همیشه سوژههای پلیسی مخاطبان خاص خودش را دارد؛ مخاطبانی که علاقه بسیاری به تماشای ژانرهای هیجانی دارند. البته این علاقه را نمیتوان به مخاطبان خاصی نسبت داد؛ بلکه استقبال از تکرار سریالهای خارجی در ژانر معمایی و جنایی، مانند کاراکترهای شرلوک هولمز، هرکول پو آرو و خانم مارپل، نشان میدهد چنین مخاطبانی آنقدر زیاد هستند که تقریباً میتوان با اطمینان گفت، بیشتر کسانی که پای قاب جادویی تلویزیون مینشینند، به چنین سوژههایی علاقه دارند. البته بسیاری از سریالهای پلیسی و کارآگاهی ایرانی نیز جزء سریالهای خوبی بودند که توانستند در حافظه مخاطبان نیز ماندگار شوند؛ مانند «سر نخ» که اتفاقاً به تازگی خبرهایی از ساخت فصل دوم آن البته با تغییراتی اساسی هم به گوش رسید یا «کارآگاه علوی» که احمد نجفی ایفاگر شخصیت خود کارآگاه بود و خیلی خوب در حافظه هنری مردم ما ثبت شد. در چند سال اخیر نیز به دلیل مسائل سیاسی و امنیتی روز، کمی از این علاقه به سمت کارهای امنیتی نیز رفته است. نمونهاش را در سریال «گاندو» و «خانه امن» دیدیم. در هر حال استقبال از کارهای پلیسی و امنیتی، این فرصت را به تولیدکنندگان فیلم و سریال نیز میدهد تا تولید چنین آثاری را در برنامه کاری خود بگنجانند و مدیران رسانه ملی را قانع میکنند که هر چند ماه یک بار، حداقل کاری با چنین موضوعاتی در کنداکتور سریالی خود قرار دهند.
از جذابیت تا کلیشهای
یکی از جدیدترین این کارها که مدتی قبل از رسانه ملی پخش شد، سریال «نوار زرد» بود. سریالی که فصل اول آن به خوبی و به ویژه با بازی خوب امیر آقایی جای خودش را در میان مخاطبان باز کرد و در هفتههای اخیر، فصل دوم آن هم حول نقش کاوه با بازی بانیپال شومون از رسانه ملی پخش شد. این سریال در 30 قسمت آماده پخش شد. از بسیاری جهات، فصل اول با فصل دوم شباهتهایی داشت و از برخی جهات تفاوتهایی. برای نمونه، همین محوریت داشتن کارآگاه و پلیس اصلی و توجه به زندگی شخصی او، هم در نوار زرد 1 و هم در نوار زرد2 مشترک بوده است. اما این بار حضور پلیسی اخراج شده از نیروی انتظامی را میتوان یک خلاقیت در کار دانست. پلیس اخراج شدهای که از نزدیکی خود به کاوه سوءاستفاده میکند و در دو قسمت آخر است که بیننده را غافلگیر میکند، البته این غافلگیری زمانی تکمیل میشود که نسیم در کنار نادر قرار میگیرد؛ نسیمی که مدعی بوده به کاوه علاقه دارد. در هر حال، این غافلگیریها قطعاً فیلمنامه جذابتر و در نتیجه سریالی موفقتر را روانه پخش میکند، هر چند زمانی که فرمانده کاوه به او اخطار میدهد که نباید نادر در جریان پروندههای داخل سازمان قرار بگیرد، تا حدی میشد حدس زد که نادر آنچه نشان میدهد، نیست و پایان داستان چیست. داستانی بودن هر قسمت از سریالهای پلیسی، همیشه جذابترین قالب برای چنین ژانرهایی است و نوار زرد نیز از این ظرفیت به خوبی استفاده کرد. هر چند به نظر میرسد، میتوانست بسیار عمیقتر و دقیقتر و با پیچیدگیهای بیشتری که در پروندههای واقعی نیز وجود دارد، این داستانها را روایت کند؛ اما با آدرسهایی که داده میشد، خیلی زود مخاطب میتوانست ته داستانها را حدس بزند. البته همانطور که اشاره شد، غافلگیری دو قسمت آخر تا حدی توانست مخاطب را راضی نگه دارد، اما همین غافلگیری نیز به خوبی به تصویر کشیده نشد. برای نمونه، در سکانسی که کاوه در مخفیگاه نادر گیر میافتد، خیلی راحت دستیارش محسن که حسام محمودی نقش آن را بازی میکرد، پیدایش میکند! در حالی که نادر که خودش زمانی پلیس بوده، به خوبی میتوانست بداند که به خاطر موبایل کاوه، ردیابی او نیز بسیار راحت است یا زمانی که در سکانسهای قسمت پایانی سریال، مجددا کاوه گروگان نادر میشود، ورود نیروهای پلیس برای نجات کاوه با حرکات بسیار ضعیف و در واقع نمایشی صورت میگیرد. در هر حال شاید نوار زرد2، توانسته باشد تا حدی رضایت مخاطبان فصل اول را نیز تأمین کند، اما به نظر میرسد بهتر است پس از این و با توجه به علاقه مردم به ژانر پلیسی، این نوع کارها جدیتر گرفته شده و از نیروهای متخصصتری در این زمینه برای تولید فیلم کمک گرفت؛ به ویژه اینکه دایره مأموریتها و حساسیت کار یگانهای مختلف پلیس، امروز به مراتب گستردهتر از گذشته شده و همین پیچیدگی کار پلیس، تولید سریالهایی با داستان جذابتر و در عین حال، واقعیتر را میطلبد.