او از ۱۰ سالگی نماز میخواند، به مسجد و پایگاه بسیج رفتوآمد داشت و با وجود اینکه میتوانست لباسهای نو و زیبا بپوشد، اما دوست داشت مانند بقیه بچهها باشد؛ لذا پولهای توجیبیاش را که از پدر و مادر میگرفت، به فقرا و مستمندان میداد. آخرین بار نیز موتورش را فروخت و پول آن را به کسی داد که نیازمند بود.
علاوه بر اینکه درسخوان بود، بسیار مؤدب و خوشاخلاق بود و دوست نداشت حتی مادرش از کارهای خیری که انجام میداد، با خبر شود.
از همان دوران نوجوانی نیز به خواندن نماز شب عادت داشت و این را در جبهه هم ادامه داد.
رامین در یک خانواده ثروتمند و با مکنت در شمال تهران (خیابان وزرا) به دنیا آمده بود و میتوانست مثل خیلی از دوستان و همکلاسیهایش به دنبال یک زندگی آرام و راحت باشد، به دانشگاه برود و مدارج عالی را طی کند و در ایران یا خارج از ایران بهترین زندگی را تجربه کند.
اما جنگ مسیر زندگی رامین را به سمتوسوی دیگری سوق داد و او که داستان شجاعتها و رشادتهای هم سن و سالان خود را در جبههها شنیده بود، اولین بار در ۱۶ سالگی عزم میدان نبرد کرد و با اجازه ضمنی پدر و بدون آنکه با مادر خداحافظی کند، به جبهه رفت و این داستان تا ۱۹ سالگی، یعنی زمان شهادت رامین ادامه پیدا کرد.
هیچکس او را مجبور نکرده بود تا در ۱۶ سالگی، رختخواب نرم و زندگی مرفه خود را ترک کند و در بیابانهای جنوب و قلههای سرد غرب، سلاح بر دوش بگیرد؛ اما روح بزرگ رامین دوست نداشت به انواع و اقسام ظواهر و مظاهر دنیوی آلوده شود.
او همه وابستگیهای مادی را از خود دور کرد، خود را علیاکبر خواند و طی سه سال حضور در جبهه از امدادگری تا تخریبچی و غواصی، طرح و عملیات و در نهایت اطلاعات و عملیات را تجربه کرد.
به نقل از مادر شهید رامین (علیاکبر) عبقری
رامین (علیاکبر) عبقری در یک اسفند سال ۱۳۴۷ در شمیران تهران و در یک خانواده مذهبی و ثروتمند متولد شد. برای تحصیل به مدرسه آمریکاییها رفت؛ اما با اوج گرفتن شعلههای انقلاب در سال ۱۳۵۶ بهسوی انقلاب و امام خمینی(ره) گرایش پیدا کرد و به روایت مادرش کوشید تا در آنجا انجمن اسلامی تشکیل دهد؛ ولی بهمرور احساس کرد که نمیتواند در آن مدرسه بماند و رفتار برخی دانشآموزان را تحمل کند؛ لذا به مدرسه آیتالله سعیدی رفت و تحصیلش را در آنجا ادامه داد. سالها بعد با آغاز جنگ مسیر زندگیاش حال و هوای رشادت و حماسه را گرفت و در ۱۶ سالگی برای اولین بار راهی میدان جنگ شد. سرانجام پس از سه سال حضور در جبهههای جنوب و غرب و بارها مجروح شدن، در ۲ بهمن ۱۳۶۶ در جریان عملیات بیتالمقدس ۲ در منطقه ماووت عراق به آرزوی دیرینه خویش رسید و پیکر مطهرش پس از ۱۰ روز با تلاش دوستانش به ایران و تهران آورده شد و در بهشتزهرا(س) به خاک سپرده شد.