت سیزدهم که از بالاترین همسویی قوای مقننه و قضائیه و حمایت همه‌جانبه نهاد‌های نظام در مقایسه با دولت‌های پیشین برخوردار است، با دستیابی به توافق بار گران آثار تحریم‌ها را از دوش آن‌ها بردارد. افق‌های روشن را برای آینده فرزندان‌شان مشاهده کنند. سیاست خارجی کشور با رویکرد تنش‌زدایی دوره‌ای از آرامش برای کمک به توسعه فراراه کشور باز کند. مردم آثار شوم تحریم‌ها را در زندگی و در سفره‌هایی که هر روز کوچک‌تر می‌شود، احساس می‌کنند. با یک خبر از وین نرخ ارز‌های خارجی و سکه مثل تیر از کمان جسته صعودی می‌شود. بازار سرمایه قفل می‌شود یا با سیر نزولی شاخص‌ها دار و ندار آن‌ها دود شده و به هوا می‌رود. اگر باور ندارید خبرنگاران مورد وثوق را به میان اقشار مردم بفرستید. اجماع افکار عمومی راه‌حل را در برون‌رفت از بحرانی می‌دانند که در دو دهه گذشته کشور را گرفتار و از مسیر بازداشته است. باید باور کرد که بدون توافق در بحران هسته‌ای ایران، گرهی از مشکلات کشور گشوده نخواهد شد. آفت مذاکرات در این دوره نگرش جناح سیاسی خاصی است که برجام را خیانت می‌دانند و طرفداران آن‌ها نیز مذاکره‌کنندگان را به سرنوشت استخر فرح حواله می‌دهند. به‌صراحت باید گفت این تحلیل که پیشرفت اخیر برنامه هسته‌ای ابزار مناسبی برای چانه‌زنی و وادار‌کردن طرف‌های مقابل برای دادن امتیازاتی پیش از آنچه در برجام پیش‌بینی شده باشد، مطابق واقع نیست. می‌توان از آن برای چانه‌زنی استفاده کرد که هم‌اکنون هم می‌کنند؛ ولی این تمام ماجرا نیست. این کش را نباید آن‌گونه کشید که پاره شود. سابقه قطع‌نامه یعنی ورق‌پاره و مذاکره برای مذاکره پیش‌روی ماست و ملت و کشور هنوز بهای سنگین این نگاه را می‌دهد.
۵- تردیدی نیست با وجود اختلاف‌های عدیده سیاسی، مردم و نخبگان سیاسی و اقتصادی خواهان موفقیت تیم مذاکره‌کننده هستند. از شرایط توسعه سیاسی تفکیک منافع و مصالح ملی از جناح‌بندی‌های سیاسی به‌ویژه در موضوعی مانند مذاکرات هسته‌ای است. این لزوما به معنای موافقت با جناح سیاسی که هدایت مذاکرات را برعهده دارد، نیست. از پیشینه ذهنی و فکری دولت و دیپلماسی برخاسته از آن درباره توافق هسته‌ای آگاه هستیم. می‌دانیم که دریچه نگاه دولت به جهان با عینک ایدئولوژی است و عمل‌گرایی که لازمه توافق است، در بین آن‌ها کم‌رنگ است. کسانی که حتی حاضر به ذکر عنوان برجام نبودند و برجام را خیانت ارزیابی کرده و آن را آتش می‌زدند، امروز به میز مذاکره بازگشته‌اند. باید از بازگشت به میز مذاکره استقبال کرد و در حد توان به آن‌ها کمک کرد. چه بهتر که سر دلبران گفته آید، در حدیث دیگران، این یک موفقیت برای کشور در مسیر توسعه سیاسی است. مذاکره و مصالحه کم‌هزینه‌ترین راه برای خلاصی از بحرانی است که تمام ظرفیت‌های کشور را گرفتار کرده و سابقه دو دهه گذشته نشان می‌دهد که فرصتی مناسب‌تر از ادامه آن برای دشمنانی مانند رژیم صهیونیستی و رقبای منطقه‌ای ایران متصور نیست.
۶- نلسون ماندلا ۲۷ سال را در زندان رژیم آپارتاید سپری کرد. برخلاف تصور غالب که تمام زندگی این شخصیت اسطوره‌ای را نماد رواداری و صلح ترسیم می‌کند، اتهام او خیانت به کشور بود که مجازات آن اعدام است. ماندلا بنیان‌گذار سازمان «نیزه ملت» بازوی مسلح کنگره ملی آفریقا برای مبارزه مسلحانه علیه آپارتاید بود. در کتاب خاطراتش ملاقات طولانی خود با آلبرت لوتولی (۱۹۶۷-۱۸۹۸) رئیس وقت کنگره و برنده اولین جایزه صلح نوبل از قاره آفریقا را بیان می‌کند که یک شب تا صبح با او بحث کرد تا رئیس خود را به راه‌اندازی سازمان مخفی و مسلحانه نیزه ملت راضی کند. ماندلا ریاست این سازمان مسلحانه مخفی را برعهده گرفت. عملیات‌های متعددی علیه رژیم را رهبری کرد. پس از دستگیری و پس از محاکمه با تعدادی از رفقای خود به زندان مادام‌العمر محکوم شد. در سال‌های پایانی دهه دوم زندان به این باور رسید که نه رژیم آپارتاید قادر است صدای مردم را با سرکوب خفه کند و نه کنگره ملی می‌تواند با توسل به قوه قهریه رژیم را ساقط کند. به درخواست رژیم که به دنبال برون‌رفت از شرایط غیرقابل قبول تحریم و فشار مجامع جهانی بود، پاسخ مثبت داد و مذاکره را برای رهایی ملت خود برگزید. در طی مسیر و «راه دشوار آزادی» ملامت‌های زیادی را از دوستان و یاران خود شنید؛ ولی مصمم بود که این کم‌هزینه‌ترین راه برای رهایی مردمش از رژیم منحوس آپارتاید است. آنچه ماندلا را در جهان به سیاست‌مداری افسانه‌ای و اسطوره‌ای بی‌بدیل تبدیل کرد، شجاعت او در «مصالحه با دشمن» برای کشور و مردم آفریقای جنوبی بود.

**********************************************************

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات