قرآن عینی و قرآن حقیقی را فقط باید در وجود انسان کامل ببینید. ما یک مقدار قرآن حفظ هستیم و قاری قرآن هم هستیم و دو و سه جور هم قرآن چاپی در خانههایمان داریم، اما ما قرآن عینی نیستیم. قرآن عینی فقط در وجود انسان کامل قابل مشاهده است؛ یعنی آن انسانی که از ابتدای ورود به تکلیف یا بندگی خدا تا لحظه خروج از دنیا، در ایمان، اخلاق و عمل از نظر قرآن کم نداشت... . یکی از انسانهای کاملی را که میتوانیم بگوییم از مصادیق واقعی آیات قرآن است، حضرت فاطمه(س) است. در این بخش هم قرآن فقط یک مصداق دارد و دو تا مصداق ندارد. شما هیچ دلیلی را هم نمیتوانید پیدا کنید که در این بخش خاص، قرآن دو مصداق داشته باشد. در این بخش، یک انسان کامل، بیشتر وجود ندارد و بقیه انسانها دون این انسان و زیر مجموعه او در كمالات و فضایل هستند و آن، وجود مبارک فاطمه زهرا(س) است که در زنان جهان، تنها انسان کاملی كه مصداق آیات قرآن است، اوست... این مطالبی که میگویم، دلیل قرآنی همراهشان است، نه اینکه به عنوان یک روحانی شیعه، برای مستمع شیعه، عظمتی را بسازم و القا بکنم. عظمتسازی بدون دلیل قرآنی و روایتی، کار نادرستی است... خداوند متعال یک کاری که در قرآن کرد، برای نزدیک کردن حقایق به ذهن مخاطبش، مثل زدن است. در همه زمینهها، زمینههای علمی، طبیعی، فلسفی، عرفانی، انسانی و اخلاقی، خداوند مثل زده است، همه این مثلها در قرآن مجید هست. این آیه «وَالْبَلَدُ الطَّیب یخْرُجُ ُنَبَاتُه بِإِذْنِ رَبِّه» خیلی آیه عجیبی است. «طیب»، «اذن رب»، «نبات»؛ یعنی تا دست خدا در بلد طیّب در کار نباشد، بلد طیّب آثاری را ظهور نمیدهد. دست خدا وقتی در بلد طیّب بیاید، چه دستی است؟ دست قدرت، دست علم، دست رحمت، دست کرامت، دست احسان، دست فضل، اینها دست خداست... . پس حالا زهرا(س) را با این مقدمه چگونه باید معنا کرد، با این جمله باید تعریف كرد... حضرت زهرا(س) یعنی انسانی که جامع تمام کمالات ملکی و ملکوتی و فاقد تمام عیبها و نقصهاست. او مصداق عینی این آیه است. شما هر چه حقیقت معنوی در این عالم میبینید، از ایشان ظهور کرده و هر چه نعمت اخروی است، فردای قیامت در کنار ایشان بروز میکند. این را از جهت اخرویش، سادهتر معنا کنم... در قیامت خدا به زهرا(س) میگوید: «ای حبیبه من.» این عکس آن جمله است پیش خدا چه چیزی ارزش دارد؟ این قیافه، این بدن، وزن بدن؟ نخیر، آنچه پیش پروردگار ارزش دارد، فقط واقعیات وجود انسان است که رنگ بینهایتش در خودش هست؛ چون عبدی را متصل به خودش در صفات، در فعل، در اخلاق میبیند، او میشود محبوب پروردگار: «یا حبیبتی! حبیبه من!» تمام درهای بهشت بر روی تو باز است، از هر دری میخواهی وارد شو. انگار، خدا به زهرا(س) میخواهد بگوید، این هشت بهشت ملک توست. برو دختر با عظمت پیغمبر! او به امر الله حرکت میکند و... آنوقت همه راه میافتند. وقتی همه نزدیک بهشت آمدند، فاطمه زهرا(س) میگوید، شما وارد شوید، من تا نفر آخرتان در بهشت نرود، خودم نمیآیم؛ یعنی شما در بهشت مهمانِ آثار آنهایی هستید که در وجودتان ظهور کرده؛ یعنی هر کس از این امت در بهشت برود، سر سفره علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهمالسلام) نشسته است، نگوید متعلّق به خودم است. اگر آنها نبودند، ما نه به خدا راه داشتیم، نه به بهشت.