رژیم صهیونیستی، در تقلای فرار از زوال قطعی خود، رو به شیوهای از غافلگیری آورده که نه در زمان است، نه در مکان، نه در ابزار و روش، بلکه در «تحلیل» است.
رژیم صهیونیستی، در تقلای فرار از زوال قطعی خود، رو به شیوهای از غافلگیری آورده که نه در زمان است، نه در مکان، نه در ابزار و روش، بلکه در «تحلیل» است.
اما تفاوت ما با سایر ملتها در همینجاست: ما نقطه جنگ را دقیق میشناسیم، و پیش از آنکه غافلگیر شویم، در حال تغییر زمین بازی به نفع خود هستیم.
واقعیت میدان این است:
دشمن در میدان سخت، عقبنشینی کرده و به تحلیل و روایت پناه برده است. در جایی که جرأت ورود مستقیم ندارد، سعی دارد با طراحی تحلیل، محاسبات ما را منحرف کند؛ اما اینبار هم دیر رسیده. نظام جمهوری اسلامی، با اتکا به تجارب چهل ساله در نبردهای شناختی، بهموقع این جابجایی دشمن را شناسایی کرده و در حال بازآرایی قدرت در این نقطه کلیدی است.
تدبیر راهبردی امروز ما این است:
نهفقط رصد حرکت دشمن، بلکه پیشدستی در بازسازی چرخه تحلیل بومی و متصل به واقعیت میدانی. نهادهای امنیتی، فرهنگی، رسانهای و نظامی ما بهخوبی این نقطه را درک کردهاند و با قدرت در حال طراحی سازوکارهایی هستند که تحلیل را از سطح انفعال بیرون آورده و آن را به ابزار تهاجم نرم تبدیل کنند.
ما از یک مرحله عبور کردهایم:
دیگر منتظر غافلگیری دشمن نمیمانیم؛ بلکه او را در همان نقطهای که تصور امنیت میکند، ضربه میزنیم: در تحلیل.
امروز، سپاه، بسیج، رسانههای جبهه انقلاب، مراکز اندیشهورز و جریانهای علمی مؤمن، همزمان در حال مهار جنگ شناختی و ساخت گفتمان تحلیلی تهاجمی هستند.
نبرد در نقطه تحلیل، نه تهدیدی تازه، بلکه فرصتی تازه برای جمهوری اسلامی است؛ چرا که دشمن از جایی حمله کرده که ما در آن قویتر شدهایم: در شناخت، ایمان، و تحلیل متصل به میدان.